KIAN~~~~
10-25-2010, 02:19 AM
اهميت آبزي پروري:
در قرن بيستم صيد آبزيان از 4 ميليون تن در سال 1900 ميلادي به تقريباً 100 ميليون تن در 1995 ميلادي رسيد كه در ان زمان جمعيت هم از حدود 6/1 ميليارد نفر به 6 ميليارد نفر بالغ گرديد. تخمين زده مي شود كه حدود %69 از آبزياني كه مصرف خواركي دارند اگر بيش از ميزان قطعي صيد شوند نسلشان در معرض انقراض قرار خواهد گرفت. .صنعت صيدوصيادي به حداكثر ظرفيت توليد رسيده وپاسخگوي تقاضاي جمعيت رو به افزايش جهاني مي باشد.صاحبنظران علوم بهره برداري از ذخاير آبزي به اين نتيجه رسيده اند كه تنها راه افزايش توليدات شيلاتي و توسعه پايدار صنعت تكثير و پرورش آبزيان مي باشد.
كشورها نيز حدود كشورهاي رو به توسعه محسوب مي شود لذا هرگونه تلاش در جهت افزايش توليد و تامين نياز داخلي از يك طرف و بازاريابي مناسب و صادرات محصولات شيلاتي قابل رقابت با كشورهاي توسعه يافته از طرف ديگر كمك بسيار چشمگيري در چرخه اقتصادي كشور دارد. لذا سياست هاي شيلات كشور در جهت توسعه هرچه بيشتر و پايدارتر شيلات و صنعت آبزي پروري در كشور مي باشد. اهميت غذاي زنده:گونه هاي مختلفي از ميكروجلبك ها شناخته شده اند كه به عنوان يك منبع غذايي ضروري براي پرورش كليه مراحل لاروي، دوكفه اي ها و نرمتنان دريايي (كلم، اويستر، اسكالوپ) و مراحل پست لارو برخي از شكمپايان (مانند ابالون ) و همچنين مراحل لاروي برخي گونه هاي ماهي، ميگوهاي خانواده پنئيد و پلانكتون هاي جانوري باشند از آنجا كه تحرك پذيري، ميزان بازماندگي و رشد اكثر آبزيان در دوران لاروي به تامين غذاهاي زنده، صد درصد به اثبات رسيده است، لذا شناخت و تهيه اين نوع غذاها از طريق تكثير پرورش آنها در كارگاه هاي تكثير و پرورش واجداهميت است .
انتخاب غذا:
هنگام انتخاب غذا براي تغذيه لارو ها بايد به نكات ذيل توجه نمود:
1) غذا بايد براي تغذيه لارو ها مورد پذيرش قرار گيرد. از اين نقطه نظر، غذاي زنده در چند روز اول تغذيه بر غذاي غير حياتي برتري دارد.
2)غذاي انتخاب شده بايد ارزش غذاي بالا داشته باشد، خصوصاً بايد داراي اسيدهاي چرب غير اشباع ضروري براي رشد و بازماندگي لارو باشد.
3)غذا بايد به ميزان زياد و به آساني قابل توليد باشد.
4) غذا بايد به وسيله دارو قابل هضم باشد.
5)اندازه غذا بايد با اندازه دهان لارو هماهنگ باشد. از1-15 براي گونه هاي فيلتر كننده و از 15 -100 ميكرون براي چرخنده ها .
6)بايد پذيراي كشت انبوه باشند.
7)بايد در تست ها در مقابل تغييرات دما، نور و مواد مغذي يا هرچند گيري كه در سيستم تكثير و پرورش ممكن است پيش بيايد، پايدار و مقاوم باشند
8)آنها بايد داراي يك تركيب غذايي خوب باشند يعني فاقد مواد سمي باشند كه ممكن است در زنجيره غذايي انتقال يابند.
9)انواع غذاهاي زنده:
عمومي ترين غذاهاي زنده اي كه مورد استفاده قرار مي گيرند شامل؛ ميكروجلبك ها روتيفر، آرتميا، داقتي و . . . است.
ميكروجلبك ها:
ميكروجلبك ها گروهي از ارگانيسم هاي تك سلولي هستند كه ممكن است ثابت و يا متحرك باشند ممكن است داراي يك ديواره سلولي ساده و يا يك ديواره سلولزي مثل گياهان عالي تر و با يك اسكلت خارجي سيليسي (مانند دياتوم ها) باشند. همچنين آنها رنگيزه هاي مختلفي دارند و هماهنگي داراي كروفيل هستند و اين بدان معني است كه توليد كننده هاي اوليه هستند و از انرژي خورشيد و مواد شيميايي جهت توليد مواد غذايي استفاده مي كنند بيش از 40 گونه از ميكروجلبك ها در آبزي پروري مورد استفاده قرار مي گيرد.
روتيفر:
بيش از 2000 گونه روتيفر وجود دارد كه اندازه هاي بين 40-2000 دارند. اكثراً گونه هاي آب شيرين هستند. اما برخي نيز در محيط هاي دريايي يافت مي شوند. آرتميا: آرتميا در آب بسيار شور زندگي مي كند و از اين طريق بسياري از دشمنان طبيعي از جمله ماهي نمي تواند آن را طعمه خود كند. آرتيما نسبت به رژيم نامساعد گازي و كم غذايي مقاومت زيادي از خود نشان مي دهد پرورش و رشد آنها به سرعت انجام مي گيرد و قدرت باروي آنها فوق العاده زياد است. براي عملكرد موفقيت آميز پرورش ماهيان، تغذيه لاروي، مرحله بچه ماهي و ماهي بالغ با تطبيق غذاي بالانس شده، عدم آلودگي، قابليت اقتصادي و به آساني مورد قبول واقع شدن، بدست آوردن رشد اپتيمم Optimum و بقا، آرتميا به عنوان يكي از نيازمندي هاي عمده در كشت و پرورش در تمام دنيا مورد ملاحظه است. (صفحه 7)آرتميا در طي مراحل رشد و نمو خود در اشكال مختلف از جمله سيت، نوپلي، متانوپلي، آرتمياي جوان و بالغ، آرتمياي خشك شده و منجمد شده تحت سرماي شديد با اهداف مختلف در پرورش طيف وسيعي از آبزيان مورد استفاده قرار مي گيرد. سالانه بيش از 2 000 تن سيت خشك آرتميا در سراسر جهان فروخته مي شود. علاوه بر آبزي پروري مي توان از آن به عنوان حامل، منبع پروتئين براي انسان و نيز توليد نمك مرغوب نيز استفاده كرد.
Daphnia
دافني ها متعلق به راسته Cladoceera بوده و از سخت پوستان به شمار مي روند. مي توان دافني ها را در حوض هاي كوچك و آب راكد يافت همچنين در بركه هاي اطراف رودخانه ها كه در اثر طغيان آب به وجود مي آيند ديده مي شوند. دافني ها در نواحي معتدله و همچنين در آبهاي كوههاي مرتفع به چشم مي خورند.
ارزش غذايي ميكروجلبك ها
از نظر تغذيه اي ميكروجلبك ها بسياري از ويتامين هاي طبيعي و المنت هاي نادر را به محيط آبي اضافه مي كنند به طور مثال يد يك عنصر اوليه نادري است كه در ساختمان اصلي كليه موجودات دخالت دلرد. ميكروجلبك ها غني از پروتئين، كربو هيدرات و به خصوص اسيدي چرب ضروري هستند.
پروتئين و اسيد آمينه
ميزان پروتئين بالاي انواع گونه هاي ميكروجلبكي يكي از دلايلي است كه اين ارگانيسم ها به عنوان منبع غير رسمي پروتئين در نظر گرفته مي شوند( Rhichmond 20) . همه گونه ها تركيب اسيد آمينه مشابهي دارندوغني از اسيد اسيدهاي ضروري هستند. آسپارتات و سوتاميت بيشترين مقدار را دارند(7.1-12.9%) و سيستئين، ميتونين، تريپتوفان و هيستيدين كمتري مقدار را دارند (0.4 -3.2%) و بقيه امينو اسيدها رنجي بين ( 3.2 – 13.5%) دارند اگرچه دو گونه از تتراسلميس T.suecica و T.chui دو برابر ديگر گونه ها داراي آرژنين هستند در مقايسه اي بين ميكروجلبك ها و اويستر بيشتر جلبك ها داراي نسبت كمتري اسيد آمينه ليزين نسبت به اويستر ( Crassostrea gigas ) مي باشند. اين امينو اسيد مي تواند در رژيم غذايي طبيعي جلبكي جانوران محدود كننده باشد. ديگر استثنائات. در شاخه جلبك هاي بسته Chlorella.sp است كه نسبت به بقيه گونه ها دو – سه برابر تريپتوفان كمتر و ازPrasinophyta و Micromonas pussilla كه كمتر از YH ا
از ديگر گونه ها داراي أرژين بودند.
ميكروجلبك هايي كه در اواخر فاز لگاريتمي هستند 30 – 40% پروتئين، 10 – 15% كربوهيدرات دارند. درحاليكه كليه كشت در فاز ساكن است تركيب ميكروجلبك ها نيز مي تواند به طور معني داري تغيير كند. به عنوان مثال زماني ككه نيترات محدود مي شود ميزان كربوهيدرات نمي تواند دو برابر پروتئين هم برسد.
ميزان پروتئين در كلاميدوناس رين هاردي 48% Clamonas rheinhardii وزن خشك كلرلاولگاريس، 51 – 58% Chlorella vulgaris وزن خشك اسپيروانياماگزيا و60 – 71% Spirulina maximas وزن خشك مي باشد.
carbohydrates اكثر مواقع ميكرو جلبك ها به عنوان غذا يا غذاي تقويت كننده مورد استفاده قرار ميگيرند. اين بدان معني است كه علاوه بر پروتئين ميكروجلبك ها داراي تركيبات ديگري مانند كربوهيدرات فيبرو . . . هستند. كربوهيدرات هاي جلبك ها به شكل نشاسته starch سلولز cellulose، قندها sugavs و ديگر پلي ساكاريدها است. ميزان كربوهيدرات ها (5 -23%) مي باشد. پلي ساكاريدهاي ميكروجلبك ها در تركيب قندي متفاوتند ولي اكثراً داراي نسبت بالايي از گلوكز (21-84%) هستند.
كالاكتور (1-20%) و مانور (2-46%) به طور معمول يافت مي شوند. آرابنيوز، فوكوس، رامنوز و گزيلوز در نسبت هاي متغيري (0-17%) يافت شده اند ممكن است كه ميزان زياد پلي ساكاريدها در اين جلبك براي اين جانوران قابليت هضم كم اين جلبك را به همراه داشته باشد.
اگر چه phaeodactylum ancornutum در غلضت بالاي مانوز (46%) منحصر به فرد است اما براي دارد دو كفه اي ها ارزش غذايي كمتري دارد. راندمان هضم پلي ساكاريدها توسط جانوران دريايي بستگي به نوع پلي ساكاريد دارد به عنوان مثال تركيب قندي و چگونگي پيوند قندها با يكديگر.
اگر چه قابليت هضم پلي ساكاريد جلبك ها ناشناخته است اما پلي ساكاريدهاي غني اثر گلوكز كه در بيشتر ميكروجلبك ها به وسيله آميلاز amylase در اندام هاي هضم كننده نرمتنان و سخت پوشان تحت تاثير قرار مي گيرد.
ذكر مطالعات انجام شده نشان داده است كه تركيب قندي كسيروالگ ها مي تواند ميان فاز لگاريتمي و ثابت متفاوت باشد اما متفاوت ها ويژه هر گونه هستند.
ميزان ويتامين ها در بين جلبك ها مي تواند متفاوت باشد. اسيد اسكوربيك بشترين ميزان تغيير را تا 12 برابر (1-16mgg-1 وزن خشك) نشان داده است.
بعضي گونه ها ميزان متفاوتي اسيد اسكوربيك در ميان فازهاي لگاريتمي و ساكن دارند. Nannocloropsis Oculata, Thalassiosira Pseudo nana, Chaetoceros Muellen, Isochrysis SP ميزان اسيد اسكوربيك بيشتري در فاز لگاريتمي دارند در حاليكه Nonnoclororosis atomus , Dunalilla tertiolecta در فاز ساكن داراي اسيد اسكوربيك بيشتري دارند.
انتقال اسيد اسكوربيك و بقيه ويتامين ها از سطوح غذايي براي لارو ماهيان و مراحل ابتدايي و نهايي سخت پوستان جوان كه توسط پلانكتون هاي جانوري كه با ميكرو جلبك ها مورد تغذيه قرار گرفته اند، اهميت بسيار دارد.
كوپه پودهاي Acartia Clausi, Calanus helgolandicus توسط ميكروجلبك ها مورد تغذيه قرار گرفتند و مشاهده شد كه مسطح اسيد اسكوربيك تا 50 , 60% به تربيت براي اين جانوران افزايش يافت. اين نتايج اين فرضيه را تقويت مي كند كه اسيد اسكوربيك يا داندمان بالايي در تغذيه مستقيم انتقال يابد.
چربي و اسيدهاي چرب
چربي ها و اسيدهاي چرب Fatty acids در تمام سلول هاي گياهي وجود دارند. آنها به عنوان تركيبات غشاء توليدات ذخيره اي، متالوليت ها و منبع انرژي عمل مي كنند.
چربي هايي كه به وسيله حلال در آلي چربي دوست Lipiphilic (مانند ابره اتر نفت و كروفوم و . . .) استخراج مي شوند چربي هاي كلي ناميده مي شوند. چربي ها را ميتوان بر اساس قطبيت آنها رده بندي كرد كه اين بستگي گروههاي كربوكيليك، الكلها، قندها و . . . دارد و به غير قطبي (چربي دويست) زنجيره كربني (اسيدهاي چرب) و قطبي (آبدوست) تقسيم مي شوند.
قسمت مهم چربي هاي غير قطبي (چربي هاي خنثي) ميكروجلبك ها تري گليسيرين ها و اسيدهاي چرب آزاد هستند در حاليكه چربي هاي قطبي ضرورتاً گليسيريدهايي هستند كه در آنها يك يا چند اسيد چرب با يك گروه قطبي جايگزين شده است. (مانند فسفرليپيدPhos Pholipids و گليكوليپيد glycolipids). (Rhichmond 2004) اسيدهاي چرب غير اشباع 20:5(n-3),22:6(n-3) (PUFA) براي رشد لاروهاي ماهي، ميگو و نرمتنان بسيار ضروري هستند و ممكن است براي بقيه جانوران دريايي نيز ضروري باشند. ميكروالك ها به عنوان منبع بسيار مهم PUFA براي كشت لارو هستند.
به طور كلي دياتوم هاليپيد بيشتري نسبت به ديگر گونه ها دارند.
دياتومه ها، Eustigmato Phytes , Cvyptomonads , Prymnesiophyte غني از دو نوع اسيد چرب غير اشباع (226(n-3) , 20:5(n-3) هستند كه براي رشد لاروهاي ماهيان دريايي اهميت ويژهاي دارد. 5-35%) ، كل اسيدهاي چرب) و Parasinophytes سطح كمتري از اين اسيدها را دارا هستند (4-10%) ميانگين چربي بين 1 – 40% متفاوت است و تحت شرايط معيني مي تواند تا 85% وزن خشك برسد. چربي هاي جلبك ها از گلسيرول ، قندها و يا اسيدهاي چرب استدي شده كه تعداد كربن آنها از C12-C22 مي باشد، تشكيل شده
است. كه متفاوت است و تحت شرايط معيني مي تواند تا 85% وزن خشك برسد. چربي هاي جلبك ها از گلسيرول ، قندها و يا اسيدهاي چرب استري شده كه تعداد كربن آنها از c12 –c22 مي باشد، تشكيل شده است
كه ممكن است اشباع و يا غير اشباع باشند. بعضي از سيانوباكتري ها، خصوصاً گونه هاي رشته اي به ميزان زيادي (2 5-60% كل چربي ها) اسيد چرب دارند.
بعضي جلبك ها كه تحت شرايط محدود نيتروژن قرار مي گيرند ميزان چربي آنها افزايش مي يابد بعضي گون ها مانند Tetraselmis suecica , Dunaliellasp با كاهش ميزان چربي و افزايش هيدرات هاي كربن بيشتر از چربي ها، به اين شرايط پاسخ مي دهند.
(1993)Pe.Rock دريافت كه نسبت اسيدهاي چرب غير اشباع چندگانه نسبت به لسيدهاي غير اشباع چندگانه غالب بوده اند به عنوان مثال Chaetoceaos Calcitrans اسيد ويستيك و اسيد پاستيك عمده اسيدهاي چرب اشباع شده و EPA اسيد غير اشباع عمده بود. اما براي T.Suuwcico اسيد پالمتيك 129.4% از كل اسيدهاي چرب گزارش شده است. همچنين اين گونه ها داراي مقادير قابل توجهي اسيد اولئيك لينوسئيك اسيد دكاتترا لتولئيك بودند.
Nannocluropsis Oculata داراي ميزان زيادي اسيد چرب 20:5(n-3) مي باشد Isocrysis.sp داراي مقادير زيادي 22:6(n-3)بوده و Pavlovalutheri داراي هر دو نوع به ميزان زيادي است. روتيفرهايي كه به آساني سلول هاي Pav را جذب مي كنند غلظت بالايي از اين دو اسيد چرب را در خود انباشته ساخته و ديگر اسيدهاي چرب در مدت كمتر از چند ساعت در آنها يافت مي شود.
در مطالعه اي كه توسط Renaud (1994) و همكاران انجام شد از 12 گونه ميكروجلبك هاي ايزوله شده از شمال درياي استراليا از آب شيرين و ميط هايي با آب خيلي شور جدا شدند كه تحت شرايط كنترل شده دما، PH، شدت تابش نور و شوري رشد داده شدند. بالاترين سطح اسيد چرب غير اشباع 20:5(N-3) EPA در دياتومه دريايي Nitzchia frustulum , N.closterium به ترتيب بيشترين غلظت اسيدهاي چرب در همه گونه هاي مورد مطالعه در كروفيسه آب شيرين Scenedesmus dimorphus يافت شد.
تركيب اسيدهاي چرب بستگي به شرايط رشد و مرحله برداشت دارد. كشت فاز لگاريتمي Thalassiosira Pseuclonuna كه در شرايط 12 ساعت تاريكي و 12 ساعت روشنايي رشد داده شده بود نسبت اسيد چسب 20:5(n-3) EPA آن 25% بيشتر از كشت مشابه در شرايط نور دائم بود.
Nannocloropsis Oculataدر فاز لگاريتمي نسبت به فاز ساكن داراي PUFA ي بيشتري است. در حاليكه اين حالت براي Pavlovalutheri كاملاً برعكس است. در طول فاز لگاريتمي ليپيدهاي ميكروجلبك ا غني از چربي هاي قطبي هستند در حاليكه در طول فاز ساكن تري گليسرول ها ذخيره مي شوند . مطالعات ديگر نشان مي دهد كه تغيير در تركيب اسيدي چرب يا شدت نور، محيط كشت، دما و PH ارتباط دارد ولي بعضي از تغييرات خاص هرگونه مي باشند .
جايگاه جلبكها در سيستم هاي رده بندي گياهي
دوژسيو در سال 1789 براي اولين مرتبه حدود و جايگاه جلبكها را مشخص نمود ولي چون براي شناسايي آنها، خصوصيات مورفولوژيكي و ماكروسكوپي را مبنا قرار داد، گروه بندي وي چندان قابل اعتماد نبوده و تقريبا بدون استفاده قرار گرفت. ايخلر در سال 1886 توضيحات بيشتر و نسبتاً قابل پذيرشي را درباره اين گروه عرضه كرد و آنها را همراه با قارچها در شاخه ريسه داران (Thallophyta) قرارداد كه در اين شاخه 5 رده از جلبكها شناسايي گرديده است. اين 5 رده عبارتند از:
1) Cyanophyceae2) Chlorophyceae3) Phaeophyceae4) Diatomeae5) Rhodophyceae
تالوفيتها يا ريسهداران از گياهاني تشكيل شدهاند كه فاقد ساختمانهايي نظير ريشه، ساقه وبرگ ميباشند و اصولا پيكره گياه از ريسه تشكيل گرديده است و يا بنيان ريسهاي دارد. ولي بر اين مبنا نميتوان وضعيت جلبكها را كاملا مشخص نمود، زيرا از نظر تشكيلاتي تفاوتي بين آنها و برخي از خزهها و شبه خزهها مشاهده نميگردد و برخي از آنها مانند لاميناريا (Laminaria) وضعيت بسيار مترقي و پيشرفتهاي دارند كه بنظر برخي از متخصصين از بسياري خزهها پيشرفتهتر ميباشند. تيپو (Tippo) در سال 1924 جلبكها را در زير سلسله ريسه داران قرار داد و هفت شاخه مختلف را شناسايي كرد كه عبارت اند از :
1) Cyanophyta2) Chlorophyta3) Eugleno phyta4) Phaeophyta5) Rhodophyta6) Chrysopyta7) Pyrrhophyta يكي از متخصصين ردهبندي گياهان، سيانومينت ها را از بقيه جلبكها مجزا نموده و معتقد است كه آنها با جلبكهاي حقيقي اختلاف زيادي دارند و بدين علت آنها را در زير سلسله جداگانهاي به نام (Prokaryonta) قرار ميدهد. پروكاريونتا موجوداتي را تشكيل ميدهند كه فاقد هسته حقيقي ميباشند. برحسب نظريه Buld در اين زير سلسله دو شاخه يكي Cyanochlonta و Schizonta قرار دارد. سيانوكلرونتا داراي يك رده يعني سيانوفيرها يا جلبكهاي سبز-آبي ميباشد و شيزونتا نيز داراي يك رده و آن شيزوميستها Schizomycetes ، يعني باكتريها ميباشد. برحسب همين سيستم ردهبندي بقيه جلبكها به واسطه داشتن هسته حقيقي و خصوصيات سلولي پيشرفته در زيرسلسله Chloronta و قارچها به علت نداشتن كلروفيل در زيرسلسله جداگانهاي به نام آكلرونتا Achloronta قرار ميگيرند.
در قرن بيستم صيد آبزيان از 4 ميليون تن در سال 1900 ميلادي به تقريباً 100 ميليون تن در 1995 ميلادي رسيد كه در ان زمان جمعيت هم از حدود 6/1 ميليارد نفر به 6 ميليارد نفر بالغ گرديد. تخمين زده مي شود كه حدود %69 از آبزياني كه مصرف خواركي دارند اگر بيش از ميزان قطعي صيد شوند نسلشان در معرض انقراض قرار خواهد گرفت. .صنعت صيدوصيادي به حداكثر ظرفيت توليد رسيده وپاسخگوي تقاضاي جمعيت رو به افزايش جهاني مي باشد.صاحبنظران علوم بهره برداري از ذخاير آبزي به اين نتيجه رسيده اند كه تنها راه افزايش توليدات شيلاتي و توسعه پايدار صنعت تكثير و پرورش آبزيان مي باشد.
كشورها نيز حدود كشورهاي رو به توسعه محسوب مي شود لذا هرگونه تلاش در جهت افزايش توليد و تامين نياز داخلي از يك طرف و بازاريابي مناسب و صادرات محصولات شيلاتي قابل رقابت با كشورهاي توسعه يافته از طرف ديگر كمك بسيار چشمگيري در چرخه اقتصادي كشور دارد. لذا سياست هاي شيلات كشور در جهت توسعه هرچه بيشتر و پايدارتر شيلات و صنعت آبزي پروري در كشور مي باشد. اهميت غذاي زنده:گونه هاي مختلفي از ميكروجلبك ها شناخته شده اند كه به عنوان يك منبع غذايي ضروري براي پرورش كليه مراحل لاروي، دوكفه اي ها و نرمتنان دريايي (كلم، اويستر، اسكالوپ) و مراحل پست لارو برخي از شكمپايان (مانند ابالون ) و همچنين مراحل لاروي برخي گونه هاي ماهي، ميگوهاي خانواده پنئيد و پلانكتون هاي جانوري باشند از آنجا كه تحرك پذيري، ميزان بازماندگي و رشد اكثر آبزيان در دوران لاروي به تامين غذاهاي زنده، صد درصد به اثبات رسيده است، لذا شناخت و تهيه اين نوع غذاها از طريق تكثير پرورش آنها در كارگاه هاي تكثير و پرورش واجداهميت است .
انتخاب غذا:
هنگام انتخاب غذا براي تغذيه لارو ها بايد به نكات ذيل توجه نمود:
1) غذا بايد براي تغذيه لارو ها مورد پذيرش قرار گيرد. از اين نقطه نظر، غذاي زنده در چند روز اول تغذيه بر غذاي غير حياتي برتري دارد.
2)غذاي انتخاب شده بايد ارزش غذاي بالا داشته باشد، خصوصاً بايد داراي اسيدهاي چرب غير اشباع ضروري براي رشد و بازماندگي لارو باشد.
3)غذا بايد به ميزان زياد و به آساني قابل توليد باشد.
4) غذا بايد به وسيله دارو قابل هضم باشد.
5)اندازه غذا بايد با اندازه دهان لارو هماهنگ باشد. از1-15 براي گونه هاي فيلتر كننده و از 15 -100 ميكرون براي چرخنده ها .
6)بايد پذيراي كشت انبوه باشند.
7)بايد در تست ها در مقابل تغييرات دما، نور و مواد مغذي يا هرچند گيري كه در سيستم تكثير و پرورش ممكن است پيش بيايد، پايدار و مقاوم باشند
8)آنها بايد داراي يك تركيب غذايي خوب باشند يعني فاقد مواد سمي باشند كه ممكن است در زنجيره غذايي انتقال يابند.
9)انواع غذاهاي زنده:
عمومي ترين غذاهاي زنده اي كه مورد استفاده قرار مي گيرند شامل؛ ميكروجلبك ها روتيفر، آرتميا، داقتي و . . . است.
ميكروجلبك ها:
ميكروجلبك ها گروهي از ارگانيسم هاي تك سلولي هستند كه ممكن است ثابت و يا متحرك باشند ممكن است داراي يك ديواره سلولي ساده و يا يك ديواره سلولزي مثل گياهان عالي تر و با يك اسكلت خارجي سيليسي (مانند دياتوم ها) باشند. همچنين آنها رنگيزه هاي مختلفي دارند و هماهنگي داراي كروفيل هستند و اين بدان معني است كه توليد كننده هاي اوليه هستند و از انرژي خورشيد و مواد شيميايي جهت توليد مواد غذايي استفاده مي كنند بيش از 40 گونه از ميكروجلبك ها در آبزي پروري مورد استفاده قرار مي گيرد.
روتيفر:
بيش از 2000 گونه روتيفر وجود دارد كه اندازه هاي بين 40-2000 دارند. اكثراً گونه هاي آب شيرين هستند. اما برخي نيز در محيط هاي دريايي يافت مي شوند. آرتميا: آرتميا در آب بسيار شور زندگي مي كند و از اين طريق بسياري از دشمنان طبيعي از جمله ماهي نمي تواند آن را طعمه خود كند. آرتيما نسبت به رژيم نامساعد گازي و كم غذايي مقاومت زيادي از خود نشان مي دهد پرورش و رشد آنها به سرعت انجام مي گيرد و قدرت باروي آنها فوق العاده زياد است. براي عملكرد موفقيت آميز پرورش ماهيان، تغذيه لاروي، مرحله بچه ماهي و ماهي بالغ با تطبيق غذاي بالانس شده، عدم آلودگي، قابليت اقتصادي و به آساني مورد قبول واقع شدن، بدست آوردن رشد اپتيمم Optimum و بقا، آرتميا به عنوان يكي از نيازمندي هاي عمده در كشت و پرورش در تمام دنيا مورد ملاحظه است. (صفحه 7)آرتميا در طي مراحل رشد و نمو خود در اشكال مختلف از جمله سيت، نوپلي، متانوپلي، آرتمياي جوان و بالغ، آرتمياي خشك شده و منجمد شده تحت سرماي شديد با اهداف مختلف در پرورش طيف وسيعي از آبزيان مورد استفاده قرار مي گيرد. سالانه بيش از 2 000 تن سيت خشك آرتميا در سراسر جهان فروخته مي شود. علاوه بر آبزي پروري مي توان از آن به عنوان حامل، منبع پروتئين براي انسان و نيز توليد نمك مرغوب نيز استفاده كرد.
Daphnia
دافني ها متعلق به راسته Cladoceera بوده و از سخت پوستان به شمار مي روند. مي توان دافني ها را در حوض هاي كوچك و آب راكد يافت همچنين در بركه هاي اطراف رودخانه ها كه در اثر طغيان آب به وجود مي آيند ديده مي شوند. دافني ها در نواحي معتدله و همچنين در آبهاي كوههاي مرتفع به چشم مي خورند.
ارزش غذايي ميكروجلبك ها
از نظر تغذيه اي ميكروجلبك ها بسياري از ويتامين هاي طبيعي و المنت هاي نادر را به محيط آبي اضافه مي كنند به طور مثال يد يك عنصر اوليه نادري است كه در ساختمان اصلي كليه موجودات دخالت دلرد. ميكروجلبك ها غني از پروتئين، كربو هيدرات و به خصوص اسيدي چرب ضروري هستند.
پروتئين و اسيد آمينه
ميزان پروتئين بالاي انواع گونه هاي ميكروجلبكي يكي از دلايلي است كه اين ارگانيسم ها به عنوان منبع غير رسمي پروتئين در نظر گرفته مي شوند( Rhichmond 20) . همه گونه ها تركيب اسيد آمينه مشابهي دارندوغني از اسيد اسيدهاي ضروري هستند. آسپارتات و سوتاميت بيشترين مقدار را دارند(7.1-12.9%) و سيستئين، ميتونين، تريپتوفان و هيستيدين كمتري مقدار را دارند (0.4 -3.2%) و بقيه امينو اسيدها رنجي بين ( 3.2 – 13.5%) دارند اگرچه دو گونه از تتراسلميس T.suecica و T.chui دو برابر ديگر گونه ها داراي آرژنين هستند در مقايسه اي بين ميكروجلبك ها و اويستر بيشتر جلبك ها داراي نسبت كمتري اسيد آمينه ليزين نسبت به اويستر ( Crassostrea gigas ) مي باشند. اين امينو اسيد مي تواند در رژيم غذايي طبيعي جلبكي جانوران محدود كننده باشد. ديگر استثنائات. در شاخه جلبك هاي بسته Chlorella.sp است كه نسبت به بقيه گونه ها دو – سه برابر تريپتوفان كمتر و ازPrasinophyta و Micromonas pussilla كه كمتر از YH ا
از ديگر گونه ها داراي أرژين بودند.
ميكروجلبك هايي كه در اواخر فاز لگاريتمي هستند 30 – 40% پروتئين، 10 – 15% كربوهيدرات دارند. درحاليكه كليه كشت در فاز ساكن است تركيب ميكروجلبك ها نيز مي تواند به طور معني داري تغيير كند. به عنوان مثال زماني ككه نيترات محدود مي شود ميزان كربوهيدرات نمي تواند دو برابر پروتئين هم برسد.
ميزان پروتئين در كلاميدوناس رين هاردي 48% Clamonas rheinhardii وزن خشك كلرلاولگاريس، 51 – 58% Chlorella vulgaris وزن خشك اسپيروانياماگزيا و60 – 71% Spirulina maximas وزن خشك مي باشد.
carbohydrates اكثر مواقع ميكرو جلبك ها به عنوان غذا يا غذاي تقويت كننده مورد استفاده قرار ميگيرند. اين بدان معني است كه علاوه بر پروتئين ميكروجلبك ها داراي تركيبات ديگري مانند كربوهيدرات فيبرو . . . هستند. كربوهيدرات هاي جلبك ها به شكل نشاسته starch سلولز cellulose، قندها sugavs و ديگر پلي ساكاريدها است. ميزان كربوهيدرات ها (5 -23%) مي باشد. پلي ساكاريدهاي ميكروجلبك ها در تركيب قندي متفاوتند ولي اكثراً داراي نسبت بالايي از گلوكز (21-84%) هستند.
كالاكتور (1-20%) و مانور (2-46%) به طور معمول يافت مي شوند. آرابنيوز، فوكوس، رامنوز و گزيلوز در نسبت هاي متغيري (0-17%) يافت شده اند ممكن است كه ميزان زياد پلي ساكاريدها در اين جلبك براي اين جانوران قابليت هضم كم اين جلبك را به همراه داشته باشد.
اگر چه phaeodactylum ancornutum در غلضت بالاي مانوز (46%) منحصر به فرد است اما براي دارد دو كفه اي ها ارزش غذايي كمتري دارد. راندمان هضم پلي ساكاريدها توسط جانوران دريايي بستگي به نوع پلي ساكاريد دارد به عنوان مثال تركيب قندي و چگونگي پيوند قندها با يكديگر.
اگر چه قابليت هضم پلي ساكاريد جلبك ها ناشناخته است اما پلي ساكاريدهاي غني اثر گلوكز كه در بيشتر ميكروجلبك ها به وسيله آميلاز amylase در اندام هاي هضم كننده نرمتنان و سخت پوشان تحت تاثير قرار مي گيرد.
ذكر مطالعات انجام شده نشان داده است كه تركيب قندي كسيروالگ ها مي تواند ميان فاز لگاريتمي و ثابت متفاوت باشد اما متفاوت ها ويژه هر گونه هستند.
ميزان ويتامين ها در بين جلبك ها مي تواند متفاوت باشد. اسيد اسكوربيك بشترين ميزان تغيير را تا 12 برابر (1-16mgg-1 وزن خشك) نشان داده است.
بعضي گونه ها ميزان متفاوتي اسيد اسكوربيك در ميان فازهاي لگاريتمي و ساكن دارند. Nannocloropsis Oculata, Thalassiosira Pseudo nana, Chaetoceros Muellen, Isochrysis SP ميزان اسيد اسكوربيك بيشتري در فاز لگاريتمي دارند در حاليكه Nonnoclororosis atomus , Dunalilla tertiolecta در فاز ساكن داراي اسيد اسكوربيك بيشتري دارند.
انتقال اسيد اسكوربيك و بقيه ويتامين ها از سطوح غذايي براي لارو ماهيان و مراحل ابتدايي و نهايي سخت پوستان جوان كه توسط پلانكتون هاي جانوري كه با ميكرو جلبك ها مورد تغذيه قرار گرفته اند، اهميت بسيار دارد.
كوپه پودهاي Acartia Clausi, Calanus helgolandicus توسط ميكروجلبك ها مورد تغذيه قرار گرفتند و مشاهده شد كه مسطح اسيد اسكوربيك تا 50 , 60% به تربيت براي اين جانوران افزايش يافت. اين نتايج اين فرضيه را تقويت مي كند كه اسيد اسكوربيك يا داندمان بالايي در تغذيه مستقيم انتقال يابد.
چربي و اسيدهاي چرب
چربي ها و اسيدهاي چرب Fatty acids در تمام سلول هاي گياهي وجود دارند. آنها به عنوان تركيبات غشاء توليدات ذخيره اي، متالوليت ها و منبع انرژي عمل مي كنند.
چربي هايي كه به وسيله حلال در آلي چربي دوست Lipiphilic (مانند ابره اتر نفت و كروفوم و . . .) استخراج مي شوند چربي هاي كلي ناميده مي شوند. چربي ها را ميتوان بر اساس قطبيت آنها رده بندي كرد كه اين بستگي گروههاي كربوكيليك، الكلها، قندها و . . . دارد و به غير قطبي (چربي دويست) زنجيره كربني (اسيدهاي چرب) و قطبي (آبدوست) تقسيم مي شوند.
قسمت مهم چربي هاي غير قطبي (چربي هاي خنثي) ميكروجلبك ها تري گليسيرين ها و اسيدهاي چرب آزاد هستند در حاليكه چربي هاي قطبي ضرورتاً گليسيريدهايي هستند كه در آنها يك يا چند اسيد چرب با يك گروه قطبي جايگزين شده است. (مانند فسفرليپيدPhos Pholipids و گليكوليپيد glycolipids). (Rhichmond 2004) اسيدهاي چرب غير اشباع 20:5(n-3),22:6(n-3) (PUFA) براي رشد لاروهاي ماهي، ميگو و نرمتنان بسيار ضروري هستند و ممكن است براي بقيه جانوران دريايي نيز ضروري باشند. ميكروالك ها به عنوان منبع بسيار مهم PUFA براي كشت لارو هستند.
به طور كلي دياتوم هاليپيد بيشتري نسبت به ديگر گونه ها دارند.
دياتومه ها، Eustigmato Phytes , Cvyptomonads , Prymnesiophyte غني از دو نوع اسيد چرب غير اشباع (226(n-3) , 20:5(n-3) هستند كه براي رشد لاروهاي ماهيان دريايي اهميت ويژهاي دارد. 5-35%) ، كل اسيدهاي چرب) و Parasinophytes سطح كمتري از اين اسيدها را دارا هستند (4-10%) ميانگين چربي بين 1 – 40% متفاوت است و تحت شرايط معيني مي تواند تا 85% وزن خشك برسد. چربي هاي جلبك ها از گلسيرول ، قندها و يا اسيدهاي چرب استدي شده كه تعداد كربن آنها از C12-C22 مي باشد، تشكيل شده
است. كه متفاوت است و تحت شرايط معيني مي تواند تا 85% وزن خشك برسد. چربي هاي جلبك ها از گلسيرول ، قندها و يا اسيدهاي چرب استري شده كه تعداد كربن آنها از c12 –c22 مي باشد، تشكيل شده است
كه ممكن است اشباع و يا غير اشباع باشند. بعضي از سيانوباكتري ها، خصوصاً گونه هاي رشته اي به ميزان زيادي (2 5-60% كل چربي ها) اسيد چرب دارند.
بعضي جلبك ها كه تحت شرايط محدود نيتروژن قرار مي گيرند ميزان چربي آنها افزايش مي يابد بعضي گون ها مانند Tetraselmis suecica , Dunaliellasp با كاهش ميزان چربي و افزايش هيدرات هاي كربن بيشتر از چربي ها، به اين شرايط پاسخ مي دهند.
(1993)Pe.Rock دريافت كه نسبت اسيدهاي چرب غير اشباع چندگانه نسبت به لسيدهاي غير اشباع چندگانه غالب بوده اند به عنوان مثال Chaetoceaos Calcitrans اسيد ويستيك و اسيد پاستيك عمده اسيدهاي چرب اشباع شده و EPA اسيد غير اشباع عمده بود. اما براي T.Suuwcico اسيد پالمتيك 129.4% از كل اسيدهاي چرب گزارش شده است. همچنين اين گونه ها داراي مقادير قابل توجهي اسيد اولئيك لينوسئيك اسيد دكاتترا لتولئيك بودند.
Nannocluropsis Oculata داراي ميزان زيادي اسيد چرب 20:5(n-3) مي باشد Isocrysis.sp داراي مقادير زيادي 22:6(n-3)بوده و Pavlovalutheri داراي هر دو نوع به ميزان زيادي است. روتيفرهايي كه به آساني سلول هاي Pav را جذب مي كنند غلظت بالايي از اين دو اسيد چرب را در خود انباشته ساخته و ديگر اسيدهاي چرب در مدت كمتر از چند ساعت در آنها يافت مي شود.
در مطالعه اي كه توسط Renaud (1994) و همكاران انجام شد از 12 گونه ميكروجلبك هاي ايزوله شده از شمال درياي استراليا از آب شيرين و ميط هايي با آب خيلي شور جدا شدند كه تحت شرايط كنترل شده دما، PH، شدت تابش نور و شوري رشد داده شدند. بالاترين سطح اسيد چرب غير اشباع 20:5(N-3) EPA در دياتومه دريايي Nitzchia frustulum , N.closterium به ترتيب بيشترين غلظت اسيدهاي چرب در همه گونه هاي مورد مطالعه در كروفيسه آب شيرين Scenedesmus dimorphus يافت شد.
تركيب اسيدهاي چرب بستگي به شرايط رشد و مرحله برداشت دارد. كشت فاز لگاريتمي Thalassiosira Pseuclonuna كه در شرايط 12 ساعت تاريكي و 12 ساعت روشنايي رشد داده شده بود نسبت اسيد چسب 20:5(n-3) EPA آن 25% بيشتر از كشت مشابه در شرايط نور دائم بود.
Nannocloropsis Oculataدر فاز لگاريتمي نسبت به فاز ساكن داراي PUFA ي بيشتري است. در حاليكه اين حالت براي Pavlovalutheri كاملاً برعكس است. در طول فاز لگاريتمي ليپيدهاي ميكروجلبك ا غني از چربي هاي قطبي هستند در حاليكه در طول فاز ساكن تري گليسرول ها ذخيره مي شوند . مطالعات ديگر نشان مي دهد كه تغيير در تركيب اسيدي چرب يا شدت نور، محيط كشت، دما و PH ارتباط دارد ولي بعضي از تغييرات خاص هرگونه مي باشند .
جايگاه جلبكها در سيستم هاي رده بندي گياهي
دوژسيو در سال 1789 براي اولين مرتبه حدود و جايگاه جلبكها را مشخص نمود ولي چون براي شناسايي آنها، خصوصيات مورفولوژيكي و ماكروسكوپي را مبنا قرار داد، گروه بندي وي چندان قابل اعتماد نبوده و تقريبا بدون استفاده قرار گرفت. ايخلر در سال 1886 توضيحات بيشتر و نسبتاً قابل پذيرشي را درباره اين گروه عرضه كرد و آنها را همراه با قارچها در شاخه ريسه داران (Thallophyta) قرارداد كه در اين شاخه 5 رده از جلبكها شناسايي گرديده است. اين 5 رده عبارتند از:
1) Cyanophyceae2) Chlorophyceae3) Phaeophyceae4) Diatomeae5) Rhodophyceae
تالوفيتها يا ريسهداران از گياهاني تشكيل شدهاند كه فاقد ساختمانهايي نظير ريشه، ساقه وبرگ ميباشند و اصولا پيكره گياه از ريسه تشكيل گرديده است و يا بنيان ريسهاي دارد. ولي بر اين مبنا نميتوان وضعيت جلبكها را كاملا مشخص نمود، زيرا از نظر تشكيلاتي تفاوتي بين آنها و برخي از خزهها و شبه خزهها مشاهده نميگردد و برخي از آنها مانند لاميناريا (Laminaria) وضعيت بسيار مترقي و پيشرفتهاي دارند كه بنظر برخي از متخصصين از بسياري خزهها پيشرفتهتر ميباشند. تيپو (Tippo) در سال 1924 جلبكها را در زير سلسله ريسه داران قرار داد و هفت شاخه مختلف را شناسايي كرد كه عبارت اند از :
1) Cyanophyta2) Chlorophyta3) Eugleno phyta4) Phaeophyta5) Rhodophyta6) Chrysopyta7) Pyrrhophyta يكي از متخصصين ردهبندي گياهان، سيانومينت ها را از بقيه جلبكها مجزا نموده و معتقد است كه آنها با جلبكهاي حقيقي اختلاف زيادي دارند و بدين علت آنها را در زير سلسله جداگانهاي به نام (Prokaryonta) قرار ميدهد. پروكاريونتا موجوداتي را تشكيل ميدهند كه فاقد هسته حقيقي ميباشند. برحسب نظريه Buld در اين زير سلسله دو شاخه يكي Cyanochlonta و Schizonta قرار دارد. سيانوكلرونتا داراي يك رده يعني سيانوفيرها يا جلبكهاي سبز-آبي ميباشد و شيزونتا نيز داراي يك رده و آن شيزوميستها Schizomycetes ، يعني باكتريها ميباشد. برحسب همين سيستم ردهبندي بقيه جلبكها به واسطه داشتن هسته حقيقي و خصوصيات سلولي پيشرفته در زيرسلسله Chloronta و قارچها به علت نداشتن كلروفيل در زيرسلسله جداگانهاي به نام آكلرونتا Achloronta قرار ميگيرند.