مشاعره 2

[sunyboy]

از همه سوي جهان جلوه‌ي او مي‌بينم

جلوه‌ي اوست جهان کز همه سو مي‌بينم

چشم از او جلوه از او ما چه حريفيم اي دل

چهره‌ي اوست که با ديده‌ي او مي‌بينم

[Borna66]

ميازار موري كه دانه كش هست!
كه جان دارد و جان شيرين خوش است

[راما]

تو خودت را
مثل آسمان
مثل هوا
مثل نور

پهن کرده ای روی همه ی لحظه های من

[یه دوست]

نصیبی نیست از سوز درونم مرز و بومم را
زدم اکسیر را بر خاک صحرا ، باطل افتاده ست

[راما]

دلی دارم که درمانش تو باشی
سری دارم که سامانش تو باشی

[yas69]

یارب ای کاش اشناییها نبود
یا به دنبالش جداییها نبود

[O M I D]

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس

[cute-baby]

سرّ اين نكته مگر شمع برآرد به زبان
ورنه پروانه ندارد به سخن پروايي

[یه دوست]

یاد ما خواه کنی یا نکنی مختاری !
لیکن ای دوست ، بدان کنج دلم جا داری

[cute-baby]

يارب اندر دل آن خسرو شيرين انداز
كه به رحمت گذري بر سر فرهاد كند

[aeineye ebra]

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید بمیرم که خاک کوی تو باشم

[O M I D]

معرفت نیست در این قوم خدایا مددی
تا برم گوهر خود را بخریدار دگر

[aeineye ebra]

راه وصل تو راه پر آشوب

درد عشق تو درد بی درمان

[zmr_IE]

نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل
بنال بلبل بی دل که جای فریاد است

[aeineye ebra]

تو نه در دیروزی ، و نه در فردایی
ظرف امروز ، پر از بودن توست

[MAHBOOBEH]

دل می رود ز دستم،صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان،خواهد شد آشکارا

[aeineye ebra]

ای فدای تو هم دل و هم جان

وی نثار رهت هم این و هم آن

[MAHBOOBEH]

نیست سری کز تو پر آشوب نیست
اینهمه هم خوب شدن خوب نیست

[O M I D]

تو شمع انجمنی یک زبان و یکدل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش

[MAHBOOBEH]

شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست

[O M I D]

شهری است پر ظریفان و ز هر طرف نگاری
یاران صلای عشق است گر میکنید کاری

[MAHBOOBEH]

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

[aeineye ebra]

در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

[R@ha 69]

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او

پر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟

بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم میزنی

دردم از لیلاست آنم میزنی

خسته ام زین عشق دلخونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم نکن

[aram89]

نرسد دست تمنا چو به دامان شما
مي توان چشم دلي دوخت به ايوان شما
از دلم تا لب ايوان شما راهي نيست
نيمه جانيست در اين فاصله قربان شما

[aeineye ebra]

افسوس که بی فایده فرسوده شدیم
وز داس سپهر سرنگون سوده شدیم
دردا و نـــدامــتــا کـــه تــا بوده شدیم
نابـوده به کام خــویش نا بوده شدیم

[MAHBOOBEH]

من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با خفت و خواری پی شبنم نمیگردم

[R@ha 69]

مگه میشه دردِ توسینم ُ با کسی بگم؟!


مگه میشه غصه هام ُ با كسي قسمت كنم ؟!


شکل آدمايي كه هميشه مي بينمشون
مگه میتونم به آغوش همه عادت كنم ؟!

[aeineye ebra]

می روی در شب ظلمانیم اما مشتاب
تا من از اشک چراغی سر راهت گیرم

[O M I D]

من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

[R@ha 69]

دل عاشق به پیغامی بسازد ----- خمارآلوده با جامی بسازد

مرا کیفیت چشم تو کافی است ----- ریاضت کش به بادامی بسازد

[MAHBOOBEH]

در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخن گوی تو ام

[mohamadasas]

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد ره به جایی دارد

محترم دار دلم کاین مگس قندپرست
تا هوا خواه تو شد فر همایی دارد

[aeineye ebra]

دلم خون شد از این افسرده پاییز
از این افسرده پاییز غم انگیز
غروبی سخت محنت بار دارد
همه درد است و با دل کار دارد

[O M I D]

درون دلت شهربند است راز
نگر تانبیند در شهر باز

[mohamadasas]

زاهد ظالم پرست از حال ما اگاه نیست
درحق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست

[aram89]

تاازدل ابر تبره بيرون نشويد

چون ماه چراغ راه گردون نشويد

اين آيه به گونه اي دگر مي گويم

ديگر نشويد تا دگر گون نشويد !

[shohreh89]

دنگ... دنگ ...لحضه ها ميگذرد.آنچه بگذشت نمي آيد باز.قصه اي هست كه هرگز ديگرنتواند شد آغاز

[aeineye ebra]

زتو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن پشت سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران

[tania]

نمی دانم چه بود از آمدن مقصود یا رفتن
چرا ناگه بدنیا آمدن ناگه چرا رفتن

[aram89]

نفسي بيا و بنشين سخني بگو و بشنو

كه به عين آشنايي بمردم از جدايي

[tania]

یا تا همیشه شرم خدا را لگد کنند
شیطان و شب پرست خدا حافظی نکن

[sara.it69]

ناله ی من می تراود از در و دیوار
آسمان، اما سرا پا گوش و خاموش است!
همزبانی نیست تا گویم به زاری :_ ای دریغ_
دیگرم مستی نمی بخشد شراب،
جام من خالی شده از شعر ناب،
ساز من : فریادهای بی جواب!!!

[aram89]

بيا در خدا خويش را گم كنيم

به رسم شهيدان تكلم كنيم

مگو سوخت جان من از فرط عشق

خموشي ست هان! اولين شرط عشق

[راما]

قلب صد پاره ی من مهره ی صد دانه نبود

تو ولی گشتی و این گمشده رالرزاندی

[sara.it69]

یک شب،از دست کسی
باده ای خواهم خورد
که مرا با خود، تا آن سوی اسرار جهان خواهد برد!
با من از نور به تاریکی ،
از شعله به دود
با من از آوا تا خاموشی ،
دورتر ، شاید تا عمق فراموشی
راه خواهد پیمود.

[O M I D]

درون دلت شهربند است راز نگر تا نبیند در شهر باز

[راما]

زندگی آب روانی است روان می گذرد
آنچه تقدیر من و تو است همان می گذرد

[O M I D]

در مقام حرف بر لب مهر خاموشی زدن
تیغ را زیر سپر در جنگ پنهان کردنست

[راما]

تو آمدي ز دورها و دورها
ز سرزمين عطر ها و نورها
نشانده اي مرا كنون به زورقي
ز عاجها ز ابرها بلورها

[pnugirl]

تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

[sara.it69]

دلم می خواست:بند از پای جانم باز می کردند
که من ، تا روی بام ابرها ، پرواز می کردم ،
از آنجا ، با کمند کهکشان ، تا آستان عرش می رفتم
در آن درگاه ، درد خویش را فریاد می کردم !
که کاخ صد ستون کبریا لرزد!!!

[aram89]

دگر نمي رسد از كوچه باغ بوي درخت

چه اتفاق بدي ! خشك شد گلوي درخت

هجوم باد لباس از تن اقاقي كند

به باغبان برسان ! رفت آبروي درخت

[tania]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه // اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

[mohammad71]

همیشه خرد را تو دستور دار/بدو جانت از ناسزا دور دار

[O M I D]

هیچ کوزه گر کند کوزه شتاب
بهر عین کوزه نه بر بوی اب

[راما]

برویم
سخنی باید گفت
جام، یا بستر، یا تنهایی، یا خواب؟
برویم ...

[mohammad71]

بیا که قصر امل، سخت سست بنیاد است
بیار باده،که بنیاد عمر بر باد است
_________:72:
___________:72:
_____________:72:
_______________:72:

[راما]

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم

[mohammad71]

مکن تا توانی دل خلق ریش
وگر میکنی،مِی کَنی بیخِ خویش
_________:72:
___________:72:
_____________:72:
_______________:72:

[O M I D]

شعار کعبه چو دیدم سیاه دستت //من دراجانب شعر سیاه موی تو کردم

[mohammad71]

ملک آزادی چه نقصانت رساند
کامدی در حصن تن مسجون شدی
_________:72:
___________:72:
_____________:72:
_______________:72:

[راما]

یادم آید که بوسه طلب می کرد
با خنده های دلکش مستانه
یا می نشست بانگهی بی تاب
در انتظار خوردن صبحانه

[mohammad71]

هر که در مزرع دل تخم وفا سبز نکرد
زر درویی کشد از حاصل خود گاه درو

مولانا
_________:72:
___________:72:
_____________:72:
_______________:72:

[راما]

و
این منم زنی در آستانه ی فصلی سرد
زمان گذشت وساعت چهار بار نواخت........

[mohammad71]

تیره آن چشم که بر ظلمت و پستی بیند
مرده آن روح که فرمانبر پیکر گردد
پروین:72:

[راما]

دیدم که در وزیدن دستانش
جسمیت وجودم
تحلیل می رود
دیدم که قلب او
با آن طنین ساحر سرگردان
پیچیده در تمامی قلب من

[robina]

با سلام
نیست کس رازکمند سرزلف تو خلاص
می کشی عاشق مسکین و نترسی ز قصاص
جان نهادم به میان،شمع صفت ازسر صدق
کردم ایثار تن خویش زروی اخلاص

[اقاقی]

ميازار موري كه دانه كش هست!
كه جان دارد و جان شيرين خوش است

این شعر از خودت بود ؟؟؟؟:272:

[نگاه]

تو را من چشم در راهم شباهنگام كه مي گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي وزان

دلخستگانت راست اندوهي فراهم تو را من چشم در راهــــــم

:72::72:

[M h b]

:105: این همه شاعر بالقوه اینجا هست ولی یه شعر توی تایپک "مشاعره با اشعار خودتون " نمیذارن :114:

[M h b]

منشین ترش از گردش ایام که صبر
تلخ است ولیکن بر شیرین دارد


با وجود بی تفاوتی شما نسبت به تایپک ما ولی ما دینمون رو ادا کردیم

[نگاه]

در ان نفس كه بميرم در ارزوي تو باشم /بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم

[fr.chemi3t]

میازار موری که دانه کش است که جان دارد وجان شیریش خوش است

[نگاه]

تا بود نسخه ي عطري دل سودا زده را ...از خط غاليه ساي تو سوادي طلبيم

[starplus]

مى رود عمر عزيز ما،دريغا چاره چيست
دى برفت و مى رود امروز و فردا،چاره چيست

[شهر ساز]

تا که بودیم نبود کسی کشت ما را غم بی هم نفسی

[starplus]

يادگار از تو همين سوخته جانى است مرا
شعله از توست اگر گرم زبانى ست مرا

[javad jan]

ای نام تو بهترین سر آغاز
بی نام تو نامه کی کنم باز

ای یاد تو مونس روانم
جز نام تو نیست بر زبانم

[starplus]

مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز
ورنه در مجلس رندان خبرى نيست كه نيست

[javad jan]

تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمیباشد

[starplus]

ديگر به ميهمانى اشعار من نيا
اى مهربان چراغ براى خودت برو

[javad jan]

وقتی که تو آمدی به دنیا
جمعی به تو خندان و تو بودی گریان

کاری بکن ای دوست که وقت رفتن
جمعی به تو گریان و تو باشی خندان

[starplus]

ندانستم چو نيكو قدر ايام جوانى را
دلم خون مى شود چون بشنوم نام جوانى را

[Invisible2]

از یــاد تــو بر نداشتم دست هنوز
دل هست به یاد نرگست مست هنوز

[starplus]

[زعشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است

به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا راsize=5][/size]

[Invisible2]

ای کاش ناله های چو من بلبلی حزین
بیدار کردی آن گل در خاک خفته را

[starplus]

از سعی کسی منت برخود نپذیرم من
قید چمن و گلشن برخویش نپذیرم من

[Invisible2]

ندار عشقم و با دل سر قمارم نیست
که تاب و طاقت آن مستی و خمارم نیست

[starplus]

تو آمدی و ندانی مرا کجا بردی

به بند عشق کشیدی و تا خدا بردی

[Invisible2]

یکدمک با خود آ ببین چه کسی
از که دوری و با که هم نفسی

[starplus]

یار اگر با ما گهی صلح و گهی پیکار داشت
ما حریف عشق او بودیم و با ما کار داشت

[Invisible2]

تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
هر تنک حوصله را طاقت این توفان نیست

[starplus]

تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا شد

[Invisible2]

دل ب هجران تو عمریست شکیباست ولی
بار پیری شکند پشت شکیبائی را

[starplus]

اگر ميل دل هر كس به جاييست

بود ميل دل من سوى فرخ

[Invisible2]

خون می چکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر ک من می کنم افشردن جان است

[starplus]

تا به شادى مى نشينى غم رسد از گرد راه
بر لب خندان هر گل اشك شبنم ديده ام

[Invisible2]

من دلبخواه خویش نجستم ولی خدا
با هر کس آن دهد که ب جان دلبخواهش است

[starplus]

تار و پود عالم امکان، به هم پیوسته است


عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد

[Invisible2]

دیرجوشی تو در بوته هجرانم سوخت
ساختم این همه تا وارهم از خامیها

[starplus]

آسمان چون جمع مشتاقان پريشان مى كند
در شگفتم من نمى پاشد زهم دنيا چرا؟

[Invisible2]

این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست

[starplus]

تا درون آمد غمش از سينه برون شد نفس
نازم اين مهمان كه بيرون كرد صاحبخانه را

[Invisible2]

این عمر سبک سایه ی ما بسته به آهی ست
دودی ز سر شمع پرید و نفسی رفت

[starplus]

تا بست نقش صورت او صورت آفرين
درهم شكست دايره ى كارگاه را

[Invisible2]

ای مرغ سحر ناله به دل بشکن
هنگامه ی آواز شباویز است

[starplus]

تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق
هر دم آيد غمى از نو به مباركبادم

[Invisible2]

من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی
که دلپسند تو ای دوست دلبخواه من است

[starplus]

تا گشودم نامه اش را سوختم در انتظار
كاش قاصد مى گشود اين نامه سر بسته را

[starplus]

آخر از راه دل و ديده سرآرد بيرون

نيش آن خار كه از دست تو در پاى من است

[javad jan]

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

[starplus]

تا تو مراد من دهى كشته مرا فراق تو

تا تو به داد من رسى من به خدا رسيده ام

[javad jan]

مرا پیر دانای مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روی آب
یکی آنکه بر خویش خوشبین مباش
دگر آنکه بر خلق بد بین مباش

[Invisible2]

شب های ملال آور پاییز است
هنگام غزل های غم انگیز است

[javad jan]

تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقه ای در ذکر یارب یارب است

[Invisible2]

تو چون نسیم گذرکن به عاشقان و ببین
که همچو برگ خزانت چه جان نثارانند

[fatima92]

دل عارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان به صورت، تو به صورت و معانی

[Invisible2]

یارب چها به سینه این خاکدان در است
کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را

[javad jan]

یارب چها به سینه این خاکدان در است
کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را

ای دل ار خواهی خدا بینی برو در کربلا
از زمین کربلا تا عرش چندان راه نیست

[starplus]

​تار و پود عالم امکان، به هم پیوسته است

عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد

[javad jan]

​تار و پود عالم امکان، به هم پیوسته است

عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد

در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی
ای خدا کاش نیفتد به کسی کار کسی

[starplus]

يار اگر با ما گهى صلح و گهى پيكار داشت
ما حريف عشق او بوديم و با ما كار داشت

[javad jan]

يار اگر با ما گهى صلح و گهى پيكار داشت
ما حريف عشق او بوديم و با ما كار داشت



تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمیباشد

[fatima92]

تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمیباشد

دل دردمند سعدی، ز محبت تو خون شد
نه به وصل می‌رسانی، نه به قتل می‌رهانی