KIAN~~~~
10-16-2010, 01:48 AM
در زمينه ي مكانيزاسيون كشاورزي و در جهت شناخت بهتر اين رشته و توانايي هاي آن لازم است سه اصطلاح متداول در مكانيزاسيون كشاورزي را مطرح كنيم:
اولين شاخص، ضريب مكانيزاسيون است. اين ضريب به مفهوم نيروي محركه ي موجود به ازاي هر هكتار مي باشد.
دومين شاخص درجه ي مكانيزاسيون است كه در واقع نسبت ميزان عمليات مكانيزه به عمليات غير مكانيزه است.
سومين شاخص ظرفيت مكانيزاسيون است كه بيانگر انرژي مكانيزه مصرفي در واحد سطح مي باشد و به واقع سرانه انرژي مكانيكي در بخش كشاورزي را بيان مي كند.
لازم به توضيح است كه اين شاخص ها از مهمترين عواملي مي باشد كه ميزان مكانيزاسيون را در بخش كشاورزي بيان مي كند. اما بايد توجه شود كه هر كدام از كميت هاي ذكر شده به تنهايي مفهوم درستي از مكانيزاسيون القا نمي كند بلكه با توجه به تمامي موارد بالا مي توان برداشت بهتري از عددهاي بدست آمده در اختيار داشت.
به عنوان مثال در برنامه چهارم توسعه هدف، دستيابي به ضريب مكانيزاسيون 1.18 اسب بخار است حال اين عدد در ظاهر به مفهوم اين است كه به ازاي هر هكتار، نيروي محركه ي موجود، حدود 1.18 اسب بخار خواهد شد اما اين چنين نيست. اگر به ضرايب ديگر توجهي نشود برداشتي مانند اين مورد حاصل مي شود. مثال ساده اينكه، تمامي تراكتورهاي موجود در سطح كشور جهت كشت و كار و فعاليت هاي كشاورزي استفاده نمي شوند، برخي جهت حمل و نقل نيروي كار و برخي جهت انتقال كود و خوراك دام استفاده مي گردند كه بدون توجه به اين مسئله تنها با اتكا به عدد و رقم نتيجه، سياست گذاري هاي غلط در بخش كشاورزي خواهد بود.
علاوه بر مورد بالا ضريب مكانيزاسيون به شرايط و موقعيت منطقه اي بستگي زيادي دارد. به عنوان مثال مقايسه ي ضريب مكانيزاسيوني 24 براي ژاپن با ضريب مكانيزاسيون 2 تا 3 براي كشورهايي همچون آمريكا و استراليا بدون در نظر گرفتن شرايط و موقعيت كشورها مقايسه اي بي ارزش و بي نتيجه است.
لازم به توضيح است جهت دستيابي به هدف مكانيزه نمودن كشاورزي در ايران مستلزم توجه موارد بالا مي باشد اما در كنار اين مسائل اميد است سياست هاي بهتري در زمينه ي واردات و يارانه هاي ماشين آلات كشاورزي اتخاذ گردد. يك ماشين كشاورزي بر خلاف اتومبيل هاي لوكس خارجي جهت توليد مواد غذايي مورد استفاده دارد و حال آنكه كشاورز براي خريد يك تراكتور 15 ميليون توماني بايد يكسال تا دو سال منتظر بماند و در نهايت پس از تلاش هاي طاقت فرسا و صرف هزينه هاي فراوان يك عدد تراكتور دريافت كند حال آنكه بسياري از ادوات بهينه نياز به توان بالاي تراكتوري دارد كه حال تنها شركت هاي كشت و صنعت توان پرداخت هزينه هاي 100 تا 150 ميليوني اين تراكتورها يا ماشين هاي كشاورزي را دارا مي باشند.
يكي از مسائلي كه در كنار اين موارد بايد بدان توجه شود اين است كه در حال حاضر تنها دغدغه در بين دولت مردان يكپارچه سازي اراضي كوچك است و بسياري بر اين باورند كه استفاده از ادوات تنها در زمين هايي با وسعت زياد بهينه مي باشد اما مثال بارز براي رد اين ادعا كشور آلمان است كه با وجود كوچك بودن قطعات كشاورزي با مديريتي مناسب و استفاده از ادوات مناسب توليد به صورتي بهينه افزايش يافته است.
حال اين سوال مطرح مي شود كه آيا بهتر نيست با اختصاص حمايت هاي بيشتر دولت در بخش كشاورزي همانند بخش صنعت پيشرفت همگوني را كشور شاهد باشيم؟
اولين شاخص، ضريب مكانيزاسيون است. اين ضريب به مفهوم نيروي محركه ي موجود به ازاي هر هكتار مي باشد.
دومين شاخص درجه ي مكانيزاسيون است كه در واقع نسبت ميزان عمليات مكانيزه به عمليات غير مكانيزه است.
سومين شاخص ظرفيت مكانيزاسيون است كه بيانگر انرژي مكانيزه مصرفي در واحد سطح مي باشد و به واقع سرانه انرژي مكانيكي در بخش كشاورزي را بيان مي كند.
لازم به توضيح است كه اين شاخص ها از مهمترين عواملي مي باشد كه ميزان مكانيزاسيون را در بخش كشاورزي بيان مي كند. اما بايد توجه شود كه هر كدام از كميت هاي ذكر شده به تنهايي مفهوم درستي از مكانيزاسيون القا نمي كند بلكه با توجه به تمامي موارد بالا مي توان برداشت بهتري از عددهاي بدست آمده در اختيار داشت.
به عنوان مثال در برنامه چهارم توسعه هدف، دستيابي به ضريب مكانيزاسيون 1.18 اسب بخار است حال اين عدد در ظاهر به مفهوم اين است كه به ازاي هر هكتار، نيروي محركه ي موجود، حدود 1.18 اسب بخار خواهد شد اما اين چنين نيست. اگر به ضرايب ديگر توجهي نشود برداشتي مانند اين مورد حاصل مي شود. مثال ساده اينكه، تمامي تراكتورهاي موجود در سطح كشور جهت كشت و كار و فعاليت هاي كشاورزي استفاده نمي شوند، برخي جهت حمل و نقل نيروي كار و برخي جهت انتقال كود و خوراك دام استفاده مي گردند كه بدون توجه به اين مسئله تنها با اتكا به عدد و رقم نتيجه، سياست گذاري هاي غلط در بخش كشاورزي خواهد بود.
علاوه بر مورد بالا ضريب مكانيزاسيون به شرايط و موقعيت منطقه اي بستگي زيادي دارد. به عنوان مثال مقايسه ي ضريب مكانيزاسيوني 24 براي ژاپن با ضريب مكانيزاسيون 2 تا 3 براي كشورهايي همچون آمريكا و استراليا بدون در نظر گرفتن شرايط و موقعيت كشورها مقايسه اي بي ارزش و بي نتيجه است.
لازم به توضيح است جهت دستيابي به هدف مكانيزه نمودن كشاورزي در ايران مستلزم توجه موارد بالا مي باشد اما در كنار اين مسائل اميد است سياست هاي بهتري در زمينه ي واردات و يارانه هاي ماشين آلات كشاورزي اتخاذ گردد. يك ماشين كشاورزي بر خلاف اتومبيل هاي لوكس خارجي جهت توليد مواد غذايي مورد استفاده دارد و حال آنكه كشاورز براي خريد يك تراكتور 15 ميليون توماني بايد يكسال تا دو سال منتظر بماند و در نهايت پس از تلاش هاي طاقت فرسا و صرف هزينه هاي فراوان يك عدد تراكتور دريافت كند حال آنكه بسياري از ادوات بهينه نياز به توان بالاي تراكتوري دارد كه حال تنها شركت هاي كشت و صنعت توان پرداخت هزينه هاي 100 تا 150 ميليوني اين تراكتورها يا ماشين هاي كشاورزي را دارا مي باشند.
يكي از مسائلي كه در كنار اين موارد بايد بدان توجه شود اين است كه در حال حاضر تنها دغدغه در بين دولت مردان يكپارچه سازي اراضي كوچك است و بسياري بر اين باورند كه استفاده از ادوات تنها در زمين هايي با وسعت زياد بهينه مي باشد اما مثال بارز براي رد اين ادعا كشور آلمان است كه با وجود كوچك بودن قطعات كشاورزي با مديريتي مناسب و استفاده از ادوات مناسب توليد به صورتي بهينه افزايش يافته است.
حال اين سوال مطرح مي شود كه آيا بهتر نيست با اختصاص حمايت هاي بيشتر دولت در بخش كشاورزي همانند بخش صنعت پيشرفت همگوني را كشور شاهد باشيم؟