Borna66
04-09-2009, 03:39 PM
نظریههای هوش- چقدر با انواع هوشهای انسانی آشنایی د ارید؟
با وجودی که «هوش» یکی از آن موضوعاتی است که در حوزه روانشناسی، بسیار مورد بحث قرار گرفته است امّا تعریف استانداردی از این که چه چیزی دقیقاً تشکیل دهنده «هوش» است وجود ندارد. برخی پژوهشگران هوش را یک قابلیت منفرد و عمومی میدانند در حالی که برخی دیگر اعقتاد دارند که هوش دربرگیرنده دامنهای از مهارتها و استعدادهاست.
آنچه در زیر میآید، برخی از نظریههای عمده درباره هوش است که ظرف 100 سال اخیر ارائه گشتهاند:
چارلز اسپیرمن – هوش عمومی
چارلز اسپیرمن (1945-1863)، روانشناسی انگلیسی، به تشریح مفهومی پرداخته است که آن را هوش عمومی یا «عامل g » نامیده است. او پس از استفاده از روشی به نام «تحلیل عوامل» برای بررسی تعدادی از آزمونهای استعداد روانی، متوجه شد که امتیاز این آزمونها به نحو قابل ملاحظهای به یکدیگر شبیه هستند. کسانی که نتایج خوبی در یک آزمون شناختی کسب کرده بودند، در سایر آزمونها نیز نتایج خوبی به دست آورده بودند و برعکس. اسپیرمن نتیجهگیری کرد که هوش یک قابلیتِ شناختی عمومی است که قابل ارزیابی و کمّیشدن میباشد. (اسپیرمن، 1904)
لوئیس تورستون – قابلیتهای اولیه ذهن
لوئیس تورستون (1955-1887)، روانشناس، نظریه متفاوتی را درباره هوش ارائه کرده است. نظریه او به جای در نظر گرفتن هوش به عنوان یک قابلیت منفرد و عمومی، بر 7 قابلیت اولیه ذهنی تمرکز دارد (تورستون 1938). قابلیتهایی که او تشریح کرده عبارتند از:
* درک کلامی
* استدلال
* سرعت ادراک
* توانایی عددی
* سیالی واژگانی (بیان سلیس)
* حافظه تداعی
* تجسّم فضایی
هاوارد گاردنر – هوش چندگانه
یکی از جدیدترین ایدهها، نظریه هوش چندگانه هاوارد گاردنر است. گاردنر به جای تمرکز بر تحلیل امتیاز آزمونها، عقیده دارد که مقدار عددی هوش انسان، بیانگر دقیق و کامل توانائیهای او نیست. نظریه او 8 هوش مختلف را بر پایه مهارتها و توانائیهایی که در فرهنگهای مختلف ارزش گذاری شدهاند، توصیف میکند.
این 8 هوش عبارتند از:
* هوش تصویری – فضایی
* هوش کلامی - زبانی
* هوش اندامی – جنبشی
* هوش منطقی – ریاضی
* هوش میان فردی
* هوش موسیقیائی
* هوش درون فردی
* هوش طبیعی
رابرت استرن برگ- نظریه سه وجهی هوش
رابرت استرن برگ، روانشناس، هوش را بدین صورت تعریف میکند: «فعالیت ذهنی، در جهت انطباق هدفمند با محیط واقعی مربوط به زندگی شخص یا انتخاب و شکل دهی آن» (استرن برگ، 1985). با وجودی که او با گاردنر موافق است که هوش، بسیار فراتر از یک قابلیت منفرد و عمومی است، امّا عقیده دارد که برخی از انواع هوشهای گاردنر، بهتراست به عنوان استعدادهای فردی در نظر گرفته شوند. آنچه استرن برگ «هوش موفق» نامیده از سه عامل متفاوت تشکیل شده است:
* هوش تحلیلی: این مؤلفه به قابلیتهای حل مسأله اشاره میکند.
* هوش مولّد: این جنبه از هوش شامل قابلیت برخورد با شرایط جدید با استفاده از تجربیات گذشته و مهارتهای فعلی است.
* هوش عملی: این عنصر به قابلیت انطباق و وفقپذیری با یک محیط در حال تغییر اشاره میکند.
با وجودی که بحثهای زیادی بر سر طبیعت واقعی و دقیق هوش وجود دارد، هنوز هیچ تصوّر قطعی حاصل نگشته است. امروزه روانشناسان به هنگام بحث درباره هوش، غالباً دیدگاههای نظری مختلف را در نظر میگیرند و تصدیق میکنند که این بحث همچنان ادامه دارد.
منبع: سایت کلینیک روانیار (http://www.ravanyar.com/main.asp)
کمی توضیح: احتمالاً شما نیز زمانی که دانش آموز بودید آزمون هوشی را گذراندهاید که در آن تعدادی سوال هوش که شامل اشکال و تصاویر است وجود داشت. اکثر این قبیل آزمونهای هوش که از افراد به عمل میآید یک یا چند هوش محدود فرد را ارزیابی میکنند. اغلب افراد نابغه را به علّت داشتن هوش منطقی- ریاضی بالا به عنوان نابغه میشناسند. این در حالی است که همانطور که گاردنر بیان داشته در حدود ۸ نوع هوش برای انسان تصور شده است. تمامی انسانهای سالم از هر یک از این ۸ نوع هوش مقداری را بهره بردهاند امّا در برخی یک یا چند نوع از این هوشها بسیار قویتر است. مثلاً حافظ هوش بالای منطقی- ریاضی نداشته است امّا هوش کلامی- زبانی بسیار بالایی داشته است. موسیقیدان معاصر یونانی، یانی، نیز از هوش موسیقیایی بالایی برخوردار است به طوری که بدون آموزش دیدن توانسته است آهنگهای بسیار زیبایی بسازد و اجرا کند و یا بازیگر فیلمهای رزمی، جکی چان از هوش اندامی- جنبشی بالایی برخوردار است.
با توجّه به این مطالب میبینیم که متاسفانه در جامعه بشری بیشتر افرادی را که توانایی منطقی- ریاضی بالایی دارند به عنوان نابغه میشناسند و به دیگر جنبههای توانایی فرد توجّه لازم را ندارند.
منبع : سایت فیزیک دانشگاه شریف
پیروز باشید
با وجودی که «هوش» یکی از آن موضوعاتی است که در حوزه روانشناسی، بسیار مورد بحث قرار گرفته است امّا تعریف استانداردی از این که چه چیزی دقیقاً تشکیل دهنده «هوش» است وجود ندارد. برخی پژوهشگران هوش را یک قابلیت منفرد و عمومی میدانند در حالی که برخی دیگر اعقتاد دارند که هوش دربرگیرنده دامنهای از مهارتها و استعدادهاست.
آنچه در زیر میآید، برخی از نظریههای عمده درباره هوش است که ظرف 100 سال اخیر ارائه گشتهاند:
چارلز اسپیرمن – هوش عمومی
چارلز اسپیرمن (1945-1863)، روانشناسی انگلیسی، به تشریح مفهومی پرداخته است که آن را هوش عمومی یا «عامل g » نامیده است. او پس از استفاده از روشی به نام «تحلیل عوامل» برای بررسی تعدادی از آزمونهای استعداد روانی، متوجه شد که امتیاز این آزمونها به نحو قابل ملاحظهای به یکدیگر شبیه هستند. کسانی که نتایج خوبی در یک آزمون شناختی کسب کرده بودند، در سایر آزمونها نیز نتایج خوبی به دست آورده بودند و برعکس. اسپیرمن نتیجهگیری کرد که هوش یک قابلیتِ شناختی عمومی است که قابل ارزیابی و کمّیشدن میباشد. (اسپیرمن، 1904)
لوئیس تورستون – قابلیتهای اولیه ذهن
لوئیس تورستون (1955-1887)، روانشناس، نظریه متفاوتی را درباره هوش ارائه کرده است. نظریه او به جای در نظر گرفتن هوش به عنوان یک قابلیت منفرد و عمومی، بر 7 قابلیت اولیه ذهنی تمرکز دارد (تورستون 1938). قابلیتهایی که او تشریح کرده عبارتند از:
* درک کلامی
* استدلال
* سرعت ادراک
* توانایی عددی
* سیالی واژگانی (بیان سلیس)
* حافظه تداعی
* تجسّم فضایی
هاوارد گاردنر – هوش چندگانه
یکی از جدیدترین ایدهها، نظریه هوش چندگانه هاوارد گاردنر است. گاردنر به جای تمرکز بر تحلیل امتیاز آزمونها، عقیده دارد که مقدار عددی هوش انسان، بیانگر دقیق و کامل توانائیهای او نیست. نظریه او 8 هوش مختلف را بر پایه مهارتها و توانائیهایی که در فرهنگهای مختلف ارزش گذاری شدهاند، توصیف میکند.
این 8 هوش عبارتند از:
* هوش تصویری – فضایی
* هوش کلامی - زبانی
* هوش اندامی – جنبشی
* هوش منطقی – ریاضی
* هوش میان فردی
* هوش موسیقیائی
* هوش درون فردی
* هوش طبیعی
رابرت استرن برگ- نظریه سه وجهی هوش
رابرت استرن برگ، روانشناس، هوش را بدین صورت تعریف میکند: «فعالیت ذهنی، در جهت انطباق هدفمند با محیط واقعی مربوط به زندگی شخص یا انتخاب و شکل دهی آن» (استرن برگ، 1985). با وجودی که او با گاردنر موافق است که هوش، بسیار فراتر از یک قابلیت منفرد و عمومی است، امّا عقیده دارد که برخی از انواع هوشهای گاردنر، بهتراست به عنوان استعدادهای فردی در نظر گرفته شوند. آنچه استرن برگ «هوش موفق» نامیده از سه عامل متفاوت تشکیل شده است:
* هوش تحلیلی: این مؤلفه به قابلیتهای حل مسأله اشاره میکند.
* هوش مولّد: این جنبه از هوش شامل قابلیت برخورد با شرایط جدید با استفاده از تجربیات گذشته و مهارتهای فعلی است.
* هوش عملی: این عنصر به قابلیت انطباق و وفقپذیری با یک محیط در حال تغییر اشاره میکند.
با وجودی که بحثهای زیادی بر سر طبیعت واقعی و دقیق هوش وجود دارد، هنوز هیچ تصوّر قطعی حاصل نگشته است. امروزه روانشناسان به هنگام بحث درباره هوش، غالباً دیدگاههای نظری مختلف را در نظر میگیرند و تصدیق میکنند که این بحث همچنان ادامه دارد.
منبع: سایت کلینیک روانیار (http://www.ravanyar.com/main.asp)
کمی توضیح: احتمالاً شما نیز زمانی که دانش آموز بودید آزمون هوشی را گذراندهاید که در آن تعدادی سوال هوش که شامل اشکال و تصاویر است وجود داشت. اکثر این قبیل آزمونهای هوش که از افراد به عمل میآید یک یا چند هوش محدود فرد را ارزیابی میکنند. اغلب افراد نابغه را به علّت داشتن هوش منطقی- ریاضی بالا به عنوان نابغه میشناسند. این در حالی است که همانطور که گاردنر بیان داشته در حدود ۸ نوع هوش برای انسان تصور شده است. تمامی انسانهای سالم از هر یک از این ۸ نوع هوش مقداری را بهره بردهاند امّا در برخی یک یا چند نوع از این هوشها بسیار قویتر است. مثلاً حافظ هوش بالای منطقی- ریاضی نداشته است امّا هوش کلامی- زبانی بسیار بالایی داشته است. موسیقیدان معاصر یونانی، یانی، نیز از هوش موسیقیایی بالایی برخوردار است به طوری که بدون آموزش دیدن توانسته است آهنگهای بسیار زیبایی بسازد و اجرا کند و یا بازیگر فیلمهای رزمی، جکی چان از هوش اندامی- جنبشی بالایی برخوردار است.
با توجّه به این مطالب میبینیم که متاسفانه در جامعه بشری بیشتر افرادی را که توانایی منطقی- ریاضی بالایی دارند به عنوان نابغه میشناسند و به دیگر جنبههای توانایی فرد توجّه لازم را ندارند.
منبع : سایت فیزیک دانشگاه شریف
پیروز باشید