MIN@MAN
09-15-2010, 02:30 PM
محمد بهمن بگي فرزند محمود خان، كلانتر تيرهي بهمن بيگلو از طايفه عمله ايل قشقايي به سال 1299 هـ.ش در ايل متولد شدچند سال اول را نزد منشي خانواده تحصيل كرد، درگيرودار مبارزات عشايري در ده سالگي به همراه پدر و مادر و بيست تن از سران ايل قشقايي به پايتخت تبعيد شد. در آنجا درس خواند و به عنوان اولين فرزندعشايري در بين دانشاموزان پايتخت مقام نخست را كسب كرد. هوش و ذكاوتش زبانزد خاص و عام شد. همين استعداد فوقالعاده باعث گرديد كه وي بعدها به زبانهاي انگليسي، فرانسوي و آلماني كاملاً مسلط شوداو در سنين جواني براي دفاع از حقوق مردم عشاير و روستاها، وارد دانشكده حقوق تهران شد. همزمان با تحصيل در دانشكده، نخستين كتاب خود را به نام «عرف و عادت در عشاير» به چاپ رساند كه مورد استقبال بسياري از قلم به دستان ان زمان قرار گرفت وي دسيتابي به گنج عزت وگوهر شرافت را منوط به سواد شدن ميدانست و بيسوادي ا زمذموم ميشمرد. او در شرايطي به اين فكر افتاد كه ظلم و جور رژيم پهلوي بيداد ميكرد و مردم در فقرمادي غوطهور بودند. وي در رنج بيسوادي كه بالاترين رنج براي جامعهي عشايري تلقي ميشد، خود را سهيم مي دانست. اصلاً قحطي آدم با سواد بود و فرياد رسي نبود. تا اين كه خداي كريم لطفش را شامل حال اين مردم كرد و «ستارهي بدرخشيد و ماه مجلس شد»؛ خداوند فكري بكر و انديشهاي نو را درذهن وي جاري ساخت او پيرامون ظلماني خود را تا دوردستها ميديد. از رنج همنوعانش آرام و قرار نداشت؛ چون خودش رنجديده بود. فكر ايجاد تعليمات عشايري به سرش خطور كرد. با نا به سامانيها و كمبودها ساخت. كاري كرد كارستان. او با هدف مبارزه با ديوجهل كه سايههاي بلند ان در همه جا گسترده شده بود، قد علم كرددر كوير بي گياهي گلستاني احداث نمود. تعليمات عشايري را در فارس بنيان نهاد و مقرش را در شهر علم و ادب، شهر پر رمز و راز شيراز قرار دادفارس استاني بود كه عشايري در گذرزمان حماسهها آفريده و با استعمار پير جنگيده بود ولي ديو جهل و بيسوادي داشت آنان را از پاي در ميآوردبا ظهور تعليمات عشاير، به تدريج ساير استانهاي عشاير نشين نيز از ثمرات ارزشمند آن برخوردار شدند. شيراز مهد صدور معلماني گرديد كه با شور و عشق و علاقه به منظور تربيت فرزندان اين آب و خاك، به نواحي مختلف رهسپار ميشدند. چنان كار مدارس سيار اوج گرفت كه شهرتش از مرزها فراتر رفت. از همه جا ايران و جهان به قصد مشاهدهي كار ستودني فرزنداني با استعداد ايل و معجزه فرشتگان نجات، به كوه و دشت و صحرا سفرنمودند. صداي احسنت احسنت آنان در آسمان طنينانداز شد«هندرشات» مدارس سيار معجزهاي ناميد كه نتيجه فكر بكر مردي بزرگ ميباشد؛ و يونسكو هم تقديم شايستهاي از وي به عمل آورد و مدال جهاني تعليم و تربيت را تقديم ايشان نمود. كاركنان گروه صلح، مدارس عشايري را مهيجترين تجربه موفق آموزشي در تاريخ ايران دانستند و اعضاي بلند پايه افغانستان در سال 1355 در بازديد از مراكز آموزشي عشاير چنين نگاشتند: «روش ابتكاري منحصر به فرد و بينظير دبيران و آموزگاران عشاير در تعليم سواد درسي و نيز ميزان پيشرفت اعجاب آور و فرزندان عشاير، همهي ما را به حيرت و تحسين واداشت؛ زيرا در كلاسي يك نفر دانشآموز يافت نشد كه از پاسخ دادن حتي به يك سئوال عاجز بماند، آن هم سئوالاتي كه خارج از حدود برنامه كلاسي آنها بود. با خط زيبا و صحيح ديكته ميكردند».
آري، نخستين دبستان عشايري حدود سال 1330 آغاز به كار كرد و چند سال بعد، اين حركت پسنديده منجر به تأسيس دانشسراي عشايري شد. دانشسراي عشايري معلماني پر شور با پشتكار و مصمم را در طول يك سال تربيت ميكرد و آنان را به نقاط دور دست گسيل ميداشت. طولي نكشيد كه دست پروردگان بهمن بيگي فرزندان نوجوانان و جوان ايلات را به مقاطع متوسطه و دانشگاهي رهنمون ساختند بهمن بيگي در يكي از كتابهاي خود مينويسد: «كار من با سواد كردن بچههاي عشاير بود. همكاران پر شوري داشتم. به ياري يكديگر بسياري از دشواريها را پشت سر نهاديم. نطق و بيان و سخنگويي در مدارس كوهستاني و بياباني ما مقام والايي يافت و در جاي ديگر چنين مينويسد: ايراد ميگيرند كه چرا فقط از عشاير حرف ميزني؟ گناهي ندارم؛ در عشاير به دنيا آمدهام. عمرم، عشقم، كارم همه عشاير گذشته است. آخرين سالهاي زندگيام را نيز با عشايريها ميگذرانم. توشه و اندوختهي ديگري ندارم. نميتوانم زمانها و مكانها را در هم بريزم و از آمريكاي لاتين سر در بياورم. نميتوانم با ايما و اشاره به دامن ادبيات نو بياويزم. انبوه تجربههاي دور و برم ريخته است. به ناچار بار ديگر اوقات عزيز خوانندگان را با مطالبي عشايري تلف ميكنم.
عشق و عرق ايلي و ميهني او در جواب اين سئوال مشهود است كه اگر قره قاج نبود، شما چه ميكرديد؟ او جواب ميدهد: «شايد هرگز به ايران برنميگشتم و يا شايد تشكيلاتي به نام تعليمات عشاير نبود.»
گفتن و نوشتن دربارهي كار اين شخصيت بزرگ واقعاً مشكل است. بايد انديشه كرد كه فكر بكر اين فرهيخته چه تحولي را در كشور به وجود ميآورد؟ اگر او نبود وضعيت عشاير در نيم قرن اخير به چه شكلي رقم ميخورد؟ از اسوي تعليم و تربيت بچههاي عشاير و مدير كل استثنايي نوشتن، كار سادهاي نيست؛ زبان ما الكن و قلم ياراي توصيف او را ندارد
آري، نخستين دبستان عشايري حدود سال 1330 آغاز به كار كرد و چند سال بعد، اين حركت پسنديده منجر به تأسيس دانشسراي عشايري شد. دانشسراي عشايري معلماني پر شور با پشتكار و مصمم را در طول يك سال تربيت ميكرد و آنان را به نقاط دور دست گسيل ميداشت. طولي نكشيد كه دست پروردگان بهمن بيگي فرزندان نوجوانان و جوان ايلات را به مقاطع متوسطه و دانشگاهي رهنمون ساختند بهمن بيگي در يكي از كتابهاي خود مينويسد: «كار من با سواد كردن بچههاي عشاير بود. همكاران پر شوري داشتم. به ياري يكديگر بسياري از دشواريها را پشت سر نهاديم. نطق و بيان و سخنگويي در مدارس كوهستاني و بياباني ما مقام والايي يافت و در جاي ديگر چنين مينويسد: ايراد ميگيرند كه چرا فقط از عشاير حرف ميزني؟ گناهي ندارم؛ در عشاير به دنيا آمدهام. عمرم، عشقم، كارم همه عشاير گذشته است. آخرين سالهاي زندگيام را نيز با عشايريها ميگذرانم. توشه و اندوختهي ديگري ندارم. نميتوانم زمانها و مكانها را در هم بريزم و از آمريكاي لاتين سر در بياورم. نميتوانم با ايما و اشاره به دامن ادبيات نو بياويزم. انبوه تجربههاي دور و برم ريخته است. به ناچار بار ديگر اوقات عزيز خوانندگان را با مطالبي عشايري تلف ميكنم.
عشق و عرق ايلي و ميهني او در جواب اين سئوال مشهود است كه اگر قره قاج نبود، شما چه ميكرديد؟ او جواب ميدهد: «شايد هرگز به ايران برنميگشتم و يا شايد تشكيلاتي به نام تعليمات عشاير نبود.»
گفتن و نوشتن دربارهي كار اين شخصيت بزرگ واقعاً مشكل است. بايد انديشه كرد كه فكر بكر اين فرهيخته چه تحولي را در كشور به وجود ميآورد؟ اگر او نبود وضعيت عشاير در نيم قرن اخير به چه شكلي رقم ميخورد؟ از اسوي تعليم و تربيت بچههاي عشاير و مدير كل استثنايي نوشتن، كار سادهاي نيست؛ زبان ما الكن و قلم ياراي توصيف او را ندارد