مژگان
09-11-2010, 12:13 PM
خیلی از بازیگران را تا به حال در قالب مجریان برنامههای تلویزیونی دیده ایم ولی انگیزههای این افراد با هم فرق دارد. بعضی از بازیگران فقط برای ایجاد تنوع و تفریح به اجرا روی میآورند و برای بعضی از آنها این حوزه به طور کامل، جدی و حرفه ای است. مسیر میان رادیو و تلویزیون هم به شکل دوطرفه باز است؛ یعنی هنرمندان و مجریان رادیو به تلویزیون میآیند و تلویزیونیها در رادیو برنامه اجرا میکنند. در حقیقت فاصله میان مدیومهای مختلف از بین رفته و حوزههای میان رسانه ای ایجاد شده است که وجود مشترک رسانههای مختلف را بیشتر میکند. در این گزارش به نقل از هفته نامه سروش به نامهایی میپردازیم که در چند حوزه فعال بوده اند.
محسن افشانی
سریال «ترانه مادری» اگر هیچ چیز به کارنامه تلویزیون ما اضافه نکرده باشد، بازیگر جوانی را معرفی کرد. محسن افشانی در نقش بچه مثبت مودب داستان در ابتدا زیر سایه شخصیت فعال دو بازی طنازانه «سیاووش خیرابی» قرار داشت اما با گذشت چند قسمت و نزدیک شدن سریال به قسمتهای نهایی محبوبیت افشانی به طرز فوق العاده ای بالا رفت. بلافاصله بعد از پایان پخش «ترانه مادری» و با آغاز ماه مبارک رمضان طبق روال هر ساله تلویزیون برنامههای ترکیبی پیش از افطار روانه آنتن شد و افشانی در تصمیمی حیرت آمیز اجرای یکی از این برنامهها را پذیرفت. این تصمیم و متعاقب آن روزی یک بار ظاهر شدن درمقابل دوربین یک برنامه زنده از آن سو تصمیم اشتباهی بود که یک بازیگر باید تشخیص بدهد که چه زمانی توی ویترین قرار بگیرد و دیده شود و چه زمانی خود را از هیاهوی جامعه دور نگه دارد.او در اوج محبوبیت پیشنهاد مجری گری را قبول کرد و یکی از عوامل اصلی جذب مخاطب برای آن برنامه دم افطار شد، اما درست چند روز مانده به پایان ماه رمضان مسئولان برنامه طی تصمیمیکه حتی از تصمیم افشانی هم حیرت آورتر بود، مجری جوان خود را کنار گذاشتند و از «احسان علیخانی» دعوت کردند تا چند قسمت باقی مانده را اجرا کند و به این ترتیب افشانی طی کمتر از یک ماه از یک بازیگر محبوب تراز اول به یک مجری ناموفق اخراجی تبدیل شد! تردیدی نیست که او قربانی تصمیم گیری اشتباه و ناپختگی حرفه ای خود شد.
امید زندگانی
در رادیو یکی از پیشتازان بی رقیب اجراست و به عنوان یک مجری تلویزیونی هم سابقه خوبی در اجرای برنامههای مناسبتی و به خصوص تک قسمتیهای عیدها وجشنها دارد ولی در زمینه بازیگری حضور ادواری و غیرثابت او در سریالهای نه چندان مطرح خانوادگی هرگز با موفقیت چشم گیری همراه نبوده است. در واقع امید زندگانی همواره یک بازیگر جایگزین برای انتخابهای اولیه کارگردانها محسوب میشود که اغلب در آخرین لحظات و در پی انصراف بازیگران دیگر، به تیم سازنده اضافه شده است.میمیک چهره او طوری است که با کوچک ترین اغراقی در گریم، بسیار تصنعی و آنکادر شده به نظر میرسد و همین خصیصه باعث ایجاد نوعی سردی و فاصله میان او و بیننده تلویزیونی میشود. تبحر در گویندگی و اجرا کمک زیادی به مهارتهای بیانی این مجری بازیگر کرده است و او دیالوگها را هر چند طولانی و ثقیل باشد بدون ایراد ادا میکند، اما از لحاظ لحن و حرکتهای بدنی ضعیف است و کمتر موفق میشود شخصیتی گرم و پرهیجان را بازی کند.
مهرانه مهین ترابی
او در نقطه مقابل نونهالی قرار دارد که تنها از سر تفنن و تجربه اندوزی سراغ اجرا میرود و هرگز هم در این مسیر مداومت نداشته است. مهین ترابی جزو شخصیتهای مثبت و پذیرفته شده ای است که از محبوبیت بالایی نزد مخاطب عام تلویزیون برخوردار است و فارغ از نقشی که بازی میکند از سوی مخاطب با اقبال رو به رو میشود. دو بازی به یادماندنی مهین ترابی برای تلویزیون در سریالهای «همسران» و «خانه سبز» تا مدتها تراز شخصیت پردازی در تلویزیون را تحت تاثیر قرار داد و شخصیتهای زن دهه 70 به سوی فضای فانتزی و طنز موقعیت سوق پیدا کردند. محبوبیت او نزد بینندگان، صدای خاص و خوش طنین و احاطه کامل او بر فنون بیان باعث شده است که از همان دوران پرکاری اوایل دهه 70 همواره یکی از پیشنهادهای جدی برای مجری گری باشد.
جلیلوند- ممدوح- طهماسب
هنر صنعت دوبله با آن پیشینه درخشان و ریشههای عمیق فرهنگی اش یکی از افتخارات تاریخچه سینما و تلویزیون ماست. شاید تا همین چند سال پیش آن قدر که دوبلور قدر داشتیم بازیگر درجه یک نداشتیم. البته سابق رسم به این بود که دوبلورها جلوی صحنه حاضر نمیشدند تا تماشاگران بتوانند صدای آنها را روی تصویر بازیگران خارجی باور کنند و تصویر ذهنی شان دچار دوگانگی نشود، ولی به ظاهر مدتی است که آن قانون نانوشته از اعتبار افتاده است وگاه به گاه شاهد حضور دوبلورها و گویندگان قدیمیدرمقابل دوربین هستیم. چندی پیش، ناصر طهماسب جلوی دوربین فریدون جیرانی حاضر شد تا یکی از نقشهای اصلی سریال «مرگ تدریجی یک رویا» را بازی کند و سال گذشته چنگیز جلیلوند برای شبکه دوم سیما «عبور از پاییز» را بازی کرد. وقتی یک دوبلور با تجربه روی صفحه تلویزیون ظاهر میشود یک اتفاق جالب میافتد که در نوع خود بی نظیر است؛ این که بیننده بازیگری را میبیند که چهره اش برایش آشنا نیست ولی صدایش به قدری آشناست که در حافظه شنیداری بیننده ثبت شده است. «ناصر ممدوح» را به عنوان مجری مسابقههای تلویزیونی و هم چنین بازیگر سریالها به خاطر داریم، اما این اتفاق فقط به همین دو نام محدود نمیشود طی سالهای گذشته هم دوبلورهای زیادی بازیگری را تجربه کرده اند که ازمیان آنها میتوان به تورج نصر، زنده یاد منوچهر نوذری، حسین عرفانی و شهلا ناظریان اشاره کرد.
صابر ابر
روزی که صابر برای حضور در تست انتخاب بازیگران فیلم «مینای شهر خاموش» به دفتر امیر شهاب رضویان رفت، جز خودش کسی از سابقه کارش به عنوان مجری یک برنامه ترکیبی جوان پسند خبر نداشت. رضویان از میان صدها جوان مشتاق، صابر ابر را انتخاب کرد و این آغاز مسیرحرفه ای بازیگری شد که حالا به گواهی دوست و دشمن یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است. او خیلی زود توانست خودش را به حلقه خواص و مایه دارهای بازیگری سینمای ما نزدیک کند. انتخاب او برای بازی در فیلمهای «اصغر فرهادی» نشانگر رشد سریع او طی مدارج ترقی است. او همان طور که الان بازیگر خوبی است در گذشته مجری مسلط و کاربلدی هم بود. شاید مهارتهای بیانی و قدرت او دارای زیر و بم دیالوگها یادگار آن دوران باشد.
محمد سلوکی
سلوکیها هم مثل برادران زندگانی محبوب رادیو و تلویزیون هستند. مهدی سلوکی مانند امید زندگانی مسیرش را در بازیگری پیدا کرد و توانست برای شخصیت آشنای خود در سینما و تلویزیون جایی باز کند. اما مقوله بازیگری برای او که مجری مسلط و ماهری بود منحصر به احتمال حضور در یکی از مهم ترین فیلمهای سینمایی دهه اخیر میشود. «داریوش مهرجویی» برای انتخاب بازیگر نقش علی سنتوری دنبال کسی میگشت که فرم و ساختار فیزیکی دستهایش شبیه دستهای آهنگ ساز فیلم باشد. دستهای محمد سلوکی شبیه استاد کامکار بود که در صحنههای سنتورنوازی داستان او را در فیلم میبینیم و بهرام رادان نقش علی سنتوری را بازی کرد. محمد سلوکی مثل خیلی از مجری بازیگرهای دیگر روی صدایش تسلط زیادی دارد و فنون بیان را به خوبی میداند.
رویا نونهالی
«نونهالی» در نخستین بازی سینمایی مهمش سیمرغ گرفت و جزو معدود بازیگران زنی است که دو سیمرغ بازیگری دارد. حضور گاه به گاه او در قالب راوی یا نریتور سریالهای مستند بیشتر به ارتباطهای فرامتنی او و علاقه اش به ادبیات و جهانگردی باز میگردد. سال گذشته او مجری بازیگر یک برنامه آموزش آشپزی بود که کارگردانش همان مستندسازی است که سریالهای مستند قبلی نونهالی را ساخته است: «رامین حیدری فاروقی». نونهالی در مستندهای او به نوعی بازیگری و اجرا را با هم ترکیب کرده و به تلفیق متعادلی از این دو رسیده است. در مستند بلند «این جا آفریقاست» که چند بار از تلویزیون پخش شده، او در قالب یک مسافر، راوی گفتار متن است و در تمامی مراحل تصویربرداری در آفریقا نیز حضور فیزیکی فعال دارد.
حسن جوهرچی
چه قدر بد است که نخستین نقش مهم زندگی یک بازیگر بهترین نقش کارنامه او باشد. جوهرچی در کنار نسلی از بازیگران جوان و خوش آتیه در سریال محبوب «در پناه تو» چهره شد. جوهرچی هم بازی پارسا پیروزفر، لعیا زنگنه و رامین پرچمی بود. بازی آنها در آن سریال به قدری تاثیرگذار بود که موقعیت حرفه ای همگی آن بازیگران جوان در عرصه بازیگری تا حدود زیادی تثبیت شد. در واقع تا مدتی حسن جوهرچی نیز مثل باقی آن عده به پشتوانه درخشش در سریال «در پناه تو» از نظر بازیگری بیمه بود و جزو فهرست انتخاب هر کارگردانی قرار داشت، اما گذشت زمان باعث شد عیار بازیگری هر کدام از آن هم بازیهای قدیمی معلوم شود. کم کم با فراموش شدن تاثیر موفقیت آمیز «در پناه تو» جایگاه جوهرچی دچار افول شد. او برای شخصیتهای عبوس و جدی مناسب است و به همین دلیل نمیتواند گزینه خوبی برای اجرای تلویزیونی باشد. او به هیچ عنوان در اجراهای تلویزیونی تپق نمیزند اما آن قدر کند و بدون هیجان صحبت میکند که دست آدم بی اختیار دنبال کنترل تلویزیون میگردد!
محسن افشانی
سریال «ترانه مادری» اگر هیچ چیز به کارنامه تلویزیون ما اضافه نکرده باشد، بازیگر جوانی را معرفی کرد. محسن افشانی در نقش بچه مثبت مودب داستان در ابتدا زیر سایه شخصیت فعال دو بازی طنازانه «سیاووش خیرابی» قرار داشت اما با گذشت چند قسمت و نزدیک شدن سریال به قسمتهای نهایی محبوبیت افشانی به طرز فوق العاده ای بالا رفت. بلافاصله بعد از پایان پخش «ترانه مادری» و با آغاز ماه مبارک رمضان طبق روال هر ساله تلویزیون برنامههای ترکیبی پیش از افطار روانه آنتن شد و افشانی در تصمیمی حیرت آمیز اجرای یکی از این برنامهها را پذیرفت. این تصمیم و متعاقب آن روزی یک بار ظاهر شدن درمقابل دوربین یک برنامه زنده از آن سو تصمیم اشتباهی بود که یک بازیگر باید تشخیص بدهد که چه زمانی توی ویترین قرار بگیرد و دیده شود و چه زمانی خود را از هیاهوی جامعه دور نگه دارد.او در اوج محبوبیت پیشنهاد مجری گری را قبول کرد و یکی از عوامل اصلی جذب مخاطب برای آن برنامه دم افطار شد، اما درست چند روز مانده به پایان ماه رمضان مسئولان برنامه طی تصمیمیکه حتی از تصمیم افشانی هم حیرت آورتر بود، مجری جوان خود را کنار گذاشتند و از «احسان علیخانی» دعوت کردند تا چند قسمت باقی مانده را اجرا کند و به این ترتیب افشانی طی کمتر از یک ماه از یک بازیگر محبوب تراز اول به یک مجری ناموفق اخراجی تبدیل شد! تردیدی نیست که او قربانی تصمیم گیری اشتباه و ناپختگی حرفه ای خود شد.
امید زندگانی
در رادیو یکی از پیشتازان بی رقیب اجراست و به عنوان یک مجری تلویزیونی هم سابقه خوبی در اجرای برنامههای مناسبتی و به خصوص تک قسمتیهای عیدها وجشنها دارد ولی در زمینه بازیگری حضور ادواری و غیرثابت او در سریالهای نه چندان مطرح خانوادگی هرگز با موفقیت چشم گیری همراه نبوده است. در واقع امید زندگانی همواره یک بازیگر جایگزین برای انتخابهای اولیه کارگردانها محسوب میشود که اغلب در آخرین لحظات و در پی انصراف بازیگران دیگر، به تیم سازنده اضافه شده است.میمیک چهره او طوری است که با کوچک ترین اغراقی در گریم، بسیار تصنعی و آنکادر شده به نظر میرسد و همین خصیصه باعث ایجاد نوعی سردی و فاصله میان او و بیننده تلویزیونی میشود. تبحر در گویندگی و اجرا کمک زیادی به مهارتهای بیانی این مجری بازیگر کرده است و او دیالوگها را هر چند طولانی و ثقیل باشد بدون ایراد ادا میکند، اما از لحاظ لحن و حرکتهای بدنی ضعیف است و کمتر موفق میشود شخصیتی گرم و پرهیجان را بازی کند.
مهرانه مهین ترابی
او در نقطه مقابل نونهالی قرار دارد که تنها از سر تفنن و تجربه اندوزی سراغ اجرا میرود و هرگز هم در این مسیر مداومت نداشته است. مهین ترابی جزو شخصیتهای مثبت و پذیرفته شده ای است که از محبوبیت بالایی نزد مخاطب عام تلویزیون برخوردار است و فارغ از نقشی که بازی میکند از سوی مخاطب با اقبال رو به رو میشود. دو بازی به یادماندنی مهین ترابی برای تلویزیون در سریالهای «همسران» و «خانه سبز» تا مدتها تراز شخصیت پردازی در تلویزیون را تحت تاثیر قرار داد و شخصیتهای زن دهه 70 به سوی فضای فانتزی و طنز موقعیت سوق پیدا کردند. محبوبیت او نزد بینندگان، صدای خاص و خوش طنین و احاطه کامل او بر فنون بیان باعث شده است که از همان دوران پرکاری اوایل دهه 70 همواره یکی از پیشنهادهای جدی برای مجری گری باشد.
جلیلوند- ممدوح- طهماسب
هنر صنعت دوبله با آن پیشینه درخشان و ریشههای عمیق فرهنگی اش یکی از افتخارات تاریخچه سینما و تلویزیون ماست. شاید تا همین چند سال پیش آن قدر که دوبلور قدر داشتیم بازیگر درجه یک نداشتیم. البته سابق رسم به این بود که دوبلورها جلوی صحنه حاضر نمیشدند تا تماشاگران بتوانند صدای آنها را روی تصویر بازیگران خارجی باور کنند و تصویر ذهنی شان دچار دوگانگی نشود، ولی به ظاهر مدتی است که آن قانون نانوشته از اعتبار افتاده است وگاه به گاه شاهد حضور دوبلورها و گویندگان قدیمیدرمقابل دوربین هستیم. چندی پیش، ناصر طهماسب جلوی دوربین فریدون جیرانی حاضر شد تا یکی از نقشهای اصلی سریال «مرگ تدریجی یک رویا» را بازی کند و سال گذشته چنگیز جلیلوند برای شبکه دوم سیما «عبور از پاییز» را بازی کرد. وقتی یک دوبلور با تجربه روی صفحه تلویزیون ظاهر میشود یک اتفاق جالب میافتد که در نوع خود بی نظیر است؛ این که بیننده بازیگری را میبیند که چهره اش برایش آشنا نیست ولی صدایش به قدری آشناست که در حافظه شنیداری بیننده ثبت شده است. «ناصر ممدوح» را به عنوان مجری مسابقههای تلویزیونی و هم چنین بازیگر سریالها به خاطر داریم، اما این اتفاق فقط به همین دو نام محدود نمیشود طی سالهای گذشته هم دوبلورهای زیادی بازیگری را تجربه کرده اند که ازمیان آنها میتوان به تورج نصر، زنده یاد منوچهر نوذری، حسین عرفانی و شهلا ناظریان اشاره کرد.
صابر ابر
روزی که صابر برای حضور در تست انتخاب بازیگران فیلم «مینای شهر خاموش» به دفتر امیر شهاب رضویان رفت، جز خودش کسی از سابقه کارش به عنوان مجری یک برنامه ترکیبی جوان پسند خبر نداشت. رضویان از میان صدها جوان مشتاق، صابر ابر را انتخاب کرد و این آغاز مسیرحرفه ای بازیگری شد که حالا به گواهی دوست و دشمن یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است. او خیلی زود توانست خودش را به حلقه خواص و مایه دارهای بازیگری سینمای ما نزدیک کند. انتخاب او برای بازی در فیلمهای «اصغر فرهادی» نشانگر رشد سریع او طی مدارج ترقی است. او همان طور که الان بازیگر خوبی است در گذشته مجری مسلط و کاربلدی هم بود. شاید مهارتهای بیانی و قدرت او دارای زیر و بم دیالوگها یادگار آن دوران باشد.
محمد سلوکی
سلوکیها هم مثل برادران زندگانی محبوب رادیو و تلویزیون هستند. مهدی سلوکی مانند امید زندگانی مسیرش را در بازیگری پیدا کرد و توانست برای شخصیت آشنای خود در سینما و تلویزیون جایی باز کند. اما مقوله بازیگری برای او که مجری مسلط و ماهری بود منحصر به احتمال حضور در یکی از مهم ترین فیلمهای سینمایی دهه اخیر میشود. «داریوش مهرجویی» برای انتخاب بازیگر نقش علی سنتوری دنبال کسی میگشت که فرم و ساختار فیزیکی دستهایش شبیه دستهای آهنگ ساز فیلم باشد. دستهای محمد سلوکی شبیه استاد کامکار بود که در صحنههای سنتورنوازی داستان او را در فیلم میبینیم و بهرام رادان نقش علی سنتوری را بازی کرد. محمد سلوکی مثل خیلی از مجری بازیگرهای دیگر روی صدایش تسلط زیادی دارد و فنون بیان را به خوبی میداند.
رویا نونهالی
«نونهالی» در نخستین بازی سینمایی مهمش سیمرغ گرفت و جزو معدود بازیگران زنی است که دو سیمرغ بازیگری دارد. حضور گاه به گاه او در قالب راوی یا نریتور سریالهای مستند بیشتر به ارتباطهای فرامتنی او و علاقه اش به ادبیات و جهانگردی باز میگردد. سال گذشته او مجری بازیگر یک برنامه آموزش آشپزی بود که کارگردانش همان مستندسازی است که سریالهای مستند قبلی نونهالی را ساخته است: «رامین حیدری فاروقی». نونهالی در مستندهای او به نوعی بازیگری و اجرا را با هم ترکیب کرده و به تلفیق متعادلی از این دو رسیده است. در مستند بلند «این جا آفریقاست» که چند بار از تلویزیون پخش شده، او در قالب یک مسافر، راوی گفتار متن است و در تمامی مراحل تصویربرداری در آفریقا نیز حضور فیزیکی فعال دارد.
حسن جوهرچی
چه قدر بد است که نخستین نقش مهم زندگی یک بازیگر بهترین نقش کارنامه او باشد. جوهرچی در کنار نسلی از بازیگران جوان و خوش آتیه در سریال محبوب «در پناه تو» چهره شد. جوهرچی هم بازی پارسا پیروزفر، لعیا زنگنه و رامین پرچمی بود. بازی آنها در آن سریال به قدری تاثیرگذار بود که موقعیت حرفه ای همگی آن بازیگران جوان در عرصه بازیگری تا حدود زیادی تثبیت شد. در واقع تا مدتی حسن جوهرچی نیز مثل باقی آن عده به پشتوانه درخشش در سریال «در پناه تو» از نظر بازیگری بیمه بود و جزو فهرست انتخاب هر کارگردانی قرار داشت، اما گذشت زمان باعث شد عیار بازیگری هر کدام از آن هم بازیهای قدیمی معلوم شود. کم کم با فراموش شدن تاثیر موفقیت آمیز «در پناه تو» جایگاه جوهرچی دچار افول شد. او برای شخصیتهای عبوس و جدی مناسب است و به همین دلیل نمیتواند گزینه خوبی برای اجرای تلویزیونی باشد. او به هیچ عنوان در اجراهای تلویزیونی تپق نمیزند اما آن قدر کند و بدون هیجان صحبت میکند که دست آدم بی اختیار دنبال کنترل تلویزیون میگردد!