m.rosoukhi
09-08-2010, 11:11 AM
وقتی سحر برای روزهداری به نیت قرب خدا از خواب ناز بیدار میشوید کنترل تلویزیون را بردارید و دکمه شبکه اول سیما را نشانه بگیرید تا ببینید در "ماه خدا" کسی هست که به مانند شما از خواب خود میزند و روبهروی دوربین مینشیند و برای شما ازتلخیها، خوبیها، معرفت و رفتار حسنه بزرگان و... سخن میگوید.
مجری جوانی که به واسطه اجرای خاص و به گفته خودش قصه گونهاش و قلم زیبایش به نمادی برای سحرگاهان "ماه خدا" بدل شده و مخاطبان سحری سفرههایشان را از گلواژهها و آینه کلام او مزین میکنند.
فرزاد جمشیدی، نویسنده و مجری خوش سابقه سیما که در برخی محافل مذهبی به مرغ سحر سیما مشهور است، به تازگی در گفتوگویی با ارگان رسمی صدا و سیما(هفته نامه سروش) از چگونگی انس گرفتن با شبزندهداران ماه مبارک گفته و آن را توفیقی از برکات دعای پدر و مادر عنوان کرده است. بخشهایی از آن را با هم میخوانیم:
http://pnu-club.com/imported/2010/09/584.jpg
"ماه خدا" و عادت مخاطبان به مرغ سحر
باور من این است که دلیل این حضور ابتدا توفیقی است که به من شده و در نهایت تلاشی است که داشتهام. مردم در این برنامه با نوعی ادبیات جدید آشنا شدهاند که مشتمل بر تحقیق و پژوهش است. همچنین به نظر من مسائل مذهبی و معرفتی پایان ناپذیر است و همیشه میتوان درباره آن صحبت کرد،به شرطی که تنوعی که بیننده به دنبال آن است در برنامه وجود داشته باشد. ولی دوست دارم به این نکته اشاره کنم که اجرای برنامه سحرگاهی بسیار سخت است و نیاز به توفیق و مطالعه به روز دارد. شاید در طول شبانه روز 3-2 ساعت بیشتر نخوابم، چون برای آمدن جلوی دوربین و صحبت کردن با این مردم با سواد و فهیم آنقدر استرس دارم که خواب به چشمم نمیآید. امروزه شنوندهها و بینندههای ما خیلی از مجریان ما جلوتر هستند و اگر من نتوانم کالایم را بفروشم، باختهام
برنامهای برای شبزندهداران باسواد
کسی که سحرگاه از خواب بیدار میشود اهل شب زندهداری است و هدفش روزهداری و تلاوت قرآن است، پس به مسائل دینی علاقهمند است. ولی از آنجا که این مخاطب به شدت با سواد است اولین کاری که من برای اجرای این برنامه در نظر میگیرم تحقیق و پژوهش در زمینههای دینی است و علاوه بر این از اساتید علوم دینی نیز بهره میبرم. چون مردم هرباره دوست دارند حرف تازهای بشنوند به همین خاطر است که من سال گذشته حدود 380 تا قصه در برنامه ماه خدا روایت کردم که تمام آنها نیازمند تحقیق و مطالعه بود و مردم به این قصهگویی عادت کردهاند.
درونیات مجری در قاب تلویزیون
تلویزیون درون مجری را به نمایش میگذارد و مجری باید به چیزی که میگوید اعتقاد و باور داشته باشد و مطالبی که عنوان میکند برایش درونی شده باشد. در این حالت است که مخاطب ذوق شنیدن پیدا میکند و گوینده ذوق گفتن. شاید باور نکنید، ولی در زمانی که مطالعه میکنم یا پلاتویی را مینویسم تا حدی این مباحث برایم باور پذیر میشود که در حین کار اشک میریزم .
دیش احساسات ما، تنظیم نیست
به نظر من اگر مجری قریحه طنز نداشته باشد کارش فلج میشود و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. در چند قسمت پیش نیز شعری خواندم که تا حدودی طنز بود و ساختارشکنی در برنامه ایجاد کرد.
عیب کار از جعبه تقسیم نیست
سیم سیار دل ما، سیم نیست
این خدا، این هم هزاران طول موج
دیش احساسات ما، تنظیم نیست
اعتکاف در امپراطوری کتاب برای چند دقیقه نجوا
اینجایی که میبینید(کتابخانه شخصی جمشیدی) امپراطوری کتاب و کاغذ است. چون من برای 5 دقیقه صحبت پنج ساعت مطالعه میکنم. به خاطر اینکه مباحث مذهبی بسیار وسیع و متفاوت است طوری که در مورد یک مطلب یا به طور مثال یک آیه و حدیث آنقدر تفسیرهای زیادی وجود دارد که اگر اطلاعات ما بهروز نباشد برای مخاطب باسوادمان حرفی نداریم؛ البته کتاب بخشی از این برنامه است و در کنار آن از مقالات و فضای مجازی هم استفاده میکنیم و پنجاه درصد از اطلاعات ما در این برنامه بر گفتوگو با علمای دینی استوار است؛ علمایی که متاسفانه تلویزیون برای معرفی آنها همتی نکرده و همچنان نهان هستند.
اگر نتوانم کالایی را بفروشم، باختهام
شاید در طول شبانه روز 3-2 ساعت بیشتر نخوابم، چون برای آمدن جلوی دوربین و صحبت کردن با این مردم با سواد و فهیم آنقدر استرس دارم که خواب به چشمم نمیآید. امروزه شنوندهها و بینندههای ما خیلی از مجریان ما جلوتر هستند و اگر من نتوانم کالایم را بفروشم، باختهام. اخیرا برخی همکاران گفتهاند که اگر به ما فلان مبلغ را هم بدهند، حاضر نیستیم این برنامه را اجرا کنیم این در حالی است که من حاضرم از جیب خودم به مسئولان مبلغی بدهم تا اجرای برنامه سحر را به عهده بگیرم و فکر میکنم این توفیق به خاطر دعای مادرم است
حاضرم از جیب خودم بدهم تا برنامه سحر را اجرا کنم
افراد با سوادتر از من هم هستند که بتوانند این برنامه را اجرا کنند ولی به نظر من کسی که می خواهد برنامه سحرگاهی اجرا کند باید از جان بگذرد. حرفهایی که میزند را نمیتوان فقط حفظ کرد باید عمل کرد، باید سوز دل داشت. مجریانی هستند که به خاطر سختی کار نمیتوانند دراین برنامهها حضور داشته باشند ولی به نظر من توفیق حضور ندارند. حتی اخیرا برخی همکاران گفتهاند که اگر به ما فلان مبلغ را هم بدهند، حاضر نیستیم این برنامه را اجرا کنیم این در حالی است که من حاضرم از جیب خودم به مسئولان مبلغی بدهم تا اجرای برنامه سحر را به عهده بگیرم و فکر میکنم این توفیق به خاطر دعای مادرم است.
انصاف نیست به اسم فرزاد جمشیدی تمام شود
عزیزانی هستند که لحظهبهلحظه پیگیر کار این برنامه هستند. شخص مهندس ضرغامی، آقای دارابی معاون ایشان، آقای فارسیجانی مدیر گروه معارف در هفته چندین بار تماس میگیرند و مراقب مسیری که برنامه طی میکند، هستند. پس انصاف نیست به اسم فرزاد جمشیدی تمام شود چون این برنامه حاصل یک کارگروهی است همه بچهها اینجا با وضو هستند و زمانی که میبینم تصویربردار از صحبتهایی که میشنود اشک میریزد ذوق میکنم، چون مخاطب من در ابتدا تصویربرداران و بچههای اتاق فرمان هستند و بعد مردمی که جلوی گیرندههای خود نشستهاند.
تنظیم: شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان
مجری جوانی که به واسطه اجرای خاص و به گفته خودش قصه گونهاش و قلم زیبایش به نمادی برای سحرگاهان "ماه خدا" بدل شده و مخاطبان سحری سفرههایشان را از گلواژهها و آینه کلام او مزین میکنند.
فرزاد جمشیدی، نویسنده و مجری خوش سابقه سیما که در برخی محافل مذهبی به مرغ سحر سیما مشهور است، به تازگی در گفتوگویی با ارگان رسمی صدا و سیما(هفته نامه سروش) از چگونگی انس گرفتن با شبزندهداران ماه مبارک گفته و آن را توفیقی از برکات دعای پدر و مادر عنوان کرده است. بخشهایی از آن را با هم میخوانیم:
http://pnu-club.com/imported/2010/09/584.jpg
"ماه خدا" و عادت مخاطبان به مرغ سحر
باور من این است که دلیل این حضور ابتدا توفیقی است که به من شده و در نهایت تلاشی است که داشتهام. مردم در این برنامه با نوعی ادبیات جدید آشنا شدهاند که مشتمل بر تحقیق و پژوهش است. همچنین به نظر من مسائل مذهبی و معرفتی پایان ناپذیر است و همیشه میتوان درباره آن صحبت کرد،به شرطی که تنوعی که بیننده به دنبال آن است در برنامه وجود داشته باشد. ولی دوست دارم به این نکته اشاره کنم که اجرای برنامه سحرگاهی بسیار سخت است و نیاز به توفیق و مطالعه به روز دارد. شاید در طول شبانه روز 3-2 ساعت بیشتر نخوابم، چون برای آمدن جلوی دوربین و صحبت کردن با این مردم با سواد و فهیم آنقدر استرس دارم که خواب به چشمم نمیآید. امروزه شنوندهها و بینندههای ما خیلی از مجریان ما جلوتر هستند و اگر من نتوانم کالایم را بفروشم، باختهام
برنامهای برای شبزندهداران باسواد
کسی که سحرگاه از خواب بیدار میشود اهل شب زندهداری است و هدفش روزهداری و تلاوت قرآن است، پس به مسائل دینی علاقهمند است. ولی از آنجا که این مخاطب به شدت با سواد است اولین کاری که من برای اجرای این برنامه در نظر میگیرم تحقیق و پژوهش در زمینههای دینی است و علاوه بر این از اساتید علوم دینی نیز بهره میبرم. چون مردم هرباره دوست دارند حرف تازهای بشنوند به همین خاطر است که من سال گذشته حدود 380 تا قصه در برنامه ماه خدا روایت کردم که تمام آنها نیازمند تحقیق و مطالعه بود و مردم به این قصهگویی عادت کردهاند.
درونیات مجری در قاب تلویزیون
تلویزیون درون مجری را به نمایش میگذارد و مجری باید به چیزی که میگوید اعتقاد و باور داشته باشد و مطالبی که عنوان میکند برایش درونی شده باشد. در این حالت است که مخاطب ذوق شنیدن پیدا میکند و گوینده ذوق گفتن. شاید باور نکنید، ولی در زمانی که مطالعه میکنم یا پلاتویی را مینویسم تا حدی این مباحث برایم باور پذیر میشود که در حین کار اشک میریزم .
دیش احساسات ما، تنظیم نیست
به نظر من اگر مجری قریحه طنز نداشته باشد کارش فلج میشود و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. در چند قسمت پیش نیز شعری خواندم که تا حدودی طنز بود و ساختارشکنی در برنامه ایجاد کرد.
عیب کار از جعبه تقسیم نیست
سیم سیار دل ما، سیم نیست
این خدا، این هم هزاران طول موج
دیش احساسات ما، تنظیم نیست
اعتکاف در امپراطوری کتاب برای چند دقیقه نجوا
اینجایی که میبینید(کتابخانه شخصی جمشیدی) امپراطوری کتاب و کاغذ است. چون من برای 5 دقیقه صحبت پنج ساعت مطالعه میکنم. به خاطر اینکه مباحث مذهبی بسیار وسیع و متفاوت است طوری که در مورد یک مطلب یا به طور مثال یک آیه و حدیث آنقدر تفسیرهای زیادی وجود دارد که اگر اطلاعات ما بهروز نباشد برای مخاطب باسوادمان حرفی نداریم؛ البته کتاب بخشی از این برنامه است و در کنار آن از مقالات و فضای مجازی هم استفاده میکنیم و پنجاه درصد از اطلاعات ما در این برنامه بر گفتوگو با علمای دینی استوار است؛ علمایی که متاسفانه تلویزیون برای معرفی آنها همتی نکرده و همچنان نهان هستند.
اگر نتوانم کالایی را بفروشم، باختهام
شاید در طول شبانه روز 3-2 ساعت بیشتر نخوابم، چون برای آمدن جلوی دوربین و صحبت کردن با این مردم با سواد و فهیم آنقدر استرس دارم که خواب به چشمم نمیآید. امروزه شنوندهها و بینندههای ما خیلی از مجریان ما جلوتر هستند و اگر من نتوانم کالایم را بفروشم، باختهام. اخیرا برخی همکاران گفتهاند که اگر به ما فلان مبلغ را هم بدهند، حاضر نیستیم این برنامه را اجرا کنیم این در حالی است که من حاضرم از جیب خودم به مسئولان مبلغی بدهم تا اجرای برنامه سحر را به عهده بگیرم و فکر میکنم این توفیق به خاطر دعای مادرم است
حاضرم از جیب خودم بدهم تا برنامه سحر را اجرا کنم
افراد با سوادتر از من هم هستند که بتوانند این برنامه را اجرا کنند ولی به نظر من کسی که می خواهد برنامه سحرگاهی اجرا کند باید از جان بگذرد. حرفهایی که میزند را نمیتوان فقط حفظ کرد باید عمل کرد، باید سوز دل داشت. مجریانی هستند که به خاطر سختی کار نمیتوانند دراین برنامهها حضور داشته باشند ولی به نظر من توفیق حضور ندارند. حتی اخیرا برخی همکاران گفتهاند که اگر به ما فلان مبلغ را هم بدهند، حاضر نیستیم این برنامه را اجرا کنیم این در حالی است که من حاضرم از جیب خودم به مسئولان مبلغی بدهم تا اجرای برنامه سحر را به عهده بگیرم و فکر میکنم این توفیق به خاطر دعای مادرم است.
انصاف نیست به اسم فرزاد جمشیدی تمام شود
عزیزانی هستند که لحظهبهلحظه پیگیر کار این برنامه هستند. شخص مهندس ضرغامی، آقای دارابی معاون ایشان، آقای فارسیجانی مدیر گروه معارف در هفته چندین بار تماس میگیرند و مراقب مسیری که برنامه طی میکند، هستند. پس انصاف نیست به اسم فرزاد جمشیدی تمام شود چون این برنامه حاصل یک کارگروهی است همه بچهها اینجا با وضو هستند و زمانی که میبینم تصویربردار از صحبتهایی که میشنود اشک میریزد ذوق میکنم، چون مخاطب من در ابتدا تصویربرداران و بچههای اتاق فرمان هستند و بعد مردمی که جلوی گیرندههای خود نشستهاند.
تنظیم: شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان