PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معامله در بورس



مژگان
09-07-2010, 02:50 PM
حجم مبنا+ معامله در بورس +كارمزد معاملات كارمزد معاملات
مشتريان براي انجام معاملات، كارمزدهاي زير را پرداخت خواهند كرد:

كارمزد كارگزاران :

4 در هزار (4/0 درصد) ارزش معاملات تا سقف 100 ميليون ريال كه توسط هم فروشنده و هم خريدار پرداخت مي‌شود.

كارمزد بورس :

4/1 در هزار ( 14/0 درصد) ارزش معامله تا سقف 200 ميليون ريال كه 60 درصد توسط فروشنده و 40 درصد توسط خريدار پرداخت مي‌شود.

كارمزد سازمان :

يك در هزار (1/0 درصد) ارزش معامله تا سقف 200 ميليون ريال كه 60 درصد توسط فروشنده و 40 درصد توسط خريدار پرداخت مي‌شود.

كارمزد شركت سپرده‌گذاري( كارمزد تسويه) :

يك در ده هزار (01/0 درصد) ارزش معامله تا سقف 200 ميليون ريال كه 60 درصد توسط فروشنده و 40 درصد توسط خريدار پرداخت مي‌شود.

ماليات نقل و انتقال :

5 در هزار (5/0 درصد) ارزش معامله كه توسط فروشنده پرداخت خواهد شد. غير از ماليات ياد شده سهامداران ماليات ديگري نخواهند پرداخت

اسرار معامله در بورس : مواجهه با ضرر و زیان
یک معامله‌گر موفق در بورس، باید یاد بگیرد که چگونه با دوره‌های زیان‌ده خود برخورد کند. اگر یک معامله‌گر موفق هستید، ممکن است نیمي ‌از معاملات خود را معاملات زیان‌ده ببینید و اگر یک معامله‌گر ناموفقید، امکان دارد با همین نسبت معاملات زیان‌ده داشته باشید. تفاوت بین یک معامله‌گر موفق و ناموفق این است که حتی اگر هر دو به یک نسبت در معاملات خود متحمل زیان شده‌اند، معامله‌گر موفق همچنان با انرژی مثبت از نظر مالی و روانی در بازار باقی مي‌ماند.



این مقاله مثبت‌اندیشی را به دو دسته تقسیم کرده است: مالی و روانی
الف) مالی: هر شخصی در معامله ممکن است ضرر کند، به هر حال اگر در یک بازه طولانی پيوسته متحمل ضرر مي‌شوید، مي‌توان نتیجه گرفت که به طور قطع برخی موارد را به اشتباه انجام مي‌دهید. بزرگترین خطا‌هایی که تا به حال معامله‌گران مرتکب شده اند، شامل موارد زیر است:
1 - فقدان یک حد زیان (Stop-loss) تعریف شده و مشخص: به مراتب گفته‌ام که «یک فرد مي‌تواند با پرتاب دارت به سمت یک سری سهام و انتخاب تصادفی آنها، سودآوری کسب کند، اگر حد سود (Stop-profit) و حد زیان (Stop-loss) مناسب داشته باشد- اختیار معامله (Option) مي‌تواند این توانایی را تا حد بسیار زیادی افزایش دهد.»
2 - مبارزه با یک روند (Trend): یک ضرب‌المثل قدیمي‌که مي‌گوید: «روند دوست شماست.» همچنان درست است. مردم طبق تئوری گله‌ای همیشه دنباله‌روی یکدیگرند؛ مردم همیشه به صورت جمعی به یک جهت حرکت مي‌کنند، زیرا دوست دارند که اندیشه‌ها و عقایدشان توسط دیگران تایید شود. مثلا اگر یک نفر بگوید که سهام شرکت الف را دوست دارد، هیچ تناقضی با این که شما نیز بگویید این سهام را دوست دارید، وجود ندارد. وقتی جریان پیوسته‌ای از پول، یک روند را در یک موجودی ایجاد کرده است، یکی از آسان‌ترین راه‌های کسب سود، همراه شدن با روند است. اما فراموش نکنید که ریسک آن را پوشش (Hedge) دهید تا وقتی که فرش از زیر پای شما کشیده مي‌شود، شما جایی برای نگهداشتن خود در آن مهلکه داشته باشید و از رنج و ياسي که سایرین را در بر خواهد گرفت، مصون باشید.
3 - حرص و طمع: انجام معاملات برای کسب سود کلان یک‌شبه و بدون برنامه هیچ مفهومي جز قمار ندارد. اگر برنامه خوب از پیش تعریف شده نداشته باشید به مثابه این است که قمار مي‌کنید. چگونه برنامه درست را تشخیص دهیم؟ آنچه را که قصد انجامش را دارید، به طور واقعی یا در ذهن به همسر، بهترین دوست یا بدترین دشمن خود بگویید. اگر آنها منطق درستی در گفته‌های شما نمي‌بینند، شما در حال قمار هستید و نمي‌توانید به صورت استراتژیک فکر کنید و تصمیم بگیرید.
4 - تقبل ریسک بیش از حد تحمل: بزرگترین و محتمل‌ترین خطای افراد، پذیرش ریسک بالاتر از حد تحمل خود است. بسیاری از افراد در معاملات فقط به فکر پولی هستند که در آن معامله قرار است به دست آورند، بدون اینکه به این مساله توجه کنند که اگر آنها در این معامله شکست بخورند، چه اتفاقی خواهد افتاد. وقتی که آن اتفاق غیرقابل اجتناب مي‌افتد، درد و رنجی سخت آنها را فرا گرفته و وادارشان مي‌کند تا به طور جدی به خروج از بهترین تجارت دنیا فکر ‌کنند. شکست همیشه اتفاق مي‌افتد، کلید موفقیت یافتن یک استراتژی مناسب با روحيات خود است. به علاوه اعمال استراتژي‌هاي مدیریت پول (Money Management) در هر معامله یک مساله حیاتی است.
5 - معامله با استراتژی غلط: این موضوع هم شبیه بند چهارم است. بند چهارم بیشتر روی ریسک‌های بالا در رابطه با حجم قرارداد در هر استراتژی معامله بحث مي‌کند. معامله با استراتژی غلط شاید بزرگترین مساله‌ای است که گریبان‌گیر بسياري از افراد است.
اگر فکر مي‌کنید که بعد از شکست و زیان نمي‌توانید سرزنده و خوشحال در بازار باقی بمانید، شاید بهترین کاری که مي‌توانید انجام دهید جستجوی استراتژی‌های با ریسک پایین و نوسانات کم است. استراتژی‌های یقه‌ای (Collar)، پروانه‌ای (Butterfly)، و تقویمي‌ (Calendar)، استراتژی‌هایی با ریسک کم و با سود خوب هستند.
ب) رواني (همچنان مثبت باقی بمانید.)
انسان، انسان است! با تمام روحیات انسانی. یکی از دوستانم، مي‌تواند بدون هیچ مشکلی در هر ماه يكصد هزار دلار در معاملات به دست آورد؛ ولی زمانی که 20هزار دلار در ماه ضرر ببیند، چنان ناله و زاری مي‌کند که انگار نزديكان خود را از دست داده است. ولی دوست دیگرم، شخصي است که هیچ کس مانند او نمي‌شناسم که بهتر از این با زیان برخورد کند. تا به حال کسی با چنین ویژگی‌هایی ندیده‌ام، زیرا وقتی او متحمل زیان مي‌شود، روز بعد سر موقع در محل کارش حاضر مي‌شود و معتقد است که در معامله بعدی، برنده واقعی است. اين دو معامله‌گر، تفاوت‌هاي بسياري دارند، آنها در يك بازار مشابه فعاليت مي‌كنند و سود و زيان مشابه نصيبشان مي‌شود ولي ديدگاه‌هاي متفاوتي نسبت به اتفاقات دارند. كليد موفقيت اين است كه بدانيد چه روحیاتی دارید (با خود رو راست باشيد.) و مطابق آن معامله کنید. طرز برخورد مايه شرمندگي نيست، نبايد وانمود كنيم كه خصوصياتي داريم كه اصلا در ما وجود ندارند و اين كليد موفقيت در معامله است. دوستانم مي‌دانند كه من آدم حساسي هستم، ولي اين مهم نيست زيرا شخصيت من اين‌گونه است و من نمي‌خواهم طوري رفتار كنم كه نيستم.
با این حال حتی اگر شما محدوديت‌هاي خود را بشناسید و در حوزه آن در بازار بمانيد، هنوز این امکان وجود دارد تا زمانی با بیشترین ناملایمتی از بازار مواجه شوید. مهمترين نكته اين است كه همچنان مثبت بمانيد و دوباره بر این اسب چموش سوار شوید و با اين انديشه بمانید كه «پايان شب سيه سفيد است». زيان‌ها هرچند دردناك، پلي هستند براي يادگيري.بسیار شنیده‌اید که دو عامل بازار را به حرکت در مي‌آورد: ترس و طمع (fear and greed). چرا این چنین است؟ بازار به صورت ساده، جمع تمام حالات احساسي افراد شركت‌كننده است. مردم به دو روش ياد مي‌گیرند: جست‌وجوي لذت و خوشي و دوري گزيدن از درد و رنج؛ وقتي كه پولی از دست مي‌دهيد و درد و رنجي را تجربه مي‌كنيد؛ اين یک تجربه یادگیری بالقوه است فرصتی برای در آغوش گرفتن و پذیرفتن این تجربه و نه فرار از آن. بيشتر افراد موفق تلاش مي‌كنند كه خود را سرزنده و خوشحال نگه‌دارند و اين شكست را پشت سر بگذارند. با تجربه روبه‌رو شويد و از آن درس بگيريد وگرنه محکوم به تکرار آن هستید.
یک روش عالی براي مثبت باقي ماندن اين است كه فردي مثبت را پيدا كنيد که به موضوع مورد نظر شما علاقه‌مند باشد. مردم حقير به شما مي‌خندند و شما را به عقب باز مي‌گردانند. مردم والا شما را بالا مي‌برند و به شما در محكم باقي‌ماندن كمك مي‌كنند. اگر كسي که در مواقع ضرر با او صحبت مي‌کنید، از شما عیب‌جویی مي‌کند، دیگر در این موارد با او صحبت نکنید و به دنبال شخصي دیگر باشيد. وارد گروه‌هاي معاملاتي شويد. با مشاور مشورت كنيد. با یک دوست صحبت كنيد. شخصي را با عقايد مثبت پيدا كنيد تا بتواند شما را همچنان با انگيزه نگه‌دارد. بهترين كتابي كه به توصيف رنج ضرر در معامله مي‌پردازد، كتاب «بزرگترين‌ معامله‌گر بورس دنيا (World’s Greatest Stock Trader)» نوشته Jesse Livermore است. شما با خواندن اين كتاب مطلبي در مورد معاملات بورس ياد نمي‌گيريد، اما مقداری دلگرمي‌از کسی که بيش از چندين بار قبل از اينكه 100‌ميليون دلار در سال 1929 به دست آورد، شكست خورده است، فرا مي‌گیرید. يكي از بهترين زمان‌هاي يادگيري براي من زماني بود كه يك كتابچه از ضررهاي معاملاتي خود تهیه کردم. مواردي كه در اين كتابچه نوشته بودم، نوع معامله، میزان ضرر، دليل ضرر و سطح ناراحتي از اين ضرر(در مقياس 1 تا 10)بودند. مطلبي كه ياد گرفته بودم اين بود كه بيشترين ناراحتي مربوط به زمان‌هايي بود كه من ضرر را به خودم تحميل كرده بودم. من معمولا ریسک بالا متقبل مي‌شدم و یا از استراتژي‌هاي با ريسك بالا استفاده مي‌كردم. از آن موقع به بعد تصميم گرفتم كه با خود رو راست باشم و معاملاتي كه مقياس ناراحتي آنها 1 تا 4 بود را انتخاب كردم و معاملات بين 5 تا 10 را به كلي از ذهنم خارج ساختم.از اينجا بود كه تصميم گرفتم هر آنچه كه در مورد استراتژي‌هاي معاملاتي انتخابی که مورد علاقه من بودند و مي‌توانستم بهتر به آنها عمل کنم، ياد بگيرم.متاسفانه زماني كه معامله‌‌گري را شروع كردم، مكان خاصي براي يادگيري استراتژي‌ها وجود نداشت. در نتيجه مجبور بودم كه آنها را به تنهايي و با سعي و خطا ياد بگيرم كه پرهزينه‌ترين و دردناك‌ترين راه يادگيري بود. اگر امکانی برای آموزش استراتژی‌های معاملاتی وجود داشت، من حاضر بودم مبلغ يكصدهزار دلار براي آن پرداخت ‌كنم، زيرا اين مبلغ همچنان کمتر از آن چیزی است که من برای یادگیری توسط خودم هزینه کردم. هزينه آموزش در واقع هزينه نيست؛ بلكه سرمايه‌گذاري است. زیرا با این کار هزینه بالاتری برای يادگيري توسط خود خواهید پرداخت. ممكن است شما چندین هزار دلار در معاملات مختلف ضرر كنيد و هنوز راه مناسب و درست معامله را پيدا نكنید. آموزش حرفه‌اي در نهایت با صرفه‌ترین راه است و اگر شما به این موضوع باور نداريد، مي‌توانيد از یک جراح بپرسيد كه براي آموزش خود چه مقدار هزينه كرده است. سپس او را با یک شخص که به یک دانشکده پزشکی ارزان‌قیمت رفته است، مقایسه کنید. گرچه این شخص در هنگام تحصیل در پرداخت شهریه صرفه‌جویی کرده است، اكنون احتمالا سوار بر یک اتومبیل نه چندان گران‌قیمت است. ولی آن جراح که پانصد هزار دلار برای اخذ مدرک خود از‌ هاروارد پرداخته است، سوار بر یک رولز رویس است.

برگرفته شده از روزنامه دنیای اقتصاد


حجم مبنا چيست ؟

حجم مبنا حداقل تعداد برگه سهامی است که باید مورد معامله قرار گیرد تا سهم در پایان روز در قیمتی به ثبت برسد. حجم مبنا برای کنترل رشد بی رویه قیمت سهام در سال 1382تصویب شد. براین اساس درابتدای این قانون ودرسال82اساس براین بود که 15% از سهام کل یک شرکت طی یکسال مورد معامله قرار گیرد و روزهای کاری سال250روز فرض شده بود که بر آن اساس حجم مبنای روزانه یک سهم 0006/0 تعداد کل سهام شرکت میشد.اما از ابتدای سال1383این قانون تغییر کرد و از15درصد به 20% افزایش یافت و حجم معاملات روزانه به 0008/0 کل سهام شرکت افزایش یافت.
برای درک بهتر مثالی از حجم مبنا می زنیم:
فرض کنید سرمایه شرکتی 2میلیارد تومان است.(تعداد سهام این شرکت برابر با 20 میلیون برگه سهم به ارزش اسمی 100تومان است).در این حالت حجم مبنای این شرکت به شکل زیر محاسبه میشود:

16000=۰.۰۰۰۸*20000000

حال فرض میکنیم قیمت روز قبل این سهم2000ریال بوده و امروز معاملات زیر برای سهم اتفاق افتاده است :

ساعت9: 4000 برگه به قیمت1990 ریال
ساعت10: 1000 برگه سهم به قیمت2020 ریال
ساعت11: 2000 برگه سهم به قیمت2030 ریال
ساعت12: 3000 برگه سهم به قیمت2040 ریال

برای محاسبه قیمت پایانی ابتدا میانگین وزنی می گیریم یعنی می گوییم:

7960000=1990*4000
2020000=2020*1000
4060000=2030*2000
6120000=2040*3000
و بعد
20160000=6120000+4060000+2020000+7960000

که برابر کل ارزش معاملات آن سهم می باشد حال برای گرفتن میانگین آنرا تقسیم بر کل تعداد برگه سهام مورد معامله قرارگرفته می کنیم:

2016=10000/20160000

پس میانگین قیمت مورد معامله امروز2016 ریال بوده اگر تعداد برگه مورد معامله به حد نصاب می رسید(از حجم مبنا بیشتر می شد) این قیمت به عنوان قیمت پایانی مورد قبول بود اما چون تعداد برگه سهام مورد معامله قرار گرفته ده هزار تا و حجم مبنای سهم شانزده هزار برگه می باشد پس از تناسب استفاده می کنیم.
اگر 16000برگه مورد معامله قرار می گرفت قیمت سهام 16 ریال رشد می کرد در حالی که 10000 برگه مورد معامله قرار گرفته قیمت چقدر رشد می کند؟

۱۶۰۰۰ ۱۰۰۰۰
ــــــــــــ = ـــــــــــــ
16 X

از تناسب بالا X بدست می آید 10 ریال یعنی قیمت بسته شدن در پایان معاملات امروز برابر با 2010 ریال می شود.

آخرين اطلاعيه شركت بورس در مورد حجم مبنا:
فعالان محترم بازار سرمايه استحضار دارند كه در بازار رقابتي (كارا)، قيمت نتيجه تصميم و اقدام گروه زيادي از خريداران و فروشندگان است و اجماع آنان را نشان مي دهد. در بورس اوراق بهادار ايران حجم مبنا به منظور اطمينان از اين‌كه تغيير قيمت‌ سهام شركت هاي پذيرفته شده دربورس حاصل از معامله حداقل تعداد معيني از سهام شركت مي باشد، تعريف و براي محاسبه آن ضريب هشت درهزار درتعداد سهام تمام شركت‌ها صرف ‌نظر از اندازه آن ها اعمال گرديد. با عنايت به اين‌كه در مورد شركت‌هاي بزرگ هدف مذكور با حجم مبناي كمتري نيز حاصل مي‌شود، لذا هيئت مديره شركت بورس تصميم گرفت ضريب محاسبه حجم مبناي شركت‌هايي كه سرمايه آن ها بيشتر از 3000 ميليارد ريال مي‌باشد را از هشت در ده‌ هزار به چهار در ده‌ هزار كاهش دهد. بر اين اساس از تاريخ 2/4/86 ضريب محاسبه حجم مبناي 11 شركت زيربه چهار در ده‌هزارتغيير مي‌يابد:
فولاد مباركه اصفهان ـ سايپا ـ سرمايه گذاري غدير- ملي صنايع مس ايران ـ ايران خودرو- بانك پارسيان ـ سرمايه گذاري صندوق بازنشستگي ـ سيمان فارس خوزستان ـ گروه بهمن سرمايه گذاري بانك ملي ايران ـ مديريت پروژه هاي نيروگاهي ايران

مزايا و معايب حجم مبنا:
مهم‌ترین مزیت قانون حجم مبنا، جلوگیری از حرکات پرشیب و یکباره در روند قیمت‌ها است، به عنوان مثال زمانی که یک سهم در روند نزولی قرار مي‌گیرد، میزان عرضه بر تقاضا فزونی مي‌یابد و معمولا این چيرگي عرضه بر تقاضا، آن قدر پررنگ مي‌شود که حجم معاملات سهم به شدت کاهش یافته و اصطلاحا معاملات در آن نماد «قفل» مي‌شود. (که فعالان بازار از این حالت به عنوان «صف فروش»یادمي‌کنند.)
در این حالت به دلیل کاهش شدید حجم معاملات، بر اساس قانون حجم مبنا درصد نوسان پایان روز نیز کاهش مي‌یابد و لذا از سقوط برق آسای سهم جلوگیری مي‌شود. (عکس همین حالت در بازار صعودی برقرار است.) اما مساله‌اينجا است که ‌همین ویژگی قانون حجم مبنا بزرگ‌ترین عیب آن نیز به شمار مي‌آید، با شکل‌گیری صف‌هاي خرید و فروش در بازار، حجم زیادی از سرمایه سرمایه‌گذاران در این صف‌ها بلوکه مي‌شود، حجمی که مي‌تواند با گردش در سایر سهام بازار، بر رونق بورس بیفزاید، بنابراین شکل‌گیری صف‌هاي خرید و فروش، روانی معاملات (liquidity) در بازار را مورد تهدید قرار مي‌دهد.
به عنوان مثال اگر سهامداری که سهمش در صف فروش فرو رفته، نیاز فوری به سرمایه‌اش پیدا کند، چاره‌اي ندارد، جز آنكه سهم خود را به صورت وکالتی و با قیمتی بسیار پایین تر از ارزش آن به شخص دیگری واگذار كند.
همچنین فرسایشی شدن این صف‌ها (به خصوص صف‌هاي فروش) مي‌تواند اثرات نامطلوبی بر روان جمعی بازار داشته باشد. به عنوان نمونه مي‌توان از شرکت‌هاي سیمانی در سال 84 و یا شرکت‌هايي مانند سرمایه‌گذاری غدیر و سرمایه‌گذاری بانکی ملی – که مدت‌هاي مدیدی صف فروش بودند- نام برد. (مورد آخر همچنان در صف فروش قرار دارد.)
نکته دیگر اینکه اگر نماد سهم‌هايي که با صف فروش و یا خرید مواجه ‌هستند به دلایلی همچون تعدیل پیش بینی سود، برگزاری مجمع سالانه یا مجمع افزایش سرمایه و ... متوقف شود، در روز بازگشایی نماد، بازار با در‌نظر گرفتن وضعیت پیش از بسته شدن نماد به آن سهم قیمت مي‌دهد، یعنی مثلا اگر سهم پیش از بسته شدن نمادش دارای صف فروش باشد، پس از بازگشایی، بازار آن قدر قیمت را پایین مي‌آورد تا قیمت سهم را به نرخ تعادلی مورد نظر برساند، به دیگر سخن بازگشایی نمادها تمام تمهیدات قانون حجم مبنا را نقش بر آب مي‌کند!
نمونه‌هايي از این دست بسیار دیده شده، به عنوان مثال مي‌توان شرکت سرمایه‌گذاری غدیر را نام برد که پس از دو نوبت بازگشایی با افتی در حدود 40درصد مواجه شد. شرکت‌هاي پتروشیمی اراک و خارك، سنگ آهن گل گهر، باما، فرآوری مواد معدنی ایران و گروه بهمن از آخرین نمونه‌هاي این نوع بازگشایی هستند که توام با کاهش قیمتی بوده‌اند.