Borna66
09-04-2010, 07:09 PM
بقاياي تاريخي همواره مورد توجه ملل مختلف بوده و به فرهنگ و تاريخ غنا بخشيده و در جلب گردشگر و توجه جهاني نيز مؤثر است. غار کهف از جمله اماکن مورد توجهي است که کشورهاي مختلف هر نشانهاي را مبناي انتساب به اصحاب کهف ميدانند.
به گزارش مهر، اصحاب کهف، در قصص قرآنى نام گروهى از مؤمنان است که از ستم پادشاهى مشرک به غاري پناه بردند و ساليانى دراز به خوابى عميق رفته و سپس بيدار شدند.
داستان اين گروه، با اشاراتى کوتاه در آيات 9 تا 26 سوره کهف يعني در 27 آيه تشريح شده است.
تعداد اصحاف به طور دقيق مشخص نيست، اگرچه رقم هفت بيشتر در مورد آنها بکار گرفته مي شود . در مورد تعداد اصحاب در آيه 22 سوره کهف آمده است: به زودى خواهند گفت سه تن بودند [و] چهارمين آنها سگشان بود و مىگويند پنج تن بودند [و] ششمين آنها سگشان بود تير در تاريکى مىاندازند و [عدهاى] مىگويند هفت تن بودند و هشتمين آنها سگشان بود بگو پروردگارم به شماره آنها آگاهتر است جز اندکى [کسى شماره] آنها را نمىداند پس در باره ايشان جز به صورت ظاهر جدال مکن و در مورد آنها از هيچ کس جويا مشو .
داستان کهف ، دلالت بر معاد
داستان اصحاب کهف دلالت بر معاد دارد. اين داستان از قول هاي مشهور بين اقوام و ملل زمانهاي مختلف مطرح است و قرآن کريم شرحي از آن را به قدري که شاهد براي مسئله معاد است بيان کرده است.
خداوند اصحاب کهف را براي مدت طولاني به خواب برد و بعد بيدار کرد تا به منکرين معاد برساند که مردن و زنده شدن مانند اصحاب کهف و سپس تنبه و بيداري آنهاست.
داستان اصحاب کهف در زماني به وقوع پيوست که تنازعي شديد در امر معاد و بعثت مردگان بين موحدين و مشرکين در گرفته بود، وقوع اين قضيه و حدوث اين حادثه که از هر جهت مشابه با مردن و زنده شدن جميع خلائق است، شک و ترديدي براي منکرين باقي نمي گذارد.
اصحاب کهف در ميان ملل مختلف
مانند بسياري ديگر از قصص قرآنى، داستان اصحاب کهف در ميان صاحبان اديان آسمانى پيشينه دارد، در واقع داستانى مشهور در ميان مسيحيان شرق و غرب بوده است.
قرآن کريم بدون اينکه به صاحبان ديانت بخصوصى اشاره کرده باشد به تعبير «يقولون» به شهرت و تداول اين داستان در ميان پيشينيان و حتى اختلافى در جزئيات داستان ميان بازگو کنندگان اشاره دارد، سوره کهف آيه 22.
در ميان مسيحيان، اصحاب کهف نه به دليل پناه بردنشان به غار، بلکه از جهت به خواب رفتنشان شهرت يافتهاند و با عنايت به اينکه شمار آنان 7 نفر انگاشته شده است، در غالب منابع به خصوص در منابع مسيحيت غربى به "7 خفتگان" شناخته شدهاند.
کاوش در پى اصحاب کهف
جايگاه داستان اصحاب کهف نزد مسلمانان و وجود اين باور که هنوز مىتوان نشانى از غار اصحاب کهف را بازجست، موجب آن شده تا در طول تاريخ کاوش هايي براي دستيابي به غاري که اصحاف کهف در آن به خواب رفتند انجام شده و مکان هايي نيز در پي اين کاوش ها و يا بطور تصادفي مشخص و معرفي شده اند... به طبع شهرت اينکه اصحاب کهف در بلاد روم سکنى داشتهاند، انگيزهاي بوده است تا اين جويندگان، در پى يافتن اطلاعاتى جديد و موثق درباره اصحاب کهف بيشتر به جانب روم توجه کنند.
جايگاه غار اصحاب کهف از منظر آيت الله مکارم شيرازي
در مورد مکان غار اصحاب کهف نظريه هاي مختلفي وجود دارد و مکانهاي متعددي به عنوان غار اصحاب کهف معرفي شده اند.
در تفسير نمونه آيت الله مکارم شيرازي، جلد 12، صفحه 438 درمورد غار اصحاب کهف آمده است: اينکه اصحاب کهف در کدام منطقه از روى زمين زندگى مى کردند و اين غار در کجا قرار داشته، در ميان دانشمندان و مفسران گفتگو بسيار است.
گرچه پيدا کردن محل دقيق اين غار تأثير زيادى در اصل داستان، نکات تربيتى و اهميت تاريخي آن ندارد اما دانستن محل اين حادثه مى تواند کمک به فهم بيشتر خصوصيات آن کند.
به هر حال، در ميان احتمالات و اقوالى که در اين زمينه وجود دارد دو قول به صحت نزديک ترند:
نخست اينکه اين حادثه در شهر «افسوس» واقع شده و اين غار در نزديکى آن قرار داشته است.
ويرانه هاى اين شهر، هم اکنون در نزديکى «ازمير» در «ترکيه» به چشم مى خورد، و در کنار قريه «اياصولوک» در کوه «ينايرداغ» هم اکنون غارى ديده مى شود که فاصله چندانى از «افسوس» ندارد.
اين غار، غار وسيعى است که مى گويند آثار صدها قبر در آن به چشم مى خورد و به عقيده بسيارى غار «اصحاب کهف» همين است.
به طورى که ارباب اطلاع نقل کرده اند، دهانه اين غار به سوى شمال شرقى است و همين سبب شده که بعضى مفسران بزرگ در اصالت آن ترديد کنند، در حالى که اين وضع مؤيد اصالت آن است زيرا قرار گرفتن آفتاب به هنگام طلوع در سمت راست غار و در هنگام غروب در سمت چپ ، مفهومش آن است که دهانه غار به سوى شمال و يا اندکى متمايل به شمال شرقى باشد.
عدم وجود مسجد و معبدى در حال حاضر در کنار آن، دليلى بر نفى اصالت آن نيز نخواهد بود، چه اينکه ممکن است با گذشتن حدود 17 قرن آثار آن معبد از بين رفته باشد.
دومين غار، غارى است که در نزديکى پايتخت «اردن» يعنى شهر «امان» واقع شده است، در نزديکى روستايى به نام «رجيب».
در بالاى اين غار، آثار صومعه اى ديده مى شود که طبق پاره اى قرائن، مربوط به قرن پنجم ميلادى است که بعد از غلبه مسلمين بر آنجا تبديل به مسجد شده و محراب و مأذنه دارد.
ديگر غارها
در برخى روايات آمده که در قريهاي به نام لوشه در غرناطه، غاري ديده شده است که اجسادي با سگشان در آن وجود دارند و مردم آنان را اصحاب کهف مىپندارند.
در کنار آن غار مسجدي است و در نزديکى مسجد، قصري بهنام رقيم و در قسمت شمالى غرناطه شهري قديمي به نام دقيوس وجود دارد .
در ايالت نخجوان آذربايجان نيز غاري به عنوان غار اصحاب کهف معرفي شده است.
اصحاب کهف در متون کهن مسيحي و توجه خاورشناسان
در دايرةالمعارف بزرگ اسلامي آمده است: در متون مسيحى کهن، داستان اصحاب کهف با مضامينى کاملاً قابل مقايسه با مضامين اسلامى ديده مىشود، بدانگونه که نه تنها مىتوان خطوط کلى داستان قرآنى را در پرداختهاي مسيحى بازيافت بلکه بخش تفصيلات داستان در روايات و تفاسير اسلامى نيز با پرداختهاي مسيحى قابل مقايسه است.
اصحاب کهف و مقايسه آن با نمونههاي مسيحى و همچنين تطبيق آن با برخى دانستههاي تاريخى، توجه خاورشناسان را به خود جلب کرده است، چنانکه از زواياي مختلف درباره اين موضوع به تحقيق پرداختهاند.
براي نمونه ماسينيون با نگاهى بر روايات اسلامى و مسيحى به بررسى جايگاه اصحاب کهف در ميان گروههاي قومى گوناگون به ويژه از نظر تصويرنگاري ايشان عنايت داشته و طى يک سلسله مقالات به تفصيل به اين مطلب پرداخته است
از سويى ديگر يونگ با مقايسه داستان اصحاب کهف و داستان خضر نبى، به موضوع تجديد حيات و عمر دوباره يافتن نظر داشته است .
منشأ زبان شناختي در کشورهاي اسکانديناوي، آلمان، مجارستان و ولز
واژه sjusovare يا syv sover که در کشورهاي اسکانديناوي سوئد، نروژ و دانمارک کاربرد داشته ريشه در داستان اصحاب کهف از افسوس دارد و به معناي کسي است که سخت و طولاني خوابيده است.
واژه "Siebenschl?fe" در زبان آلماني و "hétalv?" در زبان مجاري نيز معنايي شبيه به کاربرد مشابه در اسکانديناوي دارد. اين واژه ويژگي فردي را توصيف مي کند که معمولا خواب طولاني داشته و ديرتر از زمان لازم از خواب بيدار مي شود.
در دامنه واژگان ولزي نيز واژه "saith cysgadur" در داستان بلند ريز لوئيس نوشته دنيل اوون در سال 1885 به کار برده مي شود و اشاره به فردي دارد که خواب طولاني داشته است.
اصحاب کهف در ادبيات قرون وسطي
توصيف شرايط و وضعيت اصحاب کهف، قرن شانزدهم در فرهنگ کليساي پروتستان عموميت يافت و جان دون از شعراي قرن شانزدهم شعري در اين رابطه سروده است.
در دوره روشنگري اشاره به داستان اصحاب کهف چندان فراگير نبود اما شرح اين داستان با ظهور عصر رومانتيسيزم احيا شد. اشاره به اين داستان در آثاري از تومان دي کوئنسي، شعري از گوته، داستاني از واشنگتن ايروينگ و اچ جي ولز به چشم مي خورد.
ظهور داستان اصحاب کهف در ادبيات دوران مدرن
دانيلو کيس نويسنده صرب - کرووات داستان اصحاب کهف را در قالب يک داستان کوتاه در کتاب خود با عنوان دانشنامه درگذشتگان روايت کرده است.
اين داستان در دو کتاب سوزان کوپر نيز روايت شده است.
گيلبرد موريس در مجموعه داستانهاي اصحاب کهف رويکرد مدرني به اين داستان داشته و با الهام از آن داستاني مشابه نقل کرده است.
به گزارش مهر، اصحاب کهف، در قصص قرآنى نام گروهى از مؤمنان است که از ستم پادشاهى مشرک به غاري پناه بردند و ساليانى دراز به خوابى عميق رفته و سپس بيدار شدند.
داستان اين گروه، با اشاراتى کوتاه در آيات 9 تا 26 سوره کهف يعني در 27 آيه تشريح شده است.
تعداد اصحاف به طور دقيق مشخص نيست، اگرچه رقم هفت بيشتر در مورد آنها بکار گرفته مي شود . در مورد تعداد اصحاب در آيه 22 سوره کهف آمده است: به زودى خواهند گفت سه تن بودند [و] چهارمين آنها سگشان بود و مىگويند پنج تن بودند [و] ششمين آنها سگشان بود تير در تاريکى مىاندازند و [عدهاى] مىگويند هفت تن بودند و هشتمين آنها سگشان بود بگو پروردگارم به شماره آنها آگاهتر است جز اندکى [کسى شماره] آنها را نمىداند پس در باره ايشان جز به صورت ظاهر جدال مکن و در مورد آنها از هيچ کس جويا مشو .
داستان کهف ، دلالت بر معاد
داستان اصحاب کهف دلالت بر معاد دارد. اين داستان از قول هاي مشهور بين اقوام و ملل زمانهاي مختلف مطرح است و قرآن کريم شرحي از آن را به قدري که شاهد براي مسئله معاد است بيان کرده است.
خداوند اصحاب کهف را براي مدت طولاني به خواب برد و بعد بيدار کرد تا به منکرين معاد برساند که مردن و زنده شدن مانند اصحاب کهف و سپس تنبه و بيداري آنهاست.
داستان اصحاب کهف در زماني به وقوع پيوست که تنازعي شديد در امر معاد و بعثت مردگان بين موحدين و مشرکين در گرفته بود، وقوع اين قضيه و حدوث اين حادثه که از هر جهت مشابه با مردن و زنده شدن جميع خلائق است، شک و ترديدي براي منکرين باقي نمي گذارد.
اصحاب کهف در ميان ملل مختلف
مانند بسياري ديگر از قصص قرآنى، داستان اصحاب کهف در ميان صاحبان اديان آسمانى پيشينه دارد، در واقع داستانى مشهور در ميان مسيحيان شرق و غرب بوده است.
قرآن کريم بدون اينکه به صاحبان ديانت بخصوصى اشاره کرده باشد به تعبير «يقولون» به شهرت و تداول اين داستان در ميان پيشينيان و حتى اختلافى در جزئيات داستان ميان بازگو کنندگان اشاره دارد، سوره کهف آيه 22.
در ميان مسيحيان، اصحاب کهف نه به دليل پناه بردنشان به غار، بلکه از جهت به خواب رفتنشان شهرت يافتهاند و با عنايت به اينکه شمار آنان 7 نفر انگاشته شده است، در غالب منابع به خصوص در منابع مسيحيت غربى به "7 خفتگان" شناخته شدهاند.
کاوش در پى اصحاب کهف
جايگاه داستان اصحاب کهف نزد مسلمانان و وجود اين باور که هنوز مىتوان نشانى از غار اصحاب کهف را بازجست، موجب آن شده تا در طول تاريخ کاوش هايي براي دستيابي به غاري که اصحاف کهف در آن به خواب رفتند انجام شده و مکان هايي نيز در پي اين کاوش ها و يا بطور تصادفي مشخص و معرفي شده اند... به طبع شهرت اينکه اصحاب کهف در بلاد روم سکنى داشتهاند، انگيزهاي بوده است تا اين جويندگان، در پى يافتن اطلاعاتى جديد و موثق درباره اصحاب کهف بيشتر به جانب روم توجه کنند.
جايگاه غار اصحاب کهف از منظر آيت الله مکارم شيرازي
در مورد مکان غار اصحاب کهف نظريه هاي مختلفي وجود دارد و مکانهاي متعددي به عنوان غار اصحاب کهف معرفي شده اند.
در تفسير نمونه آيت الله مکارم شيرازي، جلد 12، صفحه 438 درمورد غار اصحاب کهف آمده است: اينکه اصحاب کهف در کدام منطقه از روى زمين زندگى مى کردند و اين غار در کجا قرار داشته، در ميان دانشمندان و مفسران گفتگو بسيار است.
گرچه پيدا کردن محل دقيق اين غار تأثير زيادى در اصل داستان، نکات تربيتى و اهميت تاريخي آن ندارد اما دانستن محل اين حادثه مى تواند کمک به فهم بيشتر خصوصيات آن کند.
به هر حال، در ميان احتمالات و اقوالى که در اين زمينه وجود دارد دو قول به صحت نزديک ترند:
نخست اينکه اين حادثه در شهر «افسوس» واقع شده و اين غار در نزديکى آن قرار داشته است.
ويرانه هاى اين شهر، هم اکنون در نزديکى «ازمير» در «ترکيه» به چشم مى خورد، و در کنار قريه «اياصولوک» در کوه «ينايرداغ» هم اکنون غارى ديده مى شود که فاصله چندانى از «افسوس» ندارد.
اين غار، غار وسيعى است که مى گويند آثار صدها قبر در آن به چشم مى خورد و به عقيده بسيارى غار «اصحاب کهف» همين است.
به طورى که ارباب اطلاع نقل کرده اند، دهانه اين غار به سوى شمال شرقى است و همين سبب شده که بعضى مفسران بزرگ در اصالت آن ترديد کنند، در حالى که اين وضع مؤيد اصالت آن است زيرا قرار گرفتن آفتاب به هنگام طلوع در سمت راست غار و در هنگام غروب در سمت چپ ، مفهومش آن است که دهانه غار به سوى شمال و يا اندکى متمايل به شمال شرقى باشد.
عدم وجود مسجد و معبدى در حال حاضر در کنار آن، دليلى بر نفى اصالت آن نيز نخواهد بود، چه اينکه ممکن است با گذشتن حدود 17 قرن آثار آن معبد از بين رفته باشد.
دومين غار، غارى است که در نزديکى پايتخت «اردن» يعنى شهر «امان» واقع شده است، در نزديکى روستايى به نام «رجيب».
در بالاى اين غار، آثار صومعه اى ديده مى شود که طبق پاره اى قرائن، مربوط به قرن پنجم ميلادى است که بعد از غلبه مسلمين بر آنجا تبديل به مسجد شده و محراب و مأذنه دارد.
ديگر غارها
در برخى روايات آمده که در قريهاي به نام لوشه در غرناطه، غاري ديده شده است که اجسادي با سگشان در آن وجود دارند و مردم آنان را اصحاب کهف مىپندارند.
در کنار آن غار مسجدي است و در نزديکى مسجد، قصري بهنام رقيم و در قسمت شمالى غرناطه شهري قديمي به نام دقيوس وجود دارد .
در ايالت نخجوان آذربايجان نيز غاري به عنوان غار اصحاب کهف معرفي شده است.
اصحاب کهف در متون کهن مسيحي و توجه خاورشناسان
در دايرةالمعارف بزرگ اسلامي آمده است: در متون مسيحى کهن، داستان اصحاب کهف با مضامينى کاملاً قابل مقايسه با مضامين اسلامى ديده مىشود، بدانگونه که نه تنها مىتوان خطوط کلى داستان قرآنى را در پرداختهاي مسيحى بازيافت بلکه بخش تفصيلات داستان در روايات و تفاسير اسلامى نيز با پرداختهاي مسيحى قابل مقايسه است.
اصحاب کهف و مقايسه آن با نمونههاي مسيحى و همچنين تطبيق آن با برخى دانستههاي تاريخى، توجه خاورشناسان را به خود جلب کرده است، چنانکه از زواياي مختلف درباره اين موضوع به تحقيق پرداختهاند.
براي نمونه ماسينيون با نگاهى بر روايات اسلامى و مسيحى به بررسى جايگاه اصحاب کهف در ميان گروههاي قومى گوناگون به ويژه از نظر تصويرنگاري ايشان عنايت داشته و طى يک سلسله مقالات به تفصيل به اين مطلب پرداخته است
از سويى ديگر يونگ با مقايسه داستان اصحاب کهف و داستان خضر نبى، به موضوع تجديد حيات و عمر دوباره يافتن نظر داشته است .
منشأ زبان شناختي در کشورهاي اسکانديناوي، آلمان، مجارستان و ولز
واژه sjusovare يا syv sover که در کشورهاي اسکانديناوي سوئد، نروژ و دانمارک کاربرد داشته ريشه در داستان اصحاب کهف از افسوس دارد و به معناي کسي است که سخت و طولاني خوابيده است.
واژه "Siebenschl?fe" در زبان آلماني و "hétalv?" در زبان مجاري نيز معنايي شبيه به کاربرد مشابه در اسکانديناوي دارد. اين واژه ويژگي فردي را توصيف مي کند که معمولا خواب طولاني داشته و ديرتر از زمان لازم از خواب بيدار مي شود.
در دامنه واژگان ولزي نيز واژه "saith cysgadur" در داستان بلند ريز لوئيس نوشته دنيل اوون در سال 1885 به کار برده مي شود و اشاره به فردي دارد که خواب طولاني داشته است.
اصحاب کهف در ادبيات قرون وسطي
توصيف شرايط و وضعيت اصحاب کهف، قرن شانزدهم در فرهنگ کليساي پروتستان عموميت يافت و جان دون از شعراي قرن شانزدهم شعري در اين رابطه سروده است.
در دوره روشنگري اشاره به داستان اصحاب کهف چندان فراگير نبود اما شرح اين داستان با ظهور عصر رومانتيسيزم احيا شد. اشاره به اين داستان در آثاري از تومان دي کوئنسي، شعري از گوته، داستاني از واشنگتن ايروينگ و اچ جي ولز به چشم مي خورد.
ظهور داستان اصحاب کهف در ادبيات دوران مدرن
دانيلو کيس نويسنده صرب - کرووات داستان اصحاب کهف را در قالب يک داستان کوتاه در کتاب خود با عنوان دانشنامه درگذشتگان روايت کرده است.
اين داستان در دو کتاب سوزان کوپر نيز روايت شده است.
گيلبرد موريس در مجموعه داستانهاي اصحاب کهف رويکرد مدرني به اين داستان داشته و با الهام از آن داستاني مشابه نقل کرده است.