MIN@MAN
09-01-2010, 05:42 PM
آگوست كنت در سال 1798 در مونت پليه (Montpellier) به دنيا آمد. در نوباوگي استعداد فراواني در رياضيات از خود نشان داد و از 1814 تا 1816 دانشجوي مدرسه پليتكنيك بود.
در سال اخير به علت سرسختي و تمرد از اين مدرسه اخراج گرديد و در تمام طول زندگيش از تسليم شدن به مرجعيتي كه دراوايل جواني در برابر قرار گرفته بود سرباز زد. سالهاي بعد در دورههاي مختلفي با پليتكنيك به عنوان مدرس يا ممتحن همكاريهايي داشت، ليكن هيچگاه آن موقعيتي را كه درخورد قابليتهاي واقعيش بود بدست نياورد. ويژگيهاي منش و مشرب كنت در واقع علت آن زندگي بود كه فقط ميتوان غمانگيزش خواند. سنتها و آيينهاي دانشگاهي در نظر او بسيار تحقيرآميز جلوه ميكرد و به كساني كه ميتوانستند به سهولت در زمره يارانش قرار گيرند، عميقاً بدگمان بود. آنچنان در مورد درستي نظرات خود ايمان داشت كه با ناشران و مريدان خود ستيز ميكرد و در برخورد با هواداران دلسوزي چون استوارت ميل و گروته (Grote)، هنگامي كه دريافت كه حمايت مالي آنها به منزله تسليم آنان به سلطه معنوي او نيست، راه خشم در پيش گرفت. با اي همه هيچ يك از اين سختيها و يأسها در گسترش و تكامل برنامههاي او براي اصلاح دخالت نيافت، برنامههايي كه بسياري از آنها در زمان مرگش در 1857 فقط به مرحله طرح اوليه رسيده بودند.
كنت سالها پس از ترك پليتكنيك به عنوان منشي سنسيمون، كنت غير متعارف، انجام وظيفه ميكرد؛ سن سيمون پس از يك رشته كارهاي ماجراجويانه در فرانسه و كشورهاي ديگر، در نيمه زندگي همه نيروهاي گسترده و فارغ از نظم خود را وقف بازسازي جامعه اروپايي كرده بود. اين پيوند كوتاه با سنسيمون در زندگي كنت اثر اساسي داشت، زيرا به يقين گفته ميشود كه كار كمال يافته كنت در واقع همان گسترش عقايد سنسيمون است در سالهايي كه كنار هم بودند، كنت كمبودهاي سن سيمون را جبران ميكرد؛ سن سيمون يكي از آن ذهنهايي را داشت كه در آن نطفههاي اوليه عقايد چنان سريع درپي هم قرار ميگرفتند كه هيچ يك قبل از ظهور نطفه جديد، توسعه و تكامل لازم را نمييافت. وي قادر نبود كه زحمت آن شرح و تفصيلهايي كه براي تأييد نظرات كلي درخشان او لازم بود برخود هموار سازد. كنت، در حد خود، انجام پژوهش گستردهاي را لازم ديد و چون فوقالعاده در اين كار كوشا و علاقمند بود به طور شايستهاي ميتوانست اين مهم را برعهده گيرد. با اين هم سرانجام اين پيوند همكاري گسسته شد، ظاهراً بدين علت كه بر سر تاليف يك جزوه درباره "كار لازم براي تجديد سازمان اجتماع" اختلافنظر يافتند، ليكن علت اصلياش اين بود كه هر دو بيش از آن خودپسند بودند كه بتوانند يك كار مشترك را دنبال كنند.
آن انديشه بديعي كه سنسيمون و كنت هر دو به نشرش علاقمند بودند، به سادگي قابل تبيين است. آنان در روزگاري ميزيستند كه در آن كشفيات بزرگي در شيمي، زيستشناسي و رياضيات صورت گرفته و به سرعت به وسيله كارخانهداران و بازرگانان در عمل مورد استفاده قرار گرفته بود. در آن سوي درياي مانش ]يعني در انگلستان[ انقلاب صنعتي در گسترش اعلاي خود بود، ثروت را انباشته ميكرد و راحتي بشر را ميافزود. حتي اقتصاد داخلي و سنتي فرانسه رفتهرفته از اين تحولات اثر ميپذيرفت. چون اين دو اصلاحگر به اطراف خود مينگريستند ناسازگاري شگفتآوري را ميان سرشت پوياي علم و صنعت از يكسو و ماهيت ايستاي سياست از سوي ديگر مشاهده ميكردند. حكومت، با وجود دگرگونيها سطحي در رژيمهاي سياسي پيدرپي، چونان گذشته دست ناطقان، حقوقدانان، روزنامهنگاران و دولتمردان باقي مانده بود –يعني همه موجودات بيارزش و «غير علمي»، آموزشناپذير در برابر درسهاي ساده پيشرفت و مشغول به برپائي و سرنگوني حكومتهاي نامناسب با مختصات زمان. سنسيمون به جاي چنين مرداني، دانشمندان و اربابان صننع را برمينشاند كه حكومتشان به اعتبار يك مسيحيت «نوين» و «علمي» مشروعيت و اخلاقيت مييافت.
جدايي از سنسيمون موجب شد كه كنت به عنوان يك اصلاحگر در مسير مستقل خويش قرار گيرد. وظيفه او به رغم خودش اين بود كه مردم را به منطقي بودن و گريز ناپذير بودن حاكميت علم براجتماع متقاعد سازد. وي در گام نخست به شالودهريزي پايههاي علمي يك اجتماع نوين همت گماشت و بر اين باور بود كه چون آدميان اين پايهها را درك كنند نظم نوين را پذيرا خواهند شد. بين سالهاي 1832 تا 1842 كنت به اين كار پردامنه پرداخت. نتايج زحماتش در شش كتاب مفصل تحت عنوان دوره فلسفه اثباتي انتشار يافت. در اين اثر كنت در پي آن برآمد كه قوانين اجتماع بشري را كشف كند، طرحي كه در انديشه او مستلزم نظام بخشيدن به همه علوم و مرور تاريخ بشر – يا دست كم مرور تاريخ دنياي غرب – بود.
هر چند فلسفه اثباتي براي خواننده اين روزگار همچون اثري بش از حد مفصل و پرپيچوخم خوشايند نيست، در نظر كنت فقط وسيله روشن كردن زمينه مقدماتي توصيف وي از سامان اجتماعي نوين بود. وي اين سخن را در "نظام حكومت اثباتي" (The System of Positive Polity) يعني مجلد اول از اثر خود كه در 1851 انتشار يافت، عنوان كرد. اين اثر با تفصيلات جامع، آن دولت اثباتي را توصيف ميكند كه كنت معتقد بود بعد از امپراتوري دوم ناپلئون سوم تأسيس خواهد شد.
هر چند آثار كنت پيراسته از نقائص سبك و ذوق ادبي نيست، موضوعات درخود توجهي در سخنان او وجود دارد. وي به چند دليل شايسته اين توجه است. نخست آنكه به مسائلي ميپردازد كه از ما جدايي ناپذيرند، از آن جملهاند مسأله قدرت دولت و رضايت افراد در اجتماع، تضاد ميان روشهاي دانشمندان و بازرگانان، ابتكارات غير منتظره دولتمردان، و ضرورت وجود يك افسانه مشروعيت بخش در امور اجتماع. دوم آنكه وي در روزگار خود و در دورههاي بعد فوق العاده اثر گذار بوده است. در دوران حياتش اثر او درباره روش علمي در ميان انديشمندان اروپايي كه به طور كلي فارغ از مدهاي اجتماعي دوران خود بودند – كساني چون استوارت ميل، لكي (Lecky)، گروته و مولي (Morley)- بسيار مهم تلقي ميشد. نفوذ او همچنين در «برنامهريزي اجتماعي» كه رسم زمان بود، و در حركتهايي كه علميت بيشتري به حكومت و اداره امور غمومي ميبخشيد، آشكار است. نيز، پارهاي از ديگر عقايد وي هنوز بسيار جاندار است. براي مثال بهرهگيري از افكار عمومي و مهار آن به وسيله حكومت و سازمانهاي خصوصي تبليغات و القائات را ميتوان در اين ارتباط ذكر كرد. هنگامي كه يك «رايزن روابط عمومي» به ما ميگويد كه رضايت افراد چيزي است كه ميتوان آن را «مهندسي كرد» از امكاني سخن ميگويد كه كنت با تفصيلات عملي در كتاب نظام حكومت اثباتي به آن پرداخته است. علاوه بر آن، پرستش نوين «علم» ننتيجه مستقيم كج راه كردن بحث با ارزش كنت درباره روش علمي است؛ براي مثال، استراتژي تبليغات جديد بيشتر تكرار اين سخن است كه فرآوردههاي موردنظر به وسيله «دانشمندان» تأييد شده است. در نهايت، برنامههاي «آموزش» و ارشاد (Indoctrination)-كه هنگام بالاگيري موج ليبراليسم قرن نوزدهم بدعتگزارانه و حتي شوم تلقي ميشد- در اين روزگار به طور نظاميافته، نه تنها به وسيله حكومتهاي توتاليتر، بلكه تا حد قابل توجهي به وسيله حكومتهاي كه خود را دموكراتيك مينامند، انجام ميپذيرد.
ماخذ: خداوندان انديشه سياسي – نشر امير كبير
در سال اخير به علت سرسختي و تمرد از اين مدرسه اخراج گرديد و در تمام طول زندگيش از تسليم شدن به مرجعيتي كه دراوايل جواني در برابر قرار گرفته بود سرباز زد. سالهاي بعد در دورههاي مختلفي با پليتكنيك به عنوان مدرس يا ممتحن همكاريهايي داشت، ليكن هيچگاه آن موقعيتي را كه درخورد قابليتهاي واقعيش بود بدست نياورد. ويژگيهاي منش و مشرب كنت در واقع علت آن زندگي بود كه فقط ميتوان غمانگيزش خواند. سنتها و آيينهاي دانشگاهي در نظر او بسيار تحقيرآميز جلوه ميكرد و به كساني كه ميتوانستند به سهولت در زمره يارانش قرار گيرند، عميقاً بدگمان بود. آنچنان در مورد درستي نظرات خود ايمان داشت كه با ناشران و مريدان خود ستيز ميكرد و در برخورد با هواداران دلسوزي چون استوارت ميل و گروته (Grote)، هنگامي كه دريافت كه حمايت مالي آنها به منزله تسليم آنان به سلطه معنوي او نيست، راه خشم در پيش گرفت. با اي همه هيچ يك از اين سختيها و يأسها در گسترش و تكامل برنامههاي او براي اصلاح دخالت نيافت، برنامههايي كه بسياري از آنها در زمان مرگش در 1857 فقط به مرحله طرح اوليه رسيده بودند.
كنت سالها پس از ترك پليتكنيك به عنوان منشي سنسيمون، كنت غير متعارف، انجام وظيفه ميكرد؛ سن سيمون پس از يك رشته كارهاي ماجراجويانه در فرانسه و كشورهاي ديگر، در نيمه زندگي همه نيروهاي گسترده و فارغ از نظم خود را وقف بازسازي جامعه اروپايي كرده بود. اين پيوند كوتاه با سنسيمون در زندگي كنت اثر اساسي داشت، زيرا به يقين گفته ميشود كه كار كمال يافته كنت در واقع همان گسترش عقايد سنسيمون است در سالهايي كه كنار هم بودند، كنت كمبودهاي سن سيمون را جبران ميكرد؛ سن سيمون يكي از آن ذهنهايي را داشت كه در آن نطفههاي اوليه عقايد چنان سريع درپي هم قرار ميگرفتند كه هيچ يك قبل از ظهور نطفه جديد، توسعه و تكامل لازم را نمييافت. وي قادر نبود كه زحمت آن شرح و تفصيلهايي كه براي تأييد نظرات كلي درخشان او لازم بود برخود هموار سازد. كنت، در حد خود، انجام پژوهش گستردهاي را لازم ديد و چون فوقالعاده در اين كار كوشا و علاقمند بود به طور شايستهاي ميتوانست اين مهم را برعهده گيرد. با اين هم سرانجام اين پيوند همكاري گسسته شد، ظاهراً بدين علت كه بر سر تاليف يك جزوه درباره "كار لازم براي تجديد سازمان اجتماع" اختلافنظر يافتند، ليكن علت اصلياش اين بود كه هر دو بيش از آن خودپسند بودند كه بتوانند يك كار مشترك را دنبال كنند.
آن انديشه بديعي كه سنسيمون و كنت هر دو به نشرش علاقمند بودند، به سادگي قابل تبيين است. آنان در روزگاري ميزيستند كه در آن كشفيات بزرگي در شيمي، زيستشناسي و رياضيات صورت گرفته و به سرعت به وسيله كارخانهداران و بازرگانان در عمل مورد استفاده قرار گرفته بود. در آن سوي درياي مانش ]يعني در انگلستان[ انقلاب صنعتي در گسترش اعلاي خود بود، ثروت را انباشته ميكرد و راحتي بشر را ميافزود. حتي اقتصاد داخلي و سنتي فرانسه رفتهرفته از اين تحولات اثر ميپذيرفت. چون اين دو اصلاحگر به اطراف خود مينگريستند ناسازگاري شگفتآوري را ميان سرشت پوياي علم و صنعت از يكسو و ماهيت ايستاي سياست از سوي ديگر مشاهده ميكردند. حكومت، با وجود دگرگونيها سطحي در رژيمهاي سياسي پيدرپي، چونان گذشته دست ناطقان، حقوقدانان، روزنامهنگاران و دولتمردان باقي مانده بود –يعني همه موجودات بيارزش و «غير علمي»، آموزشناپذير در برابر درسهاي ساده پيشرفت و مشغول به برپائي و سرنگوني حكومتهاي نامناسب با مختصات زمان. سنسيمون به جاي چنين مرداني، دانشمندان و اربابان صننع را برمينشاند كه حكومتشان به اعتبار يك مسيحيت «نوين» و «علمي» مشروعيت و اخلاقيت مييافت.
جدايي از سنسيمون موجب شد كه كنت به عنوان يك اصلاحگر در مسير مستقل خويش قرار گيرد. وظيفه او به رغم خودش اين بود كه مردم را به منطقي بودن و گريز ناپذير بودن حاكميت علم براجتماع متقاعد سازد. وي در گام نخست به شالودهريزي پايههاي علمي يك اجتماع نوين همت گماشت و بر اين باور بود كه چون آدميان اين پايهها را درك كنند نظم نوين را پذيرا خواهند شد. بين سالهاي 1832 تا 1842 كنت به اين كار پردامنه پرداخت. نتايج زحماتش در شش كتاب مفصل تحت عنوان دوره فلسفه اثباتي انتشار يافت. در اين اثر كنت در پي آن برآمد كه قوانين اجتماع بشري را كشف كند، طرحي كه در انديشه او مستلزم نظام بخشيدن به همه علوم و مرور تاريخ بشر – يا دست كم مرور تاريخ دنياي غرب – بود.
هر چند فلسفه اثباتي براي خواننده اين روزگار همچون اثري بش از حد مفصل و پرپيچوخم خوشايند نيست، در نظر كنت فقط وسيله روشن كردن زمينه مقدماتي توصيف وي از سامان اجتماعي نوين بود. وي اين سخن را در "نظام حكومت اثباتي" (The System of Positive Polity) يعني مجلد اول از اثر خود كه در 1851 انتشار يافت، عنوان كرد. اين اثر با تفصيلات جامع، آن دولت اثباتي را توصيف ميكند كه كنت معتقد بود بعد از امپراتوري دوم ناپلئون سوم تأسيس خواهد شد.
هر چند آثار كنت پيراسته از نقائص سبك و ذوق ادبي نيست، موضوعات درخود توجهي در سخنان او وجود دارد. وي به چند دليل شايسته اين توجه است. نخست آنكه به مسائلي ميپردازد كه از ما جدايي ناپذيرند، از آن جملهاند مسأله قدرت دولت و رضايت افراد در اجتماع، تضاد ميان روشهاي دانشمندان و بازرگانان، ابتكارات غير منتظره دولتمردان، و ضرورت وجود يك افسانه مشروعيت بخش در امور اجتماع. دوم آنكه وي در روزگار خود و در دورههاي بعد فوق العاده اثر گذار بوده است. در دوران حياتش اثر او درباره روش علمي در ميان انديشمندان اروپايي كه به طور كلي فارغ از مدهاي اجتماعي دوران خود بودند – كساني چون استوارت ميل، لكي (Lecky)، گروته و مولي (Morley)- بسيار مهم تلقي ميشد. نفوذ او همچنين در «برنامهريزي اجتماعي» كه رسم زمان بود، و در حركتهايي كه علميت بيشتري به حكومت و اداره امور غمومي ميبخشيد، آشكار است. نيز، پارهاي از ديگر عقايد وي هنوز بسيار جاندار است. براي مثال بهرهگيري از افكار عمومي و مهار آن به وسيله حكومت و سازمانهاي خصوصي تبليغات و القائات را ميتوان در اين ارتباط ذكر كرد. هنگامي كه يك «رايزن روابط عمومي» به ما ميگويد كه رضايت افراد چيزي است كه ميتوان آن را «مهندسي كرد» از امكاني سخن ميگويد كه كنت با تفصيلات عملي در كتاب نظام حكومت اثباتي به آن پرداخته است. علاوه بر آن، پرستش نوين «علم» ننتيجه مستقيم كج راه كردن بحث با ارزش كنت درباره روش علمي است؛ براي مثال، استراتژي تبليغات جديد بيشتر تكرار اين سخن است كه فرآوردههاي موردنظر به وسيله «دانشمندان» تأييد شده است. در نهايت، برنامههاي «آموزش» و ارشاد (Indoctrination)-كه هنگام بالاگيري موج ليبراليسم قرن نوزدهم بدعتگزارانه و حتي شوم تلقي ميشد- در اين روزگار به طور نظاميافته، نه تنها به وسيله حكومتهاي توتاليتر، بلكه تا حد قابل توجهي به وسيله حكومتهاي كه خود را دموكراتيك مينامند، انجام ميپذيرد.
ماخذ: خداوندان انديشه سياسي – نشر امير كبير