donya88
08-24-2010, 10:15 AM
http://pnu-club.com/imported/2010/08/1043.jpgبحران اقتصاد جهانی باعث شده متفکران اقتصادی به تئوری های اقتصادی و کارکردهای گذشته آنها نگاهی تازه بیندازند. در این میان تئوری اقتصاد بازار نه فقط بیشترین نگاه ها را به خود جلب کرده است بلکه بسیاری خواهان تجدیدنظر در اصول آن شده اند. اما آیا این طرز نگاه مورد قبول همه اقتصاددانان است؟
آمارتیا سن اقتصاددان برنده جایزه نوبل در سال ۱۹۹۸ اخیراً در مقدمه کتاب «نظریه عواطف اخلاقی» آدام اسمیت که به مناسبت دویست و پنجاهمین سالگرد چاپ کتاب تجدید چاپ شده، مطلبی نوشته که در زیر می آید. این نوشته در تاریخ ۱۰ مارس روزنامه فایننشال تایمز مجدداً چاپ شد.
دقیقاً ۹۰ سال پیش، در ماه مارس ۱۹۱۹، که دنیا با بحران اقتصادی دیگری روبه رو شده بود، ولادیمیر لنین تنگناهای ترسناک سرمایه داری معاصر را مورد بحث قرار داد. هر چند او بی تمایل نبود که روی سنگ قبر این بحران این نوشته را حک کند؛ «ایمان بیاورید که اگر کسی فکر کند سرمایه داری از بحران فعلی راه برون رفتی پیدا نمی کند، خطا کرده است.» برخلاف بعضی از آرزوهای لنین، ثابت شد که این آرزوی ویژه لنین به اندازه کافی درست و صحیح بوده است. حتی با آنکه بازارهای اروپا و امریکا پیش از بحران بزرگ دهه ۱۹۳۰ وارد بحران دهه ۱۹۲۰ شده بودند اما اقتصاد بازار بعد از جنگ جهانی دوم و در طول ۶۰ سال گذشته در یک کشاکش طولانی به طور استثنایی پویا بود و به طور بی نظیری توسعه اقتصاد جهانی را در همین حد و اندازه به وجود آورد. بحران اقتصاد جهانی به طور ناگهانی در پاییز و در امریکا آغاز شد و با سرعت ترسناکی درمی نوردد و تلاش های دولت به رغم تعهدات بی نظیر صندوق های عام برای متوقف کردن آن توفیق ناچیزی داشته است.
سوالی که اکنون به طور موکد برخاسته است بیش از آنکه درباره پایان سرمایه داری باشد، در خصوص ذات سرمایه داری و نیاز به تغییر آن است. در ماه ژانویه در شهر پاریس سمپوزیومی تحت عنوان «دنیای جدید، سرمایه داری جدید» و با هدایت نیکلا سارکوزی رئیس جمهور فرانسه، تونی بلر نخست وزیر پیشین بریتانیا و آنگلا مرکل صدراعظم آلمان برگزار شد که در آن تفکیک سرمایه داری قدیم و جدید نقش پررنگی را در بحث ها بازی می کرد.
به هر حال بحران بدون در نظر گرفتن اینکه چگونه امروزه شکست ناپذیر به نظر می آید، خواهد گذشت اما سوالات مربوط به سیستم های آینده اقتصادی همچنان پابرجا خواهند ماند. آیا واقعاً ما به یک سیستم «سرمایه داری جدید» که در برخی مسیرهای عمده پرچم سرمایه داری را حمل کند، نیاز داریم یا به یک سیستم اقتصادی غیریکپارچه یی که بر مبنای تنوعی از نهادهایی که به طور پراگماتیک و ارزش هایی انتخاب و طراحی شده اند که بتوانیم با دلیل از آن دفاع کنیم؟ آیا ما باید به دنبال یک سرمایه داری جدید - یا اگر بخواهیم بر مبنای پیشنهاد نشست پاریس واژه جدیدی را استفاده کنیم - «دنیای جدید» باشیم که نیاز به طراحی یک شکل دیگر از سرمایه داری نداشته باشد؟ من می خواهم نشان دهم این سوالات فقط سوالات امروزه یی نیست که ما با آن مواجه هستیم بلکه در اصل این همان سوالاتی است که آدام اسمیت بنیانگذار علم مدرن اقتصاد هم در قرن هجدهم آنها را طرح و در کارهای تحلیلی پیشتازانه اش از اقتصاد بازار آنها را ارائه کرد.
اسمیت هرگز از واژه سرمایه داری (کاپیتالیسم) استفاده نکرد (لااقل تا آنجا که قادر بوده ام در آثار او پیگیری کنم) و به سختی می توان از کارها و تئوری های کفایت اقتصاد بازار او یا از لزوم قبول حاکمیت سرمایه این واژه را بیرون کشید. او در ثروت ملل از اهمیت نقش ارزش های برتر برای انتخاب رفتار علاوه بر اهمیت نهادها صحبت کرده است، اما در اولین کتابش، تئوری عواطف اخلاقی، که دقیقاً ۲۵۰ سال پیش منتشر کرد به طور گسترده یی نقش قدرتمند ارزش های غیرسودده را مورد بررسی قرار داد. اسمیت در حالی که بیان می کند «پرهیزکاری برای خود فرد بسیار مفید است» ادامه می دهد «بشردوستی، عدالت، سخاوت و داشتن یک روح جمعی از صفاتی است که برای دیگران بسیار مفید هستند.»
سرمایه داری دقیقاً چیست؟ به نظر می آید تعریف استاندارد از آن به بازارهایی اختصاص دارد که در آن یک سرمایه دار انجام معاملات اقتصادی را به عنوان یک صفت لازم برای آن اقتصاد می بیند. به همین صورت وابستگی به انگیزه های سود و وابستگی به عناوین فردی که روی مالکیت خصوصی قرار دارد به عنوان الگویی از سرمایه داری دیده می شود. به هر حال اگر اینها الزامات ضروری برای سرمایه داری هستند در این صورت آیا نظام های اقتصادی که ما برای مثال در اروپا و امریکا داریم یک نظام هوشمند سرمایه داری است؟ تمام کشورهای پررونق دنیا - چه آنهایی که در اروپا هستند و چه کشورهایی مانند ایالات متحده، کانادا، ژاپن، سنگاپور، کره جنوبی، تایوان، استرالیا و دیگر کشورها - گاهی اوقات به معاملاتی که بخش اعظم آن در خارج از بازار رخ می دهند مثل منافع حاصل از بیکاری، خیریه عمومی و شکل های دیگر تامین اجتماعی و آموزش تحصیلی و بهداشت وابسته هستند. عملکرد اعتباری نظام های سرمایه داری در روزهایی که موفقیت های واقعی وجود داشت از دل ترکیب نهادهایی که اساساً فقط بر به حداکثر سود رساندن اقتصاد بازار متکی هستند، استخراج می شد.
غالباً این گونه به نظر می آید که اسمیت نه مکانیسم بازار محض را به عنوان یک عملکرد عالی مستقل در نظر می گرفت و نه آنکه انگیزه های سود را به تمام جاهایی که نیاز بود، می کشاند. شاید بزرگ ترین اشتباه را باید در این تفسیر بحث محدود اسمیت دید که چرا مردم تجارت را به عنوان یک تحلیل جامع از تمام هنجارهای رفتاری می جویند و به دنبال نهادهایی هستند که او - آدام اسمیت- فکر می کرد برای آنکه یک اقتصاد بازار به خوبی کار کند، نیاز است. همان طور که اسمیت در تقریری که بارها و بارها از آن نقل شده گفته «مردم به خاطر نفع شخصی به دنبال تجارت هستند و چیزی بیش از این نیاز نیست» و به همین دلیل است که نانوا، قصاب و مصرف کنندگان به دنبال تجارت هستند. هرچند یک اقتصاد جدا از اینها به ارزش ها و تعهدات دیگری مانند اعتماد و اطمینان دوجانبه نیاز دارد تا بتواند با بازدهی کار کند. مثلاً اسمیت در این خصوص بحث می کند؛ «زمانی که مردم کشوری یک نوع اطمینان به اقبال، پاکدامنی و تقوای یک بانکدار مشخص دارند و ایمان دارند که او همیشه آماده است به خواسته هایی مانند پرداخت پول در قبال دادن یک قولنامه در هر زمان عمل کند، این قولنامه به همان اندازه پول طلا و نقره که می تواند در هر زمان ارزش داشته باشد، ارزش دارد.»
اسمیت همچنین توضیح داده چرا این نوع از اعتماد همیشه وجود ندارد. حتی با آنکه قهرمانان نانوا، قصاب اسمیت در بسیاری از کتاب های اقتصادی تقدیس شده اند اما ممکن است آنها در درک بحران فعلی عاجز باشند. (مردم ممکن است هنوز دلیل خیلی خوبی برای تجارت بیشتر داشته باشند اما فقط فرصت کمی دارند.) پیامد دور از دسترس بی اعتمادی و فقدان اطمینان در دیگران، که در ایجاد این بحران مشارکت داشته و بهبود آن خیلی سخت است، اسمیت را گیج و منگ نخواهد ساخت.
در حقیقت دلایل خیلی خوبی برای بی اعتمادی و نقض اطمینان که در شکل دهی بحران امروزه نقش دارند، وجود دارد. در سال های اخیر تضمین های معاملات را به سختی می توان ردیابی کرد که این هم مدیون توسعه بازارهای ثانویه و ابزارهای مالی دیگر است. این هم در زمانی رخ داد که وفور اعتبارات در دسترس که بخشی از آن ناشی از حجم عظیم مازاد تجاری برخی از کشورها، عمدتاً چین بود، مقیاس این عملیات بی پروا را بزرگنمایی کرد. یک وام دهنده درجه دویی که قرض گیرنده را به سمت ریسک های غیرعقلایی به گمراهی کشاند، می توانست از همان معامله اولیه، ابزارهای مالی را به گروه های دور از دسترس دیگر رد کند. در سال های اخیر نیاز به نظارت و تدوین مقررات شدیدتر از همیشه بود. و با این حال در همین دوره نقش نظارتی دولت ایالات متحده به شدت پایین آمد که این هم به خاطر اعتقاد رو به فزاینده یی بود که آن را در این می دیدند که ذات اقتصاد بازار یک ذات خودتنظیمی است. دقیقاً همزمان با نیاز به رشد ارزیابی دولتی شرط نظارت مورد نیاز شکسته شده بود.
این قابلیت آسیب پذیری نهادی نه فقط دلالت بر ممارست های تند و تیز دارد بلکه دلالت بر تمایلات گمانه زنی های بیش از اندازه یی دارد که بنا بر گفته اسمیت بسیاری از انسان ها دوست دارند در جست وجوی نفسگیرشان برای سود به آن چنگ بزنند. اسمیت ترویج های بیش از حد ریسک به دنبال سود را «ولخرجی و طرح ریزی» نامیده که به هر صورت توصیف تمام و کمال از کارآفرینان وام های رهنی درجه دو در سال های اخیر است. داشتن ایمان صرف به عقل اقتصاد بازار خودسرپا، که مسوولیت بزرگی را در مقررات زدایی در ایالات متحده دارد، فعالیت های ولخرجی و طرح ریزی را به سمتی هدایت کند که به توان پیشگام منطق اقتصاد بازار شوک وارد کند.
به رغم تمام تلاش های اسمیت در توضیح و دفاع از نقش سازنده بازار، او عمیقاً نسبت به شیوع فقر، بیسوادی و محرومیت نسبی به رغم داشتن یک اقتصاد با بازار خوب کارکرد، نگران بود. او خواهان تنوع نهادی و انگیزشی بود، نه بازار یکپارچه و حاکمیت تک انگیزه های سود. اسمیت نه فقط مدافع نقش دولت در انجام کارهایی که بازار ممکن است از انجام آن قاصر باشد، بود مانند آموزش دانشگاهی و التیام فقر بلکه او در کل خواهان آزادی نهادها برای تطبیق مشکلات بود تا اینکه برای برخی فرمول های تثبیت شده مثل واگذاری کارها به بازار، نهادها را چفت و بست کنند.
من می خواهم در این باره بحث کنم که برای مشکلات اقتصادی امروزه نباید دنبال «سرمایه داری جدید» بود بلکه باید به دنبال یک فهم باز از ایده های قدیمی نسبت به حد و حدود اقتصاد بازار بود. فراتر از این، آنچه نیاز است، همراه با این فهم که چگونه تنوعی از سازمان ها - از بازار گرفته تا نهادهای دولتی - می توانند همراه با هم اقتصاد جهانی آراسته تری را به وجود آورند، ارزشگذاری روشن نسبت به اینکه چگونه نهادهای مختلف کار می کنند، است. آمارتیا سن ترجمه؛ منصور بیطرف
روزنامه اعتماد
آمارتیا سن اقتصاددان برنده جایزه نوبل در سال ۱۹۹۸ اخیراً در مقدمه کتاب «نظریه عواطف اخلاقی» آدام اسمیت که به مناسبت دویست و پنجاهمین سالگرد چاپ کتاب تجدید چاپ شده، مطلبی نوشته که در زیر می آید. این نوشته در تاریخ ۱۰ مارس روزنامه فایننشال تایمز مجدداً چاپ شد.
دقیقاً ۹۰ سال پیش، در ماه مارس ۱۹۱۹، که دنیا با بحران اقتصادی دیگری روبه رو شده بود، ولادیمیر لنین تنگناهای ترسناک سرمایه داری معاصر را مورد بحث قرار داد. هر چند او بی تمایل نبود که روی سنگ قبر این بحران این نوشته را حک کند؛ «ایمان بیاورید که اگر کسی فکر کند سرمایه داری از بحران فعلی راه برون رفتی پیدا نمی کند، خطا کرده است.» برخلاف بعضی از آرزوهای لنین، ثابت شد که این آرزوی ویژه لنین به اندازه کافی درست و صحیح بوده است. حتی با آنکه بازارهای اروپا و امریکا پیش از بحران بزرگ دهه ۱۹۳۰ وارد بحران دهه ۱۹۲۰ شده بودند اما اقتصاد بازار بعد از جنگ جهانی دوم و در طول ۶۰ سال گذشته در یک کشاکش طولانی به طور استثنایی پویا بود و به طور بی نظیری توسعه اقتصاد جهانی را در همین حد و اندازه به وجود آورد. بحران اقتصاد جهانی به طور ناگهانی در پاییز و در امریکا آغاز شد و با سرعت ترسناکی درمی نوردد و تلاش های دولت به رغم تعهدات بی نظیر صندوق های عام برای متوقف کردن آن توفیق ناچیزی داشته است.
سوالی که اکنون به طور موکد برخاسته است بیش از آنکه درباره پایان سرمایه داری باشد، در خصوص ذات سرمایه داری و نیاز به تغییر آن است. در ماه ژانویه در شهر پاریس سمپوزیومی تحت عنوان «دنیای جدید، سرمایه داری جدید» و با هدایت نیکلا سارکوزی رئیس جمهور فرانسه، تونی بلر نخست وزیر پیشین بریتانیا و آنگلا مرکل صدراعظم آلمان برگزار شد که در آن تفکیک سرمایه داری قدیم و جدید نقش پررنگی را در بحث ها بازی می کرد.
به هر حال بحران بدون در نظر گرفتن اینکه چگونه امروزه شکست ناپذیر به نظر می آید، خواهد گذشت اما سوالات مربوط به سیستم های آینده اقتصادی همچنان پابرجا خواهند ماند. آیا واقعاً ما به یک سیستم «سرمایه داری جدید» که در برخی مسیرهای عمده پرچم سرمایه داری را حمل کند، نیاز داریم یا به یک سیستم اقتصادی غیریکپارچه یی که بر مبنای تنوعی از نهادهایی که به طور پراگماتیک و ارزش هایی انتخاب و طراحی شده اند که بتوانیم با دلیل از آن دفاع کنیم؟ آیا ما باید به دنبال یک سرمایه داری جدید - یا اگر بخواهیم بر مبنای پیشنهاد نشست پاریس واژه جدیدی را استفاده کنیم - «دنیای جدید» باشیم که نیاز به طراحی یک شکل دیگر از سرمایه داری نداشته باشد؟ من می خواهم نشان دهم این سوالات فقط سوالات امروزه یی نیست که ما با آن مواجه هستیم بلکه در اصل این همان سوالاتی است که آدام اسمیت بنیانگذار علم مدرن اقتصاد هم در قرن هجدهم آنها را طرح و در کارهای تحلیلی پیشتازانه اش از اقتصاد بازار آنها را ارائه کرد.
اسمیت هرگز از واژه سرمایه داری (کاپیتالیسم) استفاده نکرد (لااقل تا آنجا که قادر بوده ام در آثار او پیگیری کنم) و به سختی می توان از کارها و تئوری های کفایت اقتصاد بازار او یا از لزوم قبول حاکمیت سرمایه این واژه را بیرون کشید. او در ثروت ملل از اهمیت نقش ارزش های برتر برای انتخاب رفتار علاوه بر اهمیت نهادها صحبت کرده است، اما در اولین کتابش، تئوری عواطف اخلاقی، که دقیقاً ۲۵۰ سال پیش منتشر کرد به طور گسترده یی نقش قدرتمند ارزش های غیرسودده را مورد بررسی قرار داد. اسمیت در حالی که بیان می کند «پرهیزکاری برای خود فرد بسیار مفید است» ادامه می دهد «بشردوستی، عدالت، سخاوت و داشتن یک روح جمعی از صفاتی است که برای دیگران بسیار مفید هستند.»
سرمایه داری دقیقاً چیست؟ به نظر می آید تعریف استاندارد از آن به بازارهایی اختصاص دارد که در آن یک سرمایه دار انجام معاملات اقتصادی را به عنوان یک صفت لازم برای آن اقتصاد می بیند. به همین صورت وابستگی به انگیزه های سود و وابستگی به عناوین فردی که روی مالکیت خصوصی قرار دارد به عنوان الگویی از سرمایه داری دیده می شود. به هر حال اگر اینها الزامات ضروری برای سرمایه داری هستند در این صورت آیا نظام های اقتصادی که ما برای مثال در اروپا و امریکا داریم یک نظام هوشمند سرمایه داری است؟ تمام کشورهای پررونق دنیا - چه آنهایی که در اروپا هستند و چه کشورهایی مانند ایالات متحده، کانادا، ژاپن، سنگاپور، کره جنوبی، تایوان، استرالیا و دیگر کشورها - گاهی اوقات به معاملاتی که بخش اعظم آن در خارج از بازار رخ می دهند مثل منافع حاصل از بیکاری، خیریه عمومی و شکل های دیگر تامین اجتماعی و آموزش تحصیلی و بهداشت وابسته هستند. عملکرد اعتباری نظام های سرمایه داری در روزهایی که موفقیت های واقعی وجود داشت از دل ترکیب نهادهایی که اساساً فقط بر به حداکثر سود رساندن اقتصاد بازار متکی هستند، استخراج می شد.
غالباً این گونه به نظر می آید که اسمیت نه مکانیسم بازار محض را به عنوان یک عملکرد عالی مستقل در نظر می گرفت و نه آنکه انگیزه های سود را به تمام جاهایی که نیاز بود، می کشاند. شاید بزرگ ترین اشتباه را باید در این تفسیر بحث محدود اسمیت دید که چرا مردم تجارت را به عنوان یک تحلیل جامع از تمام هنجارهای رفتاری می جویند و به دنبال نهادهایی هستند که او - آدام اسمیت- فکر می کرد برای آنکه یک اقتصاد بازار به خوبی کار کند، نیاز است. همان طور که اسمیت در تقریری که بارها و بارها از آن نقل شده گفته «مردم به خاطر نفع شخصی به دنبال تجارت هستند و چیزی بیش از این نیاز نیست» و به همین دلیل است که نانوا، قصاب و مصرف کنندگان به دنبال تجارت هستند. هرچند یک اقتصاد جدا از اینها به ارزش ها و تعهدات دیگری مانند اعتماد و اطمینان دوجانبه نیاز دارد تا بتواند با بازدهی کار کند. مثلاً اسمیت در این خصوص بحث می کند؛ «زمانی که مردم کشوری یک نوع اطمینان به اقبال، پاکدامنی و تقوای یک بانکدار مشخص دارند و ایمان دارند که او همیشه آماده است به خواسته هایی مانند پرداخت پول در قبال دادن یک قولنامه در هر زمان عمل کند، این قولنامه به همان اندازه پول طلا و نقره که می تواند در هر زمان ارزش داشته باشد، ارزش دارد.»
اسمیت همچنین توضیح داده چرا این نوع از اعتماد همیشه وجود ندارد. حتی با آنکه قهرمانان نانوا، قصاب اسمیت در بسیاری از کتاب های اقتصادی تقدیس شده اند اما ممکن است آنها در درک بحران فعلی عاجز باشند. (مردم ممکن است هنوز دلیل خیلی خوبی برای تجارت بیشتر داشته باشند اما فقط فرصت کمی دارند.) پیامد دور از دسترس بی اعتمادی و فقدان اطمینان در دیگران، که در ایجاد این بحران مشارکت داشته و بهبود آن خیلی سخت است، اسمیت را گیج و منگ نخواهد ساخت.
در حقیقت دلایل خیلی خوبی برای بی اعتمادی و نقض اطمینان که در شکل دهی بحران امروزه نقش دارند، وجود دارد. در سال های اخیر تضمین های معاملات را به سختی می توان ردیابی کرد که این هم مدیون توسعه بازارهای ثانویه و ابزارهای مالی دیگر است. این هم در زمانی رخ داد که وفور اعتبارات در دسترس که بخشی از آن ناشی از حجم عظیم مازاد تجاری برخی از کشورها، عمدتاً چین بود، مقیاس این عملیات بی پروا را بزرگنمایی کرد. یک وام دهنده درجه دویی که قرض گیرنده را به سمت ریسک های غیرعقلایی به گمراهی کشاند، می توانست از همان معامله اولیه، ابزارهای مالی را به گروه های دور از دسترس دیگر رد کند. در سال های اخیر نیاز به نظارت و تدوین مقررات شدیدتر از همیشه بود. و با این حال در همین دوره نقش نظارتی دولت ایالات متحده به شدت پایین آمد که این هم به خاطر اعتقاد رو به فزاینده یی بود که آن را در این می دیدند که ذات اقتصاد بازار یک ذات خودتنظیمی است. دقیقاً همزمان با نیاز به رشد ارزیابی دولتی شرط نظارت مورد نیاز شکسته شده بود.
این قابلیت آسیب پذیری نهادی نه فقط دلالت بر ممارست های تند و تیز دارد بلکه دلالت بر تمایلات گمانه زنی های بیش از اندازه یی دارد که بنا بر گفته اسمیت بسیاری از انسان ها دوست دارند در جست وجوی نفسگیرشان برای سود به آن چنگ بزنند. اسمیت ترویج های بیش از حد ریسک به دنبال سود را «ولخرجی و طرح ریزی» نامیده که به هر صورت توصیف تمام و کمال از کارآفرینان وام های رهنی درجه دو در سال های اخیر است. داشتن ایمان صرف به عقل اقتصاد بازار خودسرپا، که مسوولیت بزرگی را در مقررات زدایی در ایالات متحده دارد، فعالیت های ولخرجی و طرح ریزی را به سمتی هدایت کند که به توان پیشگام منطق اقتصاد بازار شوک وارد کند.
به رغم تمام تلاش های اسمیت در توضیح و دفاع از نقش سازنده بازار، او عمیقاً نسبت به شیوع فقر، بیسوادی و محرومیت نسبی به رغم داشتن یک اقتصاد با بازار خوب کارکرد، نگران بود. او خواهان تنوع نهادی و انگیزشی بود، نه بازار یکپارچه و حاکمیت تک انگیزه های سود. اسمیت نه فقط مدافع نقش دولت در انجام کارهایی که بازار ممکن است از انجام آن قاصر باشد، بود مانند آموزش دانشگاهی و التیام فقر بلکه او در کل خواهان آزادی نهادها برای تطبیق مشکلات بود تا اینکه برای برخی فرمول های تثبیت شده مثل واگذاری کارها به بازار، نهادها را چفت و بست کنند.
من می خواهم در این باره بحث کنم که برای مشکلات اقتصادی امروزه نباید دنبال «سرمایه داری جدید» بود بلکه باید به دنبال یک فهم باز از ایده های قدیمی نسبت به حد و حدود اقتصاد بازار بود. فراتر از این، آنچه نیاز است، همراه با این فهم که چگونه تنوعی از سازمان ها - از بازار گرفته تا نهادهای دولتی - می توانند همراه با هم اقتصاد جهانی آراسته تری را به وجود آورند، ارزشگذاری روشن نسبت به اینکه چگونه نهادهای مختلف کار می کنند، است. آمارتیا سن ترجمه؛ منصور بیطرف
روزنامه اعتماد