PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زندگينامه دانشمند بزرگوار ابوعلي سينا



MIN@MAN
08-20-2010, 01:59 PM
ابو علي سينا

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

ابوعبيد جوزجاني که يکي از شاگردان مقرب و ياران هميشگي ابن سينا بوده است از قول استادش زندگينامه او را چنين روايت مي کند:

« پدرم عبدالله پسر حسن پسر علي ابن سينا از اهالي بلخ بود. در زمامداري امير نوح ساماني به سوي بخارا نقل مکان کرد و در دهکده اي از توابع بخارا سکني گزيد و به برزگري و کشاورزي پرداخت. در آن ايام با دختري ستاره نام در دهکده افشنه که جز همان دهستان بود، ازدواج کرد. من در سال 259 خورشيدي (980 ميلادي) به دنيا آمدم. بعد از مدت زماني پدرم به شهر بخارا آمد، مرا به مکتب برد و به دست استاد (که گويا ابوبکر برقي بوده است) سپرد. درس قرآن و ادبيات را شروع کردم و در ده سالگي قرآن را حفظ نموده و در ادبيات مقامي کسب کردم که همدرسانم را تحت الشعاع قرار داده بودم. با کمال جديت نزد اسماعيل زاهد فقه روي آوردم و در اين رشته رشته به حدي رسيدم که مفتي حنفيان بخارا شدم. در همان زمان حساب را پيش يکي از سبزي فروشها که در علم حساب توانا بود فرا گرفته و رياضي را از استادي به نام محمد مساح کسب نمودم. ديري نگذشت که شخصي به نام عبدالله ناتلي به شهر ما آمد؛ او خود را فيلسوف معرفي کرد و پدرم وي را در خانه خود جا داد و از او خواهش کرد که مرا تعليم دهد. کتاب ايساغوجي را پيش وي خواندم و هر مسئله اي را که استاد شرح مي داد، من بهتر از او تفسير مي کردم. در مدت زماني اندک توانستم در علم منطق، سرمايه زيادي کسب کنم. کتاب اقليدس را نيز نزد ناتلي شروع کردم، پنج يا شش شکل آن را تشريح کرد، بقيه مشکل را خود حل کردم. اين بار کتاب ديگري را مورد مطالعه قرار دادم و ديگر نيازي به ناتلي نمانده بود. ناتلي از ما جدا شد، بعد از علم منطق و هندسه و فلکيات، که از ناتلي و غيره فرا گرفته بودم؛ به فراگيري علوم طبيعي و ماوراء الطبيعه و علوم طب پرداختم. کتاب ماوراء الطبيعه تأليف ارسطو را پيدا کردم، ديدم بسيار مشکل است. چهل بار از اول تا به آخر خواندم و تمام مندرجاتش را حفظ کردم، اما چيزي از محتواي آن نفهميدم. تا روزي در بازار صحافان بخارا به سمساري برخوردم، کتابي در دست داشت، گفت: ابوعلي اين کتاب را بستان که بسيار ارزان است و صاحبش آن را از سر نيازي که به مال دارد ميفروشد. کتاب را به سه درهم خريدم و به خانه آوردم. کتاب يکي از تأليفات فارابي و شرح ماوراءالطبيعه ارسطو بود. آن وقت بود که به کمک اين کتاب ارزشمند، مشکلات علم ماوراءالطبيعه همگي بر من روشن شد. در زمينه علم طب بسياري از کتاب هاي طبي را که در آن روزگار متداول بود، مطالعه کردم ديدم علم طب بسيار مشکل نيست.

بسيار زود در اين باره نيز پيشرفتهايي حاصل شد، که از ساير اطباي وقت پيشي گرفتم و شروع به مداواي بيماران کردم. در طب علمي تجاري بر من کشف شد که بسياري از نظريات مندرج در کتاب ها را وارونه ديدم. در آن ايام که با طب سر و کار داشتم شانزده سالم بود. اين را نيز بايد يادآوري کنم که پدرم عبدالله و برادرم، که از من بزرگتر بود، گرويده باطني بودند. اکثر اوقات بر سر مباحث نفس و عقل، که از فرقه اسماعيليه تلقين گرفته بودند، به بحث و جدل مي پرداختـند. من گوش مي دادم، اما مرام و جدل آنان را نمي پسنديدم و وقتي که مرا دعوت به گرويدن به فرقه خود نمودند ابا ورزيدم.»

ابوعبيد جوزجاني به روايتش ادامه مي دهد و مي گويد:

« هنگامي که ابن سينا در سن هفده سالگي بود، اتفاقاً امير نوح بن منصور ساماني، که زمامدار بخارا بود، بيمار شد. طبيبان بزرگ بخارايي با به بالين امير دعوت کردند. اين سينا جوان هم خود را در ميان آنان جا زد و به عيادت امير رفت». خود او در اين باره مي گويد: « طبيبان همگي از تشخيص بيماري درماندند. خدا را شکر که تشخيص من درست از آب درآمد و مداواي من اثر رضايت بخش بخشيد و امير به زودي شفا يافت.»

گويند بيماري امير نوح ساماني چنان بود که جملگي عضلاتش چنان سخت و سفت شده بود که توان حرکت را به کلي از او سلب کرده و ياراي هيچ حرکتي نداشت. طبيباني که به بالينش رفتند از علاج درمانده و سپر انداختند. ابن سيناي جوان بعد از معاينه دقيق دستور داد که حوض حياط امير را مملو از ماهي رعاده (لرز ماهي) کنند. امير را لخت کرده و در قفس چوبين قرار داد و در وسط حوض جا داد. در اثر نيروي الکتريسيته اي که از ماهي رعاده توليد مي شود و با جسم امير تماس مي گرفت، امير به کلي از بيماري سفتي عضلات نجات يافت. ناگفته نماند که در هر ماهي رعاده قدرت توليد الکتريسيته به سي ولت مي رسد. از اين رو پيداست که ابوعلي سينا يک هزار سال قبل از پيدايش روش معالجه با برق و حتا قبل از اختراع برق به تأثير آن پي برده است. امير نوح در مقابل اين معالجه شگف انگيز مي خواست پاداش شاياني به ابن سيناي جوان بدهد. در جواب امير که گفت: « ابو علي هر چه بخواهي مي دهم». ابن سينا گفت: « تنها پاداش من اين باشد که اجازه بفرمايي در مطالعه کتاب هاي کتابخانه امير آزاد باشم».

براي هر حکمي در معالجه و هر بياني در تشريح جسم آدمي، دلايل له و عليه را با هم آورده است. شيخ الرئيس ابن سينا اولين دانشمند اسلامي است که کتابهاي جامع و منظم در فلسفه نوشته است. کتاب شفاي او در واقع حکم يک دائرةالمعارف فلسفي را دارد. علاوه بر شفا کتاب هاي نجات، اشارات و تنبيهات، قراضه طبيعيات، مبداء و معاد و داستان حي بن يقطان را همگي در فلسفه نوشته است.

ابن سينا در مدت اقامت در همدان به قصد ايجاد رصد خانه، دستگاهي که شباهت زيادي به ورنيه امروزي داشت، اختراع کرد و مفاهيم مهم فيزيکي از قبيل: حرکت، نيرو، فضاي خالي، نور، و حرارت را به دقت بررسي کرده است. ابن سينا استاد تعليم و تربيت، اولين دانشمند اسلامي است که در اين باره اظهارات بسيار ارزنده اي داشته است. کتاب تدابير المنازل و چهار فصل از فن سوم کتاب اول قانون و مقاله اول از فصل پنجم کتاب شفا را به تعليم و بهداشت کودکان اختصاص داده است. ابن سينا راجع به ورزش و انواعش، درباره برگزيدن هنر و حرفه دست بشر را مي گيرد و به سر منزل سعادت مي رساند. ابن سينا هزار سال پيش مربيان اطفال را سفارش مي دهد که از همان اوان کودکي علاقه و شوق بچه را بسنجند و در هر پيشه اي که استعداد و علاقه دارد او را در آن پيشه و هنر تشويق کنند. ابن سينا منطق دان، کتاب قانون در طب را سراسر بر اساس صغرا کبراي پي ريزي کرده، برابر کرده و نتيجه گيري منطقي را ابراز مي دارد که جاي شک و گماني نماند.

ابن سيناي روانشناس، در کتاب قانونش بحث هايي درباره روان شناسي و روان پزشکي دارد که واقعا مايه تعجب است. ابن سينا با وجود عمر کوتاه و با آن همه گرفتاري و دغدغه و اختفا و فرار و زندان، که گريبانگيرش بوده است، توانسته 476 کتاب و رساله در هر علمي از علوم متداول زمان خود را به جامعه تقديم کند. که اکنون 246 کتاب و رساله او باقي و در کتابخانهاي مختلف دنيا موجود است. ابن سينا، فيلسوف در فلسفه اش متأثر از افلاطوني نو بوده و کوشش کرده آن را با دين اسلام وفق دهد؛ که در اين باره از ابن رشد بسيار پيشي گرفته و کمتر از ابن رشد از ارسطو تبعيت کرده است. با اين همه چندي از کوته فکران او را کافر و زنديق خوانده اند. ابن سيناي طبيب که قانون را نوشته، در حقيقت بايد گفت که دايرةالمعارف طبي را به دنيا ارزاني داشته است. قانون در طب ابن سينا که شامل پنج کتاب است، تا قرن هفدهم در سراسر اروپا معتبرترين کتاب طبي بوده و در هر دانشگاهي آن را تدريس کرده اند، و حتي امروزه هم مي توان از توجيهات و اشارات او بهره ها کسب کرد.


شرح هايي که در دنياي اسلام بر کتاب قانون ابن سينا نوشته شده از علماي زير است:

علي رضوان، متوفي 460 هجري قمري، امام فخر رازي، نجم الدين احمد نخجواني، محمد بن محمود آملي متوفي بسال 733 ه.ق.، سعدالدين محمد فارسي، فخرالدين محمد خجندي، جمال الدين حلي، رفيع الدين گيلي، يعقوب بن اسحق سلوي، ابوالفرج يعقوب بن اسحق معروف به ابن القف، هبه الله يهودي مصري، حکيم محمد بن عبدالله آق سرايي، حکيم علي گيلاني، ......

حال که در دنياي اسلام راجع به ابن سينا نوشته ها را نوشتيم، بياييد که به خارج و به دنياي غرب سفري کنيم و ببنيم اروپائيان درباره ابن سينا چه عقايدي دارند و تا چه حد از او قدرداني کرده اند.

دکتر نجيب عقبقي از مصر کتابي را در سه جلد به نام المستشرقون تأليف کرده که در سال 1946 در دارالمعارف مصر چاپ و انتشار يافته است. در اين کتاب هر چه آثار مستشرقين غربي است گرد آمده است؛ شصت و پنج صفحه کتاب مزبور اختصاص به ابوعلي سينا دارد.

کتابهاي قانون و شفا، اثر ابن سينا بارها و بارها به زبانهاي مختلف از جمله عربي، لاتين، فرانسوي و ايتاليايي ترجمه و در دانشگاه هاي مختلف جهان تدريس مي شدند.

MIN@MAN
08-20-2010, 01:59 PM
ابن سینا

ابن سینا (شیخ الرئیس ابو علی سینا) یا پور سینا (۹۸۰ - ۱۰۳۷) دانشمند, فیلسوف و پزشک ایرانی بود. وی ۴۵۰ کتاب در زمینه‌های گوناگون نوشته‌است که تعداد زیادی از آن‌ها در مورد پزشکی و فلسفه‌است. جرج سارتون او را مشهورترین دانشمند سرزمین‌های اسلامی می‌داند که یکی از معروف‌ترین‌ها در همهٔ زمان‌ها و مکان‌ها و نژادها است. کتاب معروف او کتاب قانون است.


زندگی
ابن سینا بلخی یا پورسینا حسین پسر عبدالله زاده در سال ۳۷۰ هجری قمری و در گذشته در سال ۴۲۸ هجری قمری، دانشمند و پزشک و فیلسوف بود. نام او را به تفاریق ابن سینا، ابوعلی سینا، و پور سینا گفته‌اند. در برخی منابع نام کامل او با ذکر القاب چنین آمده: حجة‌الحق شرف‌الملک شیخ الرئیس ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن ابن علی بن سینا البخاری. وی صاحب تألیفات بسیاری است و مهم‌ترین کتاب‌های او عبارت‌اند از شفا در فلسفه و منطق و قانون در پزشکی.

«بوعلی سینا را باید جانشین بزرگ فارابی و شاید بزرگ‌ترین نماینده حکمت در تمدن اسلامی بر شمرد. اهمیت وی در تاریخ فلسفه اسلامی بسیار است زیرا تا عهد او هیچ‌یک از حکمای مسلمین نتوانسته بودند تمامی اجزای فلسفه را که در آن روزگار حکم دانشنامه‌ای از همه علوم معقول داشت در کتب متعدد و با سبکی روشن مورد بحث و تحقیق قرار دهند و او نخستین و بزرگ‌ترین کسی است که از عهده این کار برآمد.»(اموزش و دانش در ایران، ص۱۲۵)

«وی شاگردان دانشمند و کارآمدی به مانند ابوعبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابو منصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی را که هر یک از ناموران روزگار گشتند تربیت نمود.»(خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۴۹۳)


بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:


پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم .نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان می‌بردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان‌که آموزگارانم از دانسته‌های من شگفتی می‌نمودند.

در آن هنگام مردی به نام ابو عبدالله به بخارا آمد او از دانش‌های روزگار خود چیزهایی می‌دانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم وقتی که ناتل به خانه ما آمد من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد فقه می‌آموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان آن زمان بود تخصصی داشتم.

ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی می‌گفت می‌گماشتم و در ذهنم به بررسی آن می‌پرداختم و آن را روشن‌تر و بهتر از آنچه استادم بود فرامی‌گرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم.

چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمی‌رفت در کوتاه‌ترین زمان در این رشته موفقیت‌های بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان می‌کردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://s2.supload.com/free/Avicenna1.jpg/view/)
قبر ابن سینا

بعد از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمی‌فهمیدم و غرض مؤلف را از آن سخنان درنمی‌یافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنان‌که مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقت آن پی نبرده‌بودم. چهره مقصود در حجاب ابهام بود و من از خویشتن ناامید می‌شدم و می‌گفتم مرا در این دانش راهی نیست... یک روز عصر از بازار کتابفروشان می‌گذشتم کتابفروش دوره گردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار می‌گشت به من الحاح کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابو نصر فارابی، هنگامی که به در خانه رسیدم بی‌درنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از بر داشتم پی بردم و دشواری‌های آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاس خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود. صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این موقع سال ۳۸۷ بود و تازه ۱۷ سالگی را پشت سر نهاده بودم.

وقتی من وارد سال ۱۸ زندگی خود می‌شدم نوح پسر منصور سخت بیمار شد، اطباء از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند. من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که اغلب مردم حتی نام آنها را نمی‌دانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم.

چندی پس از این ایام پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد فرمانروای آنجا قربت پیدا کردم و به تالیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم پیش از آن در بخارا نیز کتاب‌هایی نوشته بودم. در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم مدتی همچون آواره‌ای در شهرها می‌گشتم تا به گرگان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم. ابو عبید جوزجانی در گرگان به نزدم آمد.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://s2.supload.com/free/Hamadan1.jpg/view/)

آرامگاه بوعلی سینا در همدان



ابو عبید جوزجانی گوید: این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد. چون من به خدمت او پیوستم تا پایان حیات با او بودم. بسیار چیزها از او فرا گرفتم و بسیاری از کتابهای او را تحریر کردم استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را به بیماری سودا دچار شده بود درمان کرد و در آنجا به قزوین و از قزوین به همدان رفت و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به وزارت شمس‌الدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید. در همین اوقات استادم کتاب قانون را نوشت و تالیف کتاب عظیم شفا را به خواهش من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت و پسرش جانشین وی گردید استاد وزارت او را نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد ۴ ماه در زندان بسر برد و در زندان ۳ کتاب به رشته تحریر درآورد. پس از رهایی از زندان مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار گردید. من و برادرش و دو تن دیگر با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم به اصفهان در آمدیم. علاءالدوله فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت و در سفر و حضر و به هنگام جنگ و صلح استاد را همراه و همنشین خود ساخت. استاد در این شهر کتاب شفاء را تکمیل کرد و به سال ۴۲۸ در سفری که به همراهی علاءالدوله به همدان می‌رفت، بیمار شد و در آن شهر در گذشت و هم در آن شهر به خاک سپرده شد.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://s2.supload.com/free/Avicenna3.jpg/view/)
آرامگاه بوعلی سینا از نمای زیرین



ابن سینای فیلسوف

ابن سینا بسیار تابع فلسفه ارسطو بود و از این نظر به استادش فارابی شباهت دارد. مبحث منطق و نفس در آثار او در واقع همان مبحث منطق و نفس ارسطو و شارحان او نظیر اسکندر افرودیسی و ثامیسطیوس است. اما ابن سینا هرچه به اواخر عمر نزدیک می شد، بیشتر از ارسطو فاصله می گرفت و به افلاطون و فلوطین و عرفان نزدیک می شد. داستان های تمثیلی او و نیز کتاب پرحجم منطق المشرقین که اواخر عمر تحریر کرده بود، شاهد این مدعاست. امروزه از این کتاب تنها مقدمه اش در دست است. اما حتی در همین مقدمه نیز ابن سینا به انکار آثار دوران ارسطویی خویش مانند شفا و نجات می پردازد



آثار ابن سینا
به دلیل آنکه در آن عصر، عربی زبان رایج آثار علمی بود، ابن سینا و سایر دانشمندان ایرانی که در آن روزگار می‌زیستند کتابهای خود را به زبان عربی نوشتند. بعدها بعضی از این آثار به زبانهای دیگر از جمله فارسی ترجمه شد.


فلسفه

* شفا
* نجات
* الاشارات والتنبیهات

ریاضیات

* زاویه
* اقلیدس
* الارتماطیقی
* علم هیئت
* المجسطی
* جامع البدایع

طبیعی

* ابطال احکام النجوم
* الاجرام العلویة واسباب البرق والرعد
* فضا
* النبات والحیوان

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://s2.supload.com/free/Canons_of_medicine.JPG/view/)
نسخه‌ای از کتاب قانون ابن سینا به زبان لاتین, چاپ ۱۴۸۴ میلادی در مخزن کتب نفیس کتابخانه مرکز علوم درمانی دانشگاه تکزاس در سن‌آنتونیو


پزشکی

* قانون
* الادویة القلبیه
* دفع المضار الکلیه عن الابدان الانسانیه
* قولنج
* سیاسة البدن وفضائل الشراب
* تشریح الاعضا
* الفصد
* الاغذیه والادویه

موسیقی

* جوامع علم الموسیقی
* موسیقی


الشفاء یا به پارسی شفا: این کتاب مهم‌ترین و جامع‌ترین اثر مولف در فلسفه مشاء و مبین آرای شخصی اوست. کتاب دانشنامه گونه‌ای است در زمینه منطق،ریاضیات، طبیعیات و الهیات که در سال ۴۱۰ قمری نوشته شده‌است. درابتدای کتاب، سخن ابو عبید عبد الرحمن محمد جوزجانی که بیانگر هدف و میزان تبعیت مولف از آرای ارسطوست،ذکر شده‌است. بخش منطق در نه فن و هر فن شامل چند مقاله‌است. عناوین آن عبارت‌اند از مدخل،مقولات،باری آرمنیاس،قیاس،برهان،مغالطه و شعر است.این بخش ۴ جلد از مجموعه را تشکیل می‌دهد.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://s2.supload.com/free/Avicenna2.jpg/view/)
تمبری که بر روی آن تصویری از ابن سینا قرار دارد


اشعار ابن سینا
ابن سینا در شعر نیز دستی داشته و اشعار زیادی به زبان عربی سروده‌است و حتی منظومه‌هایی مثل قصیده ارجوزه در مسایل علمی ساخته‌است. اشعاری نیز به زبان فارسی از او روایت کرده‌اند که برخی از آن‌ها به نام دیگران نیز آمده‌است و با توجه به اسلوب و معانی آن‌ها باید در انتساب این اشعار به ابن سینا تردید روا داشت. ما در اینجا، برای آشنایی مختصر با اشعار ابن سینا، گزیده‌ای از مستندترین آنها را می‌آوریم:


غذای روح بود باده رحیق الحق که رنگ او کند از دور رنگ گل را دق
به رنگ زنگ زداید ز جان اندوهگین همای گردد اگر جرعه‌ای بنوشد بق
به طعم، تلخ چوپند پدر و لیک مفید به پیش مبطل، باطل به نزد دانا، حق
می‌از جهالت جهال شد به شرع حرام چو مه که از سبب منکران دین شد شق
حلال گشته به فتوای عقل بر دانا حرام گشته به احکام شرع بر احمق
شراب را چه گنه زان که ابلهی نوشد زبان به هرزه گشاید، دهد ز دست ورق
حـلال بر عـقلا و حـرام بر جهـال که می‌محک بود وخیرو شر از او مشتق
غلام آن می‌صافم کزو رخ خوبان به یک دو جرعه برآرد هزار گونه عرق
چو بوعلی می‌ناب ار خوری حکیمانه به حق حق که وجودت شود به حق ملحق


روزکی چـــــند در جهان بودم بر سر خـــــاک باد پیمودم
ساعتی لطف و لحظه‌ای در قهر جان پاکــــیزه را بــــیالودم
با خرد را به طبع کردم هجو بی خرد را به طمع بـــستودم
آتـشی بر فروخــــــتم از دل وآب دیده ازو بــــــــپالودم
با هواهای حرص و شــیطانی ساعــــتی شادمـــان نیاسودم
آخر الامر چون بر آمد کار رفتـــم و تخم کشته بدرودم
کـس نداند که مــن کـــجا رفتم خود ندانم که من کجا بودم


می‌حاصل عمر جاودانی است بده سرمایهٔ لذت جوانی است، بده
سوزنده چو آتش است لیکن غم را سازنده چو آب زندگانی است، بده


دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست ولی موی شکافت
اندر دل من هزارخورشید بتافت آخربه کمال ذره‌ای راه نیافت


مایـــیم به عفو تـو تــولاکرده وز طاعت معصیت تبرا کرده
آنجا که عنایت تو باشد، باشد ناکرده چو کرده، کرده چون ناکرده


هر هیأت و هر نقش که شد محو کنون در مخزن روزگار گردد محزون
چون باز همین وضع شود وضع فلک از پرده غیبش آورد حق بیرون


در پرده سنحق نیست که معلوم نشد کم ماند ز اسرار که مفهوم نشد
در معرفتت چو نیک فکری کردم معلومم شد که هیچ معلوم نشد



نظر برخی از بزرگان درباره ابن سینا
آیت الله خمینی در شرح حدیثی از امام محمد باقر، از ابوعلی سینا به عنوان رئیس فلاسفة اسلام یاد می‌کنند. و نیز در کتاب «چهل حدیث» خود در شرح حدیثی ار امام جعفر صادق که ایشان هم از امیر مومنان علی (ع) نقل کرده‌اند، از ابوعلی سینا به عنوان امام فن و فیلسوف بزرگ اسلام نام برده‌اند. نظر آیت الله شهید مرتضی مطهری دریاره ابن سینا: استاد مطهری در کتاب «ولادها و ولایت‌ها» از شیخ الرئیس ابو علی سینا به عنوان اعجوبه دهر نام می‌برد. و در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» می‌نویسد: «ابو علی حسین ابن عبدالله ابن سینا، اعجوبه دهر و نادره روزگار، شناختنش یک عمر و شناساندنش کتابی بسیار قطور می‌خواهد.» از عمر خیام نیشابوری پرسیدند: «درباره اعتراض ابوالبرکات به سخنان شیخ بوعلی چه می گویی؟» گفت: «ابوالبرکات قدرت فهم سخنان شیخ را ندارد. پس چه اعتراضی می‌تواند به شیخ بکند و به نتایج افکار او چه ایرادی می‌توند بگیرد.» پس از قرن پنجم هر کس می‌خواست فلسفه بخواند، مجبور بود کتاب‌های فارابی و ابن رشد و مخصوصا بوعلی سینا را بخواند.



منبع : از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد. (http://fa.wikipedia.org/wiki/)