MIN@MAN
08-08-2010, 04:02 PM
نام : عادل
نام خانوادگی : فردوسی پور
سال تولد : 1353
محل تولد : تهران
مکان منزل پدری : گیشا ( کوی نصر )
شغل پدر : مهندس برق
تعداد برادر و خواهر : 1 برادر و 1 خواهر ( او فرزند ارشد است )
اصلیت : کرمانی
عادل ويژگي هاي خاص خود را دارد، عاشق گزارشگري است، فوق ليسانس مهندسي صنايع از دانشگاه صنعتي
شريف است، زبان انگليسي اش آن قدر خوب است، که سال هاست در دانشگاه تدريس مي کند، به عنوان يک استاد جوان...
عادل فردوسي پور چنان بر فوتبال احاطه دارد که شايد تصورش را نکنيد، دوستان نزديکش به او مي گويند که وي فوتبال را مي خورد، گوشه اي از زندگي شخصي و خلق و خوهاي او را در ذيل مي آوريم، بخوانيد:
* در سال 53 به دنيا آمده است.
*فرزند بزرگ خانواده است، يک خواهر و يک بردار دارد، برادرش هم دانشجوي دانشگاه صنعتي شريف است.
*پدر و مادرش هر دو تحصيلکرده هستند.
*عادل با اينکه تهران به دنيا آمده است، اما اصليت پدري اش کرماني است.
*بچه خيابان گيشا تهران بود، در زمان نوجواني، با بچه محل هايش فوتبال بازي مي کرد.
*سپس به شهرک غرب تهران به همراه خانواده نقل مکان کردند، پس از ازدواج در همان محل ساکن شد.
*در سال هاي 75 تا77 در روزنامه ابرار ورزشي قلم مي زد، اما پس از اين که کارش در تلويزيون زياد شد، از فضاي مطبوعات ورزشي خارج شد.
*در کارش بسيار جدي است، تا سر از يک مطلب در نياورد، ول کن آن نيست.
* برنامه 90 را از گزارش فوتبال بيشتر دوست دارد.
* مي گويد از کارم لذت مي برم، مطمئن هستم اگر در اون رشته اي که درس مي واندم شاغل مي شدم، هيچ گاه اين لذت نصيبم نمي شد.
* هيچ کاري لذت گزارشگري را ندارد.
من هيچ گاه تاجر خوبي نبودم، حال و حوصله درس خواندن را هم ندارم، تا همين فوق ليسانس بس است.
* حال و حوصله درس خواندن در زمان تحصيل را نداشتم، معدلم حدود 10 بود، اما پس از فوق ليسانس ديگر براي درس خواندن انگيزه اي نداشتم.
* اگر در زمان گزارش، مشکلي به ذهنتان خطور کند، همه چيز از دست مي رود، اگر حواست پرت بشود، بازي ول مي شود و ديگر نمي توانيد جمعش کنيد.
* گوينده و گزارشگر، معمولا نمي تواند عادلانه حرف بزند، شايد بيننده بتواند در مورد بازي قضاوت ناعادلانه اي بکند، اماما محدوديم. کار ما شبيه داوري است،
*در بازي هاي تيم ملي خيلي دوست دارم به جاي تماشاگر باشم و مثل تماشاگران بالا و پايين بپرم.
گزارش در ورزشگاه نسبت به استوديو بيشتر مي چسبد.
*اگر فوتبال از دنيا حذف شود، بخش عمده اي از زندگي من هم حذف مي شود.
* اشتباه جزوي از کار ماست. گزارشگري که در هر نود دقيقه بازي چند هزار کلمه به کار مي برد بايد اشتباه داشته باشد، پس بايد اشتباهش را بپذيرد.
* چند سال است که ازدواج کردم، فوتبال نقشي در شکل گرفتن زندگي ام ندارد، در واقع اصلا ربطي به فوتبال نداشت.
* من کار خود را مي کنم، فوتبال خيل برايم جدي و مهم است. هر اتفاقي که بيفتد من بايد فوتبال را ببينم، همه هم مي دانند، وقتي من فوتبال مي بينم نبايد کاري به کارم داشته باشند.
* اصلا براي من مهم نيست آبي باشم يا قرمز، واقعا مهم نيست.
* گزارشگر اگر يک ذره هم به تيمي گرايش داشته باشد در کارش تاثير مي گذارد و غير قابل انکار است.
* حال و حوصله فيلم و سينما را ندارم، من جشنواره تا جشنواره فيلم مي بينم.
*تجربه به من آموخته که از حس فاصله بگيرم.
* در ورزشگاه انقلاب فوتبال بازي مي کنم، با دوست هاي قديمي، هم کلاسي هاي دبيرستان ، بچه هاي دانشگاه صنعتي شريف و ديگر دوستان.
* در هنگام گزارش بازي هاي تيم ملي، استرس زيادي دارم، مسئوليت در آن لحظه بسيار سنگين است. گرچه بايد بي طرف باشم، اما آن احساس که در مورد کشور خودمان داريم، مانع اصلي کارمان است.
راستش از محلهاي در غرب تهران شروع شد؛ شهرآرا. مهرماه سال 1353 بود كه عادل به دنيا آمد؛ در خانوادهاي كه پدرش مهندس برق بود و يك خواهر و يك برادر داشت. فضاي خانه مسلما فضاي فوتبالي نبود و او به دليل علاقهاش به فوتبال، بچه سر به راه خانه محسوب نميشد. دبستان را در مدرسه ذوقي، راهنمايي را در مدرسه طالقاني و دبيرستان را... البرز. بچه درسخواني بود؛ آنقدر درسخوان كه با معدل بالاي 18 ديپلم گرفت اما فوتبال هيچوقت از سرش نيفتاد. شايد به همين خاطر هم بود كه پدر با او كاري نداشت. بعد هم در دانشگاه صنعتي شريف در رشته مهندسي صنايع قبول شد و تا پايان فوق ليسانس ادامه داد.
سال سوم دانشگاه تصميم گرفت به علاقهمندياش يعني كار خبري بيشتر بپردازد. به دفتر روزنامه ابرار ورزشي رفت: «من علاقه دارم كار كنم؛ مطلب بنويسم». اردشير لارودي سردبير آنوقت ابرار ورزشي از او در مورد حيطه كارياش پرسيد: «ترجمه»! يك متن داد دستش و خداحافظي كرد؛ (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Firnon.com%2F) «فردا صبح اول وقت رفتم دفتر روزنامه. كارم رو تحويل دادم و بعد از چند روز كارم رو شروع كردم».
سال 1372 بود. او كارش را شروع كرد. اما بيشك بزرگترين علاقهمندياش حضــــــــور در صداوسيما بود. او به قول خودش «n»دفعه تست داد و در نهايت قبول شد؛ «اوايل هم مثبت بود اما ميگفتن صدات جوونه؛ پخته نيست. آخرين باري كه تست دادم، اواخر سال1373 بود». او در تست قبول شد و كار روزنامه را رها كرد و رفت. رفت که رفت...گرچه که الان هنوز هم هر از گاهی کار مطبوعاتی را انجام می دهد...همانطور که بازدیدکنندگان پارس فوتبال هر چند وقت یک بار مطالب جادویی او را روی خروجی اولین پایگاه تخصصی فوتبال ایران می خوانند.
رفت؛ هيچوقت پشت سرش رو هم نگاه نكرد. يكي از دوستانش در روزنامه ابرار ورزشي، هنوز هم نااميد نشده و هرازچندگاهي با شماره همراه او تماس ميگيرد.
اتفاق جديدي نميافتد، منتهي او ديگر تلفنهاي روزنامه ابرار را جواب نميدهد. كسي نميداند چه بين او و روزنامهاي كه فعاليتش را در آن آغاز كرد گذشت اما او حالا ديگر جواب نميدهد.
عادل فردوسيپور اما هيچوقت نميتواند «90» را دوست نداشته باشد؛ برنامهاي كه از ذهن او متولد شد و تا آنجا پيش رفت كه كمتر علاقهمندي در فوتبال وجود دارد كه ترجيح دهد دوشنبه شب را در خواب باشد تا جلوي صفحه تلويزيون. او از برنامهاش لذت ميبرد؛ شايد بيش از گزارشكردن يك بازي؛ «آره! ترسناكبودنش هم جالبه. همين كه يك چيزي بگيم كه دعوا بشه، يك چالشي ايجاد ميكنه كه جالبه. به نظرم، اين يك ترس لذتبخشه».
كمي هم كمتر، به گزارشكردن روي خوش نشان ميدهد: «وقتي بازيها خوب باشند، گزارش ميچسبه. براي من باشگاههاي انگليس از همه لذتبخشتره. از اين كارم لذتي ميبرم كه مطمئنم تو رشتهاي كه درسش رو خوندم، نميتونستم اين لذت رو ببرم». (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Firnon.com%2F)
http://pnu-club.com/imported/2010/08/337.jpg
من قرمزم يا آبي؟
او گزارشگر بيطرفي است؟ بسياري از پرسپوليسيها ميگويند او استقلالي است. استقلاليها هم بر عكس. هر كدام هم براي خودشان دليل دارند.
اگرچه به نظر ميرسد او در دورهاي كه در دانشگاه شريف درس ميخوانده پرسپوليسي بوده و آنها که از نزدیک می شناسندش می دانند که زمانی پرسپولیسی تیری بوده است ولي امروز اصلا حاضر نيست به طرف خاصي متمايل شود؛ «واقعا اينجا فضا اينقدر باز نيست كه يه گزارشگر بگه من قلبا طرفدار كدوم تيم هستم. اينجا فوتبال دوقطبي است. بگي قرمزم يا آبي، نصف مملكت با تو بد ميشن. البته الان ديگه اصلا برام فرقي نميكنه. الان واقعا بيطرفم. گزارشگر، يه ذره به يك تيم گرايش داشته باشه، تو كارش تاثير ميذاره».
اما اين مورد اصلا شامل حال تيم ملي نميشود. نميتوان گفت كه او مثل يك تماشاگر ميتواند بهراحتي و به هر طريقي ابراز احساسات كند اما بيطرفي هم معنايي ندارد؛ «به هر حال در اين جور موارد، حتي استرس هم ايجاد ميشه. اگه بگم در مورد پيروزي يا باخت تيم ملي كشورم بياحساس و بيطرف هستم حتما دروغ گفتهام. مسلما ما بايد توي كار گزارش بيطرف باشيم ولي آ (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Firnon.com%2F)ن احساسي كه انسان در مورد كشور خودش داره، مانع اصلي كاره».
سوتيهاي عادل
بهتر است كمي هم در مورد اشتباهات عادل فردوسيپور در كار گزارش بدانيم؛ چيزي كه به قول خودش «سوتي» نام دارد؛ «سوتي زياد دارم. بهترينش هم اين بود كه توي برنامه، حدود 2ساعت تموم با آقاي حاجرضايي بوديم و من موقع خداحافظي گفتم خب من از آقاي نصيرزاده كه 2ساعت با ما همراه بودن تشكر ميكنم. اصلا اون شب، هنگ كرده بودم».
با اين حال، شايد اين مشكل اساسي فردوسيپور نباشد. بيشتر، از تندصحبتكردن عادل شاكي هستند تا اشتباهاتش. او هنوز هم با وجود اينكه بهتر از گذشته صحبت ميكند اما گاهي اوقات كنترل از دستش خارج ميشود؛ «از بچگي اينطور بودم. خيلي هم تمرين كردم و بازم دارم تمرين ميكنم كه اينطور نباشم ولي در كل، خيلي تند صحبت ميكنم».
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
البته او هيچگاه هيچ تكنيك خاصي را براي گزارشكردن نياموخته است؛ «هنوز خيلي چيزهاست كه بايد ياد بگيرم، چون هيچ دوره خاصي نديدهايم و همه هنرمون چيزهاي ذاتي و بيشتر خلاقانه است. هيچ وقت به طور اصولي بهمون ياد داده نشده كه بايد چيكار كنيم و هيچ كلاس خاصي زير نظر مربيهاي داخلي و خارجي برامون نذاشتن».
او حتي ميتواند آرزو كند كه در بازيهاي ملي روي سكوي تماشاگران بود؛ «... و مثل او بالا و پايين بپرم».
انتقاد نميشودhttp://pnu-club.com/imported/mising.jpg
هميشه حسرت انتقاد كردن گزارشگران خارجي را ميخورد: «اين قدر كه گزارشگران خارجي بهراحتي از بازيكنان انتقاد ميكنن كه ما نميتونيم بكنيم. سه سال پيش تو بازي منچستر – رئال وقتي گري نويل دوكارته شد، گزارشگر بازي گفت من مطمئنم خيلي از طرفداران منچستر خوشحال شدن كه گري نويل دواخطاره شد. اگر شما چنين چيزي رو در مورد بازيكن x پرسپوليس يا استقلال بگويي، پدرت رو درمييارن؛ حتي اگه بدترين بازيكن زمين باشه».
او بارها چوب همين مساله را خورده است. 2فصل پيش علي پروين حسابي از خجالت عادل فردوسيپور درآمد و مسلما او تا مدتي سوژه داغ شعارهاي تماشاگران در ورزشگاه كارگران بود. امير قلعه نويي هم كم، آهن داغ انتقاد را روي تن او نگذاشته و حالا و در آخرين مورد، خداداد عزيزي – مرد هميشه شاكي فوتبال – پس از كسب نتيجه ناخوشايند ابومسلم برابر مس كرمان، (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Firnon.com%2F) چنان از اين گزارشگر تلويزيوني انتقاد كرد كه گويي او در تمامي بدبختيهاي ابومسلم نقش دارد.
با اين حال، كمتر ديده ميشود كه او در برنامه تلويزيوني90 يا حتي گزارشهايش مصحلتانديشي پيشه كند: «خودم سعي ميكنم هر چيزي به ذهنم ميرسه بگم و تا جايي كه نترسم ميگم. بعضيها بهشون برميخوره. بعضيها چيزهاي ديگري مي گن و البته خودسانسوري هم هست».
فقط فوتبال
بيطرفي باعث نميشود كه او به فوتبال بيتفاوت باشد. يكي از علاقهمنديهاي اصلي او در زندگي، پرداختن به فوتبال است؛ از فوتبالبازيكردن و تماشاكردن، تا مجلههاي خارجي فوتبال و اينترنت؛ «ميشه گفت از 24ساعت، 12ساعت در حال ديدن فوتبال، خواندن اخبار فوتبال و كاركردن روي فيلمهاي فوتبالي هستم.
اصلا فوتبال تمام زندگي منه». همسر عادل فردوسيپور شرايط را پذيرفته: «او كاملا پذيرفته كه قراره با كي زندگي كنه. من كار خودم رو ميكنم و برايم خيلي جديه. هر اتفاقي بيفته من بايد فوتبالم رو ببينم. همه هم ميدونن وقتي فوتبال ميبينم، نبايد كاري به كار من داشته باشن». (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Firnon.com%2F)
فیلم دیدن من
يكي از علاقهمنديهاي سابقش سينما بوده. البته الان تنها علاقهمندياش«90» و فوتبال است و بس. شايد هم ديگر حوصلهاش را ندارد كه به سينما برود؛ «نه ديگر! اصلا حوصلهاش رو ندارم. واقعا نميتونم بشينم پاي تلويزيون و يه فيلم رو تا آخر ببينم».
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
كلاسهاي زبان عادل
زبان انگليسي! علاقه عجيبي به زبان داشت. از كلاس اول دبيرستان در كلاسهاي زبان نامنويسي كرد. سال آخر دبيرستان به خاطر كنكور، زبان را رها كرد اما بعدا وقتي برگشت، تا پايان كار را ادامه داد. سال سوم دانشگاه، زبان تمام شد: «كلاسهاي استادياش رو هم قبول شدم اما كارم تو تلويزيون بيشتر شده بود و تصميم گرفتم نرم».
اغلب كارهاي ترجمهاي را خودش انجام ميدهد. زبانش آنقدر خوب بود كه در دورهاي در دانشگاه تدريس ميكرد و البته در كلاسهاي زبان. باورتان ميشود عادل فردوسيپور معلم زبانتان باشد؟ اما اگر دوست داشته باشيد بدانيد كلاسهاي زبان عادل چگونه ميگذرد، يك نفر برايتان زحمتش را كشيده: "تا حالا سر كلاسهاي عادل فردوسيپور رفتيد يا نه؟ خوب اگر نرفتيد، هيچ اشكالي نداره و چيز خاصي رو از دست نداديد؛ به جز يك سري اطلاعات فوتبالي."
از اول جلسه كه پسرا ميپرسن استاد از فوتبال چه خبر و همين سوال كافيه كه عادلخان شروع كنه به سخنراني و يك مدت مديدي پشت سر اين بازيكن و اون تيم و اينا بگه و اطلاعات رو كنه. خلاصه بعد از همه اين حوادث، جناب عادلخان شروع ميكنن به انگليسيصحبتكردن و درسدادن كه خب صد البته طرز حرف زدنش اصلا به انگليسي حرف زدن نميخوره ولي جدا از اينها، آدم ذاتا مهربونيه؛ مثلا بعد از كلاس با دقت ميشينه به همه سوالا جواب ميده...».
خودش هم در مورد كلاسهاي زبانش ميگويد: «بالطبع حرفهايي پيش ميياد ولي ا (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Firnon.com%2F)صو ا از يك ساعت و نيم زمان كلاس فقط ده تا پانزده دقيقه!».
نام خانوادگی : فردوسی پور
سال تولد : 1353
محل تولد : تهران
مکان منزل پدری : گیشا ( کوی نصر )
شغل پدر : مهندس برق
تعداد برادر و خواهر : 1 برادر و 1 خواهر ( او فرزند ارشد است )
اصلیت : کرمانی
عادل ويژگي هاي خاص خود را دارد، عاشق گزارشگري است، فوق ليسانس مهندسي صنايع از دانشگاه صنعتي
شريف است، زبان انگليسي اش آن قدر خوب است، که سال هاست در دانشگاه تدريس مي کند، به عنوان يک استاد جوان...
عادل فردوسي پور چنان بر فوتبال احاطه دارد که شايد تصورش را نکنيد، دوستان نزديکش به او مي گويند که وي فوتبال را مي خورد، گوشه اي از زندگي شخصي و خلق و خوهاي او را در ذيل مي آوريم، بخوانيد:
* در سال 53 به دنيا آمده است.
*فرزند بزرگ خانواده است، يک خواهر و يک بردار دارد، برادرش هم دانشجوي دانشگاه صنعتي شريف است.
*پدر و مادرش هر دو تحصيلکرده هستند.
*عادل با اينکه تهران به دنيا آمده است، اما اصليت پدري اش کرماني است.
*بچه خيابان گيشا تهران بود، در زمان نوجواني، با بچه محل هايش فوتبال بازي مي کرد.
*سپس به شهرک غرب تهران به همراه خانواده نقل مکان کردند، پس از ازدواج در همان محل ساکن شد.
*در سال هاي 75 تا77 در روزنامه ابرار ورزشي قلم مي زد، اما پس از اين که کارش در تلويزيون زياد شد، از فضاي مطبوعات ورزشي خارج شد.
*در کارش بسيار جدي است، تا سر از يک مطلب در نياورد، ول کن آن نيست.
* برنامه 90 را از گزارش فوتبال بيشتر دوست دارد.
* مي گويد از کارم لذت مي برم، مطمئن هستم اگر در اون رشته اي که درس مي واندم شاغل مي شدم، هيچ گاه اين لذت نصيبم نمي شد.
* هيچ کاري لذت گزارشگري را ندارد.
من هيچ گاه تاجر خوبي نبودم، حال و حوصله درس خواندن را هم ندارم، تا همين فوق ليسانس بس است.
* حال و حوصله درس خواندن در زمان تحصيل را نداشتم، معدلم حدود 10 بود، اما پس از فوق ليسانس ديگر براي درس خواندن انگيزه اي نداشتم.
* اگر در زمان گزارش، مشکلي به ذهنتان خطور کند، همه چيز از دست مي رود، اگر حواست پرت بشود، بازي ول مي شود و ديگر نمي توانيد جمعش کنيد.
* گوينده و گزارشگر، معمولا نمي تواند عادلانه حرف بزند، شايد بيننده بتواند در مورد بازي قضاوت ناعادلانه اي بکند، اماما محدوديم. کار ما شبيه داوري است،
*در بازي هاي تيم ملي خيلي دوست دارم به جاي تماشاگر باشم و مثل تماشاگران بالا و پايين بپرم.
گزارش در ورزشگاه نسبت به استوديو بيشتر مي چسبد.
*اگر فوتبال از دنيا حذف شود، بخش عمده اي از زندگي من هم حذف مي شود.
* اشتباه جزوي از کار ماست. گزارشگري که در هر نود دقيقه بازي چند هزار کلمه به کار مي برد بايد اشتباه داشته باشد، پس بايد اشتباهش را بپذيرد.
* چند سال است که ازدواج کردم، فوتبال نقشي در شکل گرفتن زندگي ام ندارد، در واقع اصلا ربطي به فوتبال نداشت.
* من کار خود را مي کنم، فوتبال خيل برايم جدي و مهم است. هر اتفاقي که بيفتد من بايد فوتبال را ببينم، همه هم مي دانند، وقتي من فوتبال مي بينم نبايد کاري به کارم داشته باشند.
* اصلا براي من مهم نيست آبي باشم يا قرمز، واقعا مهم نيست.
* گزارشگر اگر يک ذره هم به تيمي گرايش داشته باشد در کارش تاثير مي گذارد و غير قابل انکار است.
* حال و حوصله فيلم و سينما را ندارم، من جشنواره تا جشنواره فيلم مي بينم.
*تجربه به من آموخته که از حس فاصله بگيرم.
* در ورزشگاه انقلاب فوتبال بازي مي کنم، با دوست هاي قديمي، هم کلاسي هاي دبيرستان ، بچه هاي دانشگاه صنعتي شريف و ديگر دوستان.
* در هنگام گزارش بازي هاي تيم ملي، استرس زيادي دارم، مسئوليت در آن لحظه بسيار سنگين است. گرچه بايد بي طرف باشم، اما آن احساس که در مورد کشور خودمان داريم، مانع اصلي کارمان است.
راستش از محلهاي در غرب تهران شروع شد؛ شهرآرا. مهرماه سال 1353 بود كه عادل به دنيا آمد؛ در خانوادهاي كه پدرش مهندس برق بود و يك خواهر و يك برادر داشت. فضاي خانه مسلما فضاي فوتبالي نبود و او به دليل علاقهاش به فوتبال، بچه سر به راه خانه محسوب نميشد. دبستان را در مدرسه ذوقي، راهنمايي را در مدرسه طالقاني و دبيرستان را... البرز. بچه درسخواني بود؛ آنقدر درسخوان كه با معدل بالاي 18 ديپلم گرفت اما فوتبال هيچوقت از سرش نيفتاد. شايد به همين خاطر هم بود كه پدر با او كاري نداشت. بعد هم در دانشگاه صنعتي شريف در رشته مهندسي صنايع قبول شد و تا پايان فوق ليسانس ادامه داد.
سال سوم دانشگاه تصميم گرفت به علاقهمندياش يعني كار خبري بيشتر بپردازد. به دفتر روزنامه ابرار ورزشي رفت: «من علاقه دارم كار كنم؛ مطلب بنويسم». اردشير لارودي سردبير آنوقت ابرار ورزشي از او در مورد حيطه كارياش پرسيد: «ترجمه»! يك متن داد دستش و خداحافظي كرد؛ (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Firnon.com%2F) «فردا صبح اول وقت رفتم دفتر روزنامه. كارم رو تحويل دادم و بعد از چند روز كارم رو شروع كردم».
سال 1372 بود. او كارش را شروع كرد. اما بيشك بزرگترين علاقهمندياش حضــــــــور در صداوسيما بود. او به قول خودش «n»دفعه تست داد و در نهايت قبول شد؛ «اوايل هم مثبت بود اما ميگفتن صدات جوونه؛ پخته نيست. آخرين باري كه تست دادم، اواخر سال1373 بود». او در تست قبول شد و كار روزنامه را رها كرد و رفت. رفت که رفت...گرچه که الان هنوز هم هر از گاهی کار مطبوعاتی را انجام می دهد...همانطور که بازدیدکنندگان پارس فوتبال هر چند وقت یک بار مطالب جادویی او را روی خروجی اولین پایگاه تخصصی فوتبال ایران می خوانند.
رفت؛ هيچوقت پشت سرش رو هم نگاه نكرد. يكي از دوستانش در روزنامه ابرار ورزشي، هنوز هم نااميد نشده و هرازچندگاهي با شماره همراه او تماس ميگيرد.
اتفاق جديدي نميافتد، منتهي او ديگر تلفنهاي روزنامه ابرار را جواب نميدهد. كسي نميداند چه بين او و روزنامهاي كه فعاليتش را در آن آغاز كرد گذشت اما او حالا ديگر جواب نميدهد.
عادل فردوسيپور اما هيچوقت نميتواند «90» را دوست نداشته باشد؛ برنامهاي كه از ذهن او متولد شد و تا آنجا پيش رفت كه كمتر علاقهمندي در فوتبال وجود دارد كه ترجيح دهد دوشنبه شب را در خواب باشد تا جلوي صفحه تلويزيون. او از برنامهاش لذت ميبرد؛ شايد بيش از گزارشكردن يك بازي؛ «آره! ترسناكبودنش هم جالبه. همين كه يك چيزي بگيم كه دعوا بشه، يك چالشي ايجاد ميكنه كه جالبه. به نظرم، اين يك ترس لذتبخشه».
كمي هم كمتر، به گزارشكردن روي خوش نشان ميدهد: «وقتي بازيها خوب باشند، گزارش ميچسبه. براي من باشگاههاي انگليس از همه لذتبخشتره. از اين كارم لذتي ميبرم كه مطمئنم تو رشتهاي كه درسش رو خوندم، نميتونستم اين لذت رو ببرم». (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Firnon.com%2F)
http://pnu-club.com/imported/2010/08/337.jpg
من قرمزم يا آبي؟
او گزارشگر بيطرفي است؟ بسياري از پرسپوليسيها ميگويند او استقلالي است. استقلاليها هم بر عكس. هر كدام هم براي خودشان دليل دارند.
اگرچه به نظر ميرسد او در دورهاي كه در دانشگاه شريف درس ميخوانده پرسپوليسي بوده و آنها که از نزدیک می شناسندش می دانند که زمانی پرسپولیسی تیری بوده است ولي امروز اصلا حاضر نيست به طرف خاصي متمايل شود؛ «واقعا اينجا فضا اينقدر باز نيست كه يه گزارشگر بگه من قلبا طرفدار كدوم تيم هستم. اينجا فوتبال دوقطبي است. بگي قرمزم يا آبي، نصف مملكت با تو بد ميشن. البته الان ديگه اصلا برام فرقي نميكنه. الان واقعا بيطرفم. گزارشگر، يه ذره به يك تيم گرايش داشته باشه، تو كارش تاثير ميذاره».
اما اين مورد اصلا شامل حال تيم ملي نميشود. نميتوان گفت كه او مثل يك تماشاگر ميتواند بهراحتي و به هر طريقي ابراز احساسات كند اما بيطرفي هم معنايي ندارد؛ «به هر حال در اين جور موارد، حتي استرس هم ايجاد ميشه. اگه بگم در مورد پيروزي يا باخت تيم ملي كشورم بياحساس و بيطرف هستم حتما دروغ گفتهام. مسلما ما بايد توي كار گزارش بيطرف باشيم ولي آ (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Firnon.com%2F)ن احساسي كه انسان در مورد كشور خودش داره، مانع اصلي كاره».
سوتيهاي عادل
بهتر است كمي هم در مورد اشتباهات عادل فردوسيپور در كار گزارش بدانيم؛ چيزي كه به قول خودش «سوتي» نام دارد؛ «سوتي زياد دارم. بهترينش هم اين بود كه توي برنامه، حدود 2ساعت تموم با آقاي حاجرضايي بوديم و من موقع خداحافظي گفتم خب من از آقاي نصيرزاده كه 2ساعت با ما همراه بودن تشكر ميكنم. اصلا اون شب، هنگ كرده بودم».
با اين حال، شايد اين مشكل اساسي فردوسيپور نباشد. بيشتر، از تندصحبتكردن عادل شاكي هستند تا اشتباهاتش. او هنوز هم با وجود اينكه بهتر از گذشته صحبت ميكند اما گاهي اوقات كنترل از دستش خارج ميشود؛ «از بچگي اينطور بودم. خيلي هم تمرين كردم و بازم دارم تمرين ميكنم كه اينطور نباشم ولي در كل، خيلي تند صحبت ميكنم».
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
البته او هيچگاه هيچ تكنيك خاصي را براي گزارشكردن نياموخته است؛ «هنوز خيلي چيزهاست كه بايد ياد بگيرم، چون هيچ دوره خاصي نديدهايم و همه هنرمون چيزهاي ذاتي و بيشتر خلاقانه است. هيچ وقت به طور اصولي بهمون ياد داده نشده كه بايد چيكار كنيم و هيچ كلاس خاصي زير نظر مربيهاي داخلي و خارجي برامون نذاشتن».
او حتي ميتواند آرزو كند كه در بازيهاي ملي روي سكوي تماشاگران بود؛ «... و مثل او بالا و پايين بپرم».
انتقاد نميشودhttp://pnu-club.com/imported/mising.jpg
هميشه حسرت انتقاد كردن گزارشگران خارجي را ميخورد: «اين قدر كه گزارشگران خارجي بهراحتي از بازيكنان انتقاد ميكنن كه ما نميتونيم بكنيم. سه سال پيش تو بازي منچستر – رئال وقتي گري نويل دوكارته شد، گزارشگر بازي گفت من مطمئنم خيلي از طرفداران منچستر خوشحال شدن كه گري نويل دواخطاره شد. اگر شما چنين چيزي رو در مورد بازيكن x پرسپوليس يا استقلال بگويي، پدرت رو درمييارن؛ حتي اگه بدترين بازيكن زمين باشه».
او بارها چوب همين مساله را خورده است. 2فصل پيش علي پروين حسابي از خجالت عادل فردوسيپور درآمد و مسلما او تا مدتي سوژه داغ شعارهاي تماشاگران در ورزشگاه كارگران بود. امير قلعه نويي هم كم، آهن داغ انتقاد را روي تن او نگذاشته و حالا و در آخرين مورد، خداداد عزيزي – مرد هميشه شاكي فوتبال – پس از كسب نتيجه ناخوشايند ابومسلم برابر مس كرمان، (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Firnon.com%2F) چنان از اين گزارشگر تلويزيوني انتقاد كرد كه گويي او در تمامي بدبختيهاي ابومسلم نقش دارد.
با اين حال، كمتر ديده ميشود كه او در برنامه تلويزيوني90 يا حتي گزارشهايش مصحلتانديشي پيشه كند: «خودم سعي ميكنم هر چيزي به ذهنم ميرسه بگم و تا جايي كه نترسم ميگم. بعضيها بهشون برميخوره. بعضيها چيزهاي ديگري مي گن و البته خودسانسوري هم هست».
فقط فوتبال
بيطرفي باعث نميشود كه او به فوتبال بيتفاوت باشد. يكي از علاقهمنديهاي اصلي او در زندگي، پرداختن به فوتبال است؛ از فوتبالبازيكردن و تماشاكردن، تا مجلههاي خارجي فوتبال و اينترنت؛ «ميشه گفت از 24ساعت، 12ساعت در حال ديدن فوتبال، خواندن اخبار فوتبال و كاركردن روي فيلمهاي فوتبالي هستم.
اصلا فوتبال تمام زندگي منه». همسر عادل فردوسيپور شرايط را پذيرفته: «او كاملا پذيرفته كه قراره با كي زندگي كنه. من كار خودم رو ميكنم و برايم خيلي جديه. هر اتفاقي بيفته من بايد فوتبالم رو ببينم. همه هم ميدونن وقتي فوتبال ميبينم، نبايد كاري به كار من داشته باشن». (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Firnon.com%2F)
فیلم دیدن من
يكي از علاقهمنديهاي سابقش سينما بوده. البته الان تنها علاقهمندياش«90» و فوتبال است و بس. شايد هم ديگر حوصلهاش را ندارد كه به سينما برود؛ «نه ديگر! اصلا حوصلهاش رو ندارم. واقعا نميتونم بشينم پاي تلويزيون و يه فيلم رو تا آخر ببينم».
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
كلاسهاي زبان عادل
زبان انگليسي! علاقه عجيبي به زبان داشت. از كلاس اول دبيرستان در كلاسهاي زبان نامنويسي كرد. سال آخر دبيرستان به خاطر كنكور، زبان را رها كرد اما بعدا وقتي برگشت، تا پايان كار را ادامه داد. سال سوم دانشگاه، زبان تمام شد: «كلاسهاي استادياش رو هم قبول شدم اما كارم تو تلويزيون بيشتر شده بود و تصميم گرفتم نرم».
اغلب كارهاي ترجمهاي را خودش انجام ميدهد. زبانش آنقدر خوب بود كه در دورهاي در دانشگاه تدريس ميكرد و البته در كلاسهاي زبان. باورتان ميشود عادل فردوسيپور معلم زبانتان باشد؟ اما اگر دوست داشته باشيد بدانيد كلاسهاي زبان عادل چگونه ميگذرد، يك نفر برايتان زحمتش را كشيده: "تا حالا سر كلاسهاي عادل فردوسيپور رفتيد يا نه؟ خوب اگر نرفتيد، هيچ اشكالي نداره و چيز خاصي رو از دست نداديد؛ به جز يك سري اطلاعات فوتبالي."
از اول جلسه كه پسرا ميپرسن استاد از فوتبال چه خبر و همين سوال كافيه كه عادلخان شروع كنه به سخنراني و يك مدت مديدي پشت سر اين بازيكن و اون تيم و اينا بگه و اطلاعات رو كنه. خلاصه بعد از همه اين حوادث، جناب عادلخان شروع ميكنن به انگليسيصحبتكردن و درسدادن كه خب صد البته طرز حرف زدنش اصلا به انگليسي حرف زدن نميخوره ولي جدا از اينها، آدم ذاتا مهربونيه؛ مثلا بعد از كلاس با دقت ميشينه به همه سوالا جواب ميده...».
خودش هم در مورد كلاسهاي زبانش ميگويد: «بالطبع حرفهايي پيش ميياد ولي ا (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Firnon.com%2F)صو ا از يك ساعت و نيم زمان كلاس فقط ده تا پانزده دقيقه!».