ارسطوو
08-06-2010, 01:17 PM
خب چون زمستونه من نمی تونم بهونه بیارم که درگیرکارمم ولی
حاضرم هرکاری بکنم که درس نخونم!!یکی ازبچه هامیگفت :من
بطورمعمول کمتربه مادرم کمک می کنم اماوقتی تصمیم گرفته
بودم براکنکورارشدبخونم همینکه ۲صفحه می خوندم باخودم می
گفتم:فلانی خجالت نمی کشی؟؟مامان پیرت بایدبره نون
بگیره؟؟؟اون بایدبره سبزی بخره؟؟؟تنهابایدسبزی پاک کنه؟؟مگه
چه گناهی کرده؟؟ وخلاصه اینهادلایلی می شدکه درس نخونم!
منم وقتی میشینم درس بخونم باخودم میگم:یه سربه دفتربزن!!!
باوجودی که اصلاکاری نیست وانگهی منشیم هست واگرلازم
بودباهام تماس می گیره!!!بعدمیگم خب طلبکاری هاتونمی
خوای جمع کنی؟؟؟باوجودی که برای جمع کردن طلبکاری هام
برنامه خاصی دارم!!
مکن ازچارچوب ومسئولیت بیزارم وشخصیتی دارم که
دائماازمسولیت بیزار است من به ولنگاروباری به هرجهت بودن
عادت کردم!
شایدبعضی افرادیک شبه راه صدساله راطی کردندشانس
داشتندیا فرصتی شکاری برایشان
بوجودآمد...امادرسایرمواردآ مهابرای رسیدن به آنچه دردست
دارندسخت کوشیده اند...آدمهایی که یک شبه راه۱۰۰ساله
راطی کرده اند بسیارنادراست ومن جزوآن افرادنادرنیستم برای
بدست آوردن وموفق بودن بایدکوشیدوتلاش کردوهیچ چیزدراین
جهان رایگان نیست
من نبایدمنتظرباشم که کشف شوم...وخیال کنم کسی مراکشف
نکرده است!!!
امروزداشتم باخانم شهامت حرف می زدم که آیاهدفی که من
برای آینده اتخاذ کرده ام توهم است؟؟؟درجواب گفت:"اگربرای
رسیدن به هدفی فقط آنراانتخاب کنیم ولی عمل نکنیم توهم
است"
خیالبافی یکی ازآن ابزارهایی هست که تاکنون سبب شدانسان
موفقی نباشم...بدین معنی که من درسال گذشته یک هدفی
رابرای خودم درنظرگرفتم که من می خواهم کلینیک تخصصی
اعتیادداشته باشم
بعدفکرکردم که خب می رم رشته روانشناسی می خونم
بعدازاخذکارشناسی برای فوق دریکی ازاین دانشگاههای عربی
رشته اعتیادشرکت می کنم وخب می تونم به همراه یک گروه
کلینیکی راه بیندازم (به همین آسانی:تااینجای
کارمشقتهاوسختی های کاررااصلادرنظرنگرفتم)بعدخ ندم اومدم
دانشگاه بعدمی فهمم که ای بابابایددرس بخونم و۱۳۵واحدپاس
کنم بعددوباره بخونم برای ارشدوای چقدرخوندن سخته!!!!!!!!!
من نبایدخیالبافانه به اهدافم نگاه کنم ودرنظرنگیرم که این
مسیرسختی هایی هم دارداین سبب می شودتحمل واقعیت
وسختی های مسیررانداشته باشم
خداونداکمکم کن تاازابزارخیالبافی استفاده نکنم
درزندگی انسان بزرگسال چیزی به نام راحتی وجودندارد
ومن دیگرکودک نیستم من مسولیت زندگی ام رابه عهده می
گیرم ومی دانم که بایدکوشاباشم رجوع کنیدبهروانشناسی روزمره (http://ravan57.blogfa.com/)
حاضرم هرکاری بکنم که درس نخونم!!یکی ازبچه هامیگفت :من
بطورمعمول کمتربه مادرم کمک می کنم اماوقتی تصمیم گرفته
بودم براکنکورارشدبخونم همینکه ۲صفحه می خوندم باخودم می
گفتم:فلانی خجالت نمی کشی؟؟مامان پیرت بایدبره نون
بگیره؟؟؟اون بایدبره سبزی بخره؟؟؟تنهابایدسبزی پاک کنه؟؟مگه
چه گناهی کرده؟؟ وخلاصه اینهادلایلی می شدکه درس نخونم!
منم وقتی میشینم درس بخونم باخودم میگم:یه سربه دفتربزن!!!
باوجودی که اصلاکاری نیست وانگهی منشیم هست واگرلازم
بودباهام تماس می گیره!!!بعدمیگم خب طلبکاری هاتونمی
خوای جمع کنی؟؟؟باوجودی که برای جمع کردن طلبکاری هام
برنامه خاصی دارم!!
مکن ازچارچوب ومسئولیت بیزارم وشخصیتی دارم که
دائماازمسولیت بیزار است من به ولنگاروباری به هرجهت بودن
عادت کردم!
شایدبعضی افرادیک شبه راه صدساله راطی کردندشانس
داشتندیا فرصتی شکاری برایشان
بوجودآمد...امادرسایرمواردآ مهابرای رسیدن به آنچه دردست
دارندسخت کوشیده اند...آدمهایی که یک شبه راه۱۰۰ساله
راطی کرده اند بسیارنادراست ومن جزوآن افرادنادرنیستم برای
بدست آوردن وموفق بودن بایدکوشیدوتلاش کردوهیچ چیزدراین
جهان رایگان نیست
من نبایدمنتظرباشم که کشف شوم...وخیال کنم کسی مراکشف
نکرده است!!!
امروزداشتم باخانم شهامت حرف می زدم که آیاهدفی که من
برای آینده اتخاذ کرده ام توهم است؟؟؟درجواب گفت:"اگربرای
رسیدن به هدفی فقط آنراانتخاب کنیم ولی عمل نکنیم توهم
است"
خیالبافی یکی ازآن ابزارهایی هست که تاکنون سبب شدانسان
موفقی نباشم...بدین معنی که من درسال گذشته یک هدفی
رابرای خودم درنظرگرفتم که من می خواهم کلینیک تخصصی
اعتیادداشته باشم
بعدفکرکردم که خب می رم رشته روانشناسی می خونم
بعدازاخذکارشناسی برای فوق دریکی ازاین دانشگاههای عربی
رشته اعتیادشرکت می کنم وخب می تونم به همراه یک گروه
کلینیکی راه بیندازم (به همین آسانی:تااینجای
کارمشقتهاوسختی های کاررااصلادرنظرنگرفتم)بعدخ ندم اومدم
دانشگاه بعدمی فهمم که ای بابابایددرس بخونم و۱۳۵واحدپاس
کنم بعددوباره بخونم برای ارشدوای چقدرخوندن سخته!!!!!!!!!
من نبایدخیالبافانه به اهدافم نگاه کنم ودرنظرنگیرم که این
مسیرسختی هایی هم دارداین سبب می شودتحمل واقعیت
وسختی های مسیررانداشته باشم
خداونداکمکم کن تاازابزارخیالبافی استفاده نکنم
درزندگی انسان بزرگسال چیزی به نام راحتی وجودندارد
ومن دیگرکودک نیستم من مسولیت زندگی ام رابه عهده می
گیرم ومی دانم که بایدکوشاباشم رجوع کنیدبهروانشناسی روزمره (http://ravan57.blogfa.com/)