ارسطوو
08-06-2010, 09:23 AM
اگرهاپیش شرطهایی هستندکه مانع ازپذیرفتن واقعیات وبه دنبال آن برخوردصحیح بااین واقعیات رافراهم می سازند
اگرهااگرچه بنظرکلماتی ساده می آیند اما بیانگرفراروعدم رویارویی مابا واقعیاتی هستند که درپشت این اگرهاقراردارند
هدف من اینست که بگویم درهرصورت مابایدیک شناخت درست ازخودمان نیزداشته باشیم ویک ثبات دررفتارشناخت وسایرویژگی های اخلاقی عاطفی وروانی داشته باشیم
اگرهابیانگراین تزلزل وعدم ثبات هستندکه ماتاچه اندازه ازخودشناخت نداریم وبه خودمان باورنداریم
وقتی که اگرهای زندگی خودم راروی کاغذآوردم بابعضی ازواقعیات روبروشدم:
اگرکارم تموم شد درس می خونم!درحالیکه واقعیت اینست که کارهرگزتمام نمی شود ومن برای خواندن درسهایم باید کاررارهاکنم وانگهی آیامن واقعامی خواهم درس بخوانم؟واهداف علمی ام رادنبال کنم؟اگراینطوراست بایدجایگاهی دربرنامه روزانه برای آن پیداکنم نه اینکه آنرامشروط به کارکردن یانکردن بدانم این دومقوله ارتباطی به هم ندارند
اگرفلانی این رفتارونمی کردمن هم فلان رفتارراانجام نمی دادم...واقعیت پشت این اگرچیست؟آیارفتارمن قطعابه رفتارفلانی ارتباط داشت؟یابه ناتوانی من درتحلیل موقعیت یا تصورخودبه عنوان قربانی؟یاناتوانی درمهاربرانگیختگی؟...
اگر محل تولدمن فلان نقطه شهرفلان شهر یافلان کشور بود من فلان بودم!واقعیت پشت این اگرچیست؟آیاکسی که درفلان نقطه شهریافلان شهریافلان کشورزندگی می کند بامشکلی که من باآن روبروهستم روبرونیست؟آیاتمامی افرادساکن درآنجافارغ ازمشکلی هستند که من باآن روبروهستم؟
اگرشغل پدرومادرمن این بود من فلان نبودم !آیاتمام کسانی که پدرومادرشان شغلشان همانندپدرومادرمنست مشکل مرادارند؟یاهمه کسانی که پدرومادرشان شغل ایده آل مرادارند مشکلی مانند من ندارند؟
اگرهای زندگی رابشناسیم آنهاموانعی درجهت درک درست ماازواقعیات وبه دنبال آن ناتوانی مادرصدوررفتارصحیح درمواجهه باواقعیات هستند...
اگرهای توچیست؟...؟
اگرهااگرچه بنظرکلماتی ساده می آیند اما بیانگرفراروعدم رویارویی مابا واقعیاتی هستند که درپشت این اگرهاقراردارند
هدف من اینست که بگویم درهرصورت مابایدیک شناخت درست ازخودمان نیزداشته باشیم ویک ثبات دررفتارشناخت وسایرویژگی های اخلاقی عاطفی وروانی داشته باشیم
اگرهابیانگراین تزلزل وعدم ثبات هستندکه ماتاچه اندازه ازخودشناخت نداریم وبه خودمان باورنداریم
وقتی که اگرهای زندگی خودم راروی کاغذآوردم بابعضی ازواقعیات روبروشدم:
اگرکارم تموم شد درس می خونم!درحالیکه واقعیت اینست که کارهرگزتمام نمی شود ومن برای خواندن درسهایم باید کاررارهاکنم وانگهی آیامن واقعامی خواهم درس بخوانم؟واهداف علمی ام رادنبال کنم؟اگراینطوراست بایدجایگاهی دربرنامه روزانه برای آن پیداکنم نه اینکه آنرامشروط به کارکردن یانکردن بدانم این دومقوله ارتباطی به هم ندارند
اگرفلانی این رفتارونمی کردمن هم فلان رفتارراانجام نمی دادم...واقعیت پشت این اگرچیست؟آیارفتارمن قطعابه رفتارفلانی ارتباط داشت؟یابه ناتوانی من درتحلیل موقعیت یا تصورخودبه عنوان قربانی؟یاناتوانی درمهاربرانگیختگی؟...
اگر محل تولدمن فلان نقطه شهرفلان شهر یافلان کشور بود من فلان بودم!واقعیت پشت این اگرچیست؟آیاکسی که درفلان نقطه شهریافلان شهریافلان کشورزندگی می کند بامشکلی که من باآن روبروهستم روبرونیست؟آیاتمامی افرادساکن درآنجافارغ ازمشکلی هستند که من باآن روبروهستم؟
اگرشغل پدرومادرمن این بود من فلان نبودم !آیاتمام کسانی که پدرومادرشان شغلشان همانندپدرومادرمنست مشکل مرادارند؟یاهمه کسانی که پدرومادرشان شغل ایده آل مرادارند مشکلی مانند من ندارند؟
اگرهای زندگی رابشناسیم آنهاموانعی درجهت درک درست ماازواقعیات وبه دنبال آن ناتوانی مادرصدوررفتارصحیح درمواجهه باواقعیات هستند...
اگرهای توچیست؟...؟