m.rosoukhi
07-24-2010, 04:59 PM
چو دل را محرم اسرار كردند خموشی را امانت دار كردند
مسئله نفس در مباحث عرفانى از مباحث محورى است ، چرا كه در تمام مسائلى كه عرفان مطرح مى كند ، تزكیه و تصفیه نفس مورد توجّه قرار گرفته است . كسى كه نفس سركش را رام نكرده و غرایز و شهواتش را با برنامه هاى الهى مقیّد ننموده و از خود نگذشته و روى دل به سوى قبله حقیقى نكرده باشد ، هرگز نمى تواند در جمع عارفان الهى قرار گیرد .
بى تردید تهذیب و تزكیه نفس از اهداف مهم و اساسى انبیاى الهى بوده است . تمام بدبختى هایى كه در دوره ى حیات ، گریبانگیر بشر است ، علّت ومنشأیى جز پیروى از هواى نفس نداشته و ندارد .
از صاحب نفس شریره نمى توان توقّع خیر داشت و اگر خیرى هم از او صادر شود به دایره حبط كشیده مى شود . نفس مهذّب و تزكیه شده ، در آخرت آراسته به چهار سرمایه عظیم و ابدى مى شود :
1 ـ علم بدون جهل .
2 ـ ثروت بدون فقر .
3 ـ عزّت بى ذلّت .
4 ـ حیات بى موت .
آراستگى نفس به این چهار ویژه گى ارزشمند از ماده فلاح ، كه براى تزكیه نفس ، در قرآن به كار رفته است استفاده مى شود . چنانكه راغب اصفهانى در المفردات متذكّر شده است .
( وَنَفْس وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا ) .
« نفوس آلوده كه نفوس ناقصه اند ، از خیر و رحمت محروم ، و از رسیدن به عنایت حضرت محبوب ممنوعند » .
از اهمّ وظایف انسان كه در رأس وظایف اوست ، مخالفت با خواسته هاى غیر مشروع نفس است . در آثار اسلامى از این مخالفت تعبیر به جهاد اكبر تعبیر شده است . عاشقان حق و ارادتمندان یار و سالكان طریق عشق ، تا زنده بودند از شرّ نفس در وحشت بودند ، تا جایى كه بزرگمردى مانند رسول اسلام در دعاهاى خود به پیشگاه محبوب عرضه مى داشت :
أَعُوذُ بِاللهِ مِنْ شُروُرِ أَنْفُسِنا . راستى در صورت آلوده بودن نفس به رذایل ، و اسیر بودن به دست انواع گناهان آیا مى توان دعوى محبّت حضرت او را اعلام داشت ؟! و آیا مى توان خرد را بنده و مؤمن به او معرّفى كرد ؟!
عارفانِ عاشق ، براى نفس هفت منزل برشمرده اند كه باید براى رسیدن به مقصود ، به درجه ى نهایى آن ، كه حالت مرضیّه بودن است رسید .
1 . نفس امّاره
در این مرحله ـ چنانكه در سوره ى یوسف آیه ى 53 به آن اشاره شده است ـ نفس حیوانى در زندگى انسان غلبه ى كامل و سلطه ى شدید دارد . با بودن حالت امّارة بالسّوء ، نفس ناطقه به هیچ وجه نمى تواند رخسارهِ ملكوتى خود را تجلّى دهد . از نفس امّاره جز آثار حیوانیّت و بهمیّت سر نمى زند . همه ى كارها و حركات و سكنات انسان در این مرتبه ، نشانى از طبیعت حیوانى است و نفس او همیشه به شرارت و بدى امر مى كند .
انسان آلوده به گناه نباید فراموش كند كه رغبت ، میل و اشتهاى به گناه ، از نشانه هاى مهم اسارت نفس امّاره است ، و اجابتِ دعوت نفسى كه همواره انسان را به نافرمانى فرا مى خواند ، خسارتِ جبران ناپذیرى را به دنبال خواهد داشت .از نظر قرآن كریم و روایات معصومان (علیهم السلام) انسان در این حال ، فرق چندانى با حیوان ندارد و بلكه در پاره اى خصوصیّاتِ حیوانى از حیوان نیز بدتر است . این نفس امّاره ى خطرناك امروزه در میان بیشترِ مردم روى زمین و حتّى در میان ملل به اصطلاح متمدّنى كه غرق هوسرانى و شهوت پرستى هستند ، نفوذ و غلبه دارد و آنان در حیوانیّت از بسیارى از حیوانات برترند .
انسان سالك در این مرحله ، با غلبه كردن بر قوّه هاى حیوانى و مادّىِ جسم كه رابطه ى مستقیمى با نفس امّاره دارند سر و كار دارد و باید آنها را براساس فرامین و دستورهاى شرعى رام نماید .
2 . نفس لوّامه
در این مرحله كه آیه ى دوم سوره ى قیامت به آن اشاره دارد ، قواى عقلى كم كم شروع به نشو و نما مى كند و انسان بیدار شده و میان كارهاى نیك و بد تمیز مى دهد .در این حال یك حسّ درونى او را از ارتكاب بدى باز مى دارد ، ولى این امر درونى هنوز ضعیف است و تأثیر چندانى ندارد ، پس از ارتكاب هركار بدى انسان را دچار یك نوع پشیمانى مى كند .
این توبیخ و ملامت از نفس حیوانى سر نمى زند ; و بطور قطع این ندا ، صداى نفس ناطقه و یا روح ملكوتى است كه انسان را به كسب فضیلت دعوت مى نماید . اینكه بیشتر بزرگان دین و اولیاى مبین و عرفاى آگاه ، گوشه نشینى و اشتغال به مناجات و نماز و روزه و دورى از زندگى روزانه را براى چند ساعت توصیه نموده اند ، فقط براى این است كه انسان لحظاتى به خود آید و از وسوسه هاى نفس حیوانى آزاد و فارغ شود و تحریك هاى خارجى را فراموش نماید و آتش حرص ها و شهوت هاى خود را مدّتى خاموش سازد ، تا بتواند نداى آسمانى روح را از درون خود بشنود . سالك در این مرحله نیز باید به رام كردن ومطیع نمودن همان نیروهاى مرموز نفس مشغول شود .
3 . نفس ناطقه یا متفكّره
در این مرحله قوّه ى تفكّر و تمیز در نفس انسانى به خوبى ظهور كرده و نشو و نماى محسوسى پیدا مى كند . قدرت نفس در این مرحله ، نتیجه و محصول كوششى است كه انسان نسبت به تربیت نفس و تهذیب و تزكیه آن داشته است : ( وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ ) . « هركس بكوشد ، بطورقطع به نفع خود كوشیده است » . سه مرحله ى فوق براى سالك ، دوره ى غلبه و تسلّط بر نفس است و وظیفه ى او مراقبت و هدایت و گاهى جنگ با نفس مى باشد .
باید سینه را به سختى ها و زحمت ها و رنج هاى فراوان سپر ساخت ، و به این معنا یقین داشت كه هیچ رنج و دردى بى سود و بدون مزد نمى ماند .
در این رنج ها و كوشش ها مقصود كشتن نفس نیست ; بلكه رام كردن او و انداختن قوایش در مجراهاى جدید صالح سودمند و علوى است ، بطورى كه همه ى هوس ها و حس ها با الهام گرفتن از وحى ، خادم قلب پاك و اراده ى عقلى و الهى نفس ناطقه شوند .
4 . نفس عاقله یا ملهمه
در این مرحله قوّه ى تعقّل نشو و نماى كامل ، و با قوه ى اراده ى عقلى تجلّى و ظهور مى كند . در این مرحله حاكم اصلى عقل است و به وسیله ى اراده ى عقلى ، احكام و اوامر عقل در همه ى شئون زندگى جارى خواهد گشت .
( وَنَفْس وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ) . این دوره را بنابر آیات فوق از این رو مرحله ى نفس ملهمه مى توان نامید كه در نفس سالك ، نخستین بار پرتو الهام ربّانى افكنده مى شود . مرحله ى چهارم از آنجا كه در میان سه مرحله ى اول و سه مرحله ى بعد برزخى است ، از این رو به موجب قانون تكامل و برزخیّت ، داراى اشكال و صور و قواى هر دو طرف ( مراحل ذكر شده و آنچه ذكر خواهد شد ) مى باشد .
در این مرحله قواى پست و حیوانى ، آخرین درجات قوّت و توان خود را به كار خواهند برد تا موقعیّت خود را نگاهدارى كنند ، و از این حیث هم در دل سالك كه مشغول تزكیه ى نفس است ، انقلاب ها و طوفان هاى بسیار قوى و بلكه خونین سر مى زند ، ولى سرانجام قواى پست حیوانى و آمال و هوس هاى خود پرستانه ى نفسانى ، مغلوب انوار قاهره ى قواى برتر معنوى گشته ، ظلمت ، جهالت و غفلت مغلوب نور معرفت و فضیلت خواهد شد .
چون این حقیقت در دل عارف ظهور كرد ، سكوت و آرامش ، با نور الهام ، مشام جان او از فیض آسایش درونى و استراحت وجدانى كه نتیجه ى پیروزى بر نفس حیوانى است ، برخوردار خواهد گشت و لذّت غلبه ى بر نفس را خواهد چشید .
سالك در این مرحله ى از تزكیه ى نفس ، كم كم شروع به چیدن میوه ى شیرین زحمت ها ، كوشش ها ، ناكامى ها ، ریاضت ها و مقاومت هایى كه با متانت و توكّل و ایمان تحمّل نموده مى كند .
( وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ) . « كسانى كه در راه ما بكوشند آنان را به راههاى خود راهنمائى مى كنیم » . از این زمان است كه سالك عملاً وارد مراحل بالاتر شده ، واقعیّت آن همه حقایق را كه درباره ى مقام و حالات گوناگون تزكیه ى نفس ، مانند مكاشفات و الهام و جذبه و ذوق و اشتیاق شنیده بود ، حالا از روى یقین احساس مى نماید ، و قوّت قلب و قوّه ى توكّل و ایمان و اعتمادش بر الطاف و فیوضات و هدایتِ پروردگار ، روز به روز قوى تر مى گردد .
5 .نفس مطمئنّه
در مرحله ى چهارم كه شرح آن گذشت ، با وجود تكامل یافتن قوّه ى تعقّل و اراده ى عقلى ، باز زندگى انسان خواه فردى یا اجتماعى ، به كلّى از خطا و گناه محفوظ نخواهد ماند ، چرا كه قواى نفسانى و حیوانى به كلّى ریشه كن نشده و به عبارت درست تر تبدیل به قواى روحانى نگشته و هنوز خام و نرسیده اند .
از این رو در بیشتر اوقات ، همان قواى حیوانى بروز كرده و اظهار حیات و توان و قدرت خواهند نمود .
این حال در مسیر زندگىِ سالك بارها پیش مى آید ، و گاهى او را گرفتار وحشت و حیرت و نومیدى مى سازد . ولى عارفان بینادلى كه این مراحل را پشت سر گذاشته اند ، از پیدایش این احوال ما را آگاهى و دلدارى داده اند . پس در این حال و در این حال برگشتها و تنزّلهاى ناگهانى ، نباید دل از دست داد ، و نومید و مضطرب گردید ; بلكه باید به مراقبت افزود و با جان و دل آن حوادث ناگوار و حالهاى پر اضطرار را پذیرفت و به رفع آنها كوشید . چرا كه شرط سلوك و مقتضیّات تزكیه ى نفس همین است . ولى در این مرحله ى پنجم كه نفس عنوان صفت مطمئنّه به خود مى گیرد ، طورى در مقام خویش استوار و برقرار خواهد بود كه دیگر ترس لغزیدن ، سقوط ، مغلوب هوس ها ، فریب هاى نفس حیوانى و گرفتار وسوسه هاى شیطانى شدن باقى نخواهد ماند .
آیینه ى غیب نماى دل عارف و آسمان زندگى اش از ابرهاى سیاهِ دریاى هوى و هوس ها پاك شده و ماهِ دلرباىِ روحِ ملكوتى و با شكوه خود را در آن آسمان پاك تجلّى خواهد داد و نمونه هاى جلوه هاى روح سبحانى خواهد شد .
در این مقام است كه جنگ با نفس ، با پیروزى كامل عقل خاتمه مى یابد ، و نفس حیوانى رام و فرمانبر سالك مى شود و عارف از زنجیر هوس ها و تحریك ها و هیجان هاى شدید نفسانى آزاد مى شود ، و حتى بدن هم پیرو اراده ى الهى او شده و یك راهوار باربردارى مى گردد .
6 . نفس راضیه
این مرحله مقام عشق و وادى هیجان انگیز رضا و تسلیم است . در این مرحله نفس انسانى به محك امتحان سنجیده مى شود ، و در بوته ى مصایب درونى و روحى ، در آتش شك و شبهه و تزلزل و بیم و امید كه آنها را مغلوب كرده بود یك بار دیگر گداخته خواهد شد ; تا به كلّى صافى و خلوص خود را به دست آورد و پایدار شود . بنابراین ، این مرحله مقام فداى نفس و میدان جانبازى است ، نفس ناطقه ى انسانى باید شایستگى درك لطف ، محبّت ، عنایت ، فیض جبروتى و لاهوتى را به نمایش بگذارد . و در راه عشق خدایى براى فدا كردن خود نیز حاضر و بلكه مشتاق قد باشد . این مقام عرصه ى عشق بازى مجازى نیست ; بلكه در این جا با جان باید به طور حقیقى بازى كرد ، و حتّى هزاران جان را فداى نام و عشق محبوب نمود ، و پاى كوبان و رقصان به پاى دار وصل شتافت .
در اینجاست كه دیگر فرقى بین مشیّت آفریدگار و اراده ى بنده ى او نخواهد ماند ، و انسان از روى معرفت حقیقى اجرا كننده ى اراده ، بلكه یارى دهنده ى اجراى نقشه ى آفرینش و تكامل جهان خواهد گشت .
این مرحله از یك طرف مقام فداى نفس و تسلیم و رضاى محض است ، و از طرف دیگر هنگام تجلّى انوار كشف ، و الهام ، و وصال است . در این مقام دیگر سایه ى جدایى و پرده ى ناتوانى وجود ندارد ، زیرا نور عشق و معرفت سرتاسر زندگى باطنى و ظاهرى عارف را فرامى گیرد و او خطى جز در رضاى حق و تسلیم شدن به اوامر و اراده ى او نمى بیند و نمى شناسد .
در این مقام انتظار وصل با شعله ى آتش جانسوز عشق ، همه ى نیروهاى مخالف و اضداد طبیعت گداخته و با هم درآمیخته مى شود و به قوّه هاى حیات بخش بندگى مى گردند .
7 . نفس مرضیّه
این مرحله بالاترین و آخرین مقام كمال نفس انسانى است ، این مقام ، مقامِ وصل و یگانگى نفس ناطقه با روح است .
در مرحله ى ششم ، رضا و خرسندى از طرف عاشق بود ، ولى عاشق از رضاى معشوق به طور كامل مطمئن نبود و فقط آثارى از خرسندى محبوب را گاهى احساس مى نمود ; ولى در مقام هفتم اطمینان قلبى براى نفس ناطقه حاصل مى شود ، بدین جهت نفس در این مرتبه ، مرضیّه خوانده شده است ، به این معنى كه خداى متعال نیز رضاى خود را از نفس ناسوتى اظهار و عشق خود را به وى اثبات و اعلام مى نماید .
در این مقام ، نفس ناطقه با یقین عینى و بلكه با حقّ الیقین مى داند و مى فهمد كه عشق دو طرفى است ; یعنى محبوب نیز پا بسته ى مهر او بوده است ; بلكه او شوریده تر از این مجنون ناسوتى است، چنانكه در حدیث قدسى آمده است : اى فرزند آدم ! من دلباخته ى توأم و این براى تو پنهان است ، پس تو هم دلباخته ى من باش . آرى ! در این مقام ، پرده از روى آن سرّ خفّى ، كه آفریدگار شیفته ى آفریده ى خویش است ، از پیش چشم عارف برداشته مى شود ، چنانكه از یكى از عارفان عاشق نقل شده كه گفته بود : سى سال خدا را مى طلبیدم ، سرانجام به این نتیجه رسیدم كه او طالب بود و من مطلوب .
احساس و ادراك رسیدن نفس به مقام رضا ، هر روز و هر ساعت و بلكه هر دم كه سالك در دل خود ذوق آن را خواهد چشید ، خود بزرگترین حظّ روحانى و فیض آسمانى و سرور جاودانى است .
در این مقام است كه نفس ناسوتى نه تنها نداى «أنت الحبیب وأنت المحبوب» را مى شنود ; بلكه در صفات محبوب شركت مى كند ، زیرا در این مقام اراده و آرزوى عاشق و معشوق ، یعنى نفس ناطقه و حق ، یكى شده است .
البتّه براى رسیدن به مرحله ى نهایى كه مقام رضا است باید اراده و عمل را بعنوان سلاح برداشت . اراده و عمل به قواعدى كه تنها از طریق انبیا و امامان به ما رسیده است . در این سیر و سفر پیروى كردن از دستورهاى غیر خدا و مكتب هاى به اصطلاح عرفانىِ بشر ، عین گمراهى است و نه تنها آدمى را به جایى نمى رساند ; بلكه در وادى هلاكت انداخته و عمر او را ضایع مى كند .http://pnu-club.com/imported/2010/02/61.gif
مسئله نفس در مباحث عرفانى از مباحث محورى است ، چرا كه در تمام مسائلى كه عرفان مطرح مى كند ، تزكیه و تصفیه نفس مورد توجّه قرار گرفته است . كسى كه نفس سركش را رام نكرده و غرایز و شهواتش را با برنامه هاى الهى مقیّد ننموده و از خود نگذشته و روى دل به سوى قبله حقیقى نكرده باشد ، هرگز نمى تواند در جمع عارفان الهى قرار گیرد .
بى تردید تهذیب و تزكیه نفس از اهداف مهم و اساسى انبیاى الهى بوده است . تمام بدبختى هایى كه در دوره ى حیات ، گریبانگیر بشر است ، علّت ومنشأیى جز پیروى از هواى نفس نداشته و ندارد .
از صاحب نفس شریره نمى توان توقّع خیر داشت و اگر خیرى هم از او صادر شود به دایره حبط كشیده مى شود . نفس مهذّب و تزكیه شده ، در آخرت آراسته به چهار سرمایه عظیم و ابدى مى شود :
1 ـ علم بدون جهل .
2 ـ ثروت بدون فقر .
3 ـ عزّت بى ذلّت .
4 ـ حیات بى موت .
آراستگى نفس به این چهار ویژه گى ارزشمند از ماده فلاح ، كه براى تزكیه نفس ، در قرآن به كار رفته است استفاده مى شود . چنانكه راغب اصفهانى در المفردات متذكّر شده است .
( وَنَفْس وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا ) .
« نفوس آلوده كه نفوس ناقصه اند ، از خیر و رحمت محروم ، و از رسیدن به عنایت حضرت محبوب ممنوعند » .
از اهمّ وظایف انسان كه در رأس وظایف اوست ، مخالفت با خواسته هاى غیر مشروع نفس است . در آثار اسلامى از این مخالفت تعبیر به جهاد اكبر تعبیر شده است . عاشقان حق و ارادتمندان یار و سالكان طریق عشق ، تا زنده بودند از شرّ نفس در وحشت بودند ، تا جایى كه بزرگمردى مانند رسول اسلام در دعاهاى خود به پیشگاه محبوب عرضه مى داشت :
أَعُوذُ بِاللهِ مِنْ شُروُرِ أَنْفُسِنا . راستى در صورت آلوده بودن نفس به رذایل ، و اسیر بودن به دست انواع گناهان آیا مى توان دعوى محبّت حضرت او را اعلام داشت ؟! و آیا مى توان خرد را بنده و مؤمن به او معرّفى كرد ؟!
عارفانِ عاشق ، براى نفس هفت منزل برشمرده اند كه باید براى رسیدن به مقصود ، به درجه ى نهایى آن ، كه حالت مرضیّه بودن است رسید .
1 . نفس امّاره
در این مرحله ـ چنانكه در سوره ى یوسف آیه ى 53 به آن اشاره شده است ـ نفس حیوانى در زندگى انسان غلبه ى كامل و سلطه ى شدید دارد . با بودن حالت امّارة بالسّوء ، نفس ناطقه به هیچ وجه نمى تواند رخسارهِ ملكوتى خود را تجلّى دهد . از نفس امّاره جز آثار حیوانیّت و بهمیّت سر نمى زند . همه ى كارها و حركات و سكنات انسان در این مرتبه ، نشانى از طبیعت حیوانى است و نفس او همیشه به شرارت و بدى امر مى كند .
انسان آلوده به گناه نباید فراموش كند كه رغبت ، میل و اشتهاى به گناه ، از نشانه هاى مهم اسارت نفس امّاره است ، و اجابتِ دعوت نفسى كه همواره انسان را به نافرمانى فرا مى خواند ، خسارتِ جبران ناپذیرى را به دنبال خواهد داشت .از نظر قرآن كریم و روایات معصومان (علیهم السلام) انسان در این حال ، فرق چندانى با حیوان ندارد و بلكه در پاره اى خصوصیّاتِ حیوانى از حیوان نیز بدتر است . این نفس امّاره ى خطرناك امروزه در میان بیشترِ مردم روى زمین و حتّى در میان ملل به اصطلاح متمدّنى كه غرق هوسرانى و شهوت پرستى هستند ، نفوذ و غلبه دارد و آنان در حیوانیّت از بسیارى از حیوانات برترند .
انسان سالك در این مرحله ، با غلبه كردن بر قوّه هاى حیوانى و مادّىِ جسم كه رابطه ى مستقیمى با نفس امّاره دارند سر و كار دارد و باید آنها را براساس فرامین و دستورهاى شرعى رام نماید .
2 . نفس لوّامه
در این مرحله كه آیه ى دوم سوره ى قیامت به آن اشاره دارد ، قواى عقلى كم كم شروع به نشو و نما مى كند و انسان بیدار شده و میان كارهاى نیك و بد تمیز مى دهد .در این حال یك حسّ درونى او را از ارتكاب بدى باز مى دارد ، ولى این امر درونى هنوز ضعیف است و تأثیر چندانى ندارد ، پس از ارتكاب هركار بدى انسان را دچار یك نوع پشیمانى مى كند .
این توبیخ و ملامت از نفس حیوانى سر نمى زند ; و بطور قطع این ندا ، صداى نفس ناطقه و یا روح ملكوتى است كه انسان را به كسب فضیلت دعوت مى نماید . اینكه بیشتر بزرگان دین و اولیاى مبین و عرفاى آگاه ، گوشه نشینى و اشتغال به مناجات و نماز و روزه و دورى از زندگى روزانه را براى چند ساعت توصیه نموده اند ، فقط براى این است كه انسان لحظاتى به خود آید و از وسوسه هاى نفس حیوانى آزاد و فارغ شود و تحریك هاى خارجى را فراموش نماید و آتش حرص ها و شهوت هاى خود را مدّتى خاموش سازد ، تا بتواند نداى آسمانى روح را از درون خود بشنود . سالك در این مرحله نیز باید به رام كردن ومطیع نمودن همان نیروهاى مرموز نفس مشغول شود .
3 . نفس ناطقه یا متفكّره
در این مرحله قوّه ى تفكّر و تمیز در نفس انسانى به خوبى ظهور كرده و نشو و نماى محسوسى پیدا مى كند . قدرت نفس در این مرحله ، نتیجه و محصول كوششى است كه انسان نسبت به تربیت نفس و تهذیب و تزكیه آن داشته است : ( وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ ) . « هركس بكوشد ، بطورقطع به نفع خود كوشیده است » . سه مرحله ى فوق براى سالك ، دوره ى غلبه و تسلّط بر نفس است و وظیفه ى او مراقبت و هدایت و گاهى جنگ با نفس مى باشد .
باید سینه را به سختى ها و زحمت ها و رنج هاى فراوان سپر ساخت ، و به این معنا یقین داشت كه هیچ رنج و دردى بى سود و بدون مزد نمى ماند .
در این رنج ها و كوشش ها مقصود كشتن نفس نیست ; بلكه رام كردن او و انداختن قوایش در مجراهاى جدید صالح سودمند و علوى است ، بطورى كه همه ى هوس ها و حس ها با الهام گرفتن از وحى ، خادم قلب پاك و اراده ى عقلى و الهى نفس ناطقه شوند .
4 . نفس عاقله یا ملهمه
در این مرحله قوّه ى تعقّل نشو و نماى كامل ، و با قوه ى اراده ى عقلى تجلّى و ظهور مى كند . در این مرحله حاكم اصلى عقل است و به وسیله ى اراده ى عقلى ، احكام و اوامر عقل در همه ى شئون زندگى جارى خواهد گشت .
( وَنَفْس وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ) . این دوره را بنابر آیات فوق از این رو مرحله ى نفس ملهمه مى توان نامید كه در نفس سالك ، نخستین بار پرتو الهام ربّانى افكنده مى شود . مرحله ى چهارم از آنجا كه در میان سه مرحله ى اول و سه مرحله ى بعد برزخى است ، از این رو به موجب قانون تكامل و برزخیّت ، داراى اشكال و صور و قواى هر دو طرف ( مراحل ذكر شده و آنچه ذكر خواهد شد ) مى باشد .
در این مرحله قواى پست و حیوانى ، آخرین درجات قوّت و توان خود را به كار خواهند برد تا موقعیّت خود را نگاهدارى كنند ، و از این حیث هم در دل سالك كه مشغول تزكیه ى نفس است ، انقلاب ها و طوفان هاى بسیار قوى و بلكه خونین سر مى زند ، ولى سرانجام قواى پست حیوانى و آمال و هوس هاى خود پرستانه ى نفسانى ، مغلوب انوار قاهره ى قواى برتر معنوى گشته ، ظلمت ، جهالت و غفلت مغلوب نور معرفت و فضیلت خواهد شد .
چون این حقیقت در دل عارف ظهور كرد ، سكوت و آرامش ، با نور الهام ، مشام جان او از فیض آسایش درونى و استراحت وجدانى كه نتیجه ى پیروزى بر نفس حیوانى است ، برخوردار خواهد گشت و لذّت غلبه ى بر نفس را خواهد چشید .
سالك در این مرحله ى از تزكیه ى نفس ، كم كم شروع به چیدن میوه ى شیرین زحمت ها ، كوشش ها ، ناكامى ها ، ریاضت ها و مقاومت هایى كه با متانت و توكّل و ایمان تحمّل نموده مى كند .
( وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ) . « كسانى كه در راه ما بكوشند آنان را به راههاى خود راهنمائى مى كنیم » . از این زمان است كه سالك عملاً وارد مراحل بالاتر شده ، واقعیّت آن همه حقایق را كه درباره ى مقام و حالات گوناگون تزكیه ى نفس ، مانند مكاشفات و الهام و جذبه و ذوق و اشتیاق شنیده بود ، حالا از روى یقین احساس مى نماید ، و قوّت قلب و قوّه ى توكّل و ایمان و اعتمادش بر الطاف و فیوضات و هدایتِ پروردگار ، روز به روز قوى تر مى گردد .
5 .نفس مطمئنّه
در مرحله ى چهارم كه شرح آن گذشت ، با وجود تكامل یافتن قوّه ى تعقّل و اراده ى عقلى ، باز زندگى انسان خواه فردى یا اجتماعى ، به كلّى از خطا و گناه محفوظ نخواهد ماند ، چرا كه قواى نفسانى و حیوانى به كلّى ریشه كن نشده و به عبارت درست تر تبدیل به قواى روحانى نگشته و هنوز خام و نرسیده اند .
از این رو در بیشتر اوقات ، همان قواى حیوانى بروز كرده و اظهار حیات و توان و قدرت خواهند نمود .
این حال در مسیر زندگىِ سالك بارها پیش مى آید ، و گاهى او را گرفتار وحشت و حیرت و نومیدى مى سازد . ولى عارفان بینادلى كه این مراحل را پشت سر گذاشته اند ، از پیدایش این احوال ما را آگاهى و دلدارى داده اند . پس در این حال و در این حال برگشتها و تنزّلهاى ناگهانى ، نباید دل از دست داد ، و نومید و مضطرب گردید ; بلكه باید به مراقبت افزود و با جان و دل آن حوادث ناگوار و حالهاى پر اضطرار را پذیرفت و به رفع آنها كوشید . چرا كه شرط سلوك و مقتضیّات تزكیه ى نفس همین است . ولى در این مرحله ى پنجم كه نفس عنوان صفت مطمئنّه به خود مى گیرد ، طورى در مقام خویش استوار و برقرار خواهد بود كه دیگر ترس لغزیدن ، سقوط ، مغلوب هوس ها ، فریب هاى نفس حیوانى و گرفتار وسوسه هاى شیطانى شدن باقى نخواهد ماند .
آیینه ى غیب نماى دل عارف و آسمان زندگى اش از ابرهاى سیاهِ دریاى هوى و هوس ها پاك شده و ماهِ دلرباىِ روحِ ملكوتى و با شكوه خود را در آن آسمان پاك تجلّى خواهد داد و نمونه هاى جلوه هاى روح سبحانى خواهد شد .
در این مقام است كه جنگ با نفس ، با پیروزى كامل عقل خاتمه مى یابد ، و نفس حیوانى رام و فرمانبر سالك مى شود و عارف از زنجیر هوس ها و تحریك ها و هیجان هاى شدید نفسانى آزاد مى شود ، و حتى بدن هم پیرو اراده ى الهى او شده و یك راهوار باربردارى مى گردد .
6 . نفس راضیه
این مرحله مقام عشق و وادى هیجان انگیز رضا و تسلیم است . در این مرحله نفس انسانى به محك امتحان سنجیده مى شود ، و در بوته ى مصایب درونى و روحى ، در آتش شك و شبهه و تزلزل و بیم و امید كه آنها را مغلوب كرده بود یك بار دیگر گداخته خواهد شد ; تا به كلّى صافى و خلوص خود را به دست آورد و پایدار شود . بنابراین ، این مرحله مقام فداى نفس و میدان جانبازى است ، نفس ناطقه ى انسانى باید شایستگى درك لطف ، محبّت ، عنایت ، فیض جبروتى و لاهوتى را به نمایش بگذارد . و در راه عشق خدایى براى فدا كردن خود نیز حاضر و بلكه مشتاق قد باشد . این مقام عرصه ى عشق بازى مجازى نیست ; بلكه در این جا با جان باید به طور حقیقى بازى كرد ، و حتّى هزاران جان را فداى نام و عشق محبوب نمود ، و پاى كوبان و رقصان به پاى دار وصل شتافت .
در اینجاست كه دیگر فرقى بین مشیّت آفریدگار و اراده ى بنده ى او نخواهد ماند ، و انسان از روى معرفت حقیقى اجرا كننده ى اراده ، بلكه یارى دهنده ى اجراى نقشه ى آفرینش و تكامل جهان خواهد گشت .
این مرحله از یك طرف مقام فداى نفس و تسلیم و رضاى محض است ، و از طرف دیگر هنگام تجلّى انوار كشف ، و الهام ، و وصال است . در این مقام دیگر سایه ى جدایى و پرده ى ناتوانى وجود ندارد ، زیرا نور عشق و معرفت سرتاسر زندگى باطنى و ظاهرى عارف را فرامى گیرد و او خطى جز در رضاى حق و تسلیم شدن به اوامر و اراده ى او نمى بیند و نمى شناسد .
در این مقام انتظار وصل با شعله ى آتش جانسوز عشق ، همه ى نیروهاى مخالف و اضداد طبیعت گداخته و با هم درآمیخته مى شود و به قوّه هاى حیات بخش بندگى مى گردند .
7 . نفس مرضیّه
این مرحله بالاترین و آخرین مقام كمال نفس انسانى است ، این مقام ، مقامِ وصل و یگانگى نفس ناطقه با روح است .
در مرحله ى ششم ، رضا و خرسندى از طرف عاشق بود ، ولى عاشق از رضاى معشوق به طور كامل مطمئن نبود و فقط آثارى از خرسندى محبوب را گاهى احساس مى نمود ; ولى در مقام هفتم اطمینان قلبى براى نفس ناطقه حاصل مى شود ، بدین جهت نفس در این مرتبه ، مرضیّه خوانده شده است ، به این معنى كه خداى متعال نیز رضاى خود را از نفس ناسوتى اظهار و عشق خود را به وى اثبات و اعلام مى نماید .
در این مقام ، نفس ناطقه با یقین عینى و بلكه با حقّ الیقین مى داند و مى فهمد كه عشق دو طرفى است ; یعنى محبوب نیز پا بسته ى مهر او بوده است ; بلكه او شوریده تر از این مجنون ناسوتى است، چنانكه در حدیث قدسى آمده است : اى فرزند آدم ! من دلباخته ى توأم و این براى تو پنهان است ، پس تو هم دلباخته ى من باش . آرى ! در این مقام ، پرده از روى آن سرّ خفّى ، كه آفریدگار شیفته ى آفریده ى خویش است ، از پیش چشم عارف برداشته مى شود ، چنانكه از یكى از عارفان عاشق نقل شده كه گفته بود : سى سال خدا را مى طلبیدم ، سرانجام به این نتیجه رسیدم كه او طالب بود و من مطلوب .
احساس و ادراك رسیدن نفس به مقام رضا ، هر روز و هر ساعت و بلكه هر دم كه سالك در دل خود ذوق آن را خواهد چشید ، خود بزرگترین حظّ روحانى و فیض آسمانى و سرور جاودانى است .
در این مقام است كه نفس ناسوتى نه تنها نداى «أنت الحبیب وأنت المحبوب» را مى شنود ; بلكه در صفات محبوب شركت مى كند ، زیرا در این مقام اراده و آرزوى عاشق و معشوق ، یعنى نفس ناطقه و حق ، یكى شده است .
البتّه براى رسیدن به مرحله ى نهایى كه مقام رضا است باید اراده و عمل را بعنوان سلاح برداشت . اراده و عمل به قواعدى كه تنها از طریق انبیا و امامان به ما رسیده است . در این سیر و سفر پیروى كردن از دستورهاى غیر خدا و مكتب هاى به اصطلاح عرفانىِ بشر ، عین گمراهى است و نه تنها آدمى را به جایى نمى رساند ; بلكه در وادى هلاكت انداخته و عمر او را ضایع مى كند .http://pnu-club.com/imported/2010/02/61.gif