m.rosoukhi
07-24-2010, 04:53 PM
غیبت غیبت بر سه گونه است: 1. غیبت حرام; 2. غیبت جایز; 3. غیبت واجب.
حقیقت و معناى غیبت آن است که انسان درباره ى شخصى، چیزى بگوید که اگر به گوش او برسد، ناراحت مى شود. غیبت به حکم قرآن و احادیث و عقل و اجماع، حرام است و تنها در مواردى که غیبت جایز یا واجب است، معصیت نخواهد بود.
اینک از جنبه هاى گوناگون به این مسأله مى پردازیم: الف ـ معناى غیبت
حقیقت و معناى غیبت بر اساس آن چه از روایات استفاده مى شود، این است که چیزى درباره ى برادر مسلمان و مؤمن خود نزد مردم بگویى که اگر به گوش او برسد، دل تنگ شود و به آن راضى نباشد. فرق نمى کند که آن بدى در بدن او باشد، مانند این که بگویى: فلان کس کوتاه قد یا بلند قد یا سیاه چهره است; یا در نسب او باشد، مانند این که بگویى: او پسر فلان حمّال یا فلان فاسق است; یا در صفات و افعال او باشد، مانند این که بگویى: فلانى بداخلاق است یا بخیل و متکبّر است و مسایل دیگر که منسوب به او باشد و اگر به بدى یاد شود، ناراحت مى شود.
پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «آیا مى دانید غیبت چیست؟» اصحاب عرض کردند: «خداى متعال و رسول او داناترند.» حضرت فرمود: «غیبت آن است که برادر مؤمن خود را به چیزى یاد کنى که مایه ى کراهت و ملال خاطر او باشد.» شخصى عرض کرد: «اى رسول خدا! اگر آن چه درباره ى او مى گوییم، در او باشد، باز هم غیبت است؟ حضرت فرمود: «اگر آن چه در او موجود است، بگویى، او را غیبت کرده اى و اگر در او نباشد، به او تهمت زده اى
ب ـ دلایل حرام بودن غیبت
غیبت کردن به استناد قرآن، روایات، اجماع و عقل، حرام است. خداوند متعال مى فرماید:
اى کسانى که ایمان آورده اید! غیبت همدیگر را نکنید. آیا دوست دارید گوشت برادر خودتان را بخورید، در حالى که مردار است؟! پس تقوا پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و رحیم است
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نیز فرموده است:
از بدگویى و غیبت مؤمنان دورى کنید; زیرا گناه غیبت و بدگویى از گناه زنا کردن بزرگ تر است. اگر کسى زنا کند و واقعاً پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبه اش را مى پذیرد، ولى غیبت کننده آمرزیده نمى شود، مگر این که غیبت شونده از او راضى شود . هم چنین در روایتى دیگر مى فرماید: همانا بدگویى و غیبت بر هر مسلمانى حرام است و بدگویى کردن، کردار شایسته ى انسان را نابود مى کند، همان گونه که آتش، هیزم را نابود مى کند
ج ـ جایز یا واجب بودن غیبت
1ـ اگر به شخصى ستم شده باشد، جایز است پیش حاکم و قاضى، براى دفاع از خود، ستم ستم کار را آشکار کند.
2ـ اگر شخصى در مسأله اى با شما مشورت کند یا درباره ى کسى بپرسد، مى توانید و باید عیبى را که در شخص موردنظر وجود دارد، بیان کنید.
3ـ اگر مؤمنى با فاسقى دوست شده است و احتمال دارد فاسد شود، باید مؤمن را از احوال فاسق آگاه کنیم.
4ـ شهادت دادن به سود مظلوم علیه ظالم در پیش قاضى (واجب است).
5ـ بیان احوال کسانى که اهل بدعت و فساد در دین هستند و... .
د ـ درمان غیبت
براى درمان غیبت، دو راه وجود دارد; درمان اجمالى و درمان تفصیلى. در این جا تنها به راه کار اجمالى مى پردازیم و براى آگاهى از روش تفصیلى، شما را به مطالعه ى کتاب هاى معرفى شده فرا مى خوانیم.
درمان اجمالى غیبت آن است که با دیده ى بصیرت، ساعتى در آیات قرآن و احادیث اهل بیت(علیهم السلام)ـ که در موضوع غیبت است ـ بیاندیش و غضب خداى متعال و عذاب روز جزا را به یادآور. آن گاه مفاسد دنیوى غیبت را در نظر بگیر و بیاندیش که ممکن است غیبت به گوش آن شخص برسد و به بغض و کینه و دشمنى بیانجامد و در مقام انتقام گرفتن و اهانت و غیبت تو برآید. پس بیاندیش که اگر کسى از تو نزد دیگرى غیبت کند، چگونه آزرده و خشمناک مى شوى. بنابراین، مقتضاى انسانیّت آن است که آبروى دیگران را نبرى و در کردار و گفتار، خود را کنترل کنى و با اندیشه در آن چه مى گویى، آرام آرام از غیبت، دست بردارى.
امام كاظم علیه السلام : هر كس پشت سر دیگرى چیزى بگوید كه در او هست و مردم هم آن را مىدانند غیبتش نكردهاست ، اما اگر كسى پشت سرش چیزى را بگوید كه در او هست ولى مردم نمىدانند ، غیبتش كردهاست .
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : چهار كسند كه غیبت كردن از آنها غیبت نیست : فاسقى كه فسق خودرا آشكارمىسازد ، پیشواى دروغگویى كه اگر خوبى كنى ، سپاسگزارى نمىكند و اگر بدى كنى ، نمىبخشد ، كسانى كه از سر خنده و شوخى فحش مادر مىدهند و كسى كه از جماعت مسلمانان كناره گیرد و بر امّت من عیب گیرد و به روى آنها شمشیر كشد .
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : تا كى از بردن نام فاجر خوددارى مىكنید ؟ رسوایش سازید ، تا مردماز اوبر حذر باشند
پیامبر خداصلى الله علیه وآله - در پاسخ به این سؤال كه كفّاره غیبت چیست - : كفّارهاش این است كه هرگاه به یاد كسى كه از او غیبت كردهاى افتادى ، از خداوند برایش آمرزش بخواهى .
امام على علیه السلام : هر كس براى فخرفروشى كارى كند ، خداوند در روز قیامت او را سیاه محشور گرداند .
در حدیثی از امام صادق (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page) علیهالسلام در بارهی تعریف غیبت میخوانیم که:
غیبت آن است که در باره برادر مسلمانت چیزی بگویی که خداوند آن را بر او مستور داشته است.
این نکته حائز اهمیت است که از بعضی کلمات بزرگان گاه چنین استفاده میشود که غیبت در مورد همهی مؤمنان نیست بلکه تنها در مورد کسانی است که از گناه خود پشیمانند و یا توبه کردهاند و در سرحد اعتدالند.
و اما غیبت افراد فاسق و گنهکار جایز است هر چند گناهشان پنهان باشد و گاه به این روایت از امام صادق علیهالسلام نیز استناد جستهاند که فرمود:
کسی که در روابطش با مردم ستم نکند، و در سخنانی که میگوید به مردم دروغ نگوید و از وعدههایش تخلف نجوید چنین کسی غیبتش حرام و شخصیت کامل و عدالت او ظاهر و اخوتش واجب است.
امام صادق علیهالسلام میفرماید: هنگامی که فاسق تظاهر به فسق کند نه احترامی دارد و نه غیبتی
و در حدیث دیگری از امام رضا (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page)(علیهالسلام) میخوانیم : کسی که چادر حیا را از سر برگیرد غیبت ندارد
احادیث متعدد به خوبی نشان میدهد که اگر شخصی گناه کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست و غیبت شخص متظاهر به فسق نیز در خصوص آن عملی که تظاهر به آن میکند جایز است نه نسبت به تمام اعمالش.
از این گذشته حرمت غیبت با دلیل عقل نیز ثابت است چرا که نوعی ظلم و ستم و افشای اسرار و ریختن آبروی مردم محسوب میشود و بیشک فرقی میان فاسق و عادل در این زمینه نیست مگر در مواردی که غیبت سبب نهی از منکر یا دفع خطر و ضرر از جامعه مسلمین گردد. و در آن هم میان فاسق و عادل تفاوتی نیست.
یکی از گناهان بزرگ غیبت است. غیبت یعنی پشتسر دیگران بدگویی کردن و سخن ناخوشایند گفتن.
در روایتی آمده غیبت عبارت است از بیان اموری است که خدا بر برادرت پنهان کرده است اما بیان اموری مثل عصبانیت و عجله
که ظاهر هستند غیبت محسوب نمیشود باید توجه داشت که تحقق غیبت فقط به واسطهی زبان نیست بلکه غیر از گفتار بوسیلهی نوشتن و ایماء و اشاره و حرکت چشم و اعضای دیگر و هر چیزی که مقصود را بفهماند نیز محقق میشود و به همین خاطر است که گفتهاند: قلم،زبان دوم انسان است.
درمان این بیماری خطرناک اخلاقی از جهاتی با درمان سایر بیماریهای اخلاقی مشابه و از جهاتی متفاوت است و در مجموع رعایت امور زیر برای پیشگیری یا درمان غیبت کارساز است:
-1- درمان اصلی هر بیماری جسمی یا روانی و اخلاقی جز با ریشهیابی عوامل آن و قطع کردن آنها امکان پذیر نیست و از آنجا که عوامل زیادی در بروز و ظهور این صفت زشت مؤثر بود باید به سراغ آنها رفت:
حسد ، کینهتوزی انحصارطلبی، انتقامجویی، کبر و خود برتربینی، از عوامل مهمی بود که آدمی را به سراغ غیبت میفرستاد و تا اینها از وجود انسان ریشهکن نشود صفت رذیله غیبت هم ریشهکن نخواهد شد
- 2-راه مهم دیگر برای درمان این رذیله اخلاقی توجه به پیآمدهای سوء معنوی و مادی، فردی و اجتماعی آن است، هرگاه انسان به این نکته توجه کند که غیبت او را از چشم مردم میاندازد و به عنوان فردی خائن، حقنشناس، ضعیف و ناتوان در جامعه معرفی میکند و پیوند اعتماد و اطمینان را در جامعه متزلزل میسازد
عذرهائی که موجب تجویز غیبت میشوند به شرح ذیل است:
1-دادخواهی : اگر کسی برای دادخواهی در نزد کسی که میتواند حق او را بگیرد از دیگری که بر او ظلم نموده بگونهای تظلم و دادخواهی کند که مستلزم ذکر نام او باشد اشکال ندارد .
-2-استفتاء : «یعنی سؤال از مجتهد برای به دست آوردن فتوای او»
-3-برحذر داشتن مؤمنین از خطر و نصیحت مشورت کننده
مثلاً اگر کسی برای ازدواج با زنی با انسان مشورت کند و انسان در آن زن عیبی سراغ دارد باید تذکر دهد.
-4-اگر کسی به اسم یا لقبی معروف باشد که حاکی از عیب اوست و برای شناساندن او راه دیگری نباشد گفتن آن اسم یا لقب اشکال ندارد.
و اما روایتی که از امام صادق علیه السلام رسیده است که فرمود: «غیبت آنست که درباره کسی چیزی بگویی که در نزد خداوند عیب نباشد و به چیزی او را مذمت کنی که دانشمندان آن را میستایند.ولی سخن گفتن درباره غایب به چیزی که در نزد خدا مذموم و صاحب آن مورد سرزنش است، این غیبت نیست، هر چند صاحب آن اگر بشنود ناراحتشود و تو از آن عیب بری و خالی باشی، و در این سخنتحق را از باطل به وسیله بیان خدا و رسول او جدا و روشن کنی، و لیکن به این شرط که گوینده غیر از بیان حق و باطل در دین خدای عز و جل مقصود دیگری نداشته باشد، و اما هر گاه مرادش ذکر نقص مذکور بدون این معنی (بیان حق و باطل) باشد، این شخص اگر چه کارش صواب باشد به سبب فساد مراد و مقصد باز خواستخواهد شد (.این روایت مخصوص موردی است که صاحبش قبح آن را نداند، یا آن را پوشیده دارد و آشکار شدن آن او را ناخوش آید.دلیل این مطلب روایت دیگری است از آن حضرت، که وقتی از غیبت پرسیدند، فرمود:
«این است که درباره برادرت در دین او چیزی بگوئی که نکرده است، و به زبان چیزی را منتشر کنی که خدا بر او پوشانده و حدی درباره آن اقامه نکرده است» .
«غیبت آنست که درباره برادرت چیزی بگوئی که خدا بر او پوشانده است و اما چیزی که در او آشکار است، مانند تندخوئی و شتابزدگی [گفتن آن] غیبت نیست» .
و امام کاظم علیه السلام فرمود: «هر که در پشتسر مردی چیزی بگوید که در او هست و مردم میدانند او را غیبت نکرده، و هر که پشتسر کسی چیزی بگوید که در او هست ولی مردم نمیدانند غیبتش کرده، و هر که پشتسر کسی چیزی بگوید که در او نیستبه او بهتان زده است» .و خواهد آمد که هر کس تجاهر به گناه کند و آن را پوشیده ندارد غیبت ندارد.
«هر که مؤمنی را در نزد او خوار و رسوا کنند و او بتواند یاریش کند و نکند خدا او را در روز قیامت در حضور همه خلائق خوار و رسوا خواهد ساخت» .
«هر که در غیاب برادر خویش از آبروی او دفاع کند، بر خداست که در قیامت آبروی او را نگاهدارد» .
«هر که در غیاب برادرش از آبروی او دفاع کند بر خدا حق است که او را از جهنم نجات بخشد» .
و فرمود: «هیچ مردی نیست که برادر مسلمانش پیش او [به بدی] یاد شود، و او بتواند - و لو به کلمهای - او را یاری کند و نکند، مگر اینکه خدای عز و جل در دنیا و آخرت او را خوار سازد.و هر که پیش او از برادر مسلمانش [به بدی] یاد شود و او را یاری کند، خداوند در دنیا و آخرت او را یاری میکند» .
و فرمود: «هر که در دنیا از آبروی برادر مسلمانش حمایت و دفاع کند، خداوند در قیامت فرشتهای را بر خواهد انگیخت تا او را از آتش حمایت کند» .
و فرمود: «هر که بر برادر خویش منت گذارد درباره غیبتی که از او در مجلسی بشنود و آن را رد کند خداوند هزار هزار شر را در دنیا و آخرت از او بگرداند، و اگر تواند و غیبت او را رد نکند، گناه او هفتاد برابر آن کسی است که او را غیبت کرده است» .
و امام باقر علیه السلام فرمود: «هر که در نزد او غیبتبرادر مؤمنش بشود و او را یاری و کمک کند، خداوند در دنیا و آخرت او را یاری کند، و کسی که با داشتن قدرت او را یاری نکند و از او دفاع ننماید، خداوند در دنیا و آخرت او را خوار و پست گرداند» .
مواردی که غیبت در آنها جایز است
چون دانستی که غیبت عبارت است از یاد کردن دیگری به آنچه اگر بشنود خوشش نیاید، اکنون بدان که غیبت در صورتی حرام است که به قصد آبروریزی یا تفریح و سرگرمی، یا خنداندن مردم به وسیله آن باشد.و اما اگر برای مقصود صحیحی باشد که جز غیبت راهی به رسیدن آن وجود ندارد حرام نیست.و مقاصد و اغراض صحیحی که غیبت را جایز و روا میسازد چند چیز است:
1- دادخواهی و تظلم در نزد کسی که حکم و حکومتبه دست اوست و میتواند احقاق حق کند، مانند قاضیان و مفتیان و حاکمان، که در نزد اینها نسبت ظلم و بدی به کسی دادن برای گرفتن حق جایز است، به دلیل قول پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ان لصاحب الحق مقالا» «برای صاحب حق سخنی است [که باید سخن خود را بگوید]» و نیز گفتار او صلی الله علیه و آله و سلم: «لی الواجد یحل عرضه و عقوبته» «سرپیچانیدن و مسامحه آدم دارا [در ادای قرض خود] شرافت و مجازات وی را مباح و روا میسازد [یعنی به طلبکار حق میدهد که آبروی کسی را که میتواند دین خود را بپردازد و مسامحه میکند بریزد و درخواستبازداشت وی را بکند]» .و وقتی هند در محضر آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم گفت: «ابوسفیان مردی بخیل است و به قدر کفایتبه من و فرزندانم خرجی نمیدهد، آیا میتوانم بیآگاهی او از مالش برگیرم؟ حضرت سخن او را بد و منکر نشمرد، و فرمود: به اندازهای که تو و فرزندانت را کفایت کند به نحو نیکو برداشت کن».
2- کمک کردن در رفع منکر و جلوگیری از گناهان و برگرداندن گناهکار به صلاح، در این صورت ذکر بدی و غیبت تنها به قصد درست و صحیح جایز است وگرنه جایز نیست.
3- برای خیرخواهی و راهنمائی کسی که در امر ازدواج و سپردن امانت و امثال اینها مشورت میکند.همچنین جرح کردن (یعنی شهادت به عدم عدالت) شاهد و مفتی و قاضی هر گاه درباره آنها سؤال شود.در این صورت ذکر آنچه از عدم عدالت و اهلیت آنها برای فتوا دادن و قضاء میداند جایز استبه شرط آنکه به قصد صحیح و به نیت ارشاد و راهنمائی باشد و انگیزه حسد یا تلبیس و تزویر شیطانی در میان نباشد، و همچنین برای حفظ مسلمانان از شر و زیان یا سرایت فسق و بدعت.بنابراین کسی که عالمی یا غیر عالمی از مؤمنان را ببیند که با بدکار یا فاسق یا بدعتگذاری رفت و آمد دارد، و بترسد که به وی زیانی برسد و فسق و بدعت او در اثر مصاحبتبه وی سرایت کند، جایز است که او را از شر و فسق و بدعت وی آگاه سازد به شرطی که انگیزه او صرفا ترس از رسیدن شر و فساد یا سرایت فسق و بدعتبه وی باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا از ذکر فاجر خودداری میکنید تا مردم او را نشناسند؟ وی را به آنچه در اوستیاد کنید تا مردم از وی بر حذر باشند» .
و از جمله چیزهایی که در بر حذر داشتن مسلمانان و حفظ آنها از شر و ضرر داخل است اظهار عیبی است که میداند در کالای مورد خرید و فروش هست، هر چند فروشنده را خوش نیاید زیرا اظهار وی خریدار را از ضرر حفظ میکند.
مثلا شخصی را میبیند که میخواهد مرکبی بخرد و میداند که این مال دزدی استیا عیب دیگری دارد، باید آن را بر خریدار آشکار کند، زیرا سکوت وی موجب زیان خریدار خواهد شد.
4- رد کسی که خود را به دیگری منسوب نماید و نسبتی با او نداشته باشد.
5- رد اقوال اهل ضلالتیا رد دعوی باطل در دین.
6- شهادت دادن علیه کسی که فعل حرامی را مرتکب شده باشد، در جائی که باید شهادت داد.
7- ضرورت شناسانیدن، که هر گاه کسی به لقبی معروف باشد که دلالتبر عیبی کند، و شناسانیدن او فقط به وسیله این لقب باشد و در ذکر آن گناهی نهفته نیست، به شرط آنکه از راه دیگر معرفی وی ممکن نباشد شناسانیدن او به آن لقب اشکالی ندارد. دلیل این، فعل راویان و عالمان در اعصار و در بلاد اسلامی است، که مثلا میگویند: اعمش (آن که از چشمش به علتسستی و بیماری آب میریزد) و اعرج (لنگ) و مانند اینها چنین روایت کردهاند، زیرا غالبا به صورتی است که صاحب آن را از شنیدنش ناخوش نمیآید.
8- هر گاه کسی که از او سخن گفته میشود سزاوار خوار داشتن و سبک شمردن باشد، از آنرو که تظاهر به گناه و فسق میکند، مثل ظلم و زنا و شرابخواری و مانند اینها، به شرط آنکه به غیر از گناهی که آشکار ساخته به امر دیگری تعدی نشود، زیرا گفتن آنچه غیر علنی است غیبت و گناه شمرده میشود.و اما ذکر گناهی که علانیه مرتکب شده گناه نیست، زیرا خود صاحبش از ذکر آن باکی ندارد و بلکه به آن تفاخر میکند و علنی شدن آن را میخواهد.و علاوه بر این، اخبار بر جواز غیبت چنین کسی دلالت دارد، چنانکه بعضی از آنها ذکر شد.
رسول خدا فرمود: «هر که پرده حیا از رخسار بیندازد غیبتش رواست» و فرمود: «غیبت فاسق ناروا نیست» .
و ظاهر آن است که ذکر عیوبی که به آن تظاهر و تجاهر میشود غیبت نیست، نه شرعا و نه لغة، نه اینکه غیبت است و چون شرعا از مستثنیات غیبتشمرده شده جایز است.جوهری گفته است: «غیبت آن است که پشتسر انسان چیزی گفته شود که اگر بشنود غمگین گردد، که اگر راستباشد غیبت نامیده میشود و اگر دروغ باشد بهتان نام میگیرد» .
و جماعتی از علما در دو موضع دیگر غیبت را جایز دانستهاند: یکی آنکه دو یا چند نفر بر عیب کسی مطلع باشند و بین خود باز گویند بیآنکه برای دیگری که از آن آگاه نیست اظهار کنند.و در بعضی از اخباری که گذشت دلالتی بر جواز آن هست.و دیگر غیبت کسانی که محصور نباشند، چنانکه گفته میشود: «فلان طایفه چنین میگویند، یا اهل فلان شهر چنیناند» .و مثل اینکه گفته شود: «بعضی از مردم چنین میگویند یا چنین میکنند، یا کسی که امروز با او ملاقات داشتیم چنین بود» ، در صورتی که آن بعض یا آن شخص بر شنونده معلوم نباشد، ولی اگر به واسطه قرینهای به شخص معینی دلالت کند غیبتحرام است، و همین طور اگر گفته شود: «یکی از مدعیان علم» ، اگر قرینهای با آن باشد که شخص خاصی از آن فهمیده شود غیبت است وگرنه، نه.و همچنین اگر مصنفی در کتاب خود از فاضل معینی نام ببرد و گفتار او را بدون اینکه عذر ضروری او را ذکر کند زشت و عیبناک گرداند غیبت است، و اما اگر مطلب را بدون تعیین آن شخص ذکر کند، مثل اینکه بگوید: «یکی از فضلا خطا و لغزشی کرده» ، غیبت نیست.
سر اینکه در غیبتشرط است که تعریض (کنایه و گوشه زدن) به شخص معینی باشد، و اعتراض و تعرض نسبتبه مبهم و غیر محصور غیبت نیست این است که با ابهام و منحصر نبودن [اشخاص مورد غیبت]، کسی را ناخوش نمیآید، چنانکه این حال معلوم است.و بعضی از اخبار به این معنی دلالت دارد، رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی از کسی چیز ناخوشایندی سر میزد میفرمود: «چرا مردمی چنین و چنان میکنند» بدون اینکه کننده آن را تعیین کند.
کفاره غیبت
کفاره غیبت - بعد از توبه و پشیمانی برای آنکه ذمهاش از حق خداوند بیرون رود - این است که از عهده حق شخصی که غیبت او را کرده برآید.و راهش این است که اگر از دنیا رفته و یا در دسترس او نیست، برای او بسیار استغفار و دعا کند، تا این دعا و طلب آمرزش در قیامت از حسنات وی به شمار رود و جبران سیئه غیبت را بنماید.و اگر زنده و در دسترس او باشد و از غیبتبا خبر نشده، و در شنیدش احتمال دشمنی و فتنه رود، برایش بسیار دعا و طلب آمرزش نماید و وی را با خبر نکند، و اگر خبر آن به او رسیده و یا نشنیده ولی در اظهار آن احتمال فتنه و عداوت نمیرود، از او حلیتبطلبد و عذرخواهی کند و اظهار تاسف نماید و در ستایش و دوستی وی مبالغه کند و به این شیوه چندان ادامه دهد تا دلش خوش شود و حلالش کند، و اگر قلبا راضی نشد و حلال ننمود همین عذرخواهی و اظهار دوستی حسنهای است که در قیامتبرابر سیئه غیبت قرار میگیرد.
و دلیل این بیان قول امام صادق علیه السلام است: «اگر غیبت کردی و به گوش آن غیبتشده رسید، از او حلیتبخواه، و اگر نشنیده به او مرسان و استغفار کن>
و این برای آنست که در حلیتخواستن در صورتی که به گوش او نرسیده فتنه انگیزی و کینه توزی است، و کسی که با خبر نشده در حکم کسی است که به او دسترسی نیستیا در گذشته یا غایب است، و بنابراین قول پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: «کفاره غیبت کسی این است که برای او استغفار کنی» ، بر صورتی حمل میشود که به وی دسترسی نباشد، و یا اگر در دسترس باشد آگاهانیدن و حلیتخواستن موجب فتنه انگیزی و عداوت گردد.و نیز این قول آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم: «هر که از برادرش مظلمهای در آبرو یا مال به گردن دارد، از او حلیتبخواهد پیش از آنکه روزی بیاید که درم و دیناری نیست، از حسنات او برگیرند، و اگر حسناتی نداشته باشد از سیئات آن شخص بردارند و بر سیئات او افزایند» ، بر این صورت حمل میشود که به گوشش رسیده یا اگر نرسیده اعلام و استحلال موجب فتنه و عداوت نخواهد شد. http://pnu-club.com/imported/2010/02/61.gif
حقیقت و معناى غیبت آن است که انسان درباره ى شخصى، چیزى بگوید که اگر به گوش او برسد، ناراحت مى شود. غیبت به حکم قرآن و احادیث و عقل و اجماع، حرام است و تنها در مواردى که غیبت جایز یا واجب است، معصیت نخواهد بود.
اینک از جنبه هاى گوناگون به این مسأله مى پردازیم: الف ـ معناى غیبت
حقیقت و معناى غیبت بر اساس آن چه از روایات استفاده مى شود، این است که چیزى درباره ى برادر مسلمان و مؤمن خود نزد مردم بگویى که اگر به گوش او برسد، دل تنگ شود و به آن راضى نباشد. فرق نمى کند که آن بدى در بدن او باشد، مانند این که بگویى: فلان کس کوتاه قد یا بلند قد یا سیاه چهره است; یا در نسب او باشد، مانند این که بگویى: او پسر فلان حمّال یا فلان فاسق است; یا در صفات و افعال او باشد، مانند این که بگویى: فلانى بداخلاق است یا بخیل و متکبّر است و مسایل دیگر که منسوب به او باشد و اگر به بدى یاد شود، ناراحت مى شود.
پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «آیا مى دانید غیبت چیست؟» اصحاب عرض کردند: «خداى متعال و رسول او داناترند.» حضرت فرمود: «غیبت آن است که برادر مؤمن خود را به چیزى یاد کنى که مایه ى کراهت و ملال خاطر او باشد.» شخصى عرض کرد: «اى رسول خدا! اگر آن چه درباره ى او مى گوییم، در او باشد، باز هم غیبت است؟ حضرت فرمود: «اگر آن چه در او موجود است، بگویى، او را غیبت کرده اى و اگر در او نباشد، به او تهمت زده اى
ب ـ دلایل حرام بودن غیبت
غیبت کردن به استناد قرآن، روایات، اجماع و عقل، حرام است. خداوند متعال مى فرماید:
اى کسانى که ایمان آورده اید! غیبت همدیگر را نکنید. آیا دوست دارید گوشت برادر خودتان را بخورید، در حالى که مردار است؟! پس تقوا پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و رحیم است
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نیز فرموده است:
از بدگویى و غیبت مؤمنان دورى کنید; زیرا گناه غیبت و بدگویى از گناه زنا کردن بزرگ تر است. اگر کسى زنا کند و واقعاً پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبه اش را مى پذیرد، ولى غیبت کننده آمرزیده نمى شود، مگر این که غیبت شونده از او راضى شود . هم چنین در روایتى دیگر مى فرماید: همانا بدگویى و غیبت بر هر مسلمانى حرام است و بدگویى کردن، کردار شایسته ى انسان را نابود مى کند، همان گونه که آتش، هیزم را نابود مى کند
ج ـ جایز یا واجب بودن غیبت
1ـ اگر به شخصى ستم شده باشد، جایز است پیش حاکم و قاضى، براى دفاع از خود، ستم ستم کار را آشکار کند.
2ـ اگر شخصى در مسأله اى با شما مشورت کند یا درباره ى کسى بپرسد، مى توانید و باید عیبى را که در شخص موردنظر وجود دارد، بیان کنید.
3ـ اگر مؤمنى با فاسقى دوست شده است و احتمال دارد فاسد شود، باید مؤمن را از احوال فاسق آگاه کنیم.
4ـ شهادت دادن به سود مظلوم علیه ظالم در پیش قاضى (واجب است).
5ـ بیان احوال کسانى که اهل بدعت و فساد در دین هستند و... .
د ـ درمان غیبت
براى درمان غیبت، دو راه وجود دارد; درمان اجمالى و درمان تفصیلى. در این جا تنها به راه کار اجمالى مى پردازیم و براى آگاهى از روش تفصیلى، شما را به مطالعه ى کتاب هاى معرفى شده فرا مى خوانیم.
درمان اجمالى غیبت آن است که با دیده ى بصیرت، ساعتى در آیات قرآن و احادیث اهل بیت(علیهم السلام)ـ که در موضوع غیبت است ـ بیاندیش و غضب خداى متعال و عذاب روز جزا را به یادآور. آن گاه مفاسد دنیوى غیبت را در نظر بگیر و بیاندیش که ممکن است غیبت به گوش آن شخص برسد و به بغض و کینه و دشمنى بیانجامد و در مقام انتقام گرفتن و اهانت و غیبت تو برآید. پس بیاندیش که اگر کسى از تو نزد دیگرى غیبت کند، چگونه آزرده و خشمناک مى شوى. بنابراین، مقتضاى انسانیّت آن است که آبروى دیگران را نبرى و در کردار و گفتار، خود را کنترل کنى و با اندیشه در آن چه مى گویى، آرام آرام از غیبت، دست بردارى.
امام كاظم علیه السلام : هر كس پشت سر دیگرى چیزى بگوید كه در او هست و مردم هم آن را مىدانند غیبتش نكردهاست ، اما اگر كسى پشت سرش چیزى را بگوید كه در او هست ولى مردم نمىدانند ، غیبتش كردهاست .
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : چهار كسند كه غیبت كردن از آنها غیبت نیست : فاسقى كه فسق خودرا آشكارمىسازد ، پیشواى دروغگویى كه اگر خوبى كنى ، سپاسگزارى نمىكند و اگر بدى كنى ، نمىبخشد ، كسانى كه از سر خنده و شوخى فحش مادر مىدهند و كسى كه از جماعت مسلمانان كناره گیرد و بر امّت من عیب گیرد و به روى آنها شمشیر كشد .
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : تا كى از بردن نام فاجر خوددارى مىكنید ؟ رسوایش سازید ، تا مردماز اوبر حذر باشند
پیامبر خداصلى الله علیه وآله - در پاسخ به این سؤال كه كفّاره غیبت چیست - : كفّارهاش این است كه هرگاه به یاد كسى كه از او غیبت كردهاى افتادى ، از خداوند برایش آمرزش بخواهى .
امام على علیه السلام : هر كس براى فخرفروشى كارى كند ، خداوند در روز قیامت او را سیاه محشور گرداند .
در حدیثی از امام صادق (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page) علیهالسلام در بارهی تعریف غیبت میخوانیم که:
غیبت آن است که در باره برادر مسلمانت چیزی بگویی که خداوند آن را بر او مستور داشته است.
این نکته حائز اهمیت است که از بعضی کلمات بزرگان گاه چنین استفاده میشود که غیبت در مورد همهی مؤمنان نیست بلکه تنها در مورد کسانی است که از گناه خود پشیمانند و یا توبه کردهاند و در سرحد اعتدالند.
و اما غیبت افراد فاسق و گنهکار جایز است هر چند گناهشان پنهان باشد و گاه به این روایت از امام صادق علیهالسلام نیز استناد جستهاند که فرمود:
کسی که در روابطش با مردم ستم نکند، و در سخنانی که میگوید به مردم دروغ نگوید و از وعدههایش تخلف نجوید چنین کسی غیبتش حرام و شخصیت کامل و عدالت او ظاهر و اخوتش واجب است.
امام صادق علیهالسلام میفرماید: هنگامی که فاسق تظاهر به فسق کند نه احترامی دارد و نه غیبتی
و در حدیث دیگری از امام رضا (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page)(علیهالسلام) میخوانیم : کسی که چادر حیا را از سر برگیرد غیبت ندارد
احادیث متعدد به خوبی نشان میدهد که اگر شخصی گناه کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست و غیبت شخص متظاهر به فسق نیز در خصوص آن عملی که تظاهر به آن میکند جایز است نه نسبت به تمام اعمالش.
از این گذشته حرمت غیبت با دلیل عقل نیز ثابت است چرا که نوعی ظلم و ستم و افشای اسرار و ریختن آبروی مردم محسوب میشود و بیشک فرقی میان فاسق و عادل در این زمینه نیست مگر در مواردی که غیبت سبب نهی از منکر یا دفع خطر و ضرر از جامعه مسلمین گردد. و در آن هم میان فاسق و عادل تفاوتی نیست.
یکی از گناهان بزرگ غیبت است. غیبت یعنی پشتسر دیگران بدگویی کردن و سخن ناخوشایند گفتن.
در روایتی آمده غیبت عبارت است از بیان اموری است که خدا بر برادرت پنهان کرده است اما بیان اموری مثل عصبانیت و عجله
که ظاهر هستند غیبت محسوب نمیشود باید توجه داشت که تحقق غیبت فقط به واسطهی زبان نیست بلکه غیر از گفتار بوسیلهی نوشتن و ایماء و اشاره و حرکت چشم و اعضای دیگر و هر چیزی که مقصود را بفهماند نیز محقق میشود و به همین خاطر است که گفتهاند: قلم،زبان دوم انسان است.
درمان این بیماری خطرناک اخلاقی از جهاتی با درمان سایر بیماریهای اخلاقی مشابه و از جهاتی متفاوت است و در مجموع رعایت امور زیر برای پیشگیری یا درمان غیبت کارساز است:
-1- درمان اصلی هر بیماری جسمی یا روانی و اخلاقی جز با ریشهیابی عوامل آن و قطع کردن آنها امکان پذیر نیست و از آنجا که عوامل زیادی در بروز و ظهور این صفت زشت مؤثر بود باید به سراغ آنها رفت:
حسد ، کینهتوزی انحصارطلبی، انتقامجویی، کبر و خود برتربینی، از عوامل مهمی بود که آدمی را به سراغ غیبت میفرستاد و تا اینها از وجود انسان ریشهکن نشود صفت رذیله غیبت هم ریشهکن نخواهد شد
- 2-راه مهم دیگر برای درمان این رذیله اخلاقی توجه به پیآمدهای سوء معنوی و مادی، فردی و اجتماعی آن است، هرگاه انسان به این نکته توجه کند که غیبت او را از چشم مردم میاندازد و به عنوان فردی خائن، حقنشناس، ضعیف و ناتوان در جامعه معرفی میکند و پیوند اعتماد و اطمینان را در جامعه متزلزل میسازد
عذرهائی که موجب تجویز غیبت میشوند به شرح ذیل است:
1-دادخواهی : اگر کسی برای دادخواهی در نزد کسی که میتواند حق او را بگیرد از دیگری که بر او ظلم نموده بگونهای تظلم و دادخواهی کند که مستلزم ذکر نام او باشد اشکال ندارد .
-2-استفتاء : «یعنی سؤال از مجتهد برای به دست آوردن فتوای او»
-3-برحذر داشتن مؤمنین از خطر و نصیحت مشورت کننده
مثلاً اگر کسی برای ازدواج با زنی با انسان مشورت کند و انسان در آن زن عیبی سراغ دارد باید تذکر دهد.
-4-اگر کسی به اسم یا لقبی معروف باشد که حاکی از عیب اوست و برای شناساندن او راه دیگری نباشد گفتن آن اسم یا لقب اشکال ندارد.
و اما روایتی که از امام صادق علیه السلام رسیده است که فرمود: «غیبت آنست که درباره کسی چیزی بگویی که در نزد خداوند عیب نباشد و به چیزی او را مذمت کنی که دانشمندان آن را میستایند.ولی سخن گفتن درباره غایب به چیزی که در نزد خدا مذموم و صاحب آن مورد سرزنش است، این غیبت نیست، هر چند صاحب آن اگر بشنود ناراحتشود و تو از آن عیب بری و خالی باشی، و در این سخنتحق را از باطل به وسیله بیان خدا و رسول او جدا و روشن کنی، و لیکن به این شرط که گوینده غیر از بیان حق و باطل در دین خدای عز و جل مقصود دیگری نداشته باشد، و اما هر گاه مرادش ذکر نقص مذکور بدون این معنی (بیان حق و باطل) باشد، این شخص اگر چه کارش صواب باشد به سبب فساد مراد و مقصد باز خواستخواهد شد (.این روایت مخصوص موردی است که صاحبش قبح آن را نداند، یا آن را پوشیده دارد و آشکار شدن آن او را ناخوش آید.دلیل این مطلب روایت دیگری است از آن حضرت، که وقتی از غیبت پرسیدند، فرمود:
«این است که درباره برادرت در دین او چیزی بگوئی که نکرده است، و به زبان چیزی را منتشر کنی که خدا بر او پوشانده و حدی درباره آن اقامه نکرده است» .
«غیبت آنست که درباره برادرت چیزی بگوئی که خدا بر او پوشانده است و اما چیزی که در او آشکار است، مانند تندخوئی و شتابزدگی [گفتن آن] غیبت نیست» .
و امام کاظم علیه السلام فرمود: «هر که در پشتسر مردی چیزی بگوید که در او هست و مردم میدانند او را غیبت نکرده، و هر که پشتسر کسی چیزی بگوید که در او هست ولی مردم نمیدانند غیبتش کرده، و هر که پشتسر کسی چیزی بگوید که در او نیستبه او بهتان زده است» .و خواهد آمد که هر کس تجاهر به گناه کند و آن را پوشیده ندارد غیبت ندارد.
«هر که مؤمنی را در نزد او خوار و رسوا کنند و او بتواند یاریش کند و نکند خدا او را در روز قیامت در حضور همه خلائق خوار و رسوا خواهد ساخت» .
«هر که در غیاب برادر خویش از آبروی او دفاع کند، بر خداست که در قیامت آبروی او را نگاهدارد» .
«هر که در غیاب برادرش از آبروی او دفاع کند بر خدا حق است که او را از جهنم نجات بخشد» .
و فرمود: «هیچ مردی نیست که برادر مسلمانش پیش او [به بدی] یاد شود، و او بتواند - و لو به کلمهای - او را یاری کند و نکند، مگر اینکه خدای عز و جل در دنیا و آخرت او را خوار سازد.و هر که پیش او از برادر مسلمانش [به بدی] یاد شود و او را یاری کند، خداوند در دنیا و آخرت او را یاری میکند» .
و فرمود: «هر که در دنیا از آبروی برادر مسلمانش حمایت و دفاع کند، خداوند در قیامت فرشتهای را بر خواهد انگیخت تا او را از آتش حمایت کند» .
و فرمود: «هر که بر برادر خویش منت گذارد درباره غیبتی که از او در مجلسی بشنود و آن را رد کند خداوند هزار هزار شر را در دنیا و آخرت از او بگرداند، و اگر تواند و غیبت او را رد نکند، گناه او هفتاد برابر آن کسی است که او را غیبت کرده است» .
و امام باقر علیه السلام فرمود: «هر که در نزد او غیبتبرادر مؤمنش بشود و او را یاری و کمک کند، خداوند در دنیا و آخرت او را یاری کند، و کسی که با داشتن قدرت او را یاری نکند و از او دفاع ننماید، خداوند در دنیا و آخرت او را خوار و پست گرداند» .
مواردی که غیبت در آنها جایز است
چون دانستی که غیبت عبارت است از یاد کردن دیگری به آنچه اگر بشنود خوشش نیاید، اکنون بدان که غیبت در صورتی حرام است که به قصد آبروریزی یا تفریح و سرگرمی، یا خنداندن مردم به وسیله آن باشد.و اما اگر برای مقصود صحیحی باشد که جز غیبت راهی به رسیدن آن وجود ندارد حرام نیست.و مقاصد و اغراض صحیحی که غیبت را جایز و روا میسازد چند چیز است:
1- دادخواهی و تظلم در نزد کسی که حکم و حکومتبه دست اوست و میتواند احقاق حق کند، مانند قاضیان و مفتیان و حاکمان، که در نزد اینها نسبت ظلم و بدی به کسی دادن برای گرفتن حق جایز است، به دلیل قول پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ان لصاحب الحق مقالا» «برای صاحب حق سخنی است [که باید سخن خود را بگوید]» و نیز گفتار او صلی الله علیه و آله و سلم: «لی الواجد یحل عرضه و عقوبته» «سرپیچانیدن و مسامحه آدم دارا [در ادای قرض خود] شرافت و مجازات وی را مباح و روا میسازد [یعنی به طلبکار حق میدهد که آبروی کسی را که میتواند دین خود را بپردازد و مسامحه میکند بریزد و درخواستبازداشت وی را بکند]» .و وقتی هند در محضر آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم گفت: «ابوسفیان مردی بخیل است و به قدر کفایتبه من و فرزندانم خرجی نمیدهد، آیا میتوانم بیآگاهی او از مالش برگیرم؟ حضرت سخن او را بد و منکر نشمرد، و فرمود: به اندازهای که تو و فرزندانت را کفایت کند به نحو نیکو برداشت کن».
2- کمک کردن در رفع منکر و جلوگیری از گناهان و برگرداندن گناهکار به صلاح، در این صورت ذکر بدی و غیبت تنها به قصد درست و صحیح جایز است وگرنه جایز نیست.
3- برای خیرخواهی و راهنمائی کسی که در امر ازدواج و سپردن امانت و امثال اینها مشورت میکند.همچنین جرح کردن (یعنی شهادت به عدم عدالت) شاهد و مفتی و قاضی هر گاه درباره آنها سؤال شود.در این صورت ذکر آنچه از عدم عدالت و اهلیت آنها برای فتوا دادن و قضاء میداند جایز استبه شرط آنکه به قصد صحیح و به نیت ارشاد و راهنمائی باشد و انگیزه حسد یا تلبیس و تزویر شیطانی در میان نباشد، و همچنین برای حفظ مسلمانان از شر و زیان یا سرایت فسق و بدعت.بنابراین کسی که عالمی یا غیر عالمی از مؤمنان را ببیند که با بدکار یا فاسق یا بدعتگذاری رفت و آمد دارد، و بترسد که به وی زیانی برسد و فسق و بدعت او در اثر مصاحبتبه وی سرایت کند، جایز است که او را از شر و فسق و بدعت وی آگاه سازد به شرطی که انگیزه او صرفا ترس از رسیدن شر و فساد یا سرایت فسق و بدعتبه وی باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا از ذکر فاجر خودداری میکنید تا مردم او را نشناسند؟ وی را به آنچه در اوستیاد کنید تا مردم از وی بر حذر باشند» .
و از جمله چیزهایی که در بر حذر داشتن مسلمانان و حفظ آنها از شر و ضرر داخل است اظهار عیبی است که میداند در کالای مورد خرید و فروش هست، هر چند فروشنده را خوش نیاید زیرا اظهار وی خریدار را از ضرر حفظ میکند.
مثلا شخصی را میبیند که میخواهد مرکبی بخرد و میداند که این مال دزدی استیا عیب دیگری دارد، باید آن را بر خریدار آشکار کند، زیرا سکوت وی موجب زیان خریدار خواهد شد.
4- رد کسی که خود را به دیگری منسوب نماید و نسبتی با او نداشته باشد.
5- رد اقوال اهل ضلالتیا رد دعوی باطل در دین.
6- شهادت دادن علیه کسی که فعل حرامی را مرتکب شده باشد، در جائی که باید شهادت داد.
7- ضرورت شناسانیدن، که هر گاه کسی به لقبی معروف باشد که دلالتبر عیبی کند، و شناسانیدن او فقط به وسیله این لقب باشد و در ذکر آن گناهی نهفته نیست، به شرط آنکه از راه دیگر معرفی وی ممکن نباشد شناسانیدن او به آن لقب اشکالی ندارد. دلیل این، فعل راویان و عالمان در اعصار و در بلاد اسلامی است، که مثلا میگویند: اعمش (آن که از چشمش به علتسستی و بیماری آب میریزد) و اعرج (لنگ) و مانند اینها چنین روایت کردهاند، زیرا غالبا به صورتی است که صاحب آن را از شنیدنش ناخوش نمیآید.
8- هر گاه کسی که از او سخن گفته میشود سزاوار خوار داشتن و سبک شمردن باشد، از آنرو که تظاهر به گناه و فسق میکند، مثل ظلم و زنا و شرابخواری و مانند اینها، به شرط آنکه به غیر از گناهی که آشکار ساخته به امر دیگری تعدی نشود، زیرا گفتن آنچه غیر علنی است غیبت و گناه شمرده میشود.و اما ذکر گناهی که علانیه مرتکب شده گناه نیست، زیرا خود صاحبش از ذکر آن باکی ندارد و بلکه به آن تفاخر میکند و علنی شدن آن را میخواهد.و علاوه بر این، اخبار بر جواز غیبت چنین کسی دلالت دارد، چنانکه بعضی از آنها ذکر شد.
رسول خدا فرمود: «هر که پرده حیا از رخسار بیندازد غیبتش رواست» و فرمود: «غیبت فاسق ناروا نیست» .
و ظاهر آن است که ذکر عیوبی که به آن تظاهر و تجاهر میشود غیبت نیست، نه شرعا و نه لغة، نه اینکه غیبت است و چون شرعا از مستثنیات غیبتشمرده شده جایز است.جوهری گفته است: «غیبت آن است که پشتسر انسان چیزی گفته شود که اگر بشنود غمگین گردد، که اگر راستباشد غیبت نامیده میشود و اگر دروغ باشد بهتان نام میگیرد» .
و جماعتی از علما در دو موضع دیگر غیبت را جایز دانستهاند: یکی آنکه دو یا چند نفر بر عیب کسی مطلع باشند و بین خود باز گویند بیآنکه برای دیگری که از آن آگاه نیست اظهار کنند.و در بعضی از اخباری که گذشت دلالتی بر جواز آن هست.و دیگر غیبت کسانی که محصور نباشند، چنانکه گفته میشود: «فلان طایفه چنین میگویند، یا اهل فلان شهر چنیناند» .و مثل اینکه گفته شود: «بعضی از مردم چنین میگویند یا چنین میکنند، یا کسی که امروز با او ملاقات داشتیم چنین بود» ، در صورتی که آن بعض یا آن شخص بر شنونده معلوم نباشد، ولی اگر به واسطه قرینهای به شخص معینی دلالت کند غیبتحرام است، و همین طور اگر گفته شود: «یکی از مدعیان علم» ، اگر قرینهای با آن باشد که شخص خاصی از آن فهمیده شود غیبت است وگرنه، نه.و همچنین اگر مصنفی در کتاب خود از فاضل معینی نام ببرد و گفتار او را بدون اینکه عذر ضروری او را ذکر کند زشت و عیبناک گرداند غیبت است، و اما اگر مطلب را بدون تعیین آن شخص ذکر کند، مثل اینکه بگوید: «یکی از فضلا خطا و لغزشی کرده» ، غیبت نیست.
سر اینکه در غیبتشرط است که تعریض (کنایه و گوشه زدن) به شخص معینی باشد، و اعتراض و تعرض نسبتبه مبهم و غیر محصور غیبت نیست این است که با ابهام و منحصر نبودن [اشخاص مورد غیبت]، کسی را ناخوش نمیآید، چنانکه این حال معلوم است.و بعضی از اخبار به این معنی دلالت دارد، رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی از کسی چیز ناخوشایندی سر میزد میفرمود: «چرا مردمی چنین و چنان میکنند» بدون اینکه کننده آن را تعیین کند.
کفاره غیبت
کفاره غیبت - بعد از توبه و پشیمانی برای آنکه ذمهاش از حق خداوند بیرون رود - این است که از عهده حق شخصی که غیبت او را کرده برآید.و راهش این است که اگر از دنیا رفته و یا در دسترس او نیست، برای او بسیار استغفار و دعا کند، تا این دعا و طلب آمرزش در قیامت از حسنات وی به شمار رود و جبران سیئه غیبت را بنماید.و اگر زنده و در دسترس او باشد و از غیبتبا خبر نشده، و در شنیدش احتمال دشمنی و فتنه رود، برایش بسیار دعا و طلب آمرزش نماید و وی را با خبر نکند، و اگر خبر آن به او رسیده و یا نشنیده ولی در اظهار آن احتمال فتنه و عداوت نمیرود، از او حلیتبطلبد و عذرخواهی کند و اظهار تاسف نماید و در ستایش و دوستی وی مبالغه کند و به این شیوه چندان ادامه دهد تا دلش خوش شود و حلالش کند، و اگر قلبا راضی نشد و حلال ننمود همین عذرخواهی و اظهار دوستی حسنهای است که در قیامتبرابر سیئه غیبت قرار میگیرد.
و دلیل این بیان قول امام صادق علیه السلام است: «اگر غیبت کردی و به گوش آن غیبتشده رسید، از او حلیتبخواه، و اگر نشنیده به او مرسان و استغفار کن>
و این برای آنست که در حلیتخواستن در صورتی که به گوش او نرسیده فتنه انگیزی و کینه توزی است، و کسی که با خبر نشده در حکم کسی است که به او دسترسی نیستیا در گذشته یا غایب است، و بنابراین قول پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: «کفاره غیبت کسی این است که برای او استغفار کنی» ، بر صورتی حمل میشود که به وی دسترسی نباشد، و یا اگر در دسترس باشد آگاهانیدن و حلیتخواستن موجب فتنه انگیزی و عداوت گردد.و نیز این قول آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم: «هر که از برادرش مظلمهای در آبرو یا مال به گردن دارد، از او حلیتبخواهد پیش از آنکه روزی بیاید که درم و دیناری نیست، از حسنات او برگیرند، و اگر حسناتی نداشته باشد از سیئات آن شخص بردارند و بر سیئات او افزایند» ، بر این صورت حمل میشود که به گوشش رسیده یا اگر نرسیده اعلام و استحلال موجب فتنه و عداوت نخواهد شد. http://pnu-club.com/imported/2010/02/61.gif