زهره87
07-21-2010, 01:38 PM
جكيده مقاله :
پس از بررسي نمونه اي طلاقهاي واقع در شهر تهران در سال 1367 دريافتيم كه مهمترين علتهاي طلاق عبارتند از: عدم توافق اخلاقي ( به وزن 25/0)‘ اختلاف خانوادگي (218/0)‘ اختلاف داخلي (106/0)‘ نداشتن سازگاري (105/0)‘ اعتياد (6%)‘ عدم تمكين (055/0)‘ عقيم بودن (023/0)‘ نداشتن بچه (023/0)‘ ندادن خرجي (023/0). متغيرهاي مهم و مؤثر در طلاق عبارتند از: سن جوانترين آنها 14 سال (زن) و مسن ترين آنها 50 سال به بالا (مرد) شغل (اداري‘ آزاد‘ توليدي‘ كارگري) تحصيلات‘ تعداد ازدواج‘ محل تولد‘ همشهري بودن. در اين تحقيق دريافته ايم كه زوجهاي جوان در اثر اختلاف خانوادگي و نداشتن توافق اخلاقي و نداشتن بچه از هم جدا شده اند و نيز زنان جوان كه سواد ابتدايي و مردهايي كه شغل اداري و بدون فرزند بوده اند به دلايل بالا طلاق رجعي گرفته اند. زنان ميانسال و مردهاي بيسواد با داشتن 1 تا 2 فرزند در اثر اعتياد طلاق خلفي گرفته اند. مردهاي ميانسال كه مدرك تحصيلي ديپلم دارند و اغلب 2 تا 3 بار ازدواج كرده اند از همسرشان جدا شده اند. مرداني كه شغل آزاد و توليدي و 1تا 2 فرزند دارند و متولد تهران مي باشند از زنان خود كه متولد تهران بوده و مدرك تحصيلي ديپلم دارند‘ بدليل اختلاف خانودادگي و تنفر از هم طلاق گرفته اند و نيز داشتن زن ديگر‘ باعث جدايي زنان و مردان مسن شده است. همچنين اين جدايي ميان كارگران مرد و زنان بيسواد داراي حرفه ديده مي شود. مردهاي تقريباً مسن بعلت اختلاف سن و عدم تمكين از زنشان جدا گشته اند. بطوري كه مي بينيم نداشتن توافق اخلاقي و اختلاف خانوادگي نسبت به عوامل ديگربيشتر باعث طلاق زن و شوهرها شده اند و كار طلاق‘ در زنان خانه دار و نيز ميان آنهايي كه با هم خويشاوند نبوده اند نسبت به گروههاي ديگر بيشتر ديده مي شوند. مقدمه رسم ازدواج و تشكيل خانواده تاريخي بسيار كهن دارد و در واقع انسانها با توجه به وضعيت فرهنگي جامعه و امكانات اجتماعي و اقتصادي خود با قبول اين رسم‘ وارد دوران جديدي از زندگي خود مي شوند. از طرف ديگر خانواده سازماني است اجتماعي كه پايه اوليه تشكيل جامعه است. بنابراين هرگونه دگرگوني دروني خانواده تاثير مستقيم بر جامعه و سلامت آن دارد. نا استواري زناشويي كه نتيجه نهايي آن جدا شدن زن و شوهر از يكديگر است‘ خانواده را از كار و كوشش باز مي دارد‘ بخصوص به كودكان و در نتيجه به جامعه لطمه زده و سلامت آن را به خطر مي اندازد لذا بررسي مسئله طلاق و يافتن علل آن مي تواند به ديدگاههايي تازه براي كاستن اين مشكل بيانجامد و نويد داشتن جامعه اي سالم را به ازمغان بياورد.
[دریافت] (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fjournals.ut.ac.ir% 2Fdownload%3Fservice%3DarticleFileService%26f%3Djh bJEtdLHqo%253D)
پس از بررسي نمونه اي طلاقهاي واقع در شهر تهران در سال 1367 دريافتيم كه مهمترين علتهاي طلاق عبارتند از: عدم توافق اخلاقي ( به وزن 25/0)‘ اختلاف خانوادگي (218/0)‘ اختلاف داخلي (106/0)‘ نداشتن سازگاري (105/0)‘ اعتياد (6%)‘ عدم تمكين (055/0)‘ عقيم بودن (023/0)‘ نداشتن بچه (023/0)‘ ندادن خرجي (023/0). متغيرهاي مهم و مؤثر در طلاق عبارتند از: سن جوانترين آنها 14 سال (زن) و مسن ترين آنها 50 سال به بالا (مرد) شغل (اداري‘ آزاد‘ توليدي‘ كارگري) تحصيلات‘ تعداد ازدواج‘ محل تولد‘ همشهري بودن. در اين تحقيق دريافته ايم كه زوجهاي جوان در اثر اختلاف خانوادگي و نداشتن توافق اخلاقي و نداشتن بچه از هم جدا شده اند و نيز زنان جوان كه سواد ابتدايي و مردهايي كه شغل اداري و بدون فرزند بوده اند به دلايل بالا طلاق رجعي گرفته اند. زنان ميانسال و مردهاي بيسواد با داشتن 1 تا 2 فرزند در اثر اعتياد طلاق خلفي گرفته اند. مردهاي ميانسال كه مدرك تحصيلي ديپلم دارند و اغلب 2 تا 3 بار ازدواج كرده اند از همسرشان جدا شده اند. مرداني كه شغل آزاد و توليدي و 1تا 2 فرزند دارند و متولد تهران مي باشند از زنان خود كه متولد تهران بوده و مدرك تحصيلي ديپلم دارند‘ بدليل اختلاف خانودادگي و تنفر از هم طلاق گرفته اند و نيز داشتن زن ديگر‘ باعث جدايي زنان و مردان مسن شده است. همچنين اين جدايي ميان كارگران مرد و زنان بيسواد داراي حرفه ديده مي شود. مردهاي تقريباً مسن بعلت اختلاف سن و عدم تمكين از زنشان جدا گشته اند. بطوري كه مي بينيم نداشتن توافق اخلاقي و اختلاف خانوادگي نسبت به عوامل ديگربيشتر باعث طلاق زن و شوهرها شده اند و كار طلاق‘ در زنان خانه دار و نيز ميان آنهايي كه با هم خويشاوند نبوده اند نسبت به گروههاي ديگر بيشتر ديده مي شوند. مقدمه رسم ازدواج و تشكيل خانواده تاريخي بسيار كهن دارد و در واقع انسانها با توجه به وضعيت فرهنگي جامعه و امكانات اجتماعي و اقتصادي خود با قبول اين رسم‘ وارد دوران جديدي از زندگي خود مي شوند. از طرف ديگر خانواده سازماني است اجتماعي كه پايه اوليه تشكيل جامعه است. بنابراين هرگونه دگرگوني دروني خانواده تاثير مستقيم بر جامعه و سلامت آن دارد. نا استواري زناشويي كه نتيجه نهايي آن جدا شدن زن و شوهر از يكديگر است‘ خانواده را از كار و كوشش باز مي دارد‘ بخصوص به كودكان و در نتيجه به جامعه لطمه زده و سلامت آن را به خطر مي اندازد لذا بررسي مسئله طلاق و يافتن علل آن مي تواند به ديدگاههايي تازه براي كاستن اين مشكل بيانجامد و نويد داشتن جامعه اي سالم را به ازمغان بياورد.
[دریافت] (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fjournals.ut.ac.ir% 2Fdownload%3Fservice%3DarticleFileService%26f%3Djh bJEtdLHqo%253D)