Y@SiN
06-04-2010, 02:44 PM
مهیار داعیالحق
ماهنامه شبکه - شهریور ۱۳۸۵ شماره 68
اشاره :
مدیریت IT یکی از بالاترین و حساسترین مناصب شغلی در دنیای فناوری را به خود اختصاص دادهاست. مسئولیت سنگین، نیاز به داشتن اطلاعات عمومی خوب در اکثر رستههای مربوط به IT، لزوم تجربه کافی در برخورد با نیروی انسانی متخصص، داشتن روحیه کاری مرتبط با یک پست مدیریتی و بسیاری از پیشنیازهای دیگر، در زمره ویژگیهای یک مدیرIT به حساب میآیند، اما از آنجایی که هر شغلی در جای خود ممکن است دچار نوسانات اجرایی یا نقصان کارایی شود، ممکن است مدیر IT نیز بنا به دلایلی، در راه انجامدادن وظیفه خود از بهرهوری مطلوب بازبماند. در این نوشتار کوتاه قصد داریم چند نمونه از چالشهای فراروی این جایگاه مدیریتی را بررسی نماییم.
مدیریت IT یکی از بالاترین و حساسترین مناصب شغلی در دنیای فناوری را به خود اختصاص دادهاست. مسئولیت سنگین، نیاز به داشتن اطلاعات عمومی خوب در اکثر رستههای مربوط به IT، لزوم تجربه کافی در برخورد با نیروی انسانی متخصص، داشتن روحیه کاری مرتبط با یک پست مدیریتی و بسیاری از پیشنیازهای دیگر، در زمره ویژگیهای یک مدیرIT به حساب میآیند، اما از آنجایی که هر شغلی در جای خود ممکن است دچار نوسانات اجرایی یا نقصان کارایی شود، ممکن است مدیر IT نیز بنا به دلایلی، در راه انجامدادن وظیفه خود از بهرهوری مطلوب بازبماند. در این نوشتار کوتاه قصد داریم چند نمونه از چالشهای فراروی این جایگاه مدیریتی را بررسی نماییم.
هر شغل مدیریتی با توجه به نیازهای ذاتی خود به ارتباط مناسب میان آن شغل و ردههای بالا و پایینتر از خود نیاز دارد، اما شاید بتوان مدیریت IT را از این لحاظ دارای ویژگی خاصی دانست. روابط یک مدیر IT با مدیران هم سطح یا مافوق خود مسئلهای است که میتواند به دلیل برداشت مختلف آنها از مسائل گوناگون، در مقاطع زمانی بلندمدت تحت تأثیرات منفی قرار بگیرد. یعنی با توجه به نوپا بودن صنعت IT نسبت به سایر علوم مرتبط با فعالیت اکثر سازمانها و شرکتها، بسیاری از مدیران دپارتمانها و قسمتهای دیگر آنان ضمن اینکه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم با فناوری و سیستمهای اطلاعاتی یا تجهیزات مربوط به آن سروکار دارند، از لحاظ نوع نگرش یا شیوه استفاده از آن، با مدیر IT آن سازمان دارای نوعی تفاوت دیدگاه میباشند؛ بهخصوص در مورد پروژههای نرمافزاری!
حتماً تاکنون شنیدهاید که مثلاً سرنوشت فلان پروژهIT به دلیل عدم توانایی نرمافزار در برآورده نمودن نیازهای استفادهکنندگان، به شکست انجامیده است.
اما زمانی که به مراحل و شیوه انجام گرفتن پروژه نگریسته میشود، مشخص میشود که دلایل این شکست نه به واسطه سوء مدیریت یا عدم کفایت آنان است و نه به خاطر عدم توانایی مجریان پروژه در برآورده ساختن اهداف پروژه، بلکه در بسیاری موارد میتوان اینگونه نتایج نامطلوب را در سوء تفاهم یا نوعی اختلافنظر عمده یافت که به شکلی در مراحل اولیه پروژه به دلیل نبود نمونه قابل آزمون و اجرایی آن، در لابهلای انبوه مسائل، مستتر شده است.
شاید در اینگونه موارد در بسیاری از جلساتی که قبل از آغاز یک پروژه بین مدیران سازمان و مدیریت IT برگزار میشود و طی آن مباحثی چون زمان انجام گرفتن پروژه، تخصیص بودجه و نیروی انسانی موردنیاز پروژه بررسی میشود، یک مسئله مهم کمتر مورد توجه مدیران مذکور قرار میگیرد و آن، تلاش در جهت رسیدن به هدف و درک و تفاهم مشترک است. در این صورت، پروژه مذکور طی مهلت زمانی موردنظر، بودجه از قبل پیشبینی شده و تعداد نفرات لازم و کافی پایان مییابد، اما به دلایلی که ذکر شده، خروجی پروژه و نتیجه کار، برای استفادهکنندگان یا مشتریان آن قابلقبول نیست. بنابراین واضح است که سایر اهداف و فاکتورهای به اصطلاح محققشده پروژه مثل بودجه، زمان، مدیریت منابع و امثال آن نیز زیر سؤال میرود.
بهترین راهکاری که در اینگونه موارد توصیه میشود، بررسی همه جانبه اهداف، امکانات و سرویسهای نهایی (Front End) محصول پروژه از ابتدای آغاز پروژه است. میتوان گفت که حتی مطرح شدن اینگونه مسائل در جلسات هماهنگی و همفکری مدیران سازمان با مدیریت IT مقدم بر سایر مسائلی است که معمولاً جزء حیاتیترین فاکتورهای پروژه به حساب میآیند، اما در واقع از درجه اهمیت پایینتری برخوردارند.
آنچه امروزه تحت عنوان تحلیل پروژه بر مبنای زبان کاربران و استفادهکنندگان یا همان تحلیل مفهومی
(Conceptual) مطرح میشود، میتواند منبع و آغاز مناسبی برای نیل به این مقصود باشد. هرگاه همه دستاندرکاران یک پروژه IT، اعم از مجریان و مشتریان آن، بتوانند به یک زبان مشترک برای برقراری ارتباط دست یابند، میتوان به برداشت یکسان و عدم اختلافنظر آنها در محصول نهایی پروژه امید بیشتری داشت. برقراری ارتباط فکری مناسب در تمام مراحل اجرای پروژه، مهمترین وظیفه یک مدیر IT است که اغلب اوقات به دلیل مشغله فنی پروژه، فراموش میشود.
ماهنامه شبکه - شهریور ۱۳۸۵ شماره 68
اشاره :
مدیریت IT یکی از بالاترین و حساسترین مناصب شغلی در دنیای فناوری را به خود اختصاص دادهاست. مسئولیت سنگین، نیاز به داشتن اطلاعات عمومی خوب در اکثر رستههای مربوط به IT، لزوم تجربه کافی در برخورد با نیروی انسانی متخصص، داشتن روحیه کاری مرتبط با یک پست مدیریتی و بسیاری از پیشنیازهای دیگر، در زمره ویژگیهای یک مدیرIT به حساب میآیند، اما از آنجایی که هر شغلی در جای خود ممکن است دچار نوسانات اجرایی یا نقصان کارایی شود، ممکن است مدیر IT نیز بنا به دلایلی، در راه انجامدادن وظیفه خود از بهرهوری مطلوب بازبماند. در این نوشتار کوتاه قصد داریم چند نمونه از چالشهای فراروی این جایگاه مدیریتی را بررسی نماییم.
مدیریت IT یکی از بالاترین و حساسترین مناصب شغلی در دنیای فناوری را به خود اختصاص دادهاست. مسئولیت سنگین، نیاز به داشتن اطلاعات عمومی خوب در اکثر رستههای مربوط به IT، لزوم تجربه کافی در برخورد با نیروی انسانی متخصص، داشتن روحیه کاری مرتبط با یک پست مدیریتی و بسیاری از پیشنیازهای دیگر، در زمره ویژگیهای یک مدیرIT به حساب میآیند، اما از آنجایی که هر شغلی در جای خود ممکن است دچار نوسانات اجرایی یا نقصان کارایی شود، ممکن است مدیر IT نیز بنا به دلایلی، در راه انجامدادن وظیفه خود از بهرهوری مطلوب بازبماند. در این نوشتار کوتاه قصد داریم چند نمونه از چالشهای فراروی این جایگاه مدیریتی را بررسی نماییم.
هر شغل مدیریتی با توجه به نیازهای ذاتی خود به ارتباط مناسب میان آن شغل و ردههای بالا و پایینتر از خود نیاز دارد، اما شاید بتوان مدیریت IT را از این لحاظ دارای ویژگی خاصی دانست. روابط یک مدیر IT با مدیران هم سطح یا مافوق خود مسئلهای است که میتواند به دلیل برداشت مختلف آنها از مسائل گوناگون، در مقاطع زمانی بلندمدت تحت تأثیرات منفی قرار بگیرد. یعنی با توجه به نوپا بودن صنعت IT نسبت به سایر علوم مرتبط با فعالیت اکثر سازمانها و شرکتها، بسیاری از مدیران دپارتمانها و قسمتهای دیگر آنان ضمن اینکه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم با فناوری و سیستمهای اطلاعاتی یا تجهیزات مربوط به آن سروکار دارند، از لحاظ نوع نگرش یا شیوه استفاده از آن، با مدیر IT آن سازمان دارای نوعی تفاوت دیدگاه میباشند؛ بهخصوص در مورد پروژههای نرمافزاری!
حتماً تاکنون شنیدهاید که مثلاً سرنوشت فلان پروژهIT به دلیل عدم توانایی نرمافزار در برآورده نمودن نیازهای استفادهکنندگان، به شکست انجامیده است.
اما زمانی که به مراحل و شیوه انجام گرفتن پروژه نگریسته میشود، مشخص میشود که دلایل این شکست نه به واسطه سوء مدیریت یا عدم کفایت آنان است و نه به خاطر عدم توانایی مجریان پروژه در برآورده ساختن اهداف پروژه، بلکه در بسیاری موارد میتوان اینگونه نتایج نامطلوب را در سوء تفاهم یا نوعی اختلافنظر عمده یافت که به شکلی در مراحل اولیه پروژه به دلیل نبود نمونه قابل آزمون و اجرایی آن، در لابهلای انبوه مسائل، مستتر شده است.
شاید در اینگونه موارد در بسیاری از جلساتی که قبل از آغاز یک پروژه بین مدیران سازمان و مدیریت IT برگزار میشود و طی آن مباحثی چون زمان انجام گرفتن پروژه، تخصیص بودجه و نیروی انسانی موردنیاز پروژه بررسی میشود، یک مسئله مهم کمتر مورد توجه مدیران مذکور قرار میگیرد و آن، تلاش در جهت رسیدن به هدف و درک و تفاهم مشترک است. در این صورت، پروژه مذکور طی مهلت زمانی موردنظر، بودجه از قبل پیشبینی شده و تعداد نفرات لازم و کافی پایان مییابد، اما به دلایلی که ذکر شده، خروجی پروژه و نتیجه کار، برای استفادهکنندگان یا مشتریان آن قابلقبول نیست. بنابراین واضح است که سایر اهداف و فاکتورهای به اصطلاح محققشده پروژه مثل بودجه، زمان، مدیریت منابع و امثال آن نیز زیر سؤال میرود.
بهترین راهکاری که در اینگونه موارد توصیه میشود، بررسی همه جانبه اهداف، امکانات و سرویسهای نهایی (Front End) محصول پروژه از ابتدای آغاز پروژه است. میتوان گفت که حتی مطرح شدن اینگونه مسائل در جلسات هماهنگی و همفکری مدیران سازمان با مدیریت IT مقدم بر سایر مسائلی است که معمولاً جزء حیاتیترین فاکتورهای پروژه به حساب میآیند، اما در واقع از درجه اهمیت پایینتری برخوردارند.
آنچه امروزه تحت عنوان تحلیل پروژه بر مبنای زبان کاربران و استفادهکنندگان یا همان تحلیل مفهومی
(Conceptual) مطرح میشود، میتواند منبع و آغاز مناسبی برای نیل به این مقصود باشد. هرگاه همه دستاندرکاران یک پروژه IT، اعم از مجریان و مشتریان آن، بتوانند به یک زبان مشترک برای برقراری ارتباط دست یابند، میتوان به برداشت یکسان و عدم اختلافنظر آنها در محصول نهایی پروژه امید بیشتری داشت. برقراری ارتباط فکری مناسب در تمام مراحل اجرای پروژه، مهمترین وظیفه یک مدیر IT است که اغلب اوقات به دلیل مشغله فنی پروژه، فراموش میشود.