yamahdi
05-16-2010, 02:08 AM
رنگ عوض کردن در زندگی
http://pnu-club.com/imported/2010/05/284.jpg
ثابت و متغیر در زندگی ما کدامند؟
آیا انسان میتواند در عمل، در همه شرایط زمانی و مکانی یک منطق داشته باشد؟ و به اصطلاح از یک روش و اسلوب خاص پیروی کند؟ پاسخ این سوال در مورد بسیاری از انسانها منفی است. به عبارت دیگر اکثر انسانها تابع محیط اند. در هر زمان و هر مکانی به سبک و روش رایج خاص همان زمان و مکان عمل میکنند، رنگ محیط را میگیرند، و به محیط رنگ خود را نمیدهند. «تابع شرایط زمانی و مکانی و مخصوصاً تابع موضعگیری طبقاتی است. در هر وضعی از شرایط اجتماعی و اقتصادی که باشد جبراً از یک منطقی بالخصوص پیروی میکنند.»
اما این سبک و روش در مورد رسول گرامی اسلام مصداق ندارد. «پیغمبر اکرم مردی بود که در عمل سیره داشت، روش و اسلوب داشت، منطق داشت و ما مسلمانان موظفیم که سیره ایشان را بشناسیم. منطق عملی ایشان را کشف کنیم برای این که از آن منطق در عمل استفاده کنیم.»(سیری در سیره نبوی، مرتضی مطهری، ص 64)
انسانهای بزرگ و الهی و در صدر آنان معصومین(علیهمالسلام) چنیناند. امیرمومنان علی(علیهالسلام) نیز دارای سبک و سیرهای ثابت بود. برخلاف آنچه بانیان مارکسیسم و کاپیتالیسم و پیروانشان در شرق و غرب انسان را محصول محیط و شرایط اجتماعی و اقتصادی میدانند، «علی(علیهالسلام) را در دو وضع طبقاتی اجتماعی مختلف میبینیم، در آن حدّ نزدیک به صفر، و در آن نقطهی اوج که از آن بالاتر نیست،یعنی یک روز علی را میبینیم به صورت یک کارگر، به صورت یک سرباز ساده فقیر، به صورت یک کسی که صبح حرکت میکند از خانه خودش و میرود برای مثلاً قنات جاری کردن، درخت کشت کردن، زراعت کردن و مزد گرفتن بصورت یک کارگر. همین علی بعدها که اسلام توسعه پیدا میکند(و اموال زیادی در اختیار مسلمین قرار میگیرد) (همان، ص 68) سیره و سبکش تغییر نمیکند. منطق علی عدالت است و صداقت و تعمیق و توسعه فرهنگ اسلامی و قرآنی. البته امثال طلحه و زبیر تحت تاثیر محیط و مقام و شرایط تغییر سبک داده و تابع ثروت و قدرت شده و مشکلاتی را برای خود و علی (علیهالسلام) ایجاد میکنند.
جاه و مقام و ثروت و قدرت نه تنها در سیره و سبک پیامبر(صلی الله علیه و آله) و علی(علیهالسلام) تاثیر نداشت بلکه بر سبک و سیره شاگردان آنان نیز اثر نداشت.
سبک سلمان در شرایط متضاد
«بطور مثال سلمان(فارسی) حاکم مدائن همان سلمانِ عهد پیغمبر است. سلمانی که خلیفه او را در مدائن به عنوان حاکم معین کرده است چون ایرانی است و مدائن هم به اصطلاح پایتخت ایران قدیم بوده است و سیاست خلیفه اقتضا میکند که مسلمانی را بفرستد از خود ایرانیها تا آنها از جنبه نژادی وحشت نکنند و نگویند چرا غیر نژاد ما آمده است اینجا، و ببینید از نژاد خودشان یک فرد صد در صد مومن آمده، در مقرّی که نوشیروان حکومت میکرده، در مقری که خسرو پرویز»(همان، ص 70) و ... «یزدگرد بوده ... آری همین سلمان ... از اول تا آخر تاریخ حکومتش تمام اثاث زندگیاش را فقط یک کوله بار تشکیل میدهد، یعنی وقتی میخواهد اثاثش را جمع بکند خودش میتواند به پشتش بگیرد حرکت کند از آنجا برود، بعد از این که فتوحاتی رخ داده و غنائم زیادی آمده است.»(همان، ص 70) یعنی سلمان قبل و بعد از حاکم بودن و صدراتش سبک و روش عملیاش ثابت است. تحت تاثیر مقام و محیط و شرایط قرار نمیگیرد، بلکه شرایط را تغییر میدهد.
ابوذر رنگ محیط را نگرفت
ابوذر یکی دیگر از شاگردان مکتب پیامبر و علی بر همان سبک و سیره گام برداشت یعنی نه تنها از محیط و شرایط حاکم زمان خود رنگ نگرفت، بلکه در پی رنگ (الهی) دادن به محیط و شرایط زندگی بود.
چه آن زمان که او را با رنج و زنجیر و تبعید تهدید و تحدید کردند و چه آن زمان که با وعده ثروت و رفاه و آسایش تطمیع و تحریکش کردند. در هر دو مورد با یک منطق و شیوه برخورد کرد. ایمان و اعتقادات دینی، امر به معروف و نهی از منکر و زبان گویای خود را تغییر نداد. تا آن که جان خود را در این راه اهداء کرد و به رسولش پیوست.
شیخ انصاری، تغییر سبک نداد
«بیاییم جلوتر، برویم سراغ شیخ انصاریها، میبینیم مردی که میشود مرجع کلّ فی الکلّ شیعه، آن روزی که میمیرد با آن ساعتی که به صورت یک طلبه فقیر دزفولی رفته نجف، هیچ فرق نکرده است.
وقتی که میروند خانهاش را نگاه میکنند میبینند مثل فقیرترین مردم زندگی میکند. یک نفر به او میگوید آقا تو خیلی هنر میکنی. این همه وجوه به دست تو میآید هیچ دست به آن نمیزنی. میگوید: حداکثر کار من کار خرکچیهای کاشان است که میروند تا اصفهان و برمیگردند. آیا خرکچیهای کاشان که پول به آنها میدهند که بروید از اصفهان کالا بخرید بیایید کاشان، هیچ وقت شما دیدهاید که به پول مردم خیانت کنند؟ من یک امینم، حق ندارم(در مال مردم دست ببرم). این مسالهای نیست که خیلی به نظرتان مهم آمده.»(همان، ص 73)
نتیجه
«پس ما این مسئله را که آیا بشر میتواند در منطق عملی یک منطق ثابت و یکنواخت داشته باشد و تغییر نکند از کجا میتوانیم کشف کنیم؟ باید روی افراد مطالعه کنیم.» (همان، ص 74)
بانیان اندیشه مارکسیسم و ماتریالیسم اشتباه کردهاند. «مطالعاتشان روی افرادی نظیر مروان حکم و زبیر و طلحه و هزارها امثال اینها بوده روی آدمهای حسابی مطالعه نداشتهاند.»(همان، 76) لذا به خطا رفته و نتابج مطالعاتیشان درست در نیامده و انسان را تابع جبر تاریخ و ثروت و قدرت دانستهاند.
اگر روی افرادی چون رسول گرامی اسلام، علی(علیهالسلام)، سلمان، ابوذر، شیخ انصاریها مطالعه میکردند به این نتیجه میرسیدند که سبک و سیره و منطق عملی باید ثابت باشد و میتواند ثابت باشد. اوضاع و شرایط مختلف اجتماعی و طبقاتی نباید منطق و سیره انسان را تغییر دهد.
گروه دین و اندیشه تبیان، سید صالح زاهدی
http://pnu-club.com/imported/2010/05/284.jpg
ثابت و متغیر در زندگی ما کدامند؟
آیا انسان میتواند در عمل، در همه شرایط زمانی و مکانی یک منطق داشته باشد؟ و به اصطلاح از یک روش و اسلوب خاص پیروی کند؟ پاسخ این سوال در مورد بسیاری از انسانها منفی است. به عبارت دیگر اکثر انسانها تابع محیط اند. در هر زمان و هر مکانی به سبک و روش رایج خاص همان زمان و مکان عمل میکنند، رنگ محیط را میگیرند، و به محیط رنگ خود را نمیدهند. «تابع شرایط زمانی و مکانی و مخصوصاً تابع موضعگیری طبقاتی است. در هر وضعی از شرایط اجتماعی و اقتصادی که باشد جبراً از یک منطقی بالخصوص پیروی میکنند.»
اما این سبک و روش در مورد رسول گرامی اسلام مصداق ندارد. «پیغمبر اکرم مردی بود که در عمل سیره داشت، روش و اسلوب داشت، منطق داشت و ما مسلمانان موظفیم که سیره ایشان را بشناسیم. منطق عملی ایشان را کشف کنیم برای این که از آن منطق در عمل استفاده کنیم.»(سیری در سیره نبوی، مرتضی مطهری، ص 64)
انسانهای بزرگ و الهی و در صدر آنان معصومین(علیهمالسلام) چنیناند. امیرمومنان علی(علیهالسلام) نیز دارای سبک و سیرهای ثابت بود. برخلاف آنچه بانیان مارکسیسم و کاپیتالیسم و پیروانشان در شرق و غرب انسان را محصول محیط و شرایط اجتماعی و اقتصادی میدانند، «علی(علیهالسلام) را در دو وضع طبقاتی اجتماعی مختلف میبینیم، در آن حدّ نزدیک به صفر، و در آن نقطهی اوج که از آن بالاتر نیست،یعنی یک روز علی را میبینیم به صورت یک کارگر، به صورت یک سرباز ساده فقیر، به صورت یک کسی که صبح حرکت میکند از خانه خودش و میرود برای مثلاً قنات جاری کردن، درخت کشت کردن، زراعت کردن و مزد گرفتن بصورت یک کارگر. همین علی بعدها که اسلام توسعه پیدا میکند(و اموال زیادی در اختیار مسلمین قرار میگیرد) (همان، ص 68) سیره و سبکش تغییر نمیکند. منطق علی عدالت است و صداقت و تعمیق و توسعه فرهنگ اسلامی و قرآنی. البته امثال طلحه و زبیر تحت تاثیر محیط و مقام و شرایط تغییر سبک داده و تابع ثروت و قدرت شده و مشکلاتی را برای خود و علی (علیهالسلام) ایجاد میکنند.
جاه و مقام و ثروت و قدرت نه تنها در سیره و سبک پیامبر(صلی الله علیه و آله) و علی(علیهالسلام) تاثیر نداشت بلکه بر سبک و سیره شاگردان آنان نیز اثر نداشت.
سبک سلمان در شرایط متضاد
«بطور مثال سلمان(فارسی) حاکم مدائن همان سلمانِ عهد پیغمبر است. سلمانی که خلیفه او را در مدائن به عنوان حاکم معین کرده است چون ایرانی است و مدائن هم به اصطلاح پایتخت ایران قدیم بوده است و سیاست خلیفه اقتضا میکند که مسلمانی را بفرستد از خود ایرانیها تا آنها از جنبه نژادی وحشت نکنند و نگویند چرا غیر نژاد ما آمده است اینجا، و ببینید از نژاد خودشان یک فرد صد در صد مومن آمده، در مقرّی که نوشیروان حکومت میکرده، در مقری که خسرو پرویز»(همان، ص 70) و ... «یزدگرد بوده ... آری همین سلمان ... از اول تا آخر تاریخ حکومتش تمام اثاث زندگیاش را فقط یک کوله بار تشکیل میدهد، یعنی وقتی میخواهد اثاثش را جمع بکند خودش میتواند به پشتش بگیرد حرکت کند از آنجا برود، بعد از این که فتوحاتی رخ داده و غنائم زیادی آمده است.»(همان، ص 70) یعنی سلمان قبل و بعد از حاکم بودن و صدراتش سبک و روش عملیاش ثابت است. تحت تاثیر مقام و محیط و شرایط قرار نمیگیرد، بلکه شرایط را تغییر میدهد.
ابوذر رنگ محیط را نگرفت
ابوذر یکی دیگر از شاگردان مکتب پیامبر و علی بر همان سبک و سیره گام برداشت یعنی نه تنها از محیط و شرایط حاکم زمان خود رنگ نگرفت، بلکه در پی رنگ (الهی) دادن به محیط و شرایط زندگی بود.
چه آن زمان که او را با رنج و زنجیر و تبعید تهدید و تحدید کردند و چه آن زمان که با وعده ثروت و رفاه و آسایش تطمیع و تحریکش کردند. در هر دو مورد با یک منطق و شیوه برخورد کرد. ایمان و اعتقادات دینی، امر به معروف و نهی از منکر و زبان گویای خود را تغییر نداد. تا آن که جان خود را در این راه اهداء کرد و به رسولش پیوست.
شیخ انصاری، تغییر سبک نداد
«بیاییم جلوتر، برویم سراغ شیخ انصاریها، میبینیم مردی که میشود مرجع کلّ فی الکلّ شیعه، آن روزی که میمیرد با آن ساعتی که به صورت یک طلبه فقیر دزفولی رفته نجف، هیچ فرق نکرده است.
وقتی که میروند خانهاش را نگاه میکنند میبینند مثل فقیرترین مردم زندگی میکند. یک نفر به او میگوید آقا تو خیلی هنر میکنی. این همه وجوه به دست تو میآید هیچ دست به آن نمیزنی. میگوید: حداکثر کار من کار خرکچیهای کاشان است که میروند تا اصفهان و برمیگردند. آیا خرکچیهای کاشان که پول به آنها میدهند که بروید از اصفهان کالا بخرید بیایید کاشان، هیچ وقت شما دیدهاید که به پول مردم خیانت کنند؟ من یک امینم، حق ندارم(در مال مردم دست ببرم). این مسالهای نیست که خیلی به نظرتان مهم آمده.»(همان، ص 73)
نتیجه
«پس ما این مسئله را که آیا بشر میتواند در منطق عملی یک منطق ثابت و یکنواخت داشته باشد و تغییر نکند از کجا میتوانیم کشف کنیم؟ باید روی افراد مطالعه کنیم.» (همان، ص 74)
بانیان اندیشه مارکسیسم و ماتریالیسم اشتباه کردهاند. «مطالعاتشان روی افرادی نظیر مروان حکم و زبیر و طلحه و هزارها امثال اینها بوده روی آدمهای حسابی مطالعه نداشتهاند.»(همان، 76) لذا به خطا رفته و نتابج مطالعاتیشان درست در نیامده و انسان را تابع جبر تاریخ و ثروت و قدرت دانستهاند.
اگر روی افرادی چون رسول گرامی اسلام، علی(علیهالسلام)، سلمان، ابوذر، شیخ انصاریها مطالعه میکردند به این نتیجه میرسیدند که سبک و سیره و منطق عملی باید ثابت باشد و میتواند ثابت باشد. اوضاع و شرایط مختلف اجتماعی و طبقاتی نباید منطق و سیره انسان را تغییر دهد.
گروه دین و اندیشه تبیان، سید صالح زاهدی