توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بهشت وجهنم
yamahdi
04-24-2010, 11:04 PM
انواع سه گانه بهشت و جهنم
امام(ره) می فرمایند سه نوع بهشت و جهنم وجود دارد:
1 . بهشت و جهنم اعمال؛
2 . بهشت و جهنم اخلاق؛
3 . بهشت و جهنم لقاء.
بهشت و جهنم اعمال
در قرآن به این بهشت و جهنم تصریح و تأكید شده است. حور العین، خوردنی ها، و ... و نیز آتش و مار و همگی مربوط به همین بهشت و دوزخ می باشند.
امام می فرماید: جهنم اعمال، همان است كه در حدیثی آمده كه «سنگی از لب جهنم داخل آن افتاد و پس از هفتاد سال به قعر آن رسید»؛ یعنی شخصی در هفتاد سال زندگی، مسیر سقوط را پیمود و الآن مرگ او فرا رسید. به عبارت دیگر، همین الآن ما در بهشت یا جهنم هستیم، اما به دلیل ارتباط با دیگران، متوجه نیستیم، اما پس از مرگ، متوجه خودمان می شویم. اكنون هم جهنمی ها درد می كشند، اما متوجه نیستند و پس از مرگ متوجه این عذاب می شوند.
بهشت و جهنم اخلاق
بهشت و جهنم اخلاق در قرآن با كنایه بیان شده است و بهشت و دوزخ آن شدیدتر از بهشت و جهنم اعمال است. بحث چشم برزخی و صورت حقیقی مربوط به این بهشت و جهنم است. انسان پیرامون هر چیزی كه فكر كند، چهره ای مشابه آن پیدا می كند؛ اگر كسی طمّاع و بی غیرت است و غیبت هم می كند، چون طمع دارد شبیه مورچه است، چون بی غیرت است مانند خوك است، چون غیبت می كند مثل گرگ است؛ باطن این شخص، حیوانی معجون از همه این حیوانات می شود یعنی اشترگاوپلنگ.
بعضی از انسان ها چنان محشور می شوند كه «یحسن عندهم، القردة و الخنازیر».
و در مقابل پیامبر و اولیاء خدا، چون چهره باطنی شان همیشه خدا را نشان می دهد و خدا جمیل است و دوست دار زیبایی، زیبا است و دیدن آن موجب لذت و فرح می شود. این بهشت اخلاقی است و آن جهنم اخلاقی.
حدیثی از امام مجتبی است كه می فرماید: اگر آخرت هیچ اضطرابی جز این نداشت بس بود كه روز قیامت همه یكدیگر را می بینند و می دانند چه كرده اند و چه اندیشه هایی داشته اند. یعنی هیچ حجابی نمی ماند و چهره ها، اعمال را نشان می دهد؛ «یعرف المجرمون بسیماهم» به همین معناست.
اگر چیزی حالت زودگذر داشت و تبدیل به ملكه نشد، در روح آدم ثابت نمی شود و با عذاب جهنم زایل و محو می گردد. اما آنچه كه تبدیل به ملكه انسان شده باشد، دیگر محو نمی شود، این افراد حتی اگر به بهشت بروند معذب خواهند بود؛ همچنان كه لقمه كردن غذا و ممانعت از دریدن و پاره كردن گوشت برای گرگ عذاب است. و به همین دلیل روز قیامت به بعضی ها می گویند: هر كدام از بهشت و جهنم را دوست دارید، انتخاب كنید و آن ها داخل جهنم می شوند.
بهشت و جهنم لقاء
در قرآن تنها با ایماء به بهشت و جهنم لقاء اشاره شده است و بهشت و دوزخ آن شدیدتر از دو نوع پیش است. حضرت امام این بهشت و دوزخ را در عرفان توضیح می دهند
yamahdi
04-24-2010, 11:05 PM
آیا همه مردم بهشت و جهنم دارند؟
آری همه مردم دنیا در نهایت وارد بهشت یا جهنم میشوند ویك بهشت و جهنم بیشتر نداریم. گرچه بهشت دارای مراتب و درجات و دوزخ دارای دركات و مراتب است، ولی بیشتر از یك بهشت و جهنم نیست، پس تمام بهشتیان به یك بهشت وارد میشوند و متناسب با ایمان و اعمالشان از درجات بهشت بهرهمند میگردند. نیز همه جهنمیان به یك جهنم داخل میگردند و متناسب با جرمشان كیفر میبینند، پس سرانجام همه انسانها به یكی از دو نقطه ختم میشود: بهشت یا دوزخ.
بنابر این همه مجرمان وگناه كاران وارد یك مكان به نام جهنم می شوند ، ولی این مكان دارای مراتب مختلفی است وهر فردی به تنا سب جرمی كه انجام داده در جایگاه خود قرار می گیرد.و همه نیكوكاران وارد یك مكان به نام بهشت می شوند هر چند كه این مكان دارای مراتب و درجات مختلفی است واگر كسانی كارهای نیك بیشتری داشته باشند در درجات بالاتری قرار می گیرند.
نا گفته نماند كه اگر مسلمانی در دنیاكار خلافی انجام داد، می ?? ? تواند با توبه و پشیمانی و استغفار از عذاب اخروی جان سالم به در ببرد. خداوند توّاب و رحیم است، ولی اگر مسلمانی گناه بزرگی انجام داد و بر آن اصرار ورزید، به طوری كه گناه تمام وجود او را فرا گرفت و بدون توبه از دنیا رفت، بر اساس آیة " كسی كه مرتكب گناهی گردد و آثار آن تمام وجود او را احاطه كند، اهل دوزخ به طور جاودانه خواهد بود"،(1) این گونه افراد جنایتكار هستند و اهل فسق و فجور و معصیت شده اند، به طوری كه قابلیت نجات در آنها نیست. اما مسلمانانی كه اهل معصیت شده اند، ولی گناه و معصیت ماهیت آنان را عوض نكرده و ایمان و اعتقاد آنان را زائل نكرده، پس از پاك شدن از گناه در عالم برزخ یا در جهنم، به بهشت خواهند رفت: " روز قیامت روزی است كه هیچ كس حق سخن گفتن ندارد، مگر به اجازه پروردگار.
پس بعضی شقی و بدبخت اند و بعضی سعید و خوشبخت، اماكسانی كه بدبخت هستند ، پس در آتش كه در آن آه و ناله (سر و صدا زوزه های جهنم) خواهد بود، وارد می ?? شوند و همیشه در آنجا خواهند ماند، مگر آن چه را كه خدا بخواهد".(2) یعنی برخی از جهنمیان مدتی در جهنم میمانند، سپس از آن جا نجات پیدا می كنند.
مقدار ماندن آنان در جهنم بستگی به گناهی دارند كه انجام داده اند، مانند مجازاتی كه افراد خطاكار در دنیا متحمل می شوند. بعضی یك سال محكوم به زندان می شوند و برخی ده سال. در جهنم همین طور خواهد بود. همه اینها در صورتی است كه انسان در دنیا توبه نكند اما اگر فرد خطا كاری كه مسلمان است و اعتقادات صحیح اسلامی دارد، از گناهان توبه كرد و اگر حق الناس به گردن او بود، پرداخت نمود ، به جهنم نخواهد رفت.
پینوشتها:
1. سوره بقره (2) آیه 81
2. سوره هود (11) آیه 106.
به نقل از مرکز ملی پاسخگویی (http://www.pasokhgoo.ir/fa/node/1631)
yamahdi
04-24-2010, 11:08 PM
بهشت و جهنم
فردی از پروردگار در خواست کرد تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد.
خداوند دعای او را مستجاب کرد
در عالم شهود او وارد اتاقی شد که جمعی از مردم در اطراف ديگ بزرگ غذا نشسته بودند
همه گرسنه نا اميد و در عذاب بودند.
هر کدام قاشقی داشت که به ديگ می رسيد
ولی دسته قاشقها بلند تر از بازوی آنها بود
به طوری که نمی توانستند
قاشق را به دهانشان برسانند
عذاب آنها وحشتناک بود !
آنگاه ندا آمد :
اکنون بهشت را نظاره کن
او به اتاق ديگری که درست مانند اولی بود وارد شد
ديگ غذا.. جمعی از مردم ...
همان قاشقهای دسته بلند ...
ولی در آنجا همه شاد و سير بودند
آن مرد گفت : نمی فهمم !!!
چرا مردم اينجا شادند
در حالی که در اتاق ديگر بد بختند؟
با آنکه همه چيزشان يکسان است؟
ندا آمد
ندا آمد که
در اينجا آنها ياد گرفته اند که يکديگر را تغذيه کنند
هر کسی با قاشقش غذا در دهان ديگری می گذارد.
چون ايمان دارد
که کسی هست که در دهانش غذايی بگذارد.
رسدآدمی به جایی که به جزخدانبیند.
سایت کانون گفتمان قرآن کریم
yamahdi
04-24-2010, 11:09 PM
بهشت و جهنم
كتاب: منشور جاويد جلد 9 صفحه 363
نويسنده: آيت الله جعفر سبحانى
يكى از بحثهاى مربوط به بهشت و دوزخ، مسأله وجود كنونى آنها است و از زمانهاى ديرينه، اين مسأله مطرح شده است اين بحث در حالى كه جنبه كلامى و عقيدتى دارد، بحث تفسيرى و قرآنى نيز هست، يعنى به اين مسأله، هم از دريچه دلائل عقلى مىتوان نگريست و هم از دريچه تفسيرى، و با مراجعه به كتب كلامى روشن مىشود كه اكثريت دانشمندان اسلامى وجود كنونى آن را پذيرفته و معتقدند كه هر دو، هم اكنون آفريده شدهاند.
محدث و متكلم عاليقدر «شيخ صدوق» در اين باره مىگويد: اعتقاد ما درباره بهشت و دوزخ اين است كه آن دو آفريده شدهاند و پيامبر (ص) به هنگام معراج وارد بهشت شد و دوزخ را نيز مشاهده نمود.
شيخ بزرگوار مرحوم «مفيد» در «اوائل المقالات» به نقل اقوال پرداخته و چنين مىگويد :
بهشت و دوزخ هم اكنون آفريده شدهاند و روايات آن را تأييد و اهل شرع بر آن اتفاق نظر دارند ولى اكثريت معتزله و خوارج و گروهى از زيديه مىگويند آفرينش كنونى آنها امرى ممكن است ولى دليل بر وجود كنونى آن در دست نيست در حالى كه «ابو هاشم جبائى» وجود فعلى آنها را محال دانسته و معتقد است پيش از برپائى قيامت بهشت و دوزخ آفريده نمىشوند.
علامه حلى در «كشف المراد» اقوال متكلمان را به نحو ياد شده نقل كرده و «قاضى عبد الجبار» را از انديشه با ابوهاشم يكسان مىداند.
«تفتازانى» در شرح مقاصد مىگويد: اكثريت مسلمانان براينند كه بهشت و دوزخ هم اكنون آفريده شدهاند جز «ابوهاشم» و «عبد الجبار» و پيروان آنها كه با اين نظريه مخالفت كردهاند .
و گاهى در ميان علماء شيعه انديشه مخلوق نبودن بهشت و دوزخ به مرحوم سيد رضى (ت/359، م /406) و زرارة بن اعين نسبت داده شده است ولى برخى مانند «سيد شبر» در صحت نسبت ياد شده به سيد رضى تشكيك نمودهاند .
ولى با مراجعه به تفسير رضى كه متأسفانه از آن فقط يك جلد منتشر شده است، صحت نسبت روشن مىشود.
با توجه به آنچه كه مرحوم مفيد در «اوائل المقالات» نقل كرده است، روشن مىشود كه درباره آفرينش كنونى بهشت و دوزخ سه نظريه در ميان متكلمان اسلامى وجود داشته است.
1 ـ بهشت و دوزخ هم اكنون آفريده شدهاند و اكثريت مسلمانان اين نظريه را پذيرفتهاند .
2 ـ آفرينش هر دو در شرائط كنونى امرى است ممكن ولى دليل بر تحقق فعلى آن در دست نيست و اين نظريه مربوط به معتزله و خوارج و گروهى از زيديه است.
3 ـ آفرينش بهشت و دوزخ در وضع كنونى امرى غير ممكن است و اين نظريه مربوط به «ابوهاشم» و «قاضى عبد الجبار» مىباشد.
يادآور مىشويم كه اين مسأله جنبه سمعى و نقلى دارد و بايد از كتاب و سنت حكم آن را استنباط نمود و اگر «ابوهاشم» مىگويد آفرينش كنونى آنها محال است، مقصود او محال بالغير و يا به اصطلاح محال وقوعى است كه در پايان بحث به آن اشاره مىكنيم. اينك دلائل قول مشهور:
دلائل خلقت بهشت و دوزخ
از بهشت و دوزخ در لسان قرآن به «جنت» و «جحيم» يا «جهنم» و «نار» ياد مىشود ولى هرگز مقصود از هر «جنت» كه در قرآن وارد شده است، بهشت موعود نيست چه بسا قرآن كلمه جنت را در مورد باغهاى معمولى اين جهان بكار برده است و نبايد اين آيات ملاك بحث باشد آنجا كه مىفرمايد:
«و لولا اذ دخلت جنتك قلت ما شاء الله» (كهف/39) .
چرا هنگامى كه به باغ خود وارد شدى كلمه «ما شاء الله» را بر زبان جارى نكردى؟
و در آيه ديگر مىفرمايد: «لقد كان لسبأ فى مسكنهم آية جنتان عن يمين و شمال كلوا من رزق ربكم و اشكروا له بلدة طيبة و رب غفور» (سبأ/15) .
«در سرزمين «سبأ» براى آن گروه در چپ و راست، دو باغ بود به آنان گفتيم از روزى پروردگار خود بخوريد و شكر نعمت را بجا آوريد اين است شهر پاكيزه و پروردگار آمرزنده» .
در اين دو آيه كلمه «جنت» وارد شده است كه حاكى از آن است كه اين جنت موجود بوده است ولى هرگز مربوط به بهشت موعود در قيامت نيست.
برخى مانند «تفتازانى» در شرح مقاصد آيات مربوط به آدم و حواء را كه مدتى در بهشت بسر مىبردند، ولى به خاطر مخالفت با ارشاد خدا از آن بيرون شدند، گواه بر آفرينش بهشت موعود دانسته و مىگويد مقصود از «جنت» در آيات ياد شده همان بهشت موعود براى امم عالم است سپس مىافزايد: برخى مىگويند مقصود از جنت در آيات آدم و حوا يكى از باغهاى وسيع دنيا است آنگاه اين نظر را مورد انتقاد قرار داده مىگويند يك چنين تفسير بازيگرى با دين و بى اعتنائى به اتفاق مسلمانان است.
ولى به نظر ما پا فشارى تفتازانى بر تفسير «جنت» در آيات آدم و حوا به بهشت موعود، كاملا بيجا است و اگر گروهى از مفسران آن را به باغ دنيوى تفسير كردهاند به خاطر آيات خلود است كه مىگويد پس از دخول به بهشت ديگر از آن خروجى نيست و ساكنان بهشت پيوسته و جاودانه در آنجا زندگى خواهند كرد.
آياتى كه حاكى از جاودانه بودن ساكنان بهشت است بيش از آن است كه در اينجا يادآورى گردد ولى به عنوان نمونه برخى را ياد آور مىشويم:
1 ـ قرآن بهشت را «جنة الخلد» مىنامد آنجا كه مىفرمايد: «قل أدلك خير أم جنة الخلد التى وعد المتقون» (فرقان/15) .
آيا آن (دوزخ) خوب است؟ يا بهشت جاودانى كه پرهيزكاران به آن نويد داده شدهاند؟
2 ـ قرآن در آيات بى شمارى بهشتيان را با كلمه «خالدون» توصيف مىفرمايد اين آيات سبب شده است كه برخى جنت آدم و حوا را غير از بهشت موعود تفسير كنند.
البته در آيات خلد احتمال ديگرى نيز وجود دارد و آن اينكه اين خلود از آن آن گروه از ساكنان بهشت است كه در پرتو عمل صالح به آنجا وارد شوند و در حق آنان قرآن مىفرمايد :
«عطاء غير مجذوذ» (هود/108) . «پاداش جاويدان و مستمر» .
و اما انسانى كه در خود بهشت متولد گردد آيا او هم جاودانه است يا نه، آيات خلود ناظر به آن نيست.
در هر حال هدف اين است كه جنت مربوط به آدم و حواء قابليت هر دو تفسير را دارد، بنابراين از دلائل قطعى مخلوق بودن بهشت و دوزخى كه انسانها بر اثر عمل نيك و بد به آن وارد مىشوند، به شمار نمىرود.
بهشت و دوزخ برزخى
آياتى در قرآن حاكى از آن است كه براى برزخيان از نيكوكار و بدكار، بهشت و دوزخى وجود دارد و هم اكنون هر دو مخلوق و آفريده شدهاند ولى هرگز اين آيات گواه بر مخلوق بودن بهشت و دوزخ مربوط به آخرت نيست و استدلال به آنها بر موضوع بحث كاملا بيگانه است.
قرآن درباره مؤمن به رسولان عيسى كه به خاطر ايمانش كشته شد، مىفرمايد:
«قيل ادخل الجنة قال يا ليت قومى يعلمون» (يس/26) .
به او گفته شد داخل بهشت شو، وى گفت اى كاش قوم من از وضع من مطلع مىشدند.
جنت در اين آيه، جنت برزخى است، نه جنت موعود.
قرآن درباره فراعنه يادآور مىشود كه آنان پيش از قيامت بر آتش عرضه مىشوند و روز قيامت دچار سختترين عذاب مىگردند، آنجا كه مىفرمايد:
«النار يعرضون عليها غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعة. ادخلوا آل فرعون اشد العذاب» . (غافر/46) .
«صبح و عصر فراعنه بر آتش عرضه مىشوند و روز بر پائى قيامت خاندان فرعون به سختترين عذاب گرفتار مىشوند» .
از اين بيان روشن مىشود كه آياتى كه در آنها تنها لفظ جنت وارد شده يا جنت آدم و حواء موضوع بحث قرار گرفته و يا جنت و نار برزخى مطرح شده است، از آيات محل بحث بيرون بوده و بايد تنها به آياتى چشم بدوزيم كه موضوع بحث آن بهشت و دوزخ موعود امم عالم است اينك در اين باره مىگوئيم از برخى از آيات وجود كنونى بهشت و يا دوزخ كاملا استفاده مىشود :
1 ـ «و لقد رآه نزلة اخرى، عند سدرة المنتهى، عندها جنة المأوى» (نجم/ 13 ـ 15)
«پيامبر (ص) فرشته وحى را نزد «سدرة المنتهى» ديد، نزد آن (سدرة المنتهى) جنة المأوى است» .
مقصود از «جنة المأوى» ، همان بهشت موعود است كه در آيات ديگر از آن به جنات عدن و مانند آن تعبير شده است اين آيه به روشنى مىرساند كه پيامبر، فرشته وحى را در كنار «سدرة المنتهى» كه در جنت آن بهشت جاودان قرار دارد، ديده است و اگر بهشت آفريده نشده بود، يك چنين نشانه دادن، خارج از فصاحت و بلاغت مىبود.
2 ـ آياتى كه در آن از آماده شدن بهشت و دوزخ براى نيكوكاران و بدكاران گزارش داده شده است، مىتواند گواه بر وجود كنونى هر دو باشد، مثلا درباره بهشت مىگويد:
«أعدت للمتقين» (آل عمران/133) : براى پرهيزگاران آماده شده است.
«أعدت للذين آمنوا بالله و رسله» (حديد/21) : براى گروهى كه به خدا و رسولان او ايمان آوردهاند؛ آماده شده است.
«و اتقوا النار التى اعدت للكافرين» (آل عمران/131) : از آتشى بپرهيزيد كه براى كافران آماده شده است.
و در برخى از آيات كلمه «اعد» بكار رفته يعنى آماده نموده است، آنجا كه مىفرمايد:
«و اعد لهم جنات تجرى تحتها الانهار» (توبه / 100) : بهشتى را كه زير درختان آن آب جارى مىشود، براى آنان آماده كرده است.
«و اعد لهم عذابا مهينا» (احزاب /57) : براى آنان عذاب خوار كننده آماده كرده است.
اين آيات كه در آنها كلمه «اعداد» بكار رفته است حاكى از آماده بوده اين دو كانون است و اگر به هنگام نزول وحى وجود نداشت بكار بردن آن نياز به تأويل دارد و تا موجبى براى تأويل نباشد بايد ظاهر را أخذ كرد.
حق اين است كه ظواهر اين آيات تا دليل قاطع بر تأويل نباشد، حاكى از وجود كنونى بهشت و دوزخ است.
و از ميان روايات مىتوان با روايت «هروى» كه از امام هشتم (http://www.hawzah.net/Hawzah/Subjects/Subjects.aspx?id=4928&) (ع) نقل حديث كرده است استدلال نمود وى مىگويد: به امام رضا (http://www.hawzah.net/Hawzah/Subjects/Subjects.aspx?id=4928&) (ع) گفتم: اى فرزند پيامبر خدا از بهشت و دوزخ به من خبر بده، آيا آن دو الان آفريده شدهاند؟
فرمود: آرى. رسول خدا (ص) آنگاه كه به معراج رفت از بهشت و دوزخ ديدن نمود، گفتم: گروهى مىگويند كه بهشت و دوزخ در قلمرو و تقدير خدا است و در آينده آفريده مىشوند.
امام (ع) فرمود: آنان از ما نيستند و ما هم از آنان نيستيم، هر كس خلقت بهشت و دوزخ را انكار كند، پيامبر و ما را انكار كرده و از ولايت ما بيرون رفته و در آتش دوزخ مخلد خواهد بود. (9)
2 ـ ابن عماره از پدر خود نقل كرد كه امام صادق (http://www.hawzah.net/Hawzah/Subjects/Subjects.aspx?id=4931&) (ع) فرمود: آنكس كه چهار چيز را انكار كند شيعه ما نيست و آنها عبارتند از:
1 ـ معراج، 2 ـ سؤال قبر، 3 ـ خلقت كنونى بهشت و دوزخ، 4 ـ شفاعت،
3 ـ و نيز از حضرت رضا (http://www.hawzah.net/Hawzah/Subjects/Subjects.aspx?id=4928&) (ع) نقل شده است كه فرمود: مؤمن كسى است كه به يكتائى خدا و رجعت و حلال بودن دو متعه (متعه حج و متعه زنان) و معراج و سؤال در قبر و حوض كوثر و شفاعت و آفرينش كنونى بهشت و دوزخ و ... ايمان بياورد. )
دلائل منكران
منكران خلقت بهشت و دوزخ با دليل نقلى و عقلى بر مدعاى خود استدلال نمودهاند كه اينك هر دو را يادآور مىشويم:
1 ـ دليل نقلى
اين استدلال مبنى بر دو مطلب استوار است:
الف: آيات قرآنى حاكى از آن است كه بهشت جايگاه دائمى و قرارگاه هميشگى است آنجا كه بهشت را به «جنة الخلد» و دوزخ را به «دار الخلد» توصيف مىكند و در برخى از آيات نعمتهاى بهشتى را دائمى توصيف مىكند و مىفرمايد:
«أكلها دائم و ظلها» خوردنىها و سايه آن جاودانى است.
بنابراين بهشت و دوزخ از لحظه آفرينش بايد به صورت يك بناى جاودان و مستمر بماند و دستخوش نابودى و ويرانى نگردد.
ب: آيه قرآن، حاكى است كه قبل از برپائى رستاخيز (نفخ صور نخست) همه چيز جز ذات او نابود مىشوند چنان كه مىفرمايد:
«كل شيئى هالك الا وجهه» (قصص /88)
همه چيز جز ذات خداوند فانى و نابود مىگردد.
اكنون با توجه به اين دو مطلب بايد گفت بهشت و دوزخ آفريده نشدهاند زيرا بر فرض آفرينش بايد روز برپائى قيامت نابود گردند در حالى كه نابودى آنها با جاودانگى آن دو كه آيات نخست از آن حاكى مىباشند، ناسازگار مىباشند. ولى اين استدلال قابل خدشه است، زيرا اساس آن اين است كه مقصود از «شىء» در آيه «كل شيىء هالك» ما سوى الله است يعنى تمام موجودات امكانى اعم از دنيوى و اخروى راه هلاك و نابودى را در پيش مىگيرند.
در حالى كه مىتوان درباره شيىء نظر ديگرى را اظهار كرد و آن اينكه مقصود، موجودات دنيوى است نه اخروى و مىتوان دائره را از آن هم تنگتر توصيف كرد و آن اينكه مقصود از شيىء، بتهائى است كه آن را مىپرستيدند زيرا در آغاز آيه مىفرمايد: «و لا تدع مع الله الها آخر لا اله الا هو كل شيىء هالك...» (القصص/88) .
با خدا، خداى ديگرى را مخوان، جز او خدائى نيست همه چيز نابود مىشود جز ذاتات.
اگر نگوئيم كه مقصود از «شيىء» خدايان دروغين است، با اطمينان مىتوان گفت مقصود از آن اشياء دنيوى است كه در چشم انداز انسانها است و اما موجودات اخروى كه در جهان ديگر هستند و از قداست خاصى برخوردارند، مشمول اين آيه نيستند.
مىتوان بر اين مطلب از قرآن شواهدى آورد آنجا كه مىفرمايد:
«ما عند كم ينفد و ما عند الله باق» (نحل/96) .
اين آيه به جاودانگى آنچه نزد خدا است حكم مىكند و طبعا آنچه نزد خدا است غير خداست و محكوم به امكان است ولى در عين حال طبق مشيت الهى جاودانه مىباشد.
قرآن برخى از كتابها را به لفظ «حفيظ» كه به معنى نگهدارنده است توصيف كرده است آنجا كه مىفرمايد: «قد علمنا ما تنقص الارض منهم و عندنا كتاب حفيظ» (ق/4). «ما آنچه را كه زمين از مردگان كم مىكند مىدانيم و پيش ما است كتاب نگهدارنده» .
اين آيه در پاسخ كسانى آمده است كه معاد انسانها را امرى بعيد مىشمردند و گويا مىانديشيدند كه پس از مرگ، اجزاء بدن مردگان بهم آميخته مىشود و شناسائى آنها مشكل است، قرآن در پاسخ آنان مىفرمايد: «تمام اين حوادث در كتابى محفوظ است و روز قيامت طبق اين كتاب باز گردانده مىشوند.»
به طور مسلم، آيه «كل شيئى هالك» شامل اين كتاب نخواهد بود، زيرا طبق ظاهر قرآن اين كتاب روز برپائى قيامت ملاك احياء انسانها مىباشد و نابودى آن با اينكه هنوز وقت بهرهبردارى از آن آغاز نشده است، حكيمانه نخواهد بود.
در اينجا نكته ديگرى است و آن اينكه موجود مجرد را فنائى نيست و اگر اين آيه شامل اين گروه از موجودات باشد بايد «هالك» به معنى فقر و حاجت و نياز به واجب تفسير گردد. (فناى ذاتى)
2 ـ دليل عقلى منكران
از ميان دلائل عقلى منكران، مسأله «عبث» بودن آفرينش بهشت و دوزخ قابل ملاحظه است، هدف از آفرينش بهشت و دوزخ، اين است كه نيكوكاران و بدكاران در آنجا به سزاى اعمال خود برسند و اين كار پس از برپائى قيامت انجام مىگيرد بنابراين آفرينش آنها قبل از قيامت عبث خواهد بود.
درباره اين نوع استدلال بايد اين جمله را گفت: «كه مستدل به عقل و خرد بيش از حد، بهاء داده، و عدم درك مصلحت را به جاى نبود آن فرض كرده است هرگز براى ما همه جوانب مسئله روشن نيست و شايد در آفرينش آن مصلحت باشد كه از درك ما بيرون است» .
گذشته از اين آماده كردن يك چنين مكان نعمت و يا نقمت در روح انسان مطيع تأثير شگرفى مىگذارد و او را به اطاعت و پيروى از تعاليم الهى بيشتر سوق مىدهد و به يك معنى در لطف الهى نسبت به بندگان تأثير بسزائى دارد (لطف مقرب نه لطف محصل) .
جايگاه بهشت و دوزخ
هر گاه بهشت و دوزخ را مخلوق كنونى بدانيم، بحثى به نام جايگاه آن دو مطرح مىشود و انسان حق دارد كه از وحى سؤال كند جايگاه اين دو مخلوق كجا است؟
پاسخ:
آيه نخست كه با آن بر مخلوق بودن بهشت استدلال شد، جايگاه آن را نيز معين مىكند و اينكه بهشت نزد «سدرة المنتهى» است چنانكه فرمود: «و لقد رآه نزلة اخرى، عند سدرة المنتهى، عندها جنة المأوى» (نجم/12 ـ 14) .
بنابراين هر كجا جايگاه سدرة المنتهى باشد، جنب آن جايگاه بهشت موعود است و چون جايگاه «سدرة المنتهى» باشد، جنب آن جايگاه بهشت موعود است و چون جايگاه «سدرة المنتهى» تا چه رسد به حقيقت آن براى ما روشن نيست طبعا جايگاه آن نيز در محاق ابهام خواهد ماند و نمىتوان درباره آن اظهار نظر قطعى كرد.
«تفتازانى» در اين باره مىگويد: «در مورد جايگاه بهشت و دوزخ دليل روشنى وجود ندارد و اكثريت معتقدند كه جايگاه بهشت بالاى آسمانهاى هفتگانه است و به آيه «عند سدرة المنتهى عندها جنه المأوى» و به سخن پيامبر (ص) كه فرمود «سقف بهشت عرش خدا است» استناد نمودهاند و جايگاه دوزخ را نيز زير طبقات زمين دانستهاند ولى حق در اين مسأله اين است كه از اظهار نظر قطعى دست برداشته علم آن را به خداى دانا واگذاريم.
و برخى از روايات كه جايگاه بهشت را در آسمان و دوزخ را در زمين معين مىكنند به وسيله عكرمه شاگرد ابن عباس نقل شده و عكرمه يك فرد كاذب و دروغگو است كه روايات او قابل استناد نيست.
آرى با توجه به برخى از آيات مىتوان گفت بهشت موجود در دل آسمانها و زمين نيست زيرا در برخى از آنها وسعت و گنجايش بهشت به مقدار گنجايش آسمانها و زمين معرفى شده است آنجا كه مىفرمايد: «و سارعوا إلى مغفرة من ربكم و جنة عرضها السموات و الارض اعدت للمتقين» (آل عمران /133) .
به سوى آمرزش خدا و بهشتى كه پهنا و فراخى آن به اندازه وسعت آسمانها و زمين است سبقت بگيريد، بهشتى كه براى پرهيزكاران فراهم شده است.
با توجه به اين آيات نمىتوان گفت بهشت موعود، در دل آسمانها و زمين است و همان طور كه يادآور شديم اين مسئله از امور غيبى است كه درك آن براى ما بدون راهنمائى قطعى از طريق وحى امكان پذير نيست.
«علامه مجلسى» درباره آفرينش كنونى بهشت و دوزخ و نيز مكان آن دو چنين مىگويد:
«اين كه بهشت و دوزخ آفريده شدهاند، مورد قبول جمهور مسلمانان است، و تنها اندكى از «معتزله» معتقدند كه آن دو در روز قيامت آفريده مىشوند و آيات و روايات متواتر در اين باره عقيده آنان را مردود مىسازد.
و اما اين كه جايگاه آنها كجاست از روايات چنين استفاده مىشود كه بهشت بالاى آسمانهاى هفتگانه است و دوزخ در طبقه هفتم زمين و اين نظريه مورد قبول اكثر مسلمانان است.»
جهان مستقل جايگاهى لازم ندارد.
سئوال از جايگاه بهشت و دوزخ در صورتى صحيح است كه آن در جزئى از اين جهان باشد به گونهاى كه بتوان ميان آن دو و اين جهان را نسبتى برقرار كرد در اين صورت جا دارد سئوال كنيم بهشت و دوزخ در كجاى اين جهان جاى گرفتهاند و امام اگر بهشت و دوزخ را جهان مستقل و منفك از اين آسمان و زمين بدانيم پرسش از جايگاه آن كاملا غير صحيح است.
اصولا از نظر بحثهاى فلسفى بعد زمانى داراى واقعيتى است كه از تحول ماده پديد مىآيد و به ديگر سخن، حركت ماده از آن نظر كه تدريجى است دو حقيقت را در نظر ما متجلى مىسازد يكى حركت و ديگرى زمان، از آن نظر كه ماده، حالات و صفات گوناگون پيدا مىكند، مفهوم حركت، و از اين نظر كه اين دگرگونى تدريجى است نه دفعى مفهوم زمان انتزاع مىشود و لذا در فلسفه اسلامى مىگويند «حركت و زمان دو رويه از يك سكهاند كه هر كدام ناظر به واقعيتى است كه در جسم متحول وجود دارد» .
اما مكان كه جايگاه جسم است در اجزاء اين جهان قابل تصور هست مثلا ميز را در اطاق جاى مىدهيم بگونهاى كه اطاق ظرف و مكان، و ميز جسمى است كه آنجا را اشغال مىكند ولى اگر مجموع جهان را در نظر بگيريم ديگر براى آن ظرف و مكانى وجود ندارد، بلكه آفرينش خود اين جهان سازنده جاى خود نيز هست، نه اينكه قبلا جاى فارغى و فضاى لا متناهى وجود داشت، سپس خدا اين جهان را در دل آن فضا آفريد.
در اينجا گفتارى است كه از كاشف «نظريه نسبيت» (نسبيت فيزيكى نه فلسفى) نقل شده است مىگويند وى معتقد به گسترش و فزونى ماده بود و اينكه جهان پيوسته در حال بزرگ شدن است وقتى از او سؤال شد اين گسترش براى خود جايگاهى لازم دارد وى در پاسخ گفت جهان با گسترش خود مكان خود را نيز مىسازد و نياز به مكان قبلى ندارد.
عين اين بيان درباره بهشت و دوزخ حاكم است، زيرا اگر بهشت و دوزخ براى خود جهان مستقل و جدا از آسمانها و زمين باشند، سؤال از محل و مكان آن كاملا غير منطقى است.
البته اين سخن نه به اين معنى است كه بهشت و دوزخ وجود مثالى و خيالى دارند تا سؤال از جايگاه از آنها ساقط باشد، بلكه ما در عين تصديق به «معاد عنصرى» و به اصطلاح امروز «معاد مادى» ، دو جهان مستقل فرض مىكنيم كه هر كدام براى خود احكام و قوانين و اوضاع و نسبتهائى دارند و هرگز يكى در دل ديگرى نيست.
سایت کانون گفتمان قرآن کریم
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.