MIN@MAN
04-22-2010, 05:01 PM
بیوگرافی افشین مقدم
افشین مقدم صدایش بود اما چهره ای نداشت. در این سال ها كه آهنگ هایش دست به دست می گشت و به گوش نسل بعد از او می رسید، هیچ كس نمی دانست كه این صدای گرم متعلق به چه چهره ای است.بعد كه «زمستون» از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز انتشار گرفت و پوستر آن كنار پوسترهای دیگر موسیقی روز جا خوش كرد، تصویر خواننده هم جان گرفت. افشین مقدم را دیدیم كه جلو كوه هایی پر از برف ایستاده، دست به كمر زده و به دوربین خیره شده است. با ساعتی كه عقربه اش روی ۴۵/۸ دقیقه ایستاده. چقدر جوان بود در آن سال ها، جوان ماند و جوان از دنیا رفت.
31 سال داشت كه تصادف رانندگی در جاده شمال جانش را گرفت و از او آلبوم «زمستون» و یك آلبوم نیمه تمام به جا گذاشت، در روزهایی كه آهنگ هایش در همه جا پخش می شد: زمستون تن عریون باغچه چون بیابون، درختا با پاهای برهنه زیر بارون...
افشین مقدم كه رفت فرصتی پیش آمد تا آهنگ هایی كه خواند به تاراج برده شود.
میراث او به مذاق خیلی ها خوش آمد و هر كس قطعه ای را برداشت و با صدای خود ضبط كرد و خیلی ها نفهمیدند این آهنگی كه می شنوند متعلق به افشین مقدم است نه صدای كذایی كه آن را دوباره اجرا می كند بدون اینكه نام صاحب اصلی اثر را یادآوری كند: تو آخرین طبیبی، كه لحظه های آخر به داد من رسیدی، تو نوری از خدایی كه پیغام خدا را، به گوش من رساندی، بر روح من دمیدی... شاید به خاطر همان صدای كذایی هم بود كه وزارت ارشاد به این آهنگ كه یكی از قطعات مجموعه «زمستون» بود مجوز انتشار نداد. نه آهنگ مشكلی داشت و نه شعر، اما صدای خواننده ای را تداعی می كرد كه آن را در منطقه ای ممنوعه به نام لس آنجلس دوباره اجرا كرده بود.
بیشتر ترانه های افشین مقدم «این جا» و «آن جا» خوانده شدند و خیلی ها از اصل ماجرا بی خبر بودند و این بی انصافی البته فقط در حق او نشد، در حق خیلی های دیگر هم شد كه البته زنده نبودند تا رنج ببرند: قمرالملوك وزیری، عصمت باقرپور، مهرپویا، غلامحسین بنان و... كاری اش هم نمی شود كرد. رسم روزگار چنین است و شاید آنها با این كار باعث شدند كه آثار قدیمی فراموش نشوند و از بین نروند؛ گیرم كه با اجرایی ضعیف و صدایی بد و بی ربط. افشین مقدم آنقدر مجال نداشت كه كارهایی جز همان دو آلبوم از خود به جا بگذارد، در اوج بماند یا سقوط كند. مثل خوانندگان دیگری كه بخت كمتری برای در اوج ماندن داشتند.
افشین مقدم در تراس رستورانی در نزدیكی شمیران آواز می خواند. صدای گرمی داشت و تعلقش فقط خواندن بود نه پول. سعید دبیری ترانه سرای بسیاری از قطعات مجموعه «زمستون» می گوید كه یك روز به این رستوران رفت و با افشین مقدم آشنا شد.
افشین لوطی بود و میز دبیری را حساب كرد و رفاقت آنها شروع شد. سعید دبیری - كه بعدها با كوروش یغمایی و علیرضا افتخاری هم همكاری كرد- ترانه «زمستون» را گفت و از افشین مقدم كه در آن روزها در بلك كتز هم نقش كوچكی داشت خواست تا آن را به همراه چند ترانه دیگر اجرا كند.
ترانه ها را در استودیو بل ضبط كردند و در سال ۱۳۵۴ آلبوم «زمستون» منتشر شد، خیلی هم سر و صدا كرد و اسم افشین مقدم را سر زبان ها انداخت و همین باعث شد كه او بلافاصله ضبط آلبوم دوم را با ساخته هایی از جهانبخش پازوكی شروع كند، درحالی كه چند روز بیشتر با مرگ فاصله نداشت. سعید دبیری می گوید: «قبل از سفر شمال شب آخری كه افشین در تهران بود، به استودیو بل آمد و به چشم آذر اصرار كرد كه آهنگی را كه نصفه كاره مانده بود ضبط كند. به او گفتیم كه وقتی برگشت می تواند سر فرصت به استودیو بیاید اما او كه انگار از مرگش خبر داشت قبول نكرد. حتی آن شب از چند تا از دوستان و خانواده اش هم خداحافظی كرد و دیگر هیچ وقت صدای او را نشنیدیم.»
البته اگر افشین مقدم زنده بود، معلوم نبود كه به كدام دسته از خوانندگان ملحق می شد و هنرش چه سرنوشتی پیدا می كرد.
«زمستون» هیچ وقت تجدید چاپ نشد تا سال پیش كه شركت ایران گام با تردید آن را برای گرفتن مجوز به وزارت ارشاد فرستاد و توانست اجازه انتشار و پخش آن را بگیرد. با سه چهار قطعه ای كه از آلبوم حذف شده بود این مجموعه به بازار آمد و خیلی هم خریدار داشت. شاید همان روزهای اول كسانی هم كه نام او را شنیده بودند و صدایش را می شناختند، نفهمیدند مردی كه پشت به كوه ها ایستاده افشین مقدم است كه كارهایش را قبلاً گوش كرده بودند: جای تو خالی، جای تو مونده هنوز رو نقش قالی، امشب نمی دونه دلم، تو در چه حالی... اما این آلبوم مثل روزهای اولش تر و تازه بود و البته تقریباً شبیه هیچ كدام از آلبوم های پاپی كه این روزها می شنویم نبود.
پشت هر صدایی كه می شنیدیم كسی بود كه ساز می زد. نه كامپیوتری برای صداسازی بود، نه كیبوردی. آهنگ با سازهایی مثل ویولن، ویولن آلتو، ترومپت، ساكسیفون، پیانو، گیتار، فلوت، جاز [درامز] و قانون اجرا شده بود كه همگی در استودیو حاضر بودند و حتی هیچ صدایی بعداً میكس نشده بود. امكانات ضبط دهه ۵۰ مثل امروز نبود و آهنگ ها با حضور كامل نوازندگان، آهنگساز و خواننده ضبط می شدند. «زمستون» فعلی شامل ۱۱ ترانه است كه با مشهورترین كار افشین مقدم یعنی همان «زمستون» كه سعید دبیری شعرش را سروده شروع می شود. سعید دبیری می گوید كه این كارها را اول مردم شنیدند و بعد به صورت نوار منتشر شد، زمانی كه دیگر صفحه از ارزش افتاده بود. البته تمام ترانه های این آلبوم متعلق به او نیست.
مسافر، به من نخند، آسمون، جاودانه، سینه ریز ستاره، گذشته، ای خدا، فانوس ماه، پاك باخته و گل افشین كه ترانه ای است به یاد خواننده قطعات دیگر این آلبوم هستند كه افشین مقدم هیچ وقت مجال اجرای زنده آنها را پیدا نكرد. اما خوانندگان دیگر این مجال را داشتند كه ترانه های او را به نام خود ثبت كنند. مثل ترانه مسافر كه هر موقع آن را با صدای افشین مقدم می شنویم بی اختیار صدای خواننده دوم آن هم در گوشمان می پیچد: روزی كه می خواستم از شهرمون برم، پیش هزاران چشم تو گریه می كردی، می گفتنی با حسرت دیگه برنمی گردی، گفتم كه عمر این سفر كوتاه كوتاهه، گفتی كه یاد من همیشه با تو همراهه، گفتم مبادا جای من را دیگری گیرد، گفتی كه منتظر نشستن آخرین راهه... صدای سازهایی را می شنویم كه امروز دیگر در كمتر اثر پاپ ایرانی می شنویم: ترومپت، پیانو، ساكسیفون و...
دوستداران افشین مقدم او هیچ وقت فكر نمی كردند كه صدای او بعد از سه دهه دوباره زنده شود و حتی بتوانند آن را از رادیو پیام هم بشنوند.
افشین مقدم صدایش بود اما چهره ای نداشت. در این سال ها كه آهنگ هایش دست به دست می گشت و به گوش نسل بعد از او می رسید، هیچ كس نمی دانست كه این صدای گرم متعلق به چه چهره ای است.بعد كه «زمستون» از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز انتشار گرفت و پوستر آن كنار پوسترهای دیگر موسیقی روز جا خوش كرد، تصویر خواننده هم جان گرفت. افشین مقدم را دیدیم كه جلو كوه هایی پر از برف ایستاده، دست به كمر زده و به دوربین خیره شده است. با ساعتی كه عقربه اش روی ۴۵/۸ دقیقه ایستاده. چقدر جوان بود در آن سال ها، جوان ماند و جوان از دنیا رفت.
31 سال داشت كه تصادف رانندگی در جاده شمال جانش را گرفت و از او آلبوم «زمستون» و یك آلبوم نیمه تمام به جا گذاشت، در روزهایی كه آهنگ هایش در همه جا پخش می شد: زمستون تن عریون باغچه چون بیابون، درختا با پاهای برهنه زیر بارون...
افشین مقدم كه رفت فرصتی پیش آمد تا آهنگ هایی كه خواند به تاراج برده شود.
میراث او به مذاق خیلی ها خوش آمد و هر كس قطعه ای را برداشت و با صدای خود ضبط كرد و خیلی ها نفهمیدند این آهنگی كه می شنوند متعلق به افشین مقدم است نه صدای كذایی كه آن را دوباره اجرا می كند بدون اینكه نام صاحب اصلی اثر را یادآوری كند: تو آخرین طبیبی، كه لحظه های آخر به داد من رسیدی، تو نوری از خدایی كه پیغام خدا را، به گوش من رساندی، بر روح من دمیدی... شاید به خاطر همان صدای كذایی هم بود كه وزارت ارشاد به این آهنگ كه یكی از قطعات مجموعه «زمستون» بود مجوز انتشار نداد. نه آهنگ مشكلی داشت و نه شعر، اما صدای خواننده ای را تداعی می كرد كه آن را در منطقه ای ممنوعه به نام لس آنجلس دوباره اجرا كرده بود.
بیشتر ترانه های افشین مقدم «این جا» و «آن جا» خوانده شدند و خیلی ها از اصل ماجرا بی خبر بودند و این بی انصافی البته فقط در حق او نشد، در حق خیلی های دیگر هم شد كه البته زنده نبودند تا رنج ببرند: قمرالملوك وزیری، عصمت باقرپور، مهرپویا، غلامحسین بنان و... كاری اش هم نمی شود كرد. رسم روزگار چنین است و شاید آنها با این كار باعث شدند كه آثار قدیمی فراموش نشوند و از بین نروند؛ گیرم كه با اجرایی ضعیف و صدایی بد و بی ربط. افشین مقدم آنقدر مجال نداشت كه كارهایی جز همان دو آلبوم از خود به جا بگذارد، در اوج بماند یا سقوط كند. مثل خوانندگان دیگری كه بخت كمتری برای در اوج ماندن داشتند.
افشین مقدم در تراس رستورانی در نزدیكی شمیران آواز می خواند. صدای گرمی داشت و تعلقش فقط خواندن بود نه پول. سعید دبیری ترانه سرای بسیاری از قطعات مجموعه «زمستون» می گوید كه یك روز به این رستوران رفت و با افشین مقدم آشنا شد.
افشین لوطی بود و میز دبیری را حساب كرد و رفاقت آنها شروع شد. سعید دبیری - كه بعدها با كوروش یغمایی و علیرضا افتخاری هم همكاری كرد- ترانه «زمستون» را گفت و از افشین مقدم كه در آن روزها در بلك كتز هم نقش كوچكی داشت خواست تا آن را به همراه چند ترانه دیگر اجرا كند.
ترانه ها را در استودیو بل ضبط كردند و در سال ۱۳۵۴ آلبوم «زمستون» منتشر شد، خیلی هم سر و صدا كرد و اسم افشین مقدم را سر زبان ها انداخت و همین باعث شد كه او بلافاصله ضبط آلبوم دوم را با ساخته هایی از جهانبخش پازوكی شروع كند، درحالی كه چند روز بیشتر با مرگ فاصله نداشت. سعید دبیری می گوید: «قبل از سفر شمال شب آخری كه افشین در تهران بود، به استودیو بل آمد و به چشم آذر اصرار كرد كه آهنگی را كه نصفه كاره مانده بود ضبط كند. به او گفتیم كه وقتی برگشت می تواند سر فرصت به استودیو بیاید اما او كه انگار از مرگش خبر داشت قبول نكرد. حتی آن شب از چند تا از دوستان و خانواده اش هم خداحافظی كرد و دیگر هیچ وقت صدای او را نشنیدیم.»
البته اگر افشین مقدم زنده بود، معلوم نبود كه به كدام دسته از خوانندگان ملحق می شد و هنرش چه سرنوشتی پیدا می كرد.
«زمستون» هیچ وقت تجدید چاپ نشد تا سال پیش كه شركت ایران گام با تردید آن را برای گرفتن مجوز به وزارت ارشاد فرستاد و توانست اجازه انتشار و پخش آن را بگیرد. با سه چهار قطعه ای كه از آلبوم حذف شده بود این مجموعه به بازار آمد و خیلی هم خریدار داشت. شاید همان روزهای اول كسانی هم كه نام او را شنیده بودند و صدایش را می شناختند، نفهمیدند مردی كه پشت به كوه ها ایستاده افشین مقدم است كه كارهایش را قبلاً گوش كرده بودند: جای تو خالی، جای تو مونده هنوز رو نقش قالی، امشب نمی دونه دلم، تو در چه حالی... اما این آلبوم مثل روزهای اولش تر و تازه بود و البته تقریباً شبیه هیچ كدام از آلبوم های پاپی كه این روزها می شنویم نبود.
پشت هر صدایی كه می شنیدیم كسی بود كه ساز می زد. نه كامپیوتری برای صداسازی بود، نه كیبوردی. آهنگ با سازهایی مثل ویولن، ویولن آلتو، ترومپت، ساكسیفون، پیانو، گیتار، فلوت، جاز [درامز] و قانون اجرا شده بود كه همگی در استودیو حاضر بودند و حتی هیچ صدایی بعداً میكس نشده بود. امكانات ضبط دهه ۵۰ مثل امروز نبود و آهنگ ها با حضور كامل نوازندگان، آهنگساز و خواننده ضبط می شدند. «زمستون» فعلی شامل ۱۱ ترانه است كه با مشهورترین كار افشین مقدم یعنی همان «زمستون» كه سعید دبیری شعرش را سروده شروع می شود. سعید دبیری می گوید كه این كارها را اول مردم شنیدند و بعد به صورت نوار منتشر شد، زمانی كه دیگر صفحه از ارزش افتاده بود. البته تمام ترانه های این آلبوم متعلق به او نیست.
مسافر، به من نخند، آسمون، جاودانه، سینه ریز ستاره، گذشته، ای خدا، فانوس ماه، پاك باخته و گل افشین كه ترانه ای است به یاد خواننده قطعات دیگر این آلبوم هستند كه افشین مقدم هیچ وقت مجال اجرای زنده آنها را پیدا نكرد. اما خوانندگان دیگر این مجال را داشتند كه ترانه های او را به نام خود ثبت كنند. مثل ترانه مسافر كه هر موقع آن را با صدای افشین مقدم می شنویم بی اختیار صدای خواننده دوم آن هم در گوشمان می پیچد: روزی كه می خواستم از شهرمون برم، پیش هزاران چشم تو گریه می كردی، می گفتنی با حسرت دیگه برنمی گردی، گفتم كه عمر این سفر كوتاه كوتاهه، گفتی كه یاد من همیشه با تو همراهه، گفتم مبادا جای من را دیگری گیرد، گفتی كه منتظر نشستن آخرین راهه... صدای سازهایی را می شنویم كه امروز دیگر در كمتر اثر پاپ ایرانی می شنویم: ترومپت، پیانو، ساكسیفون و...
دوستداران افشین مقدم او هیچ وقت فكر نمی كردند كه صدای او بعد از سه دهه دوباره زنده شود و حتی بتوانند آن را از رادیو پیام هم بشنوند.