yamahdi
04-16-2010, 07:27 AM
سمیع و بصیر بودن خداوند
بطور مسلّم خداوند منزه از جسم و جسمانیت است با این وصف مراد از سمیع و بصیر بودن خداوند چیست؟
پاسخ: «بصیر» در قرآن پنجاه و یك بار وارد و در چهل و سه مورد به عنوان وصف خدا آمده است، و «سمیع » چهل و هفت بار و جز در یك مورد در همه جا صفت خدا قرار گرفته است، و آن مورد استثنا عبارت است از:
( ...فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصیراً )1؛ «ما انسان را شنوا و بینا قرار دادیم».
بینایى و شنوایى از بزرگترین ابزار شناخت و نافع ترین آنها است و از میان حواس پنجگانه ظاهرى، این دو حس انسان را با خارج بیشتر مربوط مى سازد و به همین جهت نسبت به دیگر حواس از ارزش بالایى برخوردارند و خدا نیز با این دو صفت توصیف شده و از اطلاق الفاظ دیگر حواس مانند شام (بویا)، ذائق (چشنده)، لامس(لمس كننده) خوددارى شده است، در حالى كه ملاك اطلاق آن دو (بصیر و سمیع) در دیگر اسما، حواس موجود است و اگر ملاك سمیع و بصیر بودن خدا حضور مبصرات و مسموعات نزد خدا باشد، همین معنا نیز در بوییدنى ها و چشیدنى ها و ملموسات موجود است، ولى علت این تبعیض این است كه بصر و سمع، از شرافت و ارزش بیشترى برخوردارند و تشریح این قسمت در آخر بحث مى آید.
معنى بصیر و سمیع در خدا
بصیر در خدا به دو ملاك به كار مى رود:
1. حضور دیدنى ها نزد خدا، این موقعى است كه با سمیع همراه باشد، چنان كه مى فرماید:
( ...إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا یَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللّهَ كانَ سَمِیعاً بَصِیراً ). 2
«خدا شما را به وسیله آن (دستور به رفتار به عدل) چه نیكو پندتان مى دهد، حقّاً كه خدا شنوا و بینا است».
2. علم به جزئیات و خصوصیات اشیا و این در موقعى است كه با حرف (با) همراه باشد، چنان كه مى فرماید:
( ...وَ كَفى بِرَبِّكَ بِذنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً ).3
«كافى است كه خدا نسبت به گناه بندگان خود دانا و بینا است».
و باز مى فرماید:( ...وَ كانَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً ).4
«خدا به آنچه كه انجام مى دهید بینا است».
و نیز مى فرماید:
( ...ما یُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمنُ إِنّهُ بِكُلِّ شَىْء بَصِیرٌ ).5
«این پرندگان را در آسمان جز خداى رحمان نگه نمى دارد، او نسبت به همه چیز بینا است».
متعلق بینایى در این آیات مختلف است، گاهى «همه چیز» گاهى «بندگان» و در مرحله سوم «اعمال انسان ها» و گاهى «گناهان آنان» مى باشد.
گروهى از مفسران بصیر را فقط به حضور مبصرات نزد خدا تفسیر كرده اند و این معنا در مورد اشیا قابل رؤیت درست است، ولى گاهى در مواردى به كار رفته كه قابل رؤیت نیستند، مانند «ذنوب»، زیرا بسیارى از گناهان قابل رؤیت نیست، طبعاً در این جا باید مقصود از «بصیر» آگاهى از جزئیات باشد و شاهد آن این است: آن گاه كه ذنوب را متعلق بصیر قرار مى دهد، لفظ خبیر را با آن همراه مى سازد، چنان كه مى فرماید: (بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبیراً بَصِیراً) و شاید هدف آیات این است كه خدا نسبت به آنچه كه در جهان هستى مى گذرد، علم تفصیلى دارد نه علم اجمالى و تمام آنچه كه در آشكار و پنهان است از قلمرو علم خدا بیرون نیست.
از این بیان روشن مى گردد نظریه كسانى كه منكر تعلق علم خدا به جزئیات مى باشند، به بهانه آن كه مستلزم تغییر در ذات است، با ظاهر این آیات سازگار نیست و شاید به خاطر این كه لفظ بصیر در لغت عرب متضمن معنى دقت و موشكافى است، قرآن آن را در موارد یاد شده در زیر به كار مى برد:
1. آشنایى به خصوصیات نفس ( بَلِ الإِنْسَانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ ).6 «انسان به خصوصیات ذات خود آگاه است». و مقصود از خصوصیات، روحیات نیك و بد، و تمایلات زیبا و زشت است.
2. رموز پنهان در جهان، چنان كه از زبان سامرى چنین نقل مى كند: (بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ... ).7 «دیدم من آنچه را آنان ندیدند».
تا این جا معنى بصیر روشن شد، اكنون به تفسیر لفظ «سمیع» مى پردازیم.
تفسیر صفت سمیع
«سمیع» در قرآن به ظاهر در دو معنى به كار رفته است: یكى به معنى حضور مسموعات نزد خدا و این معنا بیشترین سهم را در استعمال دارد، و دیگرى به معنى مجیب چنان كه مى فرماید: ( ...سَمِیعُ الدُّعَاء ).8
حق این است كه سمیع یك معنا بیش ندارد و آن شنیدن است وخدا در هر حال، دعاى بندگان را مى شنود، ولى گاهى مقرون به اجابت هست و گاهى نیست، و جمله (سَمِیعُ الدُّعاء)، جامع بین این دو معنا است و اگر فرض كنیم كه مقصود از سمیع الدعاء، مجیب الدعاء است، این خصوصیت از لفظ استفاده نمى شود، بلكه از قراین خارجى به دست مى آید.
بینا و شنواست بدون عملیات فیزیكى
http://pnu-club.com/imported/2010/04/1190.jpg
بر همگان روشن است عمل بینایى در انسان یا یك جاندار، در سایه یك رشته عملیات فیزیكى تحقق مى پذیرد; بنابر این شنیدن و دیدن در خدا از این طریق امكان پذیر نیست، ناچار باید در این جا به همان قاعده «خُذِ الْغایات وَ اتْرُكِ الْمَبادى» چنگ افكند، زیرا هدف از بینایى جز آگاهى از دیدنى ها و همچنین هدف از شنوایى جز آگاهى از امواج صوتى، چیز دیگرى نیست، هرگاه خود این نتیجه، بدون یك رشته ادوات، و ابزار، یا فعالیتهاى فیزیكى صورت پذیرد، در چنین صورت حقیقت بینا بودن و شنوا بودن را دارا خواهد بود و آیات قرآن بیش ازا ین ثابت نمى كند كه خدا بینا و شنوا است، و امّا این كه خصوصیات موجودات امكانى را داراست، هرگز بر آن دلالت ندارد.
از آن جا كه همه ى عوالم امكانى نزد خدا حاضر است، قهراً مبصرات و مسموعات نیز نزد او حاضر خواهند بود، از این جهت بسیارى از محقّقین این دو وصف را از شعب علم راخدا به جزئیات گرفته اند و واقعیت علم را جز حضور معلوم نزد عالم چیز دیگرى ندانسته اند، و اگر برخى از متكلمین گفته اند: شنوایى خدا به علم به مسموعات بازگشت مى كند، گفتار صحیحى است و مسلماً حضور موجودات نزد خدا بالاتر از حضور موجودات نزد انسان از طریق صور ذهنى است.
در اینجا سؤالى مطرح است و آن این كه هرگاه واقعیت بصیر و سمیع بودن حضور متعلقات آنها نزد خدا است، پس باید بتوان اسماى دیگرى براى خدا تصور كرد، مانند شام (بویا)، ذائق (چشنده) و لامس (لمس كننده) زیرا همه ى بوییدنى ها وچشیدنى ها و لمس كردنى ها نزد خدا حاضر است.
ولى پاسخ این سؤال روشن است و آن این كه: شرافت و كرامت این دو حس، قابل قیاس با حواس دوگانه (شنوایى و بینایى) نیست، بیشترین علم انسان به اشیا از طریق شنیدن و دیدن است، از این جهت توصیف خدا به این دو اسم، ملازم با جواز توصیف به نظایر آنها نیست.
گذشته از این لازمه توقیفى بودن اسماى خدا(هرچند ما نپذیرفتیم)، اكتفا ورزیدن به اسمایى است كه در كتاب و سنت وارد شده است.
و در پایان یادآور مى شویم فرقه اشاعره «سمیع» و «بصیر» در مورد خدا را به همان معنایى كه در انسان به كار مى رود تفسیر مى كنند، ولى براى پرهیز از برچسب تجسیم، فوراً كلمه «بدون كیفیت» را به كار مى برند; ولى در مباحث مربوط به عقاید اشاعره در كتاب «بحوث فى الملل و النحل» یادآور شدیم كه ضمیمه كردن «بلا كیف» دردى را دوا نمى كند و تفصیل این مطلب را از آن كتاب بطلبید.
روایاتى از پیشوایان معصوم
امیر مؤمنان (علیه السلام) مى فرماید: «خدا بصیر است نه از طریق به كار بردن ادوات حسى، و مشاهِد است نه از طریق تماس خارجى»9
و نیز مى فرماید: «مى شنود نه از راه شكافتن امواج هوا و دستگاه شنوایى»10
و باز مى فرماید: «خدا بصیر است، ولى هرگز به دستگاه بینایى توصیف نمى شود».11
جامع ترین سخن، كلامى است كه امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «سمیع بصیر، أى سمیع بلا حاجة، و بصیر بلا آلة، بل یسمع بنفسه و یُبصر بنفسه» یعنى: «خدا شنوا و بینا است، شنوا است بدون دستگاه شنوایى، و بینا است بدون ادوات حسى، بلكه بالذات مى شنود و مى بیند»12
منبع: منشور جاوید، ج2، ص 161ـ16
گروه دین و اندیشه تبیان، مهدی سیف جمالی
[1] . انسان/2.
[2] . نساء/58.
[3] . اسراء/17.
[4] . فتح/24.
[5] . ملك/19.
[6] . قیامت/14.
[7] . طه/96.
[8] . آل عمران/38.
[9] . نهج البلاغه، خطبه 155.
[10] . همان مدرك، حكمت 186.
[11] . همان مدرك، خطبه 182.
[12] . صدوق، توحید، ص 144.
بطور مسلّم خداوند منزه از جسم و جسمانیت است با این وصف مراد از سمیع و بصیر بودن خداوند چیست؟
پاسخ: «بصیر» در قرآن پنجاه و یك بار وارد و در چهل و سه مورد به عنوان وصف خدا آمده است، و «سمیع » چهل و هفت بار و جز در یك مورد در همه جا صفت خدا قرار گرفته است، و آن مورد استثنا عبارت است از:
( ...فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصیراً )1؛ «ما انسان را شنوا و بینا قرار دادیم».
بینایى و شنوایى از بزرگترین ابزار شناخت و نافع ترین آنها است و از میان حواس پنجگانه ظاهرى، این دو حس انسان را با خارج بیشتر مربوط مى سازد و به همین جهت نسبت به دیگر حواس از ارزش بالایى برخوردارند و خدا نیز با این دو صفت توصیف شده و از اطلاق الفاظ دیگر حواس مانند شام (بویا)، ذائق (چشنده)، لامس(لمس كننده) خوددارى شده است، در حالى كه ملاك اطلاق آن دو (بصیر و سمیع) در دیگر اسما، حواس موجود است و اگر ملاك سمیع و بصیر بودن خدا حضور مبصرات و مسموعات نزد خدا باشد، همین معنا نیز در بوییدنى ها و چشیدنى ها و ملموسات موجود است، ولى علت این تبعیض این است كه بصر و سمع، از شرافت و ارزش بیشترى برخوردارند و تشریح این قسمت در آخر بحث مى آید.
معنى بصیر و سمیع در خدا
بصیر در خدا به دو ملاك به كار مى رود:
1. حضور دیدنى ها نزد خدا، این موقعى است كه با سمیع همراه باشد، چنان كه مى فرماید:
( ...إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا یَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللّهَ كانَ سَمِیعاً بَصِیراً ). 2
«خدا شما را به وسیله آن (دستور به رفتار به عدل) چه نیكو پندتان مى دهد، حقّاً كه خدا شنوا و بینا است».
2. علم به جزئیات و خصوصیات اشیا و این در موقعى است كه با حرف (با) همراه باشد، چنان كه مى فرماید:
( ...وَ كَفى بِرَبِّكَ بِذنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً ).3
«كافى است كه خدا نسبت به گناه بندگان خود دانا و بینا است».
و باز مى فرماید:( ...وَ كانَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً ).4
«خدا به آنچه كه انجام مى دهید بینا است».
و نیز مى فرماید:
( ...ما یُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمنُ إِنّهُ بِكُلِّ شَىْء بَصِیرٌ ).5
«این پرندگان را در آسمان جز خداى رحمان نگه نمى دارد، او نسبت به همه چیز بینا است».
متعلق بینایى در این آیات مختلف است، گاهى «همه چیز» گاهى «بندگان» و در مرحله سوم «اعمال انسان ها» و گاهى «گناهان آنان» مى باشد.
گروهى از مفسران بصیر را فقط به حضور مبصرات نزد خدا تفسیر كرده اند و این معنا در مورد اشیا قابل رؤیت درست است، ولى گاهى در مواردى به كار رفته كه قابل رؤیت نیستند، مانند «ذنوب»، زیرا بسیارى از گناهان قابل رؤیت نیست، طبعاً در این جا باید مقصود از «بصیر» آگاهى از جزئیات باشد و شاهد آن این است: آن گاه كه ذنوب را متعلق بصیر قرار مى دهد، لفظ خبیر را با آن همراه مى سازد، چنان كه مى فرماید: (بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبیراً بَصِیراً) و شاید هدف آیات این است كه خدا نسبت به آنچه كه در جهان هستى مى گذرد، علم تفصیلى دارد نه علم اجمالى و تمام آنچه كه در آشكار و پنهان است از قلمرو علم خدا بیرون نیست.
از این بیان روشن مى گردد نظریه كسانى كه منكر تعلق علم خدا به جزئیات مى باشند، به بهانه آن كه مستلزم تغییر در ذات است، با ظاهر این آیات سازگار نیست و شاید به خاطر این كه لفظ بصیر در لغت عرب متضمن معنى دقت و موشكافى است، قرآن آن را در موارد یاد شده در زیر به كار مى برد:
1. آشنایى به خصوصیات نفس ( بَلِ الإِنْسَانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ ).6 «انسان به خصوصیات ذات خود آگاه است». و مقصود از خصوصیات، روحیات نیك و بد، و تمایلات زیبا و زشت است.
2. رموز پنهان در جهان، چنان كه از زبان سامرى چنین نقل مى كند: (بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ... ).7 «دیدم من آنچه را آنان ندیدند».
تا این جا معنى بصیر روشن شد، اكنون به تفسیر لفظ «سمیع» مى پردازیم.
تفسیر صفت سمیع
«سمیع» در قرآن به ظاهر در دو معنى به كار رفته است: یكى به معنى حضور مسموعات نزد خدا و این معنا بیشترین سهم را در استعمال دارد، و دیگرى به معنى مجیب چنان كه مى فرماید: ( ...سَمِیعُ الدُّعَاء ).8
حق این است كه سمیع یك معنا بیش ندارد و آن شنیدن است وخدا در هر حال، دعاى بندگان را مى شنود، ولى گاهى مقرون به اجابت هست و گاهى نیست، و جمله (سَمِیعُ الدُّعاء)، جامع بین این دو معنا است و اگر فرض كنیم كه مقصود از سمیع الدعاء، مجیب الدعاء است، این خصوصیت از لفظ استفاده نمى شود، بلكه از قراین خارجى به دست مى آید.
بینا و شنواست بدون عملیات فیزیكى
http://pnu-club.com/imported/2010/04/1190.jpg
بر همگان روشن است عمل بینایى در انسان یا یك جاندار، در سایه یك رشته عملیات فیزیكى تحقق مى پذیرد; بنابر این شنیدن و دیدن در خدا از این طریق امكان پذیر نیست، ناچار باید در این جا به همان قاعده «خُذِ الْغایات وَ اتْرُكِ الْمَبادى» چنگ افكند، زیرا هدف از بینایى جز آگاهى از دیدنى ها و همچنین هدف از شنوایى جز آگاهى از امواج صوتى، چیز دیگرى نیست، هرگاه خود این نتیجه، بدون یك رشته ادوات، و ابزار، یا فعالیتهاى فیزیكى صورت پذیرد، در چنین صورت حقیقت بینا بودن و شنوا بودن را دارا خواهد بود و آیات قرآن بیش ازا ین ثابت نمى كند كه خدا بینا و شنوا است، و امّا این كه خصوصیات موجودات امكانى را داراست، هرگز بر آن دلالت ندارد.
از آن جا كه همه ى عوالم امكانى نزد خدا حاضر است، قهراً مبصرات و مسموعات نیز نزد او حاضر خواهند بود، از این جهت بسیارى از محقّقین این دو وصف را از شعب علم راخدا به جزئیات گرفته اند و واقعیت علم را جز حضور معلوم نزد عالم چیز دیگرى ندانسته اند، و اگر برخى از متكلمین گفته اند: شنوایى خدا به علم به مسموعات بازگشت مى كند، گفتار صحیحى است و مسلماً حضور موجودات نزد خدا بالاتر از حضور موجودات نزد انسان از طریق صور ذهنى است.
در اینجا سؤالى مطرح است و آن این كه هرگاه واقعیت بصیر و سمیع بودن حضور متعلقات آنها نزد خدا است، پس باید بتوان اسماى دیگرى براى خدا تصور كرد، مانند شام (بویا)، ذائق (چشنده) و لامس (لمس كننده) زیرا همه ى بوییدنى ها وچشیدنى ها و لمس كردنى ها نزد خدا حاضر است.
ولى پاسخ این سؤال روشن است و آن این كه: شرافت و كرامت این دو حس، قابل قیاس با حواس دوگانه (شنوایى و بینایى) نیست، بیشترین علم انسان به اشیا از طریق شنیدن و دیدن است، از این جهت توصیف خدا به این دو اسم، ملازم با جواز توصیف به نظایر آنها نیست.
گذشته از این لازمه توقیفى بودن اسماى خدا(هرچند ما نپذیرفتیم)، اكتفا ورزیدن به اسمایى است كه در كتاب و سنت وارد شده است.
و در پایان یادآور مى شویم فرقه اشاعره «سمیع» و «بصیر» در مورد خدا را به همان معنایى كه در انسان به كار مى رود تفسیر مى كنند، ولى براى پرهیز از برچسب تجسیم، فوراً كلمه «بدون كیفیت» را به كار مى برند; ولى در مباحث مربوط به عقاید اشاعره در كتاب «بحوث فى الملل و النحل» یادآور شدیم كه ضمیمه كردن «بلا كیف» دردى را دوا نمى كند و تفصیل این مطلب را از آن كتاب بطلبید.
روایاتى از پیشوایان معصوم
امیر مؤمنان (علیه السلام) مى فرماید: «خدا بصیر است نه از طریق به كار بردن ادوات حسى، و مشاهِد است نه از طریق تماس خارجى»9
و نیز مى فرماید: «مى شنود نه از راه شكافتن امواج هوا و دستگاه شنوایى»10
و باز مى فرماید: «خدا بصیر است، ولى هرگز به دستگاه بینایى توصیف نمى شود».11
جامع ترین سخن، كلامى است كه امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «سمیع بصیر، أى سمیع بلا حاجة، و بصیر بلا آلة، بل یسمع بنفسه و یُبصر بنفسه» یعنى: «خدا شنوا و بینا است، شنوا است بدون دستگاه شنوایى، و بینا است بدون ادوات حسى، بلكه بالذات مى شنود و مى بیند»12
منبع: منشور جاوید، ج2، ص 161ـ16
گروه دین و اندیشه تبیان، مهدی سیف جمالی
[1] . انسان/2.
[2] . نساء/58.
[3] . اسراء/17.
[4] . فتح/24.
[5] . ملك/19.
[6] . قیامت/14.
[7] . طه/96.
[8] . آل عمران/38.
[9] . نهج البلاغه، خطبه 155.
[10] . همان مدرك، حكمت 186.
[11] . همان مدرك، خطبه 182.
[12] . صدوق، توحید، ص 144.