PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : گفت‌وگو با محسن چاووشی در مورد حال و هوای غم‌انگیز کارهایش



مژگان
04-14-2010, 06:25 PM
من تلخ نیستم ...
«هر روز عمرم از همه بدتره، نبضم نمی‌زنه، پلکم نمی‌پره...» و این شروعی است برای دومین آلبوم محسن چاووشی که باز هم تا حدود زیادی همان فضا و تصویر تلخ و سیاه را که خیلی‌ها را عاشق کارهایش کرده، دارد. این گفت و گوی چالشی قرار نیست که به صورت عمده به ریز و درشت آلبوم جدید چاووشی بپردازد و قطعات و ملودی‌های آن را بالا و پایین کند و به ایراد و ابهاماتش بپردازد. قصه، خیلی پیچیده‌تر و جذاب تر است . قرار است فضا و شخصیت کارهای چاووشی را بیرون بریزیم و ته و تویش را دربیاوریم؛ این که تلخی ملموس و تاریکی عجیب از کجا می‌آید، از کجا نشات گرفته، چرا تا این حد ماندگاری اش زیاد شده که در تمام آثار این خواننده بروز پیدا می‌کند و خودش را نشان می‌دهد و کی قرار است که به پایان برسد.

می‌گویند هر اثر هنری، نشانه‌هایی از شخصیت خالق آن در خود دارد. تو آدم غمگینی هستی؟
نه، به هیچ وجه، من اصلا آدم غمگینی نیستم. بیشتر با گذشته ام زندگی می‌کنم و اگر گذشته ام را از من بگیرند هیچ هویتی در کارها و ترانه‌هایم باقی نمی‌ماند. همیشه از فردا ترسیده ام. فردا کابوس همیشگی من است. اگر فردا رسید و من همچنان بودم و نفس می‌کشیدم. آن وقت با تجربه بیشتر و نگاه بازتری به امروز که تا آن وقت، گذشته ای از زندگی من است نگاه می‌اندازم.

پس این دنیای غمگین و سیاه کارهایت از کجا می‌آید؟
این تعبیر شاید به نوعی تعبیر و برداشت شخصی شما باشد. من اعتقاد دارم که کارهای من نه غمگین و سیاه و تلخ به قول شما، بکه یک جور حقیقت عاشقانه است که با لحن خودم به آن‌ها پرداخته ام.

خودت به عنوان خواننده و خالق این قطعات، فکر می‌کنی که کاراکتر آدم‌هایی که کارهایت را گوش می‌کنند چه نوع کاراکتری است و چه جور آدم‌هایی با چه خصوصیاتی مخاطبان پر و پا قرص تو هستند؟
من به تمام مخاطبان موسیقی ام احترام می‌گذارم و اعتقاد دارم که سبک موسیقی من محدود به بخش کوچکی نیست؛ بلکه گستردگی بی انتهایی دارد که این برای من قابل احترام است.

این که می‌گویند همه عاشق‌های شکست خورده و افسرده کارها و قطعات تو را گوش می‌کنند، اذیتت نمی‌کند؟
زیاد به این موضوع اعتقاد ندارم. شاید باز هم به نوعی این صحبت برداشت شخصی شماست. من دوستان بسیار زیادی دارم که هیچ کدامشان نه عاشق شکست خورده اند و نه افسرده ولی کارهای من را گوش می‌کنند و چقدر هم خوب با آن‌ها ارتباط بر قرار می‌کنند. خیلی از آدم‌هایی هم که به وصال رسیده اند کارهای من را گوش می‌کنند.

تا حالا کتاب‌های کافکا را خوانده اید؟
نه،‌ نخوانده ام، نه اسمش را تا به حال شنیده ام و نه ایشان را که سیاه و تلخ می‌نویسد می‌شناسم.

پرسیدم چون به نظرم دنیایی که تو داری و در کارهایت هم بالطبع آثاری از این دنیای شخصی ات وجود دارد تا حدودی شبیه دنیای کافکایی است و البته رنگ و صدای تو هم در این اتفاق تاثیر پررنگی دارد.
من که گفتم ایشان را نمی‌شناسم ولی اگر تحلیل شما از کافکا و دنیایش قبل از تحلیل کار‌های من بوده است پیشنهاد می‌کنم با دقت دوباره ای کارهایم را گوش کنید. برای خودم مساله عجیبی است که چرا همه اصرار دارند که کارها و دنیای من را سیاه جلوه دهند و این گونه تعبیر کنند. خیلی‌ها عادت دارند بدون درست گوش کردن درباره کارهایم قضاوت کنند، این درست نیست.

فکر می‌کنی اگر کافکا زنده بود طرفدار کارهای تو می‌شد؟
نمی‌دانم.

دنیای آرمانی محسن چاووشی چه خصوصیاتی دارد؟
دنیای آرمانی من کاملا شخصی است!

یک دوست صمیمی محسن چاووشی چه خصوصیاتی باید داشته باشد تا بتواند وارد دنیای آرمانی و شخصی او شود؟
راز دار بودن خیلی مهم است. باوفا، دلسوز و مهربان، یعنی دوست صمیمی من باید رفیق خوب روز‌ها و رفیق روزهای خوب باشد.

کمی هم در مورد محتوای کارهایت صحبت کنیم. موافقی؟
برویم.

یک نوع ترس محو در آثار تو نسبت به عشق‌های یکطرفه وجود دارد. زخم خورده عشق‌های یکطرفه ای واقعا؟
هیچ ترسی در آثارم وجود ندارد. من فقط حقیقت و دردهای اجتماعی را بیان می‌کنم و همین. به لطف خدا در زندگی شخصی ام هم هرگز شکست نخورده ام.

احساس ناب و کاملا شخصی تو درکدام یک از کارهایت وجود دارد؟ یعنی کدام یک از کارهایت را وقتی گوش می‌کنی با خودت می‌گویی این خود منم؟
موسیقی و کلا کار هنری یعنی سرشار از احساس بودن و سر منشا موسیقی از احساسات ناب یک هنرمند تراوش می‌کند. این سوال سوال درستی نیست که من یکی از کارهایم را به عنوان احساس شخصی ام انتخاب کنم. من چیزی را که به آن اعتقاد ندارم هیچ وقت به زبان نمی‌آورم.

یکنواخت شدن فضای کارهای یک هنرمند بدترین ضربه را هم به خود او و هم به مخاطبش می‌زند. احساس نمی‌کنی فضای کار‌های تو دارد کمی یکنواخت می‌شود؟
برای من عجیب است که شما چرا اصرار دارید که به کار‌های من جهت بدهید. کار‌های من نه یکنواخت است، نه سیاه و نه یک سویه. این تمام سعی ما برای آلبوم «ژاکت» بود.

دغدغه اصلی تو در ژاکت به کدام بعد شخصی ات بر می‌گردد؟
ژاکت نگاه من 30-29 ساله به چیز‌هایی است که باید می‌شد و نشد و البته چیز‌هایی که نباید می‌شد و شد...

خود من اولین بار که قطعه «کی به ات خندیده» را گوش کردم حس کردم قصه این ترانه یک قصه واقعی است. فضای این قطعه نسبت به آلبوم فرق می‌کرد. ماجرای این قطعه چی بود؟
عجیب است که حدستان درست است! در موسسه «آوای باربد» بیرون می‌آدم که یک آقایی جلوی من را گرفت. اسمش ‌هادی بود؛ از بجنورد.
داستان ترانه «کی به ات خندیده»؛ داستان واقعی زندگی ‌هادی است. قسمم دارد به حضرت عباس(ع) که این کار را بکنم و اسمش را هم بگویم. گفتم حتما اسمت را می‌گویم و خوشحالم از این که حالا به قولم وفا کرده ام. این قطعه را ساختم و خواندم فقط به خاطر ‌هادی.

بعد از این همه سال،‌ قطعه «بازار خرمشهر» از کجای ذهن تو بیرون آمد؟
قبل از هر چیز می‌خواهم بگویم که هدفم از خواندن این قطعه چه بوده است. این یک جور ادای دین به زادگاهم بوده و مردمان خوبش. اما این که چرا شاد؟ به خاطر این که دوست دارم همیشه مردم زادگاهم شاد باشند. قطه بازار خرمشهر قصه یک جوان ساده و پاکباز و بی آلایش است که به دنبال عشقش می‌رود، ولی به خاطر ناتوانی‌هایش آن را از دست می‌دهد. اتفاقا خیلی از دوستان در مورد این قطعه از من می‌پرسیدند که چرا آن را به این سبک خوانده ام. توضیحات مختصری داده بودم ولی حالا کامل‌تر گفتم، برداشت از این قطعه آِزاد است.

خرمشهر را چقدر دوست داری؟
خرمشهر زادگاه من است، پر افتخارترین شهر ایران در روز‌های سخت.

ماندگارترین صحنه ای که در همه سال‌های زندگی ات ذهن تو را درگیر کرده چه صحنه ای است؟
خانه‌های ویران و ترکش خورده، کودکان بی نفس، عاشقان پاکباز و...

در کاور آلبوم و در صفحات بیرونی عکسی از تو دیده نمی‌شود. در مصاحبه‌هایت هم عکس نمی‌گیری و حتی در عکس پوستر آلبوم هم سرت را پایین گرفته ای. با چهره ات مشکل داری؟
نه، به هیچ وجه. عکس پوستر ژاکت در یکی از مسافرت‌هایم و کاملا به صورت اتفاقی گرفته شده است. چون دیدم به فضای پوستر می‌خورد از آن استفاده کردم. درمورد عکس نگرفتن هم باید بگویم که این طوری راحت تر هستم. همین!

با این روحیات خاص، قدرت مدیریت صحنه را در کنسرت‌هایت خواهی داشت؟
به زودی این اتفاق خواهد افتاد و جوابت را هم در سالن خواهی گرفت.