MIN@MAN
04-08-2010, 03:32 PM
http://pnu-club.com/imported/2010/04/649.jpg
ناصر از زبان ناصر:
من متولد سال 1325 و اهل تهران هستم . فعالیت سیاسی من تقریبا از سال 1356 شروع شد .آن موقع که دانشجوی دانشکده ی تربیت بدنی بودم ، دستگیر شدم و مدت 25 روز در زندان قصر به سر بردم . بعد ازآزادی ، به طور مداوم در حرکت های مردمی و سایر امور انقلاب شرکت میکردم.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی من خیلی زود به سپاه پیوستم و در همان سال 1358 به مدت 3 ماه برای ماموریت به زابل عازم شدم .
بعد از ماموریت حدود بیست روز در تهران بودم که دوباره به عنوان فرمانده ، همراه یک گروهان از نیروهای سپاه به مدت یک و نیم ماه به خرمشهر رفتم .
از خرمشهر که برگشتم ، در پادگان " ولی عصر (عج) " تهران با برادر " بروجردی " آشنا شدم . او که خودش در سپاه منطقه غرب کار کشور مسئولیت داشت ، به من پیشنهاد کرد به غرب کشور بروم . من هم پذیرفتم و با یک گروه 27 یا 28 نفری ، به این منطقه آمدم . الان از آن گروه 2 یا 3 نفر باقی مانده وبقیه همه به شهادت رسیده اند .
وقتی به غرب کشور آمدم ، با پیشنهاد برادر بروجردی از تاریخ 10 دی 1358 ، فرماندار پاوه شدم . آن زمان ، از پاسگاه " قازانچی " تا پاوه ، دست گروهک های ضد انقلاب بود که بعد ها منطقه از آنان پاکسازی شد . 21 ماه فرماندار پاوه بودم که دوازده ماه آن را با حفظ سمت ، فرمانداری فرمانده سپاه پاوه هم بودم . اما در یک عملیات که تیر خوردم و مجروح شدم ، برادر " ابراهیم همت " را به عنوان فرمانده سپاه پاوه معرفی کردم .
الان هم ( 14 مهر 1360 ) به مدت یک ماه است که باز به پیشنهاد برادر بروجردی آمده ام و مسئولیت فرماندهی سپاه کردستان را به عهده گرفته ام .
ناصر از زبان همکاران:
بزرگواری، سلحشوری و ایستادگی او در كنار مردم مظلوم و مسلمان كرد و عشق او به مردم و جدا نمودن آنان از صف ضدانقلاب باعث شد تا علاقه مردم تحت ستم منطقه هر روز نسبت به وی زیادتر شود، تا جایی كه مردم نام «ناصر» را بر روی كودكانشان می گذاشتند و به این نام افتخار می كردند.
تكیه كلام او این بود:
" باید صفوف ضدانقلاب با مردم جدا شود. با ضدانقلاب با قاطعیت و با مردم محروم و مستضعف كرد، با مهربانی هرچه تمامتر رفتار شود. "
شهید كاظمی مجاهدی نستوه، فرماندهی توانا، برادری دلسوز برای مردم، آموزگاری شریف و الگویی مناسب برای دوستان و همرزمانش بود.
تبسم همیشگی و زیبایش كه به موعظه دیگران و ذكر شهدا و توصیف بهشت می پرداخت، زبانزد پرسنل تحت مسئولیت ایشان بود.
ضدانقلاب از سرسختی و شجاعت وی به ستوه آمده بود و به واقع یكی از مظاهر درخشان (اَشِداء علی الكفار، رحماء بینهم ) بود .
و امروز فاصله ما با یاران امام به درازای فراموشی یک عهد ازلی با امام و شهداست.
شجاعت ناصر:
شهید كاظمی در قبل از انقلاب، زمانی كه رژیم حاكم بود و ورزشكاران آمریكایی به خاك ایران عزیز آمده بودند، با تنی چند از دانشجویان و دوستان خود تصمیم میگیرد كه پرچم آمریكا را به آتش بكشند و در زمانی كه ورزشكاران این كشور وارد استادیوم میشدند، با این حركت شجاعانه خودشان ، باعث شدند كه در آن زمانی كه حكومت شاه حاكمیت مطلق خود را بر این سرزمین عزیز داشت، بتوانند آن رعب و وحشتی را كه حكومت ایجاد كرده بود، بشكنند و بر این اساس مورد شناسایی قرار میگیرند و پس از دستگیری روانه زندان میشوند و به خاطر روحیه شاداب و پرطراوتی كه ایشان داشت و همچنین روحیه ورزشكاری كه در ایشان بود، پس از اینكه به زندان قصر منتقل میشوند، با پویندگی و شادابی خود ، بطور كامل هوا و فضای زندان قصر را تغییر داده بودند و در آنجا اقدام به تشكیل مسابقات ورزشی كرده بودند برای تجدید قوا و تجدید روحیه كسانی كه در آنجا بودند و پس از اینكه بر اثر تظاهرات و مجاهدات ملت مسلمان، دولت وقت مجبور به آزادی ایشان میشود، بعضی از افرادی كه در داخل زندان بودند از آزادی ایشان به این لحاظ نگران بودند و میگفتند كه وقتی ایشان از زندان میرود بیرون این حال و هوا و صمیمیتی كه در بین بچهها برقرار شده ما فكر میكنیم كه دچار نقصان بشود .
شهادت ناصر:
در اوایل سال 1361 ازدواج كرد ولی تاهل او، تاثیری بر حضور فعالش در میادین نبرد نداشت، بلكه هر روز فعالتر و خالصتر از روز پیش، وظایف و مسئولیتهای محوله را دنبال می كرد. تا اینكه سرانجام پس از آخرین ماموریت خود به شمال كردستان در تاریخ 6/6/1361 در حین پاكسازی محور پیرانشهر – سردشت در یكی از روستاهای سردشت به آرزوی دیرینه اش نایل شد و به سوی معشوق پر كشید و كردستان یكپارچه در سوگ او عزادار شد.
محل دفن : تهران ، گلزار شهدای بهشت زهرا ( س ) ، قطعه 24 ردیف 76 شماره 27
ناصر در کلام امام :
شهادت کاظمی غم سنگینی را روی شانه ما گذاشت وقتی به خدمت امام (ره) رسیدم، خبر شهادت او را به اطلاع ایشان رساندم امام با چشمانی اشکآلود فرمودند:« ما فرماندهان غرب را زنده میخواهیم».
خیلی زود یاران امام (ره) یکی پس از دیگری از این دیار خاکی رخت بربستند و اسطورهای شدند که امروز فاصله ما با آنها به درازای فراموشی یک عهد ازلی با امام و شهداست.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
شهید ناصر کاظمی :
فرزند درویش
محل تولد تهران
سال تولد 12/3/1335
محل شهادت پیرانشهر
سال شهادت 6 /6/1361
محل دفن تهران گلزار شهدای بهشت زهرا ( س ) قطعه 24 ردیف 76 شماره
ناصر از زبان ناصر:
من متولد سال 1325 و اهل تهران هستم . فعالیت سیاسی من تقریبا از سال 1356 شروع شد .آن موقع که دانشجوی دانشکده ی تربیت بدنی بودم ، دستگیر شدم و مدت 25 روز در زندان قصر به سر بردم . بعد ازآزادی ، به طور مداوم در حرکت های مردمی و سایر امور انقلاب شرکت میکردم.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی من خیلی زود به سپاه پیوستم و در همان سال 1358 به مدت 3 ماه برای ماموریت به زابل عازم شدم .
بعد از ماموریت حدود بیست روز در تهران بودم که دوباره به عنوان فرمانده ، همراه یک گروهان از نیروهای سپاه به مدت یک و نیم ماه به خرمشهر رفتم .
از خرمشهر که برگشتم ، در پادگان " ولی عصر (عج) " تهران با برادر " بروجردی " آشنا شدم . او که خودش در سپاه منطقه غرب کار کشور مسئولیت داشت ، به من پیشنهاد کرد به غرب کشور بروم . من هم پذیرفتم و با یک گروه 27 یا 28 نفری ، به این منطقه آمدم . الان از آن گروه 2 یا 3 نفر باقی مانده وبقیه همه به شهادت رسیده اند .
وقتی به غرب کشور آمدم ، با پیشنهاد برادر بروجردی از تاریخ 10 دی 1358 ، فرماندار پاوه شدم . آن زمان ، از پاسگاه " قازانچی " تا پاوه ، دست گروهک های ضد انقلاب بود که بعد ها منطقه از آنان پاکسازی شد . 21 ماه فرماندار پاوه بودم که دوازده ماه آن را با حفظ سمت ، فرمانداری فرمانده سپاه پاوه هم بودم . اما در یک عملیات که تیر خوردم و مجروح شدم ، برادر " ابراهیم همت " را به عنوان فرمانده سپاه پاوه معرفی کردم .
الان هم ( 14 مهر 1360 ) به مدت یک ماه است که باز به پیشنهاد برادر بروجردی آمده ام و مسئولیت فرماندهی سپاه کردستان را به عهده گرفته ام .
ناصر از زبان همکاران:
بزرگواری، سلحشوری و ایستادگی او در كنار مردم مظلوم و مسلمان كرد و عشق او به مردم و جدا نمودن آنان از صف ضدانقلاب باعث شد تا علاقه مردم تحت ستم منطقه هر روز نسبت به وی زیادتر شود، تا جایی كه مردم نام «ناصر» را بر روی كودكانشان می گذاشتند و به این نام افتخار می كردند.
تكیه كلام او این بود:
" باید صفوف ضدانقلاب با مردم جدا شود. با ضدانقلاب با قاطعیت و با مردم محروم و مستضعف كرد، با مهربانی هرچه تمامتر رفتار شود. "
شهید كاظمی مجاهدی نستوه، فرماندهی توانا، برادری دلسوز برای مردم، آموزگاری شریف و الگویی مناسب برای دوستان و همرزمانش بود.
تبسم همیشگی و زیبایش كه به موعظه دیگران و ذكر شهدا و توصیف بهشت می پرداخت، زبانزد پرسنل تحت مسئولیت ایشان بود.
ضدانقلاب از سرسختی و شجاعت وی به ستوه آمده بود و به واقع یكی از مظاهر درخشان (اَشِداء علی الكفار، رحماء بینهم ) بود .
و امروز فاصله ما با یاران امام به درازای فراموشی یک عهد ازلی با امام و شهداست.
شجاعت ناصر:
شهید كاظمی در قبل از انقلاب، زمانی كه رژیم حاكم بود و ورزشكاران آمریكایی به خاك ایران عزیز آمده بودند، با تنی چند از دانشجویان و دوستان خود تصمیم میگیرد كه پرچم آمریكا را به آتش بكشند و در زمانی كه ورزشكاران این كشور وارد استادیوم میشدند، با این حركت شجاعانه خودشان ، باعث شدند كه در آن زمانی كه حكومت شاه حاكمیت مطلق خود را بر این سرزمین عزیز داشت، بتوانند آن رعب و وحشتی را كه حكومت ایجاد كرده بود، بشكنند و بر این اساس مورد شناسایی قرار میگیرند و پس از دستگیری روانه زندان میشوند و به خاطر روحیه شاداب و پرطراوتی كه ایشان داشت و همچنین روحیه ورزشكاری كه در ایشان بود، پس از اینكه به زندان قصر منتقل میشوند، با پویندگی و شادابی خود ، بطور كامل هوا و فضای زندان قصر را تغییر داده بودند و در آنجا اقدام به تشكیل مسابقات ورزشی كرده بودند برای تجدید قوا و تجدید روحیه كسانی كه در آنجا بودند و پس از اینكه بر اثر تظاهرات و مجاهدات ملت مسلمان، دولت وقت مجبور به آزادی ایشان میشود، بعضی از افرادی كه در داخل زندان بودند از آزادی ایشان به این لحاظ نگران بودند و میگفتند كه وقتی ایشان از زندان میرود بیرون این حال و هوا و صمیمیتی كه در بین بچهها برقرار شده ما فكر میكنیم كه دچار نقصان بشود .
شهادت ناصر:
در اوایل سال 1361 ازدواج كرد ولی تاهل او، تاثیری بر حضور فعالش در میادین نبرد نداشت، بلكه هر روز فعالتر و خالصتر از روز پیش، وظایف و مسئولیتهای محوله را دنبال می كرد. تا اینكه سرانجام پس از آخرین ماموریت خود به شمال كردستان در تاریخ 6/6/1361 در حین پاكسازی محور پیرانشهر – سردشت در یكی از روستاهای سردشت به آرزوی دیرینه اش نایل شد و به سوی معشوق پر كشید و كردستان یكپارچه در سوگ او عزادار شد.
محل دفن : تهران ، گلزار شهدای بهشت زهرا ( س ) ، قطعه 24 ردیف 76 شماره 27
ناصر در کلام امام :
شهادت کاظمی غم سنگینی را روی شانه ما گذاشت وقتی به خدمت امام (ره) رسیدم، خبر شهادت او را به اطلاع ایشان رساندم امام با چشمانی اشکآلود فرمودند:« ما فرماندهان غرب را زنده میخواهیم».
خیلی زود یاران امام (ره) یکی پس از دیگری از این دیار خاکی رخت بربستند و اسطورهای شدند که امروز فاصله ما با آنها به درازای فراموشی یک عهد ازلی با امام و شهداست.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
شهید ناصر کاظمی :
فرزند درویش
محل تولد تهران
سال تولد 12/3/1335
محل شهادت پیرانشهر
سال شهادت 6 /6/1361
محل دفن تهران گلزار شهدای بهشت زهرا ( س ) قطعه 24 ردیف 76 شماره