MIN@MAN
03-31-2010, 02:25 PM
.
میچل، مارگارت Mitchell, Margaret بانوی رماننویس امریکایی (1900-1949) مارگارت در آتلانتا Atlanta در ایالت جورجیا زاده شد، پدرش رئیس انجمن تاریخ و مردی برجسته بود. مادر و برادرش نیز چون پدر به تاریخ عشق میورزیدند. در این محیط بود که مارگارت به وقایع جنگ داخلی منطقه خویش علاقه شدید یافت. تحصیلات خود را ابتدا در آتلانتا انجام داد، سپس به تحصیل دانشگاهی در رشته پزشکی پرداخت، اما مرگ مادر راه زندگی او را تغییر داد وناچار شد که به کانون خانوادگی، به کنار پدر و برادر بازگردد مارگارت چندی به روزنامهنگاری پرداخت، با روزنامههای گوناگون آتلانتا همکاری کرد و در این راه موفقیت بسیار یافت و ازدواج کرد. اما در 1926 آسیبی که بر اثر حادثهای بر پایش وارد آمد، او را از ادامه کار روزنامهنگاری بازداشت. در همین سال بود که مارگارت نوشتن رمان تاریخی و معروف خود را به نام "بربادرفته" Gone With the Wind آغاز کرد و مطالب را به صورتی آشفته و بینظم در کنار هم قرار داد، چنانکه پایان داستان را پیش از ساختمان اصلی آماده ساخت، قطعههای پراکنده را روی هم میانباشت و در ضمن به فراهم آوردن مدارک تازه دست میزد، به تدریج خصوصیتهای قهرمانان را مشروحتر بیان میکرد و به طرز زندگی آنان روشنی بیشتری میافکند، چنانکه ده سال بر سر آن کار کرد تا به پایان رساند. در 1935 برحسب اتفاق لیثام Latham معاون بنگاه انتشاراتی مهم مکمیلان Macmillan به آتلانتا رفت و هنگامی که این بنای معظم و خارقالعاده و شکل نیافته هزارصفحهای را دید، به مارگارت پیشنهاد کرد که در فرصت لازم به داستان نظمی ببخشد و آن را به او سپارد. سرانجام کتاب در بهار 1936 منتشر شد و پیروزی برقآسائی به دست آورد، گفته شده است که مدتها، روزانه پنجاه هزار نسخه از این داستان در ایالات متحده به فروش میرفت. بر باد رفته در 1937 به دریافت جایزه پولیتزر Pulitzer نایل آمد و به سرعت به شانزده زبان ترجمه شد، حتی به شیوه خط نابینایان به چاپ رسید و فیلم سینمایی درازی که در 1940 از آن ساخته شد، در سراسر دنیا با اقبال بسیار به نمایش درآمد، اما این افتخار و شهرت مارگارت میچل را تغییر نداد. وی همچنان در خانه خود در آتلانتا به زندگی ساده خویش ادامه داد و با نرمی و مهربانی به توده انباشته نامههایی که برایش فرستاده میشد، پاسخ میداد. با وجود این ناچار شد که در نخستین شب نمایش فیلم در برابر مردم ظاهر شود. مارگارت در چهل و نه سالگی، هنگامی که همراه شوهرش از کوچهای در آتلانتا میگذشت، زیر کامیون رفت و پنج روز بعد در بیمارستان درگذشت. موفقیت عظیم داستان بربادرفته که در طی پانزده سال بیش از سه میلیون و هشتصد هزار نسخه از آن در امریکا به فروش رفت، مانع شد که مارگارت اثر دیگری جز چند مقاله انتشار دهد. بر باد رفته سرگذشت غمانگیز مردم جنوب امریکا در جریان جنگ داخلی و پس از آن است. سختی و صلابت کوههای سرخ جورجیای شمالی در روح بسیاری از اشخاص داستان منعکس میشود و در عین حال سرنوشت "اسکارلت" Scarlett دختر زیبای داستان در خلال پرده نقاشی رنگینی از تاریخ امریکا جریان مییابد و در خلال خوشبختیها و تیرهروزیهای حوادث تاریخی، عشق شدید او به رت Rhett رنگی عاشقانه و رومانتیک به داستان میبخشد. در داستان بر باد رفته همه عناصر لازم و خاص داستانی وجود دارد که از نبوغ فراوان نویسنده در نقل و روایت و ترکیب نمایشی داستان حکایت میکند. قهرمانان و سرگذشتهایشان چنان در نظر خواننده زنده و گویا میآید که تصور میکند که با همه آنها آشنایی داشته است. برباد رفته هنوز از پرفروشترین کتابهای جهان به شمار میآید.
میچل، مارگارت Mitchell, Margaret بانوی رماننویس امریکایی (1900-1949) مارگارت در آتلانتا Atlanta در ایالت جورجیا زاده شد، پدرش رئیس انجمن تاریخ و مردی برجسته بود. مادر و برادرش نیز چون پدر به تاریخ عشق میورزیدند. در این محیط بود که مارگارت به وقایع جنگ داخلی منطقه خویش علاقه شدید یافت. تحصیلات خود را ابتدا در آتلانتا انجام داد، سپس به تحصیل دانشگاهی در رشته پزشکی پرداخت، اما مرگ مادر راه زندگی او را تغییر داد وناچار شد که به کانون خانوادگی، به کنار پدر و برادر بازگردد مارگارت چندی به روزنامهنگاری پرداخت، با روزنامههای گوناگون آتلانتا همکاری کرد و در این راه موفقیت بسیار یافت و ازدواج کرد. اما در 1926 آسیبی که بر اثر حادثهای بر پایش وارد آمد، او را از ادامه کار روزنامهنگاری بازداشت. در همین سال بود که مارگارت نوشتن رمان تاریخی و معروف خود را به نام "بربادرفته" Gone With the Wind آغاز کرد و مطالب را به صورتی آشفته و بینظم در کنار هم قرار داد، چنانکه پایان داستان را پیش از ساختمان اصلی آماده ساخت، قطعههای پراکنده را روی هم میانباشت و در ضمن به فراهم آوردن مدارک تازه دست میزد، به تدریج خصوصیتهای قهرمانان را مشروحتر بیان میکرد و به طرز زندگی آنان روشنی بیشتری میافکند، چنانکه ده سال بر سر آن کار کرد تا به پایان رساند. در 1935 برحسب اتفاق لیثام Latham معاون بنگاه انتشاراتی مهم مکمیلان Macmillan به آتلانتا رفت و هنگامی که این بنای معظم و خارقالعاده و شکل نیافته هزارصفحهای را دید، به مارگارت پیشنهاد کرد که در فرصت لازم به داستان نظمی ببخشد و آن را به او سپارد. سرانجام کتاب در بهار 1936 منتشر شد و پیروزی برقآسائی به دست آورد، گفته شده است که مدتها، روزانه پنجاه هزار نسخه از این داستان در ایالات متحده به فروش میرفت. بر باد رفته در 1937 به دریافت جایزه پولیتزر Pulitzer نایل آمد و به سرعت به شانزده زبان ترجمه شد، حتی به شیوه خط نابینایان به چاپ رسید و فیلم سینمایی درازی که در 1940 از آن ساخته شد، در سراسر دنیا با اقبال بسیار به نمایش درآمد، اما این افتخار و شهرت مارگارت میچل را تغییر نداد. وی همچنان در خانه خود در آتلانتا به زندگی ساده خویش ادامه داد و با نرمی و مهربانی به توده انباشته نامههایی که برایش فرستاده میشد، پاسخ میداد. با وجود این ناچار شد که در نخستین شب نمایش فیلم در برابر مردم ظاهر شود. مارگارت در چهل و نه سالگی، هنگامی که همراه شوهرش از کوچهای در آتلانتا میگذشت، زیر کامیون رفت و پنج روز بعد در بیمارستان درگذشت. موفقیت عظیم داستان بربادرفته که در طی پانزده سال بیش از سه میلیون و هشتصد هزار نسخه از آن در امریکا به فروش رفت، مانع شد که مارگارت اثر دیگری جز چند مقاله انتشار دهد. بر باد رفته سرگذشت غمانگیز مردم جنوب امریکا در جریان جنگ داخلی و پس از آن است. سختی و صلابت کوههای سرخ جورجیای شمالی در روح بسیاری از اشخاص داستان منعکس میشود و در عین حال سرنوشت "اسکارلت" Scarlett دختر زیبای داستان در خلال پرده نقاشی رنگینی از تاریخ امریکا جریان مییابد و در خلال خوشبختیها و تیرهروزیهای حوادث تاریخی، عشق شدید او به رت Rhett رنگی عاشقانه و رومانتیک به داستان میبخشد. در داستان بر باد رفته همه عناصر لازم و خاص داستانی وجود دارد که از نبوغ فراوان نویسنده در نقل و روایت و ترکیب نمایشی داستان حکایت میکند. قهرمانان و سرگذشتهایشان چنان در نظر خواننده زنده و گویا میآید که تصور میکند که با همه آنها آشنایی داشته است. برباد رفته هنوز از پرفروشترین کتابهای جهان به شمار میآید.