MIN@MAN
03-31-2010, 02:19 PM
سوسیالیست، نویسنده وفیلسوف بزرگ انگلیسی دراصل ازمردم رومانی و یهودیالاصل بود. نخست به زیستشناسی علاقه داشت ومیخواست این رشته رادریکی ازدانشگاهها تدریس نماید اما توفیقی بدست نیاورد لذا بتدریس تاریخ دردانشگاه مکگیل اشتغال ورزید وآنگاه به کانادا رفت سپس دردانشگاه هاروارد بتدریس تاریخ وفلسفه سیاسی اشتغال ورزید. د1920 به لندن بازگشت ودرمدرسه اقتصاد ودر1926 دردانشگاه لندن باسمت استادی تدریس نمود. دارای کتب ومقالات ارزنده بسیار است:
مسئله حق حاکمیت- اتوریته دردولت جدید- صرف ونحو علم سیاست آزادی دردولت جدید- دموکراسی درحال بحران- دولت ازلحاظ فرضیه واز لحاظ عمل- حکومت پارلمانی درانگلستان – ریاست جمهور آمریکا
برخی از عقاید:
درمورد اقلیتها عقیده داشت:
طرفدار استقلال اقلیتها وعدم الزام آنان نسبت بوفاداری بدولت است.
درمورد دولت گوید: حکومت رابیشتر نتیجة جنگها ونظام اجباری میداند ومعتقد است که فردحق دارد درمورد الزام خودنسبت باطاعت از دولت شدایطی قائل شود – باحکومت متمرکز وتمرکز دولت مخالف است وایدهآل استقلال فرد باید محور اداره امور اجتماع ونقطه اتکاء اهرم سیاست دولت باشد.
فرضیه ترقی
“ ترقی نتیجه انتخاب و جمع متنوعات است نه محصول حفظ همشکلیها و وحدتها… لذا بنیاد و اساس دولت باید بر این باشد که رضا دهد بوجود مخالفت و عدم موافقت فرد باید محور تمام اشیاء قرار گرفته باشد… ارادة دولت تا آنجا نسبت بارادة دستجات دیگر تفوق دارد که با حکمت و خرد کافی تفسیر شود و مورد قبول عمومی واقع گردد نه بیش … وفاداری نسبت بدولت یک حقیقت محص و مسلم نیست.
در تعریف آزادی گوید: “ وجود فرصت کامل برای شرکت و فعالیت اتباع در امور جامعه در هر جا که مردم وجود داشته و اراده دارند که درباره مسائل سیاسی فکر کنند.“
در تعریف دولت: “ اراده دولت، اراده ایست که در نتیجه مشاجرة بین میلیونها اراده افراد با یکدیگر برای در دست گرفتن نیروهای اجتماعی و از میان ارادههای در حال مشاجره برگزیده شد… بنابراین ما حق نداریم وصله حقانیت اخلاقی و صفت مطابقت اخلاق را باراده دولت بجسبانیم مگر آنکه نتیجه عمل بدان اراده را پس از آزمایش بدقت سنجیده باشیم… دولت و قدرت خود را از طبیعت و خاصیت وظیفه مزبور بدست آورده است … ) در رساله سوسیالیسم و آزادی گوید: “ بهان طریق که یک پزشک یا متخصص بهداشت در دستور خود دقت میکند و دقیق و هوشیار است، من چنین احساس میکنم که ایشان ( لنین ـ تروتسکی) در اقدامات سیاسی خود محق بودهاند زیرا متوسل با صولی شدهاند که بوسیله تحقیق علمی بر پایة عقلیت قرار داشته. من احساس میکنم که دولت باید دعاوی مرا نسبت بمسائل اساسی که مفید برای زندگی خوب میباشد با دعاوی سایرین متساویا بشناسد و بدان توجه کند و البته کسیکه متساویاً خدمتی بجامعه انجام نمیدهد حق چنین دعوی را ندارد. در کلیة این مسائل اساسی قبل از آنکه اختلاف بین امتیازات افراد و آسایشهای افراد حاصل شود باید تساوی برای همه برقرار باشد، و اختلافاتی که بین عقاید و گفتههای مردم وجود دارد باید اختلافاتی باشد که کفة ترازو را بنفع اشخاصی که سطح زندگی ایشان مافوق سطح حداقل است نچرباند و معنی سوسیالیسم اینست که بدون شرایط فوق، آزادی میسر نیست. سوسیالیسم کار ندارد باینکه شکل و طرز مالکیت در سوسیالیسم چگونه باشد بلکه جداً معتقد است تا هنگامیکه اموال بنحو مؤثر دز تملک جامعه بیرون نیاید نمیتوان آنرا کاملاً بنفع جامعه اداره نمود… البته در این مورد نیز مصر است که سوسیالیسم واقعی سوسیالیسمی است که با آزادی توأم باشد نه با استبداد، بعنی سوسیالیسم حقیقی سوسیالیسم لیبرال است نه سوسیالیسم اتوریتان “
“ در نظر هر شخصی مانند من است که ایدآل جامعه دموکراتیک را پذیرفته و آنرا بسایر ایدآلها ترجیح دهد، این حقیقت اساسی مسلم است که در موقعیت حاضر شرایظ لازم یک جامعه دموکراتیک وجود ندارد که در تحت آن شرایط، جامعه بتواند انجام وظیفه نماید و زندگی کند. “ درمورد جنگ بین المللی گوید: در تحت سیستم سرمایهداری، جنگ بین المللی اجتناب ناپذیر است در 1937 در آمریکا طی مصاحبهای گفت: تنها از میان بردن دموکراسی بورژوای غیر مارکسی میتواند جنگ و فاشیسم را از میان بردارد و کتاب دموکراسی در حال بحران گوید: عقاید کاپیتالیسم ذاتاً و اساساً قابل مبارزه است و ریشه مبارزه با آن و من معتقدم و ثابت کردهام که کاپیتالیسم ترجیح میدهد که با سوسیالیسم مبارزه کند. “
در جای دیگر گوید: “ کاپیتالیسم هیچگاه موافقت نخواهد کرد که اصول سوسیالیسم از طریق جریان دموکراتیک صورت تحقق پذیرد و حتی راضی به برانداختن دموکراسی نیز خواهد شد. “
مسئله حق حاکمیت- اتوریته دردولت جدید- صرف ونحو علم سیاست آزادی دردولت جدید- دموکراسی درحال بحران- دولت ازلحاظ فرضیه واز لحاظ عمل- حکومت پارلمانی درانگلستان – ریاست جمهور آمریکا
برخی از عقاید:
درمورد اقلیتها عقیده داشت:
طرفدار استقلال اقلیتها وعدم الزام آنان نسبت بوفاداری بدولت است.
درمورد دولت گوید: حکومت رابیشتر نتیجة جنگها ونظام اجباری میداند ومعتقد است که فردحق دارد درمورد الزام خودنسبت باطاعت از دولت شدایطی قائل شود – باحکومت متمرکز وتمرکز دولت مخالف است وایدهآل استقلال فرد باید محور اداره امور اجتماع ونقطه اتکاء اهرم سیاست دولت باشد.
فرضیه ترقی
“ ترقی نتیجه انتخاب و جمع متنوعات است نه محصول حفظ همشکلیها و وحدتها… لذا بنیاد و اساس دولت باید بر این باشد که رضا دهد بوجود مخالفت و عدم موافقت فرد باید محور تمام اشیاء قرار گرفته باشد… ارادة دولت تا آنجا نسبت بارادة دستجات دیگر تفوق دارد که با حکمت و خرد کافی تفسیر شود و مورد قبول عمومی واقع گردد نه بیش … وفاداری نسبت بدولت یک حقیقت محص و مسلم نیست.
در تعریف آزادی گوید: “ وجود فرصت کامل برای شرکت و فعالیت اتباع در امور جامعه در هر جا که مردم وجود داشته و اراده دارند که درباره مسائل سیاسی فکر کنند.“
در تعریف دولت: “ اراده دولت، اراده ایست که در نتیجه مشاجرة بین میلیونها اراده افراد با یکدیگر برای در دست گرفتن نیروهای اجتماعی و از میان ارادههای در حال مشاجره برگزیده شد… بنابراین ما حق نداریم وصله حقانیت اخلاقی و صفت مطابقت اخلاق را باراده دولت بجسبانیم مگر آنکه نتیجه عمل بدان اراده را پس از آزمایش بدقت سنجیده باشیم… دولت و قدرت خود را از طبیعت و خاصیت وظیفه مزبور بدست آورده است … ) در رساله سوسیالیسم و آزادی گوید: “ بهان طریق که یک پزشک یا متخصص بهداشت در دستور خود دقت میکند و دقیق و هوشیار است، من چنین احساس میکنم که ایشان ( لنین ـ تروتسکی) در اقدامات سیاسی خود محق بودهاند زیرا متوسل با صولی شدهاند که بوسیله تحقیق علمی بر پایة عقلیت قرار داشته. من احساس میکنم که دولت باید دعاوی مرا نسبت بمسائل اساسی که مفید برای زندگی خوب میباشد با دعاوی سایرین متساویا بشناسد و بدان توجه کند و البته کسیکه متساویاً خدمتی بجامعه انجام نمیدهد حق چنین دعوی را ندارد. در کلیة این مسائل اساسی قبل از آنکه اختلاف بین امتیازات افراد و آسایشهای افراد حاصل شود باید تساوی برای همه برقرار باشد، و اختلافاتی که بین عقاید و گفتههای مردم وجود دارد باید اختلافاتی باشد که کفة ترازو را بنفع اشخاصی که سطح زندگی ایشان مافوق سطح حداقل است نچرباند و معنی سوسیالیسم اینست که بدون شرایط فوق، آزادی میسر نیست. سوسیالیسم کار ندارد باینکه شکل و طرز مالکیت در سوسیالیسم چگونه باشد بلکه جداً معتقد است تا هنگامیکه اموال بنحو مؤثر دز تملک جامعه بیرون نیاید نمیتوان آنرا کاملاً بنفع جامعه اداره نمود… البته در این مورد نیز مصر است که سوسیالیسم واقعی سوسیالیسمی است که با آزادی توأم باشد نه با استبداد، بعنی سوسیالیسم حقیقی سوسیالیسم لیبرال است نه سوسیالیسم اتوریتان “
“ در نظر هر شخصی مانند من است که ایدآل جامعه دموکراتیک را پذیرفته و آنرا بسایر ایدآلها ترجیح دهد، این حقیقت اساسی مسلم است که در موقعیت حاضر شرایظ لازم یک جامعه دموکراتیک وجود ندارد که در تحت آن شرایط، جامعه بتواند انجام وظیفه نماید و زندگی کند. “ درمورد جنگ بین المللی گوید: در تحت سیستم سرمایهداری، جنگ بین المللی اجتناب ناپذیر است در 1937 در آمریکا طی مصاحبهای گفت: تنها از میان بردن دموکراسی بورژوای غیر مارکسی میتواند جنگ و فاشیسم را از میان بردارد و کتاب دموکراسی در حال بحران گوید: عقاید کاپیتالیسم ذاتاً و اساساً قابل مبارزه است و ریشه مبارزه با آن و من معتقدم و ثابت کردهام که کاپیتالیسم ترجیح میدهد که با سوسیالیسم مبارزه کند. “
در جای دیگر گوید: “ کاپیتالیسم هیچگاه موافقت نخواهد کرد که اصول سوسیالیسم از طریق جریان دموکراتیک صورت تحقق پذیرد و حتی راضی به برانداختن دموکراسی نیز خواهد شد. “