مژگان
03-14-2010, 11:29 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=110142)
تضاد مشكل قابل لمسي است كه در زندگي بارها و بارها با آن مواجه ميشويد و باعث مرددشدن شما در لحظات مختلف ميشود.تضاد انواع گوناگوني دارد كه اگر بتوانيد درست آن را بشناسيد مطمئنا در رفع آن نيز موفقتر خواهيد بود. سعي كنيد در چنين موقعيتهايي آرامش خود را حفظ كرده و شرايط را كاملاً سنجيده و سپس برنامهاي براي رفع تضاد طرح ريزي كنيد. دقت كنيد كه شناخت كامل خود و خواستههايتان در شناخت تضاد ايجاد شده و حل آن نقشي اساسي خواهد داشت.
تضاد و عدمرضايت چيست؟
تضاد ميتواند معاني متفاوتي داشته باشد. براي مثال ميتوان گفت وقتي من چيزي را بخواهم و شما نيز خواهان آن باشيد، در صورتي كه هر دوي ما نميتوانيم به آن دست پيدا كنيم، نوعي تضاد بهوجود ميآيد.
انواع متفاوتي از تضاد در محيط كار و زندگي شخصي وجود دارد.
براي مديريت و تجزيه و تحليل تضادي كه در محيط كار برايتان ايجاد شده، بايد قبل از اتفاق افتادن و جدي شدن آن، هم ارتباطات منفي مؤثر در ايجاد آن و هم عاملي كه باعث آن ميشود را شناسايي كنيد.
مديريت تضاد چيست؟
مديريت تضاد تلاش ميكند بهترين راهحل را براي تضاد بيابد. هرچند گاهي ممكن است در آن زمان خاص، راهحل مناسبي براي رفع مشكل پيدا نشود.
در نتيجه براي مديريت تضاد ابتدا بايد مطمئن شويم تضادپيش آمده پايدار نيست و سپس براي رفع آن تلاش كنيم.
مديريت تضاد به شما كمك ميكند تا از رخ دادن تضادهاي غيرقابل كنترل يا تبديل تضادها به موارد جديتر جلوگيري كنيد.
رفع تضاد يعني چه؟
رفع تضاد هنگامي رخ ميدهد كه راه حل مناسبي براي حل تضاد پيدا شود و دو طرفي كه برايشان اين تضاد پيش آمده از اين راهحل احساس رضايت داشته باشند.
رفع تضاد بايد براي شما هدفي ضروري باشد زيرا مؤثرترين روشي است كه شما بدون آنكه باعث رنجش ديگران شويد، به خواسته خود نيز ميرسيد.
هرچند رفع تضاد هميشه و در هر حالتي امكانپذير نيست اما مديريت تضاد ميتواند آثار منفي تضاد را تا حد زيادي كاهش دهد.
تضاد يا عدم توافق؟
هرچند تضاد، حقيقتي است كه در زندگي ما وجود دارد اما نبايد آنقدر با آن مواجه شويم كه به روشي در زندگيمان تبديل شود. نبايد از هر چيزي يك نبرد ساخت و هر عقيدهاي نياز به بحث و دعوا ندارد.
اگرچه تضاد در بسياري از مراحل زندگي اجتنابناپذير است اما آموختن چگونگي مواجهه و حل آن مهارتي باارزش براي مواجهه با مواقعي است كه بحث يا جدالي روي ميدهد.
چرا شما اغلب تضاد را تجربه ميكنيد؟
اكثر مردم معتقدند كه در طول روز با تضادهاي متفاوتي روبهرو ميشوند. اين امر ممكن است درست باشد اما در بسياري از مواقع، تضادها با عدمتوافقها اشتباه گرفته ميشوند.
اگر شما بتوانيد تمايز بين تضادها و عدمتوافقها را تشخيص دهيد، بهصورت خودكار بسياري از تضادهاي اشتباه از زندگيتان حذف ميشوند.
عدمتوافق يعني چه؟
3نوع عدمتوافق وجود دارد:
1- داشتن نظرات متفاوت در مورد حقايق مشخص
براي مثال شما ميگوييد كه پايتخت انگلستان منچستر است اما من ميگويم لندن است. اگرچه من درست ميگويم اما واقعا تفاوتي نميكند كه ما با هم در اين زمينه موافق باشيم يا خير.
در مورد بسياري از حقايق ممكن است ما آموزشهاي يكساني نديده باشيم و تفاوت در نظرات در اين زمينهها خيلي مهم نيست.
2- تفاوت در تفسير يكسري از واقعيات
براي مثال، براي من و شما در محيط كار مشكلي پيش ميآيد؛ من در مواجهه با آن ميگويم چقدر افتضاح است! اما شما كاملا متفاوت با آن كنار ميآييد. شما ميگوييد اين موقعيت بزرگي است كه ميتوانم از آن درس بگيرم و براي بهتر شدن و بهبود كارها از آن استفاده كنم. ما در اين قضيه با هم موافق نيستيم و هر كدام ميتوانيم نظر خود را داشته باشيم و با توجه به آن نظر، اقدام مناسب را انجام دهيم.
3- سرزنشِ افراد به خاطر عملكرد اشتباه آنها در گذشته
اين نوع از عدمتوافق ميتواند بدترين نوع مخالفت و بحث باشد و اغلب اتفاق ميافتد. چرا آن كار را انجام دادي؟ يا تو بايد به روش بهتر و متفاوتتري آن كار را به انجام برساني! عباراتي است كه معمولا در اين نوع بحثها استفاده ميشود.
اگرچه اين نوع از عدمتوافق ميتواند منجر به بحثهاي داغتري شود، اين بدين معنا نيست كه شما نميتوانيد در مورد اينكه چه نيازهايي براي بهتر به انجام رساندن كارها در آينده وجود دارد، صحبت كنيد. هرچند ادامه دادن بحث در مورد اشتباهاتي كه ديگران در گذشته انجام دادهاند مطمئناً باعث عصبانيت فردي كه او را مورد سرزنش قرار ميدهيد، خواهد شد.
موافقم كه با هم موافق نيستيم!
در نهايت خيلي از عدمتوافقها، تنها در حد كلماتي است كه بيان ميشود؛ اين بدين معناست كه افراد ميتوانند نظرات شخصي خود را داشته باشند و مادامي كه نظرات و امتيازاتي كه دارند با يكديگر تداخل نكرده، با هم به كار يا زندگي ادامه دهند چرا كه جلوگيري از تبديل مخالفتها به تضادها امري بسيار ضروري و حياتي است.
رفع انواع متفاوت تضادها
تضادها اصولاً به 3دسته اصلي تقسيم ميشوند. با آگاهي از انواع تضادها شما شانس بهتري براي حل كردن آنها در زندگيتان داريد.
الف) تضادهاي روزمره
اينگونه تضادها در زندگي روزمره ممكن است بر سر مسائل كوچك بين افراد بهوجود آيد. براي مثال خواهرتان از شما ميخواهد كه صبح، زماني كه به سر كار ميرويد او را نيز به جايي برسانيد اما شما از اين ميترسيد كه ديرتان شود. در اين موقعيت شما گاهي ميپذيريد كه اين كار را برايش انجام دهيد و گاهي نميپذيريد. رفع چنين تضادهايي لزوماً بهمعناي پاسخ مثبت دادن به يك درخواست نيست چرا كه چنين موقعيتهايي روزانه اتفاق ميافتد و هر روز بهدليل برنامهها و شرايط متفاوت، امكان انجام يكسري از كارها وجود ندارد.
اين حق شماست كه بهخود اين اجازه را بدهيد كه گاهي اوقات انجام كاري را نپذيريد. حتي اگر منجر به ايجاد تضاد براي طرف مقابل شود.
ب) تضادهاي گهگاه اما جدي
اين نوع از تضادها تهديدي جدي براي بعضي از خواستههاي شما به حساب ميآيند؛ مثلاً در حاليكه شما بايد براي رشد حرفهاي خود آماده شويد والدين شما اصرار دارند كه تشكيل زندگي داده و ازدواج كنيد اما شما فكر ميكنيد كه ازدواج بر رشد حرفهايتان تأثيرات جدي گذاشته و بايد تا زماني معين از آن خودداري كنيد؛ در اين حالت ميتوانيد هم در مقابل نظر والدين خود كمي كوتاه بياييد و هم نظر خود را داشته باشيد. مثلا ميتوانيد با كسي كه دوستش داريد نامزد كنيد و به پدر و مادر خود بگوييد تا زماني كه در كارتان پيشرفتي حاصل شود، ازدواج نخواهيد كرد.
در رفع اينگونه تضادها در چنين موقعيتهايي شما در حقيقت از روش برنده- برنده استفاده ميكنيد. البته بايد بدانيد كه رفع كامل اينگونه تضادها را نيز نبايد زياد به تعويق بيندازيد. در غير اين صورت، روش برنده- برنده شما دوام نخواهد داشت.
ج) تضادهاي شديد و نادر
اين تضادها اكثراً همان تضادهاي گهگاه اما جدي هستند كه حل نشده باقي ماندهاند و به تضادهاي عميقتري تبديل شدهاند.
گاهي اوقات تضادهاي شديد شامل موقعيتهايي است كه راهحل براي هر بخش آن ممكن نيست. اينگونه تضادها را بايد به چندين بخش تقسيم كرده و سپس براي آن راهحل در نظر گرفت.
بهعنوان مثال 2 دوستي كه خواهان ازدواج با يك دختر هستند، مثال خوبي براي اين تضادها به شمار ميآيند. در اين مثال 3نفر با علايق و نگرانيهاي خاص خود وجود دارند و ميتوان اين تضاد را به 3بخش تقسيم كرد. براي رفع اين تضاد يكي از اين 3بخش بايد از خواسته خود دست بردارد.
بنابراين براي حل تضادهاي اينچنيني شما نياز به درك كامل خواستهها و علايق خود داريد. بعد از اين شناخت با برنامهريزي درست و حسابشده ميتوانيد به نتايج دلخواه و مورد نياز دست يابيد؛ هر چند شما بايد خود را براي از دست دادن بعضي موقعيتها نيز كه بهنظر ميرسد در آن با آن قدرتي كه ميخواهيد ظاهر نشدهايد، آماده كنيد.
تضاد مشكل قابل لمسي است كه در زندگي بارها و بارها با آن مواجه ميشويد و باعث مرددشدن شما در لحظات مختلف ميشود.تضاد انواع گوناگوني دارد كه اگر بتوانيد درست آن را بشناسيد مطمئنا در رفع آن نيز موفقتر خواهيد بود. سعي كنيد در چنين موقعيتهايي آرامش خود را حفظ كرده و شرايط را كاملاً سنجيده و سپس برنامهاي براي رفع تضاد طرح ريزي كنيد. دقت كنيد كه شناخت كامل خود و خواستههايتان در شناخت تضاد ايجاد شده و حل آن نقشي اساسي خواهد داشت.
تضاد و عدمرضايت چيست؟
تضاد ميتواند معاني متفاوتي داشته باشد. براي مثال ميتوان گفت وقتي من چيزي را بخواهم و شما نيز خواهان آن باشيد، در صورتي كه هر دوي ما نميتوانيم به آن دست پيدا كنيم، نوعي تضاد بهوجود ميآيد.
انواع متفاوتي از تضاد در محيط كار و زندگي شخصي وجود دارد.
براي مديريت و تجزيه و تحليل تضادي كه در محيط كار برايتان ايجاد شده، بايد قبل از اتفاق افتادن و جدي شدن آن، هم ارتباطات منفي مؤثر در ايجاد آن و هم عاملي كه باعث آن ميشود را شناسايي كنيد.
مديريت تضاد چيست؟
مديريت تضاد تلاش ميكند بهترين راهحل را براي تضاد بيابد. هرچند گاهي ممكن است در آن زمان خاص، راهحل مناسبي براي رفع مشكل پيدا نشود.
در نتيجه براي مديريت تضاد ابتدا بايد مطمئن شويم تضادپيش آمده پايدار نيست و سپس براي رفع آن تلاش كنيم.
مديريت تضاد به شما كمك ميكند تا از رخ دادن تضادهاي غيرقابل كنترل يا تبديل تضادها به موارد جديتر جلوگيري كنيد.
رفع تضاد يعني چه؟
رفع تضاد هنگامي رخ ميدهد كه راه حل مناسبي براي حل تضاد پيدا شود و دو طرفي كه برايشان اين تضاد پيش آمده از اين راهحل احساس رضايت داشته باشند.
رفع تضاد بايد براي شما هدفي ضروري باشد زيرا مؤثرترين روشي است كه شما بدون آنكه باعث رنجش ديگران شويد، به خواسته خود نيز ميرسيد.
هرچند رفع تضاد هميشه و در هر حالتي امكانپذير نيست اما مديريت تضاد ميتواند آثار منفي تضاد را تا حد زيادي كاهش دهد.
تضاد يا عدم توافق؟
هرچند تضاد، حقيقتي است كه در زندگي ما وجود دارد اما نبايد آنقدر با آن مواجه شويم كه به روشي در زندگيمان تبديل شود. نبايد از هر چيزي يك نبرد ساخت و هر عقيدهاي نياز به بحث و دعوا ندارد.
اگرچه تضاد در بسياري از مراحل زندگي اجتنابناپذير است اما آموختن چگونگي مواجهه و حل آن مهارتي باارزش براي مواجهه با مواقعي است كه بحث يا جدالي روي ميدهد.
چرا شما اغلب تضاد را تجربه ميكنيد؟
اكثر مردم معتقدند كه در طول روز با تضادهاي متفاوتي روبهرو ميشوند. اين امر ممكن است درست باشد اما در بسياري از مواقع، تضادها با عدمتوافقها اشتباه گرفته ميشوند.
اگر شما بتوانيد تمايز بين تضادها و عدمتوافقها را تشخيص دهيد، بهصورت خودكار بسياري از تضادهاي اشتباه از زندگيتان حذف ميشوند.
عدمتوافق يعني چه؟
3نوع عدمتوافق وجود دارد:
1- داشتن نظرات متفاوت در مورد حقايق مشخص
براي مثال شما ميگوييد كه پايتخت انگلستان منچستر است اما من ميگويم لندن است. اگرچه من درست ميگويم اما واقعا تفاوتي نميكند كه ما با هم در اين زمينه موافق باشيم يا خير.
در مورد بسياري از حقايق ممكن است ما آموزشهاي يكساني نديده باشيم و تفاوت در نظرات در اين زمينهها خيلي مهم نيست.
2- تفاوت در تفسير يكسري از واقعيات
براي مثال، براي من و شما در محيط كار مشكلي پيش ميآيد؛ من در مواجهه با آن ميگويم چقدر افتضاح است! اما شما كاملا متفاوت با آن كنار ميآييد. شما ميگوييد اين موقعيت بزرگي است كه ميتوانم از آن درس بگيرم و براي بهتر شدن و بهبود كارها از آن استفاده كنم. ما در اين قضيه با هم موافق نيستيم و هر كدام ميتوانيم نظر خود را داشته باشيم و با توجه به آن نظر، اقدام مناسب را انجام دهيم.
3- سرزنشِ افراد به خاطر عملكرد اشتباه آنها در گذشته
اين نوع از عدمتوافق ميتواند بدترين نوع مخالفت و بحث باشد و اغلب اتفاق ميافتد. چرا آن كار را انجام دادي؟ يا تو بايد به روش بهتر و متفاوتتري آن كار را به انجام برساني! عباراتي است كه معمولا در اين نوع بحثها استفاده ميشود.
اگرچه اين نوع از عدمتوافق ميتواند منجر به بحثهاي داغتري شود، اين بدين معنا نيست كه شما نميتوانيد در مورد اينكه چه نيازهايي براي بهتر به انجام رساندن كارها در آينده وجود دارد، صحبت كنيد. هرچند ادامه دادن بحث در مورد اشتباهاتي كه ديگران در گذشته انجام دادهاند مطمئناً باعث عصبانيت فردي كه او را مورد سرزنش قرار ميدهيد، خواهد شد.
موافقم كه با هم موافق نيستيم!
در نهايت خيلي از عدمتوافقها، تنها در حد كلماتي است كه بيان ميشود؛ اين بدين معناست كه افراد ميتوانند نظرات شخصي خود را داشته باشند و مادامي كه نظرات و امتيازاتي كه دارند با يكديگر تداخل نكرده، با هم به كار يا زندگي ادامه دهند چرا كه جلوگيري از تبديل مخالفتها به تضادها امري بسيار ضروري و حياتي است.
رفع انواع متفاوت تضادها
تضادها اصولاً به 3دسته اصلي تقسيم ميشوند. با آگاهي از انواع تضادها شما شانس بهتري براي حل كردن آنها در زندگيتان داريد.
الف) تضادهاي روزمره
اينگونه تضادها در زندگي روزمره ممكن است بر سر مسائل كوچك بين افراد بهوجود آيد. براي مثال خواهرتان از شما ميخواهد كه صبح، زماني كه به سر كار ميرويد او را نيز به جايي برسانيد اما شما از اين ميترسيد كه ديرتان شود. در اين موقعيت شما گاهي ميپذيريد كه اين كار را برايش انجام دهيد و گاهي نميپذيريد. رفع چنين تضادهايي لزوماً بهمعناي پاسخ مثبت دادن به يك درخواست نيست چرا كه چنين موقعيتهايي روزانه اتفاق ميافتد و هر روز بهدليل برنامهها و شرايط متفاوت، امكان انجام يكسري از كارها وجود ندارد.
اين حق شماست كه بهخود اين اجازه را بدهيد كه گاهي اوقات انجام كاري را نپذيريد. حتي اگر منجر به ايجاد تضاد براي طرف مقابل شود.
ب) تضادهاي گهگاه اما جدي
اين نوع از تضادها تهديدي جدي براي بعضي از خواستههاي شما به حساب ميآيند؛ مثلاً در حاليكه شما بايد براي رشد حرفهاي خود آماده شويد والدين شما اصرار دارند كه تشكيل زندگي داده و ازدواج كنيد اما شما فكر ميكنيد كه ازدواج بر رشد حرفهايتان تأثيرات جدي گذاشته و بايد تا زماني معين از آن خودداري كنيد؛ در اين حالت ميتوانيد هم در مقابل نظر والدين خود كمي كوتاه بياييد و هم نظر خود را داشته باشيد. مثلا ميتوانيد با كسي كه دوستش داريد نامزد كنيد و به پدر و مادر خود بگوييد تا زماني كه در كارتان پيشرفتي حاصل شود، ازدواج نخواهيد كرد.
در رفع اينگونه تضادها در چنين موقعيتهايي شما در حقيقت از روش برنده- برنده استفاده ميكنيد. البته بايد بدانيد كه رفع كامل اينگونه تضادها را نيز نبايد زياد به تعويق بيندازيد. در غير اين صورت، روش برنده- برنده شما دوام نخواهد داشت.
ج) تضادهاي شديد و نادر
اين تضادها اكثراً همان تضادهاي گهگاه اما جدي هستند كه حل نشده باقي ماندهاند و به تضادهاي عميقتري تبديل شدهاند.
گاهي اوقات تضادهاي شديد شامل موقعيتهايي است كه راهحل براي هر بخش آن ممكن نيست. اينگونه تضادها را بايد به چندين بخش تقسيم كرده و سپس براي آن راهحل در نظر گرفت.
بهعنوان مثال 2 دوستي كه خواهان ازدواج با يك دختر هستند، مثال خوبي براي اين تضادها به شمار ميآيند. در اين مثال 3نفر با علايق و نگرانيهاي خاص خود وجود دارند و ميتوان اين تضاد را به 3بخش تقسيم كرد. براي رفع اين تضاد يكي از اين 3بخش بايد از خواسته خود دست بردارد.
بنابراين براي حل تضادهاي اينچنيني شما نياز به درك كامل خواستهها و علايق خود داريد. بعد از اين شناخت با برنامهريزي درست و حسابشده ميتوانيد به نتايج دلخواه و مورد نياز دست يابيد؛ هر چند شما بايد خود را براي از دست دادن بعضي موقعيتها نيز كه بهنظر ميرسد در آن با آن قدرتي كه ميخواهيد ظاهر نشدهايد، آماده كنيد.