مژگان
03-13-2010, 11:44 AM
استاد: استيون هورويتز
مترجم: حسن افروزي
استيون هورويتز، استاد اقتصاد دانشگاه سنت لاورنس در كنتون نيويورك و محقق ارشد موسسه مركتوس آرلينگتون ويرجينيا است. او مولف دو كتاب است: «پايههاي خرد و اقتصاد كلان: يك ديدگاه اتريشي» و «تكامل پولي، بانكداري آزاد و نظم اقتصادي». وي همچنين آثار زيادي را در باب اقتصاد مكتب اتريشي، اقتصاد سياسيهايك، تئوري و تاريخ پولي نگاشته است.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (javascript:PopupPic('2037/28-02.jpg%20%20%20%20%20%20%20%20%20%20%20'))
كارهاي او در نشريههاي حرفهاي چون History of Political Economy، Southern Economic Journal و The Cambridge Journal of Economics چاپ شدهاند. او PhD خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه جورج ميسون و مدرك كارشناسياش در اقتصاد و فلسفه را از دانشگاه ميشيگان دريافت كرده است.
عبارت «نظم خودجوش»، عبارتی متعلق به قرن بیستم است ولی مفهومی که در پشت آن وجود دارد هسته اصلی اقتصاد و بحثهای مربوط به اقتصاد آزاد را برای چیزی بیش از 200 سال تشکیل داده است. نظم خودجوش به چیزی اطلاق میشود که طی آن نتایج مفید اقتصاد بازار همانطور که آدام فرگوسن میگوید، «نتیجه کنشهای انسانها است ولی نتیجه طراحی انسان نیست.» نظم سودمند بازار نتیجه اقدام آگاهانه یک فرد یا گروه نیست بلکه نتیجه ناخواسته انتخابهای آزاد تک تک انسانها است. بدین ترتیب، نظم خودجوش شکل گسترده تری از «دست نامرئی» معروف آدام اسمیت است، به طوری که اقدامات افراد بنا به نفع شخصی شان به نتایجی میانجامد که جزو نتایج مطلوب آنها نبوده ولی به نفع دیگران بوده است.
چگونه ممکن است که تصمیمهای مستقل میلیونها نفر از افراد دخیل در بازار منجر به نتایج سودمند برای جامعه به عنوان یک کل گردد بدون اینکه تصمیمی آگاهانه از قبل نسبت به اینکه چه کاری چگونه انجام شود، گرفته شده باشد؟ جواب این است که قیمتها و سودها، انگیزهها و اطلاعات لازم را به مردم میدهد تا بهترین راه خدمت به دیگران را بشناسند (در بازار کسی بیشترین سود را میبرد که کالا یا خدماتی را که بیشترین تقاضا برای آن وجود دارد در اختیار دیگران قرار دهد. م.) با خرید و فروش در بازار، قیمت کالاها بالا و پایین میشود و بدین ترتیب نشانهها به تولیدکنندگان انتقال داده میشود که ارزش کالای آنها رو به کاهش دارد یا افزایش، اینکه چه مواد اولیهای برای تولید کالای آنها بهترین است. سودها زمانی شکل میگیرند که مصرفکنندگان کالایی را بسیار بیشتر از ارزشگذاری مواد اولیه آن کالا توسط تولیدکننده، ارزشگذاری کنند. سودها نشاندهنده این امر هستند که هر دو طرف از معامله منتفع میشوند و این انگیزه را برای تولیدکنندگان به وجود میآورد که کالاهایی را تولید کنند که مصرفکنندگان خواهان آنها هستند. این خصوصیات بازارها باعث میشود فروشندگان و خریداران در بازار که به نفع شخصی خود میاندیشند، نظمی را به وجود آورند که هدف فعالیتهای آنها نبوده است.
با این حال آزادی فردی تنها زمانی به شکلگیری نظم طراحی نشده خواهد انجامید که ساختار نهادی جامعه خوب باشد. نفع شخصی هیچ گاه به نظم سودمند نخواهد انجامید اگر که افراد برای دزدی و قتل آزاد باشند. نظریه نظم خودجوش ابدا موافق این مساله نیست که حرص و طمع همیشه خوب است. چیزی که این نظریه به دنبال توضیح آن است، این است که اگر افراد برای مالکیت خصوصی و مبادله آزادانه، آزاد گذاشته شوند و جان و مال آنها در برابر هرگونه تهدیدی محافظت شود، آنگاه نفع شخصی با اتکا به نشانههای بازار به شکلگیری نظم خودجوش و منفعت جامعه خواهد انجامید. کنشهای افراد منجر به نظم خودجوش نمیشود مگر آنکه اقتصاد، سیاست و نهادهای اجتماعی به آنها اجازه آزادانه عمل کردن را بدهند و آنها را از تهدیدات دیگر افراد و دولت در امان نگاه دارند.
نظم خودجوش به این معنا نیست که تمامی افراد جامعه سود خواهند برد. برای مثال هنگامی که امپیتریپلیرها وارد بازار شدند، سازندگان سیدیپلیرها در کوتاهمدت دچار ضرر شدند. ولی نظم خودجوش با انتقال اطلاعات و نشانههای جدید این افراد را به سمت تولید کالاهای جدید هدایت میکند.
یکی از خصوصیات نظمهای خودجوش، مانند بازار، همانطور که هایک آن را اینگونه مینامد، «مستقل از هدف» بودن آنها است. به این معنی که بازار مستلزم این نیست که ما حتما بر روی مجموعهای از اهداف توافق کنیم. در عوض، آنها پروسههایی هستند که تمامی افراد میتوانند برای رسیدن به اهداف متنوع خود از آنها استفاده کنند.
به این بیان، بازارها شبیه زبان هستند، که خود یک نظم خودجوش دیگر است: برای اینکه فردی بتواند یک زبان مثل زبان انگلیسی را حرف بزند کافی است که دستور زبان و معانی کلمات آن را بداند. تنها به این شرط او میتواند از زبان برای بیان هر آنچه خود میخواهد استفاده کند.
نظم خودجوش یک بازار عمیقا با فردگرایی و آزادی انسان مرتبط است. تنها کافی است که افراد تحت نهادهای درست آزادانه عمل کنند تا بازار نتایجی بهتر از تمامی سیستمهای دیگر اقتصادی ارائه دهد.
نگاه بازار به عنوان یک نظم خودجوش توضیحدهنده این مساله میتواند باشد که چرا تلاش برای جایگزینی آن با اقتصادهای با برنامهریزی متمرکز شکست خوردهاند، چنانکه شوروی دچار آن شد. به جای اینکه پیچیدگی بازارهای مدن را دلیلی برای طراحی نظمهای پیچیدهتر بدانیم بهتر است به این نکته توجه کنیم که درست برعکس این مساله درست است: بازارهای ما شدیدا پیچیدهاند چرا که به آنها اجازه داده ایم به صورت خودجوش نظم پذیرند. انواع اهدافی که افراد به دنبال آنها هستند و همچنین میلیونها میلیون منابع که براي نیل به این اهداف استفاده میشوند پیچیدگی را به وجود آوردهاند که هیچ برنامهریزی متمرکزی هیچ گاه نمیتوانست آن را درک کرده یا طراحی کند.
زمانی که طراحان در تلاش برای جمعآوری اطلاعات لازم برای طراحی اقتصاد هستند، بازارها این امکان را به وجود میآورند که هر کس اطلاعاتی را که در اختیار دارد به گونهای به کار بندد که دیگران نیز بتوانند از آن استفاده کنند. بدین ترتیب، بازار رقابتی فرآیندی است که امکان کشف دانش مورد نیاز هر فرد را برای او به وجود میآورد. همانطور که علم نیز همینگونه است، اگر به افراد آزادی آزمایش و رقابت را بدهیم نتایج بهتر از حالتی خواهد بود که نحوه انجام هرکاری را برای آنها دیکته کنیم.
انگاشت بازار به عنوان یک نظم خودجوش این درک را به ما اعطا میکند که بتوانیم رفتار خود را با میلیونها فرد دیگر هماهنگ سازیم، افرادی که تنها چند تن از آنها را میشناسیم. همانطور که بازارها با تکامل این نظم خودجوش گستردهتر میشوند، فرصتهای بیشتری را نیز در اختیار افراد میگذارند و بدین ترتیب به رفاه بیشتر تمامی افراد میانجامند. تلاش برای مهار و تحت کنترل گرفتن نظمهای خودجوش نتیجهای جز شکست و درگیری نخواهد داشت.
مترجم: حسن افروزي
استيون هورويتز، استاد اقتصاد دانشگاه سنت لاورنس در كنتون نيويورك و محقق ارشد موسسه مركتوس آرلينگتون ويرجينيا است. او مولف دو كتاب است: «پايههاي خرد و اقتصاد كلان: يك ديدگاه اتريشي» و «تكامل پولي، بانكداري آزاد و نظم اقتصادي». وي همچنين آثار زيادي را در باب اقتصاد مكتب اتريشي، اقتصاد سياسيهايك، تئوري و تاريخ پولي نگاشته است.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (javascript:PopupPic('2037/28-02.jpg%20%20%20%20%20%20%20%20%20%20%20'))
كارهاي او در نشريههاي حرفهاي چون History of Political Economy، Southern Economic Journal و The Cambridge Journal of Economics چاپ شدهاند. او PhD خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه جورج ميسون و مدرك كارشناسياش در اقتصاد و فلسفه را از دانشگاه ميشيگان دريافت كرده است.
عبارت «نظم خودجوش»، عبارتی متعلق به قرن بیستم است ولی مفهومی که در پشت آن وجود دارد هسته اصلی اقتصاد و بحثهای مربوط به اقتصاد آزاد را برای چیزی بیش از 200 سال تشکیل داده است. نظم خودجوش به چیزی اطلاق میشود که طی آن نتایج مفید اقتصاد بازار همانطور که آدام فرگوسن میگوید، «نتیجه کنشهای انسانها است ولی نتیجه طراحی انسان نیست.» نظم سودمند بازار نتیجه اقدام آگاهانه یک فرد یا گروه نیست بلکه نتیجه ناخواسته انتخابهای آزاد تک تک انسانها است. بدین ترتیب، نظم خودجوش شکل گسترده تری از «دست نامرئی» معروف آدام اسمیت است، به طوری که اقدامات افراد بنا به نفع شخصی شان به نتایجی میانجامد که جزو نتایج مطلوب آنها نبوده ولی به نفع دیگران بوده است.
چگونه ممکن است که تصمیمهای مستقل میلیونها نفر از افراد دخیل در بازار منجر به نتایج سودمند برای جامعه به عنوان یک کل گردد بدون اینکه تصمیمی آگاهانه از قبل نسبت به اینکه چه کاری چگونه انجام شود، گرفته شده باشد؟ جواب این است که قیمتها و سودها، انگیزهها و اطلاعات لازم را به مردم میدهد تا بهترین راه خدمت به دیگران را بشناسند (در بازار کسی بیشترین سود را میبرد که کالا یا خدماتی را که بیشترین تقاضا برای آن وجود دارد در اختیار دیگران قرار دهد. م.) با خرید و فروش در بازار، قیمت کالاها بالا و پایین میشود و بدین ترتیب نشانهها به تولیدکنندگان انتقال داده میشود که ارزش کالای آنها رو به کاهش دارد یا افزایش، اینکه چه مواد اولیهای برای تولید کالای آنها بهترین است. سودها زمانی شکل میگیرند که مصرفکنندگان کالایی را بسیار بیشتر از ارزشگذاری مواد اولیه آن کالا توسط تولیدکننده، ارزشگذاری کنند. سودها نشاندهنده این امر هستند که هر دو طرف از معامله منتفع میشوند و این انگیزه را برای تولیدکنندگان به وجود میآورد که کالاهایی را تولید کنند که مصرفکنندگان خواهان آنها هستند. این خصوصیات بازارها باعث میشود فروشندگان و خریداران در بازار که به نفع شخصی خود میاندیشند، نظمی را به وجود آورند که هدف فعالیتهای آنها نبوده است.
با این حال آزادی فردی تنها زمانی به شکلگیری نظم طراحی نشده خواهد انجامید که ساختار نهادی جامعه خوب باشد. نفع شخصی هیچ گاه به نظم سودمند نخواهد انجامید اگر که افراد برای دزدی و قتل آزاد باشند. نظریه نظم خودجوش ابدا موافق این مساله نیست که حرص و طمع همیشه خوب است. چیزی که این نظریه به دنبال توضیح آن است، این است که اگر افراد برای مالکیت خصوصی و مبادله آزادانه، آزاد گذاشته شوند و جان و مال آنها در برابر هرگونه تهدیدی محافظت شود، آنگاه نفع شخصی با اتکا به نشانههای بازار به شکلگیری نظم خودجوش و منفعت جامعه خواهد انجامید. کنشهای افراد منجر به نظم خودجوش نمیشود مگر آنکه اقتصاد، سیاست و نهادهای اجتماعی به آنها اجازه آزادانه عمل کردن را بدهند و آنها را از تهدیدات دیگر افراد و دولت در امان نگاه دارند.
نظم خودجوش به این معنا نیست که تمامی افراد جامعه سود خواهند برد. برای مثال هنگامی که امپیتریپلیرها وارد بازار شدند، سازندگان سیدیپلیرها در کوتاهمدت دچار ضرر شدند. ولی نظم خودجوش با انتقال اطلاعات و نشانههای جدید این افراد را به سمت تولید کالاهای جدید هدایت میکند.
یکی از خصوصیات نظمهای خودجوش، مانند بازار، همانطور که هایک آن را اینگونه مینامد، «مستقل از هدف» بودن آنها است. به این معنی که بازار مستلزم این نیست که ما حتما بر روی مجموعهای از اهداف توافق کنیم. در عوض، آنها پروسههایی هستند که تمامی افراد میتوانند برای رسیدن به اهداف متنوع خود از آنها استفاده کنند.
به این بیان، بازارها شبیه زبان هستند، که خود یک نظم خودجوش دیگر است: برای اینکه فردی بتواند یک زبان مثل زبان انگلیسی را حرف بزند کافی است که دستور زبان و معانی کلمات آن را بداند. تنها به این شرط او میتواند از زبان برای بیان هر آنچه خود میخواهد استفاده کند.
نظم خودجوش یک بازار عمیقا با فردگرایی و آزادی انسان مرتبط است. تنها کافی است که افراد تحت نهادهای درست آزادانه عمل کنند تا بازار نتایجی بهتر از تمامی سیستمهای دیگر اقتصادی ارائه دهد.
نگاه بازار به عنوان یک نظم خودجوش توضیحدهنده این مساله میتواند باشد که چرا تلاش برای جایگزینی آن با اقتصادهای با برنامهریزی متمرکز شکست خوردهاند، چنانکه شوروی دچار آن شد. به جای اینکه پیچیدگی بازارهای مدن را دلیلی برای طراحی نظمهای پیچیدهتر بدانیم بهتر است به این نکته توجه کنیم که درست برعکس این مساله درست است: بازارهای ما شدیدا پیچیدهاند چرا که به آنها اجازه داده ایم به صورت خودجوش نظم پذیرند. انواع اهدافی که افراد به دنبال آنها هستند و همچنین میلیونها میلیون منابع که براي نیل به این اهداف استفاده میشوند پیچیدگی را به وجود آوردهاند که هیچ برنامهریزی متمرکزی هیچ گاه نمیتوانست آن را درک کرده یا طراحی کند.
زمانی که طراحان در تلاش برای جمعآوری اطلاعات لازم برای طراحی اقتصاد هستند، بازارها این امکان را به وجود میآورند که هر کس اطلاعاتی را که در اختیار دارد به گونهای به کار بندد که دیگران نیز بتوانند از آن استفاده کنند. بدین ترتیب، بازار رقابتی فرآیندی است که امکان کشف دانش مورد نیاز هر فرد را برای او به وجود میآورد. همانطور که علم نیز همینگونه است، اگر به افراد آزادی آزمایش و رقابت را بدهیم نتایج بهتر از حالتی خواهد بود که نحوه انجام هرکاری را برای آنها دیکته کنیم.
انگاشت بازار به عنوان یک نظم خودجوش این درک را به ما اعطا میکند که بتوانیم رفتار خود را با میلیونها فرد دیگر هماهنگ سازیم، افرادی که تنها چند تن از آنها را میشناسیم. همانطور که بازارها با تکامل این نظم خودجوش گستردهتر میشوند، فرصتهای بیشتری را نیز در اختیار افراد میگذارند و بدین ترتیب به رفاه بیشتر تمامی افراد میانجامند. تلاش برای مهار و تحت کنترل گرفتن نظمهای خودجوش نتیجهای جز شکست و درگیری نخواهد داشت.