ATHENA
03-10-2010, 07:48 PM
در عهد ساسانیان، نوروز را در ميان ملت ايران و نيز در دربار مراسم مخصوص و تشريفات فراوان در كار بوده است و به تحقيق ميتوان گفت كه در هيچ زمان مراسم نوروز را با اين همه تكلفات به جا نميآوردند و خوشبختانه از اغلب اين مراسم اطلاعات كافي در دست است. از جمله كارهايي كه در ايام نوروز در عهد ساسانيان انجام ميگرفت اين بود كه در نوروز شاهان ساساني سان سپاه ميديدند و به عزل و نصب حكام ميپرداختند.
دكتر «اردشير خدادايان» كارشناس تاريخ باستان و استاد دانشگاه شهيد بهشتي حتي پا از اين فراتر گذاشته و معتقد است كه: «آيين ساسانيان در اين ايام چنين بود كه پادشاه به روز نوروز بار عام را شروع ميكرد و حقهاي حشم و لشكر را ميگزاردند و حاجت آن را روا ميكردند و بعد از آن زندانيان را آزاد و مجرمان را عفو مينمودند به عنوان نمونه شاپور دوم به دانيال ناميكه سردار نظامياو بود در روز نوروز خلعت داد و انوشيروان و بقيه پادشاهان در نوروز متهمان را ميبخشيدند و به كساني كه در جنگ پيروز ميشدند جايزه ميدادند و حتي به كشاورزان و دامپروان نمونه نيز هدايا و خلعت ميدادند.
ساسانيان نوروز را نوك روژ ميگفتند: «به موجب روايت دينكرد، هر پادشاهي در اين روز فرخنده رعيت ممالك خويش را قرين شادي و خرميميكرد و در اين عيد كساني كه كار ميكردند، دست از كار كشيده و به استراحت و شادماني ميپرداختند. نوروز عيد بهاري است. در اين روز مالياتهاي وصول شده را به حضور شاه عرضه ميداشتند و شاه به عزل و نصب حكام ميپرداخت. عيد نوروز شش روز متوالي دوام داشت.
و در اين شش روز سلاطين ساساني بار ميدادند و نجباي بزرگ و اعضاي خاندان خود را به ترتيب منظم ميپذيرفتند. و به حضار عيدي ميدادند. روز ششم را سلاطين براي خود و محرومان درگاه جشن ميگرفتند. در روز اول و روز ششم نوروز، همه نوع مراسم متداوله ملي اجرا ميشد. در روز اول مردم صبح بسيار زود برخاسته، به كنار نهرها و قناتها رفته شست و شو ميكردند و به يكديگر آب ميپاشيدند و شيريني تعارف ميكردند. صبح پيش از آن كه كلامي ادا كنند شكر ميخورند يا سه مرتبه عسل ميليسيدند و براي حفظ بدن از ناخوشيها و بدبختيها روغن به تن ميماليدند و خود را با سه قطعه موم دود ميدادند. در اين روز سكه نو ميزدند و آتشكدهها را پاك و طاهر ميكردند.
از سوم ديگر اين زمان چنان چه كه گفته شد ريختن آب بوده است به يكديگر در صبح نوروز و اين رسم نيز در قرون اسلاميبه صورت گلاب پاشيدن باقي ماند. در باب علت اين رسم ابوريحان افسانه عجيبي نقل ميكند كه اصلا از اوستا نشات پيدا كرده است و چنين است كه در زمان جمشيد عدد جانوران چندان زياد شد كه پهناي زمين بر آنها تنگ گرديد. خداوند زمين را سه برابر آن چه بود فراختر كرد و مردم را امر فرمود كه به آب غسل كنند تا گناهايشان پاك شود، پس همه سال اين كار را ميكنند تا اين كه خداوند آفات آن سال را از ايشان دفع كند. در صبح روز ششم (خرداد روز) از ماه فروردين مردم خود را با آب ميشستند و احتمال دارد كه اين رسم به افتخار خرداد فرشته نگهبان آب بوده باشد.
وصول مالياتهاي مملكتي در ايام سلاطين ساساني در نوروز آغاز ميشد. در هر يك از ايام نوروز پادشاه بازي سپيد پرواز ميداد، و از چيزهايي كه پادشاه در نوروز به خوردن آن تبريك ميجست اندكي شير تازه و خاصل و پنير تازه بود.
بيست و پنج روز قبل از نوروز در صحن دارالملك دوازده ستون از خشت خام برپا ميشد كه بر ستوني گندم و بر ستوني عدس و بر ستوني كاجيله و بر ستوني ارزن و بر ستوني ذرت و بر ستوني لوبيا و بر ستوني نخود و بر ستوني كنجد و بر ستوني ماش و ميكاشتند و اينها را نميچيدند مگر به ترنم و لهو، در ششمين روز نوروز اين حبوب را ميكندند و در مجلس ميپراكندند و تا روز مهر از ماه فروردين (شانزدهم فروردين) آنها را جمع نميكردند. اين حبوب را براي تفال ميكاشتند و گمان ميكردند كه هر يك از آنها نيكوتر و بارورتر شد محصولش در آن سال فراوان خواهد بود. در ايام نوروز مخصوصا نواهايي مخصوص در خدمت شاه نواخته ميشد كه فقط اختصاص به همين جشنها و ايام داشت. از رسوم ديگر درباري اين عهد اين بود كه پادشاه در نوروز مايحتاج اوليه ساليانه دفتري و چيزهاي ديگر درباري را تهيه ميكرد و از قبيل كاغذ و پوستهايي كه در آن نامهها و بخشنامهها نگاشته ميشد و آن چه مهر كردنش از طرف پادشاه بود آخر آن كاغذ مهر ميشد و آنها را «اسپيدا نوشت» يا «اسپيد نوشت» ميناميدند.
پادشاه پس از آن كه در بامداد نوروز زينت خود را ميپوشيد و لباسي را كه معمولا از برديماني بود بر تن ميكرد به تنهايي در دربار حاضر ميشد و شخصي كه قدم او را به فال نيك ميگرفتند بر شاه داخل ميگرديد. برخي نگاشته اند كه اولين كس از بيگانگان كه در بامداد نوروز به خدمت شاه ميرسيد موبدان موبد بود كه با جاميزرين و پر از ميو انگشتري و درميو ديناري خسرواني و دسته اي سبز و شمشيري و تير و كمان و دوات و قلم و اسبي و بازي و كودكي نيك روي پيش شاه ميآمد و جام شراب را به پادشاه ميداد و دسته خويد را در دست ديگر او ميگذاشت و دينار و درم در پيش تخت وي مينهاد. مقصود و ايشان از آوردن اين چيزها كه گفته شد اين بود كه شاه و بزرگان را ديده بر آنها افتد تا در همه سال شادمان و خرم باشند و آن سال برايشان مبارك گردد . پس از اين مقدمات بزرگان به خدمت ميآمدند و هدايايي تقديم مينمودند و شاه نيز به هديه دهندگان به نسبت درجات آنان چيزي هديه ميكرد.
چنان چه كه مسعودي ميگويد: «خسرو پرويز در يكي از اعياد در حالي كه سپاهيان با اعداد و سلاح خود رده بسته و هزار پيل و پيليبان صف كشيده بودند، براي ديدن سان آنها خارج شده بود و بعيد نيست كه مراد از اين عيد، نوروز باشد و حتي به حدس ميتوان گفت كه در نوروز شاهان ساساني سان سپاه ميديدند زيرا، در قرون اسلامينيز در نزد برخي از سلاطين جزو ايران اين رسم در نوروز معمول بوده است.
از رسوم عمومي نوروز در آن عهد يكي برافروختن آتش بود در شب نوروز و اين رسم بعدها در زمان عباسيان نيز در بين النهرين رواج داشت و شايد آتشي كه در عصر حاضر در شبهاي چهارشنبه سوري (چهارشنبه آخر سال) ميافروزند نتيجه همين رسم قديم باشد. اما دليل افروختن آتش در شب نوروز واضح است كه به علت احترام عنصر آتش در نزد ايرانيان قديم بود. برخي چون ابوريحان نيز گفته اند كه جهت افروختن آتش در اين شب تصفيه جو و از ميان بردن عفونات مولد؛ از فساد هواست. اولين كسي كه اين رسم را بنياد نهاد شايد هرمز دلير پسر شاپور پسر اردشير بابكان باشد.
از رسوم متداول اين زمان هديه دادن شكر است. اين رسم را گر چه ابوريحان بسيار قديم ميداند ولي شايد از زمان ساسانيان تجاوز ننمايد. اين رسم در مهرگان نيز معمول بوده است.
باشكوه ترين و زيباترين آيين اين زمان كه هنوز هم بر جاي مانده است و آن زمان در نزد عامه مردم و نيز در دربار شاهان مرسوم بود، كاشتن سبزي است.
دكتر «اردشير خدادايان» كارشناس تاريخ باستان و استاد دانشگاه شهيد بهشتي حتي پا از اين فراتر گذاشته و معتقد است كه: «آيين ساسانيان در اين ايام چنين بود كه پادشاه به روز نوروز بار عام را شروع ميكرد و حقهاي حشم و لشكر را ميگزاردند و حاجت آن را روا ميكردند و بعد از آن زندانيان را آزاد و مجرمان را عفو مينمودند به عنوان نمونه شاپور دوم به دانيال ناميكه سردار نظامياو بود در روز نوروز خلعت داد و انوشيروان و بقيه پادشاهان در نوروز متهمان را ميبخشيدند و به كساني كه در جنگ پيروز ميشدند جايزه ميدادند و حتي به كشاورزان و دامپروان نمونه نيز هدايا و خلعت ميدادند.
ساسانيان نوروز را نوك روژ ميگفتند: «به موجب روايت دينكرد، هر پادشاهي در اين روز فرخنده رعيت ممالك خويش را قرين شادي و خرميميكرد و در اين عيد كساني كه كار ميكردند، دست از كار كشيده و به استراحت و شادماني ميپرداختند. نوروز عيد بهاري است. در اين روز مالياتهاي وصول شده را به حضور شاه عرضه ميداشتند و شاه به عزل و نصب حكام ميپرداخت. عيد نوروز شش روز متوالي دوام داشت.
و در اين شش روز سلاطين ساساني بار ميدادند و نجباي بزرگ و اعضاي خاندان خود را به ترتيب منظم ميپذيرفتند. و به حضار عيدي ميدادند. روز ششم را سلاطين براي خود و محرومان درگاه جشن ميگرفتند. در روز اول و روز ششم نوروز، همه نوع مراسم متداوله ملي اجرا ميشد. در روز اول مردم صبح بسيار زود برخاسته، به كنار نهرها و قناتها رفته شست و شو ميكردند و به يكديگر آب ميپاشيدند و شيريني تعارف ميكردند. صبح پيش از آن كه كلامي ادا كنند شكر ميخورند يا سه مرتبه عسل ميليسيدند و براي حفظ بدن از ناخوشيها و بدبختيها روغن به تن ميماليدند و خود را با سه قطعه موم دود ميدادند. در اين روز سكه نو ميزدند و آتشكدهها را پاك و طاهر ميكردند.
از سوم ديگر اين زمان چنان چه كه گفته شد ريختن آب بوده است به يكديگر در صبح نوروز و اين رسم نيز در قرون اسلاميبه صورت گلاب پاشيدن باقي ماند. در باب علت اين رسم ابوريحان افسانه عجيبي نقل ميكند كه اصلا از اوستا نشات پيدا كرده است و چنين است كه در زمان جمشيد عدد جانوران چندان زياد شد كه پهناي زمين بر آنها تنگ گرديد. خداوند زمين را سه برابر آن چه بود فراختر كرد و مردم را امر فرمود كه به آب غسل كنند تا گناهايشان پاك شود، پس همه سال اين كار را ميكنند تا اين كه خداوند آفات آن سال را از ايشان دفع كند. در صبح روز ششم (خرداد روز) از ماه فروردين مردم خود را با آب ميشستند و احتمال دارد كه اين رسم به افتخار خرداد فرشته نگهبان آب بوده باشد.
وصول مالياتهاي مملكتي در ايام سلاطين ساساني در نوروز آغاز ميشد. در هر يك از ايام نوروز پادشاه بازي سپيد پرواز ميداد، و از چيزهايي كه پادشاه در نوروز به خوردن آن تبريك ميجست اندكي شير تازه و خاصل و پنير تازه بود.
بيست و پنج روز قبل از نوروز در صحن دارالملك دوازده ستون از خشت خام برپا ميشد كه بر ستوني گندم و بر ستوني عدس و بر ستوني كاجيله و بر ستوني ارزن و بر ستوني ذرت و بر ستوني لوبيا و بر ستوني نخود و بر ستوني كنجد و بر ستوني ماش و ميكاشتند و اينها را نميچيدند مگر به ترنم و لهو، در ششمين روز نوروز اين حبوب را ميكندند و در مجلس ميپراكندند و تا روز مهر از ماه فروردين (شانزدهم فروردين) آنها را جمع نميكردند. اين حبوب را براي تفال ميكاشتند و گمان ميكردند كه هر يك از آنها نيكوتر و بارورتر شد محصولش در آن سال فراوان خواهد بود. در ايام نوروز مخصوصا نواهايي مخصوص در خدمت شاه نواخته ميشد كه فقط اختصاص به همين جشنها و ايام داشت. از رسوم ديگر درباري اين عهد اين بود كه پادشاه در نوروز مايحتاج اوليه ساليانه دفتري و چيزهاي ديگر درباري را تهيه ميكرد و از قبيل كاغذ و پوستهايي كه در آن نامهها و بخشنامهها نگاشته ميشد و آن چه مهر كردنش از طرف پادشاه بود آخر آن كاغذ مهر ميشد و آنها را «اسپيدا نوشت» يا «اسپيد نوشت» ميناميدند.
پادشاه پس از آن كه در بامداد نوروز زينت خود را ميپوشيد و لباسي را كه معمولا از برديماني بود بر تن ميكرد به تنهايي در دربار حاضر ميشد و شخصي كه قدم او را به فال نيك ميگرفتند بر شاه داخل ميگرديد. برخي نگاشته اند كه اولين كس از بيگانگان كه در بامداد نوروز به خدمت شاه ميرسيد موبدان موبد بود كه با جاميزرين و پر از ميو انگشتري و درميو ديناري خسرواني و دسته اي سبز و شمشيري و تير و كمان و دوات و قلم و اسبي و بازي و كودكي نيك روي پيش شاه ميآمد و جام شراب را به پادشاه ميداد و دسته خويد را در دست ديگر او ميگذاشت و دينار و درم در پيش تخت وي مينهاد. مقصود و ايشان از آوردن اين چيزها كه گفته شد اين بود كه شاه و بزرگان را ديده بر آنها افتد تا در همه سال شادمان و خرم باشند و آن سال برايشان مبارك گردد . پس از اين مقدمات بزرگان به خدمت ميآمدند و هدايايي تقديم مينمودند و شاه نيز به هديه دهندگان به نسبت درجات آنان چيزي هديه ميكرد.
چنان چه كه مسعودي ميگويد: «خسرو پرويز در يكي از اعياد در حالي كه سپاهيان با اعداد و سلاح خود رده بسته و هزار پيل و پيليبان صف كشيده بودند، براي ديدن سان آنها خارج شده بود و بعيد نيست كه مراد از اين عيد، نوروز باشد و حتي به حدس ميتوان گفت كه در نوروز شاهان ساساني سان سپاه ميديدند زيرا، در قرون اسلامينيز در نزد برخي از سلاطين جزو ايران اين رسم در نوروز معمول بوده است.
از رسوم عمومي نوروز در آن عهد يكي برافروختن آتش بود در شب نوروز و اين رسم بعدها در زمان عباسيان نيز در بين النهرين رواج داشت و شايد آتشي كه در عصر حاضر در شبهاي چهارشنبه سوري (چهارشنبه آخر سال) ميافروزند نتيجه همين رسم قديم باشد. اما دليل افروختن آتش در شب نوروز واضح است كه به علت احترام عنصر آتش در نزد ايرانيان قديم بود. برخي چون ابوريحان نيز گفته اند كه جهت افروختن آتش در اين شب تصفيه جو و از ميان بردن عفونات مولد؛ از فساد هواست. اولين كسي كه اين رسم را بنياد نهاد شايد هرمز دلير پسر شاپور پسر اردشير بابكان باشد.
از رسوم متداول اين زمان هديه دادن شكر است. اين رسم را گر چه ابوريحان بسيار قديم ميداند ولي شايد از زمان ساسانيان تجاوز ننمايد. اين رسم در مهرگان نيز معمول بوده است.
باشكوه ترين و زيباترين آيين اين زمان كه هنوز هم بر جاي مانده است و آن زمان در نزد عامه مردم و نيز در دربار شاهان مرسوم بود، كاشتن سبزي است.