Borna66
03-05-2010, 08:21 PM
یک جامعه شناس ورزش،از سن افراد، اختلافات و خشونت های خانوادگی به عنوان مهم ترین عوامل تأثیرگذار در انجام رفتارهای خشونت آمیز تماشاگران در ورزشگاهها نام برد و گفت: بر اساس تحقیقات انجام شده،در سنین ۱۴ تا ۲۵ سالگی، بیشترین رفتارهای خشونت آمیز و تخریبی اتفاق میافتد.
"محسن صفابخش"، کارشناس ارشد تحقیقاتی موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران و از اعضای گروه جامعه شناسی ورزش انجمن با اشاره به بررسی های اجتماعی انجام شده درخصوص خشونت و پرخاشگری در عرصه تماشاگری در میادین ورزشی، خاطرنشان کرد: ناکامی زمانی به پرخاشگری منجر میشود که با احساس اجحاف توأم باشد.
صفابخش افزود: در زمین های ورزشی اگر تماشاگری باخت تیم خود را در شرایطی ببیند که احساس کند به ناحق در مورد آن صورت گرفته، علاوه بر احساس ناکامی، حس اجحاف نیز خواهد داشت و این امر باعث میشود خشم او دو چندان شود.
این جامعه شناس در ادامه نظریههای مربوط به یادگیری اجتماعی را مورد اشاره قرار داد و تصریح کرد: بر اساس این تئوریها، رفتارهای تخریبی و خشونتآمیز نیز مانند سایر رفتارها محصول یادگیری اجتماعی هستند.
صفا بخش اشاره کرد: تئوری بیهنجاری یا آنومی رابرت مرتون، به عنوان یکی از نظریات بسیار مهم در این زمینه، به آرزوها و اهداف عالیه موجود در هر جامعه و راهها و اسباب نیل به این اهداف اشاره دارد.
وی تأکید کرد که اگر بین این وسایل و اهداف، تناسب لازم وجود نداشته باشد، چهار دسته رفتار نابهنجار به وجود میآید.
صفابخش یکی از این رفتارها را پشت کردن فرد به ارزشها و هنجارهای اجتماعی، اعتیاد و یا حتی عصیان و سرکشی دانست.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران، تئوری گروه همسالان یا همالان را به عنوان تئوری دیگر مطرح در این زمینه، مورد اشاره قرار داد و گفت: در تئوری همنشینی فراغت، رفتارهای کژمدار در گروه همسالان و همالان تجربه شده و فرد بعدها در سطوح وسیع تری آنها را به نمایش میگذارد.
وی افزود: بر اساس نظریه انبوه خلق یا واگیری اجتماعی نیز فرد وقتی در جماعت انبوهی قرار میگیرد، رفتارهایی را نشان میدهد که به هیچ وجه در حالت فردی بروز نمیداده است. به عبارت دیگر، روح جمعی خصوصیتی دارد که بر فرد غلبه میکند و او را به الگوبرداری از کارهای دیگران وامیدارد.
گفته میشود در انبوه خلق، سه ویژگی وجود دارد، نخست اینکه فرد به طور کلی در جمع انبوهی مانند تماشاگران فوتبال، هیچ تفکر استدلالی ندارد. از سوی دیگر، قدرت سرایت یک رفتار در چنین جمعهایی بسیار بالاست، به طوری که اگر یکی شعار بدهد، همه آن را تکرار خواهند کرد و بالاخره اینکه فرد در جمع احساس قدرت شکستناپذیری و قدرت افراطی میکند و به همین دلیل، ممکن است دست به هرکاری بزند.
بر اساس گزارش سایت انجمن جامعه شناسی ایران، این پژوهشگر اجتماعی حوزه ورزش، نظریه تصمیمگیری دسته جمعی گستاخانه را به عنوان تئوری دیگری در این رابطه معرفی کرد.
صفابخش گفت: هرگاه گروهی به صورت فیزیکی در دوراهی انتخاب میان راههای منطقی و محافظهکارانه و راههای گستاخانه و خطرناک قرار گیرد، معمولا به راه گستاخانه و تخرب روی میآورد. به همین دلیل در ورزشگاهها مشاهده میشود که گاه تماشاگران در یک لحظه، به واسطه این تصمیمهای نادرست، دست به کارهای بسیار خطرناکی میزنند.
آخرین نظریه مورد اشاره صفابخش، نظریه برچسب اجتماعی است که در آن، انگ و برچسبی که مقامات رسمی و حتی جامعه بر پیشانی فرد میزنند را در گرایش او به آن رفتار بسیار تأثیرگذار میداند.
کارشناس ارشد تحقیقاتی موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در بخش دیگری از سخنانش، توضیح داد: در تحقیق خود، از سه روش اسنادی، پیمایشی و میدانی (مردم شناختی) استفاده کرده است .
وی همچنین جامعه آماری کلیه هواداران باشگاههای شرکتکننده در ششمین لیگ باشگاه های فوتبال کشور در سال ۸۶-۸۵ را از منابع خود عنوان کرده که تجربه دست زدن به رفتار های تخریبی را داشتند.
صفابخش گفت: در پرسشنامه این تحقیق، به عنوان اولین سوال از تماشاگران پرسیده شده بود که آیا نخستین باری که به ورزشگاه آمدند، به فحاشی تیم رقیب یا رفتارهای تخریبی پرداختند یا نه. بر اساس این پرسش، افرادی که پاسخ مثبت میدادند، به گروه تجربی میرفتند.
کسانی که پاسخهای منفی میدادند آنهایی بودند که به تماشای بازیهای پرجنجال نمیرفتند و در گروه کنترل مورد بررسی قرار میگرفتند.
وی اشاره کرد: بر این اساس، ۵۰۰ نفر از ۸۶۰ نمونه مورد بررسی شده در گروه کنترل قرار گرفتند.
صفا بخش به استفاده از تکنیکهای مشاهده مشارکتی، پرسشنامه و مصاحبه هدایت شده در این تحقیق اشاره کرد و ادامه داد: چهار نوع پرسشنامه برای گروه تجربی، گروه کنترل، مسئولان ورزشگاهها و رانندگان اتوبوسها و فرمی نیز برای ثبت آسیبها و خسارات وارد آمده به اموال عمومی تهیه شد.
وی افزود: تحقیقات متعدد نشان داد که در کل دنیا، در سنین ۱۴ تا ۲۵ سالگی، بیشترین رفتارهای خشونت آمیز و تخریبی اتفاق میافتد.
در نخستین فرضیه این پژوهش ، سن عاملی تأثیرگذار در انجام رفتارهای خشونت آمیز در باشگاههای ورزشی ایران در نظر گرفته شد که بر اساس یافتههای به دست آمده این فرضیه تأیید شده است.
فرضیه دوم نیز بر این بوده که اختلافات و خشونتهای خانوادگی احتمال انجام خشونتهای تخریبی توسط فرد را افزایش میدهد. نتیجه حاصل از آزمون، این فرضیه را نیز تأیید کرد.
در عین حال، بر اساس یافتههای این پژوهش، کسانی که نرخ پرخاشگری بالایی از نظر روانشناختی دارند، بیشتر به رفتارهای تخریبی دست میزنند.
صفابخش در این بخش از سخنان خود، تأکید کرد: ورزشگاهها فضای تخلیه خشم تبلور شدهای هستند که طی چندین سال، در نسل جوان ما جمع شده است.
وی افزود: این بدین معناست که کسانی که در ورزشگاهها نعره میکشند، به نوعی به واسطه حضور در آن مکان، فضایی را مییابند که بتوانند در آن برای شکست در مسایل احساسی یا هر ناکامی دیگر خود فریاد بزنند.
صفابخش این موضوع را بسیار مثبت دانست و گفت: اگر چنین فضایی هم نباشد، این خشم به فضای خانواده و جامعه سرایت پیدا کرده و مشکلات بسیار بزرگی را در بر خواهد داشت.
وی ادامه داد: در این پژوهش، به این نتیجه نیز رسیدیم که احساس ناکامی و سرخوردگی در صورتی که بر اثر عدم دسترسی به اهداف و مقاصد فردی باشد، میتواند در انجام رفتارهای تخریبی مؤثر باشد.
کارشناس ارشد تحقیقاتی موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران اشاره کرد: همانطور که تئوریها نیز تأیید میکنند، شکست و ناکامی باشگاه تیم مورد نظر فرد، اگر با احساس اجحاف همراه باشد، احتمال انجام رفتار خشونتآمیز تخریبی تماشاچیان را افزایش میدهد.
لازم به ذکر است؛ ۳/۸۰ درصد پاسخگویان این پژوهش، ورزشگاهها را محلی برای یادگیری رفتارهای تخریبی دانستهاند.
به گفته صفابخش این مطالعه نشان میدهد که تمایل افراد به تضعیف قواعد و هنجارهای اجتماعی، احتمال دست زدن به خشونت و رفتارهای تخریبآمیز را افزایش میدهد. به طور مثال معتادان یا کسانی که در زمینههای دیگر هنجارهای اجتماعی را زیر پا گذاشتند تمایل بیشتری به رفتارهای خشونتآمیز و تخریبی دارند.
وی توضیح داد: در پژوهش خود، تمایل به کسب اعتبار و قدرت در گروه همسالان و همالان را به عنوان عاملی برای تقویت احتمال اقدام به رفتارهای خشونتآمیز مورد بررسی قرار داده که این فرضیه نیز تأیید شده است.
صفابخش افزود: در خرده فرهنگ همسالان، فرد برای عضویت در گروه نه تنها باید از قواعد حاکم بر آن پیروی کند بلکه لازم میداند تا به خودنمایی نیز بپردازد.
وی همچنین تأکید کرد که رفتارهای خشونتآمیز و تخریبی در جمع تشدید شده و در انبوه تماشاگران افزایش مییابد، زیرا همانطور که تئوریها نشان میدهند فرد در انبوه خلق، بدون تفکر و استدلال و با تقلید کورکورانه و احساس قدرت کاذب ممکن است دست به هرکاری بزند.
به گفته صفابخش، مطابق با نظریه تصمیمگیری گستاخانه، در بررسی خشونتهای صورت گرفته در ورزشگاههای فوتبال ایران این نتیجه حاصل شده که افراد در گروهها بیشتر تصمیمگیریهای گستاخانه میکنند.
وی همچنین با اشاره به فرضیه دیگری که بر اساس تئوری برچسب اجتماعی، در مورد تماشاگران فوتبال مورد بررسی قرار گرفته بود، گفت: به این نتیجه رسیدیم که اگر رسانهها، به ویژه نشریات ورزشی، تا این حد نسبت به تماشاگران برچسبهایی مانند اوباش و تماشاگر نماها و اراذل نزنند، این افراد کمتر ممکن است رفتارهای خشونتآمیزی از خود نشان دهند.
وی در عین حال، کمبود امکانات اساسی مورد نیاز تماشاگران را از جمله موثرترین عوامل پرخاشگری و خشونت در میان آنها معرفی کرد.
صفابخش، پیشنهاداتی را بر اساس پژوهشهایی که در این زمینه انجام داده، ارائه داد و خاطرنشان کرد: جامعه ما جامعه جوانی است که طی سی سال گذشته، با سه حادثه انقلاب اجتماعی، جنگ تحمیلی و عوارض و تبعات آن و بحران گذار از سنت به مدرنیته مواجه بوده است.
از سوی دیگر، با وجود آنکه مقصر یابی در این زمینه مد نظر نیست اما باید در نظر داشت که مشکلات بیکاری و ادامه تحصیل، بحران هویت و مسائل مربوط به ازدواج و برخی تنگناها باعث میشود میزان خشم تجمیع شده در جوانان جامعه ما نسبت به بسیاری از جوامع، خیلی بالاتر باشد و در چنین شرایطی، نهادهای مسئول باید اقدامات موثرتری را در این زمینه انجام دهند.
وی پیشنهاد کرد که برای عقلانی کردن فضای ورزشگاهها، کانونهای هواداری را به شیوه مردمیتری تشکیل داده و در آنها، علاوه بر مسائل درون گروهی حمایت تیم، نوعی جامعه پذیری و هنجارپذیری را با برقراری فضای گفتوگو ایجاد کرد.
به پیشنهاد صفابخش همچنین زمینههایی فراهم شود که علاوه بر کانون های هواداری، کانونهایی نیز برای مربیان و بازیکنان ایجاد شوند، همانطور که هابرماس میگوید از طریق گفتوگو میتوان بسیاری از خشونتها را تعدیل کرد.
صفابخش افزود: نهادهای دولتی میتوانند امکانات بیشتری را برای تماشاچیان در ورزشگاهها در نظر بگیرند تا علاوه بر رفع نیازهای اساسی آنها مانند غذا، سرویس های بهداشتی و حملونقل، سرگرمیهایی را نیز تا قبل از شروع بازی، برای آنها فراهم کنند تا با مشکلات کمتری در زمینه خشونتها و خرابکاریها مواجه باشیم.
کارشناس ارشد تحقیقاتی موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، موارد دیگری مانند آموزش مهارتهای زندگی و مدیریت خشم در مدارس، در نظر گرفتن فضاهای بیشتری در جامعه برای تخلیه خشم و هیجان، تلاش برای خصوصی شدن باشگاههای ورزشی و کمک به آنها برای برخورداری از امکانات لازم، بیمه اتوبوسها، تأسیسات ورزشگاهها، بانکها و مغازههای اطراف از طریق هزینه بلیط ورزشگاهها و همچنین اجتناب از شایعهسازی، تخریب و برچسبزدن به بازیکنان و تماشاچیان در رسانههای ورزشی و حتی فرهنگسازی از طریق این رسانهها با تهیه مجموعههای تلویزیونی انیمیشن را به عنوان دیگر پیشنهادات عملی در این زمینه مطرح کرد.
محسن صفابخش در پایان تصریح کرد: جامعه ما در مرحله گذار از ورزش سنتی به ورزش حرفهای به سر میبرد و لازم است که در این شرایط، تمامی ارکان جامعه با آگاهی نسبت به این موضوع جهت رفع مشکلات و دستیابی به اهداف مورد نظر گام بردارند.
"محسن صفابخش"، کارشناس ارشد تحقیقاتی موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران و از اعضای گروه جامعه شناسی ورزش انجمن با اشاره به بررسی های اجتماعی انجام شده درخصوص خشونت و پرخاشگری در عرصه تماشاگری در میادین ورزشی، خاطرنشان کرد: ناکامی زمانی به پرخاشگری منجر میشود که با احساس اجحاف توأم باشد.
صفابخش افزود: در زمین های ورزشی اگر تماشاگری باخت تیم خود را در شرایطی ببیند که احساس کند به ناحق در مورد آن صورت گرفته، علاوه بر احساس ناکامی، حس اجحاف نیز خواهد داشت و این امر باعث میشود خشم او دو چندان شود.
این جامعه شناس در ادامه نظریههای مربوط به یادگیری اجتماعی را مورد اشاره قرار داد و تصریح کرد: بر اساس این تئوریها، رفتارهای تخریبی و خشونتآمیز نیز مانند سایر رفتارها محصول یادگیری اجتماعی هستند.
صفا بخش اشاره کرد: تئوری بیهنجاری یا آنومی رابرت مرتون، به عنوان یکی از نظریات بسیار مهم در این زمینه، به آرزوها و اهداف عالیه موجود در هر جامعه و راهها و اسباب نیل به این اهداف اشاره دارد.
وی تأکید کرد که اگر بین این وسایل و اهداف، تناسب لازم وجود نداشته باشد، چهار دسته رفتار نابهنجار به وجود میآید.
صفابخش یکی از این رفتارها را پشت کردن فرد به ارزشها و هنجارهای اجتماعی، اعتیاد و یا حتی عصیان و سرکشی دانست.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران، تئوری گروه همسالان یا همالان را به عنوان تئوری دیگر مطرح در این زمینه، مورد اشاره قرار داد و گفت: در تئوری همنشینی فراغت، رفتارهای کژمدار در گروه همسالان و همالان تجربه شده و فرد بعدها در سطوح وسیع تری آنها را به نمایش میگذارد.
وی افزود: بر اساس نظریه انبوه خلق یا واگیری اجتماعی نیز فرد وقتی در جماعت انبوهی قرار میگیرد، رفتارهایی را نشان میدهد که به هیچ وجه در حالت فردی بروز نمیداده است. به عبارت دیگر، روح جمعی خصوصیتی دارد که بر فرد غلبه میکند و او را به الگوبرداری از کارهای دیگران وامیدارد.
گفته میشود در انبوه خلق، سه ویژگی وجود دارد، نخست اینکه فرد به طور کلی در جمع انبوهی مانند تماشاگران فوتبال، هیچ تفکر استدلالی ندارد. از سوی دیگر، قدرت سرایت یک رفتار در چنین جمعهایی بسیار بالاست، به طوری که اگر یکی شعار بدهد، همه آن را تکرار خواهند کرد و بالاخره اینکه فرد در جمع احساس قدرت شکستناپذیری و قدرت افراطی میکند و به همین دلیل، ممکن است دست به هرکاری بزند.
بر اساس گزارش سایت انجمن جامعه شناسی ایران، این پژوهشگر اجتماعی حوزه ورزش، نظریه تصمیمگیری دسته جمعی گستاخانه را به عنوان تئوری دیگری در این رابطه معرفی کرد.
صفابخش گفت: هرگاه گروهی به صورت فیزیکی در دوراهی انتخاب میان راههای منطقی و محافظهکارانه و راههای گستاخانه و خطرناک قرار گیرد، معمولا به راه گستاخانه و تخرب روی میآورد. به همین دلیل در ورزشگاهها مشاهده میشود که گاه تماشاگران در یک لحظه، به واسطه این تصمیمهای نادرست، دست به کارهای بسیار خطرناکی میزنند.
آخرین نظریه مورد اشاره صفابخش، نظریه برچسب اجتماعی است که در آن، انگ و برچسبی که مقامات رسمی و حتی جامعه بر پیشانی فرد میزنند را در گرایش او به آن رفتار بسیار تأثیرگذار میداند.
کارشناس ارشد تحقیقاتی موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در بخش دیگری از سخنانش، توضیح داد: در تحقیق خود، از سه روش اسنادی، پیمایشی و میدانی (مردم شناختی) استفاده کرده است .
وی همچنین جامعه آماری کلیه هواداران باشگاههای شرکتکننده در ششمین لیگ باشگاه های فوتبال کشور در سال ۸۶-۸۵ را از منابع خود عنوان کرده که تجربه دست زدن به رفتار های تخریبی را داشتند.
صفابخش گفت: در پرسشنامه این تحقیق، به عنوان اولین سوال از تماشاگران پرسیده شده بود که آیا نخستین باری که به ورزشگاه آمدند، به فحاشی تیم رقیب یا رفتارهای تخریبی پرداختند یا نه. بر اساس این پرسش، افرادی که پاسخ مثبت میدادند، به گروه تجربی میرفتند.
کسانی که پاسخهای منفی میدادند آنهایی بودند که به تماشای بازیهای پرجنجال نمیرفتند و در گروه کنترل مورد بررسی قرار میگرفتند.
وی اشاره کرد: بر این اساس، ۵۰۰ نفر از ۸۶۰ نمونه مورد بررسی شده در گروه کنترل قرار گرفتند.
صفا بخش به استفاده از تکنیکهای مشاهده مشارکتی، پرسشنامه و مصاحبه هدایت شده در این تحقیق اشاره کرد و ادامه داد: چهار نوع پرسشنامه برای گروه تجربی، گروه کنترل، مسئولان ورزشگاهها و رانندگان اتوبوسها و فرمی نیز برای ثبت آسیبها و خسارات وارد آمده به اموال عمومی تهیه شد.
وی افزود: تحقیقات متعدد نشان داد که در کل دنیا، در سنین ۱۴ تا ۲۵ سالگی، بیشترین رفتارهای خشونت آمیز و تخریبی اتفاق میافتد.
در نخستین فرضیه این پژوهش ، سن عاملی تأثیرگذار در انجام رفتارهای خشونت آمیز در باشگاههای ورزشی ایران در نظر گرفته شد که بر اساس یافتههای به دست آمده این فرضیه تأیید شده است.
فرضیه دوم نیز بر این بوده که اختلافات و خشونتهای خانوادگی احتمال انجام خشونتهای تخریبی توسط فرد را افزایش میدهد. نتیجه حاصل از آزمون، این فرضیه را نیز تأیید کرد.
در عین حال، بر اساس یافتههای این پژوهش، کسانی که نرخ پرخاشگری بالایی از نظر روانشناختی دارند، بیشتر به رفتارهای تخریبی دست میزنند.
صفابخش در این بخش از سخنان خود، تأکید کرد: ورزشگاهها فضای تخلیه خشم تبلور شدهای هستند که طی چندین سال، در نسل جوان ما جمع شده است.
وی افزود: این بدین معناست که کسانی که در ورزشگاهها نعره میکشند، به نوعی به واسطه حضور در آن مکان، فضایی را مییابند که بتوانند در آن برای شکست در مسایل احساسی یا هر ناکامی دیگر خود فریاد بزنند.
صفابخش این موضوع را بسیار مثبت دانست و گفت: اگر چنین فضایی هم نباشد، این خشم به فضای خانواده و جامعه سرایت پیدا کرده و مشکلات بسیار بزرگی را در بر خواهد داشت.
وی ادامه داد: در این پژوهش، به این نتیجه نیز رسیدیم که احساس ناکامی و سرخوردگی در صورتی که بر اثر عدم دسترسی به اهداف و مقاصد فردی باشد، میتواند در انجام رفتارهای تخریبی مؤثر باشد.
کارشناس ارشد تحقیقاتی موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران اشاره کرد: همانطور که تئوریها نیز تأیید میکنند، شکست و ناکامی باشگاه تیم مورد نظر فرد، اگر با احساس اجحاف همراه باشد، احتمال انجام رفتار خشونتآمیز تخریبی تماشاچیان را افزایش میدهد.
لازم به ذکر است؛ ۳/۸۰ درصد پاسخگویان این پژوهش، ورزشگاهها را محلی برای یادگیری رفتارهای تخریبی دانستهاند.
به گفته صفابخش این مطالعه نشان میدهد که تمایل افراد به تضعیف قواعد و هنجارهای اجتماعی، احتمال دست زدن به خشونت و رفتارهای تخریبآمیز را افزایش میدهد. به طور مثال معتادان یا کسانی که در زمینههای دیگر هنجارهای اجتماعی را زیر پا گذاشتند تمایل بیشتری به رفتارهای خشونتآمیز و تخریبی دارند.
وی توضیح داد: در پژوهش خود، تمایل به کسب اعتبار و قدرت در گروه همسالان و همالان را به عنوان عاملی برای تقویت احتمال اقدام به رفتارهای خشونتآمیز مورد بررسی قرار داده که این فرضیه نیز تأیید شده است.
صفابخش افزود: در خرده فرهنگ همسالان، فرد برای عضویت در گروه نه تنها باید از قواعد حاکم بر آن پیروی کند بلکه لازم میداند تا به خودنمایی نیز بپردازد.
وی همچنین تأکید کرد که رفتارهای خشونتآمیز و تخریبی در جمع تشدید شده و در انبوه تماشاگران افزایش مییابد، زیرا همانطور که تئوریها نشان میدهند فرد در انبوه خلق، بدون تفکر و استدلال و با تقلید کورکورانه و احساس قدرت کاذب ممکن است دست به هرکاری بزند.
به گفته صفابخش، مطابق با نظریه تصمیمگیری گستاخانه، در بررسی خشونتهای صورت گرفته در ورزشگاههای فوتبال ایران این نتیجه حاصل شده که افراد در گروهها بیشتر تصمیمگیریهای گستاخانه میکنند.
وی همچنین با اشاره به فرضیه دیگری که بر اساس تئوری برچسب اجتماعی، در مورد تماشاگران فوتبال مورد بررسی قرار گرفته بود، گفت: به این نتیجه رسیدیم که اگر رسانهها، به ویژه نشریات ورزشی، تا این حد نسبت به تماشاگران برچسبهایی مانند اوباش و تماشاگر نماها و اراذل نزنند، این افراد کمتر ممکن است رفتارهای خشونتآمیزی از خود نشان دهند.
وی در عین حال، کمبود امکانات اساسی مورد نیاز تماشاگران را از جمله موثرترین عوامل پرخاشگری و خشونت در میان آنها معرفی کرد.
صفابخش، پیشنهاداتی را بر اساس پژوهشهایی که در این زمینه انجام داده، ارائه داد و خاطرنشان کرد: جامعه ما جامعه جوانی است که طی سی سال گذشته، با سه حادثه انقلاب اجتماعی، جنگ تحمیلی و عوارض و تبعات آن و بحران گذار از سنت به مدرنیته مواجه بوده است.
از سوی دیگر، با وجود آنکه مقصر یابی در این زمینه مد نظر نیست اما باید در نظر داشت که مشکلات بیکاری و ادامه تحصیل، بحران هویت و مسائل مربوط به ازدواج و برخی تنگناها باعث میشود میزان خشم تجمیع شده در جوانان جامعه ما نسبت به بسیاری از جوامع، خیلی بالاتر باشد و در چنین شرایطی، نهادهای مسئول باید اقدامات موثرتری را در این زمینه انجام دهند.
وی پیشنهاد کرد که برای عقلانی کردن فضای ورزشگاهها، کانونهای هواداری را به شیوه مردمیتری تشکیل داده و در آنها، علاوه بر مسائل درون گروهی حمایت تیم، نوعی جامعه پذیری و هنجارپذیری را با برقراری فضای گفتوگو ایجاد کرد.
به پیشنهاد صفابخش همچنین زمینههایی فراهم شود که علاوه بر کانون های هواداری، کانونهایی نیز برای مربیان و بازیکنان ایجاد شوند، همانطور که هابرماس میگوید از طریق گفتوگو میتوان بسیاری از خشونتها را تعدیل کرد.
صفابخش افزود: نهادهای دولتی میتوانند امکانات بیشتری را برای تماشاچیان در ورزشگاهها در نظر بگیرند تا علاوه بر رفع نیازهای اساسی آنها مانند غذا، سرویس های بهداشتی و حملونقل، سرگرمیهایی را نیز تا قبل از شروع بازی، برای آنها فراهم کنند تا با مشکلات کمتری در زمینه خشونتها و خرابکاریها مواجه باشیم.
کارشناس ارشد تحقیقاتی موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، موارد دیگری مانند آموزش مهارتهای زندگی و مدیریت خشم در مدارس، در نظر گرفتن فضاهای بیشتری در جامعه برای تخلیه خشم و هیجان، تلاش برای خصوصی شدن باشگاههای ورزشی و کمک به آنها برای برخورداری از امکانات لازم، بیمه اتوبوسها، تأسیسات ورزشگاهها، بانکها و مغازههای اطراف از طریق هزینه بلیط ورزشگاهها و همچنین اجتناب از شایعهسازی، تخریب و برچسبزدن به بازیکنان و تماشاچیان در رسانههای ورزشی و حتی فرهنگسازی از طریق این رسانهها با تهیه مجموعههای تلویزیونی انیمیشن را به عنوان دیگر پیشنهادات عملی در این زمینه مطرح کرد.
محسن صفابخش در پایان تصریح کرد: جامعه ما در مرحله گذار از ورزش سنتی به ورزش حرفهای به سر میبرد و لازم است که در این شرایط، تمامی ارکان جامعه با آگاهی نسبت به این موضوع جهت رفع مشکلات و دستیابی به اهداف مورد نظر گام بردارند.