مژگان
03-02-2010, 08:24 PM
شروط لازم برای هماهنگی:
اختیار : عالیترین منبع هدایت و هماهنگی هر سازمان است.
خدمت : خدمت به جامعه مشروعیت اجتماعی سازمان را بوجود میآورد.
آموزه: اصول اعتقادی و مورد قبول سازمان است که هدفهای آن را توجیه میکند.
انضباط: معیارهای رفتاری است که ممکن است از جانب خط فرماندهی یا خود شخص برقرار شود.
اصل سلسله مراتب و اصل اختیار و مسئولیت اساس ساختار سازمان است.
نمودار سازمانی ارتباط مشاغل را با یکدیگر در قالب شبکهای از اختیارات و مسئولیتها مشخص میکند و ضمن تعیین جریان ارتباطات رسمی بین فعالیتهای اصلی و فرعی، نشان میدهد که هر عضو شاغل به چه کسی گزارش میدهد و چه وظایفی بر عهده دارد.
اصل تخصص لازمهی کارایی سازمان و استفادهی صحیح از نیروی انسانی آن است.
حیطهی نظارت به تعداد افرادی اطلاق میشود که تحت نظر یک سرپرست انجام وظیفه میکنند. نتیجهی حیطهی نظارت محدود، ساختار سازمانی بلند و مرتفع با تعداد زیادی سطوح سرپرستی خواهد بود.
ج) انسان اقتصادی در واقع پیچ و مهرههای ماشین سازمان است و مطابق با اهداف و برنامههای سازمان برای تامین اهداف مادی سازمان کار میکند و هدف او دستیابی به حداکثر منافع است.
د) تاکید بر کارایی: کارایی عبارتست از نسبت بازده به منابع مصرف شده.
نظریه بروکراسی حاصل تحقیق و پژوهشهای سه دانشمند بزرگ به نام های موسکا، میشل و وبر می باشد.که معروفترین آنها بروکراسی وبر می باشد که وی آن را بروکراسی معقول می نامند.در فارسی به نظریهی بروکراسی،دیوان سالاری میگویند.از نظر وبر،مشروعیت قدرت و اختیاررهبری در آنها ناشی از قانون است.از نظر وبر این اختیار جنبهی عقلایی دارد.
الگوهای بروکراسی وبر هم اکنون در سازمان های بزرگ تمدن نوین مصداق دارد.اگر چه دانشمندانی چون مرتن،سلرنیک،گلدنر از آثار منفی کاربرد اصول بوروکراسی تفسیر های انتقاد آمیزی کرده اند،ولی امروزه نارساییها و مشکلات نظام بروکراسی حاصل عدم رعایت اصول بروکراسی آرمانی وبر است و با ساز و کار نظارت موثر می توان آثار منفی بروکراسی را به حداقل رساند و آثار مثبت و مطلوب آن برای حل و فصل مسائل سازمانهای وسیع بهره گرفت.
نظریه اداری بر خلاف نظریه بروکراسی که بر سازمان تاکید دارد.بیشتر بر مدیریت که عنصر اساسی سازمان است تاکید میکند.عناصر نظریه اداری عبارتند از:
الف)اصول مدیریت
ب)وظایف مدیریت
ج)صف و ستاد
د)کمیته ها
از جمله نظریه پردازان نظریه اداری میتوان هنری فایول،کلنل اورویک،لوتر گیولیک را نام برد.نظریه هنری فایول شامل سه نظریه اصول مدیریت،عناصر مدیریت یا وظایف مدیرو توانایی های مدیریت می باشد.
فایول 14 اصل برای اصول مدیریت مطرح کرده است که 4 اصل مهم آن عبارتند از:
الف)اختیار و مسئولیت
ب)وحدت فرماندهی
ج)وحدت جهت
د)ارتباطات افق
عناصر مدیریت عبارتند از: 1-برنامه ریزی 2-سازماندهی 3-فرماندهی 4-هماهنگی 5-نظارت
توانایی های مدیریت عبارتند از :
1-فعالیت فنی
2-فعالیت بازرگانی
3-فعالیت تامینی
4-فعالیت مالی
5-فعالیت اداری
6-فعالیت حسابداری
گیولیک وظایف مدیریت را با اصطلاح p.o.s.d.c.o.r.b معرفی کرده است که شامل وظایف زیر میباشد:
برنامهریزی – سازماندهی- کارگزینی- فرماندهی- هماهنگی- گزارشدهی- بودجهبندی
نظریه سازمان:
اورویک و گیولیک به طور مشترک در زمینهی سازماندهی نظریه دادهاند و آنها نظریه خود را تحت سه عنوان تقسیم کار، هماهنگی کار و الگوهای سازماندهی که همان سازماندهی از بالا به پایین میباشد، مطرح کردهاند.
تقسیم کار در واقع اساس سازمان و علت وجودی آن است. تقسیم کار دارای سه محدودیت میباشد که عبارتند از : محدودیت ناشی از تقسیم حجم کار در حد ساعات کار روزانهی هر نفر، محدودیت ناشی از تقسیم فعالیتهایی که وابستگی تشکل یافته دارند، محدودیت ناشی از فناوری و شیوههای کاری.
· مونی و رایلی پیرو نظریه اداری در کتابی به نام اصول سازمان بر اصل سلسله مراتب تاکید دارند و آن را ابزاری میدانند که فرآیند هماهنگی را در سازمان تامین و ارتباط بالاترین مقام هماهنگکننده را با سایر مقامات در سرتاسر ساختار برقرار میکند.
نظریه مدیریت علمی:
مدیریت علمی بر بهبود کارایی سازمان با استفاده از مجموعهای از روشها و ساز و کارهایی همانند کارسنجی، زمانسنجی، حرکتسنجی و ... تاکید دارد. همچنین به استفاده از روشهای تحقیق علمی برای تجزیه و تحلیل و حل مسائل سازمانی میپردازد و هدف آن پرورش هریک از کارکنان برای رسیدن به حداکثر ظرفیت تولید است.
فردریک تیلور نظریههای خود را در کتابی با عنوان اصول مدیریت علمی منتشر کرد. هدف او از این نظریه، یافتن راهی بود تا ضمن کاهش هزینه تولید و افزایش بازدهی و سود، دستمزد بیشتری به کارگران تعلق گیرد. تیلور با طرح اصول 4 گانهی خود در کتاب اصول مدیریت علمی سعی دارد با افزایش کارایی سازمان منافع کارگر و کارفرما را تلفیق کند. او برای بهرهگیری کارگر از محصول کار خود طرح کارمزدی را توصیه میکند تا بتواند بین میزان دستمزد و میزان تولید رابطه برقرار کند.
عناصر مدیریت علمی عبارتند از:
علم- هماهنگی- همکاری گروهی- حداکثر تولید- حداکثر استفاده از زمان- نظام پرداخت تشویقی- نظارت چندجانبه- ارزیابی کار
آنچه موجب عدم تحقق تحول فکری مورد نظر تیلور شد متهم شدن تیلوریسم به خشونت و دلسوزی نکردن به کارگران بود.
از دیگر آثار نهضت مدیریت علمی تفکیک مدیریت از مالکیت بود.
نظریههای نگرش کلاسیک امروزه در اکثر سازمانها کاربرد وسیعی دارند منتها باید توجه داشت زمانی این نظریهها به موفقیت میرسند که در شرایط مناسب استفاده شود. امروزه اصول کلاسیک به طور وسیعی در امر سازماندهی و تجدید سازمان اغلب موسسات ایالات متحده کاربرد دارد، اما با وجود اعتباری که نظریههای کلاسیک هنوز برای خود حفظ کردهاند، دانشمندان اخیر خاصه نظریهپردازان مکتب رفتارگرایی، از آن انتقاد میکنند که برخی از آنها عبارتند از:
1- ثبات و جامعیت اصول: دانشمندان کلاسیک در مورد ثبات و جامعیت اصول سازمانی اغراق کردهاند در صورتی که آنها از ضروریات مدیریت میباشند.
2- تضاد اصول: برخی از اصول کلاسیک با یکدیگر دارای تضاد میباشند و نمیتوان آنها را به همراه یکدیگر به کار برد.
3- انسان اقتصادی: در نظریه کلاسیکها نیازهای افراد بیش از اندازه ساده و به دور از واقعیات فرض شده است.
4- انسان ماشینی: در نظریه کلاسیک کارمند ابزاری بیجان است که باید وظایف تعیین شده را انجام دهد. ثانیا فرد را در مجموعهی سازمان عنصری ثابت و تغییرناپذیر میدانند.
نگرش نوکلاسیک:
نگرش نوکلاسیک که همان نهضت روابط انسانی نام دارد بر اثر تغییرات سیاسی،اجتماعی و اقتصادی و بنا به دلایلی مانند توسعهی شهرنشینی، افراط مالکان کارخانجات، پیدایش و گسترش جنبشهای کارگری، تفکیک مدیریت از مالکیت، گسترش روانشناسی و بکارگیری علوم رفتاری در حل مسائل مدیریت و نیز تغییر ارزشهای جامعه کارگری از فردپرستی به احساس وابستگیهای مقابل، ایجاد شد. نظریه نوکلاسیک واکنشی در مقابل برداشت رسمی نظریه کلاسیک از سازمان است. روابط انسانی عناصری را در سازمان مهم میشمارد که یا در نظریه کلاسیک به آنها توجه نمیشد یا اگر میشد اندک بود.
نهضت روابط انسانی مرهون مطالعات هاثورن است که توسط التون مایو و همکارانش در طی 5 سال در کارخانهی هاثورن شیکاگو انجام شد. پژوهشگران علل افزایش تولید را معلول تغییر وضع اجتماعی کارگران، اعتلای روحیه و سطح رضامندی روانی آنان و ایجاد الگوهای جدید در تعامل اجتماعی گروه است.
مفروضات نگرش نوکلاسیک عبارتست از:
1- سازمان غیررسمی
2- سازمان اجتماعی
3- انسان اجتماعی
4- انگیزش
5- مشارکت در تصمیمگیری
سازمان غیررسمی، در مقابل مفهوم سازمان رسمی قرار میگیرد و شکل تمام نمای رفتار واقعی اعضای سازمان میباشد تا آنجا که این رفتار واقعی با سازمان رسمی منطبق بنا شده انواع ارتباطاتی که صور مختلف سازمان غیررسمی را بوجود میآورند عبارتند از: ارتباطات اجتماعی، مراکز قدرت، روابط تخصصی، نفوذ ناشی از شخصیت و کانونهای تصمیمگیری
سازمانها نظامهای اجتماعیاند و این بدان مفهوم است که سازمان پویا و در حال تغییر و تحول است و تنها سلسله روابط ثابتی را که در نمودارهای سازمانی رسم شده است نمایش نمیدهد. سازمانها براساس علایق مشترک همهی افراد آن به وجود میآیند و باقی میمانند. افراد تا زمانی در سازمان باقی میمانند که تحقق اهداف خود را با تحقق اهداف سازمان مرتبط بدانند و این علایق و اهداف مشترک اساس سازمان است.
فرد و گروههای کاری جنبههای اجتماعی مهم عناصر روابط انسانی میباشند.شناخت ویژگیهای فرد با توجه به عوامل شخصیتی، سازمانی و اجتماعی از جمله یافتههای بررسی روابط انسانی میباشد. رفتار فرد در سازمان غیر قابل پیشبینی است چون نیازهای درونی و نظام ارزشهای فردی افراد گوناگون، غیرقابل پیشبینی است.
انگیزش حالتی در افراد است که آنان را به انجام رفتار و عمل خاصی متمایل میسازد. اساس انگیزش نیازهای سطح بالا یا نیازهای اجتماعی و روانی است. انگیزهها بر سه قسم میباشند: انگیزههای زیستی یا فیزیولوژیکی، انگیزههای اجتماعی، انگیزههای روانی.
تاکید نظریهی نوکلاسیک به فرد و گروههای کار، مدیریت مشارکت جویانه را ضروری میسازد. این مشارکت در تصمیمگیری احساس مطلوبی را در افراد به وجود میآورد، روحیهی آنان را تقویت میکند و آنان را به اجرای برنامهها و تحقق اهداف، متعهد میسازد. عالیترین شکل مدیریت بر مبنای هدف (mbo) است. میزان مشارکت در تصمیمگیری با اتخاذ شیوهی رهبری تعیین میشود.
نظریهپردازان نگرش نوکلاسیک :
1- چستر بارنارد
2- داگلاس مک گرگور: نظریه معروف x و y
3- هوگو مانستربرگ
4- آبراهام مازلو: طبقه بندی نیازها به 5 دستهی خودیابی، نفسانی، اجتماعی، ایمنی، زیستی
5- وایت بکی: نظریه امتزاج
6- آرگریس:
7- بلیک و موتن: شیوههای رهبری را تبیین کردهاند.
8- رنسیس لیکرت: نظریههای نفوذ در مافوق، نظریه گروههای متداخل، نظریه سیستم چهارم
9- کرت لوین: نظریه پویایی گروهی
10- ماری پارکر فالت: قانون موقعیت
11- فردریک هرزبرگ: نظریه نیازهای انگیزشی و بهداشتی
12- هربرت سایمون
13- رابرت مورتن
نگرش سیستمی:
نگرش روابط انسانی که در مخالفت با نگرش کلاسیک مطرح شد، همهی مشکلات سازمان را حل نکرد. لذا با گذشت زمان نظریه جدیدی متشکل از هر دو نگرش و کاملتر از هر دوی آنها، به نگرش سیستمی یا تحلیل سیستمی سازمان، مطرح شد.
نظریه سیستمها سالها بعد از جنگ جهانی دوم، با عنوان روش تحقیق در عملیات در انگلستان به کار گرفته شد و سپس در ایالات متحده آمریکا نیز به کار رفت. سپس به کشورهای دیگر و موسسات اقتصادی دیگر راه یافت. برتالانفی زیست شناس آلمانی در سال 1950 نظریه عمومی سیستمها را مطرح کرد. پس از آن به کمک تلاش سایر دانشمندان و پیشرفت علوم رایانهای و الگوهای ریاضی، نظریه سیستمها گسترش و تکامل یافت.
نظریه سیستمها که همهی علوم و انواع سیستمها را در بر میگیرد اساس و مبنای فلسفی نظریه سیستم است.
سیستم مجموعهای ازتم مجموعهای از اجزای بهم پیوسته میباشد و موجودیت آن دارای شرایط 4 گانهی زیر است:
1- هر سیستم از حداقل دو جزء تشکیل شده است.
2- هر جزء حداقل با یک جزء دیگر از مجموعه در ارتباط است.
3- هر تغییری در هر یک از اجزا متفاوت است.
4- خصوصیات مجموعه از اجزا متفاوت است.
داده، فرآیند یا عملیات و بازخورد از عناصر اصلی سیستم میباشند.
بازخورد مبنای کنترل سیستم است.
انواع سیستمها:
1- سیستم ساده و پیچیده:
سادگی و پیچیدگی هر سیستم به میزان تعامل آن با محیط بستگی دارد. بولدینگ سیستمها را از حیث سادگی و پیچیدگی به 9 دسته تقسیم میکند که عبارتند از:
ایستا – پویا – فرمان شناختی – سلول – گیاه – حیوان – انسان – اجتماعی – ماوراءالطبیعه
2- سیستم قطعی و احتمالی:
سیستم قطعی به سیستمی اطلاق میشود که نتایج عملیات آن پیشبینی شدنی است. سیستم احتمالی شامل سیستمهایی است که پیشبینی دقیق و قطعی نتایج عملکرد آن امکانپذیر است.
3- سیستم اصلی و فرعی:
محدوده و مرزهای سیستم قراردادی است زیرا هر سیستم در مقایسه با سیستمهای فرعی تابعهاش سیستم اصلی و در مقایسه با سیستم بزرگتر که خود جزئی از آن است، سیستم فرعی است.
4- سیستم طبیعی و مصنوعی:
سیستم طبیعی سیستمی است که بر خلاف سیستم مصنوعی، موجودیت آن از برنامهریزی و عملکرد آگاهانهی انسان سرچشمه نمیگیرد.
5- سیستم باز و بسته: سیستم بسته سیستمی است که با محیط خود به تعادل ایستا رسیده باشد. سیستم باز سیستمی است که با محیط خود ارتباط متقابل دارد، یعنی از تغییرات محیط تاثیر میپذیرد و خود نیز بر محیط اثر بگذارد.
با توجه به رشد سریع علوم و فناوری، توسعهی بازارهای تجاری و اقتصادی و تغییر پرشتاب مسائل سیاسی و اجتماعی، سازمانها دائما تحت فشارند تا خود را در تطابق با محیط تغییر دهند و رشد کنند. بنابراین برای تحلیل سازمان باید کل سازمان را به صورت یکپارچه بررسی شود. نگرش کلاسیک فقط به اجزاء به صورت مجرد و مجزا از مجموعهی متشکل از اجزا توجه میکرد و نگرش نوکلاسیک نیز فقط به روابط غیررسمی در سازمان توجه میکرد و از توجه به دیگر ابعاد سازمان نارساییها پدید آمد. این نظریه به همهی عوامل و عناصر سازمان توجه دارد و کل اجزای تشکیل دهندهی آن را با یک دید مینگرد.
کاربرد نظریه سیستم در مدیریت به پیدایش دانش و شیوههای جدیدی در قلمرو مدیریت میانجامد. از آن جمله میتوان موارد زیر را نام برد: مهندسی سیستم، تحقیق در عملیات، نظام بودجهریزی، طرحریزی و برنامهریزی، برنامهریزی شبکه و سایر روشهایی که مستلزم استفاده از الگوهای ریاضی در حل مسائل مدیریت و تصمیمگیری است.
سازمانها نیز مانند هر سیستم اجتماعی دیگر، عناصر ضروری سیستم یعنی داده، فرایند، ستاده و بازخورد دارند. بهترین و کاملترین الگوی مطالعهی هر سازمان بررسی آن در قالب عناصر 4 گانهی بالاست.
نظریه سیستم هم دید خرد دارد و هم دید کلان. هر واحد سازمانی در مقایسه با سازمان اصلی و متبوع خود، جنبهی جزء و خرد دارد و سیستم فرعی است در حالی که نسبت به واحدهای داخلی تابعهاش جنبهی کلان دارد و سیستم اصلی به حساب میآید.
مفروضات نگرش سیستمی:
تحول- نظم – تعامل- نوآوری- تخصص گرایی- استمرار- ترکیب و هماهنگی- توسعه و تکامل- تطبیق با محیط و انعطاف پذیری- اطلاعات و ارتباطات
ایجاد تغییر و تحول در سازمانهای اداری قدرت تطبیق با محیط را در سیستم افزایش میدهد و عملکرد پویای سیستم را تضمین میکند. روشهای ممکن برای ایجاد تغییر و تحول عبارت است از:
1- روش تجربی- عقلایی 2- روش هنجاری- بازآموزی 3- روش استفاده از قدرت
هدف کلی از برنامهی تحول و توسعهی سازمانی عبارتست از : تغییر نگرشها، ارزشها و باورهای کارمندان به نحوی که آنان خود بتوانند تغییرات سازمانی را تشخیص دهند و اجرا کنند.
سیستم باید دارای دو نوع تعادل باشد: تعادل درونی و تعادل برونی
نظریهپردازان نگرش سیستمی:
ماری پارکر فالت – چستر بارنارد – نوربرت واینر – تریست و رایس – جرج هومانز- پارسونز
نظریه سیستمها برداشتهای خود را از رشتههای گوناگون مثل جامعه شناسی، علوم اداری، روان شناسی، اقتصاد، محیط شناسی، پژوهش عملیات و رشتههای متعدد دیگر کسب میکند و سعی دارد با استفاده از ترکیب منسجمی از رشتههای علمی مختلف، نظریهای عمومی برای سازمان و مدیریت مطرح کند.
انعطافپذیری سازمان از مهمترین ویژگیهای نظریه سیستم است، زیرا شرط بقای سیستم، هماهنگ کردن و تطبیق دادن خود با شرایط و مقتضیات محیط است و این سازش و انطباق حرکتی مداوم و پایانناپذیر است.
نظریه سیستم آخرین یافتههای انسان برای تحلیل مسائل اجتماعی و سازمانی است و از این جهت که مشکلات را عمیقا بررسی میکند و راهحلهای اساسی میدهد بسیار ارزشمند است.لکن مشکلاتی نیز دارد که از آن جمله: مشکل مرزبندی سازمان و محیط آن، انتظارات مغایر نیروهای محیطی گوناگون از سازمان، و تاثیر هنجارهای افراد خارج از سازمان در سازمان.
نگرش اقتضایی:
نارساییها و یکسونگریهای مکاتب کلاسیک و نوکلاسیک و پیچیدگیهای مربوط به کاربرد نظریه سیستم، در عمل توجه متفکران و نظریه پردازان مدیریت را به سوی نظریه واقع بینانهتر، با عنوان «نظریه اقتضاء» که آخرین پدیده در مسیر پیشرفت علم مدیریت است، جلب کرده است. نظریه اقتضاء علاوه بر این که با نظریههای ماقبل خود هیچگونه مغایرتی ندارد، مکمل آنها نیز هست. این نظریه فرآیندها و مفاهیم نگرش کلاسیک و نوکلاسیک را متغیرها و عوامل داخلی میداند. همچنین براساس نظریه سیستم، این عوامل داخلی سیستمهای فرعیاند و با هم در تعاملاند.
نظریه اقتضاء درصدد آن است که ارتباط مشخصی را بین عوامل محیط و سازمان بیاید و معتقد است ارتباط مشخصی بین متغیرها وجود دارد.
مفروضات نگرش اقتضایی عبارتند از: محیط، مفاهیم مدیریت، ارتباط مشروط و مقتضی بین آنها
عوامل و متغیرهای محیطی، در واقع محیط بیرونی سازمان را تشکیل میدهند و مستقل از مدیریتند. هدف نهایی مدیریت اقتضایی، تعیین و تشخیص عوامل محیطی مربوطی است که مدیریت موثر سازمانها را تحت تاثیر قرار میدهد. تعداد این عوامل فراوان و تعامل بین آنها فوقالعاده متغیر و پیشبینیناپذیر است.
متغیرهای مدیریتی عبارتند از: متغیرهای فرآیندی- کمی – رفتاری و سیستمی
ارتباط تبعی مشخص بین متغیرهای محیطی و مدیریتی مرکز ثقل نظریه اقتضاء است. هدف از برقراری این ارتباط حرکت به سوی درک، پیشبینی و تسلط بر مفاهیم است.
نظریه پردازان نگرش اقتضایی عبارتند از:
برنز و استاکر- لارنس و لورش- گروه تاویستاک- گولدنر- وودوارد- چاندلر – فیدلر – تانن بوم و اشمیت- لیتوین و استرینگر- پیگورز و مایرز- مورس
نظریه اقتضا در مقام مقایسه با نظریه سیستم، عملیتر است زیرا این نظریه بین متغیرهای قابل تشخیص محیطی با مفاهیم مدیریت ارتباط مشخصی برقرار میکند ولی این نظریه مشکلات و نارساییهایی دارد که برخی از آنها عبارتند از:
1- تعداد و تنوع متغیرها
2- ارتباطات چند بعدی
3- کمبود تحقیقات
با وجود این مشکلات به نظر میرسد نگرش اقتضاء به علت ماهیت متفاوتی که دارد، برای درک پیشبینی و اجرای مفاهیم مدیریت شانس بیشتری دارد. البته پیچیدگی چنین نگرشی را نمیتوان انکار کرد، ولی همان گونه که لارنس و لورش اظهار میدارند: استحکام و پیچیدگی، به جای نادیده گرفتن آن است.
پیشرفتهای قابل توجهی که تاکنون در چهارچوب نظریه اقتضاء در زمینهی طراحی تشکیلات رهبری و تغییر رفتار صورت پذیرفته، به اضافه تلاشهای محققانهای که دانشمندان و پژوهشگران طرفدار این نگرش در همهی زمینههای مدیریت در حال توسعه انجام دادهاند افق روشنی را برای آیندهی مدیریت مبتنی بر اقتضاء مجسم میسازد.
اختیار : عالیترین منبع هدایت و هماهنگی هر سازمان است.
خدمت : خدمت به جامعه مشروعیت اجتماعی سازمان را بوجود میآورد.
آموزه: اصول اعتقادی و مورد قبول سازمان است که هدفهای آن را توجیه میکند.
انضباط: معیارهای رفتاری است که ممکن است از جانب خط فرماندهی یا خود شخص برقرار شود.
اصل سلسله مراتب و اصل اختیار و مسئولیت اساس ساختار سازمان است.
نمودار سازمانی ارتباط مشاغل را با یکدیگر در قالب شبکهای از اختیارات و مسئولیتها مشخص میکند و ضمن تعیین جریان ارتباطات رسمی بین فعالیتهای اصلی و فرعی، نشان میدهد که هر عضو شاغل به چه کسی گزارش میدهد و چه وظایفی بر عهده دارد.
اصل تخصص لازمهی کارایی سازمان و استفادهی صحیح از نیروی انسانی آن است.
حیطهی نظارت به تعداد افرادی اطلاق میشود که تحت نظر یک سرپرست انجام وظیفه میکنند. نتیجهی حیطهی نظارت محدود، ساختار سازمانی بلند و مرتفع با تعداد زیادی سطوح سرپرستی خواهد بود.
ج) انسان اقتصادی در واقع پیچ و مهرههای ماشین سازمان است و مطابق با اهداف و برنامههای سازمان برای تامین اهداف مادی سازمان کار میکند و هدف او دستیابی به حداکثر منافع است.
د) تاکید بر کارایی: کارایی عبارتست از نسبت بازده به منابع مصرف شده.
نظریه بروکراسی حاصل تحقیق و پژوهشهای سه دانشمند بزرگ به نام های موسکا، میشل و وبر می باشد.که معروفترین آنها بروکراسی وبر می باشد که وی آن را بروکراسی معقول می نامند.در فارسی به نظریهی بروکراسی،دیوان سالاری میگویند.از نظر وبر،مشروعیت قدرت و اختیاررهبری در آنها ناشی از قانون است.از نظر وبر این اختیار جنبهی عقلایی دارد.
الگوهای بروکراسی وبر هم اکنون در سازمان های بزرگ تمدن نوین مصداق دارد.اگر چه دانشمندانی چون مرتن،سلرنیک،گلدنر از آثار منفی کاربرد اصول بوروکراسی تفسیر های انتقاد آمیزی کرده اند،ولی امروزه نارساییها و مشکلات نظام بروکراسی حاصل عدم رعایت اصول بروکراسی آرمانی وبر است و با ساز و کار نظارت موثر می توان آثار منفی بروکراسی را به حداقل رساند و آثار مثبت و مطلوب آن برای حل و فصل مسائل سازمانهای وسیع بهره گرفت.
نظریه اداری بر خلاف نظریه بروکراسی که بر سازمان تاکید دارد.بیشتر بر مدیریت که عنصر اساسی سازمان است تاکید میکند.عناصر نظریه اداری عبارتند از:
الف)اصول مدیریت
ب)وظایف مدیریت
ج)صف و ستاد
د)کمیته ها
از جمله نظریه پردازان نظریه اداری میتوان هنری فایول،کلنل اورویک،لوتر گیولیک را نام برد.نظریه هنری فایول شامل سه نظریه اصول مدیریت،عناصر مدیریت یا وظایف مدیرو توانایی های مدیریت می باشد.
فایول 14 اصل برای اصول مدیریت مطرح کرده است که 4 اصل مهم آن عبارتند از:
الف)اختیار و مسئولیت
ب)وحدت فرماندهی
ج)وحدت جهت
د)ارتباطات افق
عناصر مدیریت عبارتند از: 1-برنامه ریزی 2-سازماندهی 3-فرماندهی 4-هماهنگی 5-نظارت
توانایی های مدیریت عبارتند از :
1-فعالیت فنی
2-فعالیت بازرگانی
3-فعالیت تامینی
4-فعالیت مالی
5-فعالیت اداری
6-فعالیت حسابداری
گیولیک وظایف مدیریت را با اصطلاح p.o.s.d.c.o.r.b معرفی کرده است که شامل وظایف زیر میباشد:
برنامهریزی – سازماندهی- کارگزینی- فرماندهی- هماهنگی- گزارشدهی- بودجهبندی
نظریه سازمان:
اورویک و گیولیک به طور مشترک در زمینهی سازماندهی نظریه دادهاند و آنها نظریه خود را تحت سه عنوان تقسیم کار، هماهنگی کار و الگوهای سازماندهی که همان سازماندهی از بالا به پایین میباشد، مطرح کردهاند.
تقسیم کار در واقع اساس سازمان و علت وجودی آن است. تقسیم کار دارای سه محدودیت میباشد که عبارتند از : محدودیت ناشی از تقسیم حجم کار در حد ساعات کار روزانهی هر نفر، محدودیت ناشی از تقسیم فعالیتهایی که وابستگی تشکل یافته دارند، محدودیت ناشی از فناوری و شیوههای کاری.
· مونی و رایلی پیرو نظریه اداری در کتابی به نام اصول سازمان بر اصل سلسله مراتب تاکید دارند و آن را ابزاری میدانند که فرآیند هماهنگی را در سازمان تامین و ارتباط بالاترین مقام هماهنگکننده را با سایر مقامات در سرتاسر ساختار برقرار میکند.
نظریه مدیریت علمی:
مدیریت علمی بر بهبود کارایی سازمان با استفاده از مجموعهای از روشها و ساز و کارهایی همانند کارسنجی، زمانسنجی، حرکتسنجی و ... تاکید دارد. همچنین به استفاده از روشهای تحقیق علمی برای تجزیه و تحلیل و حل مسائل سازمانی میپردازد و هدف آن پرورش هریک از کارکنان برای رسیدن به حداکثر ظرفیت تولید است.
فردریک تیلور نظریههای خود را در کتابی با عنوان اصول مدیریت علمی منتشر کرد. هدف او از این نظریه، یافتن راهی بود تا ضمن کاهش هزینه تولید و افزایش بازدهی و سود، دستمزد بیشتری به کارگران تعلق گیرد. تیلور با طرح اصول 4 گانهی خود در کتاب اصول مدیریت علمی سعی دارد با افزایش کارایی سازمان منافع کارگر و کارفرما را تلفیق کند. او برای بهرهگیری کارگر از محصول کار خود طرح کارمزدی را توصیه میکند تا بتواند بین میزان دستمزد و میزان تولید رابطه برقرار کند.
عناصر مدیریت علمی عبارتند از:
علم- هماهنگی- همکاری گروهی- حداکثر تولید- حداکثر استفاده از زمان- نظام پرداخت تشویقی- نظارت چندجانبه- ارزیابی کار
آنچه موجب عدم تحقق تحول فکری مورد نظر تیلور شد متهم شدن تیلوریسم به خشونت و دلسوزی نکردن به کارگران بود.
از دیگر آثار نهضت مدیریت علمی تفکیک مدیریت از مالکیت بود.
نظریههای نگرش کلاسیک امروزه در اکثر سازمانها کاربرد وسیعی دارند منتها باید توجه داشت زمانی این نظریهها به موفقیت میرسند که در شرایط مناسب استفاده شود. امروزه اصول کلاسیک به طور وسیعی در امر سازماندهی و تجدید سازمان اغلب موسسات ایالات متحده کاربرد دارد، اما با وجود اعتباری که نظریههای کلاسیک هنوز برای خود حفظ کردهاند، دانشمندان اخیر خاصه نظریهپردازان مکتب رفتارگرایی، از آن انتقاد میکنند که برخی از آنها عبارتند از:
1- ثبات و جامعیت اصول: دانشمندان کلاسیک در مورد ثبات و جامعیت اصول سازمانی اغراق کردهاند در صورتی که آنها از ضروریات مدیریت میباشند.
2- تضاد اصول: برخی از اصول کلاسیک با یکدیگر دارای تضاد میباشند و نمیتوان آنها را به همراه یکدیگر به کار برد.
3- انسان اقتصادی: در نظریه کلاسیکها نیازهای افراد بیش از اندازه ساده و به دور از واقعیات فرض شده است.
4- انسان ماشینی: در نظریه کلاسیک کارمند ابزاری بیجان است که باید وظایف تعیین شده را انجام دهد. ثانیا فرد را در مجموعهی سازمان عنصری ثابت و تغییرناپذیر میدانند.
نگرش نوکلاسیک:
نگرش نوکلاسیک که همان نهضت روابط انسانی نام دارد بر اثر تغییرات سیاسی،اجتماعی و اقتصادی و بنا به دلایلی مانند توسعهی شهرنشینی، افراط مالکان کارخانجات، پیدایش و گسترش جنبشهای کارگری، تفکیک مدیریت از مالکیت، گسترش روانشناسی و بکارگیری علوم رفتاری در حل مسائل مدیریت و نیز تغییر ارزشهای جامعه کارگری از فردپرستی به احساس وابستگیهای مقابل، ایجاد شد. نظریه نوکلاسیک واکنشی در مقابل برداشت رسمی نظریه کلاسیک از سازمان است. روابط انسانی عناصری را در سازمان مهم میشمارد که یا در نظریه کلاسیک به آنها توجه نمیشد یا اگر میشد اندک بود.
نهضت روابط انسانی مرهون مطالعات هاثورن است که توسط التون مایو و همکارانش در طی 5 سال در کارخانهی هاثورن شیکاگو انجام شد. پژوهشگران علل افزایش تولید را معلول تغییر وضع اجتماعی کارگران، اعتلای روحیه و سطح رضامندی روانی آنان و ایجاد الگوهای جدید در تعامل اجتماعی گروه است.
مفروضات نگرش نوکلاسیک عبارتست از:
1- سازمان غیررسمی
2- سازمان اجتماعی
3- انسان اجتماعی
4- انگیزش
5- مشارکت در تصمیمگیری
سازمان غیررسمی، در مقابل مفهوم سازمان رسمی قرار میگیرد و شکل تمام نمای رفتار واقعی اعضای سازمان میباشد تا آنجا که این رفتار واقعی با سازمان رسمی منطبق بنا شده انواع ارتباطاتی که صور مختلف سازمان غیررسمی را بوجود میآورند عبارتند از: ارتباطات اجتماعی، مراکز قدرت، روابط تخصصی، نفوذ ناشی از شخصیت و کانونهای تصمیمگیری
سازمانها نظامهای اجتماعیاند و این بدان مفهوم است که سازمان پویا و در حال تغییر و تحول است و تنها سلسله روابط ثابتی را که در نمودارهای سازمانی رسم شده است نمایش نمیدهد. سازمانها براساس علایق مشترک همهی افراد آن به وجود میآیند و باقی میمانند. افراد تا زمانی در سازمان باقی میمانند که تحقق اهداف خود را با تحقق اهداف سازمان مرتبط بدانند و این علایق و اهداف مشترک اساس سازمان است.
فرد و گروههای کاری جنبههای اجتماعی مهم عناصر روابط انسانی میباشند.شناخت ویژگیهای فرد با توجه به عوامل شخصیتی، سازمانی و اجتماعی از جمله یافتههای بررسی روابط انسانی میباشد. رفتار فرد در سازمان غیر قابل پیشبینی است چون نیازهای درونی و نظام ارزشهای فردی افراد گوناگون، غیرقابل پیشبینی است.
انگیزش حالتی در افراد است که آنان را به انجام رفتار و عمل خاصی متمایل میسازد. اساس انگیزش نیازهای سطح بالا یا نیازهای اجتماعی و روانی است. انگیزهها بر سه قسم میباشند: انگیزههای زیستی یا فیزیولوژیکی، انگیزههای اجتماعی، انگیزههای روانی.
تاکید نظریهی نوکلاسیک به فرد و گروههای کار، مدیریت مشارکت جویانه را ضروری میسازد. این مشارکت در تصمیمگیری احساس مطلوبی را در افراد به وجود میآورد، روحیهی آنان را تقویت میکند و آنان را به اجرای برنامهها و تحقق اهداف، متعهد میسازد. عالیترین شکل مدیریت بر مبنای هدف (mbo) است. میزان مشارکت در تصمیمگیری با اتخاذ شیوهی رهبری تعیین میشود.
نظریهپردازان نگرش نوکلاسیک :
1- چستر بارنارد
2- داگلاس مک گرگور: نظریه معروف x و y
3- هوگو مانستربرگ
4- آبراهام مازلو: طبقه بندی نیازها به 5 دستهی خودیابی، نفسانی، اجتماعی، ایمنی، زیستی
5- وایت بکی: نظریه امتزاج
6- آرگریس:
7- بلیک و موتن: شیوههای رهبری را تبیین کردهاند.
8- رنسیس لیکرت: نظریههای نفوذ در مافوق، نظریه گروههای متداخل، نظریه سیستم چهارم
9- کرت لوین: نظریه پویایی گروهی
10- ماری پارکر فالت: قانون موقعیت
11- فردریک هرزبرگ: نظریه نیازهای انگیزشی و بهداشتی
12- هربرت سایمون
13- رابرت مورتن
نگرش سیستمی:
نگرش روابط انسانی که در مخالفت با نگرش کلاسیک مطرح شد، همهی مشکلات سازمان را حل نکرد. لذا با گذشت زمان نظریه جدیدی متشکل از هر دو نگرش و کاملتر از هر دوی آنها، به نگرش سیستمی یا تحلیل سیستمی سازمان، مطرح شد.
نظریه سیستمها سالها بعد از جنگ جهانی دوم، با عنوان روش تحقیق در عملیات در انگلستان به کار گرفته شد و سپس در ایالات متحده آمریکا نیز به کار رفت. سپس به کشورهای دیگر و موسسات اقتصادی دیگر راه یافت. برتالانفی زیست شناس آلمانی در سال 1950 نظریه عمومی سیستمها را مطرح کرد. پس از آن به کمک تلاش سایر دانشمندان و پیشرفت علوم رایانهای و الگوهای ریاضی، نظریه سیستمها گسترش و تکامل یافت.
نظریه سیستمها که همهی علوم و انواع سیستمها را در بر میگیرد اساس و مبنای فلسفی نظریه سیستم است.
سیستم مجموعهای ازتم مجموعهای از اجزای بهم پیوسته میباشد و موجودیت آن دارای شرایط 4 گانهی زیر است:
1- هر سیستم از حداقل دو جزء تشکیل شده است.
2- هر جزء حداقل با یک جزء دیگر از مجموعه در ارتباط است.
3- هر تغییری در هر یک از اجزا متفاوت است.
4- خصوصیات مجموعه از اجزا متفاوت است.
داده، فرآیند یا عملیات و بازخورد از عناصر اصلی سیستم میباشند.
بازخورد مبنای کنترل سیستم است.
انواع سیستمها:
1- سیستم ساده و پیچیده:
سادگی و پیچیدگی هر سیستم به میزان تعامل آن با محیط بستگی دارد. بولدینگ سیستمها را از حیث سادگی و پیچیدگی به 9 دسته تقسیم میکند که عبارتند از:
ایستا – پویا – فرمان شناختی – سلول – گیاه – حیوان – انسان – اجتماعی – ماوراءالطبیعه
2- سیستم قطعی و احتمالی:
سیستم قطعی به سیستمی اطلاق میشود که نتایج عملیات آن پیشبینی شدنی است. سیستم احتمالی شامل سیستمهایی است که پیشبینی دقیق و قطعی نتایج عملکرد آن امکانپذیر است.
3- سیستم اصلی و فرعی:
محدوده و مرزهای سیستم قراردادی است زیرا هر سیستم در مقایسه با سیستمهای فرعی تابعهاش سیستم اصلی و در مقایسه با سیستم بزرگتر که خود جزئی از آن است، سیستم فرعی است.
4- سیستم طبیعی و مصنوعی:
سیستم طبیعی سیستمی است که بر خلاف سیستم مصنوعی، موجودیت آن از برنامهریزی و عملکرد آگاهانهی انسان سرچشمه نمیگیرد.
5- سیستم باز و بسته: سیستم بسته سیستمی است که با محیط خود به تعادل ایستا رسیده باشد. سیستم باز سیستمی است که با محیط خود ارتباط متقابل دارد، یعنی از تغییرات محیط تاثیر میپذیرد و خود نیز بر محیط اثر بگذارد.
با توجه به رشد سریع علوم و فناوری، توسعهی بازارهای تجاری و اقتصادی و تغییر پرشتاب مسائل سیاسی و اجتماعی، سازمانها دائما تحت فشارند تا خود را در تطابق با محیط تغییر دهند و رشد کنند. بنابراین برای تحلیل سازمان باید کل سازمان را به صورت یکپارچه بررسی شود. نگرش کلاسیک فقط به اجزاء به صورت مجرد و مجزا از مجموعهی متشکل از اجزا توجه میکرد و نگرش نوکلاسیک نیز فقط به روابط غیررسمی در سازمان توجه میکرد و از توجه به دیگر ابعاد سازمان نارساییها پدید آمد. این نظریه به همهی عوامل و عناصر سازمان توجه دارد و کل اجزای تشکیل دهندهی آن را با یک دید مینگرد.
کاربرد نظریه سیستم در مدیریت به پیدایش دانش و شیوههای جدیدی در قلمرو مدیریت میانجامد. از آن جمله میتوان موارد زیر را نام برد: مهندسی سیستم، تحقیق در عملیات، نظام بودجهریزی، طرحریزی و برنامهریزی، برنامهریزی شبکه و سایر روشهایی که مستلزم استفاده از الگوهای ریاضی در حل مسائل مدیریت و تصمیمگیری است.
سازمانها نیز مانند هر سیستم اجتماعی دیگر، عناصر ضروری سیستم یعنی داده، فرایند، ستاده و بازخورد دارند. بهترین و کاملترین الگوی مطالعهی هر سازمان بررسی آن در قالب عناصر 4 گانهی بالاست.
نظریه سیستم هم دید خرد دارد و هم دید کلان. هر واحد سازمانی در مقایسه با سازمان اصلی و متبوع خود، جنبهی جزء و خرد دارد و سیستم فرعی است در حالی که نسبت به واحدهای داخلی تابعهاش جنبهی کلان دارد و سیستم اصلی به حساب میآید.
مفروضات نگرش سیستمی:
تحول- نظم – تعامل- نوآوری- تخصص گرایی- استمرار- ترکیب و هماهنگی- توسعه و تکامل- تطبیق با محیط و انعطاف پذیری- اطلاعات و ارتباطات
ایجاد تغییر و تحول در سازمانهای اداری قدرت تطبیق با محیط را در سیستم افزایش میدهد و عملکرد پویای سیستم را تضمین میکند. روشهای ممکن برای ایجاد تغییر و تحول عبارت است از:
1- روش تجربی- عقلایی 2- روش هنجاری- بازآموزی 3- روش استفاده از قدرت
هدف کلی از برنامهی تحول و توسعهی سازمانی عبارتست از : تغییر نگرشها، ارزشها و باورهای کارمندان به نحوی که آنان خود بتوانند تغییرات سازمانی را تشخیص دهند و اجرا کنند.
سیستم باید دارای دو نوع تعادل باشد: تعادل درونی و تعادل برونی
نظریهپردازان نگرش سیستمی:
ماری پارکر فالت – چستر بارنارد – نوربرت واینر – تریست و رایس – جرج هومانز- پارسونز
نظریه سیستمها برداشتهای خود را از رشتههای گوناگون مثل جامعه شناسی، علوم اداری، روان شناسی، اقتصاد، محیط شناسی، پژوهش عملیات و رشتههای متعدد دیگر کسب میکند و سعی دارد با استفاده از ترکیب منسجمی از رشتههای علمی مختلف، نظریهای عمومی برای سازمان و مدیریت مطرح کند.
انعطافپذیری سازمان از مهمترین ویژگیهای نظریه سیستم است، زیرا شرط بقای سیستم، هماهنگ کردن و تطبیق دادن خود با شرایط و مقتضیات محیط است و این سازش و انطباق حرکتی مداوم و پایانناپذیر است.
نظریه سیستم آخرین یافتههای انسان برای تحلیل مسائل اجتماعی و سازمانی است و از این جهت که مشکلات را عمیقا بررسی میکند و راهحلهای اساسی میدهد بسیار ارزشمند است.لکن مشکلاتی نیز دارد که از آن جمله: مشکل مرزبندی سازمان و محیط آن، انتظارات مغایر نیروهای محیطی گوناگون از سازمان، و تاثیر هنجارهای افراد خارج از سازمان در سازمان.
نگرش اقتضایی:
نارساییها و یکسونگریهای مکاتب کلاسیک و نوکلاسیک و پیچیدگیهای مربوط به کاربرد نظریه سیستم، در عمل توجه متفکران و نظریه پردازان مدیریت را به سوی نظریه واقع بینانهتر، با عنوان «نظریه اقتضاء» که آخرین پدیده در مسیر پیشرفت علم مدیریت است، جلب کرده است. نظریه اقتضاء علاوه بر این که با نظریههای ماقبل خود هیچگونه مغایرتی ندارد، مکمل آنها نیز هست. این نظریه فرآیندها و مفاهیم نگرش کلاسیک و نوکلاسیک را متغیرها و عوامل داخلی میداند. همچنین براساس نظریه سیستم، این عوامل داخلی سیستمهای فرعیاند و با هم در تعاملاند.
نظریه اقتضاء درصدد آن است که ارتباط مشخصی را بین عوامل محیط و سازمان بیاید و معتقد است ارتباط مشخصی بین متغیرها وجود دارد.
مفروضات نگرش اقتضایی عبارتند از: محیط، مفاهیم مدیریت، ارتباط مشروط و مقتضی بین آنها
عوامل و متغیرهای محیطی، در واقع محیط بیرونی سازمان را تشکیل میدهند و مستقل از مدیریتند. هدف نهایی مدیریت اقتضایی، تعیین و تشخیص عوامل محیطی مربوطی است که مدیریت موثر سازمانها را تحت تاثیر قرار میدهد. تعداد این عوامل فراوان و تعامل بین آنها فوقالعاده متغیر و پیشبینیناپذیر است.
متغیرهای مدیریتی عبارتند از: متغیرهای فرآیندی- کمی – رفتاری و سیستمی
ارتباط تبعی مشخص بین متغیرهای محیطی و مدیریتی مرکز ثقل نظریه اقتضاء است. هدف از برقراری این ارتباط حرکت به سوی درک، پیشبینی و تسلط بر مفاهیم است.
نظریه پردازان نگرش اقتضایی عبارتند از:
برنز و استاکر- لارنس و لورش- گروه تاویستاک- گولدنر- وودوارد- چاندلر – فیدلر – تانن بوم و اشمیت- لیتوین و استرینگر- پیگورز و مایرز- مورس
نظریه اقتضا در مقام مقایسه با نظریه سیستم، عملیتر است زیرا این نظریه بین متغیرهای قابل تشخیص محیطی با مفاهیم مدیریت ارتباط مشخصی برقرار میکند ولی این نظریه مشکلات و نارساییهایی دارد که برخی از آنها عبارتند از:
1- تعداد و تنوع متغیرها
2- ارتباطات چند بعدی
3- کمبود تحقیقات
با وجود این مشکلات به نظر میرسد نگرش اقتضاء به علت ماهیت متفاوتی که دارد، برای درک پیشبینی و اجرای مفاهیم مدیریت شانس بیشتری دارد. البته پیچیدگی چنین نگرشی را نمیتوان انکار کرد، ولی همان گونه که لارنس و لورش اظهار میدارند: استحکام و پیچیدگی، به جای نادیده گرفتن آن است.
پیشرفتهای قابل توجهی که تاکنون در چهارچوب نظریه اقتضاء در زمینهی طراحی تشکیلات رهبری و تغییر رفتار صورت پذیرفته، به اضافه تلاشهای محققانهای که دانشمندان و پژوهشگران طرفدار این نگرش در همهی زمینههای مدیریت در حال توسعه انجام دادهاند افق روشنی را برای آیندهی مدیریت مبتنی بر اقتضاء مجسم میسازد.