مژگان
02-28-2010, 10:23 AM
چگونه می توانم به حرف های دیگران فکر نکنم و روحیه ای شاد داشته باشم؟
اما آن چه باعث شده روحیة شاد و با نشاط خود را از دست داده و تنها و دوری از مردم گرایش پیدا کنید، مرور گذشته و خاطرات تلخ به جای مانده از دیگران و یا برخورد غیر منطقی اطرافیان ، نیز تلقین منفی و نگرش بدبینانه به خود و تلقی بدشانس بودن از خود است. جواب همه سؤالات شما یک جمله است و آن اصلاح فکر و اندیشة خویش است.
به نظر بعضی از روان شناسان افکار ما معرّف شخصیت ما است و زندگی ما ساختة افکار است. «وینسنت پیل» می گوید: «شما آن طوری که فکر می کنید هستید، نیستید بلکه آن طوری که فکر می کنید هستید».(1)
ای برادر تو همه اندیشه ای ما بقی خود استخوان و ریشه ای
گر بود اندیشه ات گل، گلشنی گر بود فاری، تو هیمه گلخنی
کسی که خود را بدشانس بداند یا شکست خورده و غیر مفید بپندارد، برای ناکامی خود اولین قدم را برداشته است. کسی که فکر مثبت داشته باشد، در سخت ترین اوضاع، از زندگی لذت می برد و احساس خوبی از آن دارد. «ناپلئون آن چه را که بشر می تواند آرزو کند، مانند شهرت، قدرت و ثروت را دارا بود و باز می گفت: هرگز شش روز خوش در زندگانیم نداشته ام ، در صورتی که «هلن» که از دو سالگی کور، کر و لال بود، از زندگانی اظهار رضایت می کرد و اعلام می داشت که : زندگانی را بیش از آن چه تصور می کردم زیبا یافتم».(2)
مونتیس، فیلسوف شهیر فرانسوی جملة زیر را شعار خود در زندگانی قرار داده بود: «بشر آن قدری که از فکر حوادث ناراحت می شود، از خود آن حوادث زحمت نمی بیند».(3)
دختری برای پدر از زندگی بسیار سخت خود شکایت کرد، حتی گفت: در این صورت تنها راه چاره را خودکشی می بیند. پدر در پاسخ نامه دختر نوشت: دو نفر از زندان بیرون آمدند. یکی پایین پای خود را دید که جز لجن و کثافت نبود، اما دیگری سر را بالا کرد و آسمان آبی را دید. دختر با خواندن نامه پدر مسیر زندگی اش تغییر کرد و همه چیز برای او معنا دار و لذت بخش شد.
وقتی برای خود عقاید و باید و نبایدهایی درست می کنیم، چون بر آورده نمی شوند، نگران می شویم، مثلاً می گوییم مردم باید محبت هایم را پاسخ دهند؛ مردم باید مرا ستایش کنند؛ آنان باید حق شناس باشند اما وقتی «بایدها» را فراموش می کنیم، صرف نظر از رفتارهای دیگران می توانیم همیشه شاد و خوشبخت زندگی کنیم.
اعتقاد به بایدها هیچ کمکی به ما نمی کند، زیرا دنیای واقعیت ها باید را نمی شناسد. باید و نبایدی وجود ندارد . همه چیز همین است که هست. وقتی از واقعیت انتقاد می کنیم، همیشه بازنده می شویم... پس هیچ کس نمی تواند به اندازه اعتقاداتتان شما را عصبانی کند.(4) البته وظیفه انسانی اسلامی حکم می کند افرادی که به آن ها کمک کرده اید، سپاسگزاری کنند، ولی تکیه بر منطق همیشه کارساز نیست.
خواه ناخواه با برخوردهایی رو به رو هستیم که پایه منطقی و عقلایی ندارد.
پس به عوض نگران شدن از ناسپاسی، انتظار ناسپاسی را داشته باشید. می گویند: از ده بیمار جذامی که عیسی (ع) شفا بخشید، فقط یک دختر از او تشکر کرد.(5)
نکتة دیگر : نیکی و احسان اگر برای خدا باشد، او تلافی می کند و همین امر کافی است.
امام علی(ع) می فرماید: «به خاطر ناسپاسی افراد ، از کار نیک خودداری نکنید ، چون که در عوض گاهی کسی از تو سپاسگزاری می کند که از عمل نیک بهره ای نبرده، چه بسا همین شکرگزاری ها اثرش بیش از ناسپاسی افراد ناسپاس است».(6)
سعدی می گوید:
تو نیکویی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
حافظ می گوید:
تو با خدای خویش انداز و کار دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی، خدا بکند
اگر در پی شادابی هستید، به رویدادهای زندگی بر چسب خوب یا بد نزنید و دنیا را به همین صورتی که هست بپذیرید. «آن چه مایه خوش بختی و شادی انسان می شود، درون اوست، نه عوامل بیرونی».(7)
اگر با زندگی بجنگید، همیشه بازنده می شوید، پس باید با دیگران کنار بیایید و با زندگی رابطه دوستی برقرار کنید.
البته به خاطر داشته باشید که می توانید اندیشه های خود را تغییر دهید. روی اندیشه های خود کار کنید تا کیفیت زندگی تان را بهبود بخشید اما در مورد افکار گذشته، لازم است دیروز را از امروز جدا سازید . بدانید تنها امروز را در اختیار دارید، نه دیروز و فردا را که گفته اند: دیروز بخشی از تاریخ است. فردا رمز و رازی بیش نیست، امروز هدیه است، به همین دلیل است که آن را هدیه می نامیم.(8)
پیشوایان بزرگ اسلام قرن ها پیش به این مسئله اشاره کرده اند. امام علی (ع) می فرماید: «گذشته گذشت و آینده روشن نیست، باید در این میان امروز را غنیمت دانست».
سعدی با استفاده از این سخن گفته اند:
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست درمیان این و آن فرصت شمار امروز را
اگر انگیزه خود خود را الهی کنیم، دیگر از ناسپاسی و یا احتمالاً زخم زبان ها و تمسخر دیگران احساس ناراحتی نمی کنیم، چنان که پیامبران و اولیای الهی همواره مورد انتقاد بیرحمانة مغرضان بودند، ولی با خونسردی از کنار آن عبور کردند. قرآن کریم توجه نکردن به انتقادات بی جا را از صفات نیک کسانی می شمارد که در راه خدا تلاش می کنند.(9)
. فکر دیگران را نسبت به خود یا سخنان یا نظرشان را به طور کلی از خود دور نمایید. دیگران هیچ گاه نمی توانند از درون تان و احساساتی که دارید، آگاه شوند.
دیگران انسان هایی ناقص در فکر و اندیشه هستند که گاهی ارزش گذاری آنها در خوبی ها و بدی ها هیچ معیار صحیحی ندارد. دیگران دچار اشتباهات بسیاری می شوند که متوجه نیستند.
اگر به آنها بفهمانی، باز متوجه نمی شوند، پس چرا باید به خاطر دیگران و سخنشان به خود آسیب برسانیم؟!
ما نمی توانیم جلو زبان مردم را بگیریم، ولی می توانیم از خود مراقبت نماییم. اگر به راه و گفتار خود ایمان داریم، با قاطعیت دنبال کنیم و به ستایش یا نکوهش دیگران اعتنایی ننماییم.
لینکلن می گفت: «اگر بخواهم نامه های انتقادی را که برایم می آید بخوانم، وقت هیچ کاری را نخواهم داشت. من کار خود را به بهترین وجهی که می توانم، انجام خواهم داد، اگر خوب از آب درآمد، انتقادها مهم نیست و اگر بد در آید، فرشتگان هم اگر قسم بخورند که این کار صحیح بوده، تأثیری در حقیقت امر نخواهد داشت».(10)
با توجه به مطالب پیش گفته، روحیة شما بهبود خواهد یافت و به تدریج شادابی گذشته را باز می یابید. در آن صورت نسبت به ادامه تحصیل انگیزة لازم را پیدا می کنید. در فرصت باقی مانده ، نکات ذیل را به کار بندید:
1 – تنها به امروز و وظیفه کنونی خود فکر کنید. درهای گذشته و آینده را روی خود ببیندید.
2 – منتظر معجزه از سوی دیگران نباشید، بلکه خود معجزه گر باشید.
3 – با تلقین مثبت و پرهیز از واژه های منفی مانند بدشانسی یا غیره نیروی خود را چند برابر سازید.
4 – به سخنان دیگران اهمیت ندهید و برای خود زندگی کنید، نه برای دیگران .
5 – برای قبولی در کنکور به خود باوری برسید و به استعداد و قابلیت خود ایمان داشته باشید. برای آن برنامه ریزی کنید و به قضاوت اطرافیان توجهی ننمایید.
اما آن چه باعث شده روحیة شاد و با نشاط خود را از دست داده و تنها و دوری از مردم گرایش پیدا کنید، مرور گذشته و خاطرات تلخ به جای مانده از دیگران و یا برخورد غیر منطقی اطرافیان ، نیز تلقین منفی و نگرش بدبینانه به خود و تلقی بدشانس بودن از خود است. جواب همه سؤالات شما یک جمله است و آن اصلاح فکر و اندیشة خویش است.
به نظر بعضی از روان شناسان افکار ما معرّف شخصیت ما است و زندگی ما ساختة افکار است. «وینسنت پیل» می گوید: «شما آن طوری که فکر می کنید هستید، نیستید بلکه آن طوری که فکر می کنید هستید».(1)
ای برادر تو همه اندیشه ای ما بقی خود استخوان و ریشه ای
گر بود اندیشه ات گل، گلشنی گر بود فاری، تو هیمه گلخنی
کسی که خود را بدشانس بداند یا شکست خورده و غیر مفید بپندارد، برای ناکامی خود اولین قدم را برداشته است. کسی که فکر مثبت داشته باشد، در سخت ترین اوضاع، از زندگی لذت می برد و احساس خوبی از آن دارد. «ناپلئون آن چه را که بشر می تواند آرزو کند، مانند شهرت، قدرت و ثروت را دارا بود و باز می گفت: هرگز شش روز خوش در زندگانیم نداشته ام ، در صورتی که «هلن» که از دو سالگی کور، کر و لال بود، از زندگانی اظهار رضایت می کرد و اعلام می داشت که : زندگانی را بیش از آن چه تصور می کردم زیبا یافتم».(2)
مونتیس، فیلسوف شهیر فرانسوی جملة زیر را شعار خود در زندگانی قرار داده بود: «بشر آن قدری که از فکر حوادث ناراحت می شود، از خود آن حوادث زحمت نمی بیند».(3)
دختری برای پدر از زندگی بسیار سخت خود شکایت کرد، حتی گفت: در این صورت تنها راه چاره را خودکشی می بیند. پدر در پاسخ نامه دختر نوشت: دو نفر از زندان بیرون آمدند. یکی پایین پای خود را دید که جز لجن و کثافت نبود، اما دیگری سر را بالا کرد و آسمان آبی را دید. دختر با خواندن نامه پدر مسیر زندگی اش تغییر کرد و همه چیز برای او معنا دار و لذت بخش شد.
وقتی برای خود عقاید و باید و نبایدهایی درست می کنیم، چون بر آورده نمی شوند، نگران می شویم، مثلاً می گوییم مردم باید محبت هایم را پاسخ دهند؛ مردم باید مرا ستایش کنند؛ آنان باید حق شناس باشند اما وقتی «بایدها» را فراموش می کنیم، صرف نظر از رفتارهای دیگران می توانیم همیشه شاد و خوشبخت زندگی کنیم.
اعتقاد به بایدها هیچ کمکی به ما نمی کند، زیرا دنیای واقعیت ها باید را نمی شناسد. باید و نبایدی وجود ندارد . همه چیز همین است که هست. وقتی از واقعیت انتقاد می کنیم، همیشه بازنده می شویم... پس هیچ کس نمی تواند به اندازه اعتقاداتتان شما را عصبانی کند.(4) البته وظیفه انسانی اسلامی حکم می کند افرادی که به آن ها کمک کرده اید، سپاسگزاری کنند، ولی تکیه بر منطق همیشه کارساز نیست.
خواه ناخواه با برخوردهایی رو به رو هستیم که پایه منطقی و عقلایی ندارد.
پس به عوض نگران شدن از ناسپاسی، انتظار ناسپاسی را داشته باشید. می گویند: از ده بیمار جذامی که عیسی (ع) شفا بخشید، فقط یک دختر از او تشکر کرد.(5)
نکتة دیگر : نیکی و احسان اگر برای خدا باشد، او تلافی می کند و همین امر کافی است.
امام علی(ع) می فرماید: «به خاطر ناسپاسی افراد ، از کار نیک خودداری نکنید ، چون که در عوض گاهی کسی از تو سپاسگزاری می کند که از عمل نیک بهره ای نبرده، چه بسا همین شکرگزاری ها اثرش بیش از ناسپاسی افراد ناسپاس است».(6)
سعدی می گوید:
تو نیکویی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
حافظ می گوید:
تو با خدای خویش انداز و کار دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی، خدا بکند
اگر در پی شادابی هستید، به رویدادهای زندگی بر چسب خوب یا بد نزنید و دنیا را به همین صورتی که هست بپذیرید. «آن چه مایه خوش بختی و شادی انسان می شود، درون اوست، نه عوامل بیرونی».(7)
اگر با زندگی بجنگید، همیشه بازنده می شوید، پس باید با دیگران کنار بیایید و با زندگی رابطه دوستی برقرار کنید.
البته به خاطر داشته باشید که می توانید اندیشه های خود را تغییر دهید. روی اندیشه های خود کار کنید تا کیفیت زندگی تان را بهبود بخشید اما در مورد افکار گذشته، لازم است دیروز را از امروز جدا سازید . بدانید تنها امروز را در اختیار دارید، نه دیروز و فردا را که گفته اند: دیروز بخشی از تاریخ است. فردا رمز و رازی بیش نیست، امروز هدیه است، به همین دلیل است که آن را هدیه می نامیم.(8)
پیشوایان بزرگ اسلام قرن ها پیش به این مسئله اشاره کرده اند. امام علی (ع) می فرماید: «گذشته گذشت و آینده روشن نیست، باید در این میان امروز را غنیمت دانست».
سعدی با استفاده از این سخن گفته اند:
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست درمیان این و آن فرصت شمار امروز را
اگر انگیزه خود خود را الهی کنیم، دیگر از ناسپاسی و یا احتمالاً زخم زبان ها و تمسخر دیگران احساس ناراحتی نمی کنیم، چنان که پیامبران و اولیای الهی همواره مورد انتقاد بیرحمانة مغرضان بودند، ولی با خونسردی از کنار آن عبور کردند. قرآن کریم توجه نکردن به انتقادات بی جا را از صفات نیک کسانی می شمارد که در راه خدا تلاش می کنند.(9)
. فکر دیگران را نسبت به خود یا سخنان یا نظرشان را به طور کلی از خود دور نمایید. دیگران هیچ گاه نمی توانند از درون تان و احساساتی که دارید، آگاه شوند.
دیگران انسان هایی ناقص در فکر و اندیشه هستند که گاهی ارزش گذاری آنها در خوبی ها و بدی ها هیچ معیار صحیحی ندارد. دیگران دچار اشتباهات بسیاری می شوند که متوجه نیستند.
اگر به آنها بفهمانی، باز متوجه نمی شوند، پس چرا باید به خاطر دیگران و سخنشان به خود آسیب برسانیم؟!
ما نمی توانیم جلو زبان مردم را بگیریم، ولی می توانیم از خود مراقبت نماییم. اگر به راه و گفتار خود ایمان داریم، با قاطعیت دنبال کنیم و به ستایش یا نکوهش دیگران اعتنایی ننماییم.
لینکلن می گفت: «اگر بخواهم نامه های انتقادی را که برایم می آید بخوانم، وقت هیچ کاری را نخواهم داشت. من کار خود را به بهترین وجهی که می توانم، انجام خواهم داد، اگر خوب از آب درآمد، انتقادها مهم نیست و اگر بد در آید، فرشتگان هم اگر قسم بخورند که این کار صحیح بوده، تأثیری در حقیقت امر نخواهد داشت».(10)
با توجه به مطالب پیش گفته، روحیة شما بهبود خواهد یافت و به تدریج شادابی گذشته را باز می یابید. در آن صورت نسبت به ادامه تحصیل انگیزة لازم را پیدا می کنید. در فرصت باقی مانده ، نکات ذیل را به کار بندید:
1 – تنها به امروز و وظیفه کنونی خود فکر کنید. درهای گذشته و آینده را روی خود ببیندید.
2 – منتظر معجزه از سوی دیگران نباشید، بلکه خود معجزه گر باشید.
3 – با تلقین مثبت و پرهیز از واژه های منفی مانند بدشانسی یا غیره نیروی خود را چند برابر سازید.
4 – به سخنان دیگران اهمیت ندهید و برای خود زندگی کنید، نه برای دیگران .
5 – برای قبولی در کنکور به خود باوری برسید و به استعداد و قابلیت خود ایمان داشته باشید. برای آن برنامه ریزی کنید و به قضاوت اطرافیان توجهی ننمایید.