PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اتفاق عجیب در ایران: بچه‌دار شدن پیرمرد 71 و زن 60ساله



مژگان
02-22-2010, 01:48 PM
ناامید شده بودیم
من 71 ساله هستم و چهل سال پیش كه 31 ساله بودم با همسرم كه آن زمان 19 ساله بود، ازدواج كردم و از همان اولین ماههای پس از ازدواج، زمانی كه متوجه شدیم بچه دار نمیشویم از راههای مختلف و روشهای درمانی متفاوت سعی در رفع این مشكل داشتیم. ابتدا به توصیه اقوام و اهالی روستا انواع و اقسام داروهای گیاهی و انواع خوراكیهای مختلف را مصرف كردیم ولی هیچ یك مثمرثمر واقع نشد تا آنكه تصمیم گرفتیم برای معالجه نزد پزشك برویم، به پزشكان زیادی در همه جای ایران مراجعه كردیم. بارها و بارها به تهران، شیراز، اهواز، اصفهان و شهرهای مختلف رفته و تحت روشهای درمانی متفاوت قرار گرفتیم كه هیچ یك مثمرثمر واقع نشد و این اتفاق 39 سال طول كشید و دیگر از بچه دار شدن ناامید شدیم و 10 سالی بود كه نزد هیچ پزشكی نمیرفتیم، تا آنكه سال گذشته یك زوج نابارور در روستای ما توسط خانم دكتر «شهناز فشاركی» درمان شدند، من به همسرم گفتم؛ درست است كه ما پیر شده ایم و مدتی است كه از فكر بچه دار شدن بیرون آمده ایم اما خوب است كه این دكتر را هم امتحان كنیم و بدین ترتیب با امید و آرزوی فراوان به مطب ایشان رفتیم و به یاری خدا این بار به آرزویمان رسیدیم.


به هم علاقه داشتیم
از وی پرسیدیم سال های آغازین زندگی مشترك، زمانی كه متوجه شدید بچه دار نمیشوید، چه حسی داشتید؟ همسرش گفت: این مسئله در بسیاری از خانواده ها موجب از هم پاشیدن زندگی میشود به خصوص در روستاها كه حساسیت روی این موضوع شدت بسیار بیشتری دارد و معمولا همه آشنایان طلاق و ازدواج مجدد را پیشنهاد میكنند اما ما به دلیل علاقه ای كه به همدیگر داشتیم، تصمیم گرفتیم به زندگی مشترك خود ادامه دهیم و بارها و بارها دورترین مسیرها را از روستای خود كه دارای مسیری سخت و طولانی و جاده های كوهستانی پرپیچ و خم است، پیمودیم تا صاحب فرزند شویم، اما خواست خدا این بود كه 40 سال از داشتن نعمت فرزند بی بهره باشیم.
ما طی این سالها مخارج زیادی را متقبل شدیم و همه دار و ندار خودمان را صرف كردیم و حتی مقداری هم مقروض شدیم ولی همه اینها در مقابل لطف بزرگی كه خداوند به ما عطا فرموده، هیچ است.
گلچهره نظریان مادر محمدحسین میگوید: الان كه خداوند محمدحسین را به من عطا كرده است احساس جوانی میكنم حس میكنم 20 سال سن دارم. محمدحسین عزیز دل من و امید زندگی من است و از خدا میخواهم كه سالهای سال برایش مادری كنم و بتوانم مادر خوبی برایش باشم و او را با تربیتی درست به ثمر برسانم. از همه میخواهم كه در زندگی صبر و امید را هیچگاه فراموش نكنند و بدانند كه برای خداوند هیچ چیزی غیرممكن نیست. از او میپرسیم: شما و همسرتان دارای چه تحصیلاتی میباشید؟ میگوید: همسرم تا پنجم ابتدایی قدیم و من تا چهارم ابتدایی و آن هم در نهضت سوادآموزی تحصیل كرده ام.
وقتی از وی میپرسیم شما و همسرتان چند خواهر و برادر دارید، میگوید: «من پنج خواهر و سه برادر دارم كه دو تا از این خواهرها دوقلو میباشند و همسرم نیز پنج برادر و یك خواهر دارد كه همگی فرزندان زیادی دارند.»


http://pnu-club.com/imported/2010/02/2220.jpg

نام فرزند
ما تصمیم گرفته بودیم كه اسم او را علیرضا بگذاریم ولی زمانی كه در بیمارستان بودم خانم دكتر فشاركی به عیادت من آمدند و چون شب عاشورا بود، اسم محمدحسین را پیشنهاد كردند و ما با كمال میل قبول كردیم.
میپرسیم آیا قبل از بچه دار شدن خوابی دیده بودید یا الهامی به شما شده بود؟ میگوید: «در نزدیكیهای شهركرد، امامزاده ای هست كه من نذر كردم كه بچه دار شوم و در آنجا خیمه ای برای امام حسین(ع) بزنم، این كار را كردم و بعد از مدتی خوابی دیدم كه آقایی به دیدنم آمدند و كاغذی به من دادند و گفتند؛ نوبت توست. این خواب را من به فال نیك گرفتم و مصمم شدم كه درمانم را ادامه دهم. من به دنیا آمدن محمدحسین را مدیون امام حسین(ع) میدانم.»
گلچهره میگوید: وقتی فامیل و روستاییان خبر بچه دار شدن ما را فهمیدند، همه آنها خوشحال و شادی كنان به سراغ من و شوهرم آمدند و هر كدام با خود تحفه ای به همراه داشتند و به ما تبریك گفتند.


دختر یا پسر؟
اول از همه از خدا شاكرم كه فرزندی سالم به من عطا كرده است، ولی در اوائل بارداری ام دوست داشتم دختری داشته باشم كه نام آن را «رقیه» بگذارم، ولی بعد كه سونوگرافی انجام دادم خانم دكتر به من گفتند؛ فرزندتان پسر است تنها در آن لحظات این آرزو را داشتم كه بازمانده ای از ما به جا بماند. گلچهره خانم در پایان میگوید: «روستای ما در منطقه ای كوهستانی واقع شده است و برای رفت و آمد با سختیهای فراوانی روبه رو بودیم، این سختیها را به عشق بچ هدار شدن به جان و دل خریدیم، اما مسئله مهمتر مسئله مالی بود كه هزینه بسیار زیادی صرف كردیم و مقدار زیادی هم مقروض شدیم.»

پزشك معالج: این مورد در هیچ كجای دنیا گزارش نشده است
پزشك این زوج دكتر شهناز فشاركی است، او میگوید: در سن خانم نظریان بچهد ار شدن در حالت عادی غیرممكن است، ولی با توجه به اینكه ایشان بسیار امیدوار بودند و در ضمن به درمان ایمان داشتند با كمك خداوند متعال موفق به درمانشان شدیم، ناگفته نماند كه با توجه به روشهای نوین باروری كه هم اكنون در ایران اجرا میشود، میتوانم به جرات بگویم كه نازایی دیگر هیچ معنایی ندارد پس زوجهایی كه تاكنون فرزندی نداشته اند، هیچگاه نباید امیدشان را از دست بدهند بلكه باید درمان خود را در این زمینه ادامه دهند و انشاءا... به نتیجه مطلوب دست یابند. همچنین این را هم بگویم كه بارداری در سنین بالا خطرهای بسیار زیادی هم دارد از جمله؛ مشكل كروموزومی جنین، فشارخون بالای مادر، رشد نكردن جنین، مرگ داخل رحمی، دیابت، ریسك سزارین، بیهوشی و در كل حاملگی پرخطری میباشد و پس از آن نیز ممكن است شیردهی با اشكال مواجه شود كه خانم نظریان به لطف خداوند دچار هیچگونه عارضه ای نشدند و نوزادی سالم و با وزن خیلی خوب یعنی سه كیلو و 300 گرم كه در این سن بارداری در هیچ كجا گزارش نشده است را به دنیا آوردند.

دوباره جوان شدم
وقتی از وی میپرسیم حالا كه پس از چهل سال به آرزوی خود دست یافته اید، چه حسی دارید؟ رجبعلی میگوید: واقعا خوشحال هستم، احساس میكنم دوباره جوان شده ام و هر دو همان عروس و داماد چهل سال پیش هستیم.
از رجبعلی پرسیدیم آیا دوست دارید باز هم بچه دار شوید؟ كه میگوید: چرا كه نه، اگر سلامتی باشد و خدا یاریمان كند و پزشكان آن را مغایر سلامتی همسرم ندانند و او بتواند مشكلات درمان را باز هم تحمل كند، یقینا من هم با تمام وجود یاریاش میكنم. این زوج 40 ساله میگویند: خداوند را به خاطر این نعمت بزرگ شاكریم هر چند كه كار پزشك معالج واقعا بینظیر بود ولی این را بدانید كه در هر كاری ابتدا خواست و اراده پروردگار لازم است.