donya88
02-01-2010, 03:38 PM
شارل فوریه، اقتصاددان سوسیالیست تخیّلی اهل فرانسه و از مخالفان اقتصاد کلاسیک و از طرفداران راهاندازی تشکلهای تعاونی در اقتصاد است. فوریه در سال 1772 در شهر بیزانسون فرانسه چشم به جهان گشود و زندگی آرامی داشت. او قسمت اعظم از زندگی خود را بهعنوان حسابدار جزء، در یک تجارتخانه شهر لیون، بهکار مشغول بود و با یک پسانداز اندک، گوشه عزلت اختیار کرد.فوریه هرگز همسر اختیار نکرد و همین وضع در روحیه و آثار او مؤثر بود.مهمترین آثار وی عبارتند از "نظریه حرکات چهارگانه"، "نظریه وحدت جهانی"، "دنیای جدید صنایع و شرکتها"و "صنعت دروغین".بزرگترین افتخار او، پیشقدمی در نهضت تعاونی است و در بسیاری دیگر از مسائل نیز اندیشههای نبوغآمیز داشته است. سرانجام، وی در سال 1837 چشم از جهان فرو بست
وی از لحاظ فلسفی تحت تأثیر افکار روسو (Jean Jacques Rousseau: 1712-1778) قرار داشت. بههمین جهت، نوعی مخالفت با برخی از ابعاد عصر روشنگری داشت و انسان را موجودی فرشتهوار تلقّی مینمود.وی تحت تأثیر افکار روسو، وضع طبیعی را به دور از مالکیت خصوصی و جدا از قدرت دولت ترسیم میکرد.
نظرات اقتصادی فوریه
تشکیل فلانسر (Phalanstère)؛ بهنظر فوریه، چیزی که باعث ناراحتی مردم میشود این است که انسان مجبور است، علیرغم تمایلات خود، بر اثر فشار نیازمندیها، کار کند و کار یکنواخت موجب دلسردی و بیاعتنایی به زندگی میشود.چارهای که او پیشنهاد میکند، این است که با تشکیل فلانسر (نوعی جمعیتهای اقتصادی)، شرایطی بهوجود آید؛ که همه کارگران با رغبت و علاقه کار کنند و بر اثر تشکیل اتحادیه یا شرکتهای تعاونی، کار برای همه دلانگیز باشد و همه در نهایت عشق و علاقه کار کنند.در این فلانسرها ساعات کار روزانه تقلیل یافته و مشاغل بین شرکتکنندگان تعویض و بازدهی افزایش خواهد یافت.لذا فوریه و پیروان وی با تشکیل فلانسر میخواستند:
· سود را از بین ببرند.
· ایادی واسطه بین تولید و مصرف را قطع کنند.
· کارگران را مالک وسایل تولید گردانند. لذا از این جهات میتوان آنها را پیشکسوتان نهضت تعاونی دانست.
رقابت؛ بهنظر وی رقابت، عامل فساد و موجب انهدام رقابت است؛ زیرا از یک طرف بین تولیدکننده، مصرفکننده و کارگر ایجاد نفاق میکند، از طرف دیگر موجب از بین بردن ضعفا توسط اقویا شده و شرایط انحصاری بهوجود میآورد.لذا تشکیل فلانسر که در آن حداکثر، دو هزار کارگر بهطور اشتراکی کار میکنند، چاره درد خواهد بود
کار کاذب؛ بهگفته وی در تمام اجتماعات، کار همواره کیفر و نفرین بوده است.مطلوب وی این است که انسان، فقط از روی شوق و رغبت، برای تفریح خاطر و همانطوری که در جشن شرکت میکند، بهسوی کار برود.بهنظر وی، حصول چنین شرطی موکول به سه شرط است:
1) تا آنجا که ممکن است، کار کشاورزی و یا ترجیحا باغداری را جانشین کار صنعتی کنیم.
2) سازمان دادن به کارها و ردیف کردن آنها در گروهها و ارتباط با یکدیگر؛ بهطوریکه تقسیم کار به حدّ اعلای ممکن توسعه یابد و هرکس به تناسب ذوق و استعدادش در رشته مطلوب قرار گیرد و رقابت، باعث افزایش کار و فعالیّت افراد بشود.
3)تضمین حداقل معاش؛ که باید به هر حال برای همه تأمین شود.به این ترتیب، کار، جنبه اضطراری و اجباری خود را از دست میدهد.
صنایع یا کشاورزی؛ فوریه هم از لحاظ روانشناسی، هم از لحاظ اخلاقی و هم از نظر اقتصادی، مخالف جدّی بسط و توسعه زیاده از حد صنایع بود و اضافه میکرد که در کار کشاورزی نیز باید، تغییرات عمده داده شود.کشاورزی در اراضی وسیع به هیچوجه مطبوع نیست. بههمین سبب باید گلکاری و باغبانی را تا آنجا که مقدور است، جانشین کار مزرعه و پرورش اغنام و احشام کرد.
بازرگانی؛ فوریه بازرگانی را نوعی سرطان برای اقتصاد بر شمرد و آنرا عامل اتلاف منابع میدانست.
مصرف؛ در جامعه ایدهآل و طبیعی، مصرف تنها ابزاری برای تأمین نیازهای اساسی خلاصه میشود.
پیروان فوریه
در میان پیروان فوریه نام دو تن را باید ذکر کرد:
ویکتور کندسیدران (Victor Considerant)؛ که مبلّغ پورشور آن مکتب بود؛ که در کتاب "معتقدات اجتماعی" خویش، طریقه فوریه را به بهترین وجهی تشریح نموده است.او همانند استاد خود، ابتدا به تجزیه و تحلیل شهوات و غرایز انسانی پرداخت و اهمیّت آنرا در رفتار اقتصادی انسان روشن ساخت.بهعقیده او، این غرایز، بهخودی خود، مذموم نیستند؛ در غیر اینصورت، پروردگار، که خواهان خوشبختی نوع بشر است، آنها را نمیآفرید؛ مشکل در هدایت آنها به راه درست است.
وی در جریان انقلاب 1848نیز سهیم بود، و تقاضا داشت که "حق کار"بهعنوان جبران ضروری و عادلانه در مقابل حق مالکیت بهرسمیت شناخته شود.
آندره گودن (AndreGodin)؛ شاگرد دیگر فوریه است، که با تأسیس سازمان فامیلستر (یک موسسه صنعتی است که مالکیت آن، مشاعا به کارگران تعلق دارد و منافع آن نیز به روش استاد خود تقسیم میشود)، یادگاری مهمتر از کتابهایش باقی گذاشت.او همچنین کوشید برخی از اندیشههای استادش را به مرحله اجرا درآورد.
وی از لحاظ فلسفی تحت تأثیر افکار روسو (Jean Jacques Rousseau: 1712-1778) قرار داشت. بههمین جهت، نوعی مخالفت با برخی از ابعاد عصر روشنگری داشت و انسان را موجودی فرشتهوار تلقّی مینمود.وی تحت تأثیر افکار روسو، وضع طبیعی را به دور از مالکیت خصوصی و جدا از قدرت دولت ترسیم میکرد.
نظرات اقتصادی فوریه
تشکیل فلانسر (Phalanstère)؛ بهنظر فوریه، چیزی که باعث ناراحتی مردم میشود این است که انسان مجبور است، علیرغم تمایلات خود، بر اثر فشار نیازمندیها، کار کند و کار یکنواخت موجب دلسردی و بیاعتنایی به زندگی میشود.چارهای که او پیشنهاد میکند، این است که با تشکیل فلانسر (نوعی جمعیتهای اقتصادی)، شرایطی بهوجود آید؛ که همه کارگران با رغبت و علاقه کار کنند و بر اثر تشکیل اتحادیه یا شرکتهای تعاونی، کار برای همه دلانگیز باشد و همه در نهایت عشق و علاقه کار کنند.در این فلانسرها ساعات کار روزانه تقلیل یافته و مشاغل بین شرکتکنندگان تعویض و بازدهی افزایش خواهد یافت.لذا فوریه و پیروان وی با تشکیل فلانسر میخواستند:
· سود را از بین ببرند.
· ایادی واسطه بین تولید و مصرف را قطع کنند.
· کارگران را مالک وسایل تولید گردانند. لذا از این جهات میتوان آنها را پیشکسوتان نهضت تعاونی دانست.
رقابت؛ بهنظر وی رقابت، عامل فساد و موجب انهدام رقابت است؛ زیرا از یک طرف بین تولیدکننده، مصرفکننده و کارگر ایجاد نفاق میکند، از طرف دیگر موجب از بین بردن ضعفا توسط اقویا شده و شرایط انحصاری بهوجود میآورد.لذا تشکیل فلانسر که در آن حداکثر، دو هزار کارگر بهطور اشتراکی کار میکنند، چاره درد خواهد بود
کار کاذب؛ بهگفته وی در تمام اجتماعات، کار همواره کیفر و نفرین بوده است.مطلوب وی این است که انسان، فقط از روی شوق و رغبت، برای تفریح خاطر و همانطوری که در جشن شرکت میکند، بهسوی کار برود.بهنظر وی، حصول چنین شرطی موکول به سه شرط است:
1) تا آنجا که ممکن است، کار کشاورزی و یا ترجیحا باغداری را جانشین کار صنعتی کنیم.
2) سازمان دادن به کارها و ردیف کردن آنها در گروهها و ارتباط با یکدیگر؛ بهطوریکه تقسیم کار به حدّ اعلای ممکن توسعه یابد و هرکس به تناسب ذوق و استعدادش در رشته مطلوب قرار گیرد و رقابت، باعث افزایش کار و فعالیّت افراد بشود.
3)تضمین حداقل معاش؛ که باید به هر حال برای همه تأمین شود.به این ترتیب، کار، جنبه اضطراری و اجباری خود را از دست میدهد.
صنایع یا کشاورزی؛ فوریه هم از لحاظ روانشناسی، هم از لحاظ اخلاقی و هم از نظر اقتصادی، مخالف جدّی بسط و توسعه زیاده از حد صنایع بود و اضافه میکرد که در کار کشاورزی نیز باید، تغییرات عمده داده شود.کشاورزی در اراضی وسیع به هیچوجه مطبوع نیست. بههمین سبب باید گلکاری و باغبانی را تا آنجا که مقدور است، جانشین کار مزرعه و پرورش اغنام و احشام کرد.
بازرگانی؛ فوریه بازرگانی را نوعی سرطان برای اقتصاد بر شمرد و آنرا عامل اتلاف منابع میدانست.
مصرف؛ در جامعه ایدهآل و طبیعی، مصرف تنها ابزاری برای تأمین نیازهای اساسی خلاصه میشود.
پیروان فوریه
در میان پیروان فوریه نام دو تن را باید ذکر کرد:
ویکتور کندسیدران (Victor Considerant)؛ که مبلّغ پورشور آن مکتب بود؛ که در کتاب "معتقدات اجتماعی" خویش، طریقه فوریه را به بهترین وجهی تشریح نموده است.او همانند استاد خود، ابتدا به تجزیه و تحلیل شهوات و غرایز انسانی پرداخت و اهمیّت آنرا در رفتار اقتصادی انسان روشن ساخت.بهعقیده او، این غرایز، بهخودی خود، مذموم نیستند؛ در غیر اینصورت، پروردگار، که خواهان خوشبختی نوع بشر است، آنها را نمیآفرید؛ مشکل در هدایت آنها به راه درست است.
وی در جریان انقلاب 1848نیز سهیم بود، و تقاضا داشت که "حق کار"بهعنوان جبران ضروری و عادلانه در مقابل حق مالکیت بهرسمیت شناخته شود.
آندره گودن (AndreGodin)؛ شاگرد دیگر فوریه است، که با تأسیس سازمان فامیلستر (یک موسسه صنعتی است که مالکیت آن، مشاعا به کارگران تعلق دارد و منافع آن نیز به روش استاد خود تقسیم میشود)، یادگاری مهمتر از کتابهایش باقی گذاشت.او همچنین کوشید برخی از اندیشههای استادش را به مرحله اجرا درآورد.