yamahdi
01-29-2010, 09:41 PM
خدای سبحان در اولین آیه از سوره انفال به مؤمنین توصیه میفرماید که اگر مؤمن هستید از خدا و پیامبرش اطاعت نمایید و در دو آیه بعد برخی از صفات مؤمن را ذکر میفرماید که ذکر این صفات، برای ما میتواند راهگشا باشد.
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَت قُلُوبهُمْ وَ إِذَا تُلِیَت عَلَیهِمْ آیاتُهُ زَادَتهُمْ إِیمَاناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَكلُونَ * مؤمنان كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده شود دلهایشان ترسان مىگردد، و هنگامى كه آیات او بر آنها خوانده مىشود ایمانشان افزون مىگردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصلَوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ * آنها كه نماز را بر پا مىدارند و از آنچه به آنها روزى دادهایم؛ انفاق مىكنند.
أُولَئك هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لهَُّمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كرِیمٌ * مؤمنان حقیقى آنها هستند، براى آنان درجات (فوقالعادهاى) نزد پروردگارشان است و براى آنها آمرزش و روزى بىنقص و عیب .
این سه آیه خصائص و امتیازات کسانی را كه به معنای حقیقی كلمه، مؤمن هستند بیان نموده و اوصاف كریمه و ثواب جزیلشان را برمیشمارد تا بدین وسیله جملهای در آیه قبل را كه فرموده بود: "فاتقواالله و اصلحوا ذات بینكم" تاكید نماید . و از میان همه صفات ایشان، پنج صفت را انتخاب نموده و در این آیات ذكر كرده است و این پنج صفت، صفاتی هستند كه داشتن آن مستلزم داشتن تمامی صفات نیك و ملازم با دارا بودن حقیقت ایمان است كه اگر خود انسان در آنها تامل و دقت كند خواهد دید كه داشتن آن، نفس را برای تقوا و اصلاح ذات بین و اطاعت خدا و رسول آماده میسازد .
تعبیر به اقامه نماز (به جاى خواندن نماز) اشاره به این است كه نه تنها خودشان نماز میخوانند بلكه كارى میكنند كه این رابطه محكم با پروردگار همچنان و در همه جا بر پا باشد، و تعبیر "مما رزقناهم"؛ (از آنچه به آنها روزی دادهایم) تعبیر وسیعی است كه تمام سرمایههای مادی و معنوی را در بر میگیرد، آنها نه تنها از اموالشان بلكه از علم و دانششان، از هوش و فكرشان، از موقعیت و نفوذشان و از تمام مواهبی كه در اختیار دارند در راه بندگان خدا مضایقه نمیكنند.
خداوند در این آیات، به پنج مورد از صفات برجسته مؤمنان اشاره كرده كه سه مورد آن، جنبه روحانى و معنوى و باطنى دارد و دو مورد آن جنبه علمى و خارجى. سه مورد اول عبارتند از احساس مسئولیت و تكامل ایمان و توكل و دو مورد دیگر عبارتند از ارتباط با خدا و ارتباط و پیوند با خلق خدا .
و آن صفات عبارت است از :
1- ترسیدن و تكان خوردن دل در هنگام ذكر خدا،
2- زیاد شدن ایمان در اثر استماع آیات خدا،
3 - توكل،
4- بپا داشتن نماز ،
5- انفاق از آنچه كه خدا روزی فرموده است.
و معلوم است كه سه صفت اول از اعمال قلب و دو صفت اخیر از اعمال جوارح است. و در ذكر آن رعایت ترتیب واقعی و طبیعی آن شده است، چون نور ایمان به تدریج در دل تابیده میشود و همچنان رو به زیادی میگذارد تا به حد تمام رسیده و حقیقتش كامل شود .
مرتبه اول آن كه همان تأثر قلب است عبارت است از وجل و تكان خوردن دل در هنگام ذكر خدا، و جمله "انماالمؤمنون الذین اذا ذكر الله وجلت قلوبهم" اشاره به آن است . و این ایمان همچنان رو به انبساط نهاده و شروع به ریشه دواندن در دل میكند، و در اثر سیر در آیات الهی بر خدای تعالی و همچنین آیاتی كه انسان را به سوی معارف حقه رهبری میكند در دل، شاخ و برگ میزند، به طوری كه هر قدر مؤمن بیشتر در آن آیات سیر و تامل كند ایمانش قویتر و زیادتر میگردد، تا آنجا كه به مرحله یقین برسد و جمله "و اذا تلیت علیهم ایاته زادتهم" ایمانا اشاره به آن است .
"وجل" همان حالت خوف و ترسى است كه به انسان دست مىدهد كه سرچشمه آن یكى از این دو چیز است، گاهى به خاطر درك مسئولیتها و احتمال عدم قیام به وظائف لازم در برابر خدا مىباشد، و گاهى به خاطر درك عظمت مقام و توجه به وجود بى انتها و پر مهابت او است.
اشتباه نشود مفهوم توكل آنچنان كه بعضى از تحریف كنندگان پنداشتهاند، چشمپوشى از عالم اسباب و دست، روى دست گذاشتن و به گوشهای نشستن نیست، بلكه مفهومش خودسازی و بلندنظری و عدم وابستگی به این و آن و ژرفنگری است، استفاده از عالم اسباب جهان طبیعت و حیات، عین توكل بر خدا است، زیرا هر تاثیرى در این اسباب است به خواست خدا و طبق اراده او است .
گاه مىشود انسان به دیدن شخص بزرگى كه راستى از هر نظر شایسته عنوان عظمت است مىرود. شخص دیدار كننده گاهى آنچنان تحت تاثیر مقام پر عظمت او قرار مىگیرد، كه احساس یك نوع وحشت در درون قلب خویش مىنماید، تا آنجا كه به هنگام سخن گفتن لكنت زبان پیدا مىكند، و حتى گاهى حرف خود را فراموش مىنماید، هر چند آن شخص بزرگ نهایت محبت و علاقه را به او و همه دارد، و كار خلافى نیز از این شخص سر نزده است. این نوع ترس، بازتاب و عكس العمل درك عظمت است. به این ترتیب پیوندى میان آگاهى و خوف، همواره بر قرار است، بنابراین اشتباه است، كه ما سرچشمه خوف و خشیت را تنها عدم انجام وظایف و مسئولیتها بدانیم .
وقتی ایمان انسان زیاد گشت و به حدی از كمال رسید كه مقام پروردگارش را و موقعیت خود را شناخت، و به واقع مطلب پی برد، و فهمید كه تمامی امور به دست خدای سبحان است، و او یگانه پروردگاری است كه تمام موجودات به سوی او بازگشت میكنند در این موقع بر خود؛ حق و واجب میداند كه بر او توكل كرده و تابع اراده او شود، و او را در تمامی امور مهم زندگی، وكیل خود گرفته و به آنچه كه او در مسیر زندگیش مقدر میكند رضا داده و بر طبق شرایع و احكامش عمل كند، و اوامر و نواهیش را به كار بندد، جمله "و علی ربهم یتوكلون" اشاره به همین معنا است. افق فكر آنها آنچنان بلند است كه از تكیه كردن بر مخلوقات ضعیف و ناتوان هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند، ابا دارد، آنها آب را از سرچشمه مىگیرند و هر چه مىخواهند و مىطلبند، از اقیانوس بیكران عالم هستى، از ذات پاك پروردگار مىخواهند، روحشان بزرگ و سطح فكرشان بلند، و تكیهگاهشان تنها خدا است .
وقتی ایمان انسان زیاد گشت و به حدی از كمال رسید كه مقام پروردگارش را و موقعیت خود را شناخت، و به واقع مطلب پی برد، و فهمید كه تمامی امور به دست خدای سبحان است، و او یگانه پروردگاری است كه تمام موجودات به سوی او بازگشت میكنند در این موقع بر خود؛ حق و واجب میداند كه بر او توكل كرده و تابع اراده او شود، و او را در تمامی امور مهم زندگی، وكیل خود گرفته و به آنچه كه او در مسیر زندگیش مقدر میكند رضا داده و بر طبق شرایع و احكامش عمل كند، و اوامر و نواهیش را به كار بندد، جمله "و علی ربهم یتوكلون" اشاره به همین معنا است.
اشتباه نشود مفهوم توكل آنچنان كه بعضى از تحریف كنندگان پنداشتهاند، چشمپوشى از عالم اسباب و دست، روى دست گذاشتن و به گوشهای نشستن نیست، بلكه مفهومش خودسازی و بلندنظری و عدم وابستگی به این و آن و ژرفنگری است، استفاده از عالم اسباب جهان طبیعت و حیات، عین توكل بر خدا است، زیرا هر تاثیرى در این اسباب است به خواست خدا و طبق اراده او است .
وقتی ایمان به حد كاملش در دل مستقر گردید قهرا انسان به سوی عبودیت معطوف گشته و پروردگار خود را به خلوص و خضوع عبادت میكند، و این عبادت همان نماز است. علاوه بر این که به سوی اجتماع نیز معطوف گشته حوائج اجتماع خود را بر آورده میكند، و نواقص و كمبودها را جبران مینماید، و از آنچه خدا ارزانیش داشته از مال و علم و غیر آن انفاق مینماید، آیه "الذین یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون" همین معنا را میرساند .
پس از ذكر این سه قسمت، از صفات روحانى و نفسانى مؤمنان راستین مىگوید: آنها در پرتو احساس مسئولیت و درك عظمت پروردگار و همچنین ایمان فزاینده و بلندنگرى توكل، از نظر عمل داراى دو پیوند محكمند، پیوند و رابطه نیرومندى با خدا و پیوند و رابطه نیرومندى با بندگان خدا، آنها كسانى هستند كه نماز را (كه مظهر رابطه با خداست) بر پا مىدارند و از آنچه به آنها روزى دادهایم در راه بندگان خدا انفاق مىكنند. (الذین یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون)
تعبیر به اقامه نماز (به جاى خواندن نماز) اشاره به این است كه نه تنها خودشان نماز میخوانند بلكه كارى میكنند كه این رابطه محكم با پروردگار همچنان و در همه جا بر پا باشد، و تعبیر "مما رزقناهم"؛ (از آنچه به آنها روزی دادهایم) تعبیر وسیعی است كه تمام سرمایههای مادی و معنوی را در بر میگیرد، آنها نه تنها از اموالشان بلكه از علم و دانششان، از هوش و فكرشان، از موقعیت و نفوذشان و از تمام مواهبی كه در اختیار دارند در راه بندگان خدا مضایقه نمیكنند.
در آخرین آیه مورد بحث، موقعیت و مقام والا و پاداشهاى فراوان اینگونه مؤمنان راستین را بیان میكند.
"وجل" همان حالت خوف و ترسى است كه به انسان دست مىدهد كه سرچشمه آن یكى از این دو چیز است، گاهى به خاطر درك مسئولیتها و احتمال عدم قیام به وظائف لازم در برابر خدا مىباشد، و گاهى به خاطر درك عظمت مقام و توجه به وجود بى انتها و پر مهابت او است.
"اولئك هم المؤمنون حقا لهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزق كریم" این حكمی است كه خداوند كرده و فرموده: ایمان حقیقی تنها در دل آن كسانی ثابت و مستقر گشته كه دارای پنج صفت بالا باشد، و به همین جهت هم اجر كریم ایشان را مطلق ذكر كرده و توضیح نداده كه چیست بلكه فرموده: "لهم درجات عند ربهم." پس صفات كمال و ثواب و اجر عظیمی كه اینگونه مردم دارند همان صفات و ثواب و اجری است كه مؤمنین حقیقی دارای آنند. و در این آیه كه فرمود: "لهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزق كریم" كلمه "مغفرت" به معنای گذشت الهی از گناهان است، و "رزق كریم"؛ نعمتهای بهشتی است كه نیكان از آن ارتزاق میكنند. و از همین جا معلوم میشود كه منظور از "درجات" در جمله "لهم درجات عند ربهم" مراتب قرب و منزلت و درجات كرامت معنوی است، و همینطور هم هست، برای این كه مغفرت و جنت از آثار مراتب قرب به خدای سبحان و فروع آن است . البته درجاتی كه خدای تعالی در این آیه برای مؤمنین نامبرده؛ اثبات میكند تمامی آن برای فرد فرد مؤمنین نیست، بلكه مجموع آن برای مجموع مؤمنین است. برای این كه درجات مذكور از آثار و لوازم ایمان است، و چون ایمان دارای مراتب مختلفی است، لذا درجات هم كه خداوند به ازای آن میدهد مختلف میباشد، بعضی از مؤمنین كسانی هستند كه یكی از آن درجات را دارا میشوند، بعضی دیگر دو درجه و بعضی چند درجه – به حسب اختلافی كه در مراتب ایمان ایشان است .
به راستی ما مسلمانان كه دم از اسلام میزنیم و گاهی آنچنان خود را طلبكار از اسلام و قرآن میدانیم كه از روی نادانی گناه عقب ماندگیها را به گردن اسلام و قرآن میافكنیم، آیا اگر ما تنها مضمون این چند آیه را كه روشنگر صفات مؤمنین راستین است در زندگى خود پیاده كنیم و ضعف و زبونى و وابستگى به این و آن را در پناه ایمان و توكل از خود دور سازیم و هر روزى كه بر ما میگذرد، در مرحله تازهای از ایمان و آگاهی گام بگذاریم و همواره در پرتو ایمان احساس مسئولیت در برابر آنچه در اجتماعمان میگذرد داشته باشیم رابطه ما با خدا و خلق آنچنان قوی باشد كه از همه سرمایههاى وجود خویش در پیشبرد اجتماع انفاق كنیم روزگارمان چنین خواهد بود كه امروز است؟!
منبع:
برگرفته از تفاسیر المیزان و نمونه
سایت تبیان
مهری هدهدی
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَت قُلُوبهُمْ وَ إِذَا تُلِیَت عَلَیهِمْ آیاتُهُ زَادَتهُمْ إِیمَاناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَكلُونَ * مؤمنان كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده شود دلهایشان ترسان مىگردد، و هنگامى كه آیات او بر آنها خوانده مىشود ایمانشان افزون مىگردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصلَوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ * آنها كه نماز را بر پا مىدارند و از آنچه به آنها روزى دادهایم؛ انفاق مىكنند.
أُولَئك هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لهَُّمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كرِیمٌ * مؤمنان حقیقى آنها هستند، براى آنان درجات (فوقالعادهاى) نزد پروردگارشان است و براى آنها آمرزش و روزى بىنقص و عیب .
این سه آیه خصائص و امتیازات کسانی را كه به معنای حقیقی كلمه، مؤمن هستند بیان نموده و اوصاف كریمه و ثواب جزیلشان را برمیشمارد تا بدین وسیله جملهای در آیه قبل را كه فرموده بود: "فاتقواالله و اصلحوا ذات بینكم" تاكید نماید . و از میان همه صفات ایشان، پنج صفت را انتخاب نموده و در این آیات ذكر كرده است و این پنج صفت، صفاتی هستند كه داشتن آن مستلزم داشتن تمامی صفات نیك و ملازم با دارا بودن حقیقت ایمان است كه اگر خود انسان در آنها تامل و دقت كند خواهد دید كه داشتن آن، نفس را برای تقوا و اصلاح ذات بین و اطاعت خدا و رسول آماده میسازد .
تعبیر به اقامه نماز (به جاى خواندن نماز) اشاره به این است كه نه تنها خودشان نماز میخوانند بلكه كارى میكنند كه این رابطه محكم با پروردگار همچنان و در همه جا بر پا باشد، و تعبیر "مما رزقناهم"؛ (از آنچه به آنها روزی دادهایم) تعبیر وسیعی است كه تمام سرمایههای مادی و معنوی را در بر میگیرد، آنها نه تنها از اموالشان بلكه از علم و دانششان، از هوش و فكرشان، از موقعیت و نفوذشان و از تمام مواهبی كه در اختیار دارند در راه بندگان خدا مضایقه نمیكنند.
خداوند در این آیات، به پنج مورد از صفات برجسته مؤمنان اشاره كرده كه سه مورد آن، جنبه روحانى و معنوى و باطنى دارد و دو مورد آن جنبه علمى و خارجى. سه مورد اول عبارتند از احساس مسئولیت و تكامل ایمان و توكل و دو مورد دیگر عبارتند از ارتباط با خدا و ارتباط و پیوند با خلق خدا .
و آن صفات عبارت است از :
1- ترسیدن و تكان خوردن دل در هنگام ذكر خدا،
2- زیاد شدن ایمان در اثر استماع آیات خدا،
3 - توكل،
4- بپا داشتن نماز ،
5- انفاق از آنچه كه خدا روزی فرموده است.
و معلوم است كه سه صفت اول از اعمال قلب و دو صفت اخیر از اعمال جوارح است. و در ذكر آن رعایت ترتیب واقعی و طبیعی آن شده است، چون نور ایمان به تدریج در دل تابیده میشود و همچنان رو به زیادی میگذارد تا به حد تمام رسیده و حقیقتش كامل شود .
مرتبه اول آن كه همان تأثر قلب است عبارت است از وجل و تكان خوردن دل در هنگام ذكر خدا، و جمله "انماالمؤمنون الذین اذا ذكر الله وجلت قلوبهم" اشاره به آن است . و این ایمان همچنان رو به انبساط نهاده و شروع به ریشه دواندن در دل میكند، و در اثر سیر در آیات الهی بر خدای تعالی و همچنین آیاتی كه انسان را به سوی معارف حقه رهبری میكند در دل، شاخ و برگ میزند، به طوری كه هر قدر مؤمن بیشتر در آن آیات سیر و تامل كند ایمانش قویتر و زیادتر میگردد، تا آنجا كه به مرحله یقین برسد و جمله "و اذا تلیت علیهم ایاته زادتهم" ایمانا اشاره به آن است .
"وجل" همان حالت خوف و ترسى است كه به انسان دست مىدهد كه سرچشمه آن یكى از این دو چیز است، گاهى به خاطر درك مسئولیتها و احتمال عدم قیام به وظائف لازم در برابر خدا مىباشد، و گاهى به خاطر درك عظمت مقام و توجه به وجود بى انتها و پر مهابت او است.
اشتباه نشود مفهوم توكل آنچنان كه بعضى از تحریف كنندگان پنداشتهاند، چشمپوشى از عالم اسباب و دست، روى دست گذاشتن و به گوشهای نشستن نیست، بلكه مفهومش خودسازی و بلندنظری و عدم وابستگی به این و آن و ژرفنگری است، استفاده از عالم اسباب جهان طبیعت و حیات، عین توكل بر خدا است، زیرا هر تاثیرى در این اسباب است به خواست خدا و طبق اراده او است .
گاه مىشود انسان به دیدن شخص بزرگى كه راستى از هر نظر شایسته عنوان عظمت است مىرود. شخص دیدار كننده گاهى آنچنان تحت تاثیر مقام پر عظمت او قرار مىگیرد، كه احساس یك نوع وحشت در درون قلب خویش مىنماید، تا آنجا كه به هنگام سخن گفتن لكنت زبان پیدا مىكند، و حتى گاهى حرف خود را فراموش مىنماید، هر چند آن شخص بزرگ نهایت محبت و علاقه را به او و همه دارد، و كار خلافى نیز از این شخص سر نزده است. این نوع ترس، بازتاب و عكس العمل درك عظمت است. به این ترتیب پیوندى میان آگاهى و خوف، همواره بر قرار است، بنابراین اشتباه است، كه ما سرچشمه خوف و خشیت را تنها عدم انجام وظایف و مسئولیتها بدانیم .
وقتی ایمان انسان زیاد گشت و به حدی از كمال رسید كه مقام پروردگارش را و موقعیت خود را شناخت، و به واقع مطلب پی برد، و فهمید كه تمامی امور به دست خدای سبحان است، و او یگانه پروردگاری است كه تمام موجودات به سوی او بازگشت میكنند در این موقع بر خود؛ حق و واجب میداند كه بر او توكل كرده و تابع اراده او شود، و او را در تمامی امور مهم زندگی، وكیل خود گرفته و به آنچه كه او در مسیر زندگیش مقدر میكند رضا داده و بر طبق شرایع و احكامش عمل كند، و اوامر و نواهیش را به كار بندد، جمله "و علی ربهم یتوكلون" اشاره به همین معنا است. افق فكر آنها آنچنان بلند است كه از تكیه كردن بر مخلوقات ضعیف و ناتوان هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند، ابا دارد، آنها آب را از سرچشمه مىگیرند و هر چه مىخواهند و مىطلبند، از اقیانوس بیكران عالم هستى، از ذات پاك پروردگار مىخواهند، روحشان بزرگ و سطح فكرشان بلند، و تكیهگاهشان تنها خدا است .
وقتی ایمان انسان زیاد گشت و به حدی از كمال رسید كه مقام پروردگارش را و موقعیت خود را شناخت، و به واقع مطلب پی برد، و فهمید كه تمامی امور به دست خدای سبحان است، و او یگانه پروردگاری است كه تمام موجودات به سوی او بازگشت میكنند در این موقع بر خود؛ حق و واجب میداند كه بر او توكل كرده و تابع اراده او شود، و او را در تمامی امور مهم زندگی، وكیل خود گرفته و به آنچه كه او در مسیر زندگیش مقدر میكند رضا داده و بر طبق شرایع و احكامش عمل كند، و اوامر و نواهیش را به كار بندد، جمله "و علی ربهم یتوكلون" اشاره به همین معنا است.
اشتباه نشود مفهوم توكل آنچنان كه بعضى از تحریف كنندگان پنداشتهاند، چشمپوشى از عالم اسباب و دست، روى دست گذاشتن و به گوشهای نشستن نیست، بلكه مفهومش خودسازی و بلندنظری و عدم وابستگی به این و آن و ژرفنگری است، استفاده از عالم اسباب جهان طبیعت و حیات، عین توكل بر خدا است، زیرا هر تاثیرى در این اسباب است به خواست خدا و طبق اراده او است .
وقتی ایمان به حد كاملش در دل مستقر گردید قهرا انسان به سوی عبودیت معطوف گشته و پروردگار خود را به خلوص و خضوع عبادت میكند، و این عبادت همان نماز است. علاوه بر این که به سوی اجتماع نیز معطوف گشته حوائج اجتماع خود را بر آورده میكند، و نواقص و كمبودها را جبران مینماید، و از آنچه خدا ارزانیش داشته از مال و علم و غیر آن انفاق مینماید، آیه "الذین یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون" همین معنا را میرساند .
پس از ذكر این سه قسمت، از صفات روحانى و نفسانى مؤمنان راستین مىگوید: آنها در پرتو احساس مسئولیت و درك عظمت پروردگار و همچنین ایمان فزاینده و بلندنگرى توكل، از نظر عمل داراى دو پیوند محكمند، پیوند و رابطه نیرومندى با خدا و پیوند و رابطه نیرومندى با بندگان خدا، آنها كسانى هستند كه نماز را (كه مظهر رابطه با خداست) بر پا مىدارند و از آنچه به آنها روزى دادهایم در راه بندگان خدا انفاق مىكنند. (الذین یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون)
تعبیر به اقامه نماز (به جاى خواندن نماز) اشاره به این است كه نه تنها خودشان نماز میخوانند بلكه كارى میكنند كه این رابطه محكم با پروردگار همچنان و در همه جا بر پا باشد، و تعبیر "مما رزقناهم"؛ (از آنچه به آنها روزی دادهایم) تعبیر وسیعی است كه تمام سرمایههای مادی و معنوی را در بر میگیرد، آنها نه تنها از اموالشان بلكه از علم و دانششان، از هوش و فكرشان، از موقعیت و نفوذشان و از تمام مواهبی كه در اختیار دارند در راه بندگان خدا مضایقه نمیكنند.
در آخرین آیه مورد بحث، موقعیت و مقام والا و پاداشهاى فراوان اینگونه مؤمنان راستین را بیان میكند.
"وجل" همان حالت خوف و ترسى است كه به انسان دست مىدهد كه سرچشمه آن یكى از این دو چیز است، گاهى به خاطر درك مسئولیتها و احتمال عدم قیام به وظائف لازم در برابر خدا مىباشد، و گاهى به خاطر درك عظمت مقام و توجه به وجود بى انتها و پر مهابت او است.
"اولئك هم المؤمنون حقا لهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزق كریم" این حكمی است كه خداوند كرده و فرموده: ایمان حقیقی تنها در دل آن كسانی ثابت و مستقر گشته كه دارای پنج صفت بالا باشد، و به همین جهت هم اجر كریم ایشان را مطلق ذكر كرده و توضیح نداده كه چیست بلكه فرموده: "لهم درجات عند ربهم." پس صفات كمال و ثواب و اجر عظیمی كه اینگونه مردم دارند همان صفات و ثواب و اجری است كه مؤمنین حقیقی دارای آنند. و در این آیه كه فرمود: "لهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزق كریم" كلمه "مغفرت" به معنای گذشت الهی از گناهان است، و "رزق كریم"؛ نعمتهای بهشتی است كه نیكان از آن ارتزاق میكنند. و از همین جا معلوم میشود كه منظور از "درجات" در جمله "لهم درجات عند ربهم" مراتب قرب و منزلت و درجات كرامت معنوی است، و همینطور هم هست، برای این كه مغفرت و جنت از آثار مراتب قرب به خدای سبحان و فروع آن است . البته درجاتی كه خدای تعالی در این آیه برای مؤمنین نامبرده؛ اثبات میكند تمامی آن برای فرد فرد مؤمنین نیست، بلكه مجموع آن برای مجموع مؤمنین است. برای این كه درجات مذكور از آثار و لوازم ایمان است، و چون ایمان دارای مراتب مختلفی است، لذا درجات هم كه خداوند به ازای آن میدهد مختلف میباشد، بعضی از مؤمنین كسانی هستند كه یكی از آن درجات را دارا میشوند، بعضی دیگر دو درجه و بعضی چند درجه – به حسب اختلافی كه در مراتب ایمان ایشان است .
به راستی ما مسلمانان كه دم از اسلام میزنیم و گاهی آنچنان خود را طلبكار از اسلام و قرآن میدانیم كه از روی نادانی گناه عقب ماندگیها را به گردن اسلام و قرآن میافكنیم، آیا اگر ما تنها مضمون این چند آیه را كه روشنگر صفات مؤمنین راستین است در زندگى خود پیاده كنیم و ضعف و زبونى و وابستگى به این و آن را در پناه ایمان و توكل از خود دور سازیم و هر روزى كه بر ما میگذرد، در مرحله تازهای از ایمان و آگاهی گام بگذاریم و همواره در پرتو ایمان احساس مسئولیت در برابر آنچه در اجتماعمان میگذرد داشته باشیم رابطه ما با خدا و خلق آنچنان قوی باشد كه از همه سرمایههاى وجود خویش در پیشبرد اجتماع انفاق كنیم روزگارمان چنین خواهد بود كه امروز است؟!
منبع:
برگرفته از تفاسیر المیزان و نمونه
سایت تبیان
مهری هدهدی