50cent
01-25-2010, 11:55 AM
هيچ کس اشکي براي ما نريخت هر که با ما بود از ما مي گريخت
چند روزي هست حالم ديدنيست حال من از اين و آن پرسيدنيست
گاه بر روي زمين زل مي زنم گاه بر حافظ تفاءل مي زنم
حافظ ديوانه فالم را گرفت يک غزل آمد که حالم را گرفت:
ما زياران چشم ياري داشتيم خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
..................................................
سيب سرخي به من بخشيد و رفت ساقه سبز مرا او چيد و رفت
عاشقيهاي مرا باور نکرد عاقبت بر عشق من خنديد و رفت
اشک در چشمان گرمم حلقه زد بي مروت گريه ام را ديد و رفت
چشم از من کند و از من دل بريد حال بيمار مرا فهميد و رفت
با غم هجرش مدارا ميکنم گرچه بر زخمم نمک پاشيد و رفت
.................................................. ......
کجاست بگو
اون که برات مي مرده کو
اون که قسم ميخورده که دوست داره
اما به جاش با يه قسم.هر چي که داشتي برده کو
تنها شدي
باز تف سر بالا شدي
گذاشت و رفت.ديدي دوست نداشت و رفت
کجاست بگو
اون که برات مي مرده و هرچي که داشتي برده کو
اون که يه باره اومد و اتيش به زندگيت زد و ازت بريد
اون که دل ساده و تنهاتو به صلابه کشيد
يادت باشه منتظر اون که ميگه دردتو ميدونه نشي
حرفاشو باور نکني.هرکي بياد نمک به زخمت مي زنه
ساده ي دل داده ي من گول نخوري.دوباره ديوونه نشي
...............................................
به چه قيمتي گذشتي
از شباي خيس مهتاب
چي گذاشتيم از من و تو
به جز آرزوي بر آب
به چه قيمتي غرور و سر راهمون کشيدي
چرا لحظه هاي باهم بودنمامون و نديدي
خوبِ من ما هر دو باختيم توي اين بازي بي خود
هر دوتامون کم گذاشتيم که ترانه هامونم مرد
چيزي از لحظه نمونده من و تو لحظه رو کشتيم
حکم اعدام دلامون و با غرورمون نوشتيم
دلمو انقده نشکن آخه اين دل عاشقت بود
له نکن اين قلب خون و آخه روزي لايقت بود
دلمو انقدر نسوزون مگه چي مونده از اين دل
رفتي و با بي وفائيت زدي مهر نحس باطل
تو که دوس نداشتي باشي چرا آتيشم کشيدي
اونکه تو خودخواهيات مرد دل من بود تو نديدي
از تو خونه وجودم به چه آسوني پريدي
ريختن غرور اين (مرد) و نديدي نشنيدي
اگه دوسم نداري به روم نيار
يه چيزي از غرورم واسم بذار
نذار تو فکر تنهايي گم بشم
نذار حرف و حديث مردم بشم
...............................................
عشق چيست؟؟؟؟
سه ثانيه نگاه، سه دقيقه خنده، سه ساعت صفا، سه روز آشنايي، سه هفته وفاداري، سه ماه بيقراري، سه سال انتظار سي سال پشيماني
...............................................
از هم جدا مي شوند تا يکديگر رو امتحان کنند و هر کدام در انتظار ديگري،همديگرو نمي بينند
چون هر دو به صورت اتفاقي به جمله معروف ويليام شکسپير بر ميخورند:
«عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال توست و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده
...............................................
بر خاک بخواب نازنين،تختي نيست. آواره شدن ,حکايت سختي نيست. از پاکي اشکهاي خود فهميدم . لبخند هميشه راز خوشبختي نيست
................................................
چنان کاری غمت باقلب من کرد/که موج زلزله با ارگ بم کرد
.................................................
عاشقی کار تو نبود . . . من عاشقت بودم و بس . . . . همه احساس منو کشتی گلم پای هوس
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.aksup.com/images/und2pd0nc8g50yfgoa.jpg)
.................................................. .................................................. ......
چند روزي هست حالم ديدنيست حال من از اين و آن پرسيدنيست
گاه بر روي زمين زل مي زنم گاه بر حافظ تفاءل مي زنم
حافظ ديوانه فالم را گرفت يک غزل آمد که حالم را گرفت:
ما زياران چشم ياري داشتيم خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
..................................................
سيب سرخي به من بخشيد و رفت ساقه سبز مرا او چيد و رفت
عاشقيهاي مرا باور نکرد عاقبت بر عشق من خنديد و رفت
اشک در چشمان گرمم حلقه زد بي مروت گريه ام را ديد و رفت
چشم از من کند و از من دل بريد حال بيمار مرا فهميد و رفت
با غم هجرش مدارا ميکنم گرچه بر زخمم نمک پاشيد و رفت
.................................................. ......
کجاست بگو
اون که برات مي مرده کو
اون که قسم ميخورده که دوست داره
اما به جاش با يه قسم.هر چي که داشتي برده کو
تنها شدي
باز تف سر بالا شدي
گذاشت و رفت.ديدي دوست نداشت و رفت
کجاست بگو
اون که برات مي مرده و هرچي که داشتي برده کو
اون که يه باره اومد و اتيش به زندگيت زد و ازت بريد
اون که دل ساده و تنهاتو به صلابه کشيد
يادت باشه منتظر اون که ميگه دردتو ميدونه نشي
حرفاشو باور نکني.هرکي بياد نمک به زخمت مي زنه
ساده ي دل داده ي من گول نخوري.دوباره ديوونه نشي
...............................................
به چه قيمتي گذشتي
از شباي خيس مهتاب
چي گذاشتيم از من و تو
به جز آرزوي بر آب
به چه قيمتي غرور و سر راهمون کشيدي
چرا لحظه هاي باهم بودنمامون و نديدي
خوبِ من ما هر دو باختيم توي اين بازي بي خود
هر دوتامون کم گذاشتيم که ترانه هامونم مرد
چيزي از لحظه نمونده من و تو لحظه رو کشتيم
حکم اعدام دلامون و با غرورمون نوشتيم
دلمو انقده نشکن آخه اين دل عاشقت بود
له نکن اين قلب خون و آخه روزي لايقت بود
دلمو انقدر نسوزون مگه چي مونده از اين دل
رفتي و با بي وفائيت زدي مهر نحس باطل
تو که دوس نداشتي باشي چرا آتيشم کشيدي
اونکه تو خودخواهيات مرد دل من بود تو نديدي
از تو خونه وجودم به چه آسوني پريدي
ريختن غرور اين (مرد) و نديدي نشنيدي
اگه دوسم نداري به روم نيار
يه چيزي از غرورم واسم بذار
نذار تو فکر تنهايي گم بشم
نذار حرف و حديث مردم بشم
...............................................
عشق چيست؟؟؟؟
سه ثانيه نگاه، سه دقيقه خنده، سه ساعت صفا، سه روز آشنايي، سه هفته وفاداري، سه ماه بيقراري، سه سال انتظار سي سال پشيماني
...............................................
از هم جدا مي شوند تا يکديگر رو امتحان کنند و هر کدام در انتظار ديگري،همديگرو نمي بينند
چون هر دو به صورت اتفاقي به جمله معروف ويليام شکسپير بر ميخورند:
«عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال توست و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده
...............................................
بر خاک بخواب نازنين،تختي نيست. آواره شدن ,حکايت سختي نيست. از پاکي اشکهاي خود فهميدم . لبخند هميشه راز خوشبختي نيست
................................................
چنان کاری غمت باقلب من کرد/که موج زلزله با ارگ بم کرد
.................................................
عاشقی کار تو نبود . . . من عاشقت بودم و بس . . . . همه احساس منو کشتی گلم پای هوس
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.aksup.com/images/und2pd0nc8g50yfgoa.jpg)
.................................................. .................................................. ......