توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اولين های هنر در ایران
MIN@MAN
01-22-2010, 03:09 PM
اولین ها رو در زمینه های:
موسیقی
نقاشی
خط و خطاطی
عکاسی
فیلم و سینما
رادیو تلویزیون
MIN@MAN
01-22-2010, 03:09 PM
موسیقی :
اولين سرود رسمي ايران
اولين سرود رسمي ايران به نام سلام دولت عليهً ايران در جريان انقلاب مشروطيت توسط سالار معزز ساخته شده و نت (بخش پيانوي آن) به اروپا ارسال شده و در آن ديار به طبع رسيد. و چنانکه گفته اند: اين سرود توسط سالار معزز براي کليهً سازهاي نطامي تنطيم شد و براي دولتهايي که انقلاب مشروطيت ايران را پذيرا شدند ارسال گرديد.
اولين مدرسه موسيقي در ايران
شعبه موزيک دارالفنون نخستين مدرسه موسيقي در ايران است که در سال 1248 هجري شمسي به رياست مسيو لومر فرانسوي تأسيس یافت.
اولين کتاب موسيقي نظري جديد
نخستين کتاب موسيقي نظري جديد که از نوشته هاي مسيو لومر فرانسوي بود در همان زمان توسط مزين الدوله نقاشباشي به فارسي برگردانده شد و در دسترس هنر آموزان قرار گرفت و در سال 1312 هجري شمسي تعليم موسيقي رسماً در برنامه مدارس قرار گرفت.
اولين موسيقيداني که اقدام به نوشتن دستگاه ماهور کرد
سالار معزز از نخستين کساني است که نوت را براي ثبت الحان موسيقي ملي ايران برگزيد (قبل از وي لومر دست به اين کار زده بود). اين هنرمند براي فاصله هاي ربع پرده اي (نيم بمل يا کرن امروز) علامتي را که همان ايام احتمالا نزد مصريها و عراقيها متداول بود اختيار کرد و با اتخاذ اين روش براي نخستين بار اقدام به نوشتن دستگاه ماهور کرد.
ادامه داره....
MIN@MAN
01-22-2010, 03:09 PM
اولين مدرسه موسيقي به روش علمي در ايران
مدرسه موزيک اولين مؤسسه دولتي است که براي تعليمات موسيقي به روش علمي در ايران داير شد، وليکن چون منظور از تأسيس آن بهبود وضع موسيقي نظامي بود بيشتر از اين نظر تعليمات آن پيشرفت مي کرد. شعبهً موزيک دارالفنون در سال 1297 هجري شمسي از قشون منتزع شد و جزو يکي از واحدهاي وزارت معارف درآمد و به نام مدرسهً موزيک ناميده شد. اين مدرسه تا سال 1307 هجري شمسي زير نظر سالار معزز و معاونت فرزند ارشد ايشان نصرالله خان مين باشيان ملقب به نصرالسلطان اداره مي شد و به همين نام باقي بود و از آن پس سازمان آن دگرگون شد و مدرسه موسيقي دولتي نام گرفت.
اولين آهنگ سلام
نخستين آهنگ سلام را مسيو لومر فرانسوي ساخت و اين سلام تا زمان محمد علي شاه معمول بود و در دورهً احمد شاه تغيير کرد.
اولين اثر چاپ شده از موسيقي دستگاهي ايران
اولين اثر موسيقي ملي ايران که به خط بين المللي موسيقي نوشته شده و به چاپ رسيده و نسخه آن در دسترس مي باشد مجموعه اي است به قطع تقريبي 20 * 30 سانتيمتر در 50 صفحه که به وسيلهً آ. لومر فرانسوي رئيس موزيک نظامي ايران تنظيم شده و در سال 1900 ميلادي مقدمه اي در يک صفحه به زبان فرانسه بر آن نوشته شده و در پاريس به چاپ رسيده است.
اولين کسي که نت و آهنگ را مدون کرد
صفي الدين ارموي، متولد اروميه ( قرن هفتم هجري قمري ) در دربار " المستعصم " و " هلاکو " بوده و کتابي دارد به نام ادوار، وي اولين بار نت و آهنگ را مدون کرد و از حالت سماعي به صورت کتاب در آورد. صفي الدين در اصلاح و تکميل نوآوريها و ابداعات قدمها در موسيقي کوشيده و در فواصل گام نيز تحقيقاتي کرده است. او با بصيرتي که در علم و عمل موسيقي داشت نظر قدما را در پرده بندي عود تعديل کرد و با تصرفات استادانه پرده هاي غير لازم را حذف و محل پرده هاي مناسب را تثبيت نمود. صفي الدين اعتدالي در گام موسيقي ايران به وجود آورد و گام او در هر اکتاو شامل هفده فاصله بوده است. نوشته اند که او موسيقي را به ترتيب جديدي تنظيم کرد و روش وي مورد قبول و ملاک عمل استادان پس از او گرديد و اين روش هنوز تا حد زيادي در کشورهاي اسلامي متداول است. ابتکار بعضي الحان و مقامها يا شعبه ها و گوشه ها را به وي نسبت داده اند. چنانکه خود در شرح حال خويش تلويحاً به ساختن آهنگ طرب انگيز اشاره ميکند و طرب انگيز يکي از شعبه ها و گوشه هاي دستگاه ماهور است که اکنون اساتيد، فن آن را مي نوازند. بعضي از تاريخ نويسان، " ارموي " را بزرگترين موسيقيدان ايران و پس از " اسحاق موصلي " بزرگترين موسيقيدان دوره اسلامي مي دانند. کتابهاي او از مهمترين مآخذ موسيقي ايران دوره اسلامي است. وي براي نخستين بار آهنگ موسيقي را با الفباي ابجدي و عدد نوشت، و بدين شيوه توانست نغمه هايي را که پيش از اين از راه گوش و سينه به سينه نقل مي شد ثبت کند.
MIN@MAN
01-22-2010, 03:10 PM
اولين پيانو در ايران
اولين پيانويي که به ايران آوردند، پيانويي کوچک بود که به تناسب وسايل حمل و نقل آن زمان انتقال آن از فرانسه به ايران امکان پذير باشد. بدين جهت اين پيانو فقط داراي پنج اکتاو بود که صفحه جاي انگشت آن از پيانو جدا مي شد و حمل آن را تسهيل مي کرد.
مشير همايون شهردار، استاد پيانو مي نويسد: " اين پيانو را در سال 1314 هجري شخصاً به اتفاق پدرم در منزل مرحوم " عضدالدوله" پدر " عين الدوله " ديدم که روي آن به زبان فرانسه عبارتي نوشته شده بود حاکي از آنکه پيانوي مذکور را " ناپلئون " به " فتحعلي شاه " اهدا نموده است.
اولين کسي که پيانو را کوک ايراني کرد
اولين کسي که پيانو را کوک ايراني کرد و الحان ملي را در آن نواخت " سرورالملک " بود که در هر گام دو پرده را تغيير کوک داد تا بتواند آهنگهاي ملي را با آن اجرا کند که کوک پيانو براي اين آهنگها به همين صورت است.
گفته شده در سفري که " حاجي ميرزا حسين خان سپهسالار " ، " ناصرالدين شاه " را به اروپا برد، در مراجعت چند دستگاه پيانوي بزرگ و کامل براي دستگاه سلطنتي آوردند که به قراين در آن زمان کسي در تهران به نواختن پيانو وقوف نداشت. مرحوم " محمد صادق خان سرورالملک " استاد و نوازندهً بي نظير سنتور که در نظر ناصرالدين شاه قدر و منزلت مخصوص داشت به مناسبت نزديک بودن وضع نواختن سنتور و پيانو کوشش کرد که براي خوش آمد شاه نواختن پيانو را فرا گيرد و با آنکه در سنين کهولت بود براي نيل به مقصود از قريحه و نبوغ خويش کمک گرفت و تا حد امکان توفيق حاصل کرد و چون تشخيص داده بود دو صدايي که علاوه بر دوازده صداي موجود در هر گام پيانو مورد لزوم موسيقي ايراني است در صداي پيانو وجود ندارد همچنان که هنگام نواختن سنتور وقتي مي خواهد از آهنگي به آهنگ ديگر بروند و حتي در حين نواختن همان يک آهنگ براي به دست آوردن آن دو صدا نيز خرک سنتور را پس و پيش مي کنند، سرورالملک نيز با تغيير کوک دو صداي مورد احتياج موسيقي ايراني، کوکي را که حالا مشهور به کوک " شور " است ابتکار کرد.
اولين نوازنده ويولون در ايران
ويولون از ادوات و آلات موسيقي جديد است که در زمان ناصرالدين شاه پس از تاًسيس شعبهً موزيک دارالفنون، و آمدن مستشاران خارجي براي معلمي اين شعبه و آوردن سازهاي جديد مانند فلوت و قره ني در ايران معمول گرديد مسيو دوال فرانسوي که در اواخر عصر ناصري به ايران آمد و دو سال بيشتر در ايران نماند معلمي قسمتي از شعبهًموزيک دارالفنون را بر عهده داشت و استاد و نوازنده ويولون بود و اين ساز را با قواعد مخصوص آن تعليم مي داد. و ظاهراً از قديمي ترين مربي و معلم ويولون بود. " حسن مشحون " در کتاب تاريخ موسيقي ايران حسين هنگ آفرين، را قديمي ترين ايراني نوازندهً ويولون معرفي کرده است وليکن " روح الله خالقي " در کتاب سرگذشت موسيقي، "تقي دانشور " (اعلم السلطان ) را نخستين ايراني مي نويسد که با ويولون آشنا شده است.
اولين دانشمندي که در ايران در فن موسيقي علمي و عملي کتاب نوشت
نخستين دانشمندي که پس از اسلام در ايران در فن موسيقي علمي و عملي کتاب نوشت فيلسوف و رياضيدان و موسيقيدان بزرگ ايران " ابونصر فارابي " است که در سده چهار هجري مي زيست. فارابي که خود در علم و عمل اين فن مهارت داشت نخستين کتاب جامع خود را در اين رشته نوشت. پيش از او نيز به دانشمند و طبيب نامي ايران " محمد بن زکرياي رازي" نوشتن رساله اي را در موسيقي نسبت داده اند به نام " في الجمل الموسيقي ". پس از فارابي، حکيم و دانشمند نامي ايران " ابو علي سينا " در کتاب شفا بابي را با عنوان فن به موسيقي اختصاص داد و دانشمند کم نظير ايران " ابو ريحان بيروني " در کتاب" الاستخراج الاو تار في الدائره" را در موسيقي نوشت. پس از ابن سينا از جمله شاگردان او " ابو منصور زيله " کتاب الکافي في الموسيقي را به رشتهً تحرير کشيد.
MIN@MAN
01-22-2010, 03:10 PM
اولين انجمن موزيک و اولين کنسرت خيريه
در سال 1288 هجري قمري ايران به يکي از بزرگترين قحطيها و مرگامرگيهاي تاريخ معاصر خود دچار گرديد. در آن بحبوحه ميرزا حسين خان سپهسالار به صدارت رسيد. به علاج آن واقعه، نخست " ميرزا عيسي " وزير دارالخلافه را که به همدستي نانوايان، سختي بيش از پيش قحط و غلا را موجب بود، برکنار کرد. کار ديگرش برپايي مجلس اعانه بود در رمضان 1288 هجري قمري. همزمان با اين رويداد، " ژان باتيست لومر" رئيس موزيک چيان سلطنتي و معلم موزيک محفل سرگرمي و تفريح فرنگيان مقيم ايران، به افتتاح انجمن موسيقي تحت عنوان انجمن موزيکان مبادرت ورزيد و در نخستين اقدام خود، جهت معاضدت به مجلس اعانت دارالخلافه به برپايي نخستين کنسرت خيريه اقدام کرد.
اولين مجموعه آلات و ادوات موزيک در ايران
در سال 1304 هجري قمري " کلنل اسميت " انگليسي، رئيس تلگرافخانه انگليس در تهران، مجموعه اي از آلات و ادوات موزيک مفضض (آبکاري شده ) شصت نفره ساخت انگلستان را که همه به نشان دولتي ايران مزين بوده است از طرف ملکهً انگلستان به ناصرالدين شاه هديه کرده و مورد عنايت خاصه پادشاه قاجار واقع شده است. به نظر مي رسد اين مجموعه موزيک اولين و جامعترين مجموعه موزيکي بوده که تا آن تاريخ به ايران رسيده است.
اولين ارکستر راديو
هنگامي که ايستگاه فرستنده به کار افتاد کار موسيقي راديو را بعهدهً کمسيوني گذاشتند که جزً تشکيلات سازمان پرورش افکار بود و پس از تشکيل ادارهً تبليغات امور هنري موسيقي نيز به ادارهً موسيقي کشور سپرده شد و شامل چند قسمت بدين شرح بود: موسيقي ايراني توسط هياًت نوازندگان و موسيقي اروپايي به وسيله ارکستري از استادان و هنرجويان هنرستان عالي موسيقي و غير از اين دو قسمت، بقيه ساعات پخش موسيقي با صفحه برگزار مي شد. اولين هياًت ارکستر عبارت بودند از نامي ترين نوازندگان آن زمان به شرح زير ابوالحسن صبا (رئيس ارکستر)، ابراهيم منصوري و مهدي خالدي (نوازنده ويلن)، مرتضي ني داود و موسي معروفي و عبدالحسين شهنازي (تار)، حبيب سماعي (سنتور)، مرتضي محجوبي و جواد معروفي (پيانو)، حسين تهراني ( ضرب ). از آذر 1330 ارکستري به نام ارکستر نوين تشکيل شد که رهبري آن را " استاد علينقي وزيري " بعهده داشت و اولين ارکستري بود که آهنگهاي موسيقي ايراني را با هارموني اجرا مي کرد. خوانندهً آن هم " عبدالعلي وزيري " بود. اين ارکستر آهنگهاي بي آواز نيز اجرا مي کرد.
اولين موسيقيداني که براي پر کردن صفحه هاي گرامافون به خارج از کشور رفت
آقا حسينقلي از هنرمندان نامي دورهً قاجاريه است. وي نخست نزد برادر خود "ميرزا عبدالله " و سپس پيش پسر عمويش آقا غلامحسين به نواختن تار مشغول شد و آن قدر تمرين کرد و کوشيد تا در نواختن تار بسيار چيره دست گرديد و ديري نگذشت که بزرگترين استاد اين هنر شناخته شد. آقا حسينقلي نخستين هنرمندي است که به اتفاق چند نوازنده و خواننده براي پر کردن صفحه هاي گرامافون به پاريس رفته و آثاري از او ضبط شده است و اين نخستين بار بود که موسيقي ايران را اروپاييان در آنجا شنيده اند. در مراجعت از سفر اروپا در اسلامبول کنسرت داد و درآمد نمايش را به رسم اعانه به مدرسهً ايرانيان واگذار کرد.
اولين کسي که موسيقي ايران را متحول کرد
غلامحسين درويش از هنرمندان نامي و استاد اواخر دورهً قاجاريه است. وي در سال 1251 هجري شمسي در تهران متولد شد. پدرش چون به موسيقي علاقه داشت غلامحسين را به مدرسهً موزيک دارالفنون سپرد و وي به فراگرفتن خط موسيقي و نواختن شيپور و طبل کوچک مشغول شد. غلامحسين به دربار شاهي رفت و آمد داشت و ساز نوازندگان را مي شنيد. سپس پيش " آقا حسينقلي " به تکميل فن خود پرداخت و بعد از سالها تمرين در نواختن تار و بويژه سه تار مهارت يافت و بهترين شاگرد استاد خود شد. با ظهور جنبش مشروطه در نخستين سر کنسرتهايي که در انجمن اخوت تشکيل شد وي سمت رياست و رهبري ارکستر را داشت. درويش خان، نوعي آهنگ ضربي به نام پيش درآمد ساخت که تا سالها بعد از او، رواج بسيار داشت. " سعدي حسني " در کتاب تاريخ موسيقي دربارهً پيدايش موسيقي نوين ايران مي نويسد: " نخستين تحول واقعي موسيقي را غلامحسين درويش (1251 - 1305 هجري شمسي) آغاز کرد. درويش در نواختن تار دست داشت. تا آن زمان تار پنج سيم (دو سيم سفيد، دوسيم زرد، و يک سيم بم ) داشت و درويش از روي ستار به فکر افتاد سيم ديگري به تار بيفزايد و از آن وقت تار داراي شش سيم شد. درويش در زمان تحصيل در مدرسهً موزيک نظام که تحت نظر " لومر " اداره مي شد متوجه يکنواخت بودن موسيقي ايراني شد، به اين جهت آواز را که تا آن زمان بدون ضرب و طولاني بود، خلاصه کرد و به صورت ضربي در آورد و علاوه بر" درآمد" که پيش از آواز نواخته مي شد قطعهً ضربي ديگري به نام" پيش درآمد" به آن افزود. اين استاد کم نظير موسيقي ايران در شب چهارشنبه دوم آذرماه 1305 هجري شمسي هنگامي که از منزل يکي از دوستان به خانه مي رفت درشکه اش با اتومبيلي تصادف کرد و بر اثر ضربتي که بر سر او وارد آمد چنان به سختي صدمه ديد که در دم جان شپرد. "محمد هاشم ميرزا" متخلص به " افسر " در مدح اين استاد و " درويش عبدالله طالقاني " مبتکر خط شکستهً فارسي که هر دو طالقاني هستند دو بيت زير را سروده است:
درويش زمان ما و درويش نخست هريک به رهي رسم تجدد مي جست
آن يک خط راست را شکسته بنوشت وين موسيقي شکسته را کرد درست
ايرج ميرزا نيز در وصف او از زبان " زهره " در منظومهً زهره و منوچهر گفته است:
تار نهم در کف درويش خان تا بدمد بر بدن مرده جان
تا اینجا عنوان موسیقی تموم شده...ایشالله فرصتی بشه تا در ادامه به بقیه عنوان برسیم....
MIN@MAN
01-22-2010, 03:10 PM
نقاشی :
اولين هنرمند شناخته شده ايراني
ماني يا مانس، نقاش باستاني ايران در قرن سوم ميلادي که ادعاي پيغمبري نيز داشت، نسبش از طرف مادر به اشکانيان مي رسيد. نام پدرش " تيک " (پاتک) يا " فوتتق بابک بن ابوبزرام " بود که از همدان به بابل در بين النهرين رفته بود.
وي در سال 215 يا 216 ميلادي ( سال چهارم سلطنت اردوان آخرين پادشاه اشکاني) در قريهً ماردينر در ولايت مسن ناحيهً نهر کوتاه در بابل باستاني متولد شد. پس از فراگرفتن علوم متداول زمان خود به آئين مغتسله که يکي از فرقه هاي گنوسي است، و در آن زمان در نواحي بين فرات و دجله ساکن بودند درآمد. ولي بعد هنگامي که از اديان زمان خود مانند: زرتشتي و مسيحي و آيينهاي گنوسي بويژه مسلک ابن ديصان و مرقيون آگاهي يافت منکر مذهب مغتسله گرديد.
ماني آيين زرتشت را مطالعه کرد و خود را مصلح آن شناخت و به قول خودش در سيزده سالگي (سال 228 ميلادي) چند بار مکاشفاتي يافت و فرشته اي اسرار جهان را بدو عرضه داشت. سرانجام پس از آغاز دعوت آيين خود در سال 242 ميلادي خويش را " فارقليط " که مسيح ظهور او را خبر داده بود معرفي کرد. وي را در سال 275 يا 276 ميلادي چندان عذاب دادند تا زندگي را بدرود گفت. بنابر يک روايت ماني مصلوب شد و برخي گويند زنده زنده پوست او را کندند، بعد سرش را بريدند و پوست او را پر از کاه کرده به يکي از دروازه هاي شهر گنديشاپور خوزستان بياويختند و از آن پس آن دروازه به باب ماني موسوم گشت.
چيزي که از ماني قابل اهميت زياد است نقاشي اوست که نقاشان آن عصر را متحير ساخت. وي به حدي در اين هنر و صنعت مهارت داشت که به عقيده برخي آن را معجزه خويش قرار داده و براي اثبات اين دعوي کتاب نقاشي اي به نام ارتنگ (ارژنگ) ساخته بود. و به وجود او نقاشي در ايران رونق تازه اي گرفت چنانکه تصرفات او در ايرانيان ديگر و نقاشيهاي ملل ديگر از قبيل چينيها نيز مؤثر بوده است.
اولين مدرسه و گالري نقاشي
ميرزا ابوالحسن غفاري مشهور به " صنيع الملک " فرزند ميرزا محمد غفاري بزرگترين نقاش عصر قاجاريه است که در محافل هنري او را " رافائل ايران " نام نهاده اند. وي ابتدا نقاش باشي و سپس صنيع الملک لقب گرفت. وي مؤسس اولين مدرسه نقاشي، نقاشخانه و گالري نقاشي ايران است که در شماره 520 مورخ شوال سال 1278 هجري در روزنامه دولت عليه ايران که اول نامش وقايع اتفاقيه بود براي قبول شاگرد، اعلان منتشر کرده است. در اين نقاشخانه روزهاي جمعه نمايشگاهي جهت بازديد عمومي بر پا مي شد.
MIN@MAN
01-22-2010, 03:10 PM
خط و خطاطی:
اولين کسي که خط فارسي را بر نهاد
اولين کسي که خط فارسي را بر نهاد و طبقه نويسندگان را تعيين کرد " لهراسب " بود. فردوسي در شاهنامه از لهراسب به اينگونه ياد مي کند:
چو گشتاسب را داد لهراسب تخت فرود آمد از تخت و بر بست رخت
بپوشيد جامه پرستش پلاس خدا را بدينگونه بايد سپاس
اولين کسي که خط نستعليغ را ابداع کرد
اولين کسي که خط نستعليق را به خوبي و زيبايي نوشته "مير علي تبريزي" بود که در عصر تيموريان مي زيسته است. گويند يگانه آرزو و آمالش اين بود که خطي احداث و اختراع نمايد، که از زيبايي و قشنگي ناسخ تمامي خطوط معموله و متداوله باشد تا عاقبت کامياب گرديد.
وي به پايمردي، کوشش و سعي و فکر عميق توانست از خط نسخ و تعليق خط "نسختعليق" که بعدها مخفف و "نستعليق" گشت اختراع و ابداع نمايد و آن را تحت قواعد صحيحه و قوانين مضبوطه درآورد. "سلطان علي مشهدي" ملقب به "سلطان الخطاطين" در منقبت و محمدت خواجه مير علي گويد:
نسخ و تعليق اگر خفي و جلي است واضع اصل خواجه مير علي است
تا که بوده است عالم و آدم هرگز اين خط نبوده در عالم
وضع فرمود او ز ذهن دقيق از خط نسخ وز خط تعليق
ني کلکش از آن شکر ريز است کاصلش از خاک پاک تبريز است
و خواجه مير علي را فرزندي برومند و عالي فکرت موسوم به "مير عبدالله" بود که او بعد از پدر نواقص خط نستعليق را کامل نمود، و خواجه مير علي دوم مخترع خط بوده که نخستين "ابن مقله وزير شهيد" خط نسخ را احداث فرمود و دوم خواجه ميرعلي خط نستعليق را اختراع کرد.
اولين کسي که خظ نسخ را ابداع کرد
ابو علي محمد بن حسين بن مقله بيضاوي شيرازي قدوة الکتاب (ابن مقله) از اجله فضلا و اعزه وزرا و اسخيا و علما بود و در علوم و فقه و تفسير و ادبيات و تجويد و شعر و خط و ترسل و انشا نظير نداشت، و مخصوصاً در نگاشتن خط کوفي و سپس خطوط مستحدثه که خود واضع و مخترع آنها بود هيچ کس به پايهً او نرسيده است. ابن مقله به واسطه صعوبت نگاشتن خط کوفي همت بر اين گماشت خطي از خط کوفي استخراج کند که هر کس بتواند به آساني تحرير نمايد. با آنکه همواره در دستگاه خلفا به مناصب عاليه مخصوص بود، متوجه به تسهيل اين کار شد و قواعد متين و اسلوبي محکم اختيار و اختراع کرد و مدار خط را بر دايره و سطح گذارد.
از خط کوفي خطي احداث کرد و آن را خط محقق ناميد و در تحت قاعده صحيحي در آورد. آنگاه به ايجاد خط ريحان پرداخت و در اندک مدت خط محقق و ريحان در ميان مردم انتشار يافت. آنگاه خط ثلث ريحاني را از خط ريحان بيرون آورد و تحت قاعده اش کشيد و مانند خطوط محقق و ريحان به درجه کمالش رسانيد. سپس به اختراع خط نسخ موفق گشت. چون صيت فضائل و مناقب ابن مقله در انحاي عالم منتشر گشت مردم از هر جا به جهت تحصيل فن خط به بغداد آمده و مرجع متعلمين گرديد. خط نسخ را به جهت سهولت آن نسبت به ساير خطوط نسخ گفتند که ناسخ ساير خطوط شد. اين مقله قرآني به خط نسخ نگاشت و خطوط محقق و ريحاني و کوفي را در سر سوره ها قرار داد و چون خواست کتابت قرآن با ساير خطوط فرق داشته باشد خط توقيع را احداث کرد.
ابن مقله در عصر روز پنجشنبه بيست و يکم شوال سنه دويست و هفتاد و دو هجري قمري در بغداد متولد شد. اين هنرمند به امر "المقتدر بالله" به تخت صدارت نشست و روز به روز به اقتدار و اعتبارش افزوده مي گشت. در سنه سيصد و هجده عده اي از حسودان از او نزد المقتدر سعايت کردند تا معزول گشت. او از بغداد به فارس روانه گشت و تا سنه سيصد و بيست در فارس اوقات مي گذرانيد. تا مردم بغداد به المقتدر بالله بشوريدند و پس از سقوط وي القاهر بالله را به تخت خلافت برگزيدند. القاهر، ابن مقله را از فارس بخواست و او را خلعت وزارت پوشانيد و بر شئونات سابقه اش دو چندان بيفزود. طولي نکشيد که عده اي ديگر در حق از زبان به سعايت گشودند و القاهر او را از نظر بينداخت و از وزارت معزول کرد. پس از چندي باز مردم بغداد بشوريدند و القاهر را نيز از تخت به زير آورده و در چشمانش ميل کشيدند. بعد از او " محمدبن مقتدر" با لقب "الراضي بالله" به خلافت رسيد و ابن مقله مجدداً به وسيله او خلعت صدارت پوشيد ولي براي بار سوم از صدارت خلع و نهايتاً پس از شکنجه و آزار به سعايت عده اي حسود نابخرد دست راست او را از بدن جدا کردند.
اولين کسي که خط توأما (دو طرفه) را ابداع کرد
"مجنون" فرزند "کمال الدين محمود رفيقي" از هنرمندان نامي قرن دهم هجري است. وي شاعر و خوشنويس بوده و نام اصلي او نه خود نوشته و نه تذکره نويسان ذکر کرده اند. وي مردي درويش مسلک بود و طبعي شوخ داشت و در خوشنويسي متفنن بود. گاهي به دست چپ مي نوشت، و گاهي کلمات را از چپ به راست و وارون، و همگي تذکره نويسان متفقند که به قدرت وي کسي در چپ نويسي نيامده است. صاحب گلستان هنر نوشته است که نستعليق را با مزه و پخته مي نوشت. و از جمله خطي اختراع کرده بود که از ترکيب کلمات آن صورت انسان و حيوان به هم مي رسيد و از جمله اين مصراع را "نرخ شکر و قند شکست از شکرستان" از دو طرف نوشته بود به صورت سه چهار آدمي که بر زبر يکديگر بوده باشند و صورت و خط هر دو در کمال خوبي و مرغوبي بود.
مؤلف خط و خطاطان نوشته است: مجنون بن کمال الدين رفيقي هروي از چپ نويسان ايران است که در نوشتن هفت قلم تسلط داشته و خطي به نام توأمان (دو طرفه) اختراع کرد. خود در اين باره گفته است که:
توأمان مخترع مجنون است که قلم چهره گشائيها کرد
تا شدم مخترع و صورتکش خطکم صورتکي پيدا کرد
اولين کسي که خط شکسته نستعليغ را مرسوم کرد
آخرين خط هنرمندانه اي که در زبان پارسي پا به دائره وجود گذاشته است خط شکسته مي باشد. اين خط در اواسط قرن يازدهم هجري يعني در اواخر دوره صفويه ظاهر شده و کيفيت پيدايش آن، اين بود که چون خط شکسته تعليق که در نوشتن رقعه ها و فرمانها به کار مي رفت در نوشتن و خواندن دشوار بود، از قلم نستعليق به جاي شکسته تعليق براي اين کار استفاده شد. اين خط همان نستعليق است که بر اثر تند نويسي به صورت شکسته بيرون آمد و به شکسته نستعليق مرسوم گرديد.
آورده اند که براي اولين بار "مرتضي قلي خان شاملو" که از نستعليق و تعليق نويسان دربار "شاه سليمان صفوي" بود ترکيبات جديدي را از تند نويسي در خط نستعليق به وجود آورد و به نوشتن قوسها و دواير و اتصال آنها سرعت بيشتري بخشيد که در نتيجه اين دگرگوني کلمات آن اندکي خردتر گرديد و بدين طريق خط شکسته نستعليق پديدار گشت. مرحوم "عبدالمحمد خان ايراني" صاحب کتاب پيدايش خط و خطاطان نوشته است که در دوره صفويه مرتضي قلي خان شاملو، حاکم هرات آن را از خط نستعليق استخراج کرده و "ميرزا شفيعا هراتي" از خوشنويسان اين قلم که منشي همين مرتضي قلي خان شاملو بوده آن را تکميل کرد است. با ظهور "درويش عبدالمجيد طالقاني" و روي آوردن وي به خط شکسته تحولي نوين و حياتي تازه در نوشتن اين خط به وجود آمد.
MIN@MAN
01-22-2010, 03:11 PM
عکاسی :
اولين مرد عکاس ايراني
اولين مرد عکاس ايراني را " ناصرالدين شاه " دانسته اند که به قصد عکس گرفتن از زنان حرمسرا و ماردش "مهد عليا"،رعکاسي را از شخصي فرانسوي به نام "موسيو کارليان " که به همراه " امين الملک " براي گرفتن عکس شاه به ايران آمده بود، آموخت. " اعتماد السلطنه " در جايي در کتاب خاطراتش مي نويسد : " شاه چند روزي است که عکاسي مي فرمايند.".
اولين زن عکاس ايراني
اولين زن ايراني که نامش به عنوان اولين زن عکاس ايراني به ثبت رسيده، " اشرف السلطنه " همسر " محمد حسن خان اعتماد السلطنه " است که عکاسي را از " شاهزاده محمد ميرزا " آموخته و راًسا به فعاليت در آن پرداخته است.
پدر عکاسي ايران
کتابهاي معتبر تاريخي، پدر عکاسي ايران را " عبدالله قاجار " مي دانند. اين مرد اولين عکاس مخصوص " ناصر الدين شاه " بود و عکسهاي بسياري به امضاي او موجود است.
اولين عکاسي که توانست در شب عکس
اولين عکاسي که توانست در شب عکس برداشته و بر آن تبليغ بکند " عکاس جعفر خادم " نزديک چهار راه حسن آباد بود، ( تا آن زمان بجز در روز و توسط نور آفتاب گرفتن عکس مقدور نبود ). وي از ابتکار يا اطلاعي که به دست آورده بود، به اين صورت عمل مي کرد : پودر منيزيم را در ظرف درازي ريخته دو طرف پودر را به سر سيم لخت برق وصل نموده، با آماده شدن عکس خواهان کليد برق را زده
منيزيم مشتعل و توليد نور درخشان آني مي نمود و در اين هنگام هم بود که فلاش او به کار مي افتاد و به اين خاطر در ابتدا به جهت کمي رقيب عکس شب بسيار گران و تقريباً سه برابر قيمت عکسهاي روز بود.
فعلا...
MIN@MAN
01-22-2010, 03:11 PM
اولين عکسهاي مستند آثار تاريخي ايران
لوئيچي پشِه سرهنگي از اهالي ناپل، ايتاليا که خودعکاسي پرشور و شوق بود در 1848 به ايران مهاجرت کرد تا فرماندهي کل قواي پياده نظام ايران را بر عهده گيردوي در مارس 1861 در نامه اي به " کنت کاوور " ضمن درخواست بازگشت به ايتاليا خاطر نشان کرد که " آلبومياز جالبترين آثار آثار تاريخي ايران که تا کنون کسي از آنها عکس نگرفته و نگارنده اولين کسي بوده که فکر آنبه خاطرش خطور کرده " تهيه نموده است. در ژانويه همانسال، " پشِه " نسخهً ديگري از آلبوم را براي " ويليام اول " پادشاه پروس فرستاد. تا کنون تصور مي شد " پشِه" کهشامل نخستين عکسهاي مستند مربوط به ايران است مفقود شده است. اما اخيراً آلبومي شامل پنجاه قطه عکس، که عناويني به زبان ايتاليايي با خطي بسيار خوش در حاشيهً آننوشته شده، در يک مجموعهً شخصي در رم يافت شد و اعتقادبر اين است که اين همان آلبومي است که " پشِه " براير" کنت کاوور " فرستاده بود. آلبوم ديگري نيز در 1977 بهموزهً هنر متروپوليتن نيويورک اهدا شده که شامل 75 قطعهعکس است که با روشهاي چاپ سپياتون سالت و آلبومينتهيه شده است ( امضاي پشِه روي بيش از يک سوم نگاتيوهاديده مي شود ). اين آلبوم احتمالاً همان آلبومي است که اوبراي " ويليام اول " پادشاه پروس فرستاده بود.
اولين انجمن عکاسي
از جمله مهم ترين و چشمگير ترين فعاليتها در زمينهًعکاسي در ايران، تاًسيس انجمن عکاسي آبادان در سال 1337 است. اين اقدام، اولين گام براي ايجاد کانونفعاليت سازمان يافتهً عکاسي در ايران بود که سعي در پرورش ذوق علاقه مندان به عکاسي داشت
اولين دست اندرکاران عکاسي
اولين دست اندرکاران عکاسي در ايران، اروپايياني ازفرانسه، اتريش و ايتاليا بودند که در دارالفنون تدريشميکردند. عکاسي نيز پس از 1860 در برنامه هاي درسي دارالفنون گنجانده شد. احتمالا نخستين خارخيکه در ايران عکس را با روش چاپ نقره اي چاپ کردژول ريشار فرانسوي بود که در حدود سالهاي 1844-1846 ربه ايران آمد و در دارالفنون به تدريس زبان فرانسهپرداخت و پس از آنکه اسلام آورد، نام " ميرزا رضا خان" را براي خود انتخاب کرد و ديگري " کرزيز"اتريشيمعلم توپخانه دارالفنون بود. در کتاب مآثروالآثار تاليف محمد حسن خان اعتماد السلطنه که به سال 1307 قمريتاليف يافته است مطلبي با عنوان ترويج علم و عملعکس به اين شرح آمده است: " عکس که از شعبعلم طبيعي است، در اين عهد ( قاجاريه ) رواج گرفتهو انتشار يافت. اگر چه نمونهً آن در اواخر سلطنت مرحوممحمد شاه به دست ريشارخان سرتيپ، معلم زبان فرانسهو انگليسي و غيره ارائه شد، اما اصل شياع و تکميلصفت و انتشار عمل عکس را که مسيو ريشارخان آوردهو بر روي صفحه نقره اي مي انداختند، اسمش را داگروتيپمي گفتند به اسم شخصي که مخترع آن بود و اينک شمارهًاستادان عکاسي و مواقع عکاسخانه ها در دارالخلافهطهران و ساير بلاد معظمهً ايران اشکالي به کمال داردبدين ترتيب مي توان گفت که عکاسي در اواخر حکومتمحمد شاه قاجار يعني در سالهاي قبل از 1264 قمري که ناصرالدين شاه قاجار به سلطنت رسيد - بيش از 140 سالقبل - وارد ايران شده است. درست بعد از ده سالي که از اختراع دوربين عکاسي گذشته بود، اين پديدهً نوظهور به کشورمان راه پيدا کرد. اما عکاسي به وسيلهً خارجيانيکه در چهار چوب روابط سياسي - نظامي به ايران مي آمدندصورت مي گرفت اولين عکاسخانه عموميدر اوان رواج صنعت عکاسي در ايران، تنها عکاسخانه تهرانعکاسخانهً مبارکهً دولتي بود و همگان به آنجا راه نداشتند. در سال 1285 هجري قمري آمده است: " اعلا نات: چون اغلب مردم زياده از حد مايل و راغب هستند که عکس خود را بياندازندو در عکاسخانهً مبارکهً دولتي همه کس نمي توانست برود و عکس خود را بياندازد، عکاسباشي " عباسعلي بيگ " آدم خودرا، که مدتها در زير دست او بوده و تربيت شده و در عکاسيکمال مهارت را پيدا کرده بود، قرار گذاشت در خيابان جباخانهًمبارکه حجره اي ترتيب و اسباب عکاسي آماده نمايد تا هر کس را ميل انداختن عکس خود باشد، در آنجا رفته عکس بياندازد وقيمت آن هم موقوف به بزرگ و کوچکي عکس است: عکس بزرگ يکي چهار هزار دينار است تا دوازده عدد. پس از آن هرکس زيادتر طالب باشد، يکي سه هزار دينار است، عکس کوچکيکي دوهزار دينار است تا دوازده عدد. بعد از آن هر کس زيادتربخواهد، يکي سي شاهي است." دربارهً نخستين عکاسخانه تهران روايت ديگري نيز در کتاب دارالخلافه تهران و تهران قديم ذکر شده است بدين شرح که: نخستين عکاسخانهً تهران در خيابان علاءالدوله گشايش يافت و متعلق به روسي خان بودو بعد از وي فردي به نام " ماشاءالله " اقدام به برپايي عکاسخانه اي در بازار بين الحرمين نمود که به عکاسخانهً بين الحرمين ماشاءالله شهرت داشت. روسي خان که نخستينعکاسخانه عمومي را در تهران داير نمود اسم اصلي اش مهدي و مدتها شاگرد " ميرزا عبدالله قاجار" بود و بعد از فوت مظفرالدين شاه و در آغاز سلطنت محمد علي شاه مدتينيز رياست بخش عکاسي مدرسهً دارالفنون را بر عهده داشت اولين مقاله درباره هنر عکاسي به زبان فارسيدر سال 1319 هجري قمري يعني حدود شصت سال بعد ازپيدايش هنر عکاسي در ايران، براي اولين بار مقاله اي تحتعنوان آقا احمد ما عکاسي مي کند در کتابي به نام سفينهً طالبي که به کتاب احمد معروف است، توسط " عبدالرحيم بنابوطالب نجار تبريزي" چاپ و منتشر شد که به زباني ساده و همه فهم، نکات علمي و فني عکاسي را به شکلي که در آنزمان رايج بود در قالبي داستان گونه تشريح مي نمود. در قسمتي از اين مقاله آمده است: " احمد آنها را استمالت مي کند که روي کرسي بنشاند و عکس بردارد. هيچکدام راضي نمي شدند ... بالاخره، ماهرخ راضي شده به کرسي نشست. احمد گفت حرکت نکن ... و بعد رفت سرپوش ماهوتدستگاه عکاسي را برداشت و نگاه کرد که ماهرخ چطور نشسته است. بعد يکدفعه پايش را به زمين زد و دستش را تکان داد و همان طور سر پوشيده صدا نمود: خانم آرام باشمرا معطل نکن. ماهرخ گفت: من حرکت نمي کنم. احمد گفتدروغ مي گويي. تا ماهرخ اين حرف قبيح را از برادرش شنيداز کرس پايين آمد و تغير نمود که احمد چرا نسبت دروغگوييبه من داد ... احمد گفت: چون ماهرخ را از همه زياده دوستدارم، مي خواستم عکس او را بردارم و نشاندم به کرسي رفتمنگاه بکنم ديدم معلق نشست ... و عمل مرا ضايع کرد...". دراينجا نويسنده اين مقاله در تشريح دوربين عکاسي، آن را چنينتوصيف نمود: " دستگاه عکاسي که کاميراوبسکور باشد قوطيمربعي است نصفش ثابت و نصف ديگرش را به واسطهً پرده هايفنري مي شود قصير و طويل نمود. در سر سه پايه منصوب است. داخل آن را رنگ سياه زده اند و از تابش روشنايي محفوظميدارند. شيشهً مدوري در منظرهً آن نسب شده است، سرپوشيو پيچي دارد که به واسطه آن شيشه را قبض و بسط مي دهند آن را شيشه جامعه گويند. ذرات شعاع جمع شده منکسراً به شيشهً جاذبه که در مقطع اندروني قوطي مربع است، مي رسدو در آنجا صورت مي بندد ... ". اين مقاله به تحقيق اولين مقاله اي است که به زبان فارسي نوشته شده و داراي جنبهً آموزشي مي باشد و چهارده سال پس از انتشار آن، يعني درسال 1313 هجري قمري اولين کتاب علمي و آموزشي توسطمسيو پاپاريان انتشار يافت که طي آن تشريح فني کاملي از وسائل و تکنيکهاي عکاسي و ظهور فيلم و چاپ عکس به دست آمده و از نظر تاريخي براي کساني که بخواهند دربارهً تاريخ عکاسي ايران مطالعه و تحقيق نمايند جالب و با ارزش است.
MIN@MAN
01-22-2010, 03:12 PM
راديو و تـلويزيون:
اولين ايستگـاه تـلويزيوني ايران ( بخش دولـتي )
اولين ايستگـاه تـلويزيوني ايران ( بخش دولـتي ) در تاريخ چـهارم آبانماه 1345 پـخش برنامه هاي آزمايشي خود را در تـهـران با گـزارش مستـقـيم از ورزشگـاه امجـديه آغاز کرد و بعـدازظهـر روز دوشـنبه 29 اسفـند هـمان سال رسماً گـشايش يافت و از آغاز سال 1346 پـخش برنامه هاي خود را به مدت روزي سه ساعت و هـفـته اي 21 ساعـت به کمک دو فرستـنده در تـهـران آغاز کرد. در تاريخ ششم تـيرماه 1346 مجـلس شوراي ملي لايحـه شماره 22528 به تاريخ 11/3/1346 دولت دربارهً تـشکـيل سازمان تـلويزيون ملي ايران را که قـبلا به تـصويب مجـلس شوراي ملي رسيده و مجلس سنا در آن اصلاحاتي بعـمل آورده بود مجدداً مورد شور قرار داد و به اين شرح تصويب نهايي رساند : ر
ماده واحده : براي تـهـيه و اجراي برنامه ها و بهـره برداري و اداره ساير امور تـلويزيون ملي ايران در کشور، سازماني به نام سازمان تـلويزيون ملي ايران وابسته به وزارت اطلاعات تـشکـيل مي شود. سازمان تـلويزيون ملي ايران داراي شخصيت حـقوقي و استـقـلال مالي است و طبق اصول
بازرگـاني اداره مي شود و مشمول مقـررات قانون محاسبات عـمومي و آئين نامه هاي معـاملات دولتي نبوده و تابع اساسنامه و آئين نامه هايي خواهـد بود که طبق بـند 4 اين قانون وضع مي شود. در سال 1347نخستـين مراکز توليد و پـخش راديو و تـلويزيون افـتـتاح مي شوند و با توسعـه شبکـه مخابراتي و مايکـروويو از 1348 تـلويزيون ملي ايران توانست بـتدريج مراکز توليد راديو تـلويزيوني را با ايستگـاهـهاي مختـلف در سطح کشور مرتبط سازد.
اولين ايستگـاه تـلويزيوني ايران ( بخش خصوصي )
اولين ايستگـاه تـلويزيوني ايران ( بخش خصوصي ) روز جـمعـه يازدهـم مهـرماه 1337 در تـهـران راه اندازي شد. در تـيرماه 1337 مجلس شوراي ملي با تصويب مادهً واحـده اي با چـهار تـبصره، به "حـبيب الله ثابت پاسال" اجازه داد تا تـلويزيون ايران را تـحـت نظارت وزارت پـست و تـلگـراف و تـلفن، ضمن رعـايت مـقـررات پـوششهاي خـبري و تـبليغي ادارهً انـتـشارات و راديو راه اندازي کـند؛ و پـنج سال از پرداخت عـوارض گـمرکي ورود تجـهـيزات و ابزار کار فرستـنده و به عـلاوه مالـتهاي جاري معـاف باشد. يازدهـم مـهـرماه 1337 تـلويزيون در خيابان وزرا-(گـاندي) افتـتاح شد. در روزهـا و ماهـهاي نـخست، تـلويزيون ايران فـقط روزانه دو ساعـت برنامه داشت و براي تـوليد و پـخش آنها فـقط از يک دوربـين استـفاده و هـمه عـمليات از طريق تـنها استوديو اجرا و پـخش مي شد.
اولين مجموعه تلويزيوني در ايران
اولين مجموعه پياپي تلويزيون ملي ايران، امير ارسلان (1346) بود که در آن فرشته مهبان، پرويز صياد، مري آپيک، سيروس افهمي، سروش، عبدالوهابي و صادق بهرامي بازي ميکردند. کارگردان مجموعه، پرويز کاردان بود.
پيش از اين پرويز صياد و نصرت کريمي، برنامه هاي دنباله داري را که بيشتر به محاوره مي گذشت با نام "حرف تو حرف و پيوند" در اواخر سال 1343 و اوايل سال 1344 در تلويزيون ايران عرضه مي کردند.
اولين فرستنده راديويي در ايران
پانزده سال پس از رواج راديو در دنيا، اولين فرستنده راديويي ايران، چهارم ارديبهشت ماه سال 1319 در تهران، در ايستگاه معروف بي سيم (باشگاه پيام کنوني، کمي پايين تر از پل سيد خندان، در جاده قديم شميران) راه اندازي شد.
طرح ايجاد فرستنده بي سيم در ايران در 1303 فراهم شده و با خريد يک دستگاه فرستنده موج بلند براي تهران و شش دستگاه براي شهرستانها از اواخر همين سال، پيام رساني به صورت بي سيم در ايران عملي گرديد.
در آن روزها، فرستنده هاي موج کوتاه نيز بتدريج در جهان رايج مي شد. از سال 1307 در ايران نيز براي ايجاد چنين فرستنده هايي اقدام شد و اولين فرستنده موج کوتاه در سال 1309 در محل بي سيم نجف آباد گشايش يافت و به اين ترتيب زمينه گسترش ارتباطات در ايران فراهم آمد.
انديشه ايجاد راديو در ايران به حدود سال 1313 برميگردد که پس از تهيه مقدمات و خريد 3 دستگاه فرستنده راديويي موج کوتاه و موج متوسط و احداث ساختمانهاي مربوطه، اداره راديو، تأسيس و نخستين فرستنده راديويي در ايران در 1319 در محل بي سيم تهران افتتاح شد. در طي اين سالها فرستنده هاي موج بلند بتدريج برچيده شد و پخش برنامه هاي راديويي روي موج متوسط در قالب دو برنامه اول و دوم صورت گرفت.
دستگاههاي راديويي در آغاز از اين قرار بودند:
پست فرستنده دو کيلو واتي - موج متوسط و کوتاه - براي تلگراف، تلفن و راديو - ساخت تلفونکن آلمان، و پست فرستنده موج کوتاه 5 / 7 کيلو واتي "آر.سي.آ" ساخت آمريکا براي تلگراف، تلفن و راديو.
راديو تهران که در نخستين روز افتتاح چهار ساعت برنامه پخش نمود و مجموع ساعات پخش برنامه اش در سال حدود دو هزار ساعت بود؛ و تا سال 1322 هـ.ش. از 4 بعدازظهر تا نصف شب برنامه پخش ميکرد. از آغاز سال 1322 هـ.ش. برنامه صبحها نيز داير شد. در فروردين سال 1335 هـ.ش. مقدمات ايجاد شبکه راديو ايران فراهم شد، و قسمت برنامه هاي خارجي راديو ايران در تيرماه سال 1340 تأسيس گرديد.
ضمناً به منظور توسعه شبکه راديويي کشور، در مراکز استانها نيز راديوهاي محلي به شرح ذيل تأسيس شد:
راديو تبريز 1325 هـ.ش.
راديو مشهد 12 دي ماه 1328 هـ.ش.
راديو اصفهان 20 دي ماه 1328 هـ.ش.
راديو شيراز 1 فروردين ماه سال 1329 هـ.ش.
راديو اهواز خردادماه 1331 هـ.ش.
راديو سنندج 3 تيرماه سال 1331 هـ.ش.
راديو رشت 11 اسفند ماه 1335 هـ.ش.
راديو کرمانشاه 24 مهرماه 1337 هـ.ش.
راديو کرمان 4 آبان ماه 1337 هـ.ش.
راديو اروميه 27 دي ماه 1337 هـ.ش.
راديو گرگان 28 مرداد ماه 1338 هـ.ش.
راديو زاهدان 28 مرداد ماه 1338 هـ.ش.
MIN@MAN
01-22-2010, 03:12 PM
اولين مرکز شهرستاني تلويزيون در ايران
در روز 18 مرداد ماه 1347، اولين مرکز شهرستاني تلويزيون ملي ايران در اروميه راه اندازي شد.
تلويزيون اروميه کار خود را با روزي سه ساعت برنامه آغاز کرد و در پايان سال 1351 روزانه بطور متوسط هفت ساعت برنامه پخش مي کرد. قدرت فرستنده اروميه در آغاز کار 50 وات و قدرت تشعشع آن 1 کيلو وات بود که با نصب ايستگاه رله مياندوآب و نيز ايستگاه تقويتي سرو، قسمت اعظم آذربايجان غربي، بخشي از آذربايجان شرقي و نيز نواحي شرق کشور ترکيه زير پوشش امواج تلويزيون اروميه قرار گرفت.
اولين برنامه مذهبي در راديو
اولين برنامه مذهبي در راديو تهران در 23 بهمن ماه 1320 آغاز و اجرا شد.
اولين نرخ آگهي هاي تلويزيون در ايران
جدول نخستين نرخ آگهي هاي تلويزيون ملي ايران در شهريور ماه سال 1346 به قرار زير بود:
آگهي تا ده دقيقه به مدت سه ماه، هر دقيقه 40000 ريال
آگهي تا سي دقيقه به مدت سه ماه، هر دقيقه 35000 ريال
آگهي تا شصت دقيقه به مدت سه ماه، هر دقيقه 30000 ريال
آگهي تا نود دقيقه به مدت سه ماه، هر دقيقه 25000 ريال
آگهي تا صد و بيست دقيقه به مدت سه ماه، هر دقيقه 20000 ريال
سازمان تلويزيون ملي ايران براي مؤسسات تأمين کننده آگهي (واسطه)، پنج هزار ريال در هر دقيقه تخفيف منظور مينمايد.
MIN@MAN
01-22-2010, 03:12 PM
تآتر و نمايش :
اولين نماشنامه نويس فارسي
ميرزا آقا تبريزي نخستين کسي است که با تکنيک و قالب نمايشنامه نويسي جديد، به زبان فارسي نمايشنامه نوشته است در آغاز به علت گمنامي وي، نمايشنامه هايش به نام "ميرزا ملکم خان" چاپ و منتشر شده بود، ولي با تحقيقات و بررسيهاي جديد معلوم شد که آن نمايشنامه ها همه از شخصي به نام ميرزا آقا تبريزي بوده است. از زندگينامه ميرزا آقا تبريزي چندان اطلاعي در دست نيست، جز اينکه دو نامه از او خطاب به "آخوندزاده" موجود است و نيز رساله اي پرداخته به نام "رساله اخلاقيه" که امروزه خطي آن در دسترس است. از نامه اول او چنين بر مي آيد که ميرزا آقا تبريزي تحت تاثير نمايشنامه هاي آخوندزاده، دست به نمايشنامه نويسي زده، اول مي خواسته آثار نمايشي آخوندزاده را ترجمه کند ولي بعد تصميم ميگيرد که خود مستقلا به زبان فارسي نمايشنامه بنويسد، و مي نويسد. از نامه دوم او بر مي آيد که وي به زبان روسي و فرانسوي مسلط بوده و چندي را نيز به مترجمي مدرسه دارالفنون گذرانده و بعدها پس از گذراندن ايامي چند در بغداد و استانبول، منشي اول سفارت فرانسه در تهران شده است.
از ميرزا آقا تبريزي پنج نمايشنامه در دست است که همه منتشر شده است. عناوين آنها از اين قرار است:
1- سرگذشت اشرف خان حاکم عربستان در ايام توقف او در تهران.
2- طريقه حکومت زمان خان بروجردي و سرگذشت آن ايام.
3- حکايت کربلا رفتن شاه قلي ميرزا و...
4-حکايت عاشق شدن آقا هاشم خلخالي به سارا نام دختر حاجي پيرقلي و حکايت آن ايام.
5- حکايت حاجي احمد مشهور به حاجي مرشد کيمياگر.
بدين ترتيب نام ميرزا آقا تبريزي به عنوان اولين نمايشنامه نويس زبان فارسي، در ادبيات نمايشي ايران رقم خورد. وي ذهني وقاد و سياسي داشته و وقايع را از زاويه ديد سياست و اجتماعيات نگريسته، لذا توانسته در آن ايام که کسي را ياراي سخنگويي نبوده، با بهره جويي از فن تآتر به نقادي سياسي - اجتماعي بپردازد. نمايشنامه هاي او گر چه از حيث تکنيک و اصول نمايشنامه نويسي نقصان دارد و گاه به داستان و قصه بيشتر شباهت دارند، ولي به هر حال نخستين تلاشها در اين زمينه هستند و از اين حيث ارزش آنها محفوظ است.
اولین نمايش نامه نويس ايراني
ميرزا فتحعلي آخوندزاده نخستين نمايش نامه نويس ايراني و بانينمايشنامه نويسي ايران به شيوهً اروپايي است. وي در آذربايجانايران به دنيا آمد و در قفقاز بر آمد. از همان دوران کودکي با معارفو فرهنگ ايراني آشنا شد. از ايام جواني در ماوراي قفقاز (تفليس) رمقيم گشت و تا آخر عمر در آنجا به سر برد. در دستگاه تزاران روسبه خدمت پرداخت و تا منصب سرهنگي ارتقا يافت. در تفليس بود کهبا تفکر متفکرين اروپايي آشنا شد و به مطالعه و بررسي افکار و انديشه هاي آنان پرداخت. وي شيفته تآتر و نمايش گشت و به بحثو غور و قلمزني در اين وادي مشغول شد. آخوندزاده با کثر منورالفکران عهد ناصري آشنايي و مکاتبه داشت، با " ميرزا ملکم خان "، " ميرزا يوسف خان مستشارالدوله " و غيره به تبادلافکار مي پرداخت. او از حيث آرا و انديشه چندين وجه داشت. اولاً تفکر او آميزه اي از تفکرات دنياگراي غربي بود و اين تفکرش دراکثر آثار مکتوب وي ( چه سياسي و چه اجتماعي ) نمود پيدا کردهاست، ثانياً وي اولين کسي بود که در جهان اسلام به زبان ترکي نمايشنامه نوشته است. سديگر اينکه وي از جمله نخستين افراديبود که به امر نقادي ادبي توجه خاصي نشان داده و در اين راه پيشقدم شده است. نظريات او در خصوص اصلاح خط فارسي و نيزانديشه هاي سياسي ليبرالي وي نيز قابل تذکر است. يکي از مهمترين وجوه افکار آخوندزاده در مساًله نمايشنامه نويسي اومتجلي شده است. او از نمايشنامه به عنوان حربه اي براي نقاديسياسي - اجتماعي سود جسته است. اکثر نمايشنامه هاي او درکتاب تمثيلات گرد آمده که " ميرزا جعفر قراچه داغي " آن را اززبان ترکي به زبان فارسي گردانده است. اين مجموعه حاوي ششنمايشنامه و يک داستان است. داستان، عنوان حکايت" يوسف شاهيا ستارگان گول خورده " را دارد. عناوين نمايشنامه ها به قرار زيراست: 1- وزير خان لنکران، 2- خرس قولدور باسان، 3- مردخسيس، 4- وکلا مرافعه، 5- موسيو ژوردان، و 6- ملا ابراهيم خليلکيمياگر. آخوندزاده اين نمايشنامه ها را بين سالهاي 1266 تا 1273 رهجري قمري نوشته است. ترجمهً تمثيلات به زبان فارسي مورد تحسينآخوندزاده قرار گرفت و طي نامه اي، ميرزا جعفر قراچه داغي را نواخت. آخوندزاده در اين نمايشنامه ها به اوهام و خرافات و ناداني مردم، انتقاد از دستگاه ظالم حکام و دربار و وضع ناهنجار زنان در جامعه، انتقاد از ديوانسالاري و روابط ارباب و رعيتي، سوداگري و مناسبات اقتصادي جامعه پرداخته است. اين نمايشنامه ها در وجدانسياسي و اجتماعي آن روزگار ايران تاثير زيادي به جا گذاشت. لازمبه توضيح است که اولين ترجمه نمايشنامه آخوندزاده به نام حکايتملا ابراهيم خليل کيمياگر در سال 1288 هجري قمري در دارالطباعهًدولتي به چاپ رسيد
اولين تالار نمايشي که به سبک اروپايي در ايران ساخته شد
اولين تالار نمايشي که به سبک اروپايي در ايران ساخته شد تالارمدرسهً دارالفنون توسط " مزين الدوله " نقاش باشي است. در بخش جنوبي بناي اين مدرسه، مشرف به حياط خلوت شاهي، سالنو سکوي کوچکي در جمادي الثاني 1303 هجري قمري ساختهشد، تماشاخانه اي غرفه غرفه همچون تکيه دولتي کوچک. رتماشاخانهً دارالفنون چيزي نبود جز محلي خصوصي براي شاه و درباريان. سکوي کوچکي با سالني به گنجايش دويست تا سيصدنفر. خواست " ناصرالدين شاه " هم چيزي جز اين نبود. زيرا که اين خواست به معناي دلبستگي او به هنري ناشناخته نبود، که براياو بزرگترين هنر چيزهايي بود که سرگرمش کند و نمايش برايشنوعي سيرک بود يا بهتر بگوييم سيرک به معناي نمايش. او در سفر نامه خود مي نويسد : " ... مقلد و خوانند و رقاص و بند بازو آدم باز و غيره جلو مردم توي عمارت مي زنند و مي خوانند. رآدم باز چيز غريبي است. شخصي است جوان و پهلوان. لباس مي پوشد به رنگ بدن، تنگ و چسبان، مثل اينکه لخت باشد. يک بچه چهار پنج ساله را که بد ذات ترين اطفال است با يک پسر بزرگتر که سنش دوازده سيزده ساله است اينها را به طوري رويدست و پا بازي مي دهد و هوا مي اندازد که شخص موش کوچکيرا بازي مي دهد. هر طور هم اينها را هوا مي اندازد باز روي دو پا زمين مي آيند و در آن واحد پسر باز طفل را به مغز سر يا رويانگشتها برده چرخ مي دهد و به هوا مي اندازد و مي گيرد و آنهاهم روي سر و دست وپاي اين مرد طوري معلق مي زنند که به نوشتن نمي آيد ... " پولي که براي داخل شدن به تماشاخانه گرفتهمي شد دو تا سه تومان بود و اين پول در آن روزگار مبلغي بودقابل توجه. مي گويند نخستين نمايشنامه اي هم که در تماشاخانهدارالفنون به نمايش درآمد گزارش مردم گريز " مولير " بود که گروهي از اروپاييان که ساکن تهران بودند آن را بازي کردند. بازياين نمايشنامه چند شب پي در پي ادامه داشت. سرانجام توجه به کمد يهاي مولير به آنجا رسيد که ترجمه و بازي کمديهاي مولير يکي از کارهاي اصلي و هميشگي تماشاخانه دارالفنون شد. از جمله بناهاي بزرگي که در ابتداي ظهور تآتر اروپا در ايران به منظور تماشاخانه به کار مي رفت پارک اتابک و پارک ظل السلطانو پارک امين الدوله بود. هفده سال پيش از گشايش تماشاخانه دارالفنون، در سال1286 قمريدر چاپخانهً تصوير الافکار اسلامبول نمايشنامهً ميزانتورپ ( گزارشمردم گريز ) اثر " مولير " چاپ و منتشر شد. اين نمايشنامه در واقعنخستين نمايشنامه اي بود که از فرانسه به فارسي برگردانده شد و ايننه برگرداني دقيق از فرانسه بلکه اقتباسي از آن بود که حتي نامشخصيتهاي آن نيز به نامهاي ايراني تغيير يافته بود. نام اين نمايش گزارش مردم گريز بود و به وسيله " ميرزا حبيب اصفهاني " بهفارسي برگردانده شده بود. و اين آغاز آشنايي مردم ايران با مولير و نمايشنامه هايش شد. ميرزا حبيب اصفهاني در اين برگردان کوشيده بود که آن را با نثري موزون به فارسي برگرداند. انگيزهً اين کار شايد به دو جهت بود نخست اينکه اصل فرانسوي اين اثر به صورت موزون سروده شده و ميرزا حبيب انديشيده بود که خوب است در زبان فارسي هم شکل اصلي آن را حفظ کند. هر چند حفظ موزوني کلام اصل نمايش به صورت اقتباسي از واژه ها درآمد. گذشته از زبان نارسا و ضعيف ترجمه، در واقع آنچه به کار ميرزا حبيب ارزش مي دهد کوششي است که او براي شناساندن مولير در ايران کرد. با توجه به اينکه اين نخستين نمايشنامه اي است که به زبان فارسي برگردانده شد.
MIN@MAN
01-22-2010, 03:12 PM
نخستين کسي که روي صحنه تماشاخانه، نمايشهاي آهنگين آورد
" ميرزاده عشقي " بود و با نمايشنامهً خرابه هاي مداينش. محمد رضا ميرزادهً عشقي در جماديالثاني 1325 هجري قمري در همدان به دنيا آمد. در جنگ بين الملل اول به استانبول رفت و دوباره به تهران برگشت. ردر 1339 قمري روزنامه قرن بيست و يکم را انتشار داد. در سال 1342 قمري کشته شد. رستاخيز سلاطين ايران در خرابه هاي مداين بازتاب آرزوي بازگشت به عظمت ايران باستان بود و اين از اميد هاي تازهً پس از کودتاي بسياري شده بود. حتي " صادق هدايت " ( 1281 - 1330 شمسي ) بانوشتن نمايشنامه گونهً پروين دختر ساسان در آرزوي بازگشتبه آن عظمت کهن بود.
اولين زن بازيگر تآتر در ايران
ر تا اواخر دورهً قاجاريه براي ايفاي نقش زنان در نمايشهايتآتري از هنرپيشگان مرد که به " زن پوش " شهرت داشتنداستفاده مي شد، بدينطريق که آنها لباس زنانه پوشيده و برصحنه ظاهر مي شدند و يکي از معروفترين ايفا کنندگان نقشزن بر صحنهً تآترهاي آن روز " عباسعلي ببراز سلطاني " بود که خاطرات تلخ و شيرين فراواني نيز از ايام فعاليت خود داشتتا اينکه با کشف حجاب اجباري در سال 1314 و رفع تنگناهاييکه براي استفاده از هنرنمايي زنان وجود داشت، پاي عده اي اززنان به صحنهً تآتر باز شد و به گفته دست اندرکاران زني به نام " پري گودي " يا " پري گلوبندگي " اولين زني بود که پا برصحنه تآتر گذاشت و پس از وي بود که " عصمت صفوي " ، رر " روقيه چهره آزاد " و عده اي ديگر جذب فعاليت در زمينهً تآترشدند.
اولين تآتر عمومي و مردمي ايران
تياتر ملي است که درخيابان لاله زار و در بالاي چاپخانهً فاروس بود. چاپخانهًفاروس نمايشنامه هاي بسياري را منتشر کرد که بيشترآنها در همان جا چاپ مي شد. در طبقهً دوم همين چاپخانهبود که تماشاخانه در آن به راه انداختند، تماشاخانه اي کهگنجايش بيش از بيست و پنج نفر تماشاگر را داشت، و نامآن بود تياتر ملي. بدين ترتيب انديشه نمايش يا بازي زندهکه در پارکها و در خانه ها، به شکل خصوصي به انجامرسيده بود با انديشهً داشتن تآتري بسته و براي تمام فصلهاولي با همان هدف و خواست، براي پذيرفتن مردم مردم کوچه و بازار، در تماشاخانه اي به نام تياتر ملي، سرانجامگرفت. اين نخستين تآتر عمومي و مردمي ايران بود. زيراکه تمام مردم مي توانستند براي تماشا به آنجا وارد شوندرياست اين تآتر با " عبدالکريم محقق الدوله " بود که خودبا ياري گروهي از روشنفکران و بسياري از همکاران گروهشرکت فرهنگ، بنيانگذارش نيز بود. محقق الدوله مردي اروپا ديده و تحصيلکرده بود و آشنا با فرهنگ اروپا. تياترملي هر پانزده روز يک بار برنامه داشت. در اين زمان نقشزنها را مردها بازي ميکردند. اولين نمايشي که تياتر ملياجرا کرد، نمايشنامه کمدي " گوگول " موسوم به بازرسبود. اين نمايشنامه را " نادر ميرزا " نامي که عضو جوانوزارت خارجهً ايران بود، به فارسي ترجمه کرده، موفقيتشاياني به دست آورد. اين نامايشنامه رشو خواري، کلاهبرداريحقه بازي، بي سر و ساماني و زور گوييهاي زمان " نيکلاياول روسيه " را مجسم مي سازد. دوران فعاليت تياتر ملي بهدرازا نکشيد، چرا که فقط تا سال 1335 هجري قمري برپا بود. محقق الدوله از جهان رفت و تياتر ملي از تکاپو افتادولي فعاليتهاي اين شرکت در جهت اجراي نمايشنامه هاي گوناگون، جاني به تآتر ايران بخشيد و آن را در راه توسعه و گسترش انداخت.
اولين جشنوارهً تآتر دفاع مقدس
از تاريخ 28 ارديبهشتماه 1373 به مدت هفت روز به مناسبت سالروز فتح خرمشهر و به همت واحد فرهنگي هنري بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس در تهران برگزار گرديد. در اولينجشنواره تآتر دفاع مقدس 211 نمايشنامه از 66 شهرستانکشور دريافت شد که پس از تصويب و سپس بازبيني 10 کار نمايشي ( گل شيپوري از قم، با من مثل دريا از تهران، فتحالفتوح از کرمانشاه، دارچنار از تهران، بوي خوش جنگ ازاهواز، اهل اقاقيا از مشهد، ترانه خاکستر از تبريز، بازماندهاز کرمان، کوسه از شيراز، و مسافر از تهران ) جهت شرکتدر بخش مسابقه انتخاب شد و گروههاي منتخب به مدت پنج روز به رقابت پرداختند. در پايان هياًت داوران مرکب از دکترعزيزي، کشن فلاح و جمالپور، آراي خود را اعلام نمودندکه نفرات برگزيدهً اول به شرح ذيل بود : 1- برگزيده متن: ديپلمافتخار و ده سکه بهار آزادي براي متن برگزيدهً اول به نمايشنامهً با من مثل دريا نوشته محمد جواد کاسه ساز از تهران. 2- برگزيدهً کارگرداني : ديپلم افتخار و ده سکه بهارآزادي مشترکاً به کارگردانان برگزيدهً اول : آقايان محمد جوادکاسه ساز کارگردان نمايش با من مثل دريا از تهران و عليرضالطف خدايي کارگردان نمايش ترانه خاکستر از تبريز. 3- برگزيدهبازيگري مرد : ديپلم افتخار و ده سکه بهار آزادي مشترکاً به بازيگران برگزيدهً اول آقايان محمد جواد کاسه ساز بازيگر نقش امير در نمايش با من مثل دريا از تهران و نصرت الله سيافيبازيگر نقش " خالو رحمان " در نمايش فتح الفتوح از کرمانشاه. 4- برگزيده بازيگري زن : ديپلم افتخار و ده سکهبهار آزادي به بازيگر برگزيده اول خانوم پرستو کرمي بازيگرنقش " بي بي خزاله " در نمايش فتح الفتوح از کرمانشاه. 5-ربرگزيدهً طراحي صحنه : لوح تقدير و پنج سکه بهار آزادي به آقاي پيام فروتن، طراح صحنهً نمايش ترانه خاکستر از تبريز و 6 - برگزيده موسيقي : لوح تقدير و پنج سکه بهار آزادي به موسيقي نمايش بوي خوش جنگ آقايان علي اميدي، مصطفينيک پي و بهزاد بروجرديان از اهواز.
MIN@MAN
01-22-2010, 03:12 PM
فيلم و سينما :
اولين نوشته درباره سينما در ايران
مظفرالدين شاه در پنجمين سال سلطنت خود، با وام خارجي و براي نخستين بار به مسافرت فرنگ رفت. در اين سفر، نمايشگاهبين المللي پاريس را ديد و با دستگاه سينماتوگراف آشنا شد. آنچهدر پي مي آيد، يادداشت مظفرالدين شاه دربارهً سينما است که در سفر نامه اش آورده است. شايد اين نوشته، نخستين نوشته دربارهپديده سينما در ايران باشد: " شنبه هفتم ربيع الثاني 1317 هجريقمري - امروز چون دستمان قدري درد مي کرد و خستگي ديروزهم باقي بود، در منزل مانده به جايي نرفتيم. با اين که قرار دادهبوديم به اکسپوزسيون و تالار جشن رفتيم که در آنجا سينموفتوگراف که عکس مجسم و متحرک نشان مي دهد و بعد هم به عمارت ايلوزين رفتيم. در اين تالار سينموفتوگراف نشانمي دهند. پرده بسيار بزرگي در وسط تالار بلند کردند و تمام چراغهاالکتريک را خاموش و تاريک نموده عکس سينموفتوگراف را بهآن پرده بزرگ انداختند. خيلي تماشا دادند. من جمله مسافرين افريقاو عربستان را که در صحراي افريقا با شتر راه مي پيمايند، نمودندکه خيلي ديدني بود. ديگر اکسپوزسيون و کوچه متحرک و رودخانهًسن و رفتن کشتي در رودخانه و شناوري و آب بازي مردم و انواعچيزهاي ديگر ديده شد که خيلي تماشا داشت. به عکاسباشي دستورالعمل داده ايم همه قسم آنها را خريده به طهران بياورند کهانشاءالله همان جا درست کرده به نوکرهاي خودمان نشان بدهيمبه قدر سي پرده امشب تماشا کرديم ... ".
اولين فيلمبردار در تاريخ سينماي ايران
در سفرنامهً مبارکه مظفرالدين شاه آمده است که شاه روز يکشنبه 17 تيرماه 1279 به اتاق ميرزا ابراهيم خان عکاسباشيبه تماشاي دستگاه سينموفتوگراف و لا نترن ماژيک رفته و پس از تماشا به عکاسباشي دستور ابتياع همهً دستگاههاي مربوطهبه آن را داده است. حدود يک ماه بعد از اولين ديدار مظفرالدينشاه با سينما، در سه شنبه 23 مرداد ماه 1279، در شهر اوستانددر ساحل دريا در بلژيک، جشن روز عيد گل برگزار مي شود و ميرزا ابراهيم عکاسباشي مشغول عکس سينموفتوگراف اندازياز شاه است ... بدين ترتيب باني ورود اولين دوربين فيلمبرداريو نمايش فيلم، مظفرالدين شاه است و اولين فيلمبردار ايرانينيز ميرزا ابراهيم خان عکاسباشي محسوب مي شود. شروع نمايش فيلم از همان روزهاي نخست بازگشت مظفرالدين شاهلااقل در دربار و بعد رفته رفته نزد بزرگان و اشراف، به هنگامميهمانيهاي عروسي و ختنه سوران آغاز شد. نمايش فيلم در هردفعه، غالباً دوبار و جداگانه، يکبار براي مردها و يکبار برايزنها صورت مي گرفت. عکاسباشي ضمن نمايش مرتب فيلم دردربار و نزد اشراف، گاه و بيگاه نيز به فيلمبرداري مي پرداختدوربيني را که ميرزا ابراهيم خان با آن در دربار فيلمبرداريمي کرد، دوربين مدل گومون بود. اين دوربين را هنري ساوجلندر جهانگرد انگليسي نيز در بازديد از قصر گلستان در سالر 1280 مشاهده کرده است. ر
اولین سینما در ایران
بر اساس شنيده ها، قول ها و خاطره ها، سينما " سولي " اولين سينما در ايران، در زمستان 1279 هجري شمسي در تبريز توسط کاتوليکها تاًسيس شد. اين حداقل چهار سال پيش از اقدام " ميرزا ابراهيم خان صحاف باشي " در راه تاًسيس نخستين سالن عمومي در ماه رمضان 1322 هجري قمري در خيابان چراغ گاز ( برق ) است سينما سولي در پاساژ تبريز ( خيابان پهلوي سابق ) با گنجايش صد نفر، هر روز يک نوبت فيلم نمايش مي داده است و اين رويه تا سال 1295 که به لحاظ عدم دستيابي به فيلمهاي جديد تعطيل شد، ادامه داشت
اولين سالن نمايش فيلم
اولين گام براي عمومي شدن سينما به وسيلهً مردي به نام " ميرزا ابراهيم خان صحاف باشي " برداشته شد. اين مهم در آذرماه 1284 هجري شمسي روي داد ( روايتي تائيد نشده، حاکي از آن است که اولين نمايشهاي عمومي در ايران، در تبريز و رشت نيز قبل از سال 1284 صورت گرفته است ). ميرزا ابراهيم خان صحاف باشي در خيابان لاله زار روبروي سينما کريستال مغازه آنتيک فروشي داشت و کارش فروش اشياء زينتي بود که از ژاپن و يا اروپا وارد مي کرد. او به تاريخ دهم ذي الحجه 1314 هجري قمري برابر با خرداد 1276 هجري شمسي با اجازه از " مظفرالدين شاه " از بندر انزلي به قصد سفر دور دنيا، ايران را ترک کرد. صحاف باشي در بازگشت به ايران ( حدود مهر ماه 1283 هجري شمسي ) نخستين سالن نمايش فيلم را در حياط پشت مغازه اش داير کرد ( سه راه مهنا - چهار راه مهناي فعلي در لاله زارنو - که تا خيابان ارباب جمشيد ادامه داشت )، مشتريان او در اين دوره از اعيان از جمله " اتابک " و " علاءالدوله " بودند و از فلمهايي که نمايش مي داد يکي داستان مردي بود که بيش از صد مرد را وارد کالسکه کوچکي مي کرد و يا از مرغي بيش از بيست تخم مي گرفت و اين فيلمهاي فانتزي، نوع معمول کمديهاي آن زمان بود. صحاف باشي در ماه رمضان ر 1322 ( نوامبر 1904 م. ) در اول خيابان چراغ گاز ( امير کبير ) فعلي
سالني باز کرد که يقيناً نخستين سالن عمومي سينما در ايران است. معروف است که مقابل درب ورودي سالن نمايش ( دالان سينما ) سه دستگاه جهان نما قرار داشت که تماشاگران از سوراخي که در آن تعبيه شده بود، تصاويري برجسته مي ديدند. از فيلمهايي که در اين سالن - که معمولا فقط شبها باز بود و در آن ليموناد و ساير آشاميدنيها به فروش مي رسيد - به نمايش در مي آمد مي توان از فيلمي ياد کرد که در آن مردي مشغول جارو کردن کوچه اي است در اين حال ماشين جاده صافکني از راه مي رسد و او را زير مي گيرد و جاروکش بصورت باريک و بلند در مي آيد. بعد يکي از روي چهار پايه اي با تخماخي روي سرش مي کوبد و مرد اين بار کوتاه و چاق مي شود. فيلم ديگري که در سالن چراغ گاز نمايش داده مي شد، داستان مرد آشپزي در مطبخ يک هتل است که وقتي قفسه ها را باز مي کندف اشباح و اسکلتهايي از آن خارج مي شوند. گمان مي رود که فيلمهاي اخير از محصولات پاته باشد. اصولا بيشتر فيلمهاي اين سالن از محصولات کمپاني پاته بود. اويل تماشاگران گمان مي کردند که آنچه در سالن چراغ گاز مي بينند در واقع لانترن ماژيک است که بازيگران پشت آن بازي مي کنند. از فيلمهاي ديگري که در سالن چراغ گاز به نمايش در مي آمد، فيلمهاي خبري مربوط به جنگ ترانسوال ( افريقاي جنوبي ) بود که غالباً از روي مدارک بازسازي مي شد
و هر کدام بيش از ده دقيقه طول نمي کشيد. و اغلب از شهرهاي اودسا و روستف در روسيه تهيه شده بود. اين سينما يک ماه رمضان فعاليت داشت و بليط هايش يک، دو، سه و پنج ريالي بود. يکي از اولين تماشاگران سينماي چراغ گاز تعريف مي کند که وقتي تماشاگران سر جاي تعيين شده نمي نشستند، صحاف باشي که همواره لبادهً بلند سياهرنگي به تن داشت با صداي بلند مي گفت : " حيا کنيد، برويد سر جايتان، آهاي يک قراني ها برويد سر جايتان ... ". عمر سينماي چراغ گاز که تماشاگرانش آدمهاي نسبتاً پولداري بودند فقط يک ماه رمضان بود.
MIN@MAN
01-22-2010, 03:12 PM
اولين فيلم جنگي سينماي ايران پس از شروع جنگ تحميلي عراق
اولين اثر سينمايي که پس از شروع جنگ تحميلي عراق بر ايران با مضمون جنگي ساخته شد، فيلم مرز به کارگرداني "جمشيد حيدري" بود.
ماجراي فيلم مربوط به مقاومت اهالي يک روستا به سرکردگي يک استوار اخراجي ارتش در مقابل ارتش متجاوز دشمن است. استوار ابتدا از همراهي با مردم سر باز ميزند، اما بالاخره در مقابل همت و فداکاري اهالي متحول شده به کمک مردم شتافته، مانع از نفوذ دشمن به خاک ميهن مي شود.
مرز نخستين فيلمي است که ماجراي آن بر محور تجاوز دشمن و مقاومت در برابر اين تجاوز قرار گرفته است و ميتوان صفت جنگي را بر آن اطلاق کرد.
اين فيلم تنها اثر جنگي به نمايش درآمده در سال 1360 و اولين تجربه سينمايي کارگردانش است.
اولين اثر سينمايي با مضمون جنگ تاريخي
اولين اثر سينمايي ايران با مضمون جنگ تاريخي توسط "عبدالحسين سپنتا" (از نخستين پيشگامان سينماي ايران) با نام "چشمهاي سياه" در بمبئي به سال 1315 کارگرداني شده است. ماجراي اين فيلم مربوط به زمان "نادر شاه" و لشگرکشي و فتح هندوستان است که بر زمينه آن عشق و دلدادگي دو جوان و تأثير جنگ بر زندگي آن دو تصوير ميشود.
اولين جشنواره فيلم سينمايي ايران
نخستين جشنواره فيلمهاي سينمايي ايران (26 ارديبهشت تا 6 خرداد 1349) توسط اداره کل امور سينمايي کشور (وزارت فرهنگ و هنر) برگزار شد. برگزيدگان اين جشنواره عبارت بودند از:
مجسمه طلاي بز بالدار به فيلم قيصر به عنوان بهترين فيلم به مفهوم مطلق؛
مجسمه نقره بز بالدار به فيلم گاو به همراه 450 سکه پهلوي طلا، به عنوان بهترين فيلم دوم؛
مجسمه برنز بز بالدار به فيلم شوهر آهو خانم به همراه 150 سکه پهلوي طلا، به عنوان بهترين فيلم سوم؛
پلاک طلاي جشنواره به "مسعود کيميايي" به عنوان بهترين کارگردان، براي قيصر؛
پلاک طلاي جشنواره به "بهروز وثوقي" به عنوان بهترين بازيگر مرد، براي قيصر؛
پلاک طلاي جشنواره به "آذر شيوا" به عنوان بهترين بازيگر زن، براي روسپي؛
پلاک طلاي جشنواره به "هرمز فرهت" به عنوان بهترين آهنگساز متن، براي گاو؛
پلاک طلاي جشنواره به " علي حاتمي" به عنوان بهترين فيلم نامه نويس، براي حسن کچل؛
پلاک طلاي جشنواره به "مينا سيان" به عنوان بهترين فيلمبردار، براي طلوع؛
اولين کنگره سينمايي ايران
نخستين فستيوال فيلمهاي ايران، تحت عنوان گلريزان از 22 تا 28 اسفند ماه 1333 توسط ستاره سينما و سيامک پورزند (به عنوان کنگره سينمايي ايران) در سينما متروپل برگزار شد.
برگزيدگان اين فستيوال عبارت بودند از:
بهترين فيلم: پايان رنجها؛
بهترين کارگردان: ساموئل خاچيکيان (چهارراه حوادث)؛
بهترين بازيگر مرد: آرمان (چهارراه حوادث)؛ هوشنگ بهشتي (مهتاب خونين)؛
بهترين بازيگر زن: مهين ديهيم (پايان رنجها)؛ منير تسليمي (مهتاب خونين)؛
بهترين فيلمنامه: مهتاب خونين (موشق سروري)؛
بهترين فيلمبرداري: محسن بديع (آخرين شب)؛
MIN@MAN
01-22-2010, 03:13 PM
اولين فيلم ناطق ايراني
فيلم دختر لر اولين فيلم ناطق ايراني است که در اوايل سال 1312 هـ.ش. به نويسندگي و بازيگري نقش اول و کارگرداني هنري "عبدالحسين سپنتا" در بمبئي شروع به فيلمبرداري مي شود و پس از اتمام کار، فيلم دختر لر در سال 1313 هـ.ش. در تهران به روي پرده ميرود و از همان روزهاي آغاز نمايش با استقبال چشمگير و بي سابقه اي مواجه مي شود.
ساخت فيلم دختر لر هفت ماه کشيد و بعدها مردم از آن به عنوان جعفر و گلنار ياد کردند و با اين مشخصات به نمايش درآمد:
رژيستور: اردشير ايراني
حکايت و منظره: اردشير ايراني
ضبط صدا: بهرام ايراني
برداشتن فيلم: ادي ايراني، رستم ايراني
اشعار و مذاکرات: ع. سپنتا
آرتيست هاي مهم: روح انگيز: گلنار؛ ع.سپنتا: جعفر؛ هادي شيرازي: قلي خان؛ سهراب پوري: رمضان.
35 ميليمتري، سياه و سفيد؛ صدابرداري سر صحنه به طريق اپتيک؛ سرعت فيلم: 24 کادر در ثانيه؛ طول فيلم: چهارده هزار فوت؛ مدت نمايش: دو ساعت و ده دقيقه.
داستان فيلم:
ماجراي فيلم، حکايت گروهي از راهزنان به سرکردگي "قلي خان" است که گردنه اي در لرستان را که محل عبور کاروانهاست، در اختيار گرفته اند و به هنگام عبور کاروانها به آنها حمله مي کنند و همه اموال کاروانيان را به تاراج ميبرند و در بسياري از موارد با کشت و کشتار، زنان را نيز به اسيري ميگيرند.
"جعفر" يک مفتش دولتي، مأمور سرکوب "قلي خان" مي شود. او ابتدا به قهوه خانه اي نزديک گردنه که معمولاً کاروانها در آن، شب را مي گذرانند وارد ميشود. در آنجا "گلنار" را مي بيند. "گلنار" اسير "قلي خان" است. او ناچار است در قهوه خانه که پاتوق راهزنان نيز هست، براي "رمضان قهوه چي" (يکي از آدمهاي قلي خان) کار کند.
"جعفر" صبح روز بعد با کاروان همراه مي شود. "رمضان" قبلاً زمان حرکت کاروان را به "قلي خان" خبر داده است. قليخان با دار و دسته اش به کاروان حمله ميکند. جعفر برابرشان مقاومت مي کند و در جريان درگيري زخم برميدارد. "گلنار" پس از اطلاع از ماوقع به ياري "جعفر" ميرود، ولي هر دو اسير قليخان مي شوند. جعفر در فرصتي که بدست مي آورد به اتفاق گلنار مي گريزد. قليخان مانع راهش مي شود. درگيري بينشان پديد مي آيد. "جعفر" طي درگيري او را بقتل ميرساند و همراه گلنار خود را به بندري ميرساند و از آنجا با کشتي به بمبئي مي گريزد. سالها بعد جعفر با اطلاع از ترقيات کشور، به همراه گلنار به ايران باز مي گردد.
اکران فيلم دختر لر از 30 آبان ماه سال 1312 در سينما ماياک آغاز مي شود. استقبال بي سابقه است؛ در شرايطي که سينماها اکثراً هفته اي دو فيلم تعويض مي کنند، سي و هفت روز نمايش فيلم در سينما ماياک ادامه مي يابد. از 7 ديماه نمايش فيلم در سينما سپه آغاز مي شود و تا 120 روز ادامه مي يابد.
نمايش دختر لر با توفيق خارق العاده اي به سال بعد مي کشد، از 2 مردادماه سال 1313 به مدت يک ماه در سينما ماياک و از 4 آذرماه تا 24 ديماه همين سال به مدت 50 روز در سينما سپه نمايش داده مي شود. سينما سپه براي بار سوم از تاريخ 30 اسفند ماه سال 1313 تا 27 ارديبهشت ماه سال 1314 به مدت 69 روز ديگر فيلم را نمايش ميدهد.
اولين فيلم صامت ايراني
در ديماه سال 1309 هـ.ش. اولين فيلم ايراني در تهران به نمايش درآمد. اين فيلم صامت که آبي و رابي نام داشت، توسط "اوانس اوگانيانس" نوشته و ساخته شده بود.
"آبي" و "رابي" نمونه هاي ايراني دو کمدين دانمارکي "پات" و "پاتاشون" بودند که نقش آنان را "محمد ضرابي" و "غلامعلي سهرابي" بازي مي کنند. فيلم شکل معمول آثار سينمايي داستاني را ندارد، فاقد قصه معيني است و به سلسله ماجراهاي خنده آوري درباره دو آدم بلند و کوتاه مي پردازد.
"پات و پاتاشون" هاي ايراني به لحاظ عدم امکانات کافي و گاهي نيز بودجه لازمه، قادر به تکرار همان اعمال و شيطنتهاي کمدينهاي دانمارکي نيستند؛ ولي مشابه حرکات و اعمال آنان را در قالب شوخيهاي کوچکي به نمايش ميگذارند. آبي با شيلنگي شروع بنوشيدن آب بمقدار زياد مي کند، ولي شکم رابي بالا مي آيد... رابي زير بوم غلطاني ميرود و دراز مي شود و آبي با پتکي به سرش ميزند و او دوباره کوتاه ولي پهن مي شود.... هوا گرم است و آبي سرش را روي بالش گذاشته است که بخوابد، ولي شدت گرما مانع مي شود و بدين ترتيب سرش را دائماً اين سو و آنسو ميکند و بالاخره بالش پاره شده و پرهاي سفيد بالش در هوا معلق مي شود. در اين زمان رابي وارد اتاق شده و گمان مي کند که برف ميبارد، پس چترش را باز کرده و روي سر خود مي گيرد! و....
اوگانيانس اوج شوخيهايي را که به صورت زنده به جهات مختلف قادر به تصويربرداري نيست با ياري نقاشيهاي مسيو تالبرگ عملي ساخت!
هنرپيشگان فيلم آبي و رابي، به جز ضرابي و سهرابي، احمد دهقان، محمدعلي قطبي، امير ارجمند، ابوالقاسم آشتي، سيرانوش و اوگانيانس بودند. محلهاي فيلمبرداري، باغ چهل فواره، در حوالي باغشاه، باغ پل چوبي در خيابان شاهرضا، خيابان علاءالدوله (فردوسي) و ميدان توپخانه؛ و هزينه فيلمبرداري چهار هزار و سي و پنج تومان گرديد.
طول فيلم آبي و رابي، هزار و چهارصد متر و نوع دوربين فيلمبرداري "گومون" مجهز به لنز 5 / 3 زايس و فاصله کانوني 50 بود که امکان فيلمبرداري حداکثر فاصله اي به اندازه پانزده تا بيست متر را ميسر ميساخت. سرعت فيلم 16 کادر در ثانيه و حرکت آن مي بايست با دست صورت مي گرفت که طبعاً سرعت را کم و زياد مي ساخت. به علاوه فيلمهاي خام موجود فاقد حساسيت کافي بودند و در نتيجه در هواي ابري و محلهاي تاريک وضوح کافي نداشتند.... مقدار فيلم مصرف شده آبي و رابي حدود 2000 متر شد.
آبي و رابي آماده نمايش شد. نخستين نمايش عمومي اولين فيلم بلند ايراني، ساعت 2 بعدازظهر روز جمعه 12 دي ماه در سينما ماياک بود.
آبي و رابي در حريق مدهش سينما ماياک در سال 1311 بکلي از بين رفت. فيلم، اگر چه کلاً بدرنگ و تاريک و گاه نيز بيرنگ بود و موضوع و داستان خاصي نداشت، ولي به لحاظ جنبه هاي کميک و تصاويرش از مناظري آشنا در تهران، مردم کم و بيش از آن استقبال کردند.
اولين فيلمهاي خبري
در سال 1304 هجري شمسي " خان بابا معتضدي " که در فرانسهتحصيل کرده و با خود دوربيني به ايران آورده بود، از مراسم تشکيلمجلس موًسسان و سال بعد از مراسم تاجگذاري " رضا خان " دو فيلم خبري گرفت که اين فيلمها به عنوان نخستين فيلمهاي خبريساخته شده در ايران موجود است
اولين مدرسه سينمايي در ايران
اولين مدرسهً سينمايي را در ايران " اوانس اوگانيانس" تاًسيس کرد. وييک مهاجر ارمني روس بود که پس از اتمام تحصيلا تش در رشتهً سينمادر هنرستان سينمايي مسکو به لحاظ مشکلات خانوادگي و مالي، بعد ازمتارکه با همسرش به همراه دختر نوجوانش در سال 1308 از طريق مشهد وارد تهران شد. اوگانيانس در اوايل مطلقاً قادر به مکالمه فارسينبود و بعدها هم خيلي با اشکال و يا غالباً به زبان ترکي درس مي داد وشاگردان کلاسهايش به سختي پيام و نظراتش را درک مي کردند. اوانسفکر تاًسيس مدرسهً سينمائي و فيلمسازي در ايران را با يکي ديگر از مهاجران روسي به نام " ساکوار ليدزه " صاحب سينما ماياک در ميانگذارد و با تشويق و ياريهاي اوليه وي، کارش را آغاز کرد. نخستيناعلان گشايش مدرسه سينمائي به اين شرح بود : ر آگهي مدرسه آرتيستي سينمامدرسهً آرتيستي سينما واقع در خيابان علاءالدوله از روز 26فروردين مطابق با 15 آوريل به توسط معلمين و معلمه هايمتخصص افتتاح خواهد شد و جهت خواتين کلاس مخصوص دايراست، داوطلبين مي توانند هر روزه از ساعت 3 بعدازظهر تا 8خود را به دفتر مدرسه معرفي نمايند درج اولين آگهي، نتيجهً مورد نظر را به بار نياورد؛ ولي در فاصله کوتاهيپس از درج اعلانهاي بعدي و افتتاح مدرسهً هنرپيشگي در بيستم ارديبهشتماه 1309، ابتدا بالغ بر سيصد نفر در مدرسه نامنويسي کردند و اين هجومبراي دوره اي که سينما هنوز کاملاً عموميت پيدا نکرده بود، هيجان انگيزبود. سرانجام اوانس اوگانيانس در بيستم ارديبهشت ماه 1309 کار مدرسهرا آغاز کرد. کلاسهاي متعددي را که لازمهً اين امر بود از موسيقيو بازيگري، ورزش، فيلمبرداري، ژيمناستيک و رقص و ... ايجاد کرد. هرچند شاگردان بتدريج طي ماه نخست به تحليل رفتند، اما اوگانيانس به تعدادباقيماندهً شاگردانش که فقط هجده نفر بودند، راضي و قانع بود. سرانجامدوازده نفر دورهً نخست مدرسهً آرتيستي سينما را به پايان مي رسانند : رآقاي حسن خان مينوئي - بازيگر رل - امنت و زورمنديآقاي احمد خان دهقان - بازيگر رل - درام تراژدي و سالنآقاي محمد علي خان قطبي - بازيگر رل- درام تراژدي و سالنآقاي امير خان ارجمند - بازيگر رل - توروکآقاي ابوالقاسم خان آشتي - بازيگر رل - درام کمديآقاي محمد خان ضرابي - بازيگر رل - کمديآقاي اسماعيل خان نجات - بازيگر رل - توروکآقاي عباس خان طاهباز - بازيگر رل - درامآقاي کاظم خان سيار - بازيگر رل - درامآقاي منوچهر خان هوشي - بازيگر رل - درامآقاي حسين خان نوري - بازيگر رل - درامآقاي غلامعلي خان سهرابي - بازيگر رل - کمدي
جشنواره بين المللي فيلم فجر - اولين دوره (بهمن 1361) ر
هيچ يك از فيلمهاي بلند شايسته حضور در بخش مسابقه نبودند،در نتيجه جشنواره تنها براي فيلمهاي 8 و 16 ميلي متري برگزار شد.
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.