Fahime.M
01-16-2010, 02:25 PM
تاثیرات زیادی، دین اسلام در تمام شئون زندگی ایرانیان بویژه در عرصه ادبیات از خود به جای گزارده تا جائیکه ما بیشتر کتابهایی که از پیشیایان برجای مانده نگاهی بکنیم خواهیم دریافت که کمتر موضوع ادبی است که مایه خود را از مفاهیم قرآنی نگرفته باشد به گونهای که بیشتر مفاهیم مطالب آنها یا بطور آشکار و یا غیر مستقیم مانند کنایه و ایهام به بیان نکتهای حکمت آموز کلام خداوند اشاره شده و در این زمینه کافی است به قلم بزرگ مردانی چون مولوی، سعدی (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C)، فردوسی (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%81%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%B3%DB%8 C) و دیگر آثار منظوم و منثور نظری کنیم تا در یابیم که چقدر از آیات و اشارت و عبارت و یا نکات و دستورات تربیتی و اخلاقی، علمی و سیاسی ،... آورده و با شعرهات خود ذهن بشر را به تکاپو انداختهند.=-
در اینجا به عنوان مشت نمونهای از خروار به بیان شواهدی میپردازیم.
نمونه شعری
اساسا دستور زبان مجموعه قواعد صرفی و نحوی است که بر آن زبان حاکم است، و آخرین طبقه بندی کلمات در زبان فارسی به قرار زیر است:
فعل، اسم، صفت، ضمیر، قید، حرف، شبه جمله.
راز نگهداری و غیبت نکردن
حافظ علیه الرحمه میفرماید:
پیر گلرنگ من اندر حق ارزق پوشان
رخصت خبث نداد از نه حکایتها بود
که بیت فوق اشاره به آیهای از قرآن است.
پیرگلرنگ در این بیت کنایه از شراب گلرنگ و یا شاید هم پیر مغان باشد و بدان مناسبت که چهرهای صورتی گلفام دارد و ازرق پوشان کنایه است از صوفیه بدان مناسبت که خرقه کبود میپوشند. رخصت خبث نیز به معنی اجازاه افشای خباثتها، پلیدیها است چرا که غیبت کردن کار بد و حرامی است و مفهوم این بیت بر گرفته از آیه شریفه « و بعضی، بعضی دیگر را غیبت نکنید آیا دوست دارید یکی از شما گوشت برادرش را بخورد در حالیکه کراهت دارد از آن» گرفته شده است.
بر گرفته از آیه « و الصبح اذا تنفس»
چشم آندم که از شوق تو نهد سر به لحد
تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
.
بر گرفته از آیه میثاق
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
آیه مربوطه: معنی آیه « واتخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالو بلی ».
مولوی در مثنتوی میگوید:
چون به امر اهبطو بندی شدند
حبس خشم و حرص و خرسندی شدند
اشاره به سوره بقره (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87+%D8%A8%D9% 82%D8%B1%D9%87) آیه سی و هشتم میباشد که آمده « فرمودیم جملگی از آن فرود آیی پس اگر از جانب من شما را هدایتی رسد آنان که هدایتم را پیروی کنندبر ایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد.»
سعی شکر نعمتش قدرت بود
جبر تو انکار آن نعمت بود
شکر با مشقاتش در قرآن کریم (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86+%DA%A9%D8% B1%DB%8C%D9%85) بسیار آمده است از جمله در سوره ابراهیم آیه (7) آمده است:
"لئن شکرتم لازیدنکم ولئن کفرتم ان عذابی لشدید"
اشاره به آیه « ویحبهم ویحبونه»
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
فطرت پاک اولیه
خاقانی شیروانی می گوید:
چنان در بوته تلقین مرا بگداخت کاندرمن
نه شیطان ماند و وسواسش نه آدم ماند و عصیانش
در توضیح این بیت آمده که من به آن فطرت پاک اولیه (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%81%D8%B7%D8%B1%D8%AA+%D8%A7%D9% 86%D8%B3%D8%A7%D9%86) بازگشتم نه میدانم شیطان چیست نه آدم کیست. " اشاره به آیه : « وعصی آدم ربه فخوی».
و باز این مثالها زیاد است که در این فرصت ممکن نیست که تمام شعرها بیان گردد؛ پس به این چند مورد اکتفا میکنیم.
نمونه نثر
در گلستان سعدی آمده که:
- پس در هر نفسی نعمت موجودست و بر هرنعمتی شکری واجب.
که اشاره به آیه هفتم سوره ابراهیم میباشد که « اگر واقعا سپاسگزاری کنید نعمت شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسی نمایی قطعا عذاب من سخت خواهد بود».
بطور کلی در اشعار شاعران و نثرهای نویسندگان به غیر از آیات الهی به سخن معصومان و احادیث آنها بسیار اشاره کردهاند.
اما بزرگترین چیستان و به بیان دیگر سرّ اسرار هستی آفریدگار است و در کنار آن چرایی آفرینش و از کجایی آن ، هان که مولانا میگوید:
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
بی گمان این فریاد حسرت آگین تمام انسانها در تمام زمانهاست. که پاسخ این پرسش را انبیا از سرچشمه الهام جستهاند و فلاسفه با عقل خود از راه استدلال پیدا نمودهاند، اما عرفا و متصوفه روی به خویشتن خود و درون خویش آورده به کشف و شهود پرداختهاند.
کلام آخر
شناخت آفریدگار و جهان هستی از درون خویشتن، در عرفان از "خود" آغاز میشود: "خود را بشناس تا خدای را بشناسی". شناخت صوفیانه از راه کشف است به ذوق و وجدان، نه به استدلال و برهان.
خلاصه ادبیات ما ادبیات غنی است که با استفاده از قرآن بیشتر از پیش پویایی خود را حفظ کرده است امیدوارم این شاعران نوگرا با سبک جدید خود را از گنجینه سراسر علم و معرفت محروم نکنند.
در اینجا به عنوان مشت نمونهای از خروار به بیان شواهدی میپردازیم.
نمونه شعری
اساسا دستور زبان مجموعه قواعد صرفی و نحوی است که بر آن زبان حاکم است، و آخرین طبقه بندی کلمات در زبان فارسی به قرار زیر است:
فعل، اسم، صفت، ضمیر، قید، حرف، شبه جمله.
راز نگهداری و غیبت نکردن
حافظ علیه الرحمه میفرماید:
پیر گلرنگ من اندر حق ارزق پوشان
رخصت خبث نداد از نه حکایتها بود
که بیت فوق اشاره به آیهای از قرآن است.
پیرگلرنگ در این بیت کنایه از شراب گلرنگ و یا شاید هم پیر مغان باشد و بدان مناسبت که چهرهای صورتی گلفام دارد و ازرق پوشان کنایه است از صوفیه بدان مناسبت که خرقه کبود میپوشند. رخصت خبث نیز به معنی اجازاه افشای خباثتها، پلیدیها است چرا که غیبت کردن کار بد و حرامی است و مفهوم این بیت بر گرفته از آیه شریفه « و بعضی، بعضی دیگر را غیبت نکنید آیا دوست دارید یکی از شما گوشت برادرش را بخورد در حالیکه کراهت دارد از آن» گرفته شده است.
بر گرفته از آیه « و الصبح اذا تنفس»
چشم آندم که از شوق تو نهد سر به لحد
تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
.
بر گرفته از آیه میثاق
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
آیه مربوطه: معنی آیه « واتخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالو بلی ».
مولوی در مثنتوی میگوید:
چون به امر اهبطو بندی شدند
حبس خشم و حرص و خرسندی شدند
اشاره به سوره بقره (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87+%D8%A8%D9% 82%D8%B1%D9%87) آیه سی و هشتم میباشد که آمده « فرمودیم جملگی از آن فرود آیی پس اگر از جانب من شما را هدایتی رسد آنان که هدایتم را پیروی کنندبر ایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد.»
سعی شکر نعمتش قدرت بود
جبر تو انکار آن نعمت بود
شکر با مشقاتش در قرآن کریم (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86+%DA%A9%D8% B1%DB%8C%D9%85) بسیار آمده است از جمله در سوره ابراهیم آیه (7) آمده است:
"لئن شکرتم لازیدنکم ولئن کفرتم ان عذابی لشدید"
اشاره به آیه « ویحبهم ویحبونه»
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
فطرت پاک اولیه
خاقانی شیروانی می گوید:
چنان در بوته تلقین مرا بگداخت کاندرمن
نه شیطان ماند و وسواسش نه آدم ماند و عصیانش
در توضیح این بیت آمده که من به آن فطرت پاک اولیه (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%81%D8%B7%D8%B1%D8%AA+%D8%A7%D9% 86%D8%B3%D8%A7%D9%86) بازگشتم نه میدانم شیطان چیست نه آدم کیست. " اشاره به آیه : « وعصی آدم ربه فخوی».
و باز این مثالها زیاد است که در این فرصت ممکن نیست که تمام شعرها بیان گردد؛ پس به این چند مورد اکتفا میکنیم.
نمونه نثر
در گلستان سعدی آمده که:
- پس در هر نفسی نعمت موجودست و بر هرنعمتی شکری واجب.
که اشاره به آیه هفتم سوره ابراهیم میباشد که « اگر واقعا سپاسگزاری کنید نعمت شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسی نمایی قطعا عذاب من سخت خواهد بود».
بطور کلی در اشعار شاعران و نثرهای نویسندگان به غیر از آیات الهی به سخن معصومان و احادیث آنها بسیار اشاره کردهاند.
اما بزرگترین چیستان و به بیان دیگر سرّ اسرار هستی آفریدگار است و در کنار آن چرایی آفرینش و از کجایی آن ، هان که مولانا میگوید:
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
بی گمان این فریاد حسرت آگین تمام انسانها در تمام زمانهاست. که پاسخ این پرسش را انبیا از سرچشمه الهام جستهاند و فلاسفه با عقل خود از راه استدلال پیدا نمودهاند، اما عرفا و متصوفه روی به خویشتن خود و درون خویش آورده به کشف و شهود پرداختهاند.
کلام آخر
شناخت آفریدگار و جهان هستی از درون خویشتن، در عرفان از "خود" آغاز میشود: "خود را بشناس تا خدای را بشناسی". شناخت صوفیانه از راه کشف است به ذوق و وجدان، نه به استدلال و برهان.
خلاصه ادبیات ما ادبیات غنی است که با استفاده از قرآن بیشتر از پیش پویایی خود را حفظ کرده است امیدوارم این شاعران نوگرا با سبک جدید خود را از گنجینه سراسر علم و معرفت محروم نکنند.