مژگان
01-05-2010, 05:07 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
در اواخر دوران جنگ دوم جهانی و در زمان ریاست جمهوری فرانکلین روزولت در آمریکا ، آن زمانی که هنوز از خرابی ها و خاکستر آتش سوزی های شهر های اروپا دود بلند می شد ، امپریالیسم تازه نفس آمریکا که از قدرت اقتصادی و نظامی اش بر خود میبالید ، در جهت تثبیت سرکرده گی خود بر رقبای خسته و بی رمق اروپایی اش ، دو ارگان به نام های "صندوق بین المللی پول" یا "آی ام اف" و "بانک بین المللی ترمیم و توسعه" که بعد ها به "بانک جهانی" مشهور شد ، را پایه ریزی کرد.
سازمان دهندگان این نهاد ها نیت واقعی خود که بسط و تداوم نظام سرمایه داری در سراسر کشور های جهان و حفظ سرکرده گی آمریکا بود را تحت عناوین "بشر دوستانه" و "خیرخواهانه" ای همچون مساعدت در توسعه اقتصادی کشور ها ، کمک به بهبود شرایط زندگی مردم آن کشورها و در زیر پرچم به اصطلاح "مبارزه با و فقر و بیکاری" پنهان میکردند. در واقع سه وظیفه اصلی تعیین شده برای "صندوق بین المللی پول" ، (1) شناسایی آثار جانبی سیاست های اقتصادی كشورها بر یكدیگر و جلب همكاری های چند جانبه آن کشور ها ، (2) كمك در جهت گذار از بحران های اقتصادی که دامن گیر آن كشورها می شوند ، و بالاخره (3) مقابله با نابرابری های تجاری در عرصه های اقتصادی ، چیزی به جز رفع محدودیتهای مربوط به مبادله و برداشتن موانع از سر راه تجارت برای باز كردن دروازه های اقتصاد کشور ها به روی سرمایه گذاری های مستقیم خارجی و تثبیت نقش دلار به مثابه وسیله مبادله اصلی نبوده است.
در سال 1944 در "برتون وودز" ایالت "نیوهمشایر" آمریکا ، دو نهاد جهانی امپریالیستی یعنی "صندوق بین المللی پول" و "بانک جهانی" طراحی شدند. یک سال و نیم بعد یعنی در 27 دسامبر سال 1945 "صندوق بین المللی پول"بعد از تنظیم اساسنامه سازمانی آن با عضویت 45 کشور که شامل ایران هم بود ، شروع به کار کرد. "صندوق بین المللی پول" و "بانک جهانی" در واقع نقش مکمل یکدیگر را بازی میکنند. برای گرفتن وام های اسارت بار از "بانک جهانی" ، عضویت کشور وام گیرنده در "صندوق بین المللی پول" ضروری می باشد. تعداد اعضا این دو سازمان (به غیر از کره شمالی و کوبا و چند کشور گمنام و کوچک از قبیل آندورا ، تووالو ، لیختن اشتاین ، موناكو و نارو) تاکنون به 185 کشور رسیده است. فلسطین ، جمهوری صحرا و تایوان از دیگر کشورهایی هستند كه تا به حال به عضویت این دو سازمان در نیامدهاند. در سال گذشته هم بولیوی و هم ونزوئلا تهدید به ترک عضویت از این دو سازمان کردند. لازم به یاد آوری است که بعد از سرنگونی رژیم منفور پهلوی در سال 1979 ، رئیس بانک مرکزی جمهوری اسلامی به مثابه رژیمی وابسته به امپریالیسم ، همواره در اجلاس های "صندوق بین المللی پول" که مرکز آن در شهر واشینگتن آمریکا قرار دارد ، شرکت کرده است. جمهوری اسلامی بنا بر ضوابط پیچیده این صندوق ، کمتر از یک درصد یعنی فقط 69/0% حق رای دارد.
یکی از تحولاتی که در جهان پس از جنگ دوم جهانی رخ داد تغییر "استعمار کهن" به " استعمار نو " بود. تا قبل از جنگ جهانی دوم شکل اصلی استعمار ، لشکر کشی نظامی ، پیاده کردن سرباز و حکومت بر مردم بومی آن کشور ها و غارت و چپاول با سرکوب عریان بود که عملا در مقابل خیزش های بزرگ ضد استعماری مجبور به عقب نشینی شده بود و به همین دلیل هم پس از جنگ و تضعیف کشور های استعماری قدیمی الزاما جای خود را به "نو استعماری" داد تا کماکان غارت و چپاولگری از معادن و منابع زیر زمینی گرفته تا نیروی کار ارزان کشور های تحت سلطه بر جای خود باقی بماند اما فقط صورت قضیه تغییر کند. حال این غارتگری اساسا بوسیله دولتهای بومی وابسته و از طریق نفوذ سرمایه و ایجاد وابستگی تنگاتنگ اقتصادی پیش می رفت که فاتح اصلی جنگ جهانی دوم یعنی آمریکا پرچم دار آن بود. امپریالیسم تازه نفس آمریکا با شم قوی بورژوائی اش در این راستا دو نهاد جهانی فوق الذکر و بعد ها هم در سال 1995 "سازمان تجارت جهانی" یا "دبلیو تی او" را بنیان گذاری کرد. سرمایه دارانی که در "برتون وودز" نیوهمشایر به دور هم گرد آمده بودند به منظور جلو گیری از پیدایش افت های سریع و مخرب در خرید و فروش سهام که منجر به فرو پاشی بافت های اقتصادی یک کشور و در نتیجه سقوط دولت ها و بی ارزش شدن پول و ارز آن کشور ها میشود ، برای سازمان "صندوق بین المللی پول" نقش دکتری که از وقوع حوادث نامطلوب اقتصادی باید جلوگیری کرده و نقش کنترل کننده داشته باشد قائل شدند. در واقع مبارزه با عوارض ناشی از این افت های شدید که باعث نزول سودآوری و نرخ بهره ، و از بین رفتن سریع سرمایه ها و در نتیجه گسترش "نابسامانی" های اقتصادی و اجتماعی می شوند از وظایف این نهاد ها تلقی میشد. نابسامانیهائی که در کشور های وابسته به سرمایه داری ، پتانسیل انقلابات ضد استعماری را در خود حمل میکنند و در کشور های متروپل ، سود آوری سرمایه را برای مدتها به عقب می اندازند. چرا که در واقعیت ، آن ها تجربه سقوط بورس و سهام در سال 1929 در آمریکا و خودکشی سرمایه دارانی که یک شبه از دست دادن همه دارایی خود که از خرید و فروش املاک و معاملات ارضی و معامله در بورس و در واقع از "ارزش اضافه" کار کارگران به دست آورده بودند را از نزدیک دیده بودند و شاهد بودند که برخی از آنها چگونه خود را از آسمان خراش ها به پائین پرتاب می کردند.
نقش "صندوق بین المللی پول" و "بانک جهانی" حفظ ، بسط و تداوم نظام سرمایه داری در سراسر کشور هاست. بودجه این دو سازمان از حق عضویت های کلان کشور های عضو ، تامین شده و مدیریت و حق رای اعضا بر حسب معادلات پیچیده ای تعیین می شود که خللی به جایگاه اقتصادی کشور های امپریالیستی متروپل با سایر کشور ها وارد نسازد. آمریکا ، ژاپن ، آلمان ، فرانسه و انگلستان جزء هیئت مدیره دائم "صندوق بین المللی پول" می باشند. رئیس "صندوق بین المللی پول" در نشست های سالانه سران "جی – هشت" که از تجمع رهبران کشور های امپریالیسی آمریکا ، ژاپن ، آلمان ، فرانسه ، انگلستان ، کانادا ، ایتالیا و اخیرا روسیه تشکیل می شود ، شرکت کرده و گزارشی از اوضاع اقتصادی جهان در اختیار آنان قرار می دهد.
در سال های بعد از جنگ دوم جهانی ، کشور های اروپایی و ژاپن از زمره کشور هایی بودند که از وام های کلان این دو ارگان برای ساختن اقتصاد های جنگ زده خود استفاده کردند. اما در اوایل سال های 1960 ، رشد اقتصاد سرمایه داری در آن کشور ها به حدی رسیده بود که دیگر نیازی به گرفتن آن وام ها نداشتند. در نتیجه به تدریج کشور هایی از آفریقا ، آسیا ، آمریکای جنوبی و خاورمیانه که تازه از زیر سلطه "استعمار کهن" بیرون آمده بودند و به اصطلاح "استقلال" خود را به دست آورده بودند جای آنها را گرفتند و وام ها با شتاب بیشتری به این سمت گرایش پیدا کرد تا این کشور ها این بار از طریق رشته های نامرعی وابستگی به سرمایه داری جهانی همچنان در یوغ بردگی و در زیر سیطره امپریالیست ها باقی بمانند. در دهه 1990 هم بعد از فروپاشی شوروی ، وام دار کردن کشور های اروپای شرقی هر روز گسترش بیشتری یافت. در سال های اخیر ، "صندوق بین المللی پول" توسط میلیارد ها دلار سرمایه مالی اقتصاد های ورشکسته کشور هائی همچون مکزیک (1995) ، اندونزی ، تایلند ، فیلیپین و کره جنوبی (1997) ، روسیه (1998) ، برزیل (1999 و 2002) ، آرژانتین (2001) و غیره را هدف جولان خود قرار داده است تا به اصطلاح از عواقب وخیم موج وار ورشکستگی آن اقتصاد ها به سایر کشور ها جلو گیری بعمل آورد و این آن چیزی است که طرفداران این نهاد های مالی بین المللی که در واقع حافظ سرمایه داری جهانی می باشند به تبلیغ از آن دم می زنند.
در اواخر دوران جنگ دوم جهانی و در زمان ریاست جمهوری فرانکلین روزولت در آمریکا ، آن زمانی که هنوز از خرابی ها و خاکستر آتش سوزی های شهر های اروپا دود بلند می شد ، امپریالیسم تازه نفس آمریکا که از قدرت اقتصادی و نظامی اش بر خود میبالید ، در جهت تثبیت سرکرده گی خود بر رقبای خسته و بی رمق اروپایی اش ، دو ارگان به نام های "صندوق بین المللی پول" یا "آی ام اف" و "بانک بین المللی ترمیم و توسعه" که بعد ها به "بانک جهانی" مشهور شد ، را پایه ریزی کرد.
سازمان دهندگان این نهاد ها نیت واقعی خود که بسط و تداوم نظام سرمایه داری در سراسر کشور های جهان و حفظ سرکرده گی آمریکا بود را تحت عناوین "بشر دوستانه" و "خیرخواهانه" ای همچون مساعدت در توسعه اقتصادی کشور ها ، کمک به بهبود شرایط زندگی مردم آن کشورها و در زیر پرچم به اصطلاح "مبارزه با و فقر و بیکاری" پنهان میکردند. در واقع سه وظیفه اصلی تعیین شده برای "صندوق بین المللی پول" ، (1) شناسایی آثار جانبی سیاست های اقتصادی كشورها بر یكدیگر و جلب همكاری های چند جانبه آن کشور ها ، (2) كمك در جهت گذار از بحران های اقتصادی که دامن گیر آن كشورها می شوند ، و بالاخره (3) مقابله با نابرابری های تجاری در عرصه های اقتصادی ، چیزی به جز رفع محدودیتهای مربوط به مبادله و برداشتن موانع از سر راه تجارت برای باز كردن دروازه های اقتصاد کشور ها به روی سرمایه گذاری های مستقیم خارجی و تثبیت نقش دلار به مثابه وسیله مبادله اصلی نبوده است.
در سال 1944 در "برتون وودز" ایالت "نیوهمشایر" آمریکا ، دو نهاد جهانی امپریالیستی یعنی "صندوق بین المللی پول" و "بانک جهانی" طراحی شدند. یک سال و نیم بعد یعنی در 27 دسامبر سال 1945 "صندوق بین المللی پول"بعد از تنظیم اساسنامه سازمانی آن با عضویت 45 کشور که شامل ایران هم بود ، شروع به کار کرد. "صندوق بین المللی پول" و "بانک جهانی" در واقع نقش مکمل یکدیگر را بازی میکنند. برای گرفتن وام های اسارت بار از "بانک جهانی" ، عضویت کشور وام گیرنده در "صندوق بین المللی پول" ضروری می باشد. تعداد اعضا این دو سازمان (به غیر از کره شمالی و کوبا و چند کشور گمنام و کوچک از قبیل آندورا ، تووالو ، لیختن اشتاین ، موناكو و نارو) تاکنون به 185 کشور رسیده است. فلسطین ، جمهوری صحرا و تایوان از دیگر کشورهایی هستند كه تا به حال به عضویت این دو سازمان در نیامدهاند. در سال گذشته هم بولیوی و هم ونزوئلا تهدید به ترک عضویت از این دو سازمان کردند. لازم به یاد آوری است که بعد از سرنگونی رژیم منفور پهلوی در سال 1979 ، رئیس بانک مرکزی جمهوری اسلامی به مثابه رژیمی وابسته به امپریالیسم ، همواره در اجلاس های "صندوق بین المللی پول" که مرکز آن در شهر واشینگتن آمریکا قرار دارد ، شرکت کرده است. جمهوری اسلامی بنا بر ضوابط پیچیده این صندوق ، کمتر از یک درصد یعنی فقط 69/0% حق رای دارد.
یکی از تحولاتی که در جهان پس از جنگ دوم جهانی رخ داد تغییر "استعمار کهن" به " استعمار نو " بود. تا قبل از جنگ جهانی دوم شکل اصلی استعمار ، لشکر کشی نظامی ، پیاده کردن سرباز و حکومت بر مردم بومی آن کشور ها و غارت و چپاول با سرکوب عریان بود که عملا در مقابل خیزش های بزرگ ضد استعماری مجبور به عقب نشینی شده بود و به همین دلیل هم پس از جنگ و تضعیف کشور های استعماری قدیمی الزاما جای خود را به "نو استعماری" داد تا کماکان غارت و چپاولگری از معادن و منابع زیر زمینی گرفته تا نیروی کار ارزان کشور های تحت سلطه بر جای خود باقی بماند اما فقط صورت قضیه تغییر کند. حال این غارتگری اساسا بوسیله دولتهای بومی وابسته و از طریق نفوذ سرمایه و ایجاد وابستگی تنگاتنگ اقتصادی پیش می رفت که فاتح اصلی جنگ جهانی دوم یعنی آمریکا پرچم دار آن بود. امپریالیسم تازه نفس آمریکا با شم قوی بورژوائی اش در این راستا دو نهاد جهانی فوق الذکر و بعد ها هم در سال 1995 "سازمان تجارت جهانی" یا "دبلیو تی او" را بنیان گذاری کرد. سرمایه دارانی که در "برتون وودز" نیوهمشایر به دور هم گرد آمده بودند به منظور جلو گیری از پیدایش افت های سریع و مخرب در خرید و فروش سهام که منجر به فرو پاشی بافت های اقتصادی یک کشور و در نتیجه سقوط دولت ها و بی ارزش شدن پول و ارز آن کشور ها میشود ، برای سازمان "صندوق بین المللی پول" نقش دکتری که از وقوع حوادث نامطلوب اقتصادی باید جلوگیری کرده و نقش کنترل کننده داشته باشد قائل شدند. در واقع مبارزه با عوارض ناشی از این افت های شدید که باعث نزول سودآوری و نرخ بهره ، و از بین رفتن سریع سرمایه ها و در نتیجه گسترش "نابسامانی" های اقتصادی و اجتماعی می شوند از وظایف این نهاد ها تلقی میشد. نابسامانیهائی که در کشور های وابسته به سرمایه داری ، پتانسیل انقلابات ضد استعماری را در خود حمل میکنند و در کشور های متروپل ، سود آوری سرمایه را برای مدتها به عقب می اندازند. چرا که در واقعیت ، آن ها تجربه سقوط بورس و سهام در سال 1929 در آمریکا و خودکشی سرمایه دارانی که یک شبه از دست دادن همه دارایی خود که از خرید و فروش املاک و معاملات ارضی و معامله در بورس و در واقع از "ارزش اضافه" کار کارگران به دست آورده بودند را از نزدیک دیده بودند و شاهد بودند که برخی از آنها چگونه خود را از آسمان خراش ها به پائین پرتاب می کردند.
نقش "صندوق بین المللی پول" و "بانک جهانی" حفظ ، بسط و تداوم نظام سرمایه داری در سراسر کشور هاست. بودجه این دو سازمان از حق عضویت های کلان کشور های عضو ، تامین شده و مدیریت و حق رای اعضا بر حسب معادلات پیچیده ای تعیین می شود که خللی به جایگاه اقتصادی کشور های امپریالیستی متروپل با سایر کشور ها وارد نسازد. آمریکا ، ژاپن ، آلمان ، فرانسه و انگلستان جزء هیئت مدیره دائم "صندوق بین المللی پول" می باشند. رئیس "صندوق بین المللی پول" در نشست های سالانه سران "جی – هشت" که از تجمع رهبران کشور های امپریالیسی آمریکا ، ژاپن ، آلمان ، فرانسه ، انگلستان ، کانادا ، ایتالیا و اخیرا روسیه تشکیل می شود ، شرکت کرده و گزارشی از اوضاع اقتصادی جهان در اختیار آنان قرار می دهد.
در سال های بعد از جنگ دوم جهانی ، کشور های اروپایی و ژاپن از زمره کشور هایی بودند که از وام های کلان این دو ارگان برای ساختن اقتصاد های جنگ زده خود استفاده کردند. اما در اوایل سال های 1960 ، رشد اقتصاد سرمایه داری در آن کشور ها به حدی رسیده بود که دیگر نیازی به گرفتن آن وام ها نداشتند. در نتیجه به تدریج کشور هایی از آفریقا ، آسیا ، آمریکای جنوبی و خاورمیانه که تازه از زیر سلطه "استعمار کهن" بیرون آمده بودند و به اصطلاح "استقلال" خود را به دست آورده بودند جای آنها را گرفتند و وام ها با شتاب بیشتری به این سمت گرایش پیدا کرد تا این کشور ها این بار از طریق رشته های نامرعی وابستگی به سرمایه داری جهانی همچنان در یوغ بردگی و در زیر سیطره امپریالیست ها باقی بمانند. در دهه 1990 هم بعد از فروپاشی شوروی ، وام دار کردن کشور های اروپای شرقی هر روز گسترش بیشتری یافت. در سال های اخیر ، "صندوق بین المللی پول" توسط میلیارد ها دلار سرمایه مالی اقتصاد های ورشکسته کشور هائی همچون مکزیک (1995) ، اندونزی ، تایلند ، فیلیپین و کره جنوبی (1997) ، روسیه (1998) ، برزیل (1999 و 2002) ، آرژانتین (2001) و غیره را هدف جولان خود قرار داده است تا به اصطلاح از عواقب وخیم موج وار ورشکستگی آن اقتصاد ها به سایر کشور ها جلو گیری بعمل آورد و این آن چیزی است که طرفداران این نهاد های مالی بین المللی که در واقع حافظ سرمایه داری جهانی می باشند به تبلیغ از آن دم می زنند.