توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ساسانیان
ATHENA
12-29-2009, 12:11 AM
ساسانیان نام خاندان شاهنشاهی ایرانی است که از سال ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی بر ایران فرمانروایی کردند؛ بنیان این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر (یا ارتخشتره؛ از ارت: مقدس، و خشتره: شهریار) بنا کرد. شاهنشاهان ساسانی که ریشهشان از استان پارس بود، بر پهنه بزرگی از آسیای باختری چیرگی یافته، گستره فرمانروایی خود؛ کشور ایران (به پهلوی کتیبهای http://pnu-club.com/imported/2009/12/30.png (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:InscriptionPahlavi-a.png) http://pnu-club.com/imported/2009/12/31.png (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:InscriptionPahlavi-y.png) http://pnu-club.com/imported/2009/12/32.png (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:InscriptionPahlavi-r.png) http://pnu-club.com/imported/2009/12/30.png (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:InscriptionPahlavi-a.png) http://pnu-club.com/imported/2009/12/33.png (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:InscriptionPahlavi-n.png) http://pnu-club.com/imported/2009/12/34.png (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:InscriptionPahlavi-sh.png) http://pnu-club.com/imported/2009/12/35.png (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:InscriptionPahlavi-t.png) http://pnu-club.com/imported/2009/12/32.png (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:InscriptionPahlavi-r.png) http://pnu-club.com/imported/2009/12/31.png (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:InscriptionPahlavi-y.png) ) را برای نخستین بار پس از هخامنشیان، یکپارچه ساخته و زیر فرمان تنها یک دولت شاهنشاهی آوردند. پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد (آن زمان نام روستایی کوچک در نزدیکی تیسفون بوده؛ که نامش به ظاهر، از یکی از نامهای بغ داد یا بخشوده خدا؛ و یا باغِ داد دوره ساسانی ریشه گرفته بوده)، در عراق امروزی بود.
نام ساسانیان از ساسان گرفته شده، که اردشیر از نوادگان اوست و داریوش سوم هخامنشی (دارایِ دارایان) را از نیاکان او دانسته اند. نخست کارنامه اردشیر بابکان به این نسبت گواهی داده و بازهم به نوشته شاهنامه، ساسان پدر اردشیر، چوپانی بود از بازماندگان دارا که در فارس می زیست. اردشیر در دستگاه بابک که موبد آتشکده آناهیتا، همچنین شهردار و مرزبان پارس بود، پرورش یافت، ولی درباره نسبت او با بابک اختلاف وجود دارد. او به گواهی بسیاری از تاریخی نویسان، مردی نیرومند و دلیر بود که سرانجام بر اردوان پنجم اشکانی در دشت هرمزگان پیروز شده و تسخیر سرزمینی که خود به آن ایران میگفت را آغاز کرد.
ساسانیان رفتهرفته توانمندتر شده، هویت فرهنگی، نظامی و مذهبی ایرانشهر را نزدیک به چهارصد سال گسترش داده و مرزها را تا سالهای پایانی برپاییشان، به گستره امپراتوری هخامنشی نزدیکتر کردند، هرچند که با گذشت زمان، دستگاه مذهبی در کار کشورداری و دربار نفوذ بسیار نمود و نبردهای چندین ساله با رومیان نیز، کشور را فرسودند. پرده پایانی شاهنشاهیِ ایرانشهرِ ساسانی، در پایان دوره خسرو پرویز (به پهلوی: ابرویز) با پیروزی سپاه ایران در نبرد اورشلیم (در شاهنامه: گنگ دژ هودخ) فرو افتاد. پیروزی در این نبرد ۲۱ روزه به فرماندهی شهربراز سردار خسرو، و با یاری جنگ افزارهای سنگین و دژکوب و منجنیق، همراه شد با فرستادن چلیپای ترسایان (صلیب اصلی مسیح) از اورشلیم به پایتخت ایران. اما این رویداد خشم رومیان مسیحی را به دلیل بیاحترامی به چلیپای مسیح برانگیخت؛ نبردهایی به شکست و پَس نشینی سپاه ایران انجامید و سرانجام خسروپرویز، شاه نیرومند و با ارادهای که با وجود اشتباهها و معایبش، در دوران پادشاهی خود جلوی زیادهخواهی بزرگان را گرفته بود، با خشم بزرگان بخاطر شکستها، به ظاهر با مکر و دسیسه از سوی برخی سپاهیان، و با همکاری پسرش شیرویه (قباد دوم) کشته شد.
با مرگ خسرو، و در پی آن مرگ شک برانگیز قباد (که بسیاری از برادران خود را کشت)، در زمانی کمتر از شش ماه، چرخه ای مرگبار از کینه توزی، جاه طلبی و خونخواهی آغاز شد و به فروپاشی دستگاه ساسانی انجامید. بسیاری از بزرگان و ارتشیان کشته شده تا آنجا که در نبود مردان خاندان شاهی، پوران دختر خسرو پرویز و پس از او، آزرمیدخت، خواهر پوراندخت را به شاهی برگزیدند. با گزینش های پیدرپی و برگزیدن بیش از ده شاهنشاه به مدت تنها چهار سال، یزدگرد سوم از سوی بزرگان استخر برگزیده شد ولی چون نسبتی نزدیک با شاه نداشت محبوبیتی نیافت. سرانجام لشکر خلیفه عمرابن الخطاب آگاه از ناتوانی مرزبانان، رفته رفته به کشور نفوذ کرد. بازمانده سپاه ایران در نبرد جسر (یا نبرد پل) پیروز شده، ولی دو نبرد سرنوشت سازِ قادسیه و نهاوند با پیروزی اعراب پایان یافتند. پایتخت ایران، شهر تیسفون (به عربی مدائن) در ۶۳۷ میلادی به دست اعراب افتاد، یزدگرد سوم با سرنوشتی نامعلوم گریخت و اثری از او نماند؛ به گمان برخی تاریخ نگاران، آسیابانی از مرو او را بخاطر جامه زربفتاش کشت. با مرگ یزدگرد به سال ۶۵۱ میلادی، شاهنشاهی ساسانی پایان یافت، هرچند که بازماندگان خاندان شاهی در ایران، یا گریختگان به چین، از جمله پیروز پسر یزدگرد؛ برای استقلال دوباره ایرانشهر از خلافت عمر بسیار کوشیدند.
ATHENA
12-29-2009, 12:12 AM
http://pnu-club.com/imported/2009/12/36.png (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:Senmurv.svg)
سیمرغ، نشان شاهنشاهی ساسانی
ATHENA
12-29-2009, 12:13 AM
http://pnu-club.com/imported/2009/12/942.jpg (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:Ctesiphon-ruin_1864.jpg)
ویرانه ایوان خسرو در تیسفون، ۱۸۶۴
ATHENA
12-29-2009, 12:13 AM
http://pnu-club.com/imported/2009/12/943.jpg (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:%D8%B3%D8%A7%D8%B3% D8%A7%D9%86%DB%8C.jpg)
(http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:%D8%B3%D8%A7%D8%B3% D8%A7%D9%86%DB%8C.jpg)
گستره شاهنشاهی ساسانی
ATHENA
12-29-2009, 12:13 AM
http://pnu-club.com/imported/2009/12/944.jpg (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:London_264.JPG)
شمشیر طلای اردشیر بابکان در موزه بریتانیا.
ATHENA
12-29-2009, 12:14 AM
ساسانیان و رقیبانشان
دولت بیزانس که در بخش شرقیِ تصرفهای خود، با دولتی توانمند مانند ساسانیان سروکار داشت و آن را نیرومندترین دشمن خود میدانست، گرفتاریهای زیادی هم در غرب و هم در شمال تصرفهایِ خود، به خصوص در اروپا داشت. این گرفتاریها، مانع از آن میشد که بیزانس همه نگاهِ خود را صرف مرزهای شرقیِ خود کند و به همین سبب، دستگاه ساسانی، مانند دستگاه اشکانی، توانسته بود پایتختِ خود (تیسفون) را، در کنار رودِ دجله قرار دهد و از نزدیک بودنِ پایتختاش به مرزهای دشمن، بیمی نداشته باشد. دولت ساسانی هم در شرق، و هم در شمالِ مرزهای خود، گرفتاریهای زیاد داشت که گاهی به میزان خطرناک و تهدید کنندهای میرسید. بدین گونه سیاست خارجیِ دستگاه ساسانی، یکسره در رابطه با شرق و غرب خلاصه میشد. اما دستگاه ساسانی در این زمان، خود را به اندازه کافی نیرومند نشان داد و توانست ایرانشهر را از آسیبهای ویرانگر و خطرآفرین دور نگه دارد و در داخل کشور، برای مردم ایران، زندگی مرفه همراه با امنیت تامین کند.
این دستگاه، فرهنگی پربار در زمینه سیاست و کشورداری، اخلاق، رابطههای سالم اجتماعی و هنر به وجود آورد، که پس از نابودی و ویرانیِ سیاسیاش، اثرهای خود را در نسلهای پسین و فرهنگ دیگر همسایگان، به روشنی نشان داد. با اینکه دشمنان شناخته شده دستگاه ساسانی، دولت پیشرفته بیزانس و دولتهای نیمه پیشرفته شمال و شرقِ کشور بودند، شکست این دستگاه، نه از سوی این دشمنان، بلکه از دو سوی پیشبینی نشده بود. نخست، فروپاشی از درون، و پس از آن، از دولتی بود که با آنکه همه توانِِ جنگیاش قومهای بیابان گرد بودند، ولی بنیه سیاسی و اجتماعیاش برپایه بینش دینی-فکریِ نیرومندی بود که دولتها و دشمنان دیگر ساسانی، ازش بیبهره بودند. دستگاه اسلامی که در آغاز سده هفتم میلادی در شهر مدینه برپا شده بود، از جهت روحی و معنوی چنان نیرومند شده بود که تأثیر فرهنگیاش بر کشورهای همسایه، همانند چیرگیِ دیگر قومهای بادیه نشین و صحرانورد، گذرا نبود. این تأثیر فرهنگی چنان عمیق بود که با همه گسستگی و سستیِ سیاسی و جنگیِ اعراب، پس از دو قرن چیرگی، اثرهایش هنوز ماندگار است.
ATHENA
12-29-2009, 12:14 AM
گاهشمار شاهنشاهان ساسانی
(تاریخ بر پایه سالنمای میلادی)
* اردشیر یکم (اردشیر بابکان) (پیرامون ۲۲۴-۲۴۳)
* شاپور یکم (پیرامون ۳/۲۴۲-۲۷۲)
* هرمز یکم (۲۷۲-۲۷۳)
* بهرام یکم (۲۷۳-۲۷۶)
* بهرام دوم (۲۷۶-۲۹۳)
* بهرام سوم (۲۹۳)
* نرسی (۲۹۳-۳۰۲)
* هرمز دوم (۳۰۲-۳۱۰)
* آذرنرسی (۳۱۰)
* ملکه ایفرا مادرشاپور۲ (۳۱۰)
* شاپور دوم (ذوالاکتاف) (۳۱۰-۳۷۹)
* اردشیر دوم (۳۷۹-۳۸۳)
* شاپور سوم (۳۸۳-۳۸۸)
* بهرام چهارم (۳۸۸-۳۹۹)
* یزدگرد یکم (۳۹۹-۴۲۱)
* بهرام پنجم (بهرام گور) (۴۲۱-۴۳۹)
* یزدگرد دوم (۴۳۹-۴۵۷)
* هرمز سوم (۴۵۹-۴۵۷)
* پیروز یکم (۴۵۸-۴۸۴)
* بلاش (۴۸۴-۴۸۸)
* قباد یکم (۴۸۸-۴۹۷)
* جاماسب (۴۹۷-۴۹۹)
* قباد یکم (۴۹۹-۵۳۱) (پادشاهی دوباره)
* خسرو یکم (خسرو انوشیروان) (۵۳۱-۵۷۹)
* هرمز چهارم (ترکزاد) (۵۷۹-۵۹۰)
* بهرام ششم (۵۹۰-۵۹۱)
* خسرو دوم (خسرو پرویز) (۵۹۱-۶۲۸)
* قباد دوم (شیرویه) (۶۲۸)
* اردشیر سوم (۶۲۸-۶۳۰)
* شهربراز (۶۳۰)
* خسرو سوم (۶۳۰)
* جوانشیر (۶۳۰)
* پوراندخت (۶۳۰-۶۳۱)
* گشناسب بنده (۶۳۱)
* آزرمی دخت (۶۳۱)
* هرمز پنجم (۶۳۱)
* خسرو چهارم (۶۳۱)
* پیروز دوم (۶۳۱)
* خسرو پنجم (۶۳۱)
* یزدگرد سوم (۶۳۲-۶۵۱)
ATHENA
12-29-2009, 12:15 AM
ساسانیان در تاریخ کلاسیک ایران و منابع بومی
ساسانیان در شاهنامه
پادشاهان ساسانی در شاهنامه از قرار زیرند:
۱.اردشیر بابکان،۲.شاپور پسر اردشیر،۳.اورمزدِ شاپور ۴.بهرامِ اورمزد، ۵.بهرامِ بهرام، ۶.بهرام بهرامیان، ۷.نرسیِ بهرام،۸.اورمزدِ نرسی، ۹.شاپورِ ذوالاکتاف، ۱۰.اردشیرِ نکوکار، ۱۱.شاپور پسر شاپور، ۱۲.بهرامِ شاپور، ۱۳.یزدگردِ شاپور، ۱۴.بهرامِ گور، ۱۵.یزدگرد پسر بهرام گور، ۱۶.هرمز، ۱۷.پیروزِ یزدگرد، ۱۸.بلاشِ پیروز، ۱۹.قباد، ۲۰.نوشینروان، ۲۱.هرمزد، ۲۲.خسرو پرویز، ۲۳.شیرویه، ۲۴.اردشیرِ شیروی، ۲۵.فرآیین(گراز)، ۲۶.پوراندخت، ۲۷.آزرمدخت، ۲۸.فرخزاد، ۲۹.یزدگرد
ATHENA
12-29-2009, 12:15 AM
پادشاهان ساسانی
اردشیربابکان«اردشیر اوّل»{ ۲۲۶ تا ۲۴۰ میلادی} در زمان پادشاهی اردوان پنجم، اردشـیر به پادشاهی گوچیهر رسید . او مایل بود شاه کلّ ایران باشد بنابراین شورش کرد و اردوان را به سختی شکست داد و اشک بیست و نهم در صحنه نبرد کشته شد «۲۲۴ میلادی». بدین ترتیب سلطنت ایران در کف اردشـیر بابکان قرار گرفت . ۲- جنگ اردشـیر با دولت روم اردشیر بابکان به تلافی شکست هایی که اشکانیان در اواخر حکومتشان از رومیان میخوردند به روم لشکر کشید {در این زمان تراژان امپراتور روم بود} او رومیان را شکست داد و نصیبین، حران و ارمنستان را تصرف کرد. به طور کلّی کارهای ارد شیر در جدول زیر خلاصه میشود...
۱- تقسیم مردم به طبقات مختلف و تایین حداقل معیشت و امکانات
۲- احیای سپاه جاویدان مانند هخامنشیان
۳-توجّه ویژه به امنیت عمومی توسّط مامورانی که از مرکز به نقاط مختلف فرستاده میشدند
۴-تصرف هند تا پنجاب
شاپور اوّل {۲۴۰ تا ۲۷۲ میلادی}
شاپور اوّل پسر اردشیر بابکان در آغاز سلطنت با طغیان حران و ارمنستان مواجه شد او به راحتی شورش ارمنستان را خواباند امّا مردم حران چنان مقاومتی از خود نشان دادند که سرکوب آن غیر ممکن مینمود. سر انجام باخیانت شاهزادهٔ حران دروازه باز و شاپور همه را از جمله شاهزاده را میکشد. او پس از فتح حران شهرهای کرمان، خوزستان، عمان، مکران، غرب، خراسان و تورانانطاکیه و نصیبین از گردین شکست خورد و نصیبین از دست او رفت. گردین توسّط سردارانش کشته شد و پس از او فیلیپ عرب به پادشاهی رسید. او مصالحهای با ایران امضا کرد که در آن بین النهرین و ارمنستان به ایران بازگردانده شود. دوّمین جنگ شـاپـور با رومـیـان {از ۲۴۴ تا ۲۷۲ میلادی} شاپور مانند جنگ اوّل خود از فرات گذشت و نواحی اطراف آن را تصرّف کرد و وقتی نیروهای رومی به نزدیکی اردوهای ساسانی رسیدند آنان را در چنان تنگنایی قرار داد که «والرین» امپراتور روم و بسیاری از سپاهیانش اسیر شدند او از اسیران جنگی برای ساختن پل شوش استفاده کرد. او پس از شکست رومیان شهرهای آسیای صغیر، کاپادوکیه را کاملاٌ فتح و از پلمیر شکست خورد. وی به سال ۲۷۲ میلادی درگذشت. شـاپور دوّم {از ۳۱۱ تا ۳۷۹ میلادی} شاپور چشم به جهان نگشوده پادشاه بود و چون ۱۶ ساله شد زمام کشور را به دست گرفت. برخی از مورّخان به او لقب کبیر را دادهاند. اگر انوشیروان در این سلسله نبود مسلّماٌ او نقطهٔ اوج قدرت ساسانیان بود. شاپور در ابتدا از قدرت درباریان کاست {که از زمان کودکی او اختیارات بسیاری داشتند} و از مرزهای عرب نشین دفاع کرد. تصرّف بحرین، در زمان او اتّفاق افتاد. ظاهراً شاپور در طی جنگ با اعراب کتف هایشان را سوراخ میکرد از این رو او را «ذوالاکتاف» می خواندند. با مرگ قسطنطین و تیرداد امپراتوران روم و ارمنستان در سال های ۳۳۷ و ۳۱۴ میلادی شاپور بر سر ارمنستان با روم جنگید. بدین ترتیب ارمنستان دوباره دست ایران افتاد. پس از این کار او اعراب و بت پرستان «آنها از کشور ارمنستان بودند» را تحریک به حمله به روم کرد، آنها موقّتاً شکست خوردند. شاپور به روم حمله و نصیبین را محاصره کرد ولی از عهده شان بر نیامد با این حال سپاه روم را در دشت شکست داده بود و در این زمان با ارمنستان پیمان دوستی بست {۳۴۱میلادی}. شاپور در سال ۳۴۲ میلادی بر بین النهرین حمله برد و در سنجار کنونی با سپاه کنستانتینوس رو در رو شد. رومیان در این نبرد شکستی فاحش یافته و قتل عام شدند. به او در زمانی که پیروزی بر نصیبین را نزدیک میدید خبر رسید که کوشانیان کوچک و هیاطله خیون ها بر مرزهای شرقی حمله بردند او مدّت ۷ سال با آنان جنگید تا توانست بر آنان پیروز شود {۳۵۰-۳۵۷} را فتح کند. نخستین جنگ شـاپـور با رومـیـان {از ۲۴۱ تا ۲۴۴ میلادی} شاپور پس از فتوحات خود متوجّه روم شد و نبردی با آن دولت کرد در نبرد اوّل پس از تصرّف
ATHENA
12-29-2009, 12:16 AM
شرح صلحنامهٔ ایران و روم (۳۵۶ میلادی)
موسونیانوس سردار رومی در خوست صلح کرد. شاپور اوّل برای او چنین نوشت: "شـاپور، شاه شاهان، برادر مهر و ماه و همتای ستارگان به برادر خود کنستانتیوس سلام میرساند و خوش وقت است از این که امپراتور در اثر کسب تجربه به راه راست باز گشتهاست. نیاکان من قلمرو خود را تا رود استریمونو حدود مقدونیه گسترش داده بودند. من در جلال و عظمت و فضیلت بر همهٔ نیاکانم برتری داشتم و وظیفهٔ خود میدانم که ارمنستان و بین النهرین را که به حیله و تزویر از نیاکانم به در کردند، باز ستانم. این سرزمینهای کوچک را که تنها موجب نفاق و خونریزی است، به من باز پس دهید؛ و به شما میگویم که اگر سفیر من بدون پاسخ مثبت باز گردد، پس از انقضای زمستان با تمام نیروی خویش به جنگ شما خواهم آمد." امپراتور روم «کنستانتیوس گشایندهٔ دریاها و خشکیها و خداوند فر و شکوه جاودانی» در پاسخ به «برادرش شاپور» مینویسد: «اگر رومیان گاهی دفاع را بر حمله رجحان مینهند از بیم و ترس نیست، بلکه از راه مداراست. گر چه رومیان گاهی پیروز نشدهاند، ولی هرگز نتیجهٔ قطعی جنگ به زیان آنان نبودهاست.» امپراتور روم با این پاسخ سبکسرانه نتوانست از وقوع جنگ جلوگیری کند و شاپور دوّم تمام سرزمین های ذکر شده در نامه را تسخیر کرد و روم را به سختی شکست داد و پادشاه روم سزای پاسخ بیخردانهٔ خود را یافت. ادامهٔ شاپور دوّم شاپور بر ارمنستان تاخت و سرزمینهای بسیاری تصرّف کرد. امّا سرانجام شکست خورد. او قانونی وضع کرد که دیگر مسیحیت در ایران ممنوع باشد. اگر بعضی خشمهایش را نادیده بگیریم او پادشاهی قدرتمند و با اراده بودهاست. وی در سال ۳۷۹ میلادی در گذشت. اردشیر دوّم {۳۷۹ تا ۳۸۲ میلادی} پس از در گذشت شاپور اوّل برادر زن او به پادشاهی رسید. وی فردی ضعیف النفس، بی اراده و در عین حال بسیار رعیّت پرور، خوش دل، و پاک نیّت بود. بر روی سکّههای به جا مانده از او کلمهٔ نیکوکار (گرب کرتار) مشاهده میشود. او در دوران حکومت خود مسیحیان سرزمینی که قبلاً بر آن حکومت میکرد {آدیابن} را آزار بسیار می داد. به نوشتهٔ برخی مورّخان وی برادر بزرگ شاپور کبیر بودهاست. اردشیر دوّم پس از ۴ سال سلطنت بی فایده به وسیلهٔ بزرگان کشور از مقام خویش خلع گردید.
ATHENA
12-29-2009, 12:16 AM
مانی
مانی «پیامبر» (۲۱۵ تا ۲۷۶ میلادی)
در دوران سلطنت شاپور مانی ادّعای پیامبری و مذهبی تازه آورد که از اختلاط سایر ادیان و مذاهب فراهم ساخته شده و در شرق و غرب دنیای آنروز گسترش یافت. مانی بزرگ زادهای از اشکانیان بود پدرش فاتک از مردم همدان بود. وی در سال ۲۱۵ در یکی از روستاهای نزدیک بابِل به دنیا آمد. وی در کودکی به کسب دانش و فلسفه پرداخت و سپس ادیان زرتشتی، عیسوی، بودایی و یونانی را مورد مطالعه قرار داد و در بیسـت و چـهار سالگی ادّعای پیامبری کرد و سپس به وسیلهٔ «پیروز» برادر شاپور یکم که دین او را پذیرفته بود به دربار راه یافت و کتاب خود «شاپورگان» را به شاپور تقدیم داشت. شاپور دین مانی را پذیرفت و مانی را در ترویج آن دین آزاد گذاشت، مانی به هندوستان و چین سفر و دوباره به ایران بازگشت، در دوران پادشاهی بهرام یکم مؤبدان زرتشتی از پیشرفت دین مانی بیمناک شده شاه را بر آن داشتند که بین آن ها و مانی مناظرهای ترتیب دهند، مانی در این مذاکره شکست خورده به دستور بهرام به زندان افکنده میشود و زیر شکنجه جان میدهد و یا به روایتی دیگر زنده زنده پوست کنده و پوستش را از کاه انباشته و بالای دروازهٔ گندیشاپور آویزان میشود و از آن هنگام آن دروازه باب مانی خوانده میشود. (۲۷۶ میلادی)
ATHENA
12-29-2009, 12:16 AM
سکه های ساسانی
سکه های ساسانی از طلا و نقره و مس بود . سکه های نقره را زوزن می گفتند . تاریخ سکه ها مشخص سالهای سلطنت ساسانی است . خط و زبان سکه ها ، پهلوی ساسانی می باشد .
ATHENA
12-29-2009, 12:17 AM
طبقات اجتماعی دوران ساسانی
در دوران ساسانیان مردمان به پنج طبقه اجتماعی تقسیم میشدند: موبدان، ارتشتاران، دبیران (کارمندان ادارهها)، واستریوشانهوتخشان (پیشهوران). (کشاورزان) و
در آن زمان پیشوای موبدان را موبد موبدان مینامیدند.
فرماندهٔ کل سپاه را سپه بذ مینامیدند و رییس گارد سلطنتی را پشتیکبان سالار. پیاده نظام آن دوران پایگان بودند و رئیس ایشان پایگان سالار. همچنین در دوران ساسانی فرمانده سواران به نام سواران سردار شناخته میشد.
واتسریوشان کشاورزان بودند که رییسشان واستریوشان سالار نام داشت.
رییس پیشهوران هوتخشبذ بود و مسوول آتشکده نیز هیربذ و رئیس ایشان نیز هیربذان هیربذ. رئیس منشیها رادبیر بذشهردادوز. قاضی سپاه را سپاه دادوز، صاحبان زمین را دیس پوهران میگفتند.
ATHENA
12-29-2009, 12:17 AM
شهرهای ساسانی
ساسانیان در طول دوران حکومتشان امیت بسیاری برای کشاورزی و شهر سازی قائل بودند. ساسانیان از همان ابتدای حکومتشان اقدام به ساختن شهرهائی مانند: اردشیر خوره (شهر گور)، داربگرد و.... کردند. شهرهای ساسانی:
* اردشیر خوره (شهر گور)
* بیشاپور
* دارابگرد
* گندی شاپور
* شهر ساسانی مدفون در پشت سد سلمان فارسی
* شهر استخر
ATHENA
12-29-2009, 12:17 AM
استخر (شهر)
اِستَخر نام شهری باستانی است واقع در استان فارس ایران. املای تاریخی آن اصطخر است.كه بزرگترين شهر در دردوران خود بوده كه به گفته تاريخ نويسان اين شهر چهاردروازه داشته كه درحال حاضر يك دروازه درسرپيچ دوراهي مرودشت .ارسنجان قرارداردوديگري درجنوب شهرمرودشت قرارداشته است
در هفت کیلومتری ویرانههای تخت جمشید، ویرانههای شهر استخر معروف به «تخت طاووس» قرار دارد. آثار بجامانده از این شهر شامل دروازه سنگی، ستونها و دیوارههای سنگی است که به روزگار هخامنشی تعلق دارد. در این شهر، بازمانده سازههای اسلامی، ساسانی و اشکانی و ظروف و آثار سدههای آغازین هجری در آن کشف شده است. اب شهر استخر از رود سیوند تامین می شده است.
این شهر تا پایان پادشاهی ساسانیان از آبادترین و با شکوه ترین شهر های ایران باستان بود، اما توسط اعراب تسخیر گردید و به دلیل خیزش های پیاپی مردم (از سال 23 تا سال 29 هجری) بارها فتح شد و مردم آن قتل عام شدند و پس از آن تنها ویرانه ای از آن برجای ماند.
اولین با استخر در زمان عمربن خطاب توسط عثمان بن ابی العاص تسخیر شد و اموال و زمین های مردم به غنیمت گرفته شد و هم چنین برای آخرین بار در سال 29 هجری عبدالله عامر گماشته عثمان پس از تسخیر شهر گور بسوی استخر شتافت تا خیزش چند باره مردم استخر را سرکوب نماید ولی با مقاومت سخت و گسترده آنان روبرو شد، اما سرانجام با سنگدلی و بیرحمی که معمول سرداران و فاتحان عرب بود مردم را کشتار نمود و شهر را دوباره تسخیر کرد.
ATHENA
12-29-2009, 12:18 AM
گندیشاپور
دانشگاه گندی شاپور (که بصورت جندیشاپور نیز نامیده شده) در سال۲۷۱ بدست شاهنشاهان ساسانی در اهواز بنیاد نهاده شد. این فرهنگستان همچنین دارای یک بیمارستان آموزشی و یک کتابخانه بود. بیمارستان گندیشاپور نخستین بیمارستان آموزشی جهان بود. در این فرهنگستان دانشهای فلسفی و پزشکی تدریس میشد و بنا به روایات حبس و مرگ مانی پیغمبر نیز در گندیشاپور روی داده است.
گندیشاپور یکی از هفت شهر اصلی خوزستان بود. نام آن در آغاز «گوند-دزی-شاپور» به معنی "دژ نظامی شاپور" بوده است. دیگر نامهایی که برای آن بهکار میرفته عبارت است از پیلآباد، خوز، نیلاب، نیلاط. در سریانی آن را بیت لاباط مینامیدند.
برخی پژوهشگران بر اینند که بنیادی همانند به گندیشاپور از زمان پارتیان در این جایگاه قرار داشته است. شهری به نام گندیشاپور را شاپور یکم فرزند اردشیر ساسانی پس از شکست دادن سپاه روم به سرکردگی والرین، بنا نهاد. شاپور یکم گندیشاپور را پایتخت خود قرار داد.
نامآوری گندیشاپور بیشتر در زمان خسرو انوشیروان ساسانی انجام گرفت. خسرو انوشیروان گرایش فراوانی به دانش و پژوهش داشت و گروه بزرگی از دانشوران زمان خود را در گندیشاپور گرد آورد. در پی همین فرمان خسرو بود که برزویه، پزشک بزرگ ایرانی، مأمور مسافرت به هندوستان شد تا به گردآوری بهترینهای دانش هندی بپردازد. امروزه شهرت برزویه در ترجمهای است که از کتاب پنچه تنتره هندی به پارسی میانه انجام داد که امروزه به نام کلیله و دمنه معروف است.
بنابراین فرهنگستان گندیشاپور از کانونهای اصلی دانشورزی، فلسفه و پزشکی در جهان باستان شد. در برخی منابع اشاراتی به انجام آزمون و امتحان برای اعطاء اجازه طبابت به دانشآموختگان دانشگاه گندیشاپور شده است. کتاب "تاریخ الحکمه" (سرگذشت فرزانگی) به توصیف این مسئله میپردازد. شاید این نمونه نخستین برگزاری آزمون دانشگاهی در جهان بوده باشد.
تمامی کتابهای شناخته شده آن روزگار در زمینه پزشکی، در کتابخانه گندیشاپور گردآوری و ترجمه شده بود، با اینکار گندیشاپور تبدیل به کانون اصلی انتقال دانش میان شرق و غرب گشت. گندیشاپور و همچنین آموزشگاه وانسیبین که پیش از فرهنگستان گندیشاپور در دزفول بنیاد شده بود تأثیر بزرگی در شکل گرفتن نهاد «بیمارستان» بویژه کلینیک آموزشی در جهان داشتند.
در سالهای آغازین پیدایش دین اسلام در عربستان، دانشکده پزشکی و بیمارستان گندیشاپور شمار زیادی استاد ایرانی، یونانی، هندی و رومی را در خود جا داده بود. گفته شده که حتی پزشک شخصی حضرت محمد (ص)، پیامبر اسلام، نیز از دانشآموختگان (فارغالتحصیلان) دانشکده پزشکی گندیشاپور بوده است.
پس از شکست خوردن شاهنشاهی ایران از تازیان در سال ۶۳۸، فعالیتهای دانشگاهی در گندیشاپور نیز رو به زوال نهاد، با این حال پس از چندی دانش و تجربه و الگوی گندیشاپور به فرمان خلیفه هارون الرشید به بنیاد تازهای به نام خانه فرزانگی (در عربی: بیت الحکمه) در بغداد منتقل شد. نخستین نسل از استادان خانه فرزانگی بغداد همگی دانشآموختگان فرهنگستان گندیشاپور بودند.
امروزه در نزدیکی گندیشاپور باستانی، دانشجویان سنت فرهنگی و دانشی آن کانون باستانی را ادامه میدهند.
ATHENA
12-29-2009, 12:19 AM
دارابگرد
دارابگرد نام یکی پنج شهرستان ایالت فارس در ایران قدیم بوده است. به آن داراگرد و دارابجرد نیز گفته میشده است. در عهدنامه صلح میان حسن بن علی و معاویه تنها خراج این شهر به امام حسن واگذار شده است. این مسئله نشان از اهمیت این شهر در آن روزگار دارد.
ATHENA
12-29-2009, 12:20 AM
شهر ساسانی مدفون در پشت سد سلمان فارسی
این شهر در بررسی های باستان شناسی اسفند 1385 خورشیدی در پشت سد سلمان فارسی در منطقه قیر و کارزین فارس کشف شد و از فروردین تا خرداد 1386 نخستین فصل کاوش آن به سرپرستی دکتر علیرضا جعفری زند انجام گردید. این شهر در حدود 320هکتار وسعت دارد که با آبگیری سد سلمان فارسی غرق خواهد شد.در گورستان این شهر تدفین هائی از دوره فرا هخامنشی تا صدر اسلام به دست آمده است. از این شهر در متون هیچ نامی برده نشده است زیرا در زمان ساسانیان احتمالاٌ بر اثر زلزله از بین رفته است.
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2025 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.