PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین



Fahime.M
12-07-2009, 11:33 AM
اگر شب


مرا درتاريكي خود پناه دهد

ديگر هيچ ستاره اي نخواهد درخشيد

و هيچ صبحي نخواهد شد

اگر شيون كنم

همسايه ام شيون مرا نخواهد شنيد

و چون بميرم

آگاه نخواهد شد

و بر من سوگواري نخواهد كرد

اگر سايه ي خواب

آهسته

آهسته

نزد من بيايد

و به صورتم بنگرد

منصرف ميشود و باز مي گردد

در درونم كسي هست كه مرا سوگواري كند

و با شتاب نزد دوستان رود

به منزلي با ديوارهايي قطور وسر به فلك كشيده

به منازلي

كه چراغ سقفش ستاره ي تاباني است

پنجره هايش خاطره و درهايش

ديدار


نه قفلي


نه چفتي

rasoolnor
12-11-2009, 01:31 AM
روز ماه رمضان زلف نیافشان که فقیه..................بخورد روزۀ خود را به گمانش که شب است

Fahime.M
12-11-2009, 10:36 PM
شادی مجلسيان در قدم و مقدم توست
جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت (گل)

donya88
12-12-2009, 04:22 AM
هنگام صبو ح اي صنم فرخ پي

برساز ترا نه اي و پيش اور مي

كافكند به خاك صد هزاران جم و كي

اين امدن تيرمه و رفتن دي
( ربا عيات خيام )

MAHBOOBEH
12-12-2009, 04:36 AM
چه دعايي كنمت بهتر از اين:
خندهات از ته دل
گريه ات از سر شوق

Fahime.M
12-12-2009, 03:42 PM
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست

به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد

MAHBOOBEH
12-12-2009, 11:11 PM
اي صميمي
اي دوست
گاه و بي گاه لب پنجره خاطره ام مي آيي

اي قديمي
اي خوب
تو مرا ياد كني يا نكني
من به يادت هستم
آرزويم همه سرسبزي توست
دايم از خنده لبانت لبريز
دامنت پر گل باد.

elili
12-13-2009, 08:41 PM
تو مرا می فهمی ...



من تو را می خواهم



و همین ساده ترین قصه یک انسان است



تو مرا می خوانی



من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم



و تو هم می دانی

تا ابد در دل من می مانی

Fahime.M
12-14-2009, 10:36 AM
نه از خاکم، نه از بادم، نه در بندم، نه آزادم ،
نه آن لیلاترین مجنون، نه شیرینم نه فرهادم
فقط مثله تو دل تنگم فقط مثله تو غمگینم
اگر آبی تر از آبم اگر همزاد مهتابم
بدون بی تو چه بیرنگم بدون بی تو چه بی تابم

elili
12-14-2009, 02:57 PM
به دریا بزن قایقت می شوم
حقیرم ولی لایقت می شوم
من عاشق شدن را بلد نیستم
تو یادم بده عاشقت می شوم:303:

Fahime.M
12-17-2009, 11:24 AM
براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده .
براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو.
براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه.
براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن .
براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير .
براي عشق وصال كن ولي فرار نكن .
براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن .
براي عشق بمير ولي كسي رو نكش .
براي عشق خودت باش ولي خوب باشhttp://pnu-club.com/imported/2009/04/129.gif

mahdi271
12-27-2009, 12:16 PM
شب تار است
شب بيمار است
از غريو درياي وحشت زده بيدار است
شب از سايه ها و غريو دريا سرشار است
زيباتر شبي براي دوست داشتن.

با چشمان تو
مرا
به الماس ستاره ها نيازي نيست

به آسمان
بگو

Fahime.M
12-28-2009, 11:14 AM
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد

جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت
دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد

حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد

mohamadasas
01-05-2010, 08:45 PM
يك چشم من اندر غم دلدار گريست
چشم دگرم حسود بود و نگريست

چون روز وصال شداورابستم
گفتم نگريستي نبايد نگريست.

MAHBOOBEH
01-05-2010, 09:33 PM
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
سرها در گريبان است
كسي سر بر نيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد نتواند
كه ره تاريك و لغزان است
و گر دست محبت سوي كس يازي
به اكراه آورد دست از بغل بيرون
كه سرما سخت سوزان است

mohamadasas
01-05-2010, 09:39 PM
اري اغاز دوست داشتن است
گرچه پايان راه ناپيداست
من دگربه پايان راه نيانديشم
كه همان دوست داشتن زيباست
زيباست.

MAHBOOBEH
01-05-2010, 09:54 PM
او شاد كه جان دادنم از غم شده نزديك
من خوش كه ز حال دلم او را خبري هست

MAHBOOBEH
01-07-2010, 05:49 AM
هر كجا محرم شدي دست از خيانت بازدار
اي بسا محرم كه با يك نقطه مجرم ميشود

mohamadasas
01-07-2010, 05:58 AM
ازصداي سخن عشق نديدم خوشتر
يادگاري كه دراين گنبد دووار بماند

MAHBOOBEH
01-07-2010, 06:07 AM
هر چند رسد هر نفس از يار غمي
بايد نشود رنجه دل از يار دمي

mohamadasas
01-07-2010, 06:26 AM
اگر از ظلمت ره می ترسی

چلچراغ نگهم را به تو خواهم بخشید

روشنائیهای تنم را كه نشان سحرند

به تو خواهم بخشید

اگر از دوری ره می ترسی، دستهایم را كه پلی بر روی زمان می بندند

به تو خواهم بخشید

اگر از تنگی چشم دگران اگر از حرف كسان می ترسی

من جدا از دگران به تو خواهم پیوست،

خویشتن را در تو گم خواهم كرد

و اگر

ترس تو از خویشتن است

من تو را در رگ و هستی خویش و در همه ی ذرات وجودم

_ كه پر از خواهش توست _

محو و گم خواهم كرد

من وفا و تمامی دل عاشق خود را بی بهانه به تو خواهم بخشید

تا تو از من باشی

تو بیا

تو بیا كه اگر آمدنت دیر شود

و اگر امدنت قصه ی پوچی باشد

من تو را ای همه خوبی!
تا دم مرگ نخواهم بخشید

MAHBOOBEH
01-07-2010, 06:36 AM
قاصدك غم دارم
غم آوارگي و در به دري
غم تنهايي و خونين جگري

قاصدك واي به من،همه از خويش مرا ميرانند
همه ديوانه و ديوانه ترم ميخوانند

مادر من غم هاست
مهد و گهواره ماتم هاست
قاصدك دريابم!روحم عصيان زده و درياييست
آسمان نگهم بارانيست

قاصدك غم دارم
غم به اندازه سنگيني عالم دارم

قاصدك غم دارم
غم من صحراهاست
افق تيره او ناپيداست
قاصدك ديگر از اين پس منم و تنهايي
و به تنهايي خود در هوس عيسايي
و به عيسايي خود منتظر معجزه اي غوغايي

قاصدك حال گريزش دارم
ميگريزم به جهاني كه در آن پستي نيست
پستي و مستي و بد مستي نيست
ميگريزم به جهاني كه مرا ناپيداست
شايد آن نيز فقط يك روياست

mohamadasas
01-07-2010, 07:02 AM
دل ميرود زدستم صاحبدلان خدا را
دردا كه راز پنهان خواهد شد اشكارا:46:

Fahime.M
01-09-2010, 04:26 PM
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از باده ی دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
تا هست ز نیک و بد در کیسه ی من نقدی
در کوی جوانمردان عیار نخواهم شد
آن رفت که می رفتم در صومعه هر باری
جز بر در میخانه این بار نخواهم شد
از توبه قرّابی بیزار شدم ، لیکن
از رندی و قلاشی بیزار نخواهم شد
از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت
وز یار به هر زخمی افکار نخواهم شد
چون یار من او باشد بی یار نخواهم ماند
چون غمخورم او باشد غمخوار نخواهم شد
تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم
تا غمخورم او باشد غمخوار نخواهم شد
چون ساخته ی دردم در حلقه نیارامم
چون سوخته ی عشقم در نار نخواهم شد
تا هست عراقی را در درگه او باری
بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد

MAHBOOBEH
01-11-2010, 04:13 AM
گوهر خود را به بازار دگر
بردم و جستم خريدار دگر
ماندم اندر شهر خود تنها و زار
شهر ديگر جستم و يار دگر
واي بر اين گوهر كزين بازار هم
رفت بايد سوي بازار دگر

mohamadasas
01-11-2010, 04:18 AM
جو عاشق ميشدم گفتم ربودم گوهر مقصود را
ندانستم كه اين دريا چه موج خون فشان دارد:72:

MAHBOOBEH
01-11-2010, 04:46 AM
تا با غم عشق تو مرا كار افتاد
بيچاره دلم در غم بسيار افتاد
بسيار فتاده بود هم در ره عشق
اما نه چنين زار كه اين بار افتاد
سوداي تو را بهانه اي كم باشد
مدهوش تو را ترانه اي بس باشد
در كشتن ما چه ميزني تيغ جفا
ما را سر تازيانه اي بس باشد

Fahime.M
01-13-2010, 11:35 AM
بیا به نیک و بد روزگار خنـــده زنیم
به نقش بندی ناپایدار خنـــده زنیم

کنون که ما همه بازیچگان تقدیریم
بیا به نیک و بد روزگار خنـــده زنیم

MAHBOOBEH
01-15-2010, 04:11 AM
تو بهاري
نه،بهاران از توست

از تو ميگيرد وام
هر بهار اين همه زيبايي را

mohamadasas
01-15-2010, 04:32 AM
حاليا معجزه ي باران را باور كن
وسخاوت را در چشم چمنزارببين
و محبت را در روح نسيم
كه دراين كوچه ي تنگ
با همين دست تهي
روز ميلاد اقاقيها را جشن ميگيرد!
خاك جان يافته است
تو چرا سنگ شدي؟
باز كن پنجره را
وبهاران را باور كن.

MAHBOOBEH
01-15-2010, 04:42 AM
آنگاه كه قلب من
آموخت كه ميبايد
عاشق بشود گفتيك
دير است
و
نخواهي ماند

mohamadasas
01-15-2010, 04:55 AM
چه بي ريا امدم به قلب عاشق تو
باورم شد حرفاي به ظاهر صادق تو

چه پر غرور ميروي از اين دل شكسته
انگار عهدي نبستي با اين عاشق خسته

جنگل چشمام هوا چه سرده
هرنگاه تو حديث درده
رفتن ت شده مصمم
اما دل هنوز باور نكرده

MAHBOOBEH
01-15-2010, 05:18 AM
شيشه پنجره را باران شست
از دل من اما
چه كسي نقش تو را خواهد شست؟!

mohamadasas
01-15-2010, 05:53 AM
نيامدم که بخواهم کنار من باشي
ميان اين همه بيگانه يار من باشي
دلم گرفته تر از بغض مهربان توست
مباداکه تو غمگسار من باشي
تو اي ستاره وحشي که کهکشان زادي
مخواه روي زمين بر مدار من باشي
من از اهالي عشقم نه از حوالي جبر
خطاست اينکه تو در اختيار من باشي
ولي نه!
من که در اينجا دچار پائيزم -
چگونه از تو نخواهم بهار من باشي
تو مي تواني از ان چشم هاي خورشيدي
-دريچه اي به شب سرد و تار من باشي
هميشه کوه بمان
تا هميشه نام تو را صدا کنم
که مگر اعتبار من باشي

MAHBOOBEH
01-15-2010, 06:00 AM
از اينجا ميشود طرح نگاه زخميت را ريخت
و اندوه بزرگ چشم هايت را تماشاكرد
در اينجا ميشود با ريزش باران
فصول ابري چشم هايت را شيرازه بندي كرد
و با ياد نگاه خيس تو
هر لحظه در باران شكوفا شد
از اينجا ميشود بي تابي هر شامگاهت را تماشا كرد
از اينجا ميشود دلواپسي هاي تو را اندازه گيري كرد
از اينجا ميشود

mohamadasas
01-15-2010, 06:40 AM
نمیدانم چرا رفتی ؟
نمی دانم چرا ،
شاید خطا کردم ،
و تو ،
بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی ،
نمی دانم کجا
، تا کی ،
برای چه ؟
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارد و بعد از رفتنت دریاچه بغض کرد و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد.............................................. ......................

Kamyar-m
01-15-2010, 02:14 PM
:281:اي كرده يكي هرچه دويي بامن تو
فرقي نگذاشتي زخود تا من تو
اين عشق مرا با تو چنين يكتا كرد
كه در عجبو تو مني يا من تو ؟

donya88
01-15-2010, 02:31 PM
بزن باران بهاران فصلِ خون است



خيابان سرخ و صحرا لاله گون است




بزن باران که بي چشمان ِ خورشيد




جهان در تيه ِ ظلمت واژگون است

.





بزن باران نسيم از رفتن افتاد




بزن باران دل از دل بستن افتاد




بزن باران به رويشخانهء خاک




گـُل از رنگ و گياه از رُستن افتاد

.





بزن باران که ديوان در کمين اند




پليدان در لباس ِ زُهد و دين اند




به دشتستان ِ خون و رنج ِ خوبان




عَلمداران ِ وحشت خوشه چين اند

.





بزن باران ستمکاران به کارند




نهان در ظلمت ، اما بي شمارند




بزن باران ، خدارا صبر بشکن




که ديوان حاکم ِ مُلک و ديارند

.
. .
بزن باران فريب آئينه دار است





زمان يکسر به کام ِ نابکار است




به نام ِ آسمان و خدعهء دين




بر ايرانشهر ، شيطان شهريار است.





سکوت ِ ابر را گاه ِ شکست است




بزن باران که شيخ ِ شهر مست است




ز خون ِ عاشقان پيمانهء سرخ




به دست ِ زاهدان ِ شب پرست است

.





بزن باران وگريان کن هوا را




سکون بر آسمان بشکن ، خدارا




هزاران نغمه در چنگ ِ زمان ريز




ببار آن نغمه هاي آشنا را

.





بزن باران جهان را مويه سرکن




به صحرا بار و دريا را خبر کن




بزن باران و گــَرد از باغ برگير




بزن باران و دوران دگر کن




.

بزن باران به نام ِ هرچه خوبي ست





بيفشان دست ، وقتِ پايکوبي ست




مزارع تشنه ، جوباران پُر از سنگ




بزن باران که گاه ِ لايروبي ست

.
. .
بزن باران و شادي بخش جان را





بباران شوق و شيرين کن زمان را




به بام ِ غرقه در خون ِ ديارم




بپا کن پرچم ِ رنگين کمان را

.





بزن باران که بي صبرند ياران




نمان خاموش ، گريان شو ، بباران




بزن باران بشوي آلودگي را




ز دامان ِ بلند ِ روزگاران




:103::39:

MAHBOOBEH
01-15-2010, 09:38 PM
من اينجا بس دلم تنگ است
و هر سازي كه ميبينم بد آهنگ است

بيا ره توشه برداريم
قدم در راه بي برگشت بگذاريم
ببينيم آسمان هر كجا آيا همين رنگ است؟؟!!

mohamadasas
01-16-2010, 06:28 AM
پاييز است
بغض اسمان ميتركد
وفرشته ها ميگريند
كسي چه ميداند
براي غريبي من يا تنهايي تو

MAHBOOBEH
01-16-2010, 06:36 AM
به هر خاري مبند اميد زيرا
خدايي جز خداي مهربان نيست

mohamadasas
01-16-2010, 06:52 AM
به هر خاري مبند اميد زيرا
خدايي جز خداي مهربان نيست
همان خدايي كه دراين نزديكيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟

MAHBOOBEH
01-16-2010, 07:10 AM
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
تا در اين پرده جز انديشه او نگذارم

mahdi271
01-16-2010, 11:53 AM
آرزویم این است نتراود اشک از چشمانت مگر از شوق زیاد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز
و به اندازه هر روز تو عاشق باشی
عاشق آنکه تو را می خواهد
و به لبخند تو از خویش رها می گردد
وتو را دوست بدارد به همان اندازه که می خواهی

Fahime.M
01-16-2010, 01:54 PM
دل

سینه به سینه می رود قصه ی دل رباییت
قلب غریب گشته خوش ،تشنه ی آشناییت

شهر، ندیده می زند طرح دو چشم سبز تو
قاب بلند آسمان جلوه ی خود نماییت

همهمه ای به شهر شد ، تا سخنت به شهر گشت
یا همه را ز غم کشی ، یا که کنی فداییت

MAHBOOBEH
01-17-2010, 04:13 AM
تنها
غمگين
نشسته با ماه
در خلوت ساكت و شبانگاه
اشكي به رخم دويد ناگاه
روي تو شكفت در سرشكم
ديدم كه هنوز عاشقم،آه

mohamadasas
01-17-2010, 04:44 AM
تو اگر ميدانستي
كه چه دردي دارد
كه چه زخمي دارد
خنجر از دست رفيقان خوردن
هرگز از من نمي پرسيدي
كه چرا تنهايي

MAHBOOBEH
01-17-2010, 04:53 AM
اي رهنورد
مقصد و مقصود را از ياد مبر
دريغ است راه را منزل بپنداريم

mohamadasas
01-17-2010, 05:18 AM
اي رهنورد
مقصد و مقصود را از ياد مبر
دريغ است راه را منزل بپنداريم
:289:عالي بود...

mahdi271
01-17-2010, 11:11 AM
از انکار تـو می‌ آيم‌ ؛ تمام‌ِ باور دیروز

سرابی‌ بودی‌ از آغاز ؛ نه‌ يك فانوس يلدا سوز

از انکار تــو می‌ آيم‌ ؛ رفیق‌ نارفيقی ها

شکستن‌ های‌ بی‌ وقفه‌ ؛ تمام‌ سهم‌ من‌ از ما

مرا این گونه در برزخ‌ ، رها کردی‌ به‌ آسانی‌

نه‌ همدستی‌ ؛ نه‌ همپايـی ؛ منو این‌ بغض‌ پنهانی‌

من‌ از آئينه‌ ترسیدم‌ ؛ که‌ در آئينه‌ دیوی‌ بود

سکوت‌ من‌ در انکاره‌ ؛ تماشایم‌ غریوی‌ بود

و تنديس تــو ویران‌ شد ؛ به‌ دست‌ عاشقی‌ بت سـاز

چه‌ ساده‌ باورت‌ کردم‌ ؛ دروغین‌ بودی‌ از آغاز

فقط‌ از عشق‌ بود ؛ از عشق‌ ؛ اگر زانو زدم‌ بر خاك

مرا در سایه‌ها بردی ؛ تو ای‌ خورشید ك نا پاك

سرت‌ در حلقه‌ ای‌ از نور ؛ دلت‌ در چنگ‌ اهریمن‌

بمان‌ در اوج‌ این‌ درّه‌ ؛ در این‌ معبد بمان‌ بی من

تـو را هرگز کسی‌ جز من‌ ، دخیلی‌ بر نمی بندد

به‌ این‌ عاشق ترين‌ عاشق‌ ؛ کسی‌ جز تو نمی خندد...

mohamadasas
01-18-2010, 04:45 AM
تاكه بوديم ،نبوديم كسي
كشت مارا غم بي همنفسي

تا كه رفتيم همه يار شدند
تا كه مرديم همه بيدار شدند

قدر ايينه بدانيد كه هست
نه دران لحظه كه افتاد و شكست..

Fahime.M
01-18-2010, 11:36 AM
بیا لحظه ای بیابیم

تا به کسی کمک کنیم

تا طلوع خورشید را ببینیم

تا به تماشای پروازی نشینیم

به صدای باران گوش فرا دهیم

و زندگی را لمس کنیم

mohamadasas
01-18-2010, 10:48 PM
زندگي يعني نا خواسته به دنيا آمدن ،
مخفيانه گريستن ،
ديوانه وار عشق ورزيدن ،
و عاقبت در حسرت آنچه دل ميخواهد و منطق نمي پذيرد
ســـــــــــوختـــن


http://pnu-club.com/imported/2010/01/68.gif (http://p30city.net/showthread.php?do=post_thanks_add&p=86424)

MAHBOOBEH
01-23-2010, 03:27 AM
به پندار تو جهانم زيباست
ديده ام بيناست
زبانم گوياست
قفسم هم از طلاست

بر اين ارزد كه دلم تنهاست؟

مه دخت
01-25-2010, 04:10 PM
شعرى از پابلو نرودا

============
به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
اگر سفر نكنی،
اگر كتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی و موسیقی طبیعت گوش فرا ندهی
اگر برای خودت ارزشی قائل نباشی .



به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
زماني كه خودباوري, عزت نفس را در خودت بكشی،
وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند.



وقتی تمام روزها رو با نفرین به بخت بدت بگذرونی و



از بارون بد شانسی ها که تمومی نداره.




به آرامي آغاز به مردن مي‌كنی

اگر برده ‏ی عادات و عقایدت شوی،
اگر هميشه از يك راه تكراری بروی
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی.



اگر در زندگی هیچ وقت ریسک نکنی ..راههای مختلف رو امتحان نکنی



ورنگ‏های متفاوت به تن نكنی،
یا اگر بادیگران برای آموختن و گسب تجربه صحبت نكنی.




به آرامی آغاز به مردن مي‏كنی
اگر قبل از این که کاری رو شروع کنی نسبت بهش بدبین باشی و اونو انجام ندی
اگر درباره ی چیزهایی که نمی دونی پرسش نکنی
اگر به سوالاتی که جوابشون رو میدونی پاسخ ندی.

تو به آرامی آغاز به مردن مي‏كنی
اگر از شور و حرارت و هیجان
از احساسات سركش،
و از چيزهايی كه چشمانت را به
درخشش وامی‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر مي‌كنند،
دوری کنی.


تو به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
اگر هنگامی كه با شغلت و یا کاری که انجام میدهی
شاد نيستی، آن را عوض نكنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،
اگردنبال روياهایت نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
كه حداقل يك بار در تمام زندگي‏ت ورای مصلحت‌انديشی رفتار کنی . . .


امروز زندگی را آغاز كن!
لازمه ی زندگی تلاش و مخاطره هست نه تنها یک نفس کشیدن ساده
امروز مخاطره كن!

امروز كاری كن!

نگذار كه به آرامی بميری!

تنها با شکیبایی و تلاش مستمر هست که میتونی شادی رو به زندگیت بیاری ..

mohamadasas
01-26-2010, 01:47 AM
بشنو از ني چون حكايت ميكند
از جدايي ها شكايت ميكند
كز نيستان تا مرا ببريده اند
از نفيرم ،مرد و زن ناليده اند.

Fahime.M
02-01-2010, 10:28 AM
دوره گردی خواهم شد
کوچه ها را خواهم گشت
جار خواهم زد:
آی شبنم ، شبنم ، شبنم
رهگذاری خواهد گفت:
راستی را ، شب تاریکیست
کهکشانی خواهم دادش
روی پل دخترکی بی پاست
دب اکبر را بر گردن او خواهم آویخت
هر چه دشنام ، از لبها خواهم بر چید
هر چه دیوار ، از جا خواهم بر کند
رهزنان را خواهم گفت:
کاروانی آمد بارش لبخند!
ابر را پاره خواهم کرد
من گره خواهم زد
چشمان را با خورشید
دلها را با عشق
سایه ها را با آب
شاخه ها را با باد
...

سهراب

elili
02-11-2010, 04:00 PM
زیبای قصه ی من
خواب کدوم طلسمی؟
نبودی من میمردم
نباشی من میمیرم
تو هستی که همیشه
هر لحظه جون میگیرم
وقتی که خیسه چشمات
بغض میکنه خیابون
هم گریه میشه با تو
شرشر تند بارون
بخند تا بخندم
عاشقتم همیشه
گل هر چی غنچه باشه
لب تو که نمیشه

Fahime.M
02-14-2010, 11:12 AM
باز دل مست و خراب است، به دادش برسيد
روز شب در تب و تاب است، به دادش برسيد
ياوران، وقت رجز خواني نامردان شد
مرد تنهاست ثواب است، به دادش برسيد
عقل مي خواست ز بي راهه به راهم بكشد
نقشه اش نقش بر آب است، به دادش برسيد
موج را تا دل ساحل قدمي بيش نماند
آخرين رقص حباب است، به دادش برسيد
تحفه ها رفته به درگاه سليماني، ليك
مور درگير حساب است، به دادش برسيد
عكس يك خنده كه كوچيد زلبها، همه عمر
حبس در غربت قاب است، به دادش برسيد
گرگ در زوزه، گذر بسته،شبان ناپيدا
بخت اين گله به خواب است،به دادش برسيد
ارفع از نخل محبت چه ثمر ميطلبي؟
كار از ريشه خراب است، به دادش برسيد

mohamadasas
02-18-2010, 03:47 AM
از من خشك شاخه گل،توقع جوانه نيست
حسس نفس بريد،مرا طاقت تازيانه نيست

فرشته ي نجات من دير بمن رسيدي
كهنه شده است زخم دل من،كوشش ثمر نكن.

Fahime.M
02-18-2010, 12:59 PM
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس تنگ است
بی خیالی سپر هر درد است
باز هم می خندم
آنقدر می خندم که غم از دل برود.....

اقاقی
02-18-2010, 06:27 PM
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم :291:

mohamadasas
02-18-2010, 09:28 PM
اي كه از كوچه معشوقه ي ما ميگذري
با خبر باش كه سر ميشكند ديوارش!

Fahime.M
02-20-2010, 12:21 PM
زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست
زندگی خوردن و خوابیدن نیست زندگی دیدن و ندیدن نیست
زندگی جنبش و جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
از سراغاز وجود تا بدانجا که خدا می داند

yamahdi
05-05-2010, 12:08 PM
چیست دنیاازخداغافل شدن
نی قماش ونقره ومیزان وزن
آب درکشتی هلاک کشتی است
آب اندرزیرکشتی پشتی است