توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : رباعیات مورد علاقه کاربران باشگاه
**کاربران عزیز می توانند در صورت داشتن رباعیات آنها رااینجا ثبت کنند:**
*گفتم:به قصیده ای سخن ساز کنم
*یاباغزلی ، ترانه آغاز کنم
*امادل بی شکیب نگذاشت مرا
*جزدرنفس رباعی آواز کنم
*رسم
باآنکه رمیده بی اقبال است
ازیاد توشرح سینه مالامال است
از بام توچشم برنمی گردانیم
این رسم کبوتران خونین بال است
*فرصت پرواز
ای یاد تو آرام دل، آوازم ده
باشعله ی شوق خلعت رازم ده
ازجان وجهان به درد خویشم برکن
تاحضرت خود فرصت پروازم ده
*ثنا
جان ازپی جان ثنای تو می گوید
دل از پی دل لقای تو می جوید
سراز پی سر به خاک می غلطدوباز
گل از پی گل به پای تو می روید
*بوی تو
درحادثه ای که بوی تو می آید
صد قافله جان به سوی تو می آید
صحرا صحرا شقایق آتش رنگ
خونبار،به گفت وگوی تو می آید
*بلی
با نفحه ی روح تواگر هست شدیم
باقطره ای از نگاه تومست شدیم
از جام الست تالبی تر کردیم
گفتیم بلی وسخت پا بست شدیم
*تا بام تو
هرچند که پای بسته پر می گیریم
بابال وپر شکسته پر می گیریم
بی واهمه ازهوای طوفانی دشت
تابام تودسته دسته پر می گیریم
*به پای سردویدن
آسان نتوان راه بریدن تاعشق
درد است نشانه ی رسیدن تاعشق
عشق است ومسیر خنجر آجین کردن
ماییم وبه پای سر دویدن تا عشق
*مبعث عشق
درمبعث عشق نور احمد سرزد
آیینه ی ذات حی سرمد سرزد
ازمشرق وحی دردل غار حرا
خورشیدرسالت محمد سرزد
*زمزم خورشید
درصبحدمی که زخم تردید شکفت
از ضربت کفر روح توحید شکفت
بازمزمه ی (فزت ورب الکعبه )
برفرق علی زمزم خورشید شکفت
*روح صلوات
تفسیر نجات رابکشتند به زهر
روح صلوات را بکشتند به زهر
این درد بزرگ را کجا باید گفت؟
(کان آب حیات را بکشتند به زهر)
*چرا؟
بااینکه برآستان آب است حسین
از تاب عطش درالتهاب است حسین
ای آب تومهر مادرش زهرایی
لب تشنه چرا درآفتاب است حسین؟
*حج ناتمام
آن حج که به کعبه ناتمام آوردی
درعرصه ی کربلا تمام آوردی
الحق که هر آنچه عشق را می زیبد
درحضرت کبریا تمام آوردی
*پنجره ی فولادی
ای قلب جهان تپیده درمیعادت
جانداروی خیل دردمندان یادت
خواهم که ببندم این دل درد آگین
بارشته ای از پنجره ی فولادت
*گلپوش ترین بهار
با آمدنت قرار می آید باز
سرسبزی این دیار می آید باز
می آیی وبا طنین سبز قدمت
گلپوش ترین بهار می آید باز
*بشارت
ای منتظران،گنج نهان می آید
آرامش جان عاشقان می آید
بربام سحر طلایه داران ظهور
گفتند که :صاحب الزمان می آید
*اندازه ی آفتاب
بازمزمه ی توآب را فهمیدم
مفهوم گل و گلاب رافهمیدم
ای روح بزرگ عشق، درسایه ی تو
اندازه ی آفتاب را فهمیدم
*باطل السحر سحر
ا ن یار که دردیده ی ما منزل کرد
رنگ شب زخم خورده رازایلکرد
برسینه ی شب به باطل السحر سحر
طغرای طلسم دیو راباطل کرد
*برخاست
برخاست وسحر قاب را برهم زد
آرامش سرد آب رابرهم زد
برخاست ودر طلوع طوفانی عشق
خاموشی شهر خواب رابرهم زد
*ترجیع ترانه ها
ازمرتبه ای که درنشور دل توست
ترجیع ترانه هاحضور دل توست
ای چهره ی آفتابی فصل طلوع
خورشید، شکفتن بلور دل توست
*درچشمانش
آواز هزار خفته درچشمانش
تفسیر قرار خفته درچشمانش
تصویر زلال نور وباران بااوست
گویی که بهار خفته درچشمانش
*آیه ی سحر
تادیده به دیدنش نظر می بندد
تفسیر سپیده راکمر می بندد
هر گاه که آیه ی سحر می خواند
شب ازدل ما بار سفر می بندد
*دیدار تو
دیدارتو رابشارتی می باید
چشمان مرا طهارتی می باید
تاچشم به چشمه نگاهت شویم
ازچشم توام اشارتی می باید
*خط امان
دل از نفست هماره جان می گیرد
دیدار تو را شورروان می گیرد
هرسینه که شرح عاشقی می خواند
از دیده ی توخط امان می گیرد
*کلیم
ای در نفس نرم نسیم آوازت
سرشارتراز موج شمیم آوازت
درگوش دلم بخوان که در می گیرد
چونان نفس گرم کلیم آوازت
*نعره بردار
آیینه ی خامشی به دیوارزدند
بامرکب خون به قلب اسرار زدند
باسینه ی پرترانه رستند زخاک
منصور شدند ونعره بردار زدند
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.