PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شاهکار بینش پژوه



memol
11-17-2009, 11:36 AM
من شعرایی از کتاب "کافه نادری" که شاهکار بینش پژوه نوشتم خوندم به نظرم اشعار زیبایی هستن
به همین دلیل تصمیم گرفتم که با اجازه ترگل جون ومهدی اونا رو اینجا هم بذارم

memol
11-17-2009, 11:46 AM
غزلک، ببخش اگه وداعم عاشقونه نیست

وقت رفتن، روی گونه، قطره ای روونه نیست

اینجا آدما همه با عقلاشون عاشق می شن

توی شهر عاقلا جای من دیوو نه نیست

غزلک، با من نگرد که اعیونا نبیننت

تو رو مثل ما خفیف و دست کم نگیرنت

دور من پیله نکن که شازده های شهرتون

جای شاخه های هرز از تو گلا نچیننت

آخه تو شهر شما دل که خریدار نداره

با فقیری مثل من، اینجا کسی کار نداره

شماها حساب کتاب می کنین و عاشق می شین

ولی تو مرام ما، دل، در و دیوار نداره

memol
11-17-2009, 11:47 AM
سرابه بودن با تو ، رو شد كه دريا نيست
ديگه دل كندن از تو برام پايان دنيا نيست

چه معصوم باورت كردم من ديوونه ساده
بيا از پشت مه بيرون نقابت ديگه افتاده

واسه برگشتنت ديره كه دستات پر ز تقصيره
واسه دل كندن از تو ديگه گريه ام نميگيره

بهاي بودن با تو ، گذشتن از جووني شد
دريغا فصل سبز من ، پر از برگ خزوني شد

ته هر جمله از حرفهات يه بن بست و يه شايد بود
سر هر خواهشت حتي يه اجبار و يه بايد بود

خيال كردم رفيقي تو ، خيال كردم وفاداري
ميخواستم سقف من باشي ولي افسوس كه آواري

سرابه بودن با تو ، رو شد كه دريا نيست
ديگه دل كندن از تو برام پايان دنيا نيست

memol
11-17-2009, 11:48 AM
وقتي كه خوابي نيمه شب تو را نگاه ميكنم
زيباييت را با خدا گاه اشتباه ميكنم
از شرم سر انگشت من پيشاني ات تر ميشود
بوي تنت ميپيچد و دنيا معطر ميشود
گيسويت تابي ميخورد ميلغزد از بازوي تو
از شانه جاري ميشود چون آبشاري موي تو
چون نسترن در بسترم ميگستراني بوي خود
من را نوازش ميكني بر مهربان زانوي خود
اي آفتاب ! اي آفتاب ! امشب بمير و در نيا
اي شب ! بيا بيا مردانه تا روز قيامت سر نيا
آسيمه ميخزم ز خواب اما تو پيشم مانده اي
مجراي نور پنجره با دامنت پوشانده اي
حالا كه خوابي نازنين تو را نگاه ميكنم
در عشق تو ميميرم و با تو گناه ميكنم

memol
11-17-2009, 11:49 AM
رفتي و نوشتي كه از دوري من ملالي نيست
رفتي با يكي ديگه دوست شدي هيچ خيالي نيست
يه روزم نوبت من ميشه واست نامه بدم
ببيني با يكي ديگه ام جاتم اصلا خالي نيست

عروسكي بودن برات كه تو بهم نفس دادي
دلم رو يه روز خريدي ، فرداش آوردي پس دادي
بگو برات من چي بودم ؟ عروسك مغازه اي ؟
كهنه شدم رفتي حالا دنبال عشق تازه اي

ديگه پشت دستم رو داغ ميكنم
كه تاز زنده ام عاشق هيچكي نشم
عاشق هركي بشم خيالي نيست
من فقط اسير تو يكي نشم

memol
11-17-2009, 11:50 AM
كيه كه آخر ديوونگيه واسه چشمهات ؟
كيه جز من كه ميميره واسه لحن خنده هات ؟
كي واسه ات قصه ميگه كه شبها خوابت نبره؟
كيه كه به پات مياد وقتي كه بارون ميباره ؟

كيه كه وقتي تشنته تو ابرها بلوا ميكنه ؟
اگه كه يك جرعه بخواي كوير رو دريا ميكنه ؟
يه شبه موي تو رو به صد تا مهتاب نميده ؟
پات ميسوزه ولي تن به سايه و آب نميده ؟

اون منم كه عاشقونه شعر چشماتو ميگفتم
هنوزم خيسه چشمهام وقتي ياد تو ميفتم

هنوزم مياي بخوابم توي شبهاي پر ستاره
هنوزم ميگم خدايا كاشكي برگرده دوباره

memol
11-17-2009, 11:51 AM
به باد غبطه ميخورم كه لابلاي موي تو راهشو باز ميكنه
مثل يه آهو ميمونه چشم پر از خواهش تو گاهي كه ناز ميكنه
طعنه به خورشيد ميزنم كه پيش داغي تنت هميشه سرد سردشه
ماهو ببين كه زل زده تو شب چارده چشات چله نشين دردشه
ميل دل سنگي تو به نازكاي اين دله سنگ به شيشه ام نزن
تيشه نگاه تو به نازكاي قلبم تيشه به ريشه ام نزن
حتي تو خواب نيمه شب سرزده از راه ميرسي پلكمو زخم ميكني
به فتح قلب من مياي با اون كمون ابروهات وقتي كه اخم ميكني

memol
11-17-2009, 11:52 AM
پاي تو در ميون باشه ماه رو شكارش ميكنم
تو دل شبهات ميريزم روز رو بيدارش ميكنم

خورشيد اگه نگات كنه نور و به زانو ميشونم
گندمي شونه هات رو با پر قو ميپوشونم

پاي تو در ميون باشه كوه رو خرابش ميكنم
قايق درد و غصه رو نقش بر آبش ميكنم

دردا رو جارو ميكنم ، غصه رو پارو ميكنم
نباشه اون جور كه ميخواي دنيا رو وارو ميكنم

دل تو سينه ميتپه اسم تو وقتي كه مياد
از همه دنيا دل من غير از تو كسي رو نميخواد

هزار هزار ليلي شهر مجنون يك نگاهتن
قطار قطار قلندرا ملتمس پناهمن

من كه با گوشه نگام ليلي رو مجنون ميكنم
پاي تو باشه نازنين جونمو قربون ميكنم

من كه زمين زير پام زير بار منته
حيرون يك نگاهتم كه يكمش غنيمته

memol
11-17-2009, 11:53 AM
الهی زنده باشم تا که مرگت را ببینم با دو چشمانم
بیبنم سخت گریانی پریشانی و افتادی به دامانم
ببینم بر زمین خوردی و تنها و گرفتاری
سیه پوش و سیه بختی پریشان و عذاداری
هزاران بار هر روز از خدایت مرگ می خواهی
به دست خویش هر لحظه ز عمر خویش می کاهی
الهی که بپردازی تقاص هر چی را کردی
الهی احتیاج افتد تو را بر رحم نامردی
پشیمان گر شوی حتی تو را دیگر نمی خواهم
اگر همچون گدا حتی نشینی بر سر راهم
تو را هرگز نمی بخشم فراموشت ولی شاید
که پستان را فراموش و بدان را خاک می باید

memol
11-17-2009, 11:54 AM
به روی دل نوشتم من که این منزل فروشی نیست
سرایی که بیارامی لباسی که بپوشی نیست
به روی سینه بنوشتم من که مشکل می پسندم من
به اصرار و به استدعا به کاری که بکوشی نیست
تو گفتی لااقل یکبار گویم دوستت دارم
بدان عشقم نمی آید و اشکال از خموشی نیست
که این جمله ملالت ها ریاضت طلب دارد
چو جامی که بنوشانی چو آبی که بنوشی نیست
بسان تو هزاران کس به عشقم مدعی بودند
برای ادعای تو دگر بیچاره گوشی نیست
به گل مانده بزرگانی که طی الارض می کردند
تو را حتی ستوری مرکبی اسب چموشی نیست
تو عاشق نیستی ابله تو دلالی تو حیوانی
ز عشقم منصرف می شو که کار هر وحوشی نیست

memol
11-17-2009, 12:00 PM
اي عاشقان اي عاشقان دل را چراغاني كنيد
اي مي فروشان شهر را انگور مهماني كنيد

معشوق من بگشوده در روي گداي خانه اش
تا كشم من جرعه اي از ساغر و پيمانه اش

بزم است و رقص است و طرب مطرب نواي سازي كن
در مقدم او بهترين تصنيف را آواز كن

مجنون بوي ليليم ، در كوي او جايم كنيد
همچون غلام خانه اش زنجير در پايم كنيد

من خود ز خود بيگانه ام من خود ندانم كيستم
هست من از هستي او گر او نباشد نيستم

هر سو به هرجا رو كنم رويش هويدا ميشود
در آينه چون رو كنم معشوق پيدا ميشود

او جوهر و او دايرهاو كل و من در كنگره
شرحش به عقلم ميرسد عقلم به شرحش در گره

هرگز خماري نا كشد هركس ز جامش مست شد
نابود بودم بود من از جوهر او هست شد

در هاي و هوي ميكده نام تو را هو ميكشم
با اشك با مژگان خود راه تو را جور ميكشم

بي دانه در دام تو شد اين مهربان آهوي من
در گود تو برا خاك شد اين ناتوان زانوي من

در من دگر مرده است در من ميم و نون
در مرگ راه وصل ماست انا اليه راجعون

memol
11-17-2009, 12:00 PM
خيال نكن نباشي بدون تو ميميرم
گفته بودم عاشقم حرفمو پس ميگيرم

خيال نكن نموني كارم ديگه تمومه
ليلي فقط تو قصه اس جنون ديگه كدومه ؟

كي ميگه تو نباشي ستاره بي فروغه
بزار همه بدونن كه عاشقي دروغه

تو برده اي ميخواستي كه حرفتو بخونه
به پاي بسوزه براي تو بمونه

عروسكي ميخواستي رو طاقچه تون بكاريش
وقتي بازي تموم شد كنج اتاق بزاريش

ديگه براي موندن اتاق تو شلوغه
عروسك ها بدونين كه عاشقي دروغه !!

memol
11-17-2009, 12:03 PM
کی فکر می کرد یه روز نگات این جوری داغونم کنه


آواره و دربدر کوه و بیابونم کنه


عشق تو اینجوری بیاد رخنه کنه تو تن من
مثل یه سیلاب بزنه خراب و ویرونم کنه


کی فکر می کرد منو به هم نشون بدن مردم شهر
قصه ی تو مضحکه ی اهل خیابونم کنه


کی فکر می کرد چشمای تو یه روز بشه اسلحه و
خشاب سرمه ات بزنه گلوله بارونم کنه


از یه نگاه شروع شد و به مرگ من تموم میشه
همیشه این عاشقه که بپای عشق حروم میشه

memol
11-17-2009, 12:05 PM
باز با آن دیگری دیدم تو را
جای قهر و اخم خندیدم تو را
باز گفتی اشتباهت دیده ام
گفتمت باشد ، بخشیدم تو را
باز هم این قصه ات تکرار شد
با رقیبان رفتنت انکار شد
آنقدر کردی که دیگر قلب من
از تو و از عشق تو بیزار شد
آن رقیبان یک شبت می خواستند
ذره ذره پاکی ات می کاستند
شب به مهمان خانه ات مهمان شدند
صبح اما از برت برخاستند
آمدی گفتی پشیمانی دگر
زین پس اما پاک می مانی دگر
گفتمت توبه به گرگان چاره نیست
گفتی ام چون کوه ایمانی دگر
گفتمت باشد بخشیدم تو را
اخم وا کردم و خندیدم تو را
زین حکایت ساعتی نگذشت تا
باز با آن دیگری دیدم تو را