Fahime.M
11-05-2009, 11:46 AM
بررسی آنان و برابری با متون دینی
زن در میان ایرانیان همیشه از ارزش بالایی برخوردار بوده است به طـــوری که ارزش زن را در نوشتههای پیشینیان، چه نوشتههای باستانی و چه نوشتههای بعد از اسلام، میتوان دید.
تاریخ ایران نیز گواهی بر ارزش زن است. جوامع نخستین در ذهن خود دوران مادرشاهـــی را هنوز در یاد دارند ؛ که از فلات ایران آغاز شـــــد و بعد به اروپا به ویـــژه یونان رسید و دوران هلنسیم یونان و روم را رقـم زد. واژهی مقـدس مادر از ریشهی mâ از زبان متقـدم هنـد و اروپایی به معنای مـحافظت کـردن و مراقب بـودن صـدها سـال پیش از به وجود آمدن واژهی پدر از ریشهی pâ از زبان متقدم هند و اروپایی به معنای پایدن (همین ریشه را هنوز هم در زبان فارسی داریم) در میان هند و اروپاییان به کار میرفت. از این روی اسـت که در دوران مادرشاهی که قدرت قبیلهها و سرزمینها در دست زن خانواده بود و زن محور اصلی جامعه بوده است ایزد بانوها به وجود آمدند. از دوران مادرشاهی آثـاری در دسـت اسـت کــه کهنترین ایزد-بانوی (که بیشتر با ایزد بانوان بـاروری ارتباط مستقیـم داشـته اند) در منطقـهی ویلندرف اتریش یافت شده است که به سه هزارهی سوم پیش از میلاد بر میگــردد.
در فـلات ایران ایزد بانو ننهی neneyوالنا elena (ایزد بانوان ایلامی و شوش)، اپم نپات apam napatو مثیره misrah(ایزد بانوان هند و ایرانی)، ایشتار ishtar(ایزد بانوی بابلی و کلدی)، سـرس وی sarsevi(هنـدو) و آفرودیتafrodit، ونـوس venuseو هکات hakataدر یـونان قـدرت فـراوانی داشتند. ایرانیان مهاجـر از خاستگاه آریایی (ایران وئچ) زودتـر بـه تکامل تمدنی رسیدند و در اواخر هزارهی دوم پیش از میلاد از دوران مادرشاهی خارج شدند زیرا دوران جدید به نیروی جسمانی بیشتری نیاز داشت هر چنـد باستان شناسـی تقریباً ثـابت کرده است که زنان دوران مادرشاهی از دید نیروی اندامی بسیار نیرومندتر از زنان کنونی بوده اند و تقاضای آن دوران هم آن را ایجاب می کرد.
ما ایرانیان چند صد سال پیش از دوران پادشاهی ماد از دوران مادرشاهی به دوران مردسالاری وارد شدیم. شاهان مادی به زنان خود احترام بسیاری میگذاشتند و شهبانوهای ایرانی همانند شاهان در امور کشوری سهیم بودند. به گفتهی هرودوت کوروش هخامنشی زیر دست مادر خود ماندانا مینشست.
آموزشهای دینی ایرانی که با آمدن اشوزردشت به درخشانی ویژهای رسید نه تنها جایگاه زن را در اجتماع کم نکرد بلکه یکسانی حقوق زن و مرد را پایه گذاری کرد. در گاتها هر جا اشوزرتشت مردم را برای شنیدن پیامش فرا میخواند از زن (نایری)nairiya و مرد (نا)na جداگانه و با ارزش یگانه نام میبرد و همچنین زن را در هنگام اختیار کردن همسر آزاد میگذارد و حق انتخاب همسر را به زن میدهد. گاتها یسنا ۵۳ بند ۴ اشوزرتشت به همسران جوان سفارش میکند که با خرد همراه شوند. همچنین اشوزرتشت به دختر کوچک خود پورچیست می فرماید: «آن کسی را به همسری برگزین که خرد تو به آن فرمان دهد ».(گاتها ۵۳ بند ۳-۴) و در همین بند از همین هات آزادی را به زنان هدیه میدهد و انتخاب همسر نشانهای از همین آزادی است. همچنین در اوستای متأخر نیز همیشه زنان را بلافاصله بعد از مردان جداگانه و مستقل و با هویت یکسان با مردان میآورد. تساوی بین زن و مرد در دین زرتشتی چنان است که ۶ فروزهی اورمزد اهورامزدا (امشاسپندان در اوستای نو) به ۳ امشاسپند مرد و زن تقسیم میشود. فروزههای وهومنه (بهمن) ، اشه وهیشتا (اردیبهشتامشاسپند) و خَشترَا (شهریور امشاسپند) از جهت واژگانی در دستور زبان اوستایی مردانه و سه فروزه دیگر یعنی سپنته آرمَیتی (سپندارمذ) ، هُوروَتات (خرداد امشاسپند) و اَمرتات (امرداد امشاسپند) از جهت واژگانی زنانه میدانیم.
این تساوی بین زن و مرد که از دین زردشتی وارد فرهنگ ایرانی شد باعث گردید در بسیاری از تمدن و زوایای فرهنگی ایران رسوخ کند. ادبیات نیز از این بعد فرهنگی جدا نماند. ادبیات ایران به زن همیشه احترام ویژه میگذاشت و میگذارد به طوری که افراد شرور داستانها بسیار کم دیده میشود که زن باشند اما وجود داشته اند ؛ برای مثال جادوگران زن در ادبیات ایران بسیار وجود داشته و دارند این در زبان اوستایی پئیریکا pairikaو در زبان پهلوی پری pari به معنای زن بدکار، جادوگر و دوستار بدی است. این پریها از دیو زنی که دختر اهریمن است و جهی jahiنامیده میشود پیروی میکند. در شاهنامه می توان نمونهی آن را در خوان چهارم رستم دید و همچنین در ادبیات پهلوی، ساسانیک، زنی که به فرهاد پیام مرگ شیرین را داد میتوان نام برد.(البته در داستان به روایت نظامی مرد آمدهکه باز خود نمایانگر احترام به زن است) اما در بسیاری از نوشتههای باستانی زن بسیار نیک نقش است.درداستان ویس و رامین که از دوران پارتیان به دست ما رسیده با آنکه ویس دامن خود را به گناه آلوده میبیند اما به وجود آورندگان این داستان زیاد ویس را در متن گناه تنها نمیدانند و رامین را نیز همکار گناه میدانند.
توجه داشته باشید در دین زرتشتی وجودی به نام آدم و حوا و وسوسه ی حوا و چیدن گیاه ممنوعه و جریانات آن وجود ندارد و اعتقاد بر این است که بعد از کیومرث، مشیه و مشیانه از ریشه ی یک گیاه (اکثراً میگویند ریواس) به وجود آمدند و بالیدن و زندگی را نیک آغاز کردند.
فرهنگ نیک نگری به زن در ایران باعث شده است که استاد سخن،فردوسی بزرگ در شاهکار خود به زن همانند فرهنگ خود دیدهی مثبت داشته باشد. در سراسر شاهنامه زنی را نمیتوان یافت که اندیشههای اهریمنی او برجستهتر از اندیشههای اهورایی او باشد. اگر زنانی مانند سودابه هم در شاهنامه گناهکار معرفی شده اند ؛ این زن نمونهی یک آدم معمولی است و در ضمن سودابه را در ذهن داشته باشید که ایرانی نبوده است و ازهاماوران یعنی اقوام آریان غیر مزدیسنی یش از زردشتی بوده است که فرهنگش از فرهنگ مزدیسنی حتی پیش زردشتی بسیار پایینتر بوده است.
در شاهنامه زنان ایرانی دارای نقشی سیار مثبت هستند این نقش را در میان زنان پارسای تورانی نیز میبینیم. همچنان که در فروردین یشت فرَوَشی زنان پارسای سرزمینهای تورانی ستایش شده است (فروردین یشت کرده ی ۳۱ بند ۱۴۳). اگر در شاهنامه فرانک مادر فریدون و کتایون، (در اوستا هوتوس ) همسر گشتاسب، گرد آفرید دخت هژیر و گردیه خواهر بهرام چوبینه از ایرانیان برجسته هستند و ستایش شده اند همانند آنان فرنگیس و منیژه دختران افراسیاب و جریره دختر پیران ویسه نیز به نیکی یاد شده اند.
اما نخستین زنان در شاهنامه چه کسان هستند و از نظر نوشتار دینی و نوشتار ملی چه تفاوتی با هم دارند؟
در شاهنامه نخستین زن یا بهتر بگویم دو نخستین زن، زیرا دو زن با هم یکسان و همراه درون نوشته ها می شوند، دو دختر (در برخی موارد می گویند دو خواهر) جمشید بودند، که اژی دهاک (ضحاک)
پس از چیرگی بر جمشید آنان را به همسری می گیرد، نخستین بار این گونه توصیف میشوند.
دو پاکیزه ازخانهی جمّشیـــــــد
بـرون آوریدند لـرزان چو بید
که جمشید را هر دو دختر بدند
سر بانوان را چو افســـر بدند
ز پوشیده رویان یکی شــهرناز
دگر ماهروئــــی به نام ،ارنواز
شهرناز و ارنواز نام دو دختر جمشید در شاهنامه هستند که نخستین زنان شاهنامه شناخته میشوند. این دو بانو در اوستا به ترتیب سنگهَوک sanghavak و ارنوک arenavak آمده اند. این دو بانو بعد از این که به دست اژی دهاک می افتند به وی سپرده میشوند.
در شاهنامه چاپ مسکو دو بیت است که در میان قلاب قرار دارد و توضیح در مورد سرانجام بعد از دستگیری آنان به دست اژی دهاک است. این دو بیت که در قلاب است در چاپ باستفری بیرون
از قلاب قرار دارد (بیت هایی که در قلاب است نشانگر الحاقی بودن است) این چنین آمده است:
به ایـوان ضحاک بردندشان
بــــدان اژدههافـش سپردندشــان
بپر دختشان از ره بدخویـــی
بیاموختندشان تنبل و جادویـــــی
در این دو بیت واژه ای که می تواند مورد توجه قرار گیرد جادویی است ؛ پیشتر اشارهای کردیم به زنان جادو که به آن در پهلوی پری گویند، پریها زنان جادوگر و در ادبیات ما پریان (در ادیان ابراهیمی شاید همان جن) موجودات شر بوده اند. پریان آدمی را آسیب میرساندند و مایهی فتنه بودند. در داستانهای شهرزاد ِ قصّهگو می توانیم نمونههایی از آن را پیدا کنیم یا در داستان عامیانهی امیرارسلان نامدار، این جادوگران مایهی آسیب وگمراهی جامعه بودند و با افسونهای خود به دین راستی ضربه میزدند. ابتدا این زنان چهرهای مقدس داشته اند ؛ هنگامی که جوامع ابتدایی در متن خرافات زندگی میکردند و این نوع زنان ومردان جادوگر حافظ جامعه به نوعی پنداشته شدند اما با تغییرات فرهنگی ایران و آمدن پیامبر زردشت بزرگ این نقش مانند دیگر نقشهای خرافهای و پنداری نادرست بدل به دیوها، که روزگاری خداهای هند و ایران بوند، شدند که نوعی دشمن دین مزدیسنی به شمار میرفتند.اژی دهاک که در اوستا از دیوان و دشمنان مزدیسنی است وموجودی سه کلهی سه پوزهی شش چشم و مایهی آسیب آدمی تصویر شده است. باید هم همسرانی همانند داشته باشد که او را در آسیب رساندن به مزدیسنان همراهی کنند.اگر چه در شاهنامه جنبهی ملی این اسطوره بیشتر از جنبهی دینی است اما در زوایای پنهان می توان اندیشههای ضد دینی اژیدهاک و فساد او را دید.
در هنگام قیام فریدون و کاوه بر اژی دهاک بخشی از نیایشهای فریدون برای دستیابی بر آژی دهاک به شهرناز و ارنواز اختصاص دارد. در اوستا سه بار نام شهرناز و ارنواز آمده و آن هم در بخش یشتها است و در نیایشهای فریدون نام این بانوان آمده است.در آبان یشت (یشت ۵) که اختصاص به ایزد بانو اردوی سوره آناهیتا دارد در کردهی نهم بندهای ۳۳تا۳۵، در گوش یشت (درَواسپ یشت) که یشت نهم است- کرده ی سوم بندهای ۱۳تا۱۵ و در رام یشت که یشت پانزدهم است کردهی ششم بندهای ۲۳تا۲۵ بیان کنندهی نیایشهای فریدون به ایزدان است ، برای دستیابی به آنچه که میخواهد. متن نیایش فریدون در تمامی یشتهای گفته شده چنین آمده است:« مرا این کامیابی ارزانیدار که من بر «اژی دهاک»- [اژی دهاک] سه پوزهی سه کلهی شش چشم، آن دارندهی هزار [گونه] چالاکی، آن دیو بسیار زورمند دروج، آن دروند آسیب رسان جهان و آن زورمندترین دروجی که اهریمن برای تباه کردن جهان اشه، به پتیارگی در جهان استومند بیافرید- پیروز شوم و هر دو همسرش «سنگهوک» و «ارنوک» را- که برازندهی نگاهداری خاندان و شایسته زایش و افزایش دودمانند- از وی بربایم.»
ایزدان نیایشهای فریدون را پاسخی مثبت میدهند و فریدون به کامیابی میرسد.
نکتهای که در این بند از یشتها مهم است این است که این دو بانو به عنوان دختران جمشید نیامده اند اما در نوشتارهای پهلوی آنان به عنوان دختران جمشید آمده اند و در شاهنامه هر دوی اینان عنوان شده.
در شاهنامه علت این که این دو همسر اژی دهاک شده اند را گفتگوی ارنواز با فریدون این گونه بیان میکند:
چو بشنید ازو این سخن ارنــــــواز
گشــاده شــــدش بر دل پاک راز
بدو گفت شاه آفریدون تویـــــــــــی
که ویران کنی تنبل و جادویـــی
کجا هوش ضحاک بر دست توست
گشاد جهان بر کمربست توست
زتخم کیـــــان ما دو پوشــیده پــاک
شـــده رام با او ز بـیم هـــــلاک
همی جـفـتـن و خاست با جفـت مــار
چگونه تـوان بردن ای شـهریار؟
فریدون پس از نیایش با ایزدان به جنگ اژی دهاک میرود و وی را شکست میدهد. در هنگام درون شدن به کاخ اژی دهاک زنانی را که در پی آنان بوده است را مییابد.
ز اسب اندرون آمد به کاخ بزرگ
جهان ناسپرده جــوان ستـــرگ
برون آوریــــــد از شبـســتان اوی
بتان سیه چشم خورشید روی
بفرمود شستن سرانشـــان نخـسـت
روانشان از آن تیرگـیها بشست
ره داور پـــــــــــاک بـنـمـودشــان
از آلودگـــــــی پـس بـیـالـودشـان
طبیعی است زنانی که هر چند ناخواسته با اژی دهاک نشست و برخاست کرده اند از راه مزدیسنی (توجه به دین زردشتی ننمایید اینجا منظور مزدیسنی پیش از زردشت است) به دور شده اند و راه جادو آموخته اند و بدل به پری شده اند. ابتدایی ترین کار این است که آنان را از این آلودگی بپالایند. فریدون آنها را هم از نظر جسمانی و ظاهری و هم از نظر روانی و اعتقادی دگرگون میکند و به سوی تفکر و اندیشه و فرهنگ نیک بر میگرداند.در دین زردشتی هم پاکی تن اهمّیّت دارد که باید کارهای بیرونی و ظاهری را انجام داد و هم اندیشهها. البته می دانیم که در دین زردشتی اندیشه مهم ترین رکن در دین ست و با اندیشههای نیک است که کارها را میتوان به راستی کشاند.
دکتر بهمن سرکاراتی همکیش دانشمندم در پژوهش ارزندهی خود به نام «بنیان اساطیری حماسهی ملی ایران»این دو خواهر را تجسم مردمانهی دو فروزه و امشاسپند خرداد و امرداد میشمارد. برای آشنایی اندک میگویم که این فروزهها که هستند. فروزهی خرداد در اوستا هوروتات و در پهلوی خردات یا هرداد به معنی رسایی و کمال در گاهان یکی از فروزههای «مزدااهورا» و در اوستای نو، نام یکی از امشاسپندان و نماد کمال و رسایی آفریدگار است که با سپندارمذ و امرداد گروه سه گانه ی امشاسپندان بانوان را تشکیل میدهند. گروهی که نمایشگر جنبهی مادر- خدایی اهورامزدا به شمار میآید نام این امشاسپندان بانو، همواره با نام امشاسپند بانو امرداد همراه میآید و نگاهبانی آب در جهان استومند و خویشکاری بزرگ اوست. چهارمین یشت از یشتهای بیست و یک گانهی اوستا ویژهی ستایش و نیایش خرداد و سومین ماه و ششمین روز ماه به نام اوست. ایزدان تیشتر و فروردین و باد از همکاران و یاوران خردادند و «توروی» دیو که در پهلوی «تاریچ» یا «تریز» یکی از دستیاران و کارگزاران بزرگ اهریمن همستار وی است.
گل سوسن را ویژه ی امشاسپند بانو خرداد میدانند.
در بندهشن دربارهی این امشاسپند این گونه آمده «ششم از مینویان، خرداد است.او از آفرینش گیتی، آب را به خویش پذیرفت.به یاری و همکاری وی، تیر و باد و فروردین داده شدند که تیر(همان تیشتر است )همستاراهریمنی آن آب را به یاری فروردین و فروهر پرهیزگاران ، ستاند، به مینویی به باد بسپارد. باد آن آب را به نیکویی به کشورها راهبر شود، بگذارند، به افزار ابر با همکاران بباراند.»
اما امرداد در اوستا «امره تات» در پهلوی امرداد یا امردات و در فارسی امرداد (به غلط مرداد) به معنی جاودانگی و بیمرگی در گاهان یکی از فروزههای مزدااهورا است ما در اوستای نو به صورت امشاسپند بانویی تجسم یافته که نام وی همیشه همراه با امشاسپند بانو خرداد میآید. امرداد در جهان مینوی نماینده پایداری و جاودانگی اهوره مزدا است و در جهان استومند، نگاهبانی خوردنیهای خویشکاری اوست.پنجمین ماه و هفتمین روز هر ماه را به نام این امشاسپند بانو نامیده اند و گل زنبق گل ویژهی اوست. ایزدان رشن و ارشتات و زامیاد از یاران و همکاران این امشاسپند هستند و زیریچ که دیو گرسنگی است، همستار اوست.در بندهشن دربارهی این امشاسپند بانو میخوانیم «امرداد بیمرگی سرور گیاهان بیشمار است، زیرا او به گیتی گیاه خویش است. گیاهان را رویاند و رمه گوسفند را افزاند ؛ زیرا همهی دامها از او خورند و زیست کنند. به فرشکرد سوشیانت و نوسازی جهان نیز انوش از امرداد آرایند اگر کسی گیاه را رامش بخشد یا بیازارد آنگاه امرداد (از او) آسوده یا آزرده بود ... »
با توجه به این ویژگیها است که برخی از شاهنامه پژوهان شهرناز و ارنواز را نشان منابع طبیعی و منابع ملی می دانند که فریدون با به دست آوردن آنها در اصل به ثروتهای ملی ایران دست یافت و ایران را از دست بیگانه رهایی داد.بعد از داستان شکست اژی دهاک به دست فریدون هرگز سخنی از این دو بانو دیگر زده نمیشود. حتی مادر سه فرزند فریدون هم از اینان نیسنتد ؛ آنان به یک باره در داستان آژی دهاک می آیند و با او میروند، نشان هم نمیگذارند. این به آن دلیل شاید میتواند باشد که تا آخر شاهنامه و بهتر بگویم فرشکرت (رستاخیز) این دو بانو همراه دین بهی و ایرانیان اند و به سرزمین ایران نیرو و ثروت و منابع ملی و حیات میدهند ؛ چنین است اندیشهی پیشینیان و چنین بود نخستین زنان شاهنامه.
روز اورمزد از ماه امرداد سال ۳۷۴۴ زرتشتی
برابر با ۲۶تیرسال ۱۳۸۵ خورشیدی
سرچشمه ها
شاهنامه _فردوسی بزرگ
اوستا_ برگردان جلیل دوست خواه
سیری در آموزش های گاثها –شاد روان موبدان موبد رستم شهزادی بندهشن
فلسفه ی زرتشت (دیدی نو از دین کهن)- فرهنگ مهر
ایران نامک -امان الله قرشی
کیانیان - آرتور کریستین سن
آناهیتا در اسطوره های ایرانی -سوزان گویری
زن در اساطیر ایرانی – عبدالوهاب ولی
ایران از آغاز تا اسلام – رومن گیر شمن
تاریخ هرودوت
فرامرز زعفرانیه
زن در میان ایرانیان همیشه از ارزش بالایی برخوردار بوده است به طـــوری که ارزش زن را در نوشتههای پیشینیان، چه نوشتههای باستانی و چه نوشتههای بعد از اسلام، میتوان دید.
تاریخ ایران نیز گواهی بر ارزش زن است. جوامع نخستین در ذهن خود دوران مادرشاهـــی را هنوز در یاد دارند ؛ که از فلات ایران آغاز شـــــد و بعد به اروپا به ویـــژه یونان رسید و دوران هلنسیم یونان و روم را رقـم زد. واژهی مقـدس مادر از ریشهی mâ از زبان متقـدم هنـد و اروپایی به معنای مـحافظت کـردن و مراقب بـودن صـدها سـال پیش از به وجود آمدن واژهی پدر از ریشهی pâ از زبان متقدم هند و اروپایی به معنای پایدن (همین ریشه را هنوز هم در زبان فارسی داریم) در میان هند و اروپاییان به کار میرفت. از این روی اسـت که در دوران مادرشاهی که قدرت قبیلهها و سرزمینها در دست زن خانواده بود و زن محور اصلی جامعه بوده است ایزد بانوها به وجود آمدند. از دوران مادرشاهی آثـاری در دسـت اسـت کــه کهنترین ایزد-بانوی (که بیشتر با ایزد بانوان بـاروری ارتباط مستقیـم داشـته اند) در منطقـهی ویلندرف اتریش یافت شده است که به سه هزارهی سوم پیش از میلاد بر میگــردد.
در فـلات ایران ایزد بانو ننهی neneyوالنا elena (ایزد بانوان ایلامی و شوش)، اپم نپات apam napatو مثیره misrah(ایزد بانوان هند و ایرانی)، ایشتار ishtar(ایزد بانوی بابلی و کلدی)، سـرس وی sarsevi(هنـدو) و آفرودیتafrodit، ونـوس venuseو هکات hakataدر یـونان قـدرت فـراوانی داشتند. ایرانیان مهاجـر از خاستگاه آریایی (ایران وئچ) زودتـر بـه تکامل تمدنی رسیدند و در اواخر هزارهی دوم پیش از میلاد از دوران مادرشاهی خارج شدند زیرا دوران جدید به نیروی جسمانی بیشتری نیاز داشت هر چنـد باستان شناسـی تقریباً ثـابت کرده است که زنان دوران مادرشاهی از دید نیروی اندامی بسیار نیرومندتر از زنان کنونی بوده اند و تقاضای آن دوران هم آن را ایجاب می کرد.
ما ایرانیان چند صد سال پیش از دوران پادشاهی ماد از دوران مادرشاهی به دوران مردسالاری وارد شدیم. شاهان مادی به زنان خود احترام بسیاری میگذاشتند و شهبانوهای ایرانی همانند شاهان در امور کشوری سهیم بودند. به گفتهی هرودوت کوروش هخامنشی زیر دست مادر خود ماندانا مینشست.
آموزشهای دینی ایرانی که با آمدن اشوزردشت به درخشانی ویژهای رسید نه تنها جایگاه زن را در اجتماع کم نکرد بلکه یکسانی حقوق زن و مرد را پایه گذاری کرد. در گاتها هر جا اشوزرتشت مردم را برای شنیدن پیامش فرا میخواند از زن (نایری)nairiya و مرد (نا)na جداگانه و با ارزش یگانه نام میبرد و همچنین زن را در هنگام اختیار کردن همسر آزاد میگذارد و حق انتخاب همسر را به زن میدهد. گاتها یسنا ۵۳ بند ۴ اشوزرتشت به همسران جوان سفارش میکند که با خرد همراه شوند. همچنین اشوزرتشت به دختر کوچک خود پورچیست می فرماید: «آن کسی را به همسری برگزین که خرد تو به آن فرمان دهد ».(گاتها ۵۳ بند ۳-۴) و در همین بند از همین هات آزادی را به زنان هدیه میدهد و انتخاب همسر نشانهای از همین آزادی است. همچنین در اوستای متأخر نیز همیشه زنان را بلافاصله بعد از مردان جداگانه و مستقل و با هویت یکسان با مردان میآورد. تساوی بین زن و مرد در دین زرتشتی چنان است که ۶ فروزهی اورمزد اهورامزدا (امشاسپندان در اوستای نو) به ۳ امشاسپند مرد و زن تقسیم میشود. فروزههای وهومنه (بهمن) ، اشه وهیشتا (اردیبهشتامشاسپند) و خَشترَا (شهریور امشاسپند) از جهت واژگانی در دستور زبان اوستایی مردانه و سه فروزه دیگر یعنی سپنته آرمَیتی (سپندارمذ) ، هُوروَتات (خرداد امشاسپند) و اَمرتات (امرداد امشاسپند) از جهت واژگانی زنانه میدانیم.
این تساوی بین زن و مرد که از دین زردشتی وارد فرهنگ ایرانی شد باعث گردید در بسیاری از تمدن و زوایای فرهنگی ایران رسوخ کند. ادبیات نیز از این بعد فرهنگی جدا نماند. ادبیات ایران به زن همیشه احترام ویژه میگذاشت و میگذارد به طوری که افراد شرور داستانها بسیار کم دیده میشود که زن باشند اما وجود داشته اند ؛ برای مثال جادوگران زن در ادبیات ایران بسیار وجود داشته و دارند این در زبان اوستایی پئیریکا pairikaو در زبان پهلوی پری pari به معنای زن بدکار، جادوگر و دوستار بدی است. این پریها از دیو زنی که دختر اهریمن است و جهی jahiنامیده میشود پیروی میکند. در شاهنامه می توان نمونهی آن را در خوان چهارم رستم دید و همچنین در ادبیات پهلوی، ساسانیک، زنی که به فرهاد پیام مرگ شیرین را داد میتوان نام برد.(البته در داستان به روایت نظامی مرد آمدهکه باز خود نمایانگر احترام به زن است) اما در بسیاری از نوشتههای باستانی زن بسیار نیک نقش است.درداستان ویس و رامین که از دوران پارتیان به دست ما رسیده با آنکه ویس دامن خود را به گناه آلوده میبیند اما به وجود آورندگان این داستان زیاد ویس را در متن گناه تنها نمیدانند و رامین را نیز همکار گناه میدانند.
توجه داشته باشید در دین زرتشتی وجودی به نام آدم و حوا و وسوسه ی حوا و چیدن گیاه ممنوعه و جریانات آن وجود ندارد و اعتقاد بر این است که بعد از کیومرث، مشیه و مشیانه از ریشه ی یک گیاه (اکثراً میگویند ریواس) به وجود آمدند و بالیدن و زندگی را نیک آغاز کردند.
فرهنگ نیک نگری به زن در ایران باعث شده است که استاد سخن،فردوسی بزرگ در شاهکار خود به زن همانند فرهنگ خود دیدهی مثبت داشته باشد. در سراسر شاهنامه زنی را نمیتوان یافت که اندیشههای اهریمنی او برجستهتر از اندیشههای اهورایی او باشد. اگر زنانی مانند سودابه هم در شاهنامه گناهکار معرفی شده اند ؛ این زن نمونهی یک آدم معمولی است و در ضمن سودابه را در ذهن داشته باشید که ایرانی نبوده است و ازهاماوران یعنی اقوام آریان غیر مزدیسنی یش از زردشتی بوده است که فرهنگش از فرهنگ مزدیسنی حتی پیش زردشتی بسیار پایینتر بوده است.
در شاهنامه زنان ایرانی دارای نقشی سیار مثبت هستند این نقش را در میان زنان پارسای تورانی نیز میبینیم. همچنان که در فروردین یشت فرَوَشی زنان پارسای سرزمینهای تورانی ستایش شده است (فروردین یشت کرده ی ۳۱ بند ۱۴۳). اگر در شاهنامه فرانک مادر فریدون و کتایون، (در اوستا هوتوس ) همسر گشتاسب، گرد آفرید دخت هژیر و گردیه خواهر بهرام چوبینه از ایرانیان برجسته هستند و ستایش شده اند همانند آنان فرنگیس و منیژه دختران افراسیاب و جریره دختر پیران ویسه نیز به نیکی یاد شده اند.
اما نخستین زنان در شاهنامه چه کسان هستند و از نظر نوشتار دینی و نوشتار ملی چه تفاوتی با هم دارند؟
در شاهنامه نخستین زن یا بهتر بگویم دو نخستین زن، زیرا دو زن با هم یکسان و همراه درون نوشته ها می شوند، دو دختر (در برخی موارد می گویند دو خواهر) جمشید بودند، که اژی دهاک (ضحاک)
پس از چیرگی بر جمشید آنان را به همسری می گیرد، نخستین بار این گونه توصیف میشوند.
دو پاکیزه ازخانهی جمّشیـــــــد
بـرون آوریدند لـرزان چو بید
که جمشید را هر دو دختر بدند
سر بانوان را چو افســـر بدند
ز پوشیده رویان یکی شــهرناز
دگر ماهروئــــی به نام ،ارنواز
شهرناز و ارنواز نام دو دختر جمشید در شاهنامه هستند که نخستین زنان شاهنامه شناخته میشوند. این دو بانو در اوستا به ترتیب سنگهَوک sanghavak و ارنوک arenavak آمده اند. این دو بانو بعد از این که به دست اژی دهاک می افتند به وی سپرده میشوند.
در شاهنامه چاپ مسکو دو بیت است که در میان قلاب قرار دارد و توضیح در مورد سرانجام بعد از دستگیری آنان به دست اژی دهاک است. این دو بیت که در قلاب است در چاپ باستفری بیرون
از قلاب قرار دارد (بیت هایی که در قلاب است نشانگر الحاقی بودن است) این چنین آمده است:
به ایـوان ضحاک بردندشان
بــــدان اژدههافـش سپردندشــان
بپر دختشان از ره بدخویـــی
بیاموختندشان تنبل و جادویـــــی
در این دو بیت واژه ای که می تواند مورد توجه قرار گیرد جادویی است ؛ پیشتر اشارهای کردیم به زنان جادو که به آن در پهلوی پری گویند، پریها زنان جادوگر و در ادبیات ما پریان (در ادیان ابراهیمی شاید همان جن) موجودات شر بوده اند. پریان آدمی را آسیب میرساندند و مایهی فتنه بودند. در داستانهای شهرزاد ِ قصّهگو می توانیم نمونههایی از آن را پیدا کنیم یا در داستان عامیانهی امیرارسلان نامدار، این جادوگران مایهی آسیب وگمراهی جامعه بودند و با افسونهای خود به دین راستی ضربه میزدند. ابتدا این زنان چهرهای مقدس داشته اند ؛ هنگامی که جوامع ابتدایی در متن خرافات زندگی میکردند و این نوع زنان ومردان جادوگر حافظ جامعه به نوعی پنداشته شدند اما با تغییرات فرهنگی ایران و آمدن پیامبر زردشت بزرگ این نقش مانند دیگر نقشهای خرافهای و پنداری نادرست بدل به دیوها، که روزگاری خداهای هند و ایران بوند، شدند که نوعی دشمن دین مزدیسنی به شمار میرفتند.اژی دهاک که در اوستا از دیوان و دشمنان مزدیسنی است وموجودی سه کلهی سه پوزهی شش چشم و مایهی آسیب آدمی تصویر شده است. باید هم همسرانی همانند داشته باشد که او را در آسیب رساندن به مزدیسنان همراهی کنند.اگر چه در شاهنامه جنبهی ملی این اسطوره بیشتر از جنبهی دینی است اما در زوایای پنهان می توان اندیشههای ضد دینی اژیدهاک و فساد او را دید.
در هنگام قیام فریدون و کاوه بر اژی دهاک بخشی از نیایشهای فریدون برای دستیابی بر آژی دهاک به شهرناز و ارنواز اختصاص دارد. در اوستا سه بار نام شهرناز و ارنواز آمده و آن هم در بخش یشتها است و در نیایشهای فریدون نام این بانوان آمده است.در آبان یشت (یشت ۵) که اختصاص به ایزد بانو اردوی سوره آناهیتا دارد در کردهی نهم بندهای ۳۳تا۳۵، در گوش یشت (درَواسپ یشت) که یشت نهم است- کرده ی سوم بندهای ۱۳تا۱۵ و در رام یشت که یشت پانزدهم است کردهی ششم بندهای ۲۳تا۲۵ بیان کنندهی نیایشهای فریدون به ایزدان است ، برای دستیابی به آنچه که میخواهد. متن نیایش فریدون در تمامی یشتهای گفته شده چنین آمده است:« مرا این کامیابی ارزانیدار که من بر «اژی دهاک»- [اژی دهاک] سه پوزهی سه کلهی شش چشم، آن دارندهی هزار [گونه] چالاکی، آن دیو بسیار زورمند دروج، آن دروند آسیب رسان جهان و آن زورمندترین دروجی که اهریمن برای تباه کردن جهان اشه، به پتیارگی در جهان استومند بیافرید- پیروز شوم و هر دو همسرش «سنگهوک» و «ارنوک» را- که برازندهی نگاهداری خاندان و شایسته زایش و افزایش دودمانند- از وی بربایم.»
ایزدان نیایشهای فریدون را پاسخی مثبت میدهند و فریدون به کامیابی میرسد.
نکتهای که در این بند از یشتها مهم است این است که این دو بانو به عنوان دختران جمشید نیامده اند اما در نوشتارهای پهلوی آنان به عنوان دختران جمشید آمده اند و در شاهنامه هر دوی اینان عنوان شده.
در شاهنامه علت این که این دو همسر اژی دهاک شده اند را گفتگوی ارنواز با فریدون این گونه بیان میکند:
چو بشنید ازو این سخن ارنــــــواز
گشــاده شــــدش بر دل پاک راز
بدو گفت شاه آفریدون تویـــــــــــی
که ویران کنی تنبل و جادویـــی
کجا هوش ضحاک بر دست توست
گشاد جهان بر کمربست توست
زتخم کیـــــان ما دو پوشــیده پــاک
شـــده رام با او ز بـیم هـــــلاک
همی جـفـتـن و خاست با جفـت مــار
چگونه تـوان بردن ای شـهریار؟
فریدون پس از نیایش با ایزدان به جنگ اژی دهاک میرود و وی را شکست میدهد. در هنگام درون شدن به کاخ اژی دهاک زنانی را که در پی آنان بوده است را مییابد.
ز اسب اندرون آمد به کاخ بزرگ
جهان ناسپرده جــوان ستـــرگ
برون آوریــــــد از شبـســتان اوی
بتان سیه چشم خورشید روی
بفرمود شستن سرانشـــان نخـسـت
روانشان از آن تیرگـیها بشست
ره داور پـــــــــــاک بـنـمـودشــان
از آلودگـــــــی پـس بـیـالـودشـان
طبیعی است زنانی که هر چند ناخواسته با اژی دهاک نشست و برخاست کرده اند از راه مزدیسنی (توجه به دین زردشتی ننمایید اینجا منظور مزدیسنی پیش از زردشت است) به دور شده اند و راه جادو آموخته اند و بدل به پری شده اند. ابتدایی ترین کار این است که آنان را از این آلودگی بپالایند. فریدون آنها را هم از نظر جسمانی و ظاهری و هم از نظر روانی و اعتقادی دگرگون میکند و به سوی تفکر و اندیشه و فرهنگ نیک بر میگرداند.در دین زردشتی هم پاکی تن اهمّیّت دارد که باید کارهای بیرونی و ظاهری را انجام داد و هم اندیشهها. البته می دانیم که در دین زردشتی اندیشه مهم ترین رکن در دین ست و با اندیشههای نیک است که کارها را میتوان به راستی کشاند.
دکتر بهمن سرکاراتی همکیش دانشمندم در پژوهش ارزندهی خود به نام «بنیان اساطیری حماسهی ملی ایران»این دو خواهر را تجسم مردمانهی دو فروزه و امشاسپند خرداد و امرداد میشمارد. برای آشنایی اندک میگویم که این فروزهها که هستند. فروزهی خرداد در اوستا هوروتات و در پهلوی خردات یا هرداد به معنی رسایی و کمال در گاهان یکی از فروزههای «مزدااهورا» و در اوستای نو، نام یکی از امشاسپندان و نماد کمال و رسایی آفریدگار است که با سپندارمذ و امرداد گروه سه گانه ی امشاسپندان بانوان را تشکیل میدهند. گروهی که نمایشگر جنبهی مادر- خدایی اهورامزدا به شمار میآید نام این امشاسپندان بانو، همواره با نام امشاسپند بانو امرداد همراه میآید و نگاهبانی آب در جهان استومند و خویشکاری بزرگ اوست. چهارمین یشت از یشتهای بیست و یک گانهی اوستا ویژهی ستایش و نیایش خرداد و سومین ماه و ششمین روز ماه به نام اوست. ایزدان تیشتر و فروردین و باد از همکاران و یاوران خردادند و «توروی» دیو که در پهلوی «تاریچ» یا «تریز» یکی از دستیاران و کارگزاران بزرگ اهریمن همستار وی است.
گل سوسن را ویژه ی امشاسپند بانو خرداد میدانند.
در بندهشن دربارهی این امشاسپند این گونه آمده «ششم از مینویان، خرداد است.او از آفرینش گیتی، آب را به خویش پذیرفت.به یاری و همکاری وی، تیر و باد و فروردین داده شدند که تیر(همان تیشتر است )همستاراهریمنی آن آب را به یاری فروردین و فروهر پرهیزگاران ، ستاند، به مینویی به باد بسپارد. باد آن آب را به نیکویی به کشورها راهبر شود، بگذارند، به افزار ابر با همکاران بباراند.»
اما امرداد در اوستا «امره تات» در پهلوی امرداد یا امردات و در فارسی امرداد (به غلط مرداد) به معنی جاودانگی و بیمرگی در گاهان یکی از فروزههای مزدااهورا است ما در اوستای نو به صورت امشاسپند بانویی تجسم یافته که نام وی همیشه همراه با امشاسپند بانو خرداد میآید. امرداد در جهان مینوی نماینده پایداری و جاودانگی اهوره مزدا است و در جهان استومند، نگاهبانی خوردنیهای خویشکاری اوست.پنجمین ماه و هفتمین روز هر ماه را به نام این امشاسپند بانو نامیده اند و گل زنبق گل ویژهی اوست. ایزدان رشن و ارشتات و زامیاد از یاران و همکاران این امشاسپند هستند و زیریچ که دیو گرسنگی است، همستار اوست.در بندهشن دربارهی این امشاسپند بانو میخوانیم «امرداد بیمرگی سرور گیاهان بیشمار است، زیرا او به گیتی گیاه خویش است. گیاهان را رویاند و رمه گوسفند را افزاند ؛ زیرا همهی دامها از او خورند و زیست کنند. به فرشکرد سوشیانت و نوسازی جهان نیز انوش از امرداد آرایند اگر کسی گیاه را رامش بخشد یا بیازارد آنگاه امرداد (از او) آسوده یا آزرده بود ... »
با توجه به این ویژگیها است که برخی از شاهنامه پژوهان شهرناز و ارنواز را نشان منابع طبیعی و منابع ملی می دانند که فریدون با به دست آوردن آنها در اصل به ثروتهای ملی ایران دست یافت و ایران را از دست بیگانه رهایی داد.بعد از داستان شکست اژی دهاک به دست فریدون هرگز سخنی از این دو بانو دیگر زده نمیشود. حتی مادر سه فرزند فریدون هم از اینان نیسنتد ؛ آنان به یک باره در داستان آژی دهاک می آیند و با او میروند، نشان هم نمیگذارند. این به آن دلیل شاید میتواند باشد که تا آخر شاهنامه و بهتر بگویم فرشکرت (رستاخیز) این دو بانو همراه دین بهی و ایرانیان اند و به سرزمین ایران نیرو و ثروت و منابع ملی و حیات میدهند ؛ چنین است اندیشهی پیشینیان و چنین بود نخستین زنان شاهنامه.
روز اورمزد از ماه امرداد سال ۳۷۴۴ زرتشتی
برابر با ۲۶تیرسال ۱۳۸۵ خورشیدی
سرچشمه ها
شاهنامه _فردوسی بزرگ
اوستا_ برگردان جلیل دوست خواه
سیری در آموزش های گاثها –شاد روان موبدان موبد رستم شهزادی بندهشن
فلسفه ی زرتشت (دیدی نو از دین کهن)- فرهنگ مهر
ایران نامک -امان الله قرشی
کیانیان - آرتور کریستین سن
آناهیتا در اسطوره های ایرانی -سوزان گویری
زن در اساطیر ایرانی – عبدالوهاب ولی
ایران از آغاز تا اسلام – رومن گیر شمن
تاریخ هرودوت
فرامرز زعفرانیه