PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آموزش ویژوال بیسیک 6



TAHA
10-30-2009, 11:49 PM
آشنایی با ویژوال بیسیک 6



تاریخچه ویژال بیسیک.

با شناختی که از تاریخچه ویژوال بیسیک بدست می آورید راحت تر می توانید از آن استفاده کنید.
شرکت مایکروسافت ویژوال بیسیک را براساس یک زبان برنامه نویسی به نام بیسیک که برای مبتدیان نوشته شده است ساخت.
زبان ویژوال بیسیک بیشتر از 35 سال به اشکال مختلف رایج بوده. در واقع طراحان این زبان می خواستند یک زبان برنامه نویسی برای استفاده مبتدیان طراحی کنند.برنامه نویسان جدید می توانند با استفاده ازبیسیک به سرعت به شرع برنامه نویسی های حرفه ای با زبان های cobol .fortran . assembler
در مقایسه به بیسیک کار بیشتری نیاز داشت.
طبیعت بصری ویژوال بیسیک
دیدید که ویژال بیسیک 6 چیزی بیشتر از یک زبان برنامه نویسی است. از ویژوال بیسیک در نام آن visualبه معنای بصری یا محیط نمایشی . است.
کار با ویژال بیسیک 6
در اولین بار که برنامه را باز می کنید با پنجره new project روبه رو می شوید در این قسمت
نوع فورم خود را انتخاب کرده ماننده activex|standardو....
این پنجره شامل 3 قسمت بوده
New:در این پنجره امکان انتخاب فورم مورد نظر شما امکان پذیر می باشد.
Existing:در این پنجره امکان انتخاب project های مختلف که در مکانهای مختلف ذخیره یا... امکان انتخاب می باشد.
Recent:در این قسمت هر projectرا که ذخیره می کنید به صورت دسته ای جمع می شود حالا یک فایلی
در درایو Dباشد حالا چه در درایو c.
DON.T SHOW THIS DIALOG IN THE FUTURE
این قسمت جلو گیری از باز شدن پینجره NEW PRIJECT می باشد.
HELP:از این قسمت وقتی امکان استفاده می باشد که نرم افزار MSDN را نصب کرده باشید.
معرفی قسمت های بیسیک.
نوار ابزار:TOOLBAR:نوار ابزار VB زیر منو قرار دارد. ویژال بیسیک کلا چهار نوار ابزار دارد:
STANDARD:این نوار ابزار زیر منو ظارهر است و پیش فرض است.
DEBUG:وقتی از ابزارهای رفع اشکال برای ردیابی و اصلاح اشکالات استفاده می کنید. این نوار ابزار ظاهر می شود.
EDIT:این نوار ابزار برای تنظیم کردن اشیاء بر روی فرم می باشد
FORM EDITOR:این نوار ابزار برای تنظیم کردن اشیاء بر روی فرم می باشد.
جعبه ابزار:TOOLBOX:
در این پنجره تمامی شئعی های مختلف برای کار بر روی فرم هستند و حتا امکان اضافه کردن به این پنجره ها می باشد.
پنجرهPROJECT:در این پنجره فرم های انتخبی شما با هر گروه و هر فرم مشخص شده است.
پنجرهPROPERTISE:

این پنجره امکان تنضیمات لازم برای هر شیئی را مشخص می کنید

TAHA
10-30-2009, 11:50 PM
قسمت دوم ساخت اولین برنامه برای درک آسان بودن نرم افزار بیسیک الان می خواهم برایتان یک برنامه ساده بنویسم که فقط با چند خط ساده نوشته شده است . چون الان تازه اول کار هستیم از توابع و کارهای دیگرش شروع نمی کنم. ابتدا 2 عدد Taxtboxگزاشته از جعبه ابزار کد زیر را در Text1 قرار داده. If Text1.text="hiphop" Then Text2.text="metallicai" End If کد بسیار راحتی بود. خط اول گفتیم که اگر در Text1 نوشتند hiphop د خط دوم نوشتیم در Text2 بنویسد metallica و در آخر گفتیم پایان درک کد بالا باید آسان باشد. ما از دستور If استفاده کردیم که در درسهای آینده خواهم گفت. دستور بالا يك آموزش بود براي اينكه به شما نشان بدهيم كه ويژوال بيسيك چه قدر آسان مي باشد. معرفی بری فراخوانی کامپننت ها یا شیئی ها که در قسمت toolbar میتوانید دید. البطه خودتان هم می توانید چنین شیئی یا کامپوننت های بسازید ولی الان وقتش نیست در قسمت های بعدی آموزش می دهم. با زدن کلید ctrl+t یا از پنجره projectبر روی coomponntes کلیک کرده . پنجره componntes قابل مشاهده است. پنجره control کنترل ها یا کامپوننت های از قبل تعریف شده برای کار است که با کلید بر روی هر کدام اعمال خواصی را انجام می دهد. و با کلیک بر روی browse..امکان انتخاب از داخل هارد را امکان پذیر می باشد. فرمت این کامپوننت های ocxمی باشد. insertabel قسمت مخصوص کامپوننت های برنامه های مختلف می باشد . مانند ماکرومدیا فلش و..... که با انتخاب هر کدام می توانید مثالا می خواهید یک فایل فلش را در برنامهه خود بگزارید. به وسیله این کامپوننت های امکان پذیر است.مانند گزاشتن فیلم. صدا. تصاویر متحرک و ...... . . . . که با انتخاب هر کدام در کنار toolbar نمایان می شود

TAHA
10-30-2009, 11:50 PM
کار با فايل در ويژوال بيسيک - بخش اول

مقدمه

بعلت عدم وجود اشاره گر در ويژوال بيسيک عمليات کار با فايلها در آن نسبتاً ساده می باشد .
بطور کلی فايلها بر دو نوع هستند :
1 - فايلهای متنی Text File : اين فايلها فقط شامل کاراکترهای اسکی و برخی کاراکترهای خاص مانند انتهای خط و انتهای فايل هستند .
۲ - فايلهای باينری Binary File : شامل هر نوع کاراکتری می توانند باشند و کاربردهای گسترده ای دارند مانند بانک های اطلاعاتی ، فايلهای اجرائی ، فايلهای گرافيکی و غيره
ويژوال بيسيک می تواند با هر دو نوع فايل کار کند .

چگونگی باز کردن فايلها

قبل از اينکه بتوان عمليات ورودی/خروجی را روی يک فايل انجام داد ابتدا بايستی آنرا باز کرد . باز کردن فايلها در ويژوال بيسيک توسط دستور Open انجام می شود . فرمت کلی اين دستور بصورت زير است :

Open filename [For mode] [Access access][lock] As [#]filenumber [Len=reclen]x


[ پارامترهای داخل کروشه اختياری هستند . ]
filename نام فايلی است که می خواهيم آنرا باز کنيم .
mode حالت باز کردن فايل است . اين حالتها عبارتند از :
- Input : فايل بعنوان ورودی باز می شود .
- Output : فايل بعنوان خروجی باز می شود .
- Binary : فايل از نوع باينری باز می شود .
- Append : فايل طوری باز می شود که بتوان به انتهای آن چيزی اضافه کرد .
- Random
access نوع دسترسی به فايل را مشخص می کند . انواع دسترسيها عبارتند از :
- Read : خواندن فايل
- Write : نوشتن در فايل
- ReadWrite : خواندن و نوشتن فايل
lock نوع دسترسی ساير برنامه ها به اين فايل را مشخص می کند . انواع دسترسيها عبارتند از :
- Shared : دسترسی اشتراکی
- Lock Read
- Lock Write
- Lock Read Write
filenumber عددی است که ويژوال بيسيک از آن برای دسترسی به فايل استفاده می کند .اين عدد بايستی برای هر فايل منحصر بفرد و بين ۱ تا ۵۱۱ باشد . برای بدست آوردن اولين شماره آزاد می توان از تابع FreeFile استفاده کرد .
reclen :طول بافر فايل است . اين عدد بايستی از ۳۲۷۶۷ کو چکتر باشد .

در صورتی که فايلی که توسط filename مشخص شده وجود نداشته و فايل برای Append ، Binary ، Output و يا Random باز شده باشد در اينصورت يک فايل جديد با اين نام ساخته می شود .
در صورتی که فايل بصورت باينری باز شده باشد پارامتر Len ناديده گرفته می شود .

چگونگی بستن فايل

پس از پايان کار با فايل برای بستن آن از دستور Close استفاده می کنيم . فرمت اين دستور بصورت زير است :

Close #filenumber


دستور Close بدون هيچ پارامتری تمام فايلهای باز را می بندد .

کار با دايرکتوری

۱ - گرفتن Dir : توسط دستور Dir می توان نام فايلهای موجود در يک دايرکتوری را بر اساس پارامترهايي که به آن می دهيم پيدا کنيم . برای مثال :

Myfile=Dir$("c:\text\*.txt)"x


دستور فوق نام اولين فايل موجود در دايرکتوری C:\TEXT را که پسوند آنها txt باشد در متغير Myfile قرار می دهد . اگر دستور فوق را بدون پارامتر مجدداً اجرا کنيم نام دومين فايل برگرداننده می شد و الی آخر
Dir دارای يک پارامتر اختياری است که نوع فايلهای مورد نظر را نيز می توان با آن مشخص نمود . مثال :

Myfile=Dir$("c:\text\*.txt",vbNormal)x


مقادير ممکن اين پارامتر عبارتند از :
vbNormal ، vbHidden ، vbSystem ، vbDirectory
۲ - تغيير دايرکتوری : برای تغيير دايرکتوری از دستور ChDir استفاده می شود مثال :

ChDir "c:\windows\system32"x


۳ - تغيير درايو : برای تغيير درايو از دستور ChDrive استفاده می شود مثال :

ChDrive "E:"x


۴ - ساخت دايرکتوری : برای ايجاد دايرکتوری جديد از دستور MKDir استفاده می شود مثال :

MKDir "c:\MyFolder"x


۵ - حذف دايرکتوری : برای حذف دايرکتوری از دستور RmDir استفاده می شود مثال :

RmDir "C:\MyFoler"x

TAHA
10-30-2009, 11:50 PM
کار با فايل در ويژوال بيسيک - بخش دوم


خواندن از فايل :

1 - دستور Input : توسط دستورهای Input و Line Input می توان محتوای فايلهای متنی و باينری را خواند .
دستور Input به دو صورت بکار می رود :
Input #Filenumber,ReadData
ReadData=Input(Charnum,Filenumber)x
دستور اول کل يک فايل را خوانده و در متغير ReadData قرار می دهد . دستور دوم ، تعداد Charnum بايت از فايلی با شماره Filenumber را خوانده و در متغير ReadData قرار می دهد .
اين دو دستور تمام کاراکترهای موجود در فايل را می خوانند . برای اينکه بتوان فايل را خط به خط خواند ، از دستور Line Input استفاده کنيد :
Line Input #Filenumber,ReadData
البته از دستور Line Input بيشتر برای خواندن فايلهای متنی استفاده می شود زيرا ممکنست در فايل باينری هيچ کاراکتر انتهای خط ( CRLF ) وجود نداشته باشد و يکباره کل فايل خوانده شود .

۲ - دستور Get : از اين دستور برای خواندن فايلهای باينری با دسترسی تصادفی ( Random Access ) استفاده میشود :
Get #Filenumber,[Recordnum%],ReadData
اين دستور رکورد شماره Recordnum را از فايلی با شماره Filenumber می خواند و در متغير ReadData قرار می دهد . علامت کروشه نشان می دهد که پارامتر Recordnum اختياری است و در صورتيکه ذکر نشود داده ها از رکورد بعدی فايل ( جائيکه اشاره گر فايل آنجا قرار دارد ) خوانده می شوند .

نوشتن در فايل :

۱ - دستور Print : توسط اين دستور می توان اطلاعاتی را در فايل قرار داد :
Print #FileNumber,WriteData
دستور فوق محتويات متغير WriteData را در فايلی با شماره FileNumber می نويسد . بوسيله دستور Print می توان اطلاعات را بصورت خط به خط در فايل نوشت برای مثال :
Print #1,"Hello Visual Basic"+Vbcrlf
عبارت Vbcrlf نشان دهنده کاراکتر انتهای خط ( CRLF ) در ويژوال بيسيک می باشد .

۲ - دستور Put : اين دستور برای نوشتن داده ها در فايلهای باينری با دسترسی تصادفی بکار می رود :
Put #FileNumber,[Recordnum],WriteData
اين دستور محتويات متغير WriteData را در رکورد شماره Recordnum قرار می دهد .

تعيين محل رکورد در فايلهای با دسترسی تصادفی :

برای منتقل کردن اشاره گر فايل به يک رکورد در يک فايل باينری با دسترسی اتفاقی ، از دستور Seek استفاده می شود . اين دستور محل يک بايت را در فايل می گيرد و اشاره گر فايل را در آنجا قرار می دهد بنابراين دستورات Put و Get می توانند با اين رکورد کار کنند :
Seek #FileNumber,RecordNumber

تشخيص انتهای فايل :

برای اينکه متوجه شويم به انتهای يک فايل رسيده ايم از دستور EOF استفاده می کنيم . اين دستور يکی از مقادير True يا False را بر می گرداند که نشان می دهد به انتهای فايلرسيده ايم يا نه . از اين تابع در حلقه های Do-While استفاده می شود :
Do While Not (EOF(FileNumer))x
.
.
.
Loop
حلقه فوق تا زمانيکه فايل موردنظر به انتها نرسيده باشد اجرا خواهد شد .

بدست آوردن طول يک فايل :

بوسيله دستور LOF می توان طول محتويات يک فايل را بدست آورد :
FileSize=LOF(FileNumber)x

بدست آوردن محل اشاره گر فايل :

توسط دستور Loc می توان محل جاری اشاره گر فايل را بدست آورد . اجرا شدن اين دستور محل اشاره گر را تغيير نمی دهد :
FilePosition=Loc(FileNumber)x

TAHA
10-30-2009, 11:51 PM
کار با فايل در ويژوال بيسيک - بخش سوم

ساير عمليات کار با فايل :

۱ - حذف فايل : برای حذف يک يا چند فايل از دستور Kill استفاده می شود :
Kill "C:\Temp\MyFile.txt"x
Kill "C:\Temp\*.txt"x

۲ - انتقال فايل : برای انتقال يک فايل از يک دايرکتوری به دايرکتوری ديگر از دستور Name استفاده می شود . مبدا و مقصد بايستی روی يک درايو باشند . اگر دايرکتوری مبدا و مقصد يکی باشد فايل تغيير نام داده می شود :
Name "C:\Temp\File1.txt" To "C:\Temp2\File2.txt"x

۳ - کپی کردن فايل : برای کپی کردن يک فايل از يک دايرکتوری به دايرکتوری ديگر از دستور FileCopy استفاده می شود :
FileCopy "\File1.txt\ To "C:\Temp\File2.txt"x

۴ - بدست آوردن تاريخ و زمان آخرين تغيير فايل و يا زمان ايجاد فايل : برای اين کار از دستور FileDateTime استفاده می شود . ابتدا بايستی يک متغير از نوع Variant تعريف کرده و سپس توسط اين دستور تاريخ و زمان موردنظر را استخراج کنيم :
Dim FileInfo As Variant
FileInfo=FileDateTime("C:\Temp\MyFile.txt")x

۵ - استخراج طول فايل : برای بدست آوردن طول يک فايل بر حسب بايت از دستور FileLen استفاده می شود :
FileSize=FileLen("C:\MyFile.txt")x

۶ - تغيير صفت يک فايل : برای تغيير صفت يک فايل از دستور SetAttr استفاده می شود . پارامترهای اين دستور عبارتند از :
0 : فايل معمولی
2 : فايل مخفی
4 : فايل سيستمی

SetAttr FileNumber,FileAttrib

مقابله با خطاهای کار با فايل :

در زمان کار با فايلهای احتمال زيادی وجود دارد که خطا بوجود آيد . بنابراين بايستی در زمان کار با فايلها در صورت ممکن از روتينهای مقابله با خطا استفاده کنيم . شايع ترين خطاهای کار با فايل عبارتند از :

۵۲ : شماره يا نام فايل صحيح نيست
۵۳ : فايل پيدا نشد
۵۴ : حالت فايل صحيح نيست
۵۵ : فايل قبلاً باز شده
۵۸ : فايل از قبل وجود دارد
۵۹ : طول رکورد صحيح نيست
۶۱ : ديسک پر است
۶۲ : عبور از انتهای فايل
۶۳ : شماره رکورد صحيح نيست
۷۰ : دسترسی ممنوع است
۷۱ : ديسک آماده نيست
۷۶ : مسير پيدا نشد

در هنگام مقابله با خطا بهتراست از يک ساختار Select-Case استفاده کنيد :
Select Case Err
Case 71
MsgBox "Drive is Not Ready"x
.
.
.
End Select

TAHA
10-30-2009, 11:53 PM
ايجاد ساختارهاي داده اي در ويژوال بيسيک - بخش اول

مقدمه :

ساختارهاي داده اي از نظر تعداد اعضا به دو دسته استاتيک و ديناميک تقسيم مي شوند . ساختارهاي استاتيک مثل آرايه هاي يک بعدي و آرايه هاي دو بعدي ، تعداد اعضاي آنها در زمان طراحي برنامه مشخص مي شود و در طول اجراي برنامه ثابت است اما تعداد اعضاي ساختارهاي داده اي ديناميک در طول اجراي برنامه تغيير مي کند . ليست پيوندي ( LinkList ) ، پشته ( Stack ) ، صف ( Queue ) و درختهاي باينري ( Tree Binary) ، نمونه هايي از ساختارهاي داده اي ديناميک هستند .
ليست پيوندي شامل مجموعه اي از عناصر داده اي است که اضافه و حذف اعضا در هر جاي ليست ممکن است .
پشته يک ساختار داده اي مهم در کامپايلرها و سيستم هاي عامل است که عمل اضافه و حذف عناصر از ابتداي آن انجام مي شود .
صف يک ساختار داده اي است که عمل اضافه کردن از انتها و عمل حذف کردن از ابتداي آن انجام مي شود .
درختهاي دودويي براي جستجوي بسيار سريع ، ذخيره سازي داده ها و کامپايل عبارات استفاده مي شوند .

نوع داده Variant :

نوع داده variant براي متغيرهايي بکار مي رود که بطور صريح نوع آنها تعريف نشده است مثال :
Dim value As Variant
اين نوع داده مي تواند هر نوع داده اي را در خود ذخيره کند . همچنين براي ايجاد ساختارهاي داده اي مثل ليست هاي پيوندي ، صف ، پشته و درخت مناسب است .
نوع داده موجود در variant مي توان توسط توابع VarType و TypeName تعيين کرد . تابع VarType يک مقدار صحيح برمي گرداند که نشان دهنده نوع ذخيره شده در variant است .
مثال :
Dim value as Variant
value= Hello x
در اينصورت مقدار بازگشتي ( VarType( value برابر 4 خواهد بود .
تابع TypeName يک رشته برمي گرداند که نشان دهنده نام نوع داده ذخيره شده در variant است .

اخذ حافظه بطور ديناميک Dynamic Memory Allocation :

براي ايجاد و نگهداري ساختارهاي داده اي ديناميک بايستي در هنگام اجراي برنامه بتوان فضاي بيشتري براي نگهداري داده هاي جديد بدست آورد . با استفاده از کلمه کليدي New مي توان در ويژوال بيسيک حاقظه ديناميک گرفت :
Set NewNode=New ListNode
که ListNode يک شي از ساختار داده اي مورد نظر ماست .

کلاسهاي خود ارجاعي :

کلاس خودارجاعي نوعي کلاس است که داراي يک اشاره گر ( Pointer ) به يک شي از همان نوع کلاس باشد . براي مثال اگر کلاس ما به اسم ClistNode باشد و متغير زير را در آن تعريف کنيم ، اين کلاس يک کلاس خود ارجاعي است :
Private mNextNode as ClistNode
از mNextNode براي لينک دادن اعضاي يک ساختار داده اي ديناميک بهم استفاده مي شود ( بعبارت ديگر گره زدن يک شي از کلاس ClistNode به يک شي ديگر از همان کلاس ) . شي هاي خودارجاعي مي توانند به همديگر لينک شوند و ساختارهاي داده اي مثل ليست پيوندي ، صف ، پشته و درخت را ايجاد کنند .
شکل زير دو شي خود ارجاعي را نشان مي دهد که بصورت يک ليست بهم لينک شده اند . عبارت NULL بدين معنا است که شي خودارجاعي به شي ديگري اشاره نمي کند ( Nothing ) و نشان دهنده انتهاي ساختار داده است .

TAHA
10-30-2009, 11:53 PM
ايجاد ساختارهاي داده اي در ويژوال بيسيک - بخش دوم

ليست پيوندي

همانطور که گفته شد ليست پيوندي مجموعه اي از يکسري داده است که اين داده ها از نوع اشيا خودارجاعي هستند . ( هر شي خودارجاعي داراي يک متغير نوع variant براي نگهدار مقدار و يک اشاره گر به شي بعدي است ) . هر عضو ليست پيوندي را يک گره گويند . هر ليست پيوندي از طريق يک اشاره گر به اولين گره قابل دسترسي است . گره هاي بعدي از طريق قسمت لينک موجود در هر گره قابل دسترس هستند . همچنين لينک آخرين گره با Nothing تنظيم مي شود که انتهاي ليست را نشان مي دهد .
مزيت اصلي ليست هاي پيوندي نسبت به آرايه اينست که تعداد عناصر ليست پيوندي قابل تغيير است . بعبارت ديگر ليست هاي پيوندي بصورت ديناميک هستند و طول آنها قابل تغيير است اما سايز آرايه ثابت است . ( البته ويژوال بيسطک از آرايه هاي با سايز متغير نيز پشتيباني مي کند اما اين عمل تغيير سايز اتوماتيک نيست .)
عمل درج در ليست پيوندي ساده است و تنها بايستي دو اشاره گر تغيير يابد .
ليست هاي پيوندي را مي توان به سادگي با قراردادن هر عضو جديد در محل صحيح بصورت sortشده نگهداري کرد .
اعضاي ليست پيوندي در حافظه بصورت پيوسته ذخيره نمي شوند بنابراين نمي توان فوراً به هر عضو ليست دسترسي داشت ( بر خلاف آرايه ) .
براي ايجاد ليست پيوندي در ويژوال بيسيک نياز به سه کلاس است :

1 – کلاس ClistNode : کلاسي است که هر گره از ليست را توصيف مي کند :

private mNodeData as Variant
private mNextNode as ClistNode
public Property Get Data() as Variant
Data=mNodeData
End Property
Public Property Let Dta(ByVal vNewValue as Variant)x
MNodeData=vNewValue
End Property
Public Property Get NextNode() as ClistNode
Set NextNode=mNextNode
End Property
Public Property Let NextNode(Byval vNewValue as Variant)x
Set mNextNode=vNewValue
End Property



2 – کلاس Clist براي توصيف ليست پيوندي .
mFirstNode براي اشاره به اولين ClistNode و mLastNode براي اشاره به آخرين ClistNode در يک شي clist بکار می رود . زمانيکه يک Clsit ايجاد مي شود اين دو متغير با Nothing تنظيم مي شوند . روال Property Get Iterator يک شي ClistIterator برمي گرداند که مي توان از آن براي حرکت در بين اعضاي ليست استفاده کرد .

Private mFirstNode as ClistNode
Private mLastNode as ClistNode
Public Function IsEmpty() as boolean
IsEmpty=IIf(mFirstNode Is Nothing,True,False)x
End function
Public Sub InsertAtFront(insertItem as variant)x
Dim tempNode as ClistNode
If IsEmpty() then
Set mFirstNode=New ClistNode
Set mLastNode=mFirstNode
Else
Set tempNode=mFirstNode
Set mFirstNode=New ClistNode
MFirstNode.NextNode=tempNode
End if
MFirstNode.Data=insertItem
End sub
Public sub InsertAtBack(insertItem as Variant)x
Dim tempNode as ClistNode
If IsEmpty() then
Set mLastNode=New ClistNode
Set mFirstNode=mLastNode
Else
Set tempNode=mLastNode
Set mLastNode=New ClistNode
TempNode.NextNode=mLastNode
End if
MLastNode.Data=insertItem
End sub
Public function RemoveFromFront()x
Dim removeItem as Variant
If IsEmpty() then
Msgbox list is empty
RemoveFromFront=Null
Exit function
End if
RemoveItem=mFirstNode.Data
If mFirstNode Is mLastNode then
Set mFirstNode=Nothing
Set mLastNode=Nothing
Else
Set mFirstNode=mFirstNode.NextNode
End if
RemoveFromFront=removeItem
End function
Public Function RemoveFromBack()x
Dim removeItem as Variant
Dim current as ClistNode
If IsEmpty() then
Msgboc list is empty
RemovefromBack=Null
Exit function
End if
RemoveItem=mLastNode.Data
If mFirstNode Is mLastNode then
Set mFirstNode=nothing
Set mLastNode=Nothing
Else
Set current=mFirstNode
While Not current.NextNode Is mLastNode
Set current=current.NextNode
Wend
Set mLastNode=current
Current.NextNode=nothing
End if
RemoveFromBack=removeItem
End function
Public property Get Iterator() as variant
Dim iter as ClistIterator
Set iter=New ClistIterator
Iter.StartNode=mFirstNode
Set Iterator=iter
End property


عملکرد روال InsertAtFront :
a – فراخواني IsEmpty براي تعيين خالي بودن ليست
b – اگر ليست خالي باشد mFirstNode و mLastNode به New ClsitNode اشاره مي کنند .
c – اگر ليست خالي نباشد گره جديد توسط اشاره دادن tempNode به اولين گره ليست و سپس اشاره دادن mFirstNode به گره New ClsitNode و سپس اشاره دادن mFirstNode.NextNode به tempNode ساخته مي شود .
d – تنظيم mFirstNode.Data با مقدار مورد نظر
عملکرد روال InsertAtBack :
a – فراخواني IsEmpty براي تعيين خالي بودن ليست
b – اگر ليست خالي باشد mFirstNode و mLastNode به New ClsitNode اشاره مي کنند .
c – اگر ليست خالي نباشد گره جديد توسط اشاره دادن tempNode به آخرين گره ليست و سپس اشاره دادن mLastNode به گره New ClsitNode و سپس اشاره دادن tempNode.NextNode به mLastNode ساخته مي شود .
d – تنظيم mLastNode.Data با مقدار مورد نظر
عملکرد روال RemoveFromFront :
a – اگر ليست خالي باشد Null برگشت داده مي شود .
b – اگر ليست خالي نباشد داده mFirstNode به removeItem اختصاص داده مي شود .
c – اگر ليست فقط يک گره داشته باشد mFirstNode و mLastNode با Nothing مقدار دهي مي شوند و گره از ليست حذف مي شود .
d – اگر گره بيش از يک عضو داشته باشد mFirstNode برابر mFirstNode.NextNode مي شود .
e – مقدار removeItem برگشت داده مي شود .
عملکرد روال RemoveFromBack :
a – اگر ليست خالي باشد Null برگشت داده مي شود .
b – اگر ليست خالي نباشد داده mLastNode به removeItem اختصاص داه مي شود .
c – اگر ليست يک گره داشته باشد mFirstNode و mLastNode با Nothing مقدار دهي مي شوند و گره از ليست حذف مي شود .
d – اگر ليست بيش از يک گره داشته باشد متغير current برابر mFirstNode مي شود . سپس با استفاده از current روي گره هاي ليست حرکت مي کنيم تا به گره اي برسيم که به آخرين گره اشاره مي کند . سپس mLastNode را به گره اي که current به آن اشاره مي کند قرار مي دهيم و مقدار current.NextNode را Nothing مي کنيم تا بعنوان آخرين گزه ليست معرفي شود .
e – مقدار removeItem برگشت داده مي شود .

3 – کلاس ClistIterator : اين کلاس براي حرکت روي گره هاي ليست و دستکاري هر گره بکار مي رود . از حرکت کننده ها براي چاپ ليست و يا انجام دادن عملي بر روي هر عضو Clist مي توان استفاده کرد . اين کلاس داراي دو متغير از نوع ClistNode به نامهاي mBookmark و mFirstNode است . متغير mFirstNode به اولين گره در Clist اشاره مي کند و متغير mBookmark موقعيت فعلي حرکت کننده بر روي Clist را نشان مي دهد . روال Property Let StartNode اين دو متغير را مقدار دهي اوليه مي کند . تابع NextItem اگر مقدار mBookmark برابر Null باشد ، Null برگشت مي دهد و در غيراينصورت مقدار tempData را برابر mBookmark.Data و مقدار mBookmark را برابر mBookmark.NextNode قرار مي دهد . تابع HasMoreItems اگر ليست داراي چندين عضو باشد True برمي گرداند . روال ResetBookmark حرکت کننده را به ابتداي ليست منتقل مي کند .

Private mBookmark as ClistNode
Private mFirstNode as ClistNode
Public Property Let StartNode(Byval vNewValue as variant)x
Set mFirstNode=vNewValue
Set mBookmark=mFirstNode
End property
Public function NextItem()x
Dim tempData as varaint
If mBookmark Is nothing then
NextItem=Null
Else
TempData=mBookmark.Data
Set mBookmark=mBookmark.NextNode
NextItem=tempData
End if
End function
Public function HasMoreItems() as boolean
HasMoreItems=IIf(Not mBookmark Is nothing,True,False)x
End function
Public sub ResetmBookmark()x
MBookmark=mFirstNode
End sub



در بخش سوم نمونه برنامه ای را با استفاده از اين کلاسها خواهيم ساخت .

TAHA
10-30-2009, 11:59 PM
کلاس پشته : همانطور که در بخش قبل گفته شد پشته نوعی ليست پيوندی است که گره هاي جديد فقط به انتهاي آن اضافه شوند . روالهاي اصلي پشته Push و Pop هستند .Push يک گره جديد به بالاي پشته اضافه مي کند و Pop از بالاي پشته گره اي را حذف کرده و مقدار داده آن را بر مي گرداند . يک کلاس پشته را با استفاده از کلاس Clist و بصورت زير پياده سازي مي کنيم :Private list As New ClistPublic Sub Push(value as Variant)xList.InsertAtFront(value)xEnd subPublic Function Pop As VariantPop=list.RemoveFromFront()xEnd FunctionPublic Function IsStackEmpty() As BooleanIsStackEmpty=list.IsEmpty()xEnd functionPublic Property Get Iterator() as variantSet Iterator=list.IteratorEnd Propertyدر اين کلاس ابتدا يک شی از نوع کلاس Clist تعريف شده است . سپس متدهای Push توسط متد InsertAtFront و Pop توسط متد RemoveFromFront پياده سازی شده اند .يک برنامه نمونه :برای نوشتن يک برنامه برای کار با پشته ابتدا کلاس Stack را که کد آن را در بالا ديديد به پروژه تان اضافه کنيد . سپس در بخش کد مربوط به فرمتان ابتدا يک شی از نوع کلاس Stack بصورت زير تعريف کنيد http://pnu-club.com/images/smilies/rolleyes.gifim mStack as New Stackسپس در فرمتان سه CommandButton با نامهای Push و Pop و ShowStack و نيز يک TextBox با نام StackMember قرار دهيد . کد زير را برای کليک شدن دکمه Push بنويسيد :mStack.push(StackMember.text)xکد زير را برای کليک شدن دکمه Pop بنويسيد :StackMember.text=mStack.Pop()xکد زير را برای کليک شدن دکمه ShowStack بنويسيد http://pnu-club.com/images/smilies/rolleyes.gifim elements as New ClistIteratorSet elements=mStack.IteratorIf elements.HasMoreItems=false then msgbox "stack is empty"xElseWhile elemets.HasMoreItemsMsgbox elements.NextItemWend

TAHA
10-31-2009, 12:00 AM
ايجاد ساختارهاي داده اي در ويژوال بيسيک - بخش پنجم

صف :
صف نوعي ساختار داده اي است که گره ها از ابتداي صف ( سر صف head ) حذف مي شوند و از انتهاي صف ( ته صف tail ) اضافه مي شوند . بنابر اين ، صف يک ساختار داده اي FIFO است . صف دارای دو متد به نامهای AddQueue و DelQueue است که اولین متد ، عنصری را به انتهای صف اضافه می کند و دومين متد ، عنصری را از ابتدای صف حذف می کند .
براي ايجاد کلاس Cqueue از کلاس Clist استفاده مي کنيم :

Private list as New Clist

Public Sub AddQueue(value as Variant)x
List.InsertAtBack(value)
End sub

Public Function DelQueue() as Variant
DelQueue=list.RemoveFromFront
End function

Public property Get Iterator() as Variant
Set Iterator=list.Iterator
End Property


درخت :
ليستهاي پيوندي ، پشته ها و صف ها جزو ساختارهاي داده اي خطي هستند در حاليکه يک درخت ، يک ساختار داده اي دو بعدي با خصوصيات ويژه اي است . گره هاي درخت داراي دو يا چند لينک هستند . در اينجا در مورد درختهاي دودويي يا باينري بحث مي کنيم که در آن همه گره ها داراي دو لينک هستند . گره ريشه اولين گره در درخت است . هر لينک گره ريشه ، به يک فرزند اشاره مي کند . به فرزندان يک گره Siblings مي گويند . به گره بدون فرزند ، برگ يا Leaf گفته مي شود .
درختهاي جستجوي باينري درخت هايي هستند که در آنها مقدار فرزند چپ هر گره کمتر از گره پدر و مقدار فرزند سمت راست هر گره بيشتر از گره پدر مي باشد .




در بخش ششم يک کلاس برای پياده سازی درختهای جستجوی باينری ايجاد خواهيم کرد .

TAHA
10-31-2009, 12:00 AM
ايجاد ساختارهاي داده اي در ويژوال بيسيک - بخش ششم

کلاس درختهای جستجوی باينری

برای ايجاد درختهای جستجوی باينری در ويژوال بيسيک نياز به ايجاد دو کلاس داريم :
1 - کلاس CTreeNode که هر ند درخت دودويي را توصيف می کند . اين کلاس دارای يک متغير به نام mNodeData از نوع Variant برای نگهداری داده هر گره است . همچنين دارای دو متغير اشاره گر به نامهای mLeft و mRight می باشد که به ترتيب به فرزند چپ و فرزند راست درخت اشاره می کنند .
متد Get Data مقدار داده هر گره را بر می گرداند و متد Let Data مقدار داده هر گره را تنظيم می کند .
متد Get Left آدرس فرزند چپ هر گره را برمی گرداند و متد Let Left فرزند چپ هر گره را تنظيم می کند .
متد Get Right آدرس فرزند راست هر گره را برمی گرداند و متد Let Right فرزند راست هر گره را تنظيم می کند .
متد Insert برای اضافه کردن فرزند به يک گره به کار می رود . اگر مقدار گره ای که می خواهيم بعنوان فرزند به درخت اضافه کنيم کوچکتر از مقدار خود گره باشد بعنوان فرزند چپ و در غير اينصورت بعنوان فرزند راست به گره اضافه می شود . اضافه شدن نيز بدين صورت است که ابتدا بررسی می شود آیا گره قبلاً فرزندی داشته است يا نه ؟ اگر نداشته باشد ( mLeft و يا mRight برابر Nothing باشد ) اين گره جديد مستقيماً به گره متصل می شود اما اگر گره قبلاً فرزندی داشته باشد متد Insert برای آن فرزند اضافه می شود و اينکار تا جايی ادامه می يابد که به گره ای برسيم که فرزندی نداشته باشد :

Private mLeft as CtreeNode
Private mRight as CtreeNode
Private mNodeData as Variant

Public Property Get Data() as variant
Data=mNodeData
End property
Public Property Let Data(Byval vNewValue as Variant)x
MNodeData=vNewValue
End property
Public Property Get Left() as variant
Set Left=mLeft
End property
Public Property Let Left(Byval vNewValue as variant)x
Set mLeft=vNewValue
End property

Public Property Get Right() as variant
Set Right=mRight
End Property
Public Property Let Right(Byval vNewValue as variant)x
Set mRight=vNewValue
End Property

Public Sub Insert(value as variant)x
If valueIf mLeft Is Nothing Then
Set mLeft=New CtreeNode
MLeft.Data=value
Else
MLeft.Insert(value)x
End if
Elseif value>mNodeData then
If mRight Is Nothing then
Set mRight=New CtreeNode
MRight.Data=value
Else
MRight.Insert(value)x
End if
End if
End sub


2 - کلاس CTree : اين کلاس برای ايجاد درخت بکار می رود . اين کلاس دارای متغيری بنام mRoot از نوع CTreeNode برای تعريف ريشه درخت است . همچنين يک متغير mOutputString برای نمايش دادن اعضای درخت دارد .

Private mRoot as CtreeNode
Private mOutputString as String

Public Sub InsertNode(value as Varaint)x
If mRoot Is Nothing then
Set Mnode=New CtreeNode
MRoot.Data=value
Else
MRoot.Insert(value)x
End if
End sub

Public PreorderTraversal()x
MOutputString=  x
Call PreorderHelper(mRoot)x
End sub

Private Sub PreorderHelper(node As CtreeNode)x
If node Is nothing Then
Exit sub
End if
MOutputString=mOutputString & node.Data & “ “x
Call PreorderHelper(node.left)x
Call PreorderHelper(node.right)x
End sub

Public Sub InorderTraversal()x
MOutputString=  x
Call InorderHelper(mRoot)x
End sub

Private Sub InorderHelper(node as CtreeNode)x
If node Is nothing then
Exit sub
End if
Call InorderHelper(node.Left)x
MOutputString=mOutputString & node.Data & “ “x
Call InorderHelper(node.Right)x
End sub

Public PostorderTraversal()x
MOutputString=  x
Call PostorderHelper(mRoot)x
End sub

Private Sub PostorderHelper(node as CtreeNode)x
If node Is Nothing then
Exit sub
End if
Call PostorderHelper(node.Left)x
Call PostorderHelper(node.Right)x
MOutputString=mOutputString & node.Data & “ “x
End sub

Public Property Get Output() as Varaint
Output=mOutputString
End Property

TAHA
10-31-2009, 12:02 AM
ايجاد ساختارهاي داده اي در ويژوال بيسيک - بخش پايانی

انواع روشهای پيمايش عناصر درخت :
۱ - روش InOrder : در اين روش ابتدا عناصر نيمه سمت چپ درخت ، سپس ريشه و در آخر عناصر نيمه سمت راست درخت نمايش داده می شوند .
۲ - روش PreOrder : در اين روش ابتدا ريشه درخت ، سپس عناصر نيمه سمت چپ و در پايان عناصر نيمه سمت راست درخت نمايش داده می شوند .
۳ - روش PostOrder : در اين روش ابتدا عناصر نيمه سمت چپ درخت ، سپس عناصر نيمه سمت راست درخت و در پايان ريشه درخت نمايش داده می شوند .
مثال : درخت زير را در نظر بگيريد :




نتيجه پيمايش InOrder درخت : 1,3,4,5,6,7,8
نتيجه پيمايش PreOrder درخت : 5,3,1,4,7,6,8
نتيجه پيمايش PostOrder درخت : 1,4,3,6,8,7,5
بررسی متدهای کلاس CTree :
متد InsertNode : اگر گره ريشه برابر Null باشد value را برابر مقدار گره ريشه قرار می دهد . در غير اينصورت متد Insert مربوط به گره ريشه فراخوانی می شود .
متد PreorderTraversal : رشته چاپ عناصر ريشه را خالی می کند و سپس متد پيمايش Preorder را فراخوانی می کند .
متد InorderTraversal : رشته چاپ عناصر ريشه را خالی می کند و سپس متد پيمايش Inorder را فراخوانی می کند .
متد PostorderTraversal : رشته چاپ عناصر ريشه را خالی می کند و سپس متد پيمايش Postorder را فراخوانی می کند .
متد Get Output : عناصر پيمايش شده درخت را برمی گرداند .
يک برنامه نمونه :
ابتدا کلاسهای CTreeNode و CTree را به پروژه تان اضافه کنيد . سپس متغير زير را در قسمت کدنويسی فرمتان تعريف کنيد :

Dim mTree as New Ctree


سپس در فرمتان يک Textbox با نام Value و دو Command Button با نامهای Insert و Show قرار دهيد .
کد زير را برای وارد کردن عنصر به درخت برای دکمه Insert بنويسيد :

mTree.InsertNode(Value.Text)x


کد زير را برای پيمايش InOrder درخت برای دکمه Show بنويسيد :

Call mTree.InorderTraversal


شي Collection :
ويژوال بيسيک داراي شي پيش ساخته اي به نام Collection است که مي تواند مجموعه اي از مقادير با هر نوع داده اي را در خود ذخيره کند . در واقع عناصر موجود در يک Collection مي توانند داراي نوعهاي داده اي متفاوت باشند . شي Collection قابليت رشد ديناميک دارد .
شي Collection توسط کلمه کليدي New ايجاد مي شوند . توسط متد Add مي توان به Cllection عضو اضافه کرد و توسط متد Remove مي توان عضوي را از آن حذف کرد . هر عضو از Collection توسط متد Item قابل دستيابي است . با استفاده از خاصيت Count مي توان تعداد اعضاي موجود در Collection را تعيين نمود . بصورت پيش فرض اعضاي جديد به انتهاي Collection اضافه مي شوند ولي توسط آرگومانهاي اختياري متد Add مي توان محل اضافه شدن را تغيير داد .
متد Remove يک شماره مي گيرد که موقعيت عضوي را که مي خواهيم آنرا حذف کنيم مشخص مي کند .
توسط دستورات زير مي توان اعضاي يک Collection را نمايش داد :

Dim mCollection as New Collection
Dim element as Variant
.
.
.
For Each element In mCollection
Msgbox element


element متغيري از نوع variant براي اشاره به هر عضو Collection مي باشد .

TAHA
10-31-2009, 12:03 AM
برنامه نويسی شبکه و اينترنت در VB بخش اول

مروری بر TCP/IP

نکته : مطالب زير تنها در حد يک يادآوري مي باشد . اگر اطلاعات کمي در مورد TCP/IP داريد به کتابهاي موجود مراجعه کنيد .

پروتکل Protocol : قراردادي است براي برقراري ارتباط در شبکه

مدل TCP/IP : مجموعه اي از پروتکلهاي ارتباطي مرتبط بهم است که مکانيزمها و سرويسهاي مورد نياز جهت برقراري ارتباط در اينترنت را مهيا مي کنند . اين مدل شامل ۴ لايه است :
۱ - لايه کاربرد Application Layer : شامل برنامه هاي کاربردي و پروتکلهايي مثل Http ، Ftp ، Smtp ، Pop و Telnet مي باشد .
۲ - لايه انتقال Transport Layer : اين لايه شامل دو پروتکل TCP و UDP است . پروتکل TCP وظيفه کنترل رسيدن بسته هاي داده به مقصد ( TCP/IP داده ها را به بسته هاي کوچکي تقسيم مي کند که هر بسته حاوي آدرس فرستنده ، گيرنده و شماره بسته مي باشد ) ، تصحيح خطا و مرتب سازي بسته ها را برعهده دارد . UDP پروتکلي شبيه TCP است با اين تفاوت که هيچ ضمانتي براي رسيدن بسته هاي اطلاعاتي در آن وجود ندارد و معمولاً در انتقال صوت و ويدئو روي اينتزنت استفاده مي شود .
۳ - لايه اينترنت Internet Layer : شامل پروتکل IP است که مسئول مسيريابي بسته هاي اطلاعاتي مي باشد .
۴ - لايه دسترسي به شبکه Link Layer : شامل بخشي از هسته سيستم عامل و نيز درايورهاي واسط شبکه براي کار با سخت افزار شبکه مي باشد .

سوکت Socket و پورت Port : سوکت يک ورودي انتزاعي در لايه انتقال مي باشد که براي ايجاد ارتباطات مختلف TCP/IP بکار مي رود . اغلب برنامه هاي کاربردي که از TCP و UDP استفاده مي کنند ، عمليات انتقال اطلاعات خود را با ساخت يک سوکت و سپس انجام يکسري عمليات روي آن انجام مي دهند . اين عمليات عبارتند از :
۱ - عمليات کنترلي : شامل اختصاص يک شماره پورت به سوکت ، initiate کردن يا accpet کردن يک ارتباط ، از بين بردن سوکت
۲ - عمليات انتقال داده : شامل نوشتن داده روي سوکت و خواندن داده از سوکت
۳ - عمليات بررسي وضعيت : مثل پيدا کردن آدرس IP مربوط به سوکت ، پيدا کردن شماره پورت سوکت و غيره

HTTP : پروتکل انتقال داده براي وب است .

FTP : پروتکل انتقال فايل روي اينترنت است .

SMTP و POP : پروتکلهاي ارسال و دريافت email مي باشند

TAHA
10-31-2009, 12:04 AM
کنترل Web Browser – ساخت مرورگر صفحات وب

برنامه Internet Explorer يا iexplore.exe در واقع برنامه کوچکي است که وظيفه اصلي آن ايجاد چارچوبي براي بهم پيوستن عناصر مختلف است و اين عناصر هستند که وظايف اصلي مثل load کردن صفحات وب ، اجراي کدهاي Html و غيره را انجام مي دهند . اصلي ترين عنصري که مستقيماً توسط iexplore.exe استفاده مي شود کنترل Webbrowser ( موجود در فايل shdocrw.dll ) مي باشد . وظيفه اين فايل dll ، عبارت است از حرکت بين صفحات وب ، مديريت تاريخچه صفحات ديده شده و غيره . اين فايل خود از فايل ديگري بنام Mshtml.dll استفاده مي کند که وظيفه آن بررسي و اجراي فايلهاي html است . مايکروسافت به برنامه نويسان اين امکان را داده که بتوانند در برنامه هايشان از کنترل webbrowser استفاده کنند . با استفاده از اين کنترل مي توان به سادگي يک مرورگر وب تقريباً کامل ساخت .

خصوصيات کنترل Webbrowser :
Webbrowser علاوه بر خواص استانداردي مثل width ، height و … خواص زير را دارد :
1 – Busy : اگر در حال load کردن يک صفحه يا در حال جستجو در وب باشد اين خاصيت True است . توسط متد Stop مي توان عمليات جاري را متوقف کرد .
2 – Container : ارجاع به شي نگهدارنده کنترل webbrowser
3 – Document : ارجاع به صفحه html فعلي . براي کار با اين صفحه html مي توان از خواص و متدهابي شي Document استفاده کرد .
4 – LocationName : حاوي آدرس محلي است که اکنون در کنترل webbrowser ، load شده است . اگر اين محل يک صفحه html باشد عنوان آن صفحه خواهد بود و اگر اين محل يک فايل در شبکه باشد مسير کامل آن فايل خواهد بود .
5 – LocationURL : حاوي url محلي است که فعلاً در کنترل webbrowser ، load شده است .
6 – Offline : اگر کنترل webbrowser در حالت عدم اتصال باشد مقدار آن True و در غيراينصورت False است .
7 – Parent : فرمي را نشان مي دهد که کنترل webbrowser در آن قرار دارد .
8 – ReadyState : وضعيت کنترل webbrowser را برمي گرداند .

متدهاي کنترل webbrowser : اين متدها مربوط به مرور در صفحات وب هستند :
1- GoBack : در ليست تاريخچه url ها ، يکي به عقب برمي گردد .
2 – GoForward : در ليست تاريخچه url ها ، يکي به جلو مي رود .
3 – GoHome : به homepage مرورگر مي رود .
4 – Navigate : به يک url يا فايل مي رود . ساختار اين متد بصورت زير است :

Navigate URL [Flags,][TargetFrameName,][PostData,][Headers]x

URL آدرس مقصد مي باشد . Flags نحوه باز شدن آدرس مقصد را تعيين مي کند . اگر اين پارامتر ذکر نشود آدرس جديد در پنجره فعلي باز خواهد شد و به ليست تاريخچه اضافه شده و اگر کپي آن در temperory cache موجود باشد از آنجا خوانده مي شود . مقادير پارامتر Flags عبارتند از :
- NavOpenInNewWindow : آدرس جديد را در پنجره جديدي باز مي کند .
- NavNoHistory : به ليست تاريخچه اضافه نمي شود بلکه جايگزين صفحه فعلي مي شود .
- NavNoReadFromCache : صفحه جديد از cache خوانده نمي شود .
- NavNoWriteToCache : صفحه جديد روي cache نوشته نمي شود

Event هاي کنترل webbrowser : اين event ها مربوط به مرور در وب و تغيير حالت آن هستند :
1 – CommandStateChange : براي فعال يا غيرفعال کردن دکمه هاي Forward و Back در مرورگر استفاده مي شود . شکل کلي فراخواني اين event بصورت زير است :

Private Sub WebBrowser1_CommandStateChange(ByVal Command As Long, ByVal Enable As Boolean)


که command فرماني است که حالت فعال آن تغيير کرده است و دو مقدار مي گيرد : 1 و 3 که بترتيب معادل فرمانهاي GoForward و GoBack هستند .
Enable فعال يا غيرفعال بودن فرمان را تعيين مي کند .
2 – DocumentComplete : اين event زماني فعال مي شود که صفحه در حال load شدن به حالت ReadyState_Complete برود . شکل کلي فراخواني اين event بصورت زير است :
Private Sub WebBrowser1_DocumentComplete(ByVal pDisp As Object, URL As Variant)
که pDisp ارجاعي به کنترل webbrowser است که event در آن رخ داده است و URL آدرس صفحه در حال load شدن است .
3 – DownloadBegin : اين event در آغاز حرکت به صفحه جديد روي مي دهد و هيچ پارامتري نمي گيرد . مرورگر مي تواند در اين event پيغامي براي شروع عمليات جديد نشان مي دهد .
4 – DownloadComplete : اين event در پايان عمليات يا در صورت انصراف کاربر يا بروز خطا روي مي دهد .
5 – ProgressChange : با بروز هر تغييري در وضعيت load ، اين event روي مي دهد . شکل کلي فراخواني آن بصورت زير است :

Private Sub WebBrowser1_ProgressChange(ByVal Progress As Long, ByVal ProgressMax As Long)


که Progress نشان دهنده پيشرفت عمليات ( بايتهاي load شده ) است . پارامتر ProgressMax تعداد کل بايتهايي که بايد load شوند را نشان مي دهد بنابر اين :

(Progress/ProgressMax)*100=درصد پيشرفت عمليات load

TAHA
10-31-2009, 12:05 AM
ادامه قسمت دوم
ساخت منو ها
2 روش برای فراخوانی پنجره مربوط به منو یعنی menu editor امکان پذیر می باشد.
1:فراخوانی از پنجره نوار ابزار کلید بر روی menu editor
2:راست کلیک بر روی فرم و انتخاب menu editor
بعد از باز شدن پنجره menu editor گزینه های پیش روی شما نمایان می شود.
تعریف:
Caption=در این قسمت نام منو را مشخص کنید.
Name = در این قسمت نام اصلی منو که در قسمت برنامه نویسی بکار می رود می نویسید
Index=اگر نام یک منو ماننده هم بود از این قسمت استفاده می کنید.
helpcontextID= در این قسمت شماره آی دی برای گزاشتن راهنما را می گزاررید.
Checked=این قسمت کنار منو یک علامت تیک می گزارد.
Enabled= این قسمت اجرا یا غیر اجرا بودن یک فورم را نمایش می دهد.
Visibeld= این قسمت برای نمایش دادن منو است. آیا نمایش داده شود یا خیر
Shortcut=در این قسمت مشخص می کند که هر دکمه از یک کلید یا کلیدهای استفاده کند مانندهalt+c
Next =برای ساخت یا جلو رفتن برای منو
Insert=فاصله گزاری
Deleted=پاک کردن یک منو
اگر در قسمت caption یک – بگزارید یک جدا کننده ساخته می شود.
کلید های راست چپ پایین بالا برای
پایین بالا برای عوض کردن جاهای یک منو است.
چپ و راست هم برای اینکه منو ساخته شده خودش باز کننده داشته باشد یا نه.
در قسمت کد نویسی امکانات اینکه رنگ منو چه باشد و....... امکان پذیر است

TAHA
10-31-2009, 12:05 AM
ادامه قسمت دوم
انواع داده ها در ویژال بیسیک؟
قواعد اولیه:
وقتی می خواهیم با کد کا کنیم لازم است که چند نکته مقدماتی را بدانیم.مثلا اینکه کدها به فرم ها و کنترل های برنامه متصل می شوند. در ابتدا بخاطر داشته باشید. که از طریق پنجره project می توانید برنامه های خود را سازماندهی کنید و همه فایلهای مرتبط با برنامه را مشاهده نمایید با وجودی که روالها رویداد را درون پنجره code می نویسید اما اینها به فایل های خاص برای خودشان نیاز ندارند. بلکه همراه با کنترل های مربوط در یک جا قرار می گیرند.بعنوان مثال پروژههای که تا به اینجات کار کردیم فقط شامل یک فرم بود و آن فرم کنترلها و روال های رویداد مربوط به آن کنترل ها را حفظ می کند.
همانطوریکه خواهید دید یک فرم می تواند کدی را نگه دارد که لوزما کد روال رویداد نیست بلکه یک کد چند منظوره است.
بعضی پروژه ها انواع دیگری از کدها را حفظ می کنند.در فصل قبل یاد گرفتید که همه کد درون روال ها ظاهر می شود و ویژال بیسیک از سابروتین و تابع پشتیبانی می کند.روالهای رویداد در گروه سابروتین قرار می گیرند اما در طول کتاب با نحوه نوشتن توابع نیز آشنا می شوید.چنانچه یک روال رویداد مربوط یک کنترل خاص نباشد می توانید در یک مدول کد جدا گانه ظاهر شود پنجره project فهرست مدولها را هم نشان می دهند.
پنجره project properties را باز کرده از داخل منو project
Project type= این قسمت مخصوص انتخاب نوع form می باشد.form activex……
Startup object= این قسمن مشخص می کنید که در موقع اجراع برنامه کدام یک از فرم های شما اجرا شود.اگر که یک عدد فورم داشته باشید که همان یک عدد فورم ظاهر می شود ولی اگر تعداد فرم های شما از 2 عدد بیشتر باشد امکان انتخاب یکی ز این فرم ها امکان پذیر است.
پنجره کد نویسی دارای چندین قسمت است.
قسمت اعلان
روالها عمومی
شروع رواهای یک رویداد.
داده ها در ویژوال بیسیک:
برای انجام محاسبات در ویژال بیسیک لازم است چند نوع داده را پردازش کنید . مثلا با نام ها نشانی ها مقادیر پولی اعداد بزرگ و کوچک و داده های منطقی کار کنید.داده های منطقی می توانند درست یا غلط باشند. ویژال بیسیک از بسیاری از انواع داده ها پشتیبانی می کند لذا همه نیازهای برنامه نویسی را می تواند بپوشاند.
قبل از اینکه با یک داده کار کنید لازم است به ویژوال بیسیک اعلام کنید که نوع این داده چیست .

داه های عددی
بطور کلی همه داده های عددی در دو گروه قرار می گیرند:
اعداد صحیحintegers=اعداد کامل بدون ممیز اعشاری می باشند مثل 614.934-و938.3.918
اعداد صحیح نشان دهنده سن . تعداد . سال و غیره می باشند.
اعداد اعشاری decimals:اعداد دارای ممیز اعشاری می باشند که مقادیر کسری را نشان می دهند مثل
8.709.0.005و-402.35534اعداد اعشاری که گاهی اعداد با ممیز شناور floating point
نیز نامیده می شوند نشان دهنده درجه حرارت نرخ بهره و غیره می باشند. در کلیه اعداد اعشاری باید ممیز اعشاری را قرار دهید حتی اگر قسمت کسری سمت راست ممیز مساوی صفر باشند.
هفت نوع داده عددی که ویژوال بیسیک از آنها پشتیبانی می کند.

نوع حافظه مورد نیاز محدوده مقادیر
Byte یک بایت 0تا 255
Integer دوبایت -32.768تا32.767
Long چهار بایت -2.147,483,648 تا 2,147,483,647
Single چهار بایت ||مقادیر منفی از3.402823e+38 تا -1.401298e-45 مقادیر مثبت از1.401298e-45 تا 3.402823e+38
Double هشت بایت ||مقادیر منفی از -1.79769313486232e+308 تا-4.9406565841247e-324مقادیر مثبت از 4.9406545841247e-324 تا 1.79769313486232e+308
Currency هشت بایت -922,337,203,685,477,5808 تا 922,337,203, 685, 477,5807
دقت بیشتر باعث می شود که محاسبات پولی تا دو رقمی اعشاری درست باشند.
Decimal دوازده بایت اگر از عداد اعشاری استفاده نکنید +/-79,228,162,514,264,337,593,543,950,335 و برای 28 رقم اعشاری استفاده نکنید +/-7.9228162514264337593543950335نوع داده decimalهنوز بطور کامل در ویژوال بیسیک پشتیبانی نمی شود اما در نگارش جدید هست.
کاراکترهای پسوند ویژوال بیسیک برای مقادیر صریح
پسوند نوع داده
& long
! single
# double
@ currency
ویژوال بیسیک از چند نوع داده عددی پشتیبانی می کند.
نوع حافظه مورد نیازش محدوده مقادیر
Stringطول ثابت طول رشته 1تا 56.400 کاراکتر
Stringطول متغیر طول رشته بعلاوه 10 بایت صفر تا دو میلیارد کارا کاتور
Date 8 بایت اول ژانویه 100 تا 31 دسامبر 9999
Boolean 2 بایت true یا false
Object 4 بایت هر شی پنهان شده
Variantعددی 16 بایت همه مقادیر مشابه double
Variantمتنی طول متن بعلاوه 22 بایت مشبه string با طول متغیر
پیشوند نام متغیرها که نوع داده را نشان می دهند
پیشوند نوع داده مثال
Bln Boolean blnbuttonenabled
Byt byte bytlength
Cur currency cursales98
Dte date dteoverdue
Dbl double dblscientificamt
Int integer intyera1998
Ing long ingweatherdistance
Obj object objworksheetacct99
Sng single sngsales1stqte
Str string strfirstname
Vnt variant vntvalue
مثال
در اینجا بعضی از علان ها مجاز با استفاده از dim را می بینید.
Dim inttotal as integer
Dim cursales99 as currency
عملگرهای رایج محاسبات و دستکاری داده ها.
عملگر هدف مثال نتیجه
^ توان 2^3 8
* ضرب 2*3 6
/ تقسیم 2/6 3
+ جمع 3+5 8
- تفریق 6-3 3
Mod باقیمانده 11mode 3 2
\ |تقسیم عدد صحیح 11\3 3
+یا& ترکیب رشته ای "hi,"bay" "hi, bay"
ویژوال بیسیک برای محاسبات عبارت های ریاضی از ترتیب زیر برای عملگرها تبعیت می کند
ترتیب عملگر مثال نتیجه
1 پرانتزها() (3+2)*7 35
2 ^ 2^3+1 9
3 mod,\,\.* 2+3*7 43
4 -,+ 10-4*2+1 3
پایان قسمت دوم

TAHA
10-31-2009, 12:06 AM
FTP




پروتکل FTP علاوه بر نقل و انتقال فايل بين دو کامپيوتر ، مي تواند نوعي مديريت فايل ( مثل حذف فايل يا ايجاد پوشه ) روي کامپيوتر مقصد را انجام دهد . FTP در انتقال فايل بسيار قويتر از HTTP است ولي به مراتب پيچيده تر از HTTP مي باشد اما کنترل IT اين پيچيدگيها را از ديد برنامه نويس مخفي کرده است .
براي کار با سرورهاي FTP بايد به آنها Login نمود . نوع خاصي از Login به نام Anonymous Login ( ورود ناشناس ) وجود دارد که با آن کاربران مي توانند بدون محدوديت از سايت FTP استفاده کنند . توجه کنيد که حتي براي ورود ناشناس هم نياز به نام کاربر و کلمه عبور است . براي ارسال نام کاربر و کلمه عبور از خواص username و password کنترل IT استفاده مي شود . اگر خاصيت username خالي باشد ( blank ) ، کنترل IT بطور خودکار از anonymous استفاده مي کند و آدرس email کاربر بعنوان passowrd استفاده مي شود .
استفاده از متد OpenURL : متد OpenURL ساده ترين راه انجام عمليات FTP است . دستور زير از يک سايت FTP ليست مي گيرد :

Text.text=Inet.OpenURL("ftp://ftp.microsoft.com",icString)x

براي خواندن فايل از يک سايت FTP بايد در حالت باينري کار کرد :

b()=Inet.OpenURL("ftp://ftp.microsft.com/test.zip",icByteArray)x


استفاده از متد Execute : متد Execute قابليتهاي بيشتري دارد و اجرای آن در FTP نياز به دو پارامتر دارد :

Inet.Execute(url,operation)x


که url آدرس سايت FTP بهمراه نام و مسير فايل و پارامتر operation يک فرمان FTP است . کنترل IT با داده هاي خوانده شده FTP به دو طريق رفتار مي کند :
برخي از داده ها مثل پاسخ فرمان DIR در بافر کنترل IT قرار مي گيرد و بايد آنها را با متد GetChunk خواند .
برخي ديگر از داده ها مثل فايل خوانده شده با فرمان GET مستقيماً روي ديسک نوشته مي شوند و ديگر نيازي به استفاده از متد GetChunk نيست .
فرامين FTP بسيار قوي هستند و حتي به شما اين امکان را مي دهند که فايلها را به روي کامپيوتر مقصد کپي کنيد ، به پوشه هاي کامپيوتر مقصد برويد ، فايلها را حذف کنيد و يا تغيير نام دهيد . البته بايد توجه داشت که فرامين قابل اجرا به نوع ورود به سيستم FTP بستگي دارد . اگر با کاربر anonymous به يک سايت FTP وارد شويد تنها مي تواند فايلها را ببيند و آنها را download کنيد .
مهمترين فرامين FTP عبارتند از :
CD path : به دايرکتوري path مي رويد .
CDUP : به يک دايرکتوري بالاتر مي رود .
CLOSE : بستن اتصال FTP
DELETE file1 : حذف فايل file1
DIR file1 : جستجوي فايل file1 روي دايرکتوري جاري
MKDIR path : ايجاد يک دايرکتوري با نام path
PUT file1 file2 : فايل file1 را از کامپيوتر مبدا روي فايل file2 در کامپيوتر مقصد کپي مي کند .
PWD : نام دايرکتوري جاري در کامپيوتر مقصد را برمي گرداند .
QUIT : قطع اتصال FTP
GET file1 file2 : فايل file1 را از کامپيوتر مقصد روي فايل file2 در کامپيوتر مبدا کپي مي کند .
RENAME file1 file2 : تغيير نام فايل file1 به file2
RMDIR path : حذف دايرکتوري path در کامپيوتر مقصد
SIZE file1 : بدست آوردن تعداد بايتهاي فايل يا دايرکتوري file1

TAHA
10-31-2009, 12:07 AM
مقدمه :
کنترل WinSock نسبت به تمام کنترلهاي اينترنت در سطح پايينتري قرار دارد . اين کنترل امکان ايجاد سرويسهاي شبکه اي مبتني بر پروتکلهاي TCP و UDP را مهيا مي کند . بعبارت ديگر توسط اين کنترل مي توان برنامه هاي کاربردي Client/Server ( سرويس گيرنده / سرويس دهنده ) ايجاد و با استفاده از پروتکل TCP و يا UDP بين آنها ارتباط برقرار نمود .
با تنظيم خصوصيات و فراخواني متدهاي اين کنترل مي توانيد به راحتي به يک کامپيوتر راه دور متصل شويد و داده ها را در هر دو جهت جابجا نمائيد . نمونه کاربرهايي که مي توان با اين کنترل ايجاد نمود :
Client-server chat ، Mail client ، Mail server ، ***** Server ، Network Game ، Port Scanner ، پياده سازي الگوريتم هاي موازي و …
مباني TCP :
پروتکل کنترل اينترنت ( Transfer Control Protocol ) اجازه مي دهد يک اتصال ( Connection ) را از طريق سوکت ( socket ) به يک کامپيوتر راه دور ( Remote Computer ) ساخته و استفاده کنيد . با استفاده از اين اتصال ، هر دو کامپيوتر مي توانند داده ها را بين خودشان انتقال دهند . برقراري ارتباط از طريق TCP همانند صحبت کردن با تلفن است که بايد حتماً اتصالي بين دو کامپيوتر صورت گيرد تا بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند .
اگر يک برنامه Client مي سازيد بايستي بدانيد که نام يا آدرس IP کامپيوتر Server چيست ( Remote Host IP ) و همچنين از طريق چه پورتي مي توانيد به آن متصل شويد ( Remote Port ) . حال بايستي به آن پورت Connect کنيد .
همچنين اگر يک برنامه Server مي سازيد بايستي پورتي را که روي آن به درخواستها گوش مي دهيد مشخص کنيد ( LocalPort ) و سپس به پورت گوش دهيد ( Listen ) .
زمانيکه يک کامپيوتر Client تقاضاي يک اتصال را مي دهد Server اين درخواست را Accept مي کند .
زمانيکه يک اتصال ساخته مي شود ، هر دو کامپيوتر مي توانند داده را فرستاده و دريافت کنند .




مباني UDP :
پروتکل ديتاگرام کاربر ( User Datagram Protocol ) پروتکلي بدون اتصال ( Connectionless ) است . برخلاف TCP ، کامپيوترها نياز به برپا کردن يک اتصال ندارند بنابراين يک برنامه مي تواند يک client و يا يک server باشد . برقراري ارتباط در UDP شبيه ارسال نامه از طريق پست است .
براي انتقال داده توسط UDP ابتدا بايد Local Port کامپيوتر Client تنظيم گردد . کامپيوتر Server تنها بايستي RemoteHost را برابر آدرس کامپيوتر Client قرار دهد و همچنين Remote Port را همان Local Port کامپيوتر Client قرار دهد . سپس دو کامپيوتر مي توانند داده ها را بين خود جابجا کنند .
استفاده از کنترل WinSock :




1 – انتخاب پروتکل: در زمان استفاده از کنترل WinSock اولين کاري که بايد انجام دهيد انتخاب يکي از پروتکلهاي TCP يا UDP است . طبيعت برنامه اي که شما مي سازيد نوع پروتکلي را که بايد استفاده کنيد مشخص مي کند . چند سوال زير به شما کمک مي کند که پروتکل مورد نيازتان را انتخاب کنيد :
- آيا برنامه شما در زمانيکه داده فرستاده مي شود يا دريافت مي شود نياز به اطلاعاتي از طرف Server يا Client دارد ؟ اگر چنين است بايستي يک اتصال TCP قبل از ارسال يا دريافت داده ايجاد شود .
- آيا داده بسيار بزرگ است ( مثل تصوير يا فايلهاي صوتي ) ؟ زمانيکه يک اتصال TCP ساخته مي شود پروتکل TCP اتصال را باقي نگه مي دارد و درستي ارسال داده تضمين شده است . اين اتصال در هر حال به منابع محاسباتي بيشتري نياز دارد و بنابراين پرهزينه تر است .
- آيا داده متناوب ارسال مي شود يا در يک نشست ( Session ) ارسال خواهد شد ؟ براي مثال اگر شما يک برنامه مي سازيد که کامپترهاي مشخصي را در يک زمان خاص از انجام شدن عملياتي مطلع مي کند پروتکل UDP مناسب تر است . پروتکل UDP همچنين براي ارسال مقادير کوچک داده اي مناست تر مي باشد .
2 – تنظيم پروتکل : براي تنظيم پروتکلي که مي خواهيد در برنامه تان از آن استفاده کنيد در زمان طراحي برنامه خاصيت Protocol کنترل WinSock را برابر sckTCPProtocol و يا sckUDPProtocol قرار دهيد . همچنين مي توانيد پروتکل خود را توسط کد زير تنظيم کنيد :

WinSock.Protocol=sckTCPProtocol

3 – مشخص کردن نام کامپيوتان : براي اتصال به کامپيوتر راه دور بايستي آدرس IP و يا نام کامپوتر را بدانيد .
نام کامپيوتر در Control Panel/Network/Identification موجود است . در صورتيکه مي خواهيد دو برنامه Client و Server خود را روي يک کامپيوتر تست کنيد از آدرس IP 127.0.0.1 براي هر دو استفاده کنيد اما اگر دو برنامه را روي دو کامپيوتر مجزا در شبکه قرار داده ايد با اجراي دستور ipconfig در DOS Prompt مي توانيد آدرس IP کامپيوتر ها را بدست آوريد .
4 – ايجاد اتصال TCP : در زمان ساخت برنامه اي که از پروتکل TCP استفاده مي کند ابتدا بايد تصميم بگيريد که اين برنامه Client است يا Server . براي ساخت يک برنامه Server بايستي روي يک پورت خاص Listen کنيد . زمانيکه Client تقاضاي يک اتصال را مي دهد ، برنامه Server مي تواند آنرا Accept کند و بنابراين اتصال کامل شده است . حال Client و Server مي توانند با هم ارتباط داشته باشند .
مراحل زير ساخت يک سرور چت ساده بر مبناي TCP را نشان مي دهد :
- از منوي Project گزينه Components را انتخاب کنيد و در ليست Component ها مورد Microsoft WinSock 6.0 را انتخاب کنيد .
- يک کنترل WinSock در فرم خود قرار دهيد و نام آنرا tcpserver بگذاريد
- دو textbox با نامهاي txtSendData و txtReceiveData و نيز يک دکمه در فرم قرار دهيد .
- کد زير را در رويداد Form_Load بنويسيد :

Tcpserver.LocalPort=1000
tcpserver.Listen


- زمانيکه درخواستي از طرف Client مي آيد رويداد ConnectionRequest اجرا مي شود . در اين رويداد ابتدا بايد چک کنيد که حالت کنترل بسته باشد . اگر چنين نيست اتصال را قبل از پذيرفتن اتصال جديد ببنديد . سپس تقاضا را بر اساس پارامتر requestID مي پذيريم :

Private Sub tcpserver_ConnectionRequest(ByVal requestID As Long)
If tcpserver.State <> sckClosed Then tcpserver.Close
tcpserver.Accept requestID
End Sub


- حال اتصال بين Client و Server برقرار شده است . کد زير را براي event مربوط به کليک دکمه Send بنويسيد :

Tcpserver.SendData txtSendData.text

- اگر داده اي از طرف Client بيايد رويداد DataArrival اجرا مي شود . کد زير را براي اين رويداد بنويسيد :

Private Sub tcpserver_DataArrival(ByVal bytesTotal As Long)
Dim strData As String
tcpserver.GetData strData
txtReceiveData.Text = strData
End Sub


- کد زير را براي رويداد Form_Unload بنويسيد :

Tcpserver.Close

مراحل ساخت يک TCP Client بصورت زير است :
- يک کنترل WinSock در فرم قرار دهيد و نام آنرا tcpclient بگذاريد .
- دو textbox با نامهاي txtsend و txtreceive و نيز يک دکمه با نام sendدر فرم قرار دهيد .
- يک دکمه با نام connect در فرم قرار دهيد .
- کد زير را براي متد Form_Load بنويسيد :

tcpclient.RemoteHost= yourservername x
tcpclient.RemotePort=1000


- کد زير را براي رويداد کليک شدن دکمه connect بنويسيد :

tcpclient.Connect

- کد زير را براي رويداد کليک شدن دکمه send بنويسيد :

tctclient.SendData txtsend.Text

- کد زير را براي رويداد DataArrival بنويسيد :

Private Sub tcpclient_DataArrival(ByVal bytesTotal As Long)
Dim strData As String
tcpclient.GetData strData
txtreceive.Text = strData
End Sub


- کد زير را باري رويداد Form_Unload بنويسيد :

Tcpclient.Close

کدهاي فوق يک سيستم Client-Server ساده را نشان مي دهد . فايل exe هر دو برنامه را بسازيد و آنها را اجرا کنيد تا بتوانيد سيستم خود را تست کنيد .
5 – پذيرفتن بيش از يک تقاضاي اتصال : Server اي که در بالا ساخته شد تنها مي تواند تقاضاي يک اتصال را بپذيرد . با استفاده از ايجاد يک آرايه از کنترل WinSock مي توان چندين تقاضاي اتصال را پذيرفت . براي اينکار کافي است يک کپي ( instance ) از کنترل بسازيم ( با تنظيم خاصيت Index ) و متد Accept را براي instance جديد بکار ببريم . فرض کنيد يک کنترل WinSock با نام sckServer در فرم داريم که خاصيت Index آنرا صفر قرار داده ايم . همچنين يک متغير intMax از نوع Long تعريف مي کنيم که تعداد اتصالات همزمان به Server را نگه مي دارد . در event مربوط به Form_Load کد زير را بنويسيد :

intMax=0
sckServer(0).LocalPort=1000
sckServer(0).Listen


هر بار که تقاضاي يک اتصال مي رسد کد ابتدا تست مي کند که مقدار Index چقدر است . اگر مقدار Index صفر باشد متغير intMax يکي افزايش مي يابد و از intMax براي ساخت يک instance جديد از کنترل استفاده مي شود . حال از اين instance براي پذيرفتن تقاضاي اتصال استفاده مي گردد . براي اينکار کد زير را براي رويداد ConnectionRequest بنويسيد :

Private Sub sckServer_ConnectionRequest(Index As Integer, ByVal requestID As Long)
If Index = 0 Then
intmax = intmax + 1
Load sckServer(intmax)x
sckServer(intmax).LocalPort = 0
sckServer(Index).Accept requestID
End If
End Sub

6 – ايجاد اتصال UDP : ساخت يک برنامه UDP ساده تر از برنامه هاي TCP است زيرا پروتکل UDP به اتصال نياز ندارد . در برنامه TCP بالا يک کنترل WinSock بايستي حتماً Listen مي کرد و يک کنترل ديگر يک اتصال را توسط متد Connect ايجاد نمود . در عوض پروتکل UDP نيازي به اتصال ندارد . براي ارسال داده بين دو کنترل WinSock سه مرحله بايستي انجام شود :
- پارامتر RemoteHost برابر نام کامپيوتر مقابل است .
- پارامتر RemotePort برابر پارامتر LocalPort کامپيوتر مقابل
- استفاده از متد Bind براي مشخص کردن LocalPort
چون هر دو کامپيوتر از نظر ارتباط مساوي هستند ، اين نوع برنامه ها را Peer-to-Peer گويند . براي نمونه از کد زير براي ساخت يک برنامه chat استفاده مي کنيم :
- يک کنترل WinSock در فرم قرار دهيد و نام آنرا udppeerA بگذاريد .
- خاصيت Protocol آنرا UDPProtocol قرار دهيد .
- دو textbox با نامهاي txtsend و txtreceive و نيز يک دکمه در فرم قرار دهيد .
- کد زير را براي متد Form_Load بنويسيد :

udppeerA.RemoteHost= nameofpeerB x
udppeerA.RemotePort=1001
udppeerA.Bind 1002


- کد زير را براي event مربوط به کليک دکمه بنويسيد :

udppeerA.SendData txtsend.text

- کد زير را براي رويداد DataArrival بنويسيد :

Dim strData as String
udppeerA.GetData strData
txtreceive.Text=strData


براي ساخت UDP peerB مشابه مراحل بالا عمل کنيد فقط خاصيت RemoteHost آنرا نام کامپيوتر PeerA و خاصيت RemotePort آنرا 1002 و خاصيت Bind آنرا 1001 قرار دهيد

TAHA
10-31-2009, 12:07 AM
مقدمه :

برای آشنايي با مبانی شبکه های TCP/IP به بحث مروری بر TCP/IP مراجعه کنيد .

معرفی :

کتابخانه WinPcap يک معماری برای استخراج Packet های TCP/IP و آناليز شبکه در محيطهای ۳۲ بيتی ويندوز می باشد . اين کتابخانه شامل سه بخش است :

۱ - يک ********** Packet در سطح هسته سيستم عامل ( Kernel )

۲ - يک کتابخانه dll سطح پايين ( low-level ) با نام packet.dll

۳ - يک کتابخانه مستقل از سيستم عامل و سطح بالا ( high-level ) با نام wpcap.dll

********** packet يک درايور دستگاه ( device driver ) است که به ويندوزهای ۹۵ ، ۹۸ ، ME ، NT و ۲۰۰۰ قابليت استخراج و capture کردن و نيز ارسال داده خام ( raw data ) از يک کارت شبکه را می دهد . همچنين اين امکان را دارد که packet های capture شده را در يک بافر ذخيره کند و يا آنها را ********** نمايد .
packet.dll يک API است که بمنظور دسترسی مستقيم به عملکرد درايور packet استفاده می شود . بنابراين packet.dll يک واسط برنامه نويسی مستقل از سیستم عامل های مايکروسافت را مهيا می کند .
Wpcap.dll مجموعه ای از ابزارهای سطح بالای اصلی برای capture را مهيا می کند که اين توابع با کتابخانه libpcap ( کتابخانه capture در سيستم عامل UNIX ) سازگار می باشند . اين توابع اجازه capture کردن packet ها را با روشی مستقل از سخت افزار شبکه و مستقل از سيستم عامل مهيا می کنند .

دريافت کتابخانه WinPcap :

نسخه WinPcap 2.2 :
برای دريافت برنامه auto-installer ( شامل درايور و DLL های مربوطه ) برای سيستم هایWindows 95/98/ME/NT/2000 به آدرس زير مراجعه کنيد :
WinPcap auto-installer (driver +DLLs)
برای دريافت بسته توسعه دهنده اين کتابخانه که شامل برنامه های نمونه ايجاد شده توسط packet capture driver و packet.dll و libpcap است ، به آدرس زير مراجعه کنيد :
Developer's pack
برای دريافت source code کتابخانه WinPcap به آدرس زير مراجعه کنيد :
WinPcap source code

TAHA
10-31-2009, 12:07 AM
مقدمه

PacketX مجموعه ای از کلاسهای اکتيو ايکس است که امکانات WinPcap را در ويژوال بيسيک و هر زبان برنامه نويسی ديگری که از تکنولوژی Microsoft ActiveX پشتيبانی کند مهيا می کند .
بطور خلاصه PacketX از WinPcap برای capture کردن و ********** کردن packet های شبکه استفاده می کند . علاوه بر capture استاندارد ، شما می توانيد از PacketX برای گردآوری اطلاعات ترافيک شبکه و ارسال raw packet استفاده کنيد .

دريافت PacketX

برای دريافت نسخه 1.3 اين کتابخانه به آدرس زير مراجعه کنيد :
PacketX 1.3 Download
قبل از استفاده از PacketX بايستی WinPcap 2.3 را که آدرس آن در بخش قبل گفته شد دريافت و نصب نمائيد .

استفاده از PacketX

با يک مثال ساده سعی می کنم روش استفاده از اين کتابخانه را به شما آموزش دهم .
پس از نصب PacketX وارد محيط ويژوال بيسيک شده و از منوی Project مورد Components را انتخاب کنيد .




سپس مورد PacketX Type Library را انتخاب کنيد تا به ToolBar اضافه شود .




اين ActiveX را در فرمتان قرار دهيد و سپس در قسمت properties آن روی Custom کليک نموده و نوع آداپتور را مشخص نمائيد .




پس از انتخاب آداپتور با کليک روی دکمه Edit می توانيد اطلاعاتی از قبيل مد کاری و ساير بافر و نوع **********ينگ را مشخص نمائيد .




نام اين شی را نيز PacketX1 می گذاريم .
در فرمتان دو دکمه به نامهای Start و Stop قرار دهيد . همچنين يک listBox با نام IPList در فرمتان قرار دهيد .
در کد مربوط به Form_load عبارت زير را بنويسيد :

PacketX1.Adapter.BPFilter = "port 80"x


عبارت فوق مشخص می کند که می خواهيم packet های پورت 80 را capture کنيم .
کد زير را برای event مربوط به کليک شدن دکمه Start بنويسيد :

PacketX1.start


کد زير را برای متد OnPacket مربوط به PacketX1 بنويسيد :

Private Sub PacketX1_OnPacket(ByVal pPacket As PACKETXLibCtl.IPktXPacket)x
IPList.AddItem (pPacket.DestIpAddress)x
End Sub


کد فوق آدرس IP مقصد packet ها را به يک ليست اضافه می کند . شما می توانيد اطلاعات ديگری از قبيل داده موجود در packet ، سايز داده ، آدرس مبدا ، تاريخ ارسال داده و غيره را استخراج کنيد .
کد زير را برای event مربوط به کليک شدن دکمه Stop بنويسيد :

PacketX1.stop



برای اينکه بتوانيد در يک مدت خاص وضعيت دريافت و ارسال packet را بدست آوريد بايد ابتدا توسط دستور زير مد آداپتور را در حالت Statistic قرار دهيد :

PacketX1.Adapter.Mode=PktXModeStatistics
PacketX1.Adapter.ReadTimeout=2000 '// 2 sec


سپس PacketX1 را start نموده و توسط متد OnStatistics اطلاعات مربوطه را استخراج کنيد .

اطلاعات بيشتر

برای مشاهده اطلاعات کامل در مورد ساختار PacketX و ماژولهای آن به آدرس زير مراجعه کنيد :
PacketX Documentation

TAHA
10-31-2009, 12:08 AM
رجيستري چيست ؟
سيستم عامل ويندوز تنظيمات سخت افزاري و نرم افزاري خود را بطور مرکزي در يک بانک اطلاعاتي با ساختار سلسله مراتبي ذخيره مي کند که رجيستري نام دارد . رجيستري جايگزيني براي بسياري از فايلهاي پيکربندي INI ، SYS و COM است که در نسخه هاي اوليه ويندوز موجود بود . رجيستري ، سيستم عامل را با مهيا کردن اطلاعات موردنيز براي اجراي برنامه ها و load شدن component ها ، کنترل مي کند .
رجيستري شامل انواع مختلفي از اطلاعات مي باشد مثل :
- اطلاعات سخت افزارهاي نصب شده روي سيستم
- اطلاعات درايورهاي نصب شده روي سيستم
- اطلاعات برنامه هاي نصب شده روي سيستم
- اطلاعات پروتکلهاي شبکه اي مورد استفاده در سيستم
ساختار رجيستري شامل چندين مجموعه رکورد است که داده هاي اين رکوردها توسط بسياري از برنامه ها و اجزاي سيستم عامل خوانده و يا نوشته مي شود .
اجزاي رجيستري
اجزاي تشکيل دهنده رجيستري عبارتند از :
1 – subtree : Subtree ها همانند folder هاي موجود در ريشه يک درايو هارد هستند . رجستری ويندوز داراي پنج subtree مي باشد :
- HKEY_LOCAL_MACHINE : شامل تمام داده هاي پيکربندي براي کامپيوتر مي باشد و شامل 5 key است :Hardware ، SAM ، Security ، Software و System
- HKEY_USERS : شامل داده هاي مربوط به تنظيمات سيستم عامل براي هر user است مثل تنظيمات desktop و محيط ويندوز
- HKEY_CURRENT_USER : شامل داده هاي کاربر فعلي سيستم
- HKEY_CLASSES_ROOT : شامل اطلاعات پيکربندي نرم افزار است مثل داده هاي OLE و داده هاي کلاسهاي متناظر با فايل
- HKEY_CURRENT_CONFIG : شامل اطلاعات مورد نياز براي تنظيمات داريورهاي سخت افزاري و غيره
2 – Key : key ها همانند folder ها و subfolder هاي روي هارد هستند . هر key متناظر با object هاي نرم افزاري يا سخت افزاري مي باشد . subkey ها key هايي هستند که درون يکسري key قراردارند .
3 – Entry : هر key داراي يک يا چند entry است . هر entry داراي سه بخش مي باشد :
- نام Name
- نوع داده اي Data Type : مقدار هر entry يکي از انواع داده هاي زير است :
REG_DWORD ، REG_SZ ، REG_EXPAND_SZ ، REG_BINARY ،
REG_MULTI_SZ ، REG_FULL_RESOURCE_DESCRIPTOT
- مقدار Value




نکته 1 : براي مشاهده رجيستري و اعمال تغييرات در آن ( لطفاً اگر هيچ تجربه اي در تنظيم کردن رجيستري نداريد اطلاعات آنرا تغيير ندهيد ) ، مي توانيد از برنامه regedit.exe و يا regedt32.exe موجود در ويندوز استفاده کنيد . براي اينکار کافيست نام برنامه را در کادر Run وارد کنيد .

نکته 2 : در قسمت دوم اين مقاله کلاسي براي خواندن و نوشتن از/به رجيستري در ويژوال بيسيک خواهم نوشت و سپس نمونه اي از کاربردهاي نوشتن يکسري اطلاعات خاص در رجيستري را خواهيم ديد .

TAHA
10-31-2009, 12:09 AM
قسمت سوم
کنترل برنامه ها
کنترل برنامه ها
عملگر های شرطی
مثالا می خواهید برنامه ای برایحساب پرداخت ها بنویسیم.این مقدار طلب هر فروشنده را که با آن معادله دارید محاسبه می کند و چک مربوط را چاپ می نماییم.حال اگر با یکی از فروشندگان مبادله نداشته باشد چه رخ می دهد.
می خواهیم یک چک به مبلغ صفر دلار چاپ کنیم؟؟؟ مطمئنا پاسخ منفی است. تا اینجا همه کد های که درون روال دیده ایددستور به دستور اجرا می شوند. اما به کمک عملگرهای شرطی و دستور های مر بوط می توانید. برنامه ای بنویسید. که اگر لازم بود ترتیب اجرای دستورات تغییر نکند. بنابراین برنامه شما می تواند فقط چکهایی را چاپ کند که به فروشندگان آنها مبلغیبدهکار هستند.
ویژال بیسیک از 6 عملگرها شرطی پشتیبانی می کند.
عملگرها:=|<|>|=<|=>|<>
توضیح:مساوی|بزرگتر از|کوچکتر از|بزرگتر یا مساوی|کوچکتر یا مساوی|نا مساوی
مثال:2=7|3<6|11>5|23=<23|21=>4|3<>3
نتیجه:غلط|درست|درست|درست|در �ت|غلط
داده های شرطی
همیشه دو مقدار را با هم مقایسه کنید که از یک نوع داده باشند. مثلا می توانید دو عدد از یک نوع را با هم مقایسه کنید تا ببینید کدام بزرگتر است. همچنین می توانید رشته های را با هم و انواع boolean را نیز با هم دیگه مقایسه کنید.
اما هیچ وقت سعی نکنید یک رشته را با یک عدد مقایسه کنید چون نتیجه معمولا اشتباه در می آید.

دستور if
یک از متد اول ترین فرمان های زبان ویژال بیسیک فرمان if است . فرمان if قسمتی از یک دستور چند خطی به نام دستور if می باشد که فرمت آن به شکل زیر می باشد:

If conditional then
Block of one or more visual basic statements
End if
Conditional عبارتی است که نتیجه آن true یا false می باشد. در نتیجه conditional می تواند یک متغیر بولی بشد.می تواند یک کنترل معادل با مقدار true یا false باشد یا حتی ممکن است یک عبارت طولانی تر باشد که شامل عملگرهای شرطی و امتحان یک یا چند عملگر منطقی است.
وقتی که ما از دستور if استفاده می کنید دستور اگر می باشد مثالا می گوییم اگر فلان چیز را زد یا ...
فلا چیز بعدی اجرا یا ... اعمال شود این دستور یکی از دستور های است که در اکثر زبان های دیگر کا می کند. و اگر از این دستور در ویبی نخواهید استفاده کنیم یه جای کار می لنگه.
بدنه یک دستور if باید بصورت تو رفته باشد تا بتواند با یک نگاه نقاط شروع و خاتمه این دستور را تشخیص دهید . کلیه دستورات if چند خطی دارای مجموعه متناظری از دستورات end if در جایی از برنامه می باشند . دستور end if همیشه با آخرین دستور if مرتبط است بدون توجه به اینکه چقدر تو رفته باشد.
مقایسه داده ها به وکمک if

If (cursales > cursalesgoal) then
Cursalarybonus=100.00
Lblsalesnote.caption="maji"
Lblsalesnote.backcolor=red
Lblsalesnote.fontbold=true
End if
تکمیل دستور if با لغت کلیدی else
در قسمت های بالا در مورد شکل دستور ifآشنا شدید. اما برنامه نویسان غالب اوقات از شکل توسعه یافته آن استفاده می کنند.
که فرمت زیر را دارد.

If conditional then
Block of one or more visual basic statements
Else
Block of one or more visual basic statements
End if
ادامه دارد

__________________

TAHA
10-31-2009, 12:10 AM
ادامه قسمت سوم
در اینجا نیز مانند کلیه دستورهای چند خطی برای واضح شدن بدنه دستور بصورت تو رفته می باشد.
اما به خاطر داشته باشید. که این شیوه ضروری نیست. اولین فرمت if که قبلا دیدید کدی را نشان می داد که اگر شرط درست باشد این کد اجرا می شد.
در این فرمت اگر شرط غلط باشد کدی برای اجرا وجود نخواهد داشت. Else بدین منظور به کار می رود.
دستور if…elseاز آنکه if … else خاتمه یافت اجرای بقیه برنامه ادامه یافت پیدا می کند.
دستورات if تو در تو

If text.text="hiphop" then
If text.text="hiphop" then
Text2.text="hiphop"
Else
Text2.text="hiphop3"
End if
End if
گاهی اوقات بر اساس داده های مختلف ممکن است بخواهد یک رویداد یا نوع از روال ها را زودتر از موعد مقرر خاتمه دهید. برای انجام این کار می توانید دستور if را با دستور exit ترکیب کنید.
Exit sub|function|do|for
استفاده از دستور exit sub برای ختم زودرس یک روال
دستورات if…elseتودرتو
چنمانچه بخواهیم یک دستور if…else را درون یک دستور دیگر if……else قرار دهید باید برای شروع دستور if تو در تو از elseif استفاده کنید.
Elseif کمک می کند تا دو یا چند دستور if….else تو در تو با هم ترکیب شوند.

If text1.text="hiphop" then
Text2.text="hiphop"
Elseif text12.text="hiphop"
Text3.text="ddd"
End if
همانطور که دیدید ما در قسمت if می گفتیم اگر وelse را در بین if می گزاشتیم که اگر خواستیم بگویید ویا
حال دستور elseif می گوید ویا اگر که هم ویا است و هم اگر یعنی دستور ویا دستو استفاده می شود.
انتخاب از طریق دستور select case
مناسب ترین موقعیت برای استفاده ار دستور select case هنگام انتخاب با وجود چند شرط است . مسلما اگر بیشتر از سه یا چهار دستور if…else تودرتو داشته باشید نتیجه یک برنامه پیچیده خواهد بود.بعبارت دیگر وارد یک منطق در هم و برهم بصورت زیر می شوید : اگر این درست باشد. بعد اگر این درست باشد.
بعد اگر این هم درست باشد آنگاه کاری را انجام بده در غیر این صورت ... فرمت select case بصورت زیر است.

Select case expression
Case expressionmatch
Block of one or more visual basic statements
[ case expressionmatch1
Block of one or more visual basic statements]
[ case expressionmatch2
Block of one or more visual basic statements]
[ case expressionmatch3
Block of one or more visual basic statements]
End select
Select caseیک مورد را از میان چند مورد انتخاب می کند. تعداد شرایطی که امتحان می شوند به نیاز شما بستگی دارد. این شرایط بصورت[case expressionmatch#...] نشان داده می شوند. فرض کنید که هیچکدام از این شرایط بر قرار نباشند.علیرغم فرمت پیچیده استفاده از دستور select case ساده است. به مثال زیر توجه کنید.

Select case txtgrade.text
Case "a"
Lblannounce.caption="ma"
Case "b"
Lblannounce.caption="maa"
Case "c"
Lblannounce.caption="maj"
Case "d"
Lblannounce.caption="maji"
Case "f"
Lblannounce.caption="majid"
Case else
Lblannounce.caption="majid rahimy"
End select

TAHA
10-31-2009, 12:10 AM
ادامه قسمت سوم
اگر بنا به دلایلی حروفی غیز ازa|b|c|d|f درون متن ظاهر شود دستور case else اجرا شود و با تنظیم مقدار برچسب . خطایی را اعلام می کند.
بقیر از دستورات select case دستوراتی دیگر در مورد همین مانند محدودها و.... می باشد.
حلقه do
ویژوال بیسیک یک دستور چند خطی به نام حلقه do دارد. در اینجا نیز مانند دستور if دستورات حلقه do با فرمت های مختلفی می آیند.
Do while condition
Block of one or more visual basic statements
Loop
Do
Block of one or more visual basic statements
Loop while condition
Block of one or more visual basic statements
Loop
Do
Block of one or more visual basic statements
Loop while condition
منظور از condition در حلقه do یک عبارت کنترل یا مقدار بولی است که درست یا غلط می باشد. فرمتی را که انتخاب می کنید اصولا به سلیقه شما بستگی دارد. اما تفاوت هایی نیز بین آنها وجود دارد.
شما می توانید از هر شکل حلقه do استفاده کنید.
Do while intctr <=10
Lblout.caption=intctr
Intctr=intctr +1
Loop
این قسمت ادامه دارد

TAHA
10-31-2009, 12:10 AM
صفحه کلید و صفحه تصویر
مقدمه ای بر توابع داخلی
توابع نوعی روال هستند. تفاوت بین تابع و سابروتین آن است که تابع پس از اتمام کار خود(یعنی اجرای کد بدنه تابع)یکم مقدار را به قسمت دیگری از برنامه می فرستند. در فصل بعد یاد می گیرید که چگونه توابع را بنویسید و نیز با طرز کار آنها با تمام جزئیات آشنا می شوید.
آشنایی با توابع داخلی:
توابع هیچ . یک یا چند مقدار را می گیرند و یک مقدار را بر می گردانند.
تابع داخلی internal function یا توبع ذاتی intrinisic function تابعی است که همراه ویژوال بیسیک ارایه می شود و یک کار خاص مثل محاسبه یا عملیات ورودی/خروجی را انجام می دهد.قبل از آنکه بتوانید از یک تابع داخلی استفاده کنید باید نام و پیش نیازهای آن را بدانید. با وجودی که کد درون یک تابع داخلی را نمی بینید. اما می توانید از این توابع در برنامه های خودتان استفاده کنید. توابع داخلی نیز مثل if قسمتی از زبان ویژوال بیسیک هستند
شما از توابع برای کارهای زیادی استفاده خواهید کرد. هر چه بیشتر با توابع در این فصل و خصوصا فصل بعد آشنا شوید بهتر می توانید از آنها استفاده کنید. فعلا موضوعات زیر را بخاطر بسپارید.
معمولا یک یا چند مقدار به یک تابع منتقل می شود و به ندرت تابعی را می بینید که به هیچ مقداری نیاز نداشته باشد. این مقادیر که به تابع منتقل می کنید آرگان می گویند.
آرگمانargumentمقداری است که یک تابع منتقل می شود.
هموراه بعد از نام تابع باید پرانتز بیاید البته به استثنای توابعی که هیچ آرگمانی نیاز ندارند.
آرگمان های تابع درون پرانتز قرار می گیرند. در صورتی که چند آرگمان را منتقل می کنید باید آنها را کاملا از هم جدا نمایید.
در ادامه این قسمت برای سادگی از اصطلاح تابع بجای تابع داخلی استفاده می شود. در این قسمت یک کنترل تصویر را روی فرم نصب کردید و برای بار کردن یک تصویر درون آن از یک تابع استفاده نمودید.
در اینجا آن خط کد را می بینید. که برای سادگی آرگمان تابع تا حدی خلاصه شده است.
Image1.picture=loadpicture ("\taknik.bmp")
نام تابعloadpicture است. در این کتاب هنگام بحث راجع به توابع از پرانتزهای خالی بعد از نام تابع استفاده شده است.
تا بتواند به راحتی نام توابع متغیر و کنترل ها را از هم تشخیص دهید. تابع فوق یک آرگومان رشته ای دارد.
...
امکان پاسخ دادن کاربر از طریق تابع msgbox()
تابع msgboxیک تابع پیغام می باشد مثالا وقتی ما یک دستوری داریم که می خواهیم کاربر بعد از انجام آن دستور یک msgbox اجرا شود و بعد از اجرا شدن این دستور کاربر با انتخاب یک یا.. از دستور از تابع msgbox .. که بطور مثال ما یک کار اشتباهی در برنامه انجام می دهیم و برنامه یک پیغام شما اشتباه بودن ما را می گوید و یا ما دکمه خروج را می زنیم پیغامی حاوی آیا شما مطمئن هستید که می خواهید از برنامه خارج شوید ک 2 راه را پیش روی شما می گزارد یکی بله و دیگری خیر با زدن بله شما از برنامه خارج می شوید ولی بازدن خیر داخل برنامه خواهید ماند.
تابع msg box شمال:
شمایل
پیغام
و دکمه ها می باشد
نام پروژه
به کد زیر دقت کنید
Msgbox=("click for exit")
کد بالا فقط ما متن اریه شده را نوشتیم و اصلا برای دکمه و شمایل چیزی ننوشتیم.
خود msgbox اولیه شامل یک دکمه است که با زدن دکمه دستور بعدی اجرا می شود . ولی ما برای دستور کدی ننوشتید خود برنامه با زدن دکمه هر دستوری باشد اجرا می کند
دستور msgbox("…..") فقط برای یک مطن ارایه می شود ولی اگر بخواهیم دکمه نام پروژه شمایل اضافه کنیم باید قبل از زدن msg box بنویسیم intresponse= ماننده
Intresponse=msgbox("ms",….,……,….")
حال برای یاد گیری بهتر یک کد کامل می نویسم
Intresponse=msgbox("text",vbok+vbquestion+vbdefaultbutton2," title")
برای اینکه ببینید کاربر کدام کلیک را انتخاب کرده باید این مقادیر استفاده کنید.
به ترتیب
مقدار>ثابت نامگزاری شده>توضیح
1
2
3
4
5
6
7
Vbok
Vbcancel
Vbabort
Vbretry
Vbignore
Vbyes
Vbno
کاربر دکمه ok را کلیک کرده
کاربر دکمهcancelرا انتخاب کرده است
کاربر دکمهabortرا انتخاب کرده است
کاربر دکمهretry را انتخاب کرده است.
کاربر دکمه yes را انتخاب کرده است
کاربر دکمه no را انتخاب کرده است.
ثابت های نامگزاری شده.
شمایل
به ترتیب
مقدار>ثابت های نامگزاری شده>توضیح>شمایل
16
32
48
64
Vbcritical
Vbquestion
Vbexclamation
Vbinformation
پیغام جدی
علامت سوال
علامت هشدار
اطلاعات
نام دکمه ها
Vbokonly
Vbokcancel
Vbabortretryignore
Vbyesnocancel
Vbyesno
Vbretrycancel

TAHA
10-31-2009, 12:11 AM
آشنايي با BitBlt





هدف از اين مبحث آموزشي ، آشنايي با تابع BitBlt و برخي ديگر از توابع کتابخانه Win32 GDI براي انجام برخي عمليات گرافيکي مثل double buffering و خواندن sprite از فايل است .
نکته : sprite به کاراکترهاي متحرکي گفته مي شود که در بازيها وجود دارد .
اولين چيزي که به آن نياز داريد ايجاد يک فرم است . خاصيت ScaleMode آنرا برابر 3-Pixel قرار دهيد . پيشنهاد مي کنم که هميشه در هنگام استفاده از فرم بهمراه API از pixel براي scalemode استفاده کنيد .
سپس سايز فرم را به اندازه اي افزايش دهيد تا ScaleWidth برابر 320 و ScaleHeight برابر 256 شود . توجه کنيد که خاصيت HasDC فرم را True قرار دهيد . همچنين از خاصيت AutoRedraw براي فرم استفاده نمي کنيم زيرا مي خواهيم از Double Buffering استفاده کنيم که بسيار سريعتر و کارامدتر مي باشد .
مرحله بعدي declare کردن API هايي است که به آنها نياز داريم :

'blitting
Private Declare Function BitBlt Lib "gdi32" (ByVal hDestDC As Long, ByVal x As Long, ByVal y As Long, ByVal nWidth As Long, ByVal nHeight As Long, ByVal hSrcDC As Long, ByVal xSrc As Long, ByVal ySrc As Long, ByVal dwRop As Long) As Long
'code timer
Private Declare Function GetTickCount Lib "kernel32" () As Long
'creating buffers / loading sprites
Private Declare Function CreateCompatibleBitmap Lib "gdi32" (ByVal hdc As Long, ByVal nWidth As Long, ByVal nHeight As Long) As Long
Private Declare Function CreateCompatibleDC Lib "gdi32" (ByVal hdc As Long) As Long
Private Declare Function GetDC Lib "user32" (ByVal hwnd As Long) As Long
'loading sprites
Private Declare Function SelectObject Lib "gdi32" (ByVal hdc As Long, ByVal hObject As Long) As Long
'cleanup
Private Declare Function DeleteObject Lib "gdi32" (ByVal hObject As Long) As Long
Private Declare Function DeleteDC Lib "gdi32" (ByVal hdc As Long) As Long


سوال : DC چيست ؟ DC و يا بعبارت ديگر Device Context ، hDC يک عدد است که به يک آدرس در حافظه اشاره مي کند که داده اي در آن ذخيره شده است . در هنگام استفاده از BitBlt براي اشاره کردن به آدرسي که داده گرافيکي در آنجا ذخيره شده ، استفاده مي شود .
در مرحله بعدي نياز به ذخيره آدرسهاي DC داريم که مي سازيم . آدرسهاي DC مقادير Long هستند همچنين آنها را بصورت Public تعريف مي کنيم :

'our Buffer's DC
Public myBackBuffer As Long
Public myBufferBMP As Long
'The DC of our sprite/graphic
Public mySprite As Long
'coordinates of our sprite/graphic on the screen
Public SpriteX As Long
Public SpriteY As Long


حال بايد تابعي بسازيم که تصاوير گرافيکي درون حافظه load کند . نکته مهمي که بايد به آن توجه کنيد اينست که يک device context خودش به تنهايي هيچ داده گرافيکي ندارد و بايستي يک bitmap موجود باشد تا درون آن load شود براي مثال يک فايل bmp يا يک bitmap خالي که از آن بعنوان back buffer استفاده مي کنيد .
تابعي که خواهيم نوشت يک device context منطبق با صفحه مي سازد سپس فايلهاي گرافيکي مورد نظر را درون device context قرار مي دهد :

Public Function LoadGraphicDC(sFileName As String) As Long
'temp variable to hold our DC address
Dim LoadGraphicDCTEMP As Long
'create the DC address compatible with
'the DC of the screen
LoadGraphicDCTEMP = CreateCompatibleDC(GetDC(0))
'load the graphic file into the DC...
SelectObject LoadGraphicDCTEMP, LoadPicture(sFileName)
'return the address of the file
LoadGraphicDC = LoadGraphicDCTEMP
End Function


سوال : double-buffering چيست ؟ زمانيکه يک محيط گرافيکي مي سازيد تا درون آن چيزي را ترسيم کنيد ، شما sprite ها / گرافيکها / متن را درون حافظه blit مي کنيد ( offscrean ) سپس نتيجه نهايي را روي صفحه blit مي کنيد . اين عمل از لرزش تصوير يا flickering جلوگيري مي کند ( زماني رخ مي دهد که چندين sprite مستقيماً روي صفحه blit شوند ) و بسيار سريعتر از AutoRedraw است .
قبل از اينکه مثالي براي اين تابع ذکر کنم تابع BitBlt را توضيح خواهم داد :
BitBlt تابعي از کتابخانه dll “gdi32  است . اين تابع يک انتقال bit-block از داده هاي مرتبط به يک مستطيل از پيکسلها به يک device context مقصد انجام مي دهد . بعبارت ديگر داده هاي گرافيکي را از محيط گرافيکي ( يک bitmap ) به محيط گرافيکي ديگري ( screen يا يک form ) کپي مي کند . فرم کلي اين تابع بصورت زير است :

Declare Function BitBlt Lib "gdi32" Alias "BitBlt" _
(ByVal hDestDC As Long, _
ByVal x As Long, _
ByVal y As Long, _
ByVal nWidth As Long, _
ByVal nHeight As Long, _
ByVal hSrcDC As Long, _
ByVal xSrc As Long, _
ByVal ySrc As Long, _
ByVal dwRop As Long) As Long


اولين خط بيان مي کند که ما بوسيله gdi32 DLL به تابع BitBlt دسترسي خواهيم داشت . خطوط ديگر پارامترهايي هستند که اين تابع مي گيرد :
hDestDC : hDC مربوط به محيط مقصد ( اگر مي خواهيد مقصد يک فرم باشد از form.hDC استفاده کنيد و يا اينکه آدرس يک backbuffer را که ساخته ايد بدهيد )
x : مختصات افقي محلي که مي خواهيد گرافيک شما ظاهر شود .
y : مختصات عمدي محلي که مي خواهيد گرافيک شما ظاهر شود .
nWidth : عرض گرافيک شما
nHeight : ارتفاع گرافيک شما
hSrcDC : hDC مربوط به محيط مبدا
xSrc : افست x . 0 زماني استفاده مي شود که بخواهيد از سمت چپترين گوشه گرافيک مبدا عمل blit را انجام دهيد .
ySrc : افست y
dwRop : مد draw اي که در زمان blitting گرافيکتان مي خواهيد استفاده کنيد ( Raster Operations يا ROP ) . اين پارامتر مقادير زير را مي تواند بگيرد :
- vbSrcCopy : داده تصوير مبدا را مستقيماً در مقصد کپي مي کند .
- vbSrcPaint : داده هاي تصاوير مبدا و مقصد را با هم OR مي کند ( pseudo-alphablending effect )
- vbSrcAnd : داده هاي تصاوير مبدا و مقصد را با هم AND مي کند ( pseudo-gamma effect )
- vbSrcInvert : داده هاي تصاوير مبدا و مقصد را با هم XOR مي کند
- vbSrcErase : ابتدا داده تصوير مقصد را invert مي کند سپس آنرا با داده تصوير مبدا AND مي کند .
- vbDstInvert : داده تصوير مقصد را invert مي کند و داده تصوير مبدا را در نظر نمي گيرد .
- vbNotSrcCopy : داده تصوير مبدا را invert مي کند و آنرا مستقيماً در مقصد کپي مي کند .
- vbNotSrcErase : داده تصاوير مبدا و مقصد را OR کرده و نتيجه را invert مي کند .

مثالي از کاربرد BitBlt :
BitBlt Form1.hDC, PlayerX, PlayerY, 48, 48, picPlayer.hDC, 0, 0, vbSrcCopy

حال مي خواهيم از BitBlt در يک حلقه استفاده کنيم تا يک image را در فرم حرکت دهيم :
1 – يک فايل bmp با ابعاد 32x32 بسازيد و با نام sprite1.bmp در دايرکتوري پروژه ذخيره کنيد .
2 – يک دکمه در فرم قرار دهيد و نام آنرا cmdTest بگذاريد .
3 – دکمه را در گوشه بالايي فرم و در سمت راست قرار دهيد .
4 – کد زير را براي event مربوط به کليک شدن دکمه بنويسيد :

'Timer variables...
Dim T1 As Long, T2 As Long
ساخت DC براي backbuffer’
myBackBuffer = CreateCompatibleDC(GetDC(0))
ساخت يک سطح bitmap براي DC’
myBufferBMP = CreateCompatibleBitmap(GetDC(0), 320, 256)
load کردن سطح bitmap خالي درون buffer’
SelectObject myBackBuffer, myBufferBMP
قبل از blit کردن درون بافر بايد آنرا با black پر کنيم’
BitBlt myBackBuffer, 0, 0, 320, 256, 0, 0, 0, vbWhiteness
load کردن split توسط تابعي که در بالا نوشتيم’
mySprite = LoadGraphicDC(App.Path & "\sprite1.bmp")
cmdTest.Enabled = False
== شروع حلقه اصلي ==’
خواندن tickcount جاري’
T2 = GetTickCount
Do
DoEvents
T1 = GetTickCount
اگر 15 ميلي ثانيه گذشته بود فريم بعدي شروع شود’
If (T1 - T2) >= 15 Then
پاک کردن محل قبلي sprite بوسيله پر کردن آنجا با black ‘
BitBlt myBackBuffer, SpriteX - 1, SpriteY - 1,32, 32, 0, 0, 0, vbBlackness
Blit کردن sprite درون back buffer’
BitBlt myBackBuffer, SpriteX, SpriteY, 32, 32,mySprite, 0, 0, vbSrcPaint
Blit کردن backbuffer روي فرم’
BitBlt Me.hdc, 0, 0, 320, 256, myBackBuffer,0, 0, vbSrcCopy
حرکت دادن sprite روي صفحه’
SpriteX = SpriteX + 1
SpriteY = SpriteY + 1
'update timer
T2 = GetTickCount
End If
Loop Until SpriteX = 320

سپس بايد يک cleanup code بنويسيد تا حافظه هاي را که براي نگهداري تصاوير گرافيکي و buffer ها استفاده کرده ايد آزاد کنيد :

Private Sub Form_Unload(Cancel As Integer)
DeleteObject myBufferBMP
DeleteDC myBackBuffer
DeleteDC mySprite
End
End Sub

TAHA
10-31-2009, 12:12 AM
کنترل Internet Transfer - قسمت دوم


اتصالات FTP

پروتکل FTP علاوه بر نقل و انتقال فايل بين دو کامپيوتر ، مي تواند نوعي مديريت فايل ( مثل حذف فايل يا ايجاد پوشه ) روي کامپيوتر مقصد را انجام دهد . FTP در انتقال فايل بسيار قويتر از HTTP است ولي به مراتب پيچيده تر از HTTP مي باشد اما کنترل IT اين پيچيدگيها را از ديد برنامه نويس مخفي کرده است .
براي کار با سرورهاي FTP بايد به آنها Login نمود . نوع خاصي از Login به نام Anonymous Login ( ورود ناشناس ) وجود دارد که با آن کاربران مي توانند بدون محدوديت از سايت FTP استفاده کنند . توجه کنيد که حتي براي ورود ناشناس هم نياز به نام کاربر و کلمه عبور است . براي ارسال نام کاربر و کلمه عبور از خواص username و password کنترل IT استفاده مي شود . اگر خاصيت username خالي باشد ( blank ) ، کنترل IT بطور خودکار از anonymous استفاده مي کند و آدرس email کاربر بعنوان passowrd استفاده مي شود .
استفاده از متد OpenURL : متد OpenURL ساده ترين راه انجام عمليات FTP است . دستور زير از يک سايت FTP ليست مي گيرد :


Text.text=Inet.OpenURL("ftp://ftp.microsoft.com",icString)x

براي خواندن فايل از يک سايت FTP بايد در حالت باينري کار کرد :

b()=Inet.OpenURL("ftp://ftp.microsft.com/test.zip",icByteArray)x


استفاده از متد Execute : متد Execute قابليتهاي بيشتري دارد و اجرای آن در FTP نياز به دو پارامتر دارد :

Inet.Execute(url,operation)x


که url آدرس سايت FTP بهمراه نام و مسير فايل و پارامتر operation يک فرمان FTP است . کنترل IT با داده هاي خوانده شده FTP به دو طريق رفتار مي کند :
برخي از داده ها مثل پاسخ فرمان DIR در بافر کنترل IT قرار مي گيرد و بايد آنها را با متد GetChunk خواند .
برخي ديگر از داده ها مثل فايل خوانده شده با فرمان GET مستقيماً روي ديسک نوشته مي شوند و ديگر نيازي به استفاده از متد GetChunk نيست .
فرامين FTP بسيار قوي هستند و حتي به شما اين امکان را مي دهند که فايلها را به روي کامپيوتر مقصد کپي کنيد ، به پوشه هاي کامپيوتر مقصد برويد ، فايلها را حذف کنيد و يا تغيير نام دهيد . البته بايد توجه داشت که فرامين قابل اجرا به نوع ورود به سيستم FTP بستگي دارد . اگر با کاربر anonymous به يک سايت FTP وارد شويد تنها مي تواند فايلها را ببيند و آنها را download کنيد .
مهمترين فرامين FTP عبارتند از :
CD path : به دايرکتوري path مي رويد .
CDUP : به يک دايرکتوري بالاتر مي رود .
CLOSE : بستن اتصال FTP
DELETE file1 : حذف فايل file1
DIR file1 : جستجوي فايل file1 روي دايرکتوري جاري
MKDIR path : ايجاد يک دايرکتوري با نام path
PUT file1 file2 : فايل file1 را از کامپيوتر مبدا روي فايل file2 در کامپيوتر مقصد کپي مي کند .
PWD : نام دايرکتوري جاري در کامپيوتر مقصد را برمي گرداند .
QUIT : قطع اتصال FTP
GET file1 file2 : فايل file1 را از کامپيوتر مقصد روي فايل file2 در کامپيوتر مبدا کپي مي کند .
RENAME file1 file2 : تغيير نام فايل file1 به file2
RMDIR path : حذف دايرکتوري path در کامپيوتر مقصد
SIZE file1 : بدست آوردن تعداد بايتهاي فايل يا دايرکتوري file1

TAHA
10-31-2009, 12:13 AM
مباحث پيشرفته Direct3D - مقدمه


موضوع : مروري بر مباحث قبلي - ساخت يک موتور گرافيکي سه بعدي

قبل از شروع مباحث جديد برنامه نويسي Direct3D ، با هم مروري بر مباحث قبلي خواهيم داشت . ( مباحث قبلي در آرشيو موجود مي باشند ) .
در اين درس با استفاده از مطالب قبلي يک Engine سه بعدي ساخته و از امکانات آن در يک برنامه نمونه استفاده خواهيم کرد .
اين engine داراي دو کلاس است :
1 – کلاس MainD3D
2 – کلاس D3Dobject
در کلاس MainD3D متغيرها و توابع لازم براي ساخت يک device سه بعدي ، تنظيمات ماتريسي ، تابع رندر و غيره موجود مي باشد .
متغيرهاي عمومي اين کلاس عبارتند از :
Public g_DX As New DirectX8
Public g_D3D As Direct3D8
Public g_D3DX As New D3DX8
Public g_D3DDevice As Direct3DDevice8
Public NTextures As Long
روتين ها و توابع اين کلاس عبارتند از :
1 - InitD3D : اين روتين ، اشيا D3D و D3Ddevice را مي سازد و پارامترهاي آنها را تنظيم مي کند .
2 – ApplyCameraChanges : روتين ايجاد ماتريس View
3 – SetupMatrices : روتين ايجاد ماتريس Projection
4 – StartRender : در اين روتين عمليات لازم براي شروع عمل رندر صورت مي گيرد .
5 – RenderObject : اين تابع ، يک شي سه بعدي از نوع کلاس D3Dobject را مي گيرد و بردارهاي مورد نياز و نيز بافت شي را تنظيم مي کند و در پايان شي را ترسيم مي کند .
6 – FinishRender : در اين روتين به عمليات رندر پايان داده مي شود .
7 – Cleanup: روتين از بين بردن اشيا Direct3D
8 – CreateVector : تابع ساخت يک بردار سه بعدي
9 – CreateTextures : روتين ساخت يک بافت جديد
10 – InitTexture: تابع مقداردهي به يک بافت
در کلاس D3Dobject متغيرها و توابع لازم براي ايجاد يک شي سه بعدي و اختصاص بافت به آن موجود مي باشد .
در اين کلاس دو type عمومي تعريف شده است :
1 - NormalVERTEX
2 - TeturedVERTEX
همچنين روتين ها و توابع اين کلاس عبارتند از :
1 – InitObject : تابعي که تنظيمات اوليه vertex ها و بافت شي را انجام مي دهد .
2 – Vertex : روتين ايجاد vertex هاي مورد نياز
3 – GetRenderingMode: تابعي که مد رندر را مشخص مي کند .
و نيز يکسري تابع ساخت vertex نرمال و ساخت vertex داراي بافت و غيره

اين دو کلاس در يک پروژه ويژوال بيسيک قرارداده شده و پروژه با نام D3Dengine.dll کامپايل شده است .
حال با استفاده از اين engine مي خواهيم يک منظره سه بعدي را ايجاد کنيم :
اين منظره شامل سه object است : ديوار ، آسمان و زمين.




ابتدا بايد يک شي از کلاس MainD3D تعريف کنيم :

Dim D3D8Main As MainD3D8

در متد Form Load نيز سه شي Floor ، Sky و Wall را بصورت زير تعريف مي کنيم :

Dim Floor As D3DObject
Dim Sky As D3DObject
Dim Walls As D3Dobject


سپس اين سه شي را به اضافه شي D3D8Main ، ايجاد مي کنيم :

Set D3D8Main = New D3DEngine.MainD3D8
Set Floor = New D3DEngine.D3DObject
Set Sky = New D3DEngine.D3DObject
Set Walls = New D3DEngine.D3Dobject

در ابتدا شي MainD3D را Initial مي کنيم و سپس بافتهاي مورد نيز خود را مي سازيم :

D3D8Main.InitD3D True, Me.hWnd
D3D8Main.CreateTextures 3
D3D8Main.InitTexture 1, App.Path + "\floor.jpg"
D3D8Main.InitTexture 2, App.Path + "\sky.bmp"
D3D8Main.InitTexture 3, App.Path + "\wall.bmp"


حال به سراغ ايجاد و مقداردهي vertex هاي floor مي رويم . floor شامل شش vertex مي باشد و بنابراين دو face مثلثي دارد :

Floor.InitObject 6, 2, TriangleList, True, 1

Floor.Vertex 0, -55, -2, -55, vbWhite, 0, 10
Floor.Vertex 1, 55, -2, -55, vbWhite, 10, 10
Floor.Vertex 2, 55, -2, 55, vbWhite, 10, 0
Floor.Vertex 3, -55, -2, -55, vbWhite, 0, 10
Floor.Vertex 4, 55, -2, 55, vbWhite, 10, 0
Floor.Vertex 5, -55, -2, 55, vbWhite, 0, 0

سپس به سراغ ايجاد و مقداردهي vertex هاي wall مي رويم . wall شامل بيست و چهار vertex مي باشد و بنابراين هشت face مثلثي دارد :

Walls.InitObject 24, 8, TriangleList, True, 3

Walls.Vertex 0, -55, -2, -55, &HBCE8FC, 0, 1
Walls.Vertex 1, 55, -2, -55, &HBCE8FC, 5, 1
Walls.Vertex 2, 55, 8, -55, &HBCE8FC, 5, 0
Walls.Vertex 3, -55, -2, -55, &HBCE8FC, 0, 1
Walls.Vertex 4, 55, 8, -55, &HBCE8FC, 5, 0
Walls.Vertex 5, -55, 8, -55, &HBCE8FC, 0, 0

Walls.Vertex 6, -55, -2, 55, &HBCE8FC, 0, 1
Walls.Vertex 7, 55, -2, 55, &HBCE8FC, 5, 1
Walls.Vertex 8, 55, 8, 55, &HBCE8FC, 5, 0
Walls.Vertex 9, -55, -2, 55, &HBCE8FC, 0, 1
Walls.Vertex 10, 55, 8, 55, &HBCE8FC, 5, 0
Walls.Vertex 11, -55, 8, 55, &HBCE8FC, 0, 0

Walls.Vertex 12, -55, -2, 55, &HBCE8FC, 0, 1
Walls.Vertex 13, -55, -2, -55, &HBCE8FC, 5, 1
Walls.Vertex 14, -55, 8, -55, &HBCE8FC, 5, 0
Walls.Vertex 15, -55, -2, 55, &HBCE8FC, 0, 1
Walls.Vertex 16, -55, 8, -55, &HBCE8FC, 5, 0
Walls.Vertex 17, -55, 8, 55, &HBCE8FC, 0, 0

Walls.Vertex 18, 55, -2, 55, &HBCE8FC, 0, 1
Walls.Vertex 19, 55, -2, -55, &HBCE8FC, 5, 1
Walls.Vertex 20, 55, 8, -55, &HBCE8FC, 5, 0
Walls.Vertex 21, 55, -2, 55, &HBCE8FC, 0, 1
Walls.Vertex 22, 55, 8, -55, &HBCE8FC, 5, 0
Walls.Vertex 23, 55, 8, 55, &HBCE8FC, 0, 0


حال به سراغ ايجاد و مقداردهي vertex هاي sky مي رويم . sky شامل شش vertex مي باشد و بنابراين دو face مثلثي دارد :

Sky.InitObject 6, 2, TriangleList, True, 2

Sky.Vertex 0, -55, 8, -55, &HBCE8FC, 0, 1
Sky.Vertex 1, 55, 8, -55, &HBCE8FC, 0, 1
Sky.Vertex 2, 55, 8, 55, &HBCE8FC, 0, 1
Sky.Vertex 3, -55, 8, -55, &HBCE8FC, 0, 1
Sky.Vertex 4, 55, 8, 55, &HBCE8FC, 0, 1
Sky.Vertex 5, -55, 8, 55, &HBCE8FC, 0, 1


در پايان تابع رندر را صدا مي کنيم . البته در هر بار عمل رندر کردن ، دوربين يک درجه در صفحه X-Z دوران مي کند تا کل ديوار قابل مشاهده باشد :

Dim Angle As Double
PI = 3.1415
Angle = 0
Do
DoEvents
D3D8Main.StartRender vbBlack
D3D8Main.RenderObject Sky
D3D8Main.RenderObject Floor
D3D8Main.RenderObject Walls
D3D8Main.FinishRender
If Sqr(Angle ^ 2) = 360 Then Angle = 0
Angle = Angle + 1
D3D8Main.CamLookAtX = Sin((Angle * 2 * PI) / 360)
D3D8Main.CamLookAtZ = Cos((Angle * 2 * PI) / 360)
D3D8Main.ApplyCameraChanges
loop

TAHA
10-31-2009, 12:13 AM
آشنايي با مفاهيم پايگــاه داده هـــا

مفاهيم مبنايي :
مفهوم پايگاه داده ها : پايگاه داده ها در ساده ترين وجه به مثابه مخزني ميماند که اطلاعات و داده ها به صورت منسجم و احتمالا ساخت يافته در آن نگهداري ميشود . اين مخزن ميتواند يک فايل متني يا باينري ساده باشد .
همزمان با پيدايش تکنولوژي ذخيره سازي اطلاعات و فايلها ، پايگاه داده ها نيز متولد شد و همزمان با رشد تکنولوژي ذخيره و بازيابي اطلاعات و سيستم فايلينگ ، پايگاه داده ها نيز به صورت موازي و با آن رشد کرد . پايگاه داده ها از زمان تولد تا کنون پنج نسل را سپري کرده است .
همزمان با گسترش نياز کاربران براي ذخيره سازي و بازيابي اطلاعات برنامه نويسان متعددي اقدام به ايجاد برنامه هايي با اهداف و کاربردهاي متفاوت کردند . صرف نظر از برنامه هايي که از نظر کاربرد کاملا متفاوت بودند برنامه هايي نيز وجود داشتند که ماهيت و کاربرد يکساني داشتند ولي توسط برنامه نويسان متعدد ايجاد شده بودند . بهترين مثال براي اين مطلب دفـتـــرچـــه تلـفــن ميباشد . چندين و چند نسخه متفاوت دفترچه تلفن موجود بود که همه آنها امکانات کاملا مشابهي داشتند ولي الگوريتمها و روشهاي برنامه نويسي آنها کاملا متفاوت بود . مهمترين وعمده ترين تفاوتهاي که بين اين برنامه ها وجود داشت در زير ذکر شده اند :

نوع و ماهيت فايلي که اطلاعات در آن ذخيره ميشد ( بعضيهااز نوع باينري و بعضي TXT و... بودند )
الگوريتم و روش ذخيره سازي داده ها در فايل
نام توابع ( فرضا تابع مربوط به جستجو در هر برنامه نامي مطابق با سليقه برنامه نويس داشت )

تمام اين برنامه ها در واقع نوعي بانک اطلاعاتي هستند که براي اهداف خاص ايجاد شده اند . لذا به منابع داده در هر برنامه به جز در همان برنامه در جاي ديگري کاربرد نداشت و به هيچ درد ديگري نميخورد حتي برنامه هايي که مشابه بودند ( مانند دفترچه تلفن ) نيز ( بنا به دلايل ذکر شده ) نميتوانستند با هم تبادل اطلاعات داشته باشند و اگر ميخواستيم از فايل حاوي داده هاي يک دفترچه تلفن در دفترچه تلفن ديگري استفاده کنيم هيچ راهي وجود نداشت . در ضمن در تمام اين برنامه ها به جز فايل و برنامه نوشته شده توسط برنامه نويس هيچ چيز ديگري وجود نداشت که بتواند امنيت داده ها را تضمين کند . و به طور کلي داده ها را کنترل و مديريت کند . مشکل ديگري که اين برنامه ها داشتند اين بود که اين برنامه ها تنها قابليت اين را داشتند که يک کاربر از آنها استفاده کند و استفاده به صورت اشتراکي از منابع داده ها امکان پذير نبود .
با گسترش روز افزون اطلاعات و نياز روز افزون کاربران براي ذخيره و بازيابي اطلاعات و دسترسي سريع به اطلاعات و لزوم تامين امنيت اطلاعات ، لازم بود برنامه هاي تخصصي و ويژه اي براي اين منظور ايجاد شوند . لذا چندين شرکت تصميم به طراحي و توليد چنين برنامه هايي را گرفتند که از شرکتهاي IBM و Microsoft و چند شرکت ديگر به عنوان پيشگامان اين امر ميتوان نام برد .
برنامه هاي مذکور پايگاه داده ها نام گرفتند . شرکتهاي مذکور بايد برنامه هايي را ايجاد ميکردند که قابليت استفاده براي مصارف گوناگون را داشته باشد . در ضمن اين برنامه ها بايد داراي قسمتي باشند که به عنوان واسط بين برنامه کاربردي و فايلها (منابع داده ) قرار بگيرد و عملياتهاي مربوط به ايجاد ، حذف و تغيير و ... را در منابع داده را کنترل و مديريت کند . اين برنامه واسط را DBMS ناميدند . DBMS اختصار (DATABASE MANANGMENT SYSTEM ) ميباشد که معناي لغوي آن سيستم مديريت پايگاه داده يا سيستم مديريت داده ها ميباشد .
بايد خدمتتون عرض کنم که بزرگترين جهشي که پايگاه داده ها در راستاي رشد و تکامل داشت مربوط به همين قسمت يعني توليد و تکامل DBMS ميباشد . گفتيم که وظيفه DBMS اين است که بين برنامه کاربردي و منابع داده ها قرار بگيرد و کليه عملياتهاي مربوط به( ايجاد ، تغيير ، حذف و .... ) منابع داده ها را کنترل و مديريت کند . کنترل و مديريت منابع داده ها بسيار کلي و ميباشد و اگر بخواهيم منظور از کنترل و مديريت را کامل شرح دهيم بايد ساعتها وقت صرف کنيم و دهها صفحه مطلب بنويسيم که قطعا در اين مجموعه نخواهد گنجيد ضمن آنکه اين مطالب کاربردي نيط نيستند و تنها جنبه اطلاعاتي دارند لذا تنها چند نکته مهم را ذکر ميکنم و در صورتي که علاقمند بوديد بيشتر بدانيد ميتوانيد به کتابهاي موجود در اين زمينه مراجعه فرماييد .
منظور از کنترل و مديريت :

مصون کردن برنامه هاي کاربردي در قبال تغييرات در سخت افزار ذخيره سازي .
مديريت رکوردهاي سرريز که پس از لود اوليه بايد در فايل وارد شوند .
ايجاد فايل با ساختارهاي گوناگون
فراهم کردن امکاناتي براي دستيابي مستقيم و ترتيبي به رکوردها و فيلدها .
جدا کردن ساختار فيزيکي و منطقي فايلها از يکديگر
تامين ايمني و حفاظت داده ها
جلوگيري از تکرار ذخيره سازي داده ها ( تاحدي )
فراهم کردن امکاناتي براي پردازش بلادرنگ (real time ) بسته به نوع سيستم عامل
تامين صحت داده هاي ذخيره شده ( تاحدي )
فراهم کردن امکاناتي براي بازيابي بکمک چند کليد
فراهم کردن امکاناتي براي استفاده چند کاربر به صورت همزمان از منبع داده و کنترل آن
کنترل و مديريت مسائل مربوط به همزماني و سطح دسترسي کاربران به منبع داده ها
و .....

با توجه به موارد ذکر شده شرکتها سيستمهاي گوناگوني را به اين منظور طراحي و توليد کردند که هر سيستم داراي يک رابط گرافيکي براي گرفتن و انجام فرامين کاربر و يک DBMS بود که تمام مطالب ذکر شده در بالا در اين سيستمها لحاظ شده بودند . علاوه بر اين دو دفترچه اي نيز به همراه سيستم ارائه ميشد که حاوي نام و کاربرد توابع موجود در سيستم بود . برنامه نويسان در صورت نياز ميتوانستند از اين توابع در برنامه هاي خود استفاده کنند و دستوري را به سيستم ارسال کنند . رابطه اين توابع با سيستم مورد نظر دقيقا مانند رابطه توابع API موجود در ويندوز و خود ويندوز ميباشد . اندک زماني پس از توليد اين سيستمها کنسرسيومي تشکيل شد که اقدام به تهيه استانداردهايي در زمينه توليد نرم افزارهاي بانک اطلاعاتي کرد و از آن پس تمام شرکتهاي توليد کننده ملزم به رعايت اين استانداردها بودند . يکي از اين تصميمات و استانداردها يکسان سازي نام توابع در تمام سيستمها بود . ديگر آنکه قرار بر آن شد که يکسري کلمات و عبارات ويژه درنظر گرفته شوند که هر يک معرف عملياتي ويژه باشند و برنامه اي به تمام سيستمها اضافه شود که وظيفه آن دريافت ، تفسير و اجراي اين عبارات (دستورات ) باشد . مجموعه اين کلمات و برنامه اي که وظيفه تفسير آنها را داشت ، منجر به توليد زبان مشترکي براي بانکهاي اطلاعاتي شد . اين زبان برنامه نويسي زبان پايه تمام بانکهاي اطلاعاتي ميباشد که آن را T-SQL مينامند که اختصار (Transact Structured Query Language ) ميباشد .
در واقع وظيفه اين کلمات و عبارات فراخواني توابع موجود در سيستم ميباشد . دستورات زبانSQL به دوبخش تقسيم ميشود :

دستورات مربوط به کار با داده ها ( DML)
دستورات مربوط به تعريف داده ها ( DDL )

تمامي سيستمهاي ارائه شده در DML دستورات کاملا مشابهي را دارا ميباشند اما در بخش DDL داراي تفاوتهاي جزئي ميباشند . در ضمن سيستمهاي مختلف ارائه شده علاوه بر دستوراتي که کار يکساني را انجام ميدهند ممکن است دستورات اضافه تري نيز داشته باشند که وظيفه اين دستورات اضافي انجام عملياتهاي ترکيبي ميباشد . جلوتر بيشتر با اين زبان برنامه نويسي و دستورات آن آشنا خواهيم شد و در مثالهاي مختلف از دستورات مختلف اين زبان استفاده خواهيم کرد . خوب تا اينجا با تاريخچه پايگاه داده ها به صورت کلي و ساده آشنا شديم . در زير چکيده اي از مطالب بالا را به همراه مزيتهاي بوجود آمدن تکنولوژي بانک اطلاعاتي را ذکر خواهم کرد .و از اين پس ميرويم سراغ مفاهيم کاربردي پايگاه داده ها . دقت کنيد که مفاهيم و کلمات مهم را به صورت زير خط دار و زردرنگ نوشته ام .
از مجموعه مطالب ذکر شده در بالا فهميديم که :
با گسترش روز افزون اطلاعات و نياز کاربران به ذخيره و بازيابي اطلاعات سيستمهايي طراحي شدند که قابليت استفاده براي مصارف گوناگون را دارا ميباشند . همچنين اين برنامه ها امکان استفاده اشتراکي از منابع داده را نيز فراهم کردند . در اين سيستمها ما به هر فايلي که اطلاعاتي با ساختار معين در آن قرار گرفته است را منبع داده ميناميم. اين سيستمها به صورت تخصصي براي ذخيره و بازيابي اطلاعات طراحي و ساخته شده اند از اين رو به اين سيستمها پايگاه داده ها يا همان بانک اطلاعاتي ميگوييم . تمامي پايگاه داده هاي موجود داراي بخشي با عنوان DBMS يا سيستم مديريت داده ها ميباشند که به عنوان واسط مابين برنامه کاربردي و منبع داده قرار ميگيرد و کليه موارد مربوط به ذخيره و بازيابي لطلاعات را به صورت خودکار کنترل ميکند . اين سيستم همچنين مسئول تامين امنيت داده هاي ذخيره شده نيز ميباشد . سيستمهاي ارائه شده محصول هر شرکتي که باشند از استاندارد واحدي براي ذخيره و بازيابي اطلاعات تبعيت ميکنند . در ضمن تمامي پايگاه داده هاي موجود داراي يک زبان پايه و مشترک با نامT-SQL مبباشند که برنامه نويسان در اکثر موارد بدون آنکه نوع بانک مورد نظر مهم باشد ميتوانند از اين زبان براي انجام امور بانکي در برنامه هاي خود استفاده کنند . علاوه بر مطالب ذکر شده بايد خدمتتون عرض کنم که بانکهاي اطلاعاتي داراي مزيتهاي بينظيري ميباشند که اين مزيتها به تدريج به اين تکنولوژي اضافه شدند .از جمله اين مزيتها ميتوان کنترل متمرکز روي تمام داده هارا نام برد که يکي از مزاياي اين امر کاهش ميزان افزونگي در ذخيره سازي داده ها ميباشد .در واقع در تکنولوژي بانکهاي اطلاعاتي تکرار ذخيره سازي داده ها به حداقل ميرسد که اين امر خود داراي مزاياي فراواني ميباشد که صرفه جويي در فضاي ذخيره سازي و کاهش عمليات سيستم از جمله مهمترين آنها ميباشد . يکي ديگر از مزيتهاي مهم بانکهاي اطلاعاتي اين است که با گسترش اين تکنولوژي مفهوم چند سطحي بودن و معماري چند لايه به تدريج قوت يافت و بسط پيدا کرد . از ديگر مزاياي اين تکنولوژي اين است که مفاهيمي چون منطق صوري ، سيستمهاي خبره ، مفاهيم هوش مصنوعي و ... نيز در اين تکنولوژي رخنه کرده اند که اين امر موجب ميشود که سيستم قادر به استنتاج منطقي از داده هاي ذخيره شده باشد . و به عنوان آخرين مزيت نيز ميتوان اين مورد را ذکر کرد که در اين سيستمها کاربران در يک محيط انتزاعي (ABSTRACTIVE) و مبتني بر يک ساختار داده يي تجريدي کار ميکنند و بکمک احکام زباني خاص ، عمليات مورد نظر خود را انجام ميدهندو بدين ترتيب برنامه هاي کاربردي ازداده هاي محيط فيزيکي کاملا مستقل ميشوند .من گفتم آخرين مزيت اما اين آخرين مزيت نيست بلکه آخرين مزيتي است که من ذکر ميکنم و مزيتهاي استفاده از بانک اطلاعاتي نيز آنقدر زياد است که از حوصله اين مقاله خارج ميباشد .
تا اينجا بحث بارها به کلمات داده ها و اطلاعات برخورد کرده ايم . اما مفهوم واقعي اين دو چيست ؟ در زير تعريف اين دو واژه را براي شما ذکر خواهم کرد و با تفاوتهاي اين دو آشنا خواهيم شد .
توجه : مطالبي که از اينجا به بعد ذکر خواهند شد بسيار بسيار مهم و حياتي ميباشند لذا خواهشمندم تا زماني که هر خط را کاملا متوجه نشده ايد هرگز سراغ خط بعدي نرويد . حتي اگر صد بار يک خط را تکرار کنيد .

مفهوم داده :
داده عبارت است از مقادير صفات خاصه (ATTRIBUTES) انواع موجوديت ها . خوب با ارائه تعريفي براي داده با دو واژه ديگر نيز برخوردکرديم که احتمالا براي شما نامفهوم ميباشد لذا تعريفي براي اين دو نيز ارائه خواهم داد .
نوع موجوديت : مفهوم کلي يک پديده ، شي و يا فرد که در ورد آنها ميخواهيم اطلاع داشته باشيم .
صفت خاصه : ويژگي جداساز يک نوع موجوديت از نوع ديگر را گويند .
ببينيد دوستان اگر ما يک فرد يا يک شي يا يک پديده را درنظر بگيريم و بخواهيم در مورد آن اطلاعاتي کسب کنيم آن شي ، يا فرد يا پديده را موجوديت ميناميم . فرض کنيد ما انسان را در نظر ميگيريم و از بين انسانها فردي را انتخاب ميکنيم و ميخواهيم در مورد اين فرد اطلاعاتي کسب کنيم . فردي که ما انتخاب کرده ايم موجوديت ميباشد . فرض کنيد اين موجوديت من هستم . خوب من حتما داراي آيتمهايي هستم که من را از شما متمايز ميکند . هر يک از اين آيتمها را نيز صفت خاصه ميگوييم .
خوب اگر من يک موجوديت باشم قطعا يکي از صفات خاصه من نام من ميباشد و ديگري نام پدرم و ديگري شماره شناسنامه ام و .... درست ؟ حالا مقدار هريک از اين صفات خاصه من را داده ميگويند . به عنوان مثال نام من عليرضا است پس عريضا يک داده است . شماره شناسنامه من 1912 ميباشد پس عدد 1912 داده بعدي من ميباشد و ...
پس موجوديت ما يک انسان در نظر گرفته شد که اين انسان توسط يـکسري صفاتي دارد که مختص انـسـان اسـت ( صفات خاصه ) و هر يک از اين صفات خاصه داراي مقداري هستند که اين مقدار نيز همان داده است
اطلاع : اطلاع از داده حاصل ميشود و در حل مسائل به کار ميرود .
ببينيد هر داده هنگامي که در يک موقعيت مشخص براي حل مساله اي به کار گرفته شود به اطلاع تبديل ميشود . در بالا موجوديت ما انسان بود که بنده بودم خوب من به جز نام و شماره شناسنامه و ... صفات خاصه ديگري نيز دارم که يک نمونه از آنها معدل ديپلم من است . فرض کنيد معدل ديپلم من 17 باشد . پس 17 نيز يک داده است . حال اگر بخواهيم بالاترين معدل را در بين دانش آموزان ديپلم گرفته تهران پيدا کنيم چون از داده هاي موجود در فرمول پيدا کردن ماکزيمم استفاده ميکنيم لذا عدد 17 که تاکنون داده بود به اطلاع تبديل ميشود
ميدانم که احتمالا درک اين مطالب احتمالا کمي مشکل به نظر ميآيد اما اگر کمي دقت کنيم ميبينيم که اتفاقا بسيار ساده هستند . از طرفي اگر کسي اين مفاهيم را نفهمد قطعا از اينجا به بعد هيچ چيز ديگري را نيز نخواهد فهميد چون از اين واژه ها و مفاهيم آنها بارها و بارها استفاده خواهيم کرد و پايه تمام مطالب جديذي که جلوتر ذکر خواهم کرد .
يک بار ديگر و براي آخرين بار اين مطالب را با مثال شرح ميدهم و سپس به سراغ مطالب بعدي خواهيم رفت .
در کل چهار تا واژه بسيار مهم و کاربردي داريم :

داده
موجيديت
صفت خاصه
اطلاع

در اين کره خاکي و اين جهان هستي ما سه تا دسته بيشتر نداريم . يعني هر چيزي که ما ميتوانيم نام ببريم يا يک شي (مانند قابلمه ) است يا يک فرد ( مانند شما ) است يا يک پديده ( مانند زلزله ) . ما به هريک از اجزاء اين سه دسته موجوديت ميگوييم . چرا چون وجود دارد . يعني قابلمه وجود دارد پس قابلمه يک موجوديت ميباشد . حالا ما چندين و چند مدل قابلمه داريم که اين قابلمه ها با هم فرقهايي دارند . خوب عامل اين تفاوتها چيست ؟ درسته هر قابلمه داراي يکسري خصوصيتها و صفاتي ميباشد که اين قابلمه را از قابلمه ديگر جدا ميکند و علاوه بر آن همان صفات باعث ميشنود تا بين من و قابلمه هم فرقي بوجود آيد جون قابلمه صفاتي دارد که من ندارم و اين صفات مخصوص قابلمه است نه انسان ! پس قابلمه داراي يکسري صفات است که مخصوص قابلمه است که ما به هر يک از اين صفات صفت خاصه ميگوييم . هر صفت خاصه اين قابلمه داراي يک مقدار است . مثلا اگر رنگ قابلمه را به عنوان يکي از صفات خاصه آن در نظر بگيريم قطعا اين صفت خاصه مقداري دارد که ما فرض ميکنيم نارنجي است . خوب نارنجي هم شد داده ما . حالا اگر ما در يک پردازش يا در حل يک مساله از نارنجي استفاده کنيم نارنجي از داده به اطلاع تبديل ميشود . اميدوارم ديگه همه اين مفاهيم را فهميده باشند .
پس در حالت کلي موجوديت هر شي يا عين قابل تميز است که ما ميخواهيم داده هاي آن را در بانک بريزيم و در صورت نياز از آن اطلاعات داشته باشيم /. اگر ما مجموعه اي از موجوديت ها را در نظر بگيريم به ان مجوعه محيط عملياتي ميگويند . فرضا اگر موجوديت ما دانشجو باشد محيط عملياتي ما ميشود دانشگاه . محيط عملياتي بر اساس نوع برنامه اي که قرار است درست کنيم تغيير ميکند . اگر بخواهيم برنامه کتابخانه بنويسيم موجوديت ما کتاب است و محيط عملياتي ما نيز کتابخانه . اگر بخواهيم برنامه اي براي انتخاب واحد دانشجويان بنويسيم موجوديت ما ميشود دانشجو و محيط عملياتي ما نيز دانشگاه ميباشد .
محيط عملياتي هر چيزي که باشد موجوديتهاي آن با هم ارتباطاطي دارند . به عنوان مثال بين دانشجو و درس ارتباطاطي وجود دارد که دانستن اين ارتباطات در طراحي برنامه نقش حياتي دارند . ارتباط بين موجوديت ها انواع مختلفي دارد که در زير ذکر خواهم کرد :

ارتباط يک به يک
ارتباط يک به چند
ارتباط چند به يک
ارتباط چند به چند

تشخيص موجوديت هاي يک محيط عملياتي و تعيين ارتباطات بين آنها از مهمترين وظايف يک طراح بانک اطلاعاتي ميباشد . تعيين درست اين ارتباطات نقش به سزايي در کارايي سيستم و بانک طراحي شده دارد لذا يکي از مهمترين مباحث موجود در بانکهاي اطلاعاتي ميباشد . در مبحث بعدي با اين مفاهيم بيشتر آشنا خواهيم شد .

TAHA
10-31-2009, 12:15 AM
Api هاي ويندوز




امروز قصد دارم در مورد API هاي ويندوز و چگونگي استفاده از آنها در ويژوال بيسيک بطور خلاصه توضيح دهم و همچنين دو مثال پراستفاده را نيز در اين زمينه بيان کنم که عبارتند از چگونگي پخش فايلهاي Wav و ساخت يک تايمر با دقت بالا :

۱ - آشنايي با Windows API : واژه API مخفف Application Programming Interface مي باشد . API هاي ويندوز مجموعه اي از توابع از پيش آماده موجود در سيستم عامل هستند که شما مي توانيد آنها را در برنامه هاي خود فراخواني کنيد . اين توابع در چندين کتابخانه DLL ويندوز ذخيره شده اند . براي دسترسي به اين توابع در ويژوال بيسيک ابتدا بايد آنها را برنامه خود declare کنيد . براي مثال :

Declare Function sndPlaySound Lib "winmm.dll" Alias "sndPlaySoundA" (ByVal lpszSoundName As String, ByVal uFlags As Long) As Long


همانطور که مي بينيد مثال فوق يک Declare از تابع sndPlaySound مي باشد که اين تابع در کتابخانه Winmm.dll موجود است . کلمه Alias نشان مي دهد که اين تابع نام ديگري در dll دارد . ساير بخشها مربوط به تعريف پارامترهاي تابع مي باشند که در مورد مثال فوق ، اين تابع دو پارامتر ورودي و يک خروجي از نوع Long دارد .
پس از Delare کردن API در برنامه مي توانيد از آن استفاده نمائيد .

۲ - پخش فايلهاي Wav : تابعي که براي پخش فايلهاي Wav استفاده مي شود تابع sndPlaySound است که در بالا با آن آشنا شديد . پارامتر lpzSoundName نام و مسير فايل Wavو پارامتر uFlags چگونگي پخش فايل را مشخص مي کند . مقادير ممکن اين پارامتر عبارتند از :
- SND_ASYNC : اجازه مي دهد طوري فايل Wav پخش شود که آنرا بتوان وقفه داد . بعبارت ديگر قادر خواهيد بود فايل Wav تان را هر زمان که بخواهيد پخش کنيد و مطمئن باشيد که حتماً شنيده مي شود .
- SND_LOOP : فايل Wav را بطور ممتد پخش مي کند .
- SND_NODEFAULT : اگر فايل Wav پيدا نشود صداي ديگري پخش نخواهد شد ( مثلاً برخي صداهاي default ويندوز )
- SND_SYNC : در طول پخش فايل Wav کنترل به برنامه داده نمي شود . اين پارامتر در زمانيکه مي خواهيد فايل Wav اي را در پس زمينه برنامه تان پخش کنيد مناسب نمي باشد .
- SND_NOSTOP : اگر فايل Wav اي قبلاً در حال پخش باشد ، فايل Wav شما آنرا دچار وقفه نمي کند . از اين پارامتر زماني استفاده مي شود که بخواهيم فايل Wav مان هيچوقت در وسط کار قطع نشود .
اگر بخواهيد از بيش از يکي از اين پارامترها استفاده کنيد توسط Or آنها را ترکيب نمائيد مثال :

sndPlaySound App.path & "\ding.wav", SND_ASYNC or SND_LOOP



نکته : براي استفاده از توابع صوتي پيچيده تر بايستي از DirectSound که يکي از اجزاي DirectX مي باشد استفاده کنيد . در مورد DirectSound بعداً صحبت خواهم کرد .

۳ - ساخت يک تايمر با دقت بالا : شايد تا بحال از کنترل تايمر موجود در نوار ابزار ويژوال بيسيک استفاده کرده باشيد . اين تايمر داراي دقت حدود ۵۵ ميلي ثانيه است . براي دستيابي به زمانهاي با دقت بالاتر اين کنترل مفيد نخواهد بود .
تابع GetTickCount يک API موجود در کتابخانه Kernel32.dll است . اين تابع طول زماني را که سيستم شروع به کار کرده است را برحسب ميلي ثانيه برمي گرداند :

Private Declare Function GetTickCount Lib "kernel32" () As Long

براي بررسي طي شدن يک مدت زماني خاص شما ابتدا بايد مقدار اين تابع را در يک متغير کمکي مثل TempTime قرار دهيد سپس در يک حلقه Do-Loop بايد اختلاف زمان GetTickCount جديد و زمان TempTime را با مقدار زماني که مي خواهيد سپري شود مقايسه کنيد :

TempTime = GetTickCount()x
Do While DesiredTime < GetTickCount() - TempTime
Do some things'
Loop


توسط کد بالا مي توان يک عمليات خاص را براي يک مدت زماني مشخص اجرا کرد .
کد زير نشان مي دهد که چگونه مي توان دستورات خاصي را در فواصل زماني خاص اجرار کرد :

ExitFunction = False
TempTime = GetTickCount()x
Do While not(ExitFunction)x
If DesiredTime < GetTickCount() - TempTime then
Reset the temporary variable'
TempTime = GetTickCount()x
Do some things'
End If
Loop


همچنين از تابع GetTickCount مي توان براي benchmark برنامه ها استفاده کرد . بعبارت ديگر مي توان زمان اجراي يکسري دستورات خاص را بدست آورد .

TAHA
10-31-2009, 12:15 AM
ايجاد ساختارهاي داده اي در ويژوال بيسيک - بخش اول



مقدمه :

ساختارهاي داده اي از نظر تعداد اعضا به دو دسته استاتيک و ديناميک تقسيم مي شوند . ساختارهاي استاتيک مثل آرايه هاي يک بعدي و آرايه هاي دو بعدي ، تعداد اعضاي آنها در زمان طراحي برنامه مشخص مي شود و در طول اجراي برنامه ثابت است اما تعداد اعضاي ساختارهاي داده اي ديناميک در طول اجراي برنامه تغيير مي کند . ليست پيوندي ( LinkList ) ، پشته ( Stack ) ، صف ( Queue ) و درختهاي باينري ( Tree Binary) ، نمونه هايي از ساختارهاي داده اي ديناميک هستند .
ليست پيوندي شامل مجموعه اي از عناصر داده اي است که اضافه و حذف اعضا در هر جاي ليست ممکن است .
پشته يک ساختار داده اي مهم در کامپايلرها و سيستم هاي عامل است که عمل اضافه و حذف عناصر از ابتداي آن انجام مي شود .
صف يک ساختار داده اي است که عمل اضافه کردن از انتها و عمل حذف کردن از ابتداي آن انجام مي شود .
درختهاي دودويي براي جستجوي بسيار سريع ، ذخيره سازي داده ها و کامپايل عبارات استفاده مي شوند .

نوع داده Variant :

نوع داده variant براي متغيرهايي بکار مي رود که بطور صريح نوع آنها تعريف نشده است مثال :
Dim value As Variant
اين نوع داده مي تواند هر نوع داده اي را در خود ذخيره کند . همچنين براي ايجاد ساختارهاي داده اي مثل ليست هاي پيوندي ، صف ، پشته و درخت مناسب است .
نوع داده موجود در variant مي توان توسط توابع VarType و TypeName تعيين کرد . تابع VarType يک مقدار صحيح برمي گرداند که نشان دهنده نوع ذخيره شده در variant است .
مثال :
Dim value as Variant
value= Hello x
در اينصورت مقدار بازگشتي ( VarType( value برابر 4 خواهد بود .
تابع TypeName يک رشته برمي گرداند که نشان دهنده نام نوع داده ذخيره شده در variant است .

اخذ حافظه بطور ديناميک Dynamic Memory Allocation :

براي ايجاد و نگهداري ساختارهاي داده اي ديناميک بايستي در هنگام اجراي برنامه بتوان فضاي بيشتري براي نگهداري داده هاي جديد بدست آورد . با استفاده از کلمه کليدي New مي توان در ويژوال بيسيک حاقظه ديناميک گرفت :
Set NewNode=New ListNode
که ListNode يک شي از ساختار داده اي مورد نظر ماست .

کلاسهاي خود ارجاعي :

کلاس خودارجاعي نوعي کلاس است که داراي يک اشاره گر ( Pointer ) به يک شي از همان نوع کلاس باشد . براي مثال اگر کلاس ما به اسم ClistNode باشد و متغير زير را در آن تعريف کنيم ، اين کلاس يک کلاس خود ارجاعي است :
Private mNextNode as ClistNode
از mNextNode براي لينک دادن اعضاي يک ساختار داده اي ديناميک بهم استفاده مي شود ( بعبارت ديگر گره زدن يک شي از کلاس ClistNode به يک شي ديگر از همان کلاس ) . شي هاي خودارجاعي مي توانند به همديگر لينک شوند و ساختارهاي داده اي مثل ليست پيوندي ، صف ، پشته و درخت را ايجاد کنند .
شکل زير دو شي خود ارجاعي را نشان مي دهد که بصورت يک ليست بهم لينک شده اند . عبارت NULL بدين معنا است که شي خودارجاعي به شي ديگري اشاره نمي کند ( Nothing ) و نشان دهنده انتهاي ساختار داده است .

TAHA
10-31-2009, 12:16 AM
ايجاد ساختارهاي داده اي در ويژوال بيسيک - بخش دوم


ليست پيوندي

همانطور که گفته شد ليست پيوندي مجموعه اي از يکسري داده است که اين داده ها از نوع اشيا خودارجاعي هستند . ( هر شي خودارجاعي داراي يک متغير نوع variant براي نگهدار مقدار و يک اشاره گر به شي بعدي است ) . هر عضو ليست پيوندي را يک گره گويند . هر ليست پيوندي از طريق يک اشاره گر به اولين گره قابل دسترسي است . گره هاي بعدي از طريق قسمت لينک موجود در هر گره قابل دسترس هستند . همچنين لينک آخرين گره با Nothing تنظيم مي شود که انتهاي ليست را نشان مي دهد .
مزيت اصلي ليست هاي پيوندي نسبت به آرايه اينست که تعداد عناصر ليست پيوندي قابل تغيير است . بعبارت ديگر ليست هاي پيوندي بصورت ديناميک هستند و طول آنها قابل تغيير است اما سايز آرايه ثابت است . ( البته ويژوال بيسطک از آرايه هاي با سايز متغير نيز پشتيباني مي کند اما اين عمل تغيير سايز اتوماتيک نيست .)
عمل درج در ليست پيوندي ساده است و تنها بايستي دو اشاره گر تغيير يابد .
ليست هاي پيوندي را مي توان به سادگي با قراردادن هر عضو جديد در محل صحيح بصورت sortشده نگهداري کرد .
اعضاي ليست پيوندي در حافظه بصورت پيوسته ذخيره نمي شوند بنابراين نمي توان فوراً به هر عضو ليست دسترسي داشت ( بر خلاف آرايه ) .
براي ايجاد ليست پيوندي در ويژوال بيسيک نياز به سه کلاس است :

1 – کلاس ClistNode : کلاسي است که هر گره از ليست را توصيف مي کند :

private mNodeData as Variant
private mNextNode as ClistNode
public Property Get Data() as Variant
Data=mNodeData
End Property
Public Property Let Dta(ByVal vNewValue as Variant)x
MNodeData=vNewValue
End Property
Public Property Get NextNode() as ClistNode
Set NextNode=mNextNode
End Property
Public Property Let NextNode(Byval vNewValue as Variant)x
Set mNextNode=vNewValue
End Property



2 – کلاس Clist براي توصيف ليست پيوندي .
mFirstNode براي اشاره به اولين ClistNode و mLastNode براي اشاره به آخرين ClistNode در يک شي clist بکار می رود . زمانيکه يک Clsit ايجاد مي شود اين دو متغير با Nothing تنظيم مي شوند . روال Property Get Iterator يک شي ClistIterator برمي گرداند که مي توان از آن براي حرکت در بين اعضاي ليست استفاده کرد .

Private mFirstNode as ClistNode
Private mLastNode as ClistNode
Public Function IsEmpty() as boolean
IsEmpty=IIf(mFirstNode Is Nothing,True,False)x
End function
Public Sub InsertAtFront(insertItem as variant)x
Dim tempNode as ClistNode
If IsEmpty() then
Set mFirstNode=New ClistNode
Set mLastNode=mFirstNode
Else
Set tempNode=mFirstNode
Set mFirstNode=New ClistNode
MFirstNode.NextNode=tempNode
End if
MFirstNode.Data=insertItem
End sub
Public sub InsertAtBack(insertItem as Variant)x
Dim tempNode as ClistNode
If IsEmpty() then
Set mLastNode=New ClistNode
Set mFirstNode=mLastNode
Else
Set tempNode=mLastNode
Set mLastNode=New ClistNode
TempNode.NextNode=mLastNode
End if
MLastNode.Data=insertItem
End sub
Public function RemoveFromFront()x
Dim removeItem as Variant
If IsEmpty() then
Msgbox list is empty
RemoveFromFront=Null
Exit function
End if
RemoveItem=mFirstNode.Data
If mFirstNode Is mLastNode then
Set mFirstNode=Nothing
Set mLastNode=Nothing
Else
Set mFirstNode=mFirstNode.NextNode
End if
RemoveFromFront=removeItem
End function
Public Function RemoveFromBack()x
Dim removeItem as Variant
Dim current as ClistNode
If IsEmpty() then
Msgboc list is empty
RemovefromBack=Null
Exit function
End if
RemoveItem=mLastNode.Data
If mFirstNode Is mLastNode then
Set mFirstNode=nothing
Set mLastNode=Nothing
Else
Set current=mFirstNode
While Not current.NextNode Is mLastNode
Set current=current.NextNode
Wend
Set mLastNode=current
Current.NextNode=nothing
End if
RemoveFromBack=removeItem
End function
Public property Get Iterator() as variant
Dim iter as ClistIterator
Set iter=New ClistIterator
Iter.StartNode=mFirstNode
Set Iterator=iter
End property


عملکرد روال InsertAtFront :
a – فراخواني IsEmpty براي تعيين خالي بودن ليست
b – اگر ليست خالي باشد mFirstNode و mLastNode به New ClsitNode اشاره مي کنند .
c – اگر ليست خالي نباشد گره جديد توسط اشاره دادن tempNode به اولين گره ليست و سپس اشاره دادن mFirstNode به گره New ClsitNode و سپس اشاره دادن mFirstNode.NextNode به tempNode ساخته مي شود .
d – تنظيم mFirstNode.Data با مقدار مورد نظر
عملکرد روال InsertAtBack :
a – فراخواني IsEmpty براي تعيين خالي بودن ليست
b – اگر ليست خالي باشد mFirstNode و mLastNode به New ClsitNode اشاره مي کنند .
c – اگر ليست خالي نباشد گره جديد توسط اشاره دادن tempNode به آخرين گره ليست و سپس اشاره دادن mLastNode به گره New ClsitNode و سپس اشاره دادن tempNode.NextNode به mLastNode ساخته مي شود .
d – تنظيم mLastNode.Data با مقدار مورد نظر
عملکرد روال RemoveFromFront :
a – اگر ليست خالي باشد Null برگشت داده مي شود .
b – اگر ليست خالي نباشد داده mFirstNode به removeItem اختصاص داده مي شود .
c – اگر ليست فقط يک گره داشته باشد mFirstNode و mLastNode با Nothing مقدار دهي مي شوند و گره از ليست حذف مي شود .
d – اگر گره بيش از يک عضو داشته باشد mFirstNode برابر mFirstNode.NextNode مي شود .
e – مقدار removeItem برگشت داده مي شود .
عملکرد روال RemoveFromBack :
a – اگر ليست خالي باشد Null برگشت داده مي شود .
b – اگر ليست خالي نباشد داده mLastNode به removeItem اختصاص داه مي شود .
c – اگر ليست يک گره داشته باشد mFirstNode و mLastNode با Nothing مقدار دهي مي شوند و گره از ليست حذف مي شود .
d – اگر ليست بيش از يک گره داشته باشد متغير current برابر mFirstNode مي شود . سپس با استفاده از current روي گره هاي ليست حرکت مي کنيم تا به گره اي برسيم که به آخرين گره اشاره مي کند . سپس mLastNode را به گره اي که current به آن اشاره مي کند قرار مي دهيم و مقدار current.NextNode را Nothing مي کنيم تا بعنوان آخرين گزه ليست معرفي شود .
e – مقدار removeItem برگشت داده مي شود .

3 – کلاس ClistIterator : اين کلاس براي حرکت روي گره هاي ليست و دستکاري هر گره بکار مي رود . از حرکت کننده ها براي چاپ ليست و يا انجام دادن عملي بر روي هر عضو Clist مي توان استفاده کرد . اين کلاس داراي دو متغير از نوع ClistNode به نامهاي mBookmark و mFirstNode است . متغير mFirstNode به اولين گره در Clist اشاره مي کند و متغير mBookmark موقعيت فعلي حرکت کننده بر روي Clist را نشان مي دهد . روال Property Let StartNode اين دو متغير را مقدار دهي اوليه مي کند . تابع NextItem اگر مقدار mBookmark برابر Null باشد ، Null برگشت مي دهد و در غيراينصورت مقدار tempData را برابر mBookmark.Data و مقدار mBookmark را برابر mBookmark.NextNode قرار مي دهد . تابع HasMoreItems اگر ليست داراي چندين عضو باشد True برمي گرداند . روال ResetBookmark حرکت کننده را به ابتداي ليست منتقل مي کند .

Private mBookmark as ClistNode
Private mFirstNode as ClistNode
Public Property Let StartNode(Byval vNewValue as variant)x
Set mFirstNode=vNewValue
Set mBookmark=mFirstNode
End property
Public function NextItem()x
Dim tempData as varaint
If mBookmark Is nothing then
NextItem=Null
Else
TempData=mBookmark.Data
Set mBookmark=mBookmark.NextNode
NextItem=tempData
End if
End function
Public function HasMoreItems() as boolean
HasMoreItems=IIf(Not mBookmark Is nothing,True,False)x
End function
Public sub ResetmBookmark()x
MBookmark=mFirstNode
End sub

__________________

TAHA
10-31-2009, 12:16 AM
ايجاد ساختارهاي داده اي در ويژوال بيسيک - بخش سوم


مثالی از استفاده از کلاسهای ليست پيوندی :
ابتدا کلاسهايي که در جلسه قبل معرفی شد را به پروژه تان اضافه کنيد . سپس در بخش کدنويسی فرمتان ، ابتدا يک شی از نوع کلاس Clist بصورت زير تعريف کنيد :

Dim list as New Clist


در فرمتان سه CommandButton با نامهای AddFirst ، AddLast و ShowList و نيز يک TextBox با نام ListMember قرار دهيد .
کد زير را برای رويداد کليک شدن دکمه AddFirst بنويسيد :

Call list.InsertAtFront(ListMember.text)x


کد زير را برای رويداد کليک شدن دکمه AddLast بنويسيد :

Call list.InsertAtBack(ListMember.text)x


کد زير را برای رويداد کليک شدن دکمه ShowList بنويسيد :

Dim elements as New ClistIterator
Set elements=list.Iterator
If elements.HasMoreItems=false then msgbox ("list is empty")x
Else
While elements.HasMoreItems
Msgbox(elements.NextItem)x
Wend
end if



پشته :
پشته نوعي ليست پيوندي است که گره هاي جديد ، فقط به انتهاي آن مي توانند اضافه شوند . بهمين دليل به پشته ، ساختمان داده LIFO مي گويند . قسمت لينک آخرين گره پشته با Nothing مقدار دهي مي شود که نشان دهنده پايين پشته است .
روالهاي اصلي پشته Push و Pop هستند .
Push يک گره جديد به بالاي پشته اضافه مي کند و Pop از بالاي پشته گره اي را حذف کرده و مقدار داده آن را بر مي گرداند .

TAHA
10-31-2009, 12:17 AM
ايجاد ساختارهاي داده اي در ويژوال بيسيک - بخش چهارم




ايجاد ساختارهاي داده اي در ويژوال بيسيک - بخش چهارم
کلاس پشته :
همانطور که در بخش قبل گفته شد پشته نوعی ليست پيوندی است که گره هاي جديد فقط به انتهاي آن اضافه شوند . روالهاي اصلي پشته Push و Pop هستند .
Push يک گره جديد به بالاي پشته اضافه مي کند و Pop از بالاي پشته گره اي را حذف کرده و مقدار داده آن را بر مي گرداند .
يک کلاس پشته را با استفاده از کلاس Clist و بصورت زير پياده سازي مي کنيم :

Private list As New Clist
Public Sub Push(value as Variant)x
List.InsertAtFront(value)x
End sub
Public Function Pop As Variant
Pop=list.RemoveFromFront()x
End Function
Public Function IsStackEmpty() As Boolean
IsStackEmpty=list.IsEmpty()x
End function
Public Property Get Iterator() as variant
Set Iterator=list.Iterator
End Property


در اين کلاس ابتدا يک شی از نوع کلاس Clist تعريف شده است . سپس متدهای Push توسط متد InsertAtFront و Pop توسط متد RemoveFromFront پياده سازی شده اند .
يک برنامه نمونه :
برای نوشتن يک برنامه برای کار با پشته ابتدا کلاس Stack را که کد آن را در بالا ديديد به پروژه تان اضافه کنيد . سپس در بخش کد مربوط به فرمتان ابتدا يک شی از نوع کلاس Stack بصورت زير تعريف کنيد :

Dim mStack as New Stack


سپس در فرمتان سه CommandButton با نامهای Push و Pop و ShowStack و نيز يک TextBox با نام StackMember قرار دهيد .
کد زير را برای کليک شدن دکمه Push بنويسيد :

mStack.push(StackMember.text)x


کد زير را برای کليک شدن دکمه Pop بنويسيد :

StackMember.text=mStack.Pop()x


کد زير را برای کليک شدن دکمه ShowStack بنويسيد :

Dim elements as New ClistIterator
Set elements=mStack.Iterator
If elements.HasMoreItems=false then msgbox "stack is empty"x
Else
While elemets.HasMoreItems
Msgbox elements.NextItem
Wend

TAHA
10-31-2009, 12:18 AM
ايجاد ساختارهاي داده اي در ويژوال بيسيک - بخش پنجم
صف :
صف نوعي ساختار داده اي است که گره ها از ابتداي صف ( سر صف head ) حذف مي شوند و از انتهاي صف ( ته صف tail ) اضافه مي شوند . بنابر اين ، صف يک ساختار داده اي FIFO است . صف دارای دو متد به نامهای AddQueue و DelQueue است که اولین متد ، عنصری را به انتهای صف اضافه می کند و دومين متد ، عنصری را از ابتدای صف حذف می کند .
براي ايجاد کلاس Cqueue از کلاس Clist استفاده مي کنيم :

Private list as New Clist

Public Sub AddQueue(value as Variant)x
List.InsertAtBack(value)
End sub

Public Function DelQueue() as Variant
DelQueue=list.RemoveFromFront
End function

Public property Get Iterator() as Variant
Set Iterator=list.Iterator
End Property


درخت :
ليستهاي پيوندي ، پشته ها و صف ها جزو ساختارهاي داده اي خطي هستند در حاليکه يک درخت ، يک ساختار داده اي دو بعدي با خصوصيات ويژه اي است . گره هاي درخت داراي دو يا چند لينک هستند . در اينجا در مورد درختهاي دودويي يا باينري بحث مي کنيم که در آن همه گره ها داراي دو لينک هستند . گره ريشه اولين گره در درخت است . هر لينک گره ريشه ، به يک فرزند اشاره مي کند . به فرزندان يک گره Siblings مي گويند . به گره بدون فرزند ، برگ يا Leaf گفته مي شود .
درختهاي جستجوي باينري درخت هايي هستند که در آنها مقدار فرزند چپ هر گره کمتر از گره پدر و مقدار فرزند سمت راست هر گره بيشتر از گره پدر مي باشد

TAHA
10-31-2009, 12:19 AM
ايجاد ساختارهاي داده اي در ويژوال بيسيک - بخش ششم
کلاس درختهای جستجوی باينری

برای ايجاد درختهای جستجوی باينری در ويژوال بيسيک نياز به ايجاد دو کلاس داريم :
1 - کلاس CTreeNode که هر ند درخت دودويي را توصيف می کند . اين کلاس دارای يک متغير به نام mNodeData از نوع Variant برای نگهداری داده هر گره است . همچنين دارای دو متغير اشاره گر به نامهای mLeft و mRight می باشد که به ترتيب به فرزند چپ و فرزند راست درخت اشاره می کنند .
متد Get Data مقدار داده هر گره را بر می گرداند و متد Let Data مقدار داده هر گره را تنظيم می کند .
متد Get Left آدرس فرزند چپ هر گره را برمی گرداند و متد Let Left فرزند چپ هر گره را تنظيم می کند .
متد Get Right آدرس فرزند راست هر گره را برمی گرداند و متد Let Right فرزند راست هر گره را تنظيم می کند .
متد Insert برای اضافه کردن فرزند به يک گره به کار می رود . اگر مقدار گره ای که می خواهيم بعنوان فرزند به درخت اضافه کنيم کوچکتر از مقدار خود گره باشد بعنوان فرزند چپ و در غير اينصورت بعنوان فرزند راست به گره اضافه می شود . اضافه شدن نيز بدين صورت است که ابتدا بررسی می شود آیا گره قبلاً فرزندی داشته است يا نه ؟ اگر نداشته باشد ( mLeft و يا mRight برابر Nothing باشد ) اين گره جديد مستقيماً به گره متصل می شود اما اگر گره قبلاً فرزندی داشته باشد متد Insert برای آن فرزند اضافه می شود و اينکار تا جايی ادامه می يابد که به گره ای برسيم که فرزندی نداشته باشد :

Private mLeft as CtreeNode
Private mRight as CtreeNode
Private mNodeData as Variant

Public Property Get Data() as variant
Data=mNodeData
End property
Public Property Let Data(Byval vNewValue as Variant)x
MNodeData=vNewValue
End property
Public Property Get Left() as variant
Set Left=mLeft
End property
Public Property Let Left(Byval vNewValue as variant)x
Set mLeft=vNewValue
End property

Public Property Get Right() as variant
Set Right=mRight
End Property
Public Property Let Right(Byval vNewValue as variant)x
Set mRight=vNewValue
End Property

Public Sub Insert(value as variant)x
If valueIf mLeft Is Nothing Then
Set mLeft=New CtreeNode
MLeft.Data=value
Else
MLeft.Insert(value)x
End if
Elseif value>mNodeData then
If mRight Is Nothing then
Set mRight=New CtreeNode
MRight.Data=value
Else
MRight.Insert(value)x
End if
End if
End sub


2 - کلاس CTree : اين کلاس برای ايجاد درخت بکار می رود . اين کلاس دارای متغيری بنام mRoot از نوع CTreeNode برای تعريف ريشه درخت است . همچنين يک متغير mOutputString برای نمايش دادن اعضای درخت دارد .

Private mRoot as CtreeNode
Private mOutputString as String

Public Sub InsertNode(value as Varaint)x
If mRoot Is Nothing then
Set Mnode=New CtreeNode
MRoot.Data=value
Else
MRoot.Insert(value)x
End if
End sub

Public PreorderTraversal()x
MOutputString=  x
Call PreorderHelper(mRoot)x
End sub

Private Sub PreorderHelper(node As CtreeNode)x
If node Is nothing Then
Exit sub
End if
MOutputString=mOutputString & node.Data & “ “x
Call PreorderHelper(node.left)x
Call PreorderHelper(node.right)x
End sub

Public Sub InorderTraversal()x
MOutputString=  x
Call InorderHelper(mRoot)x
End sub

Private Sub InorderHelper(node as CtreeNode)x
If node Is nothing then
Exit sub
End if
Call InorderHelper(node.Left)x
MOutputString=mOutputString & node.Data & “ “x
Call InorderHelper(node.Right)x
End sub

Public PostorderTraversal()x
MOutputString=  x
Call PostorderHelper(mRoot)x
End sub

Private Sub PostorderHelper(node as CtreeNode)x
If node Is Nothing then
Exit sub
End if
Call PostorderHelper(node.Left)x
Call PostorderHelper(node.Right)x
MOutputString=mOutputString & node.Data & “ “x
End sub

Public Property Get Output() as Varaint
Output=mOutputString
End Property

TAHA
10-31-2009, 12:19 AM
ايجاد ساختارهاي داده اي در ويژوال بيسيک - بخش ششم
کلاس درختهای جستجوی باينری

برای ايجاد درختهای جستجوی باينری در ويژوال بيسيک نياز به ايجاد دو کلاس داريم :
1 - کلاس CTreeNode که هر ند درخت دودويي را توصيف می کند . اين کلاس دارای يک متغير به نام mNodeData از نوع Variant برای نگهداری داده هر گره است . همچنين دارای دو متغير اشاره گر به نامهای mLeft و mRight می باشد که به ترتيب به فرزند چپ و فرزند راست درخت اشاره می کنند .
متد Get Data مقدار داده هر گره را بر می گرداند و متد Let Data مقدار داده هر گره را تنظيم می کند .
متد Get Left آدرس فرزند چپ هر گره را برمی گرداند و متد Let Left فرزند چپ هر گره را تنظيم می کند .
متد Get Right آدرس فرزند راست هر گره را برمی گرداند و متد Let Right فرزند راست هر گره را تنظيم می کند .
متد Insert برای اضافه کردن فرزند به يک گره به کار می رود . اگر مقدار گره ای که می خواهيم بعنوان فرزند به درخت اضافه کنيم کوچکتر از مقدار خود گره باشد بعنوان فرزند چپ و در غير اينصورت بعنوان فرزند راست به گره اضافه می شود . اضافه شدن نيز بدين صورت است که ابتدا بررسی می شود آیا گره قبلاً فرزندی داشته است يا نه ؟ اگر نداشته باشد ( mLeft و يا mRight برابر Nothing باشد ) اين گره جديد مستقيماً به گره متصل می شود اما اگر گره قبلاً فرزندی داشته باشد متد Insert برای آن فرزند اضافه می شود و اينکار تا جايی ادامه می يابد که به گره ای برسيم که فرزندی نداشته باشد :

Private mLeft as CtreeNode
Private mRight as CtreeNode
Private mNodeData as Variant

Public Property Get Data() as variant
Data=mNodeData
End property
Public Property Let Data(Byval vNewValue as Variant)x
MNodeData=vNewValue
End property
Public Property Get Left() as variant
Set Left=mLeft
End property
Public Property Let Left(Byval vNewValue as variant)x
Set mLeft=vNewValue
End property

Public Property Get Right() as variant
Set Right=mRight
End Property
Public Property Let Right(Byval vNewValue as variant)x
Set mRight=vNewValue
End Property

Public Sub Insert(value as variant)x
If valueIf mLeft Is Nothing Then
Set mLeft=New CtreeNode
MLeft.Data=value
Else
MLeft.Insert(value)x
End if
Elseif value>mNodeData then
If mRight Is Nothing then
Set mRight=New CtreeNode
MRight.Data=value
Else
MRight.Insert(value)x
End if
End if
End sub


2 - کلاس CTree : اين کلاس برای ايجاد درخت بکار می رود . اين کلاس دارای متغيری بنام mRoot از نوع CTreeNode برای تعريف ريشه درخت است . همچنين يک متغير mOutputString برای نمايش دادن اعضای درخت دارد .

Private mRoot as CtreeNode
Private mOutputString as String

Public Sub InsertNode(value as Varaint)x
If mRoot Is Nothing then
Set Mnode=New CtreeNode
MRoot.Data=value
Else
MRoot.Insert(value)x
End if
End sub

Public PreorderTraversal()x
MOutputString=  x
Call PreorderHelper(mRoot)x
End sub

Private Sub PreorderHelper(node As CtreeNode)x
If node Is nothing Then
Exit sub
End if
MOutputString=mOutputString & node.Data & “ “x
Call PreorderHelper(node.left)x
Call PreorderHelper(node.right)x
End sub

Public Sub InorderTraversal()x
MOutputString=  x
Call InorderHelper(mRoot)x
End sub

Private Sub InorderHelper(node as CtreeNode)x
If node Is nothing then
Exit sub
End if
Call InorderHelper(node.Left)x
MOutputString=mOutputString & node.Data & “ “x
Call InorderHelper(node.Right)x
End sub

Public PostorderTraversal()x
MOutputString=  x
Call PostorderHelper(mRoot)x
End sub

Private Sub PostorderHelper(node as CtreeNode)x
If node Is Nothing then
Exit sub
End if
Call PostorderHelper(node.Left)x
Call PostorderHelper(node.Right)x
MOutputString=mOutputString & node.Data & “ “x
End sub

Public Property Get Output() as Varaint
Output=mOutputString
End Property

TAHA
10-31-2009, 12:20 AM
ايجاد ساختارهاي داده اي در ويژوال بيسيک - بخش 7 پايانی
انواع روشهای پيمايش عناصر درخت :
۱ - روش InOrder : در اين روش ابتدا عناصر نيمه سمت چپ درخت ، سپس ريشه و در آخر عناصر نيمه سمت راست درخت نمايش داده می شوند .
۲ - روش PreOrder : در اين روش ابتدا ريشه درخت ، سپس عناصر نيمه سمت چپ و در پايان عناصر نيمه سمت راست درخت نمايش داده می شوند .
۳ - روش PostOrder : در اين روش ابتدا عناصر نيمه سمت چپ درخت ، سپس عناصر نيمه سمت راست درخت و در پايان ريشه درخت نمايش داده می شوند .
بررسی متدهای کلاس CTree :
متد InsertNode : اگر گره ريشه برابر Null باشد value را برابر مقدار گره ريشه قرار می دهد . در غير اينصورت متد Insert مربوط به گره ريشه فراخوانی می شود .
متد PreorderTraversal : رشته چاپ عناصر ريشه را خالی می کند و سپس متد پيمايش Preorder را فراخوانی می کند .
متد InorderTraversal : رشته چاپ عناصر ريشه را خالی می کند و سپس متد پيمايش Inorder را فراخوانی می کند .
متد PostorderTraversal : رشته چاپ عناصر ريشه را خالی می کند و سپس متد پيمايش Postorder را فراخوانی می کند .
متد Get Output : عناصر پيمايش شده درخت را برمی گرداند .
يک برنامه نمونه :
ابتدا کلاسهای CTreeNode و CTree را به پروژه تان اضافه کنيد . سپس متغير زير را در قسمت کدنويسی فرمتان تعريف کنيد :

Dim mTree as New Ctree


سپس در فرمتان يک Textbox با نام Value و دو Command Button با نامهای Insert و Show قرار دهيد .
کد زير را برای وارد کردن عنصر به درخت برای دکمه Insert بنويسيد :

mTree.InsertNode(Value.Text)x


کد زير را برای پيمايش InOrder درخت برای دکمه Show بنويسيد :

Call mTree.InorderTraversal


شي Collection :
ويژوال بيسيک داراي شي پيش ساخته اي به نام Collection است که مي تواند مجموعه اي از مقادير با هر نوع داده اي را در خود ذخيره کند . در واقع عناصر موجود در يک Collection مي توانند داراي نوعهاي داده اي متفاوت باشند . شي Collection قابليت رشد ديناميک دارد .
شي Collection توسط کلمه کليدي New ايجاد مي شوند . توسط متد Add مي توان به Cllection عضو اضافه کرد و توسط متد Remove مي توان عضوي را از آن حذف کرد . هر عضو از Collection توسط متد Item قابل دستيابي است . با استفاده از خاصيت Count مي توان تعداد اعضاي موجود در Collection را تعيين نمود . بصورت پيش فرض اعضاي جديد به انتهاي Collection اضافه مي شوند ولي توسط آرگومانهاي اختياري متد Add مي توان محل اضافه شدن را تغيير داد .
متد Remove يک شماره مي گيرد که موقعيت عضوي را که مي خواهيم آنرا حذف کنيم مشخص مي کند .
توسط دستورات زير مي توان اعضاي يک Collection را نمايش داد :

Dim mCollection as New Collection
Dim element as Variant
.
.
.
For Each element In mCollection
Msgbox element


element متغيري از نوع variant براي اشاره به هر عضو Collection مي باشد .

TAHA
10-31-2009, 12:20 AM
ايجاد ساختارهاي داده اي در ويژوال بيسيک - بخش 7 پايانی



انواع روشهای پيمايش عناصر درخت :
۱ - روش InOrder : در اين روش ابتدا عناصر نيمه سمت چپ درخت ، سپس ريشه و در آخر عناصر نيمه سمت راست درخت نمايش داده می شوند .
۲ - روش PreOrder : در اين روش ابتدا ريشه درخت ، سپس عناصر نيمه سمت چپ و در پايان عناصر نيمه سمت راست درخت نمايش داده می شوند .
۳ - روش PostOrder : در اين روش ابتدا عناصر نيمه سمت چپ درخت ، سپس عناصر نيمه سمت راست درخت و در پايان ريشه درخت نمايش داده می شوند .
بررسی متدهای کلاس CTree :
متد InsertNode : اگر گره ريشه برابر Null باشد value را برابر مقدار گره ريشه قرار می دهد . در غير اينصورت متد Insert مربوط به گره ريشه فراخوانی می شود .
متد PreorderTraversal : رشته چاپ عناصر ريشه را خالی می کند و سپس متد پيمايش Preorder را فراخوانی می کند .
متد InorderTraversal : رشته چاپ عناصر ريشه را خالی می کند و سپس متد پيمايش Inorder را فراخوانی می کند .
متد PostorderTraversal : رشته چاپ عناصر ريشه را خالی می کند و سپس متد پيمايش Postorder را فراخوانی می کند .
متد Get Output : عناصر پيمايش شده درخت را برمی گرداند .
يک برنامه نمونه :
ابتدا کلاسهای CTreeNode و CTree را به پروژه تان اضافه کنيد . سپس متغير زير را در قسمت کدنويسی فرمتان تعريف کنيد :

Dim mTree as New Ctree


سپس در فرمتان يک Textbox با نام Value و دو Command Button با نامهای Insert و Show قرار دهيد .
کد زير را برای وارد کردن عنصر به درخت برای دکمه Insert بنويسيد :

mTree.InsertNode(Value.Text)x


کد زير را برای پيمايش InOrder درخت برای دکمه Show بنويسيد :

Call mTree.InorderTraversal


شي Collection :
ويژوال بيسيک داراي شي پيش ساخته اي به نام Collection است که مي تواند مجموعه اي از مقادير با هر نوع داده اي را در خود ذخيره کند . در واقع عناصر موجود در يک Collection مي توانند داراي نوعهاي داده اي متفاوت باشند . شي Collection قابليت رشد ديناميک دارد .
شي Collection توسط کلمه کليدي New ايجاد مي شوند . توسط متد Add مي توان به Cllection عضو اضافه کرد و توسط متد Remove مي توان عضوي را از آن حذف کرد . هر عضو از Collection توسط متد Item قابل دستيابي است . با استفاده از خاصيت Count مي توان تعداد اعضاي موجود در Collection را تعيين نمود . بصورت پيش فرض اعضاي جديد به انتهاي Collection اضافه مي شوند ولي توسط آرگومانهاي اختياري متد Add مي توان محل اضافه شدن را تغيير داد .
متد Remove يک شماره مي گيرد که موقعيت عضوي را که مي خواهيم آنرا حذف کنيم مشخص مي کند .
توسط دستورات زير مي توان اعضاي يک Collection را نمايش داد : http://pnu-club.com/imported/2009/10/282.gif

Dim mCollection as New Collection
Dim element as Variant
.
.
.
For Each element In mCollection
Msgbox element


element متغيري از نوع variant براي اشاره به هر عضو Collection مي باشد .

TAHA
10-31-2009, 12:21 AM
کار با فايل در ويژوال بيسيک - بخش اول و دوم و سوم
مقدمه

بعلت عدم وجود اشاره گر در ويژوال بيسيک عمليات کار با فايلها در آن نسبتاً ساده می باشد .
بطور کلی فايلها بر دو نوع هستند :
1 - فايلهای متنی Text File : اين فايلها فقط شامل کاراکترهای اسکی و برخی کاراکترهای خاص مانند انتهای خط و انتهای فايل هستند .
۲ - فايلهای باينری Binary File : شامل هر نوع کاراکتری می توانند باشند و کاربردهای گسترده ای دارند مانند بانک های اطلاعاتی ، فايلهای اجرائی ، فايلهای گرافيکی و غيره
ويژوال بيسيک می تواند با هر دو نوع فايل کار کند .

چگونگی باز کردن فايلها

قبل از اينکه بتوان عمليات ورودی/خروجی را روی يک فايل انجام داد ابتدا بايستی آنرا باز کرد . باز کردن فايلها در ويژوال بيسيک توسط دستور Open انجام می شود . فرمت کلی اين دستور بصورت زير است :

Open filename [For mode] [Access access][lock] As [#]filenumber [Len=reclen]x


[ پارامترهای داخل کروشه اختياری هستند . ]
filename نام فايلی است که می خواهيم آنرا باز کنيم .
mode حالت باز کردن فايل است . اين حالتها عبارتند از :
- Input : فايل بعنوان ورودی باز می شود .
- Output : فايل بعنوان خروجی باز می شود .
- Binary : فايل از نوع باينری باز می شود .
- Append : فايل طوری باز می شود که بتوان به انتهای آن چيزی اضافه کرد .
- Random
access نوع دسترسی به فايل را مشخص می کند . انواع دسترسيها عبارتند از :
- Read : خواندن فايل
- Write : نوشتن در فايل
- ReadWrite : خواندن و نوشتن فايل
lock نوع دسترسی ساير برنامه ها به اين فايل را مشخص می کند . انواع دسترسيها عبارتند از :
- Shared : دسترسی اشتراکی
- Lock Read
- Lock Write
- Lock Read Write
filenumber عددی است که ويژوال بيسيک از آن برای دسترسی به فايل استفاده می کند .اين عدد بايستی برای هر فايل منحصر بفرد و بين ۱ تا ۵۱۱ باشد . برای بدست آوردن اولين شماره آزاد می توان از تابع FreeFile استفاده کرد .
reclen :طول بافر فايل است . اين عدد بايستی از ۳۲۷۶۷ کو چکتر باشد .

در صورتی که فايلی که توسط filename مشخص شده وجود نداشته و فايل برای Append ، Binary ، Output و يا Random باز شده باشد در اينصورت يک فايل جديد با اين نام ساخته می شود .
در صورتی که فايل بصورت باينری باز شده باشد پارامتر Len ناديده گرفته می شود .

چگونگی بستن فايل

پس از پايان کار با فايل برای بستن آن از دستور Close استفاده می کنيم . فرمت اين دستور بصورت زير است :

Close #filenumber


دستور Close بدون هيچ پارامتری تمام فايلهای باز را می بندد .

کار با دايرکتوری

۱ - گرفتن Dir : توسط دستور Dir می توان نام فايلهای موجود در يک دايرکتوری را بر اساس پارامترهايي که به آن می دهيم پيدا کنيم . برای مثال :

Myfile=Dir$("c:\text\*.txt)"x


دستور فوق نام اولين فايل موجود در دايرکتوری C:\TEXT را که پسوند آنها txt باشد در متغير Myfile قرار می دهد . اگر دستور فوق را بدون پارامتر مجدداً اجرا کنيم نام دومين فايل برگرداننده می شد و الی آخر
Dir دارای يک پارامتر اختياری است که نوع فايلهای مورد نظر را نيز می توان با آن مشخص نمود . مثال :

Myfile=Dir$("c:\text\*.txt",vbNormal)x


مقادير ممکن اين پارامتر عبارتند از :
vbNormal ، vbHidden ، vbSystem ، vbDirectory
۲ - تغيير دايرکتوری : برای تغيير دايرکتوری از دستور ChDir استفاده می شود مثال :

ChDir "c:\windows\system32"x


۳ - تغيير درايو : برای تغيير درايو از دستور ChDrive استفاده می شود مثال :

ChDrive "E:"x


۴ - ساخت دايرکتوری : برای ايجاد دايرکتوری جديد از دستور MKDir استفاده می شود مثال :

MKDir "c:\MyFolder"x


۵ - حذف دايرکتوری : برای حذف دايرکتوری از دستور RmDir استفاده می شود مثال :

RmDir "C:\MyFoler"x

--------

خواندن از فايل :

1 - دستور Input : توسط دستورهای Input و Line Input می توان محتوای فايلهای متنی و باينری را خواند .
دستور Input به دو صورت بکار می رود :
Input #Filenumber,ReadData
ReadData=Input(Charnum,Filenumber)x
دستور اول کل يک فايل را خوانده و در متغير ReadData قرار می دهد . دستور دوم ، تعداد Charnum بايت از فايلی با شماره Filenumber را خوانده و در متغير ReadData قرار می دهد .
اين دو دستور تمام کاراکترهای موجود در فايل را می خوانند . برای اينکه بتوان فايل را خط به خط خواند ، از دستور Line Input استفاده کنيد :
Line Input #Filenumber,ReadData
البته از دستور Line Input بيشتر برای خواندن فايلهای متنی استفاده می شود زيرا ممکنست در فايل باينری هيچ کاراکتر انتهای خط ( CRLF ) وجود نداشته باشد و يکباره کل فايل خوانده شود .

۲ - دستور Get : از اين دستور برای خواندن فايلهای باينری با دسترسی تصادفی ( Random Access ) استفاده میشود :
Get #Filenumber,[Recordnum%],ReadData
اين دستور رکورد شماره Recordnum را از فايلی با شماره Filenumber می خواند و در متغير ReadData قرار می دهد . علامت کروشه نشان می دهد که پارامتر Recordnum اختياری است و در صورتيکه ذکر نشود داده ها از رکورد بعدی فايل ( جائيکه اشاره گر فايل آنجا قرار دارد ) خوانده می شوند .

نوشتن در فايل :

۱ - دستور Print : توسط اين دستور می توان اطلاعاتی را در فايل قرار داد :
Print #FileNumber,WriteData
دستور فوق محتويات متغير WriteData را در فايلی با شماره FileNumber می نويسد . بوسيله دستور Print می توان اطلاعات را بصورت خط به خط در فايل نوشت برای مثال :
Print #1,"Hello Visual Basic"+Vbcrlf
عبارت Vbcrlf نشان دهنده کاراکتر انتهای خط ( CRLF ) در ويژوال بيسيک می باشد .

۲ - دستور Put : اين دستور برای نوشتن داده ها در فايلهای باينری با دسترسی تصادفی بکار می رود :
Put #FileNumber,[Recordnum],WriteData
اين دستور محتويات متغير WriteData را در رکورد شماره Recordnum قرار می دهد .

تعيين محل رکورد در فايلهای با دسترسی تصادفی :

برای منتقل کردن اشاره گر فايل به يک رکورد در يک فايل باينری با دسترسی اتفاقی ، از دستور Seek استفاده می شود . اين دستور محل يک بايت را در فايل می گيرد و اشاره گر فايل را در آنجا قرار می دهد بنابراين دستورات Put و Get می توانند با اين رکورد کار کنند :
Seek #FileNumber,RecordNumber

تشخيص انتهای فايل :

برای اينکه متوجه شويم به انتهای يک فايل رسيده ايم از دستور EOF استفاده می کنيم . اين دستور يکی از مقادير True يا False را بر می گرداند که نشان می دهد به انتهای فايلرسيده ايم يا نه . از اين تابع در حلقه های Do-While استفاده می شود :
Do While Not (EOF(FileNumer))x
.
.
.
Loop
حلقه فوق تا زمانيکه فايل موردنظر به انتها نرسيده باشد اجرا خواهد شد .

بدست آوردن طول يک فايل :

بوسيله دستور LOF می توان طول محتويات يک فايل را بدست آورد :
FileSize=LOF(FileNumber)x

بدست آوردن محل اشاره گر فايل :

توسط دستور Loc می توان محل جاری اشاره گر فايل را بدست آورد . اجرا شدن اين دستور محل اشاره گر را تغيير نمی دهد :
FilePosition=Loc(FileNumber)x
--------

ساير عمليات کار با فايل :

۱ - حذف فايل : برای حذف يک يا چند فايل از دستور Kill استفاده می شود :
Kill "C:\Temp\MyFile.txt"x
Kill "C:\Temp\*.txt"x

۲ - انتقال فايل : برای انتقال يک فايل از يک دايرکتوری به دايرکتوری ديگر از دستور Name استفاده می شود . مبدا و مقصد بايستی روی يک درايو باشند . اگر دايرکتوری مبدا و مقصد يکی باشد فايل تغيير نام داده می شود :
Name "C:\Temp\File1.txt" To "C:\Temp2\File2.txt"x

۳ - کپی کردن فايل : برای کپی کردن يک فايل از يک دايرکتوری به دايرکتوری ديگر از دستور FileCopy استفاده می شود :
FileCopy "\File1.txt\ To "C:\Temp\File2.txt"x

۴ - بدست آوردن تاريخ و زمان آخرين تغيير فايل و يا زمان ايجاد فايل : برای اين کار از دستور FileDateTime استفاده می شود . ابتدا بايستی يک متغير از نوع Variant تعريف کرده و سپس توسط اين دستور تاريخ و زمان موردنظر را استخراج کنيم :
Dim FileInfo As Variant
FileInfo=FileDateTime("C:\Temp\MyFile.txt")x

۵ - استخراج طول فايل : برای بدست آوردن طول يک فايل بر حسب بايت از دستور FileLen استفاده می شود :
FileSize=FileLen("C:\MyFile.txt")x

۶ - تغيير صفت يک فايل : برای تغيير صفت يک فايل از دستور SetAttr استفاده می شود . پارامترهای اين دستور عبارتند از :
0 : فايل معمولی
2 : فايل مخفی
4 : فايل سيستمی

SetAttr FileNumber,FileAttrib

مقابله با خطاهای کار با فايل :

در زمان کار با فايلهای احتمال زيادی وجود دارد که خطا بوجود آيد . بنابراين بايستی در زمان کار با فايلها در صورت ممکن از روتينهای مقابله با خطا استفاده کنيم . شايع ترين خطاهای کار با فايل عبارتند از :

۵۲ : شماره يا نام فايل صحيح نيست
۵۳ : فايل پيدا نشد
۵۴ : حالت فايل صحيح نيست
۵۵ : فايل قبلاً باز شده
۵۸ : فايل از قبل وجود دارد
۵۹ : طول رکورد صحيح نيست
۶۱ : ديسک پر است
۶۲ : عبور از انتهای فايل
۶۳ : شماره رکورد صحيح نيست
۷۰ : دسترسی ممنوع است
۷۱ : ديسک آماده نيست
۷۶ : مسير پيدا نشد

در هنگام مقابله با خطا بهتراست از يک ساختار Select-Case استفاده کنيد :
Select Case Err
Case 71
MsgBox "Drive is Not Ready"x
.
.
.
End Select

__________________

TAHA
10-31-2009, 12:21 AM
ايجاد کلاسی برای کار با فايلهای XML
مقدمه :
همانطور که در قسمت سوم مباحث برنامه نويسی اکتيوايکس های سرور سايد گفته شد برای قرار دادن پارامترهای اتصال به بانک اطلاعاتی از فايل XML استفاده خواهيم نمود . بنابراين ابتدا بايستی کلاسی برای کار با فايلهای XML بنويسيم . توجه داشته باشيد که کلاسی که در اين بخش معرفی می شود کلاسی ساده می باشد که فقط با آن می توان مقدار يک ند Node وجود در فايل xml را خواند . در صورت نياز ، می توانيد خودتان متدهای ديگری را به آن اضافه کنيد . برای اين منظور نکاتی را در انتهای همين بخش آورده ام .
XML يک زبان نشانه ای توسعه پذير ( eXtensible Markup Language ) است که در سال 1998 توسط کنسرسيوم وب جهانی W3C ايجاد شد . XML واقعاً يک زبان نيست بلکه يک متا-زبان است و برای توصيف ساير زبانها بکار می رود . داده ها در فايلهای XML براحتی قابل تعريف و استفاده هستند .
مثالی از يک فايل XML :


<user>
<name>ali</name>
<id>12</id>
</user>



کار با فايلهای XML در وی بی :
برای کار با فايلهای xml در ويژوال بيسيک بايستی ابتدا از بخش References مورد Microsoft XML 3.0 را انتخاب کنيد . سپس يک Class Modules به پروژه تان اضافه کنيد و نام آنرا XMLReader بگذاريد . در اين کلاس ابتدا يک متغير از نوع شی xml برای کار با فايلهای xml تعريف می کنيم :

Private xml


سپس متدی برای مقداردهی اوليه شی xml می نويسيم . اين متد دارای يک متغير ورودی است که نام فايل xml مورد نظر می باشد :

Public Sub Initiate(ByVal filename As String)x
Set xml = CreateObject("Microsoft.XMLDOM")x
xml.async = False
xml.Load (server.MapPath(filename))x
End Sub


توجه کنيد که در کد فوق از شی server برای يافتن مسير فيزيکی فايل XML استفاده شده است بنابراين ابتدا بايستی در Class_Initialize اين شی را مطابق مطالب درس دوم مقداردهی کنيد .

حال بايستی متدی برای خواندن مقدار يک ند از فايل xml بنويسيم . در اين متد توسط يک حلقه for each ندهای فايل را بررسی می کنيم تا ندی را بيابيم که نامش مشابه با متغير ورودی متد است . سپس با استفاده از خاصيت nodeValue می توانيم مقدار آنرا بخوانيم .

Public Function getvalue(ByVal NName As String) As String
Dim x
getvalue = ""x
For Each x In xml.documentElement.childNodes
If x.nodeName = NName Then
getvalue = x.childNodes(0).nodeValue
Exit For
End If
Next
End Function


مثالی از کار با کلاس XMLReader :
همانطور که گفته شد می توانيم پارامترهای اتصال به بانک اطلاعاتی را در فايل XML قرار دهيم و در زمان Initiate کردن ADODB برای اتصال به بانک اطلاعاتی ، آنها را بخوانيم :

Dim xmlf As New XMLReader
Call xmlf.Initiate("config.xml")x
userName = xmlf.getvalue("DataBaseID")x
Password = xmlf.getvalue("DataBasePassword")x
database_name = xmlf.getvalue("DataBaseName")x
server_name = xmlf.getvalue("ServerAddress")x


ساختار يک فايل نمونه config.xml بصورت زير می باشد :


<Application>testIt</Application>
<ServerAddress>192.168.0.1</ServerAddress>
<DataBaseName>Edatabase</DataBaseName>
<DataBaseID>Euser</DataBaseID>
<DataBasePassword>Epass</DataBasePassword>



ساير نکات برای توسعه کلاس فوق :
نکات زير شما را در نوشتن کلاسی کاملتر راهنمايي می کنند :

1 - توجه داشته باشيد که xml.documentElement بعنوان ريشه فايل xml محسوب می شود . بنابراين برای دسترسی به ريشه می توان يک شی ريشه نيز تعريف کرد :

Dim root
Set root = xml.documentElement


2 - در صورتيکه يک فايل xml دارای چندين ند در ريشه اش باشد و هر ند ريشه نيز دارای چندين ند درونی باشد توسط خاصيت root.childNodes.length و با استفاده از يک حلقه for می توان به اين ندها دسترسی داشت . برای مثال فايل زير را درنظر بگيريد :


<people>
<user>
<name>ali</name>
<id>1</id>
</user>
<user>
<name>reza</name>
<id>2</id>
</user>
</people>



حلقه زير روش دسترسی را به اين فايل نشنان می دهد :

For I = 0 TO (root.childNodes.length - 1)x
Set thisChild = root.childNodes(I)x
name = thisChild.childNodes(0).Text
id = thisChild.childNodes(1).Text
Next


3 – اضافه کردن ند به فايل : برای اضافه کردن ند از متدهای createNode و appendChild استفاده می شود برای مثال برای اضافه کردن يک user جديد به مثال فوق :

Set newuser = xml.createNode("element", "people", "")x
Dim name,id
Set newname = xml.createNode("element", "name", "")x
newname.text = yourname
Set newid = xml.createNode("element", "id", "")x
newid.text = yourid
newuser.appendChild(newname)x
newuser.appendChild(newid)x
root.appendChild(newuser)x


در انتها نيز بايستی فايل را ذخيره نمود :

xml.save(Server.Mappath(filename))x


4 – حذف يک ند از فايل : برای حذف يک ند از فايل توسط يک حلقه for بايستی ند مورد نظر را يافته و سپس توسط متد removeChild آنرا حذف کنيم :

found = False
For I = (root.childNodes.length - 1) TO 0 STEP -1
Set thisChild = root.childNodes(I)x
name = thisChild.childNodes(0).Text
If name = searchname Then
root.removeChild(thisChild)x
found = True
End If
Next


در انتها نيز فايل xml را ذخيره کنيد .

TAHA
10-31-2009, 12:23 AM
کنترل Web Browser – ساخت مرورگر صفحات وب



برنامه Internet Explorer يا iexplore.exe در واقع برنامه کوچکي است که وظيفه اصلي آن ايجاد چارچوبي براي بهم پيوستن عناصر مختلف است و اين عناصر هستند که وظايف اصلي مثل load کردن صفحات وب ، اجراي کدهاي Html و غيره را انجام مي دهند . اصلي ترين عنصري که مستقيماً توسط iexplore.exe استفاده مي شود کنترل Webbrowser ( موجود در فايل shdocrw.dll ) مي باشد . وظيفه اين فايل dll ، عبارت است از حرکت بين صفحات وب ، مديريت تاريخچه صفحات ديده شده و غيره . اين فايل خود از فايل ديگري بنام Mshtml.dll استفاده مي کند که وظيفه آن بررسي و اجراي فايلهاي html است . مايکروسافت به برنامه نويسان اين امکان را داده که بتوانند در برنامه هايشان از کنترل webbrowser استفاده کنند . با استفاده از اين کنترل مي توان به سادگي يک مرورگر وب تقريباً کامل ساخت .

خصوصيات کنترل Webbrowser :
Webbrowser علاوه بر خواص استانداردي مثل width ، height و … خواص زير را دارد :
1 – Busy : اگر در حال load کردن يک صفحه يا در حال جستجو در وب باشد اين خاصيت True است . توسط متد Stop مي توان عمليات جاري را متوقف کرد .
2 – Container : ارجاع به شي نگهدارنده کنترل webbrowser
3 – Document : ارجاع به صفحه html فعلي . براي کار با اين صفحه html مي توان از خواص و متدهابي شي Document استفاده کرد .
4 – LocationName : حاوي آدرس محلي است که اکنون در کنترل webbrowser ، load شده است . اگر اين محل يک صفحه html باشد عنوان آن صفحه خواهد بود و اگر اين محل يک فايل در شبکه باشد مسير کامل آن فايل خواهد بود .
5 – LocationURL : حاوي url محلي است که فعلاً در کنترل webbrowser ، load شده است .
6 – Offline : اگر کنترل webbrowser در حالت عدم اتصال باشد مقدار آن True و در غيراينصورت False است .
7 – Parent : فرمي را نشان مي دهد که کنترل webbrowser در آن قرار دارد .
8 – ReadyState : وضعيت کنترل webbrowser را برمي گرداند .

متدهاي کنترل webbrowser : اين متدها مربوط به مرور در صفحات وب هستند :
1- GoBack : در ليست تاريخچه url ها ، يکي به عقب برمي گردد .
2 – GoForward : در ليست تاريخچه url ها ، يکي به جلو مي رود .
3 – GoHome : به homepage مرورگر مي رود .
4 – Navigate : به يک url يا فايل مي رود . ساختار اين متد بصورت زير است :

Navigate URL [Flags,][TargetFrameName,][PostData,][Headers]x
URL آدرس مقصد مي باشد . Flags نحوه باز شدن آدرس مقصد را تعيين مي کند . اگر اين پارامتر ذکر نشود آدرس جديد در پنجره فعلي باز خواهد شد و به ليست تاريخچه اضافه شده و اگر کپي آن در temperory cache موجود باشد از آنجا خوانده مي شود . مقادير پارامتر Flags عبارتند از :
- NavOpenInNewWindow : آدرس جديد را در پنجره جديدي باز مي کند .
- NavNoHistory : به ليست تاريخچه اضافه نمي شود بلکه جايگزين صفحه فعلي مي شود .
- NavNoReadFromCache : صفحه جديد از cache خوانده نمي شود .
- NavNoWriteToCache : صفحه جديد روي cache نوشته نمي شود

Event هاي کنترل webbrowser : اين event ها مربوط به مرور در وب و تغيير حالت آن هستند :
1 – CommandStateChange : براي فعال يا غيرفعال کردن دکمه هاي Forward و Back در مرورگر استفاده مي شود . شکل کلي فراخواني اين event بصورت زير است :

Private Sub WebBrowser1_CommandStateChange(ByVal Command As Long, ByVal Enable As Boolean)

که command فرماني است که حالت فعال آن تغيير کرده است و دو مقدار مي گيرد : 1 و 3 که بترتيب معادل فرمانهاي GoForward و GoBack هستند .
Enable فعال يا غيرفعال بودن فرمان را تعيين مي کند .
2 – DocumentComplete : اين event زماني فعال مي شود که صفحه در حال load شدن به حالت ReadyState_Complete برود . شکل کلي فراخواني اين event بصورت زير است :
Private Sub WebBrowser1_DocumentComplete(ByVal pDisp As Object, URL As Variant)
که pDisp ارجاعي به کنترل webbrowser است که event در آن رخ داده است و URL آدرس صفحه در حال load شدن است .
3 – DownloadBegin : اين event در آغاز حرکت به صفحه جديد روي مي دهد و هيچ پارامتري نمي گيرد . مرورگر مي تواند در اين event پيغامي براي شروع عمليات جديد نشان مي دهد .
4 – DownloadComplete : اين event در پايان عمليات يا در صورت انصراف کاربر يا بروز خطا روي مي دهد .
5 – ProgressChange : با بروز هر تغييري در وضعيت load ، اين event روي مي دهد . شکل کلي فراخواني آن بصورت زير است :

Private Sub WebBrowser1_ProgressChange(ByVal Progress As Long, ByVal ProgressMax As Long)

که Progress نشان دهنده پيشرفت عمليات ( بايتهاي load شده ) است . پارامتر ProgressMax تعداد کل بايتهايي که بايد load شوند را نشان مي دهد بنابر اين :

(Progress/ProgressMax)*100=درصد پيشرفت عمليات load

يک مثال ساده :
از منوي project مورد components را انتخاب کنيد و از ليست کنترلها ، Microsoft Internet Controls را به toolbar خود اضافه کنيد . يک کنترل WebBrowser روي فرم قرار دهيد و سايز آنرا به اندازه ابعاد فرم خود قرار دهيد . يک textbox و يک دکمه روي فرم قرار دهيد . کد زير را براي event مربوط به کليک دکمه بنويسيد :

WebBrowser.Navigate textbox.text

TAHA
10-31-2009, 12:24 AM
Server-Side ActiveX Dll Programming - بخش 1,2,3,4,5,6
مقدمه
با قراردادن کدهای ASP درون component های server side ، برنامه نويس نه تنها می تواند از قابليت های ويژوال بيسيک در نوشتن کدهای خود استفاده کند بلکه سرعت load صفحات ASP وی نيز افزايش می يابد . همچنين اين روش راهکاری برای کپسوله سازی و حفاظت از کدهای ASP می باشد .
در اين درس يک نمونه اکتيويکس server-side را توسط ويژوال بيسيک ايجاد نموده و از آن در صفحات ASP استفاده خواهيم کرد .

اجزای Server-Side
اکتيوکس های server-side بر خلاف اکتيوکس های clict-side بر روی سرور وب اجرا می شوند و بنابراين بايستی وب سرور مورد استفاده با اين تکنولوژی سازگار باشد . زمانيکه وب سرور دستوری را برای پردازش يکسری اطلاعات درون يک صفحه ASP دريافت می کند دستوراتی که درون تگهای قرار دارند بررسی می شوند . با استفاده از ويژوال بيسيک می توان يک اکتيوکس dll ساخت که جايگزين اين کدهای ASP شود . در اينصورت تنها کافيست يک شی از کلاسهای موجود در اين dll ساخته شود تا بتوان از قابليتهای آن استفاده نمود .

ايجاد ActiveX Dll در ويژوال بيسيک
برای ساخت يک اکتيواکس ويژوال بيسيک را اجرا کرده و توسط گزينه New Project پروژه ای از نوع ActiveX Dll ايجاد کنيد . پس از اينکه شما روی آيکون ActiveX dll کليک کنيد ويژوال بيسيک پروژه ای پيش فرض بهمراه ي: کلاس خالی برای شما ايجاد می کند . می توانيد هم نام پروژه و هم نام کلاس را تغيير دهيد همچنين می توانيد کلاسهای ديگری به پروژه اضافه کنيد .
حال برای اينکه بتوان دستورات ASP را استفاده نموده بايستی از منوی Project وارد بخش References شده و مورد Microsoft Active Server Pages Object Library را انتخاب کنيد .

استفاده از متدهای ASP در کلاس های ActiveX
بمنظور استفاده از متدهای ASP در کلاسهای ActiveX بايستی ابتدا روتينی به اسم OnStartPage در داخل کلاس تعريف کنيد . ساختار اين روتين بصورت زير است :

Public Sub OnStartPage(PassedScriptingContext As ScriptingContext)x

End Sub


زمانيکه کاربر يک صفحه ASP را که شامل شی ای از کلاس ما باشد فراخوانی کند IIS ، SciptingContext را به شی ما پاس می دهد . ScriptingContext حاوی تمام متدها و خصوصيات ASP می باشد که برای استفاده در دسترس هستند . حال بايستی در روتين OnStartPage تمام اشيای ASP که توسط ScriptingContext در دسترس هستند را به اشيايي از همان نوع assign کنيم تا در صورت لزوم بتوانيم از آنها استفاده نمائيم . بنابراين قبل از نوشتن روتين OnStartPage متغيرهای زير را تعريف می کنيم :

Private MyScriptingContext As ScriptingContext
Private MyApplication As Application
Private MyRequest As Request
Private MyResponse as Response
Private MyServer As Server
Private MySession As Session


حال در روتين OnStartPage بايستی اشيا فوق را مقداردهی کنيد :

Public Sub OnStartPage(PassedScriptingContext As ScriptingContext)x
Set MyScriptingContext=PassedScriptingContext
Set MyApplication=MyScriptingContext.Application
Set MyRequest=MyScriptingContext.Request
Set MyResponse=MyScriptingContext.Response
Set MyServer=MyScriptingContext.Server
Set MySession=MyScriptingContext.Session
End Sub



از تمام اشيا فوق مشابه نوشتن صفحات ASP می توانيم در متدهايي که برای کلاس می نويسيم استفاده کنيم . برای مثال کد ASP زير را در نظر بگيريد :





حال فرض کنيد می خواهيم همين دستورات را در يک متد از کلاس بنويسيم :

Public Sub MyMethod()x
Dim MyTempVar As String
MyTempVar=MyRequest.Form(“username )x
MyResponse.Write(“You Entered : “ & MyTempVar)x
End Sub


نکته ديگری که بايد در نظر داشت نوشتن روتينی است که در زمان پايان کار با شی فراخوانی می شود . اين روتين OnEndPage نام دارد و در آن اشيايي که در روتين OnStartPage مقداردهی کرده ايم را آزاد می کنيم :

Public Sub OnEndPage()x
Set MyScriptingContext=Nothing
Set MyApplication= Nothing
Set MyRequest= Nothing
Set MyResponse= Nothing
Set MyServer= Nothing
Set MySession= Nothing
End Sub


پس از نوشتن متدهای موردنظرتان پروژه را ذخيره کنيد . حال برای کامپايل پروژه از منوی File مورد File/Make Dll را انتخاب نمائيد تا پروژه کامپايل شده و فايل dll موردنظرتان ساخته شود . اين فايل را در دايرکتوريي که صفحات ASP شما در آنجا قرار دارد کپی کنيد .
نکته ای که بايد مورد توجه قرار داد اينست که در صورتيکه می خواهيد از اين dll در سيستم ديگری استفاده کنيد ابتدا بايستی آنرا رجيستر کنيد . برای رجيستر کردن يک dll از برنامه regsvr32.exe موجود در دايرکتوری سيستم ويندوز استفاده می شود :

Regsvr32.exe C:\InetPub\wwwroot\Example\Example.dll


استفاده از ActiveX Dll در صفحات ASP
برای استفاده از کلاس نوشته شده در فايل dll در صفحات ASP ابتدا بايستی يک شی از آن کلاس ايجاد کنيم :





پس از ساخت شی می توانيم از متدهای موجود در کلاس استفاده کنيم

----------------------------------

+COM چيست ؟
روشی که برای دسترسی به Object های ASP در درس گذشته بيان شد تا IIS 3.0 استفاده می شد . اين روش استفاده از متدهای OnStart و OnEnd بود . البته گرچه هنوز اين روش از سوی IIS ورژن ۵ پشتيبانی می شود اما دارای يک مشکل است :
اگر بخواهيد از يک کلاس در کلاس ديگری استفاده کنيد نمی توانيد در کلاس مورد استفاده ، دو متد ذکر شده را قرار دهيد و بنابراين به اشيای ASP دسترسی نخواهيد داشت .
راه حلی که برای اين مشکل ارائه شد تکنولوژی +COM می باشد .
بطور خلاصه در اين تکنولوژی شیی به اسم ObjectContext وجود دارد که از طريق آن می توانيد به اشيای ASP دسترسی داشته باشيد .
برای استفاده از تکنولوژی +COM ابتدا از منوی Project ، References را انتخاب کرده و مورد زير را انتخاب کنيد :
COM+ Services Type Library
سپس در کلاسهای خود متغيرهای زير را تعريف کنيد :


Dim Request As ASPTypeLibrary.Request
Dim Response As ASPTypeLibrary.Response
Dim Server As ASPTypeLibrary.Server
Dim Session As ASPTypeLibrary.Session
Dim Application As ASPTypeLibrary.Application


حال در متد Initialize هر کلاس بايستی شی ObjectContext را تعريف کرده و مقداردهی کنيد . سپس متغيرهای بالا را با استفاده از اين شی مقداردهی نمائيد :


Private Sub Class_Initialize()x
Dim objCtx As ObjectContext
Set objCtx = GetObjectContext
Set Request = objCtx.item("Request")x
Set Response = objCtx.item("Response")x
Set Server = objCtx.item("Server")x
Set Session = objCtx.item("Session")x
Set Application = objCtx.item("Application")x
End Sub



+ موضوع درس بعد : دسترسی به Database در کلاسهای اکتيوايکس Server-Side

پاسخ به سوالات شما :
۱ - چه جوری دکمه ها و ليست باکس ها در ويژوال بيسيک را شکل اکس پی کنيم؟اصلان می شه؟
پاسخ : ؟؟؟؟
۲ - تويه vb چطوری ميشه فايله اجرايیdllهاشو نخاد و بدونه اونا اجرا بشه ؟
پاسخ : برنامه های اجرايي ويژوال بيسيک برای اجرا شدن به يکسری فايلهای ديگه نياز دارند مثلاً Vb Runtime Dll . برای اينکه به اين فايلها نيازی نباشد بايستی يک برنامه نصب setup file برای پروژه تان بسازيد تا بتوان برنامه را روی هر کامپيوتری نصب و اجرا کرد . ساده تري راه استفاده از ابزار Package & Deployment موجود در ويژوال استديو است . ابزارهای حرفه ای تر عبارتند از : InstallShield ، InstallWise ، Setup Factory و ...
۳ - اگه ممکنه يه توضيحی درباره ی دي کد کردن دی ال ال mpr دهيد .
پاسخ : ؟؟؟؟
۴ - چطوری ميشه تو يه تکس باکس در ويژوال بيسيک فرمان داد اينتر شود يعنی به خط بعدی رود؟ ( يعنی زمانی که مولتی لاين است‌)
پاسخ : استفاده از کاراکتر vbCrLf
۵ - من مي خوام با زبانهايي PHP و ASP برنامه بنويسيم ولي تمامي اين زبانها Server_side هستند و من بايد روي سرور اين كار ها رو انجام بدم من مي خوامم بدونم كه چه طوري مي تونم كامپيوتر خودمو وب سرور كنم البته يه چيزهاي مي دونم كه بايد IIS رو نصب كنم ولي نه به طور كامل خواهش مي كنم كمكم كنيد
پاسخ : بايستی ويندوز ۲۰۰۰ يا XP نصب کرده و از IIS آنها استفاده کنيد . البته در ويندوزز ۲۰۰۰ IIS بطور اتوماتيک نصب نمی شود و بايد آنرا خودتان اضافه کنيد . برای اطلاعات بيشتر در مورد کار با IIS به کتاب ها و مراجع اينترنتی مراجعه کنيد مراجعه کنيد .

---------------------------------

خلاصه ای بر چگونگی کار با بانک های اطلاعاتی ( Database ) در وی بی :
+ برای آشنايي کامل با چگونگی کار با بانک های اطلاعاتی در ويژوال بيسيک و بطور کلی Database Programming به کتاب برنامه نويسی بانک های اطلاعاتی در ويژوال بيسيک انتشارات نص رجوع کنيد .

قبل از اينکه چگونگی نوشتن يک کلاس Database برای استفاده در ASP را آموزش دهم ، مقدمه ای بر چگونگی کار با بانک های اطلاعاتی در وی بی را شروع می کنم .
برای کار با بانک های اطلاعاتی در ويژوال بيسيک روشها و امکانات مختلفی وجود دارد که يکی از بهترين آنها استفاده از تکنولوژی ( ADO ( ActiveX Data Object می باشد . بدون هيچ توضيحی در مورد ساختار اين تکنولوژی و نيز ساير روشهای ديگر ، به سراغ روش استفاده از اين تکنولوژی می روم :
- برای کار با ADODB ابتدا بايستی از Reference ها مورد Microsoft ActiveX Data Object را انتخاب کرد .
- قدم بعد تعريف يک شی ADO Connection برای اتصال به بانک اطلاعاتی است :


Dim cn As ADODB.Connection


- سپس بايستی اين شی ADO Connection را ايجاد نمود :


Set cn = New ADODB.Connection


- همچنين بايستی يک شی ADO Recordset برای گرفتن مجموعه ای از رکوردهای بانک اطلاعاتی تعريف کرد :


Dim rs As ADODB.Recordset


- حال بايستی اتصال به بانک اطلاعاتی را باز نمود . در اين مرحله با توجه به نوع بانک اطلاعاتی و اتصالی که می خواهيم داشته باشيم عبارت اتصال ممکن است متفاوت باشد . فرض کنيم عبارت اتصال را در يک متغير نوع String به اسم ConnString قرار دهيم :
• در صورتی که بانک اطلاعاتی مقصد SQL Server باشد و بخواهيم بطور مستقيم و بدون استفاده از واسط ODBC به آن متصل شويم :


ConnString= Provider=SQLOLEDB.1;Password=yourpas sowrd;Persist Security Info=True;User ID=yourusername; Initial Catalog=yourDatabaseName;Data Source=yourServerName 


• در صورتی که بانک اطلاعاتی مقصد SQL Server باشد و بخواهيم با استفاده از واسط ODBC به آن متصل شويم :


ConnString= Provider=MSDASQL.1;Password=yourpass owrd;Persist Security Info=True;UserID=yourusername;DataSource=yourODBC_ DataSourceName;Mode=ReadWrite 


• در صورتی که بانک اطلاعاتی مقصد Access باشد :


ConnString=  Provider=Microsoft.Jet.OLEDB.4.0;Data
Source=yourDatabaseFilePath;Persist Security Info=False 



حال بايستی اين اتصال را باز نمود :


cn.Open(ConnString)x



- قدم بعدی ايجاد شی ADO Recordset می باشد :


Set rs = New ADODB.Recordset



- سپس بايستی با توجه به کاری که می خواهيم با جداول آن بانک اطلاعاتی انجام دهيم يک sql query را توسط شی Recordset به آن بفرستيم :


rs.Open yourSQLquery,cn,OpenKeyset, adLockOptimistic


بعبارت ديگر نوع باز کردن Recordset متفاوت است و توسط query مورد نظر مشخص می شود برای مثال برای انتخاب فيلدهای يک Table :
SELECT DISTINCT yourfields from yourtable WHERE yourcondition
نکته : نوع قفل کردن مجموعه رکورد می تواند adLockReadOnly نيز باشد .

- حال با استفاده از اين Recordset می توان يکسری کار را روی رکوردهای موجود در جداول انجام داد برای مثال :
۱ – حرکت به ابتدای مجموعه رکورد :


rs.MoveFirst


۲ – حرکت در طول مجموعه رکورد :


Do
tmp = rs.fields(0)x
.
.
.
rs.MoveNext
Loop Until (rs.EOF)x


3 – بستن مجموعه رکورد و بستن اتصال به بانک اطلاعاتی :


rs.Close
cn.Close


4 – حذف رکورد جاری از مجموعه رکورد :


rs.delete


5 - ايجاد رکورد جديد در مجموعه رکورد :


Dim fields(RecordsetFieldsCount) As Variant
Dim values(RecordsetFieldsCount) As Variant
fields(0) = Field 1 Name
fields(1) = Field 2 Name
.
.
.
fields(n) = Field n Name

values(0) = Field 1 Value
values(1) = Field 2 Value
.
.
.
values(n)= Field n Value

rs.AddNew fields, values
rs.update



-------------------------

آشنايي با چند query برای کار با جداول بانک های اطلاعاتی

1- SELECT : برای انتخاب رکوردها از يک جدول استفاده می شود . فرمت کلی اين دستور بصورت زير است :


SELECT fieldnames FROM tablename WHERE condition ORDER BY fieldnames


مثال : فرض کنيد يک جدول به اسم mytable داريم که دارای دو فيلد به نامهای id از نوع integer و name از نوع string باشد :
– انتخاب تمامی رکوردهای جدول :
query="Select * from mytable"x
- انتخاب فيلد name تمام رکوردهای جدول :
query="Select name from mytable"x
- انتخاب رکوردهايي از جدول که فيلد id آنها برابر 2 باشد :
query="Select * from mytable where id=2"x
- انتخاب رکوردهايي از جدول که فيلد name آنها برابر a باشد :
query="Select * from mytable where name=’a’"x
توجه داشته باشيد که چون فيلد name از نوع string است در دستور فوق از ‘ برای مقدار فيلد name استفاده شده است .
- انتخاب رکوردهايي از جدول که فيلد id آنها برابر 2 و فيلد name آنها برابر a باشد و بر حسب id مرتب شده باشند .
query="Select * from mytable where id=2 and name=’a’ order by id"x
نکته : در صورتيکه بخواهيم از يک متغير برای مقداردهی به يک فيلد در query استفاده کنيد با توجه به اينکه آن متغير از نوع integer و يا string است بايد بصورت زير عمل کنيم :
Dim mId as integer
Dim mName as string
mId=1
mName="a"x
query="Select * from mytable where id=" & str(mId) & " and name=’" & mName & "’"x

2 – INSERT : اين دستور برای قرار دادن يک رکورد در جدول استفاده می شود . فرمت کلی اين دستور بصورت زير است :


INSERT INTO tablename (field1name,field2name,…) VALUES (field1value,field2value,…)x


مثال :
query="Insert into mytable (id,name) values (1,’a’)"x

3 – UPDATE : اين دستور برای تغيير مقادير يک رکورد از جدول استفاده می شود . فرمت کلی اين دستور بصورت زير است :


UPDATE tablename SET field1name=field1value, field2name=field2value,…


مثال :

query="Update mytable set id=2 , name=’b’"x

4 – DELETE : اين دستور برای حذف يک يا چند رکورد از جدول استفاده می شود . فرمت کلی اين دستور بصورت زير است :


DELETE FROM tablename WHERE condition


مثال :

query="Delete from mytable where id=1"x

حال که با تکنولوژی ADODB و نيز query های مختلف برای کار با جداول بانک های اطلاعاتی آشنا شديد می توانيم کلاسی برای کار با بانک های اطلاعاتی بنويسيم و از آن در صفحات asp استفاده کنيم اما همانطور که در قسمت قبل ديديد برای اتصال به يک بانک اطلاعاتی نياز به يکسری اطلاعات مثل نام سرور ، نام بانک اطلاعاتی و ... داريم . چند روش برای دادن اين اطلاعات وجود دارد :
1 – در کلاسی که می نويسيم اين مقادير را مشخص کنيم . اشکال اين روش اينست که از کلاس نوشته شده تنها برای يک کاربرد خاص می توانيم استفاده کنيم و در صورتيکه سرور بانک اطلاعاتی و يا نام بانک اطلاعاتی ويا username و password اتصال تغيير کند بايستی در کلاس نوشته شده نيز تغييرات را اعمال کرده و مجدداً آنرا کامپايل کنيم .
2 – راه حل دوم اينست که پارامترها را از طريق asp به متد اتصال موجود در کلاس بفرستيم برای مثال :
Set db=server.createobject(“dbclass.database)x
Db.connect(servername,databasename,username,passwo rd)x
که coonect متد اتصال به بانک اطلاعاتی در کلاس database می باشد .


3 – روش سوم آنست که اين پارامترها را در يک فايل XML قراردهيم و در متد connect آنها را از فايل بخوانيم . مزيت اين روش اينست که پارامترها هم به آسانی قابل تغيير بوده و هم براحتی آنها می توان آنها را استخراج نمود .

برای اين منظور بايستی ابتدا يک کلاس برای خواندن اطلاعات از فايل xml بنويسيم که موضوع درس بعد می باشد .

نکته : در صورتيکه با فرمت فايلهای xml آشنا نيستيد پيشنهاد می کنم يک مطالعه مقدماتی در اين زمينه انجام دهيد .

----------------------

نوشتن کلاس Database - بخش اول :

پس از مباحثی که در مورد شی ADODB و چگونگی استفاده از آن در وی بی و نيز استفاده از فايلهای XML داشتيم اکنون می توانيم يک کلاس کامل و قدرتمند برای کار با بانکهای اطلاعاتی در ASP بنويسيم .

مراحل کار بصورت زير می باشد :

۱ - ابتدا يک پروژه از نوع ActiveX Dll ايجاد کنيد و نام آنرا DBase بگذاريد .

۲ - از بخش References مواردی را که در مباحث قبلی گفته شد به پروژه اضافه کنيد .

۳ - متغير Cn را برای کلاس بصورت زير تعريف کنيد :



Private Cn As ADODB.Connection



۴ - ابتدا يک متد به اسم InitialConnection برای کلاس می نويسيم . در اين متد ابتدا پارامترهای اتصال به بانک اطلاعاتی را مشابه آنچه در درس قبل گفته شد از يک فايل XML به اسم config.xml می خوانيم و با استفاده از آنها اتصال به بانک اطلاعاتی را باز می کنيم :

Public Sub InitialConnection()x
Dim userName, Password, database_name, server_name
Dim xmlf As NewXMLReader
Call xmlf.Initiate("config.xml")x
userName = xmlf.getvalue("DataBaseID") x
Password = xmlf.getvalue("DataBasePassword") x
database_name = xmlf.getvalue("DataBaseName") x
server_name = xmlf.getvalue("ServerAddress")x
Set Cn = CreateObject("ADODB.Connection")x
Cn.ConnectionString = "Provider=SQLOLEDB.1;Password=" & Password & ";Persist Security Info=True;User ID=" & userName & ";Initial Catalog=" & database_name & ";Data Source=" & server_name
Cn.Mode = adModeReadWrite
Cn.Open
End Sub

لازم به ذکر است که XMLReader کلاس کار با فايلهای XML است که در قسمت قبلی در مورد آن صحبت کرديم .

5 - برای بستن اتصال متد زير را به کلاس اضافه کنيد :

Public Sub EndConnection()x
Cn.Close
Set Cn = Nothing
End Sub

6 - برای اجرای query هايي که نتيجه آنها از نوع Boolean است ( مثل Insert و Delete ) متدی به اسم ExecuteUpdate را به کلاس اضافه کنيد :

Public Function ExecuteUpdate(ByVal squery As String) As Boolean
Dim myrs As New Recordset
If Not (makesInjection(squery)) Then
myrs.LockType = adLockOptimistic
Set myrs = Cn.Execute(squery) x
ExecuteUpdate = True
Exit Function
Else
ExecuteUpdate = False
Exit Function
End If
End Function

6 - برای اجرای query هايي که نتيجه آنها از نوع RecordSet است ( مثل Select ) متدی به اسم ExecuteQuery را به کلاس اضافه کنيد :

Public Function ExecuteQuery(ByVal squery As String) As Recordset
If Not (makesInjection(squery)) Then
Set ExecuteQuery = Cn.Execute(squery)x
Exit Function
Else
Set ExecuteQuery = Nothing
Exit Function
End If
End Function

همانطور که می بينيد در دو متد ExecuteUpdate و ExecuteQuery از تابعی به اسم makesInjection استفاده شده است . اين تابع بررسی می کند که آيا در query ورودی SQL-Injection وجود دارد يا نه .

- اين تابع موضوع قسمت بعدی اين سلسله مباحث می باشد .
------------------------------------------------

نوشتن کلاس Database : بخش دوم

sql-injection چيست ؟

همانطور که می دانيد در اغلب برنامه های کاربردی تحت وب از بانکهای اطلاعاتی استفاده می شود . اين برنامه ها داده های ورودی کاربر را از طريق فرمهای html دريافت کرده و بر اساس آن يک query توليد کرده و آنرا به بانک اطلاعاتی ارسال می کنند . در واقع ارتباط بين برنامه تحت وب با بانک اطلاعاتی بر اساس توليد query از داده های کاربر برقرار می شود . اکثر اين برنامه ها از زبان SQL برای اين ارتباط استفاده می کنند . اما نکته ای که در اين بين وجود دارد اينست که توليد query بر اساس داده هايی که کاربر مستقيماً در فيلدهای ورودی صفحه وب وارد کرده می تواند خطرناک باشد . بعبارت ديگر اگر برنامه محتويات يک فيلد را که توسط کاربر وارد شده در جلوی يک دستور SQL بچسباند و آنرا جهت اجرا روی بانک اطلاعاتی بفرستد در اينصورت يک هکر ماهر که با زبان SQL آشنا باشد می تواند محتويات اين فيلدها را طوری با دستورات SQL پر کند و چون ای داده ها مستقيماً برای توليد query استفاده می شود ممکنست آن query تبديل به يک فرمان مخرب شده و پس از اجرا ، اهداف نفوذگر را برآورده نمايد .

مثال : فرض کنيد دو فيلد به اسمهای username و password در يک فرم وب قرار دارد که برای ورود به يک سايت استفاده می شود . همچنين فرض کنيد از اطلاعات اين فيلدها بطور مستقيم يک query بصورت زير برای بانک اطلاعاتی ارسال شود :

us=request.form("username")
psw=request.form("password")
query="SELECT * FROM Users WHERE username='"&us&"' AND password='"&psw&"'"

حال در صورتيکه هکر يک username صحيح ( مثلاً xxx ) از سيستم را بداند و در فيلد username مقدار صحيح را وارد کرده و در فيلد password عبارت زير را وارد کند :

1111111' or username='xxx'

در اينصورت query بصورت زير در می آيد :

SELECT * FROM Users WHERE username='xxx' AND password='111111' or username='xxx'

در اينصورت هکر بدون دانستن يک password مجاز می تواند به سيستم وارد شود .
اين امر بخاطر آنست که چون فيلدهای وارد شده توسط کاربر بطور مستقيم در query قرار داده شده اند هکر توانسته کاراکتر ' را که در زبان SQL يک کاراکتر کنترلی بوده و عملکرد خاصی دارد ( عمل خاتمه دادن به عبارت SQL ) را در در query بگنجاند و سپس با دادن دستورات SQL مناسب کنترل را بدست بگيرد .

اين سناريو می تواند بسيار خطرناکتر باشد زيرا هکر می تواند از ساير دستورات SQL مثل INSERT و DELETE نيز استفاده کند .

- در نگارش مطالب فوق از کتاب " نفوذگری در شبکه و روشهای مقابله با آن " نوشته مهندس احسان ملکيان استفاده شده است . برای آشنايی بيشتر با sql-injection و روشهای مقابله با آن به صفحات ۳۲۰ تا ۳۲۸ اين کتاب مراجعه کنيد .

برای مقابله با اين حملات بايستی از داده های ارسال شده توسط کاربر مستقيماً query توليد نکنيم بلکه ابتدا عدم وجود کاراکترهای کنترلی مثل ' و " و ; و *و غيره را در آن بررسی کنيم . برنامه ابتدا بايد در query وجود چنين کاراکترهايی را در مکانهای غيرمجاز بررسی کند . در بخش بعدی برنامه ای را جهت بررسی query های SQL بمنظور مقابله با sql-injection ارائه خواهم داد .

------------------------------

تابع بررسی وجود sql-injection که در قسمت قبل در آن صحبت کرديم بصورت زير است :

Private Function makesInjection(ByVal query As String) As Boolean
Dim specialCharacters() As String
Dim inQoute As Boolean
specialCharacters = "-- ;,"
inQoute = False
For i = 1 To Len(query)
Char = Mid(query, i, 1)
If Mid(query, i, 1) = "'" And inQoute = False Then
inQoute = True
GoTo EndFor
End If
If Mid(query, i, 1) = "'" And inQoute = True Then
inQoute = False
GoTo EndFor
End If
If inQoute = False Then
For Index = 1 To UBound(specialCharacters)
schar = specialCharacters(Index)
cchar = Mid(query, i, Len(schar))
If schar = cchar Then
Exit For
End If
Next
If Index < UBound(specialCharacters) Then
makesInjection = True
Exit Function
End If
End If

EndFor:
Next
If inQoute = True Then
makesInjection = True
Else
makesInjection = False
End If
End Function

ورودی اين تابع query شما و خروجی آن false ياtrue است .
عملکرد تابع بصورت زير است :
اين تابع در طول رشته query شروع به حرکت می کند و هر کاراکتر از آنرا بررسی می نمايد . در صورتيکه کاراکتر جاری ‘ باشد و داخل ‘ ’ نباشيم متغير مربوط به آن true شده و حلقه يکی بجلو می رود . اما در صورتيکه کاراکتر جاری ‘ باشد و داخل ‘ ’ باشيم متغير مربوط به آن false شده و حلقه يکی بجلو می رود . سرانجام در صورتيکه داخل ‘ ’ نباشيم بررسی می شود که اين کاراکتر يکی از کاراکترهای غير مجاز ( کاراکترهای موجود در رشته specialCharacters ) نباشد که اگر باشد تابع true بر می گرداند .
پس از اتمام حلقه متغير مربوط به ‘ بررسی می شود که اگر true باشد در صورت injection وجود داسته و تابع نيز true بر می گرداند .

-----------------------

نکته ای در مورد شی Recordset :

متد ExecuteQuery که در کلاس Database نوشتيم يک رکوردست را بعنوان نتيجه انجام query ورودی روی بانک اطلاعاتی شما برمی گرداند .
همانطور که می دانيد توسط خصوصيت RecordCount می توان تعداد رکوردهای نتيجه شده از يک query را که در رکوردست قرار دارند بدست آورد .
اما مشکلی وجود دارد اينست که با روشی که ما در قسمتهای قبل برای اجرای query در اين متد استفاده کرده بوديم ( myrs = Cn.Execute query ) نمی توان از خاصيت Recordcount رکوردست استفاده نمود زيرا هميشه ۱- برمی گرداند . بعبارت ديگر در عبارت زير مقدار count هميشه ۱- خواهد بود :

myrs.execute(query)
count=myrs.RecordCount

برای حل اين مشکل بايستی رکوردست را با CursorType مساوی adOpenStatic باز کرد . بعبارت ديگر بجای دستورات فوق از دستور زير استفاده کنيد :

myrs.Open squery, Cn, adOpenStatic, adLockOptimistic
count=myrs.RecordCount

TAHA
10-31-2009, 12:26 AM
اضافه کردن آيکون به منو




براي اضافه آيکون به منوهاي موجود در يک برنامه visual basic بايستي از توابع زير که موجود در کتابخانه User32 هستند استفاده کنيد :
۱ - GetMenu
۲ - GetSubMenu
۳ - GetMenuItemID
۴ - SetMenuIcon
ابتدا يک ماژول ايجاد کنيد و توابع فوق را در آن declare کنيد :


Public Declare Function GetMenu Lib "user32" (ByVal hwnd As Long) As Long

Public Declare Function GetSubMenu Lib "user32" (ByVal hMenu As Long, ByVal nPos As Long) As Long

Public Declare Function GetMenuItemID Lib "user32" (ByVal hMenu As Long, ByVal nPos As Long) As Long

Public Declare Function SetMenuItemBitmaps Lib "user32" (ByVal hMenu As Long, ByVal nPosition As Long, ByVal wFlags As Long, ByVal hBitmapUnchecked As Long, ByVal hBitmapChecked As Long) As Long


براي قرار دادن يک آيکون در کنار يکي از آيتمهاي منو نياز به handle فرم ، شماره منو ، شماره آيتم مورد نظر و نيز يک picture داريم :


Public Function SetMenuIcon(FrmHwnd As Long, MainMenuNumber As Long, MenuItemNumber As Long, Flags As Long, BitmapUncheckedHandle As Long, BitmapCheckedHandle As Long)x
Dim lngMenu As Long
Dim lngSubMenu As Long
Dim lngMenuItemID As Long
lngMenu = GetMenu(FrmHwnd)x
lngSubMenu = GetSubMenu(lngMenu, MainMenuNumber)x
lngMenuItemID = GetMenuItemID(lngSubMenu, MenuItemNumber)x
,SetMenuIcon = SetMenuItemBitmaps(lngMenu, lngMenuItemID, Flags
BitmapUncheckedHandle, BitmapCheckedHandle)x
End Function


image هاي مورد نظر خود را با ابعادي حدود 16*16 پيکسل و بصورت PictureBox در فرم خود قرار دهيد و خاصيت Visible مربوط به PictureBox ها را False کنيد .
سپس منوهاي خود را توسط Menu Editor طراحي کنيد .
File و Edit منوهاي اصلي هستند . پارامتر MainMenuNumber در تابع فوق شماره منوي اصلي است که براي File برابر صفر و براي Edit برابر يک مي باشد . پارامتر MenuItemNumber شماره هر آيتم در يک منو است که اين پارامتر نيز از صفر شروع مي شود .
اکنون براي اضافه کردن سه آيکون به سه آيتم منوي File کدهاي زير را در Form_Load بنويسيد :


Private Sub Form_Load()x
SetMenuIcon Me.hwnd, 0, 0, 0, pic1.Picture, pic1.Picture
SetMenuIcon Me.hwnd, 0, 1, 0, pic2.Picture, pic2.Picture
SetMenuIcon Me.hwnd, 0, 2, 0, pic3.Picture, pic3.Picture