توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خدایان مصر باستان
Borna66
09-16-2009, 02:00 PM
اوزیریس ، ایزیس و هوروس
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
مصریان قدیم مى گفتند اوزیریس (خداى کشاورزى ) با خواهرش ایزیس (الهه مادر) ازدواج کرد و از ایشان فرزندى به نام هوروس (خداى آفتاب ) به دنیا آمد. اوزیریس به دست برادر خود به نام ست (خداى خشکسالى ) کشته شد. ایزیس جسد شوهر مقتول خویش اوزیریس را با زحمت فراوان به دست آورد و آن را به مصر برگرداند و پنهان کرد. هنگامى که ست از این قضیه آگاه شد جسد را پیدا کرد و آن را به چهارده قطعه پاره پاره ساخت و هر قطعه را در مکانى در مصر به خاک سپرد. آن مکانها به برکت پاره هاى آن جسد آباد و بارور شدند. هوروس که اکنون بزرگ شده بود، به خونخواهى پدر، با عموى خود جنگید و با آنکه یک چشم خود را از دست داد، بر عمو پیروز شد و او را اسیر کرد و نزد مادر خویش ایزیس آورد. ایزیس برادر شوهر خود را بخشید. آنگاه هوروس قطعات جسد پدر را به یکدیگر پیوند داد و به کمک خداى حکمت او را زنده کرد. اوزیریس از آن پس ، در جهان نماند و این عالم را به فرزندش هوروس سپرده به جهان زیر زمین رفت و فرمانرواى مردگان شد.
پرستش آفتاب
پرستش آفتاب در مناطق مختلف جهان سابقه اى دیرینه دارد و در مواردى از قرآن مجید (از جمله در سوره نمل ، آیه 24) به آن اشاره شده است . به راستى در میان تمام خدایانى که در کنار آفریدگار پرستیده مى شدند، هیچ یک از آنها برکات بى پایان خورشید را نداشت . در مصر قدیم براى ساعات مختلف روز، خدایانى که نماینده خورشید بودند، قرار داده شد: مثلا خداى بامداد خپرع ، خداى نیمروز رع و خداى شامگاهان اتوم بود.
همچنین سوسکى که سرگین گردان نامیده مى شود، نماینده خورشید در روى زمین به شمار مى رفت . مصریان قدیم آن حشره را بسیار مقدس مى دانستند و تصویر او را در طلسمات و بر سینه و پیشانى مجسمه پادشاهان ترسیم مى کردند و از آن برکت و نیکبختى مى خواستند.
Borna66
09-16-2009, 02:01 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
"آمون" خداوند خورشيد طلوع کننده
آمون خداوند بزرگ مصر بلقب شاه خدايان ملقب بود و وي را در يونان با زئوس تطبيق مي کردند اما اين خداوند در عهد قديمتر شهرت نداشته و لفظ آمون بمعني ان است که " از انظار مخفي و پنهان باشد " . آمون يکي از هشت خداوندي است که در خلقت و آفرينش جهان مداخله داشته است . براي امون در شهر طب معبدي درست کرده بودند و اين شهر در ان زمان يکي از شهرهاي کوچک شهرستان چهارم مصر عليا بشمار مي رفت و مرکز اين شهرستان در هرمونتس بمعني شهر مانت قرار داشت . مانت نام خداوندي است که در اين شهر پرستيده مي شد و لفظ آمون جزء نام آمنمحت ، نخستين پادشاه از سلسله دوازدهم مصر است و اهميت اين خداوند بجايي رسيد که دو نفر از فراعنه سلسه هجدهم مصر يکي موسوم به تاتموس و ديگري امن هوتپ خودشان را با اين دو نام فرزند خداوند ناميده اند .
آمون به شکل انساني مجسم ميشد که تاج بر سر و دو پر بلند و مستقيم به موازات يکديگر در بالاي تاج قرار داشت.
اين نقوش و مجسمه ها گاهي به حالت نشسته بر روي تخت و گاهي ايستاده و گاهي به شکل قوچي است که شاخهاي وي بپائين پيچيده باشد .
آمون خداي فراواني و حاصلخيزي بود و از وي تصويري بدست آمده که فرعون ، در حضور او دانه مي پاشد و يا درو مي کند.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
Borna66
09-16-2009, 02:01 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
آمون خداوندي است که قدرت و توانايي بفرعون عطا ميکرد و وي را بر دشمن پيروز مي گردانيد و به همين جهت است که اين خداوند در شهر طب يک خداوند ملي بشمار مي رفت و ان را بنام " آمون رع " سلطان خدايان لقب مي دادند و تصوير وي در مقبره ها مانند خداوندي است که در کشتي جاي گرفته و شب هنگام در مدت دوازده ساعت ، جهان زيرزمين را روشن ميکرد و در کتيبه ها و سنگ نوشته هاي معبد لوکسور نقل شده که جشن ولادت آمنهوتپ فرعون مصر در حقيقت جشن عشق و محبت آمون خداوند بزرگ خورشيد مي باشد.
پسر و جانشين آمنحوتپ در سال چهارم سلطنت خود درصدد بر امد اصلاحاتي در دين مصريان پديد آورد و دستور داد فقط دين و مذهب آتون يا آتن در تمام مصر به رسميت شناخته شود و آتن نام ديگر خداوند خورشيد است و وي نام خود را از آمنهوتپ به آخناتون تبديل نمود و پايتخت خود را از شهر طب به آخناتن نزديک شهر کنوني تل العماره تغيير داد و در اين شهر معبد جديد براي خداوند خود بنا کرد و در اين معبد هيچگونه مجسمه اي نصب ننمود و خداي خود را فقط در هيکل قرص خورشيد نمايان ساخت بحالتي که پرتو ان به اطراف پراکنده مي شد و وظايف روحاني را خود فرعون به عهده گرفت و مراسم عبادت و پرستش و عبادت در اين معبد مانند مراسمي بود که در عهد قديمتر در معبد خورشيد معمول بود .و در محوطه اين معبد يک ستون سنگي بنام " ابليسک " خورشيد بر پا کرد . در مراسم مذهبي فقط ميوه و نان پخش مي کردند و سرودي را که بوسيله خود اخناتون در ستايش خورشيد سروده شده بود مي خواندند و خورشيد را در اين سرود به صفت آفريننده آدمي و باني خيرات خطاب ميکردند و همه افراد در اين دين جديد اعم از اهل مصر يا بيگانه فرزندان آتن خداوند بزرگ بشمار ميرفتند و در اين عقيده يکنوع يکتا پرستي نهفته بود و حتي ساکنان متصرفات آسيايي فرعون را نيز شامل مي شد و در اين متصرفات ساکنان سوريه خداوندي موسوم به آدونيس و يا يهوديان خداي موسوم به آدونه را مي پرستيدند .
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
زماني که فرعون مصر " آخناتون " در حيات بود ، هيچکدام از خدايان مصري رسميت نداشتند و فقط آتن پرستيده مي شدو در واقع ميتوان گفت که در ان زمان عملا بر ضد خدايان مصر و بالخصوص بر ضد آمون و تثليث نخستين قيام شده و معابد اين خدايان متروک و ثروت اين معابد به معبد بزرگ آتن منتقل گشته بود و نام اين خدايان از سنگ نوشته ها و کتيبه هاي معابد و حتي از مقبر آمنحوتپ سوم پدر اخناتون در سلطنت پسر وي تحت نفوذ روحانيان عبادت و پرستش آمون بجاي اتن برقرار شد و نام فرعون جديد از توت عنخ آتن به توت عنخ آمون تبديل گرديد و طولي نکشيد که عبادت آمون همه جا معمول شد و در معبد وي بقدري ثروت جمع گرديد که با سه چهارم ثروت خدايان ديگر برابري ميکرد و در کتيبه رامسس سوم نقل شده که از جمله ثروت معبد آمون تعداد 81323 غلام و 421362 عدد دام و گوسفند ميباشد و روحانيون اين معبد به قدرت بسيار رسيدند تا به جايي که در زمان فراعنه سلسله بيستم سلطنت واقعي مصر در اختيار انان قرار داشت و مي توان گفت که خدايان در اين زمان مستقيما بوسيله روحانيون در سرزمين مصر سلطنت ميکردند و اين روحانيان تسلط خود را بسرزمين حبشه نيز وسعت دادند. معابد بزرگ آمون در شهر هاي طب ، لوکسور و کارناک برقرار بود و ويرانه هاي اين معابد در حال حاضر نظر هزاران جهانگرد و توريست را بخود جلب مي نمايد .
Borna66
09-16-2009, 02:02 PM
خپر خداوند روشنايي
http://pnu-club.com/imported/2009/09/2732.jpg
خپر خداوند روشنايي با سري همچون اسكارابيس يا سوسك كويري
در افسانه هاي اساطيري مصر قديم آمده است که مصريان به وجود خداي روشنايي اعتقاد داشتند و تصور مي کردند که خداي روشنايي در کهکشان زندگي مي کند و کاري که بعهده ي اوست اين است که نيمه شب به سراغ کره خورشيد برود و آن را طوري در پهنهء آسمان بغلطاند که در مدتي معين که همان روز است نور آن همه زمين را روشن کند ... چون در روي زمين يک حشره که همان (اسكارابيس)سوسک سرگين خوار است همين کار را منتها با گوله اي سرگين از اوايل صبح تا هنگام غروب انجام مي دهد سوسك سرگين غلطان تخم خود را در روي سرگين حيوانات مي گذارد و با دو پاي عقبي خود ان را مي غلطاند به نظر مصريان اين سوسک که در مصر قديم معروف به خپر بود مظهر خداي روشنايي بود
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
اهميت اسكارابيس براي مصريان همانند اهميت صليب براي مسيحيان بود انها اسكارابيس را همه جا همراه خودداشتند از ان به عنوان طللسم در لابلاي باند هايي كه دور اجساد موميايي شده مپيچيدند استفاده مي كردند يا ان را با زنجير به گردن او مي آويختند از اسكارابيس براي دور كردن شيطان از خود وديگر بدي ها همينطور خوش شانس بودن استفاده فراواني مي شد
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
از سایت بزرگ مصر و هنر
Borna66
09-16-2009, 02:02 PM
آنوبیس خداوند موميايي كردن با سري همچون سر شغال
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg این عکس تغییر سایز داده شده است. روی این جایگاه کلیک کنید برای دیدن عکس کامل. تصویر اصلی دارای اندازه 702x281 یا سنگینی میباشد 95کیلو بایت.http://pnu-club.com/imported/2009/09/2733.jpg
مصريان باستان بر اين عقيده و باور بودند كه وقتي انسان مرد به تالار مرگ وارد ميشود در انجا آنوبیس در انتظار اوست آنوبیس، خداوند حنوط (کفن و دفن)بي طرفانه قلب او را در مقابل مات الهه انصاف و دادگستري در ترازوي عدالت قرار ميدهد اگر اين شخص در زندگي گناهي مرتكب نشده بود قلب او به سبكي يك پر در كفه ديگر ترازوست پر سمبل راستي و صداقت بود او براي هميشه زندگي خواهد كرد ( به بهشت ميرود) ولي اگر قلب اين شخص سنگين تر از وزن پر بود كه ميشود گفت در زندگي مرتكب گناه شده توسط حيواني عجيب به نام آمييت كه مصريان از او وحشت داشتند خورده ميشد( به جهنم ميرفت) آمييت سري به شكل تمسا ح شانه هايي همچون شانه شير وپايين تنه اي مثل اسب آبي داشت توت خداوند ماه جادو و نوشتن با سري به شكل لك لك مناطق گرمسيري در اين مراسم وقايع را مي نوشت و ثبت مي كرد
http://pnu-club.com/imported/2009/09/137.gif
http://pnu-club.com/imported/2009/09/138.gif
Borna66
09-16-2009, 02:04 PM
ایزیس بانویی بالدار
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
ماجرای کشته شدن ازیریس بدست ست در چند سرچشمه مصری آورده شده است. تلاش شده است که در این سرچشمه ها کشته شدن ازیریس به یک نمایش اندوهناک درآید. در «نوشته های اهرام» چندین بار به آسیب هایی که بدست ست به ازیریس زده می شود، یاد شده است. ازیریس بدست ست کشته شده و در کنار رودخانه ای در «ندیت» (Nedyet) در نزدیکی «آبیدوس» (Abydus) به پهلو افتاده است. چند نگاره بدست آمده از روزگار پادشاهی میانه نشان می دهد که ست ازیریس را کشته و در رودخانه ای درهمان ندیت از پای درآورده است.
اسطوره های دیگر درباره مرگ ازیریس می گویند که ست با دستیارانش در یک میهمانی جعبه ای زیبا را آوردند ازیریس را فریفته به درون جعبه بردند و ناگهان ست در جعبه را بست. پس آن جعبه تابوتی برای ازیریس بود. سپس ست جعبه را در دهانه یکی از شاخه های نیل در دلتا به آب دریای مدیترانه انداخته و آب آنرا به شهر «بیبلوس» (Byblos) در لبنان برد.
از آن پس نقش ایزیس در یافتن پیکر همسرش برجسته می شود. ایزیس ایزد بانوی «تخت» و پشتیبان فرعونها در مصر باستان بود و فرعونها او را مادر خود می دانستند. او را از خاندان پنجم می شناختند. اما از پایان «پادشاهی میانه» و در «پادشاهی نوین» آیین های پرستش او در شهرهای گوناگون مصر برجسته تر شد. از آنجا که او همسر ازیریس کشته شده بود، فرعونها باور داشتند که پس از مرگ ایزیس همراه و پرستار آنان خواهد بود.
ایزیس را گاهی چون بانویی بالدار نشان می دادند که بالهایش را گشوده و گاهی بانویی بود که بالهای یک شاهین به دور سرش پیچیده شده بود. نیز بر روی بسیاری از تابوتهای پادشاهان مصر سیمای بال گشوده ایزیس و خواهرش «نفتیس» (Nephthys) دیده شده که خود نشان دهنده پرستاری او از تابوت فرعونها پس از مرگ است.
http://pnu-club.com/imported/2009/09/2734.jpg
از آنجا که او از خانواده خورشید در شهر یونو بود و نیز پسان تر با هاتور مادر هوروس یکسان پنداشته شد، پس در برخی نگاره ها درست مانند هاتور، دایره سرخرنگ خورشید در میان شاخهای یک گاو بر سرش دیده شده که در برخی نگاره های دیگر بالهای خود را گشوده است. این سیمای بال گشوده از ایزیس که بر سرش دایره خورشید نیز بود، گونه ای نمایش «خانواده دایره بالدار» بود. زیرا او مادر هوروس که دایره بالدار نماد نامدار او بود خوانده می شد.
http://pnu-club.com/imported/2009/09/2735.jpg
ایزیس بالدار که دایره خورشید برسرش دیده می شود
پس از کشته شدن ازیریس، ست فرمانروای مصر می شود. اسطوره ها می گویند که ایزیس به سیمای یک پرنده درآمده (چون نماد بالدار او) و پیوسته برای یافتن پیکر همسرش که برادر او نیز بود پرواز کرد و همیشه سوگواری و زاری می نمود. سرانجام او پیکر ازیریس را در ندیت یافت و هنگام یافتن با گریه بلند فریاد کشید. سرچشمه های مصری می گویند که خواهرش و دوتن دیگر که آنها نیز مانند پرنده بودند، او را همراهی می کردند.
«او پیوسته در جستجویش بود. در گوشه و کنار زمین سرگردان و با درد و رنج می گریست و هیچگاه آرام نداشت تا هنگامیکه آن را یافت. او با بالها و پرهایش آن را پوشاند. او با بالهایش باد ساخت و با فریاد بلند در سوگ برادرش گریست. او سیمای به خاک افتاده او را چنانچه دلش آرام بود، بلند کرد. ایزیس هستی و گوهر او را برد. او آبستن گشت و فرزندی زاد...» (ستون آمن موس)
ناموری و پراکندگی این داستان در میان مصریان، داستانهای گوناگونی را دراین باره پدیدار ساخت. پلوتارک بیش از هزار سال پس از نگاشته شدن ستون آمن موس نوشت که جعبه ای که پیکر ازیریس در آن بود، سر از بیبلوس در لبنان درآورد. ایزیس برای یافتن آن به آنجا رفت و سرانجام پس از روبه رو شدن با دشواریها آنرا در ستونی چوبی در کاخ فرمانروای آنجا بدست آورد. او جعبه را پنهانی به مصر آورد، اما اما هنگامیکه آنرا در جایی رها کرد تا به دیدن پسرش هوروس در «بوتو» (Buto) در دلتا برود، ست (که پلوتارک او را تایفون خدای آشفتگی یونانی خوانده) شبی هنگام شکار آنرا دید آنگاه پیکر ازیریس را به چهارده تکه تقسیم کرده آنها را در گوشه و کنار مصر پراکند. ایزیس سوار بر قایقی کوچک شده و هرجا پاره ای می یافت آیینی برای سوگواری برگزار می کرد. او سیزده تکه از پیکر او را یافت.
در برخی اسطوره ها «توت» (Thoth) خدای ماه در برگزاری آیین های ازیریس در کنار ایزیس است. سرانجام ایزیس با جادویی که توت آنرا به او یاد داده بود، ازیریس را زنده ساخت. اما ازیریس نمی توانست به جهان زندگان بازگردد. زیرا بازگشت یک مرده، بودنی نبود. پس ایزیس و همراهانش پیکرش را پیچیدند و مومیایی ساختند و او به جهان زیرین رفت و پادشاه جاودانه آنجا شد. این داستان سرچشمه ای شد که نشان می دهد چرا مصریان مردگان خود را مومیایی کرده زیرا باور داشتند که «کا»ی هر مرده ای زنده است و مومیایی مردم همان کای مردم است و آرامگاهها نماد جهان زیرین.
Borna66
09-16-2009, 02:05 PM
خدای خنوم(خدایی با سر قوچ)
مردم مصر به واسطه علاقه به افسانه ها براي خدايان هم داستان پردازي مي كردند. آنها بر اين اعتقاد بودند كه خدايان هم مثل انسانها همسر اختيار كرده و فرزند مي آورند. كه حاكي از ظرافتهاي تفكر مردم اين خطه است. http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
يكي از خدايان مشهور مصريان خنوم نام داشت كه خدايي با سر قوچ از منطقه آبشار بزرگ نيل بود كه به تعبيري آفرينش انسان توسط او انجام شده است. گمان بر اين است كه او با استفاده از چرخ كوزه گري انسان را قالب ريزي كرده است. اعمال خنوم در قالب ريزي پيكر انسان بر چرخ به روشني بيان شده و همچون يك گزارش كالبدشكافانه تفصيلي برجاي مانده است. وي جريان خون را روي استخوانها به حركت درآورد و پوست را بر قالب بدن كشيد. يك دستگاه تنفسي در بدن تعبيه كرد و مهره هايي پديد آورد كه آن را نگاه دارند و يك دستگاه هاضمه نيز ايجاد كرد. اندامهاي جنسي را مطابق با مسؤوليتهاي توليد مثلي آنها طراحي نمود. اوبر حاملگي در زهدان نظارت و براي زايمان مراحلي مقرر كرد.
اگرچه ظاهر اين گفتار در محدوده افسانه باقي مي ماند. اما بنياد اين تفكر جامعه مصر را تحت تأثير خود قرار داده بود به طوري كه جهان هستي را بر مبناي سيستم منظم و از پيش تعيين شده اي تبيين و تفسير مي كردند.
ـ فرهنگ جادوگري: كساني كه در ادبيات مصر قديم كندوكاو مي كنند با دنيايي از افسانه ها و نام جادوگراني روبرو مي شوند كه هر كدام درجاي خود قابل تأمل و بررسي است.
مثلاً مي گويند در مصر جادوگراني وجود داشته كه درياچه اي را مي خشكانيده يا دست وپاي جداشده اي را به بدن مي چسبانيده، يا مردگان را دوباره به زندگي بازمي گردانيده اند. در نظام اجتماعي مصر قديم هر پادشاه با فرهنگ جادوگري عجين بود به طوري كه با راهنمايي جادوگران حكومت خود را به جلو مي بردند و مردم را تحت سلطه و اقتدار خود درمي آوردند.
زندگي مصريان قديم پر از طلسمها و عزايم و فال زدن وغيبگويي بود، هر خانه، ناچار بايستي رب النوعي داشته باشد كه ارواح پليدو اسباب بدبختي را از آن خانه دور نگاه دارد. در نظام فكري ـ فرهنگي مصر قديم هر روز منسوب به يكي از خدايان است. مصريان ، از همين روز تولد، پيش بيني مي كردند كه بر سر اين نوزاد بعدها چه خواهد آمد و چگونه خواهد مرد و در دوران زندگي چگونه خواهد بود. ويل دورانت در باب عقايد ديني مردم مصر مي گويد: «با گذشت زمان، مردم رفته رفته پيوند دين و اخلاق را فراموش كرده بودند، براي رسيدن به سعادت ابدي هيچ نياز آن نبود كه زندگي بر تقوا و فضيلت استوار باشد، بلكه اين منظور با توسل به سحر و جادو و شعاير ظاهري ديني و بخشندگي به كاهنان به آساني فراهم مي شد.
ـ اسطوره مصري، رهيافتي عاشقانه: شايد در دنيا به ندرت بتوان دين سنتي چون اسطوره هاي قديمي مصري يافت كه از لحاظ بافت فكري و ريشه هاي فرهنگي بر مبنا و محور «عشق » بنا شده باشد. به نظر نگارنده اين اديان قديمي، گستره اي از ترنم عشق و رابطه ميان انسان با انسانهاي ديگر و وراي طبيعت را ترسيم كرده است. در اعتقادات مردم مصر قديم عالي ترين تجلي عشق در ارتباط با رب النوع ها ديده مي شود. اگرچه بخشي از اين نمادها، سمبلها، داستان و افسانه تلقي مي شود اما در جوهره آن تفسيري عاشقانه از زندگي بر مبناي فلسفه اي عميق ديده مي شود. اهميت و عظمت ملت مصر قديم امروزه بر كسي پوشيده نيست واگر بر مبناي فرامنطقي به آنها توجه شود، بدون شك حديث عشق بدون هر گفتاري اضافه در عمق اين فرهنگ ديده مي شود و اين تعمق مي تواند ما را به راز نگرش مصريان به جهان هستي آگاه تر كند.
Borna66
09-16-2009, 02:07 PM
پیکره نشسته خفرع
http://pnu-club.com/imported/2009/09/2736.jpg
پیکره نشسته خفرع یکی از چندین پیکره مشابه بود که برای معبد ابوالهول تراشیده شده بودند.این پیکره ها که یگانه شکلهای ارگانیک در درون ساختمان خشک و هندسی معبد بودندبا تیرهای عمودی و افقی تخت شان، فضای گیرایی از ابهت شاهانه به آن می بخشیدند.
خفرع بر اورنگی نشسته است که بر قاعده اش نقش در هم بافته ای از دو گیاه پاپیروس و نیلوفر آبی مصری- نماد مصر متحد- حکاکی شده است.
بالهای محافظ شاهین – نماد آفتاب – پشت سر او را پوشانده است و این نشانه ای از پایگاه خدایی خفرع به عنوان پسر رع است.او دامن ساده مرسوم در دوره پادشاهان کهن را به تن کرده است و یک روسری کتانی بر سرش دارد که پیشانی او را پوشانده و با چین های ریز تا روی شانه اش رسیده است.
چهره پادشاه از فردیتی نیرومند برخوردار است و در همان حال آرامشی خونسردانه از آن ساطع است که بازتابی از نیروی ابدی فرعون و مقام پادشاهی به طور اعم به شمار می رود.پیکره خفرع از فشردگی و یکپارچگی نیرومندی برخوردار است و چند نقطع برآمده و شکستنی نیز دارد؛شکل هدف را که ماندن تا ابدیت است بیان می کند.
بدن خفرع به تخته سنگ پشتی اش چسبیده است، دستهایش نزدیک بالاتنه ورانهایش قرار گرفته اند، پاها تنگ هم هستند و با پرده های سنگی به اورنگ شاهی متصل شده اند. حالت پیکره مانند تندیسهای بین النهرین، از روبه رو جدی، و قرینه دار است.این الگوی قابل تکرار، بخشهای بدن را چنان در کنار هم قرار می دهد که تمامأ با نمای رو به رو یا تمامأ بانمای نیمرخ نشان داده می شوند.
همچنان که پیکره مطابق نقشه تراشیده می شد، تناسبهای آن نیز پیشاپیش تعیین می شد. قانون تناسبهای کمال مطلوب، به عنوان قانون بازنمایی عظمت شاهانه ، کاملأ مستقل از واقعیت بصری پذیرفته و به کار بسته شده بود.نمایش کلی اندامهای بدن در هنر پیکر تراشی مصری حتی تا عصر بطالسه دوام آورد،و در آن زمان این احتمال پدید آمده بودکه نفوذ پیکر تراشی یونانی بتواندپیکر تراشی مصری را به سوی رئالیسم هدایت کند.
Borna66
09-16-2009, 02:08 PM
خدایان و الهه های متعدد (1) (http://egypt.******.com/post-66.aspx)
دین و مذهب برای مصریان باستان حیاتی بود. مصری ها علاوه بر این که فرعونشان را خدا می دانستند، حدود دو هزار خدای دیگر را نیز می پرستیدند، حتی دو هزار سال بعد از آن هرودوت، مورخ یونانی، در سفر به سرمین فراعنه گفته بود: «به نظر می رسد تعداد خدایان در این سرزمین از تعداد انسان ها بیش تر باشد.»
وزیر به عنوان دارندۀ بالاترین منصب حکومتی، مسئولیت های زیادی داشت. هرگاه وزیر جدیدی منصوب می شد، فرعون در مورد وظایف وزیر سخنرانی می کرد که در کتاب «هنگامی که مصر بر مشرق زمین حکمروایی می کرد» نوشتۀ جورج اشتاین دورف (George Steindorff) و کیت سی زِله (Keith C. Seele) این سخنرانی این گونه نقل شده است.
«منصب وزارت... خوشایند نیست، نه، به تلخی زهر است... وزیر کسی است که نباید توجه خاصی به شاهزادگان یا رایزنان بکند و نباید برای خودش پیروانی گرد آورد... حال اگر کسی (شخصی که درخواستی داشته باشد) از مصر علیا یا مصر سفلی به شکایت بیاید، شما باید بررسی کنید که آیا براساس قانون همه چیز اجرا شده است... از آن جا که هر کس حقوقی دارد باید ببینید آیا کارها به صورت مناسب انجام شده اند... به افراد آشنا و نا آشنا، خویشاوند یا غریبه به یک چشم نگاه کنید... هیچ شاکی ای را بدون شنیدن شکایتش رد نکنید... در برابر هیچ کس به ناروا خشمگین نشوید و تنها در مواردی که ابراز خشم لازم است، خشمگین شوید. به خودتان ترس از خویشتن را القا کنید (بگذارید مردم شما را بترسانند)... زیرا یک کارگزار واقعی کارگزاری است که ترسیده باشد... اما اگر کسی ترس را بیش از حد به خود القا کند... در آن صورت آن ها دیگر نخواهند گفت: "او مردی منصف است..." آن چه از وزیر انتظار می رود، عمل براساس عدالت است، زیرا وزیر کسی است که از طرف خدا نگهبان عدالت است.»
مهم ترین خدا در دورۀ سلطنت قدیم خداوند خورشید با سرِ باز به نام «رع» بود. مصری ها معتقد بودند که او هر روز در شرق متولد می شود، در طی روز در آسمان سیر می کند و مثل پیرمردان هر شب در مغرب می میرد. طی شب او در زیرزمین، منطقه ای که مرده ها در آن جای گرفته اند، سفر می کرد تا دوباره به شرق برسد. یکی از منابع مصر باستان، رع را چنین توصیف کرده است: «بر فراز گنبد آسمان بر می آید، تا هر روز به خورشید زندگی بدهد.»
بجز رع در میان خدایان بزرگ می توان به اُزیریس (Osiris)، خداوند مرگ اشاره کرد، خدایی که حاکم زیر زمین بود. مصری ها معتقد بودند که روزگاری اُزیریس حاکم مصر بوده است. در واقع او به شکل فراعنه توصیف شده است؛ فرعونی که تاج بر سر دارد و در حال حمل سایر نمادهای مربوط به منصبش، مومیایی شده است. اُزیریس را برادرش سِت (Set)، خداوند طوفان و خشونت، بر تخت پادشاهی به قتل رسانده بود. ست خدایی است که غالباً به صورت تنۀ انسان با سر یک حیوان درندۀ ناشناخته به تصویر کشیده شده است. طبق افسانه های مصری، انتقام مرگ اُزیریس را پسرش حوروس (Hoorus) گرفته است که معمولاً به شکل باز نمایش داده می شد. خدایان مهم دیگر شامل آنوبیس (Anubis)، تحوت (Thot) و حتحور (Hathor) بوده اند.
http://pnu-club.com/imported/2009/09/2737.jpg
God Osiris surrounded by Isis and Horus
یک مجسمۀ از خداوند مصری، اُزیریس، حاکم زیرِ زمین، مصری ها معتقد بودند نیکوکاران بعد از مرگ در زیر زمین به اُزیریس ملحق می شوند.
Borna66
09-16-2009, 02:08 PM
آنوبیس، خداوند حنوط (کفن و دفن) بود که سرش به شکل سر شغال بود، حیوانی که معمولاً در اطراف گورستان ها پرسه می زد. تحوت که با سر لک لک آفریقایی- نوعی پرندۀ مصری- توصیف شده است، خداوند کتابت و خرد بود. و حتحور، الهه ای با سر گاو، پشتیبان زنان بود.
فرعون رئیس کاهنان تمام مصر بود. اصولاً او را خدایان بر می گزیدند تا از پیکره های آن ها که در داخلی ترین محراب معبد، تحت عنوان «قدیس مقدسین» نگهداری می شد، مراقبت کند. در عوض، خدایان در پیکره هایشان می ماندند و برکتشان را بر فرعون و مصر نازل می کردند. اما در واقع کاهنان به عنوان قایقش را به جلو براند. او همه کس را سوار قایقش نمی کند، بلکه تنها کسانی را قبول می کند که در مورد آن ها گفته شده باشد: «او، برخلاف ظاهرش، ابلیس نیست.»
براساس نوشته های بسینمایندگان فرعون آیین مذهبی را به جا می آوردند.
فرعون معابد عظیمی را در سر تا سر سرزمین به خدایان اهدا می کرد. معابد مصر به کلیساها، مساجد یا کنیسه های امروزی که مردم برای پرستش خداوند در آن جمع می شوند، شبیه نبود. بلکه معبد در واقع خانۀ خدایان بود و تنها فرعون و کاهنان حق ورود به آن را داشتند. مردم تنها در روزهای خاص جشن در مراسم پرستش خدای ایالتی شرکت می کردند. اما از آن جا که مصری ها افرادی مذهبی بودند، در زیارتگاه های کوچک تر محلی خدایان محلی خود را پرستش و در محراب خانه هایشان خدایان خانگیشان را عبادت می کردند. در واقع، طبق گزارش هرودوت: «مصری ها بیش از هر ملتی در سراسر جهان مذهبی هستند.»
مرده دوباره زندگی می کند
اعتقاد به زندگی دوباره یکی از اجزای اساسی مذهب مصری ها بود. در این باره چند نوع تفسیر و توضیح معمول بود. در یکی از این تفاسیر، مرده در زمینی در بهشت ساکن می شد که آن را «سرزمین یارو» (Yaru) می نامیدند. در این محل که به مزارع مصر بی شباهت نبود، مرده در صلح و وفور نعمت زندگی می کرد. بعضی افراد که قادر نبودند به یارو برسند- زیرا یارو را آب احاطه کرده بود- برای یاری گرفتن از حیوانات مقدس نام نویسی می کردند. جیمز هنری بریستد، مصرشناس، این سفر را بدین نحو توصیف می کند:
گاهی اوقات شخص متوفی از باز یا لک لک می خواهد تا او را از آب عبور می دهد... گاهی اوقات خداوند خورشید او را سوار بر قایقش حمل می کند. اما اغلب ان ها به خدمات مرد قایقرانی مشهور به «صورت وارو»(Turn Face) یا «پس نگر»(Look Behind) نیاز دارند، زیرا او همیشه صورتش را به عقب برگردانده است تا اری از مورخان این نخستین بار در تاریخ بوده است که مردم به ارتباط کیفیت زندگی پس از مرگ با اعمال و رفتار دوران زندگی اعتقاد داشته اند.
http://pnu-club.com/imported/2009/09/2738.jpg
بعدها، مصری ها به این باور رسیدند که مردگان نیک در زیر مصر در جهان زیرین به اُزیریس می پیوندند و تنها فرعون مقتدر و خانواده اش همراه با تعداد کمی از اشراف و صاحب منصبان بالا قادرند به زندگی پس از مرگ برسند. حتی کسانی که در دایرۀ نزدیکان حاکم بودند نمی توانستند به جهان زیر زمین برسند، مگر این که حاکم آن ها را هدایت می کرد. به این ترتیب، به منظور نزدیکی به روح فرعون، اشراف آرامگاه هایشان را تا حد امکان نزدیک به آرامگاه فرعون می ساختند و معمولاً فرعون زمین و ماد لازم را برای ساختن آرامگاه در اختیارشان قرار می داد
Borna66
09-16-2009, 02:09 PM
ست یا ستی (به انگلیسی: Seti، Setesh، Setekh، Set، Seth)، خدای هرج و مرج در مصر باستان، و حتی در یک کلمه شیطان. او همچنین خدای جنگ، صحراها، طوفان و سرزمینهای خارجی بود. او پسر سب و نات (یا راع و نات)، و برادر اوزیریس، ایسیس و نفتیس بود.
http://pnu-club.com/imported/2009/09/2739.jpg
با بودن خدای صحراها، او از کاروانهایی که از صحرا عبور میکردند محافظت میکرد، اما از طرفی هم طوفان شن ایجاد میکرد که با این کار سبب کشمکش با خدای حاصلخیزی یعنی اوزیریس میشد. هر دوی آنها مخالف و رقیب یکدیگر بودند، در افسانهٔ اوزیریس، ست برادر خود را میکشد و بدن او را تکه تکه میکند و هر قطعه را در گوشهای از مصر قرار میدهد.
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2025 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.