Borna66
09-15-2009, 11:56 PM
یاجوج و ماجوج
اگر این قوم را بیابیم طبعا پیدا کردن سدی که ذوالقرنین ساخت برایمان آسان خواهد شد. یاجوج و ماجوج ریشه در آیین یهود دارند. اولین بار این نام در تورات در کتاب پیدایش مطرح می شود که خروج اقوام و ملت ها را از نسل سه فرزند نوح (حام، سام، و یافث) شرح می دهد و می گوید برای یافث بن نوح این فرزندان به دنیا آمدند: جمر، ماجوج، مادای، یونان، توبال، مسک، و تیراس. سپس هر یک از این افراد از هم جدا می شوند و مناطقی را برای زندگی خود انتخاب می کنند که از همین جا جهان به اقلیم های مختلفی که نژادها و اقوام متفاوت در آنها زندگی می کردند تقسیم می شود. مثلا مادها از نسل مادی بن یافث بن نوح هستند، یونانیان از نسل یونان بن یافث بن نوح و ... هر یک از این نژادها سرزمینی را برای سکنای خود برگزیدند. حال اجازه بدهید ببینیم بر اساس تورات یاجوج و ماجوج کجا ساکن شدند. کوروش دقیقا تا دامنه های کوه های قفقاز را فتح کرد . قوم یاجوج و ماجوج پشت کوه های قفقاز سکنا داشتند. کوه های قفقاز مانند یک سد طبیعی از دریای خزر تا دریای سیاه کشیده شده اند و قسمت های شمالی و جنوبی را از هم جدا می کنند. تنها یک رخنه در این سد طویل طبیعی وجود دارد، که دره ای است میان ولادی قفقاز و تفلیس، که به تنگه یا گذرگاه داریال معروف است. در همین گذرگاه یک سد باستانی از جنس آهن و مس وجود دارد، که همین باید سد ذوالقرنین باشد، چون اولا یاجوج و ماجوج در شمال آن ساکن بودند، ثانیا در یک دره در میان دو کوه بنا شده، و ثالثا این سد از آهن و مس ساخته شده است. حتی مورخان مسلمان هم از قدیم الایام می دانستند این سد همان سد ذوالقرنین است. مقدسی متوفی 375 هجری که یک جهانگرد و مورخ مسلمان است این سد را به چشم خود دیده است و در کتابش اینطور آورده است : خزر، خوره ايست پهناور در پشت درياچه، خشك و با دشوارى است. گوسفند و عسل و يهودى بسيار دارد!! در انتهاى آن سد ياجوج و ماجوج است. با كشور روم هم مرز است. دو رودخانه دارد (کر و ارس) كه بيشتر شهرهايش در كنار آنند و به درياچه مىريزند... درياچه: با گوداى بسيار، ترسناك و تاريك است. سفر در آن از سفر در بحرين دشوارتر است. هيچ درآمدى جز ماهى ندارد. كشتيهايشان در آن بزرگ و قيراندود و ميخ كوبند، هيچ جزيره مسكونى در اين دريا نيست. اگر كسى بخواهد دور آنرا بگردد مىتواند، زيرا كه رودخانههائى كه به آن مىريزند بزرگ نيستند به جز رود كر و رود ملك جزيرهها دارد با مرداب و جانواران [وحشى خالى از مردم] و جزيرهاى افوّه بسيار از آن برآيد و سد ياجوج و ماجوج دو ماه راه پس از آن است... هنگامى كه واثق باللّه در خواب ديد كه گويا سدى كه ذو القرنين ميان ما و ياجوج و ماجوج ساخته بود باز شده است، مرا بدانجا فرستاد تا آنرا بازرسى كرده گزارش بياورم، واثق يك بار ديگر نيز محمد بن موسى خوارزمى منجم را به ترخان پادشاه خزر فرستاده بود، اين بار او پنجاه تن را همراه من كرد و پنجاه هزار دينار در اختيار من نهاد و وديعت مرا نيز ده هزار درم بمن داد و دستور داد كه به هر يك از پنجاه تن يك هزار درم و هزينه يك سال را بدهند و دويست قاطر براى باركشى به من داد... پس ده روز راه پيموديم تا به شهرهايى ويران رسيديم و بيست و هفت روز در آنها راه رفتيم. و چون درباره آنها پرسيديم گفته شد كه همان شهرهايند كه ياجوج و ماجوج به آنها در مىآمده ويرانشان مىكردند. سپس به سوى دژهائى رفتيم كه در نزديكى كوهى بودند كه سد در دهانه يكى از دره هاى آنست. ناگهان در آنجا با گروهى برخورديم كه به تازى و پارسى سخن مىراندند و مسلمان بودند و قرآن مىخواندند و مسجدها و مكتبها مىداشتند... سپس به كوهى شديم كه صاف و بىگياه بود. پس كوهى ديديم كه با شكافى بريده شده كه يكصد و پنجاه ذراع پهنا مىداشت، پس در عضاده (ستون) ديديم كه به پهلوى كوه در دو سمت شكاف ساخته شده بود كه پهناى هر ستون (از درگاه تا ديوار در بالا) بيست و پنج ذراع بود، و آنچه در پائين از آن ديده مىشد ده ذراع بود. همه اين ديوار به كلفتى (و بلندى) پنجاه ذراع با خشت آهنين در مس پوشانيده ساخته شده است. يك دروند آهنين به درازاى يكصد و بيست و پهناى پنج ذراع روى دو ستون به گونهاى سوار شده كه از هر سر آن ده ذراع بر روى ستون است. بر بالاى دروند، با همان خشتهاى آهنين در مس پوشانيده، ديوارى به بالاى كوه، تا چشم كار كند كشيدهاند. در بالاى آن بالكونهائى هست، و در هر بالكون دو شاخ رو در روى يك ديگر نهاده شده است... بر بالاى لنگه راست دروازه با زبان باستانى نوشته شده است: آنگاه كه وعده خدايم برسد آنرا خرد خواهد كرد: وعهد خداى من استوار است (قرآن 18:98) ما به آن ساختمان مىنگريستيم كه بيشتر ردههايش پيدا بود، يك رگ زرد با مس و يك رگ سياه با آهن چيده شده بود. جاى قالب ريزى دروازه، كه در كوه كنده شده، و جاى ديگها كه در آنها مس و آهن را گداخته و در مىآميختند، و جايگاه ذوب مس و ديگهائى مانند مس، كه هر ديگ سه دسته مىداشت كه در آنها زنجير با قلاب نهاده به وسيله آنها مس گداخته را به بالاى ديوار مىبردهاند، همه را ديديم..این سد در منابع قدیم ارمنی "بهاک گورائی" یا "کابان گورائی" خوانده شده است که به معنای "دربند کوروش" یا "گذرگاه کوروش" هستند که این دلیلی است بر اینکه کوروش آن سد را ساخته است. در منابع گرجی به آن سد، دروازه آهنین می گویند، که ترک ها آن را دمیر گاپی (DemirKapi) ترجمه کرده اند.رود کر (Kura) که در نزدیکی این سد جریان دارد نیز از قدیم با نام کر شناخته می شد که از نام کوروش اقتباس شده است. یونانیان به این رود سائرس (Cyrus) می گفتند، که یونانی شده کوروش است. این دلایل برای اثبات اینکه این سد را کوروش ساخته است کافی به نظر می رسند.
اگر این قوم را بیابیم طبعا پیدا کردن سدی که ذوالقرنین ساخت برایمان آسان خواهد شد. یاجوج و ماجوج ریشه در آیین یهود دارند. اولین بار این نام در تورات در کتاب پیدایش مطرح می شود که خروج اقوام و ملت ها را از نسل سه فرزند نوح (حام، سام، و یافث) شرح می دهد و می گوید برای یافث بن نوح این فرزندان به دنیا آمدند: جمر، ماجوج، مادای، یونان، توبال، مسک، و تیراس. سپس هر یک از این افراد از هم جدا می شوند و مناطقی را برای زندگی خود انتخاب می کنند که از همین جا جهان به اقلیم های مختلفی که نژادها و اقوام متفاوت در آنها زندگی می کردند تقسیم می شود. مثلا مادها از نسل مادی بن یافث بن نوح هستند، یونانیان از نسل یونان بن یافث بن نوح و ... هر یک از این نژادها سرزمینی را برای سکنای خود برگزیدند. حال اجازه بدهید ببینیم بر اساس تورات یاجوج و ماجوج کجا ساکن شدند. کوروش دقیقا تا دامنه های کوه های قفقاز را فتح کرد . قوم یاجوج و ماجوج پشت کوه های قفقاز سکنا داشتند. کوه های قفقاز مانند یک سد طبیعی از دریای خزر تا دریای سیاه کشیده شده اند و قسمت های شمالی و جنوبی را از هم جدا می کنند. تنها یک رخنه در این سد طویل طبیعی وجود دارد، که دره ای است میان ولادی قفقاز و تفلیس، که به تنگه یا گذرگاه داریال معروف است. در همین گذرگاه یک سد باستانی از جنس آهن و مس وجود دارد، که همین باید سد ذوالقرنین باشد، چون اولا یاجوج و ماجوج در شمال آن ساکن بودند، ثانیا در یک دره در میان دو کوه بنا شده، و ثالثا این سد از آهن و مس ساخته شده است. حتی مورخان مسلمان هم از قدیم الایام می دانستند این سد همان سد ذوالقرنین است. مقدسی متوفی 375 هجری که یک جهانگرد و مورخ مسلمان است این سد را به چشم خود دیده است و در کتابش اینطور آورده است : خزر، خوره ايست پهناور در پشت درياچه، خشك و با دشوارى است. گوسفند و عسل و يهودى بسيار دارد!! در انتهاى آن سد ياجوج و ماجوج است. با كشور روم هم مرز است. دو رودخانه دارد (کر و ارس) كه بيشتر شهرهايش در كنار آنند و به درياچه مىريزند... درياچه: با گوداى بسيار، ترسناك و تاريك است. سفر در آن از سفر در بحرين دشوارتر است. هيچ درآمدى جز ماهى ندارد. كشتيهايشان در آن بزرگ و قيراندود و ميخ كوبند، هيچ جزيره مسكونى در اين دريا نيست. اگر كسى بخواهد دور آنرا بگردد مىتواند، زيرا كه رودخانههائى كه به آن مىريزند بزرگ نيستند به جز رود كر و رود ملك جزيرهها دارد با مرداب و جانواران [وحشى خالى از مردم] و جزيرهاى افوّه بسيار از آن برآيد و سد ياجوج و ماجوج دو ماه راه پس از آن است... هنگامى كه واثق باللّه در خواب ديد كه گويا سدى كه ذو القرنين ميان ما و ياجوج و ماجوج ساخته بود باز شده است، مرا بدانجا فرستاد تا آنرا بازرسى كرده گزارش بياورم، واثق يك بار ديگر نيز محمد بن موسى خوارزمى منجم را به ترخان پادشاه خزر فرستاده بود، اين بار او پنجاه تن را همراه من كرد و پنجاه هزار دينار در اختيار من نهاد و وديعت مرا نيز ده هزار درم بمن داد و دستور داد كه به هر يك از پنجاه تن يك هزار درم و هزينه يك سال را بدهند و دويست قاطر براى باركشى به من داد... پس ده روز راه پيموديم تا به شهرهايى ويران رسيديم و بيست و هفت روز در آنها راه رفتيم. و چون درباره آنها پرسيديم گفته شد كه همان شهرهايند كه ياجوج و ماجوج به آنها در مىآمده ويرانشان مىكردند. سپس به سوى دژهائى رفتيم كه در نزديكى كوهى بودند كه سد در دهانه يكى از دره هاى آنست. ناگهان در آنجا با گروهى برخورديم كه به تازى و پارسى سخن مىراندند و مسلمان بودند و قرآن مىخواندند و مسجدها و مكتبها مىداشتند... سپس به كوهى شديم كه صاف و بىگياه بود. پس كوهى ديديم كه با شكافى بريده شده كه يكصد و پنجاه ذراع پهنا مىداشت، پس در عضاده (ستون) ديديم كه به پهلوى كوه در دو سمت شكاف ساخته شده بود كه پهناى هر ستون (از درگاه تا ديوار در بالا) بيست و پنج ذراع بود، و آنچه در پائين از آن ديده مىشد ده ذراع بود. همه اين ديوار به كلفتى (و بلندى) پنجاه ذراع با خشت آهنين در مس پوشانيده ساخته شده است. يك دروند آهنين به درازاى يكصد و بيست و پهناى پنج ذراع روى دو ستون به گونهاى سوار شده كه از هر سر آن ده ذراع بر روى ستون است. بر بالاى دروند، با همان خشتهاى آهنين در مس پوشانيده، ديوارى به بالاى كوه، تا چشم كار كند كشيدهاند. در بالاى آن بالكونهائى هست، و در هر بالكون دو شاخ رو در روى يك ديگر نهاده شده است... بر بالاى لنگه راست دروازه با زبان باستانى نوشته شده است: آنگاه كه وعده خدايم برسد آنرا خرد خواهد كرد: وعهد خداى من استوار است (قرآن 18:98) ما به آن ساختمان مىنگريستيم كه بيشتر ردههايش پيدا بود، يك رگ زرد با مس و يك رگ سياه با آهن چيده شده بود. جاى قالب ريزى دروازه، كه در كوه كنده شده، و جاى ديگها كه در آنها مس و آهن را گداخته و در مىآميختند، و جايگاه ذوب مس و ديگهائى مانند مس، كه هر ديگ سه دسته مىداشت كه در آنها زنجير با قلاب نهاده به وسيله آنها مس گداخته را به بالاى ديوار مىبردهاند، همه را ديديم..این سد در منابع قدیم ارمنی "بهاک گورائی" یا "کابان گورائی" خوانده شده است که به معنای "دربند کوروش" یا "گذرگاه کوروش" هستند که این دلیلی است بر اینکه کوروش آن سد را ساخته است. در منابع گرجی به آن سد، دروازه آهنین می گویند، که ترک ها آن را دمیر گاپی (DemirKapi) ترجمه کرده اند.رود کر (Kura) که در نزدیکی این سد جریان دارد نیز از قدیم با نام کر شناخته می شد که از نام کوروش اقتباس شده است. یونانیان به این رود سائرس (Cyrus) می گفتند، که یونانی شده کوروش است. این دلایل برای اثبات اینکه این سد را کوروش ساخته است کافی به نظر می رسند.