Borna66
09-15-2009, 03:34 AM
ويكتور هوگو در سال ۱۸۰۲ ميلادى در شهر بوزان سون متولد شد. پدر او از مقامات عالى رتبه ارتش امپراتورى و ژنرال بود. خانواده او كمى پس از تولد هوگو از شهر بوزان سون به شهر پاريس نقل مكان مى كنند. ويكتور هوگو در دوران نوجوانى شعر مى گفت. اين شاعر جوان دوره متوسطه را در دبيرستان با موفقيت فراوان طى كرد و به سبب علاقه اش به ادبيات، از رفتن به دانشگاه چشم پوشى كرد تا وارد عالم ادبيات شود. با تاسيس روزنامه اى به نام «محافظ ادبى» در سال ۱۸۲۲ ميلادى با ادل فوشه ازدواج كرد.
در همين سال اولين مجموعه اشعارش به نام Ode (قصايد) را به چاپ رساند كه با استقبال بى نظيرى مواجه شد به طورى كه از لويى هجدهم جايزه گرفت و به طور متناوب در سال هاى ۱۸۲۳ و ۱۸۲۴ با اضافه شدن چند شعر ديگر مجدداً به چاپ رسيد.
Ode شعرى است موزون و مقفى متشكل از بندهايى كه تعداد ابياتشان يكسان است. Ode از قديمى ترين قالب هاى شعرى فرانسه است كه هر چند طى قرون دستخوش تحولات گوناگون شده اما همواره عرصه بيان احساسات عاشقانه شاعران و نيز مدح بزرگان و وصف حوادث زمان بوده است. هوگو به نظريات رمانتيك ها گرايش داشت و به محافل ادبى آنها رفت وآمد مى كرد. در اين محافل با لامارتين و ويفيى آشنا شد. پس از مدت كوتاهى مكتب رمانتيك را پايه گذارى كرد و خود رياست مكتب رمانتيك را به عهده گرفت. او در مقدمه كتابش به نام «كرامول» كه در سال ۱۸۲۷ ميلادى به چاپ رساند، مهم ترين اصول مكتب رمانتيك را شرح مى دهد.
در سال ۱۸۳۰ ميلادى با ارائه نمايش هرنانى در تئاتر كمدى فرانسه موفقيت او دوچندان مى شود و اين اولين بار است كه درام رمانتيك در تئاتر فرانسه اجرا مى شود.
هوگو در اوج افتخارات، در زندگى خصوصى اش شكست مى خورد. خانم ادل فوشه از او جدا مى شود و با يكى از دوستان هوگو به نام سنت بوو ازدواج مى كند. بعدها هوگو با ژوليت وصلت مى كند و تا پايان عمر با او همراه مى شود. در همين ايام با وجود فراز و نشيب هاى زندگى، به نوشتن ادامه مى دهد.
در همين سال ها اولين رمان رمانتيك خود به نام «نوتردام پاريس» را ارائه مى كند، بدون اينكه هيچ وقفه اى در سرودن شعر و نوشتن تئاتر ايجاد كند. در پايان اين دوره خلاقيت بى وقفه در همه زمينه ها، او در سال ۱۸۴۱ ميلادى و در حالى كه ۳۹ سال دارد به رياست آكادمى زبان فرانسه انتخاب مى شود.
از سال ۱۸۴۳ ميلادى به بعد، دوره جديدى در زندگى او آغاز مى شود: مرگ دخترش لئوپولدين باعث مى شود كه او از ادبيات رو برگرداند. هوگو وارد عالم سياست مى شود. اكنون او از اعضاى خانواده سلطنتى و همچنين از طرفداران ناپلئون سوم است. ولى هنگامى كه ناپلئون امپراتور مى شود، هوگو با تمام قدرت به او حمله مى كند، به طورى كه به اجبار فرانسه را ترك مى كند. طى سال هاى ۵۵-۱۸۵۲ ابتدا به بلژيك و سپس به جزيره جرسى در انگلستان تبعيد مى شود. در جزيره جرسى در سال ۱۸۵۳ و در سن ۵۱ سالگى كتاب «مجازات» را چاپ مى كند. اين كتاب به مثابه اعلاميه اى شديداللحن عليه امپراتور است، همچنين در اين سال اشعار «تماشاگران» را مى سرايد.
در سال ۱۸۵۵ ميلادى به منطقه گرنسى مى رود و تا سال ۱۸۷۰ در آنجا مى ماند. در همين منطقه گرنسى است كه بزرگترين آثارش را مى نويسد. آثارى چون: حكايت قرن ها، بينوايان (۱۸۶۲) و كارگران دريا.
به محض اعلام حكومت جمهورى در كشور فرانسه در ۴ سپتامبر ۱۸۷۰ (۱۲۴۹ ه ش)، هوگو به پاريس بازمى گردد. در اين زمان او ۶۸ سال دارد و همسرش مرده است و در سال ۱۸۷۱ ميلادى پسرش ناپديد مى شود، ولى مردم فرانسه به او به عنوان يك نويسنده بزرگ مردمى مى نگرند و جمهوريخواهان چپ از او حمايت مى كنند. ويكتور هوگو در سال ۱۸۸۵ ميلادى و در سن ۸۳ سالگى از دنيا مى رود.
در همين سال اولين مجموعه اشعارش به نام Ode (قصايد) را به چاپ رساند كه با استقبال بى نظيرى مواجه شد به طورى كه از لويى هجدهم جايزه گرفت و به طور متناوب در سال هاى ۱۸۲۳ و ۱۸۲۴ با اضافه شدن چند شعر ديگر مجدداً به چاپ رسيد.
Ode شعرى است موزون و مقفى متشكل از بندهايى كه تعداد ابياتشان يكسان است. Ode از قديمى ترين قالب هاى شعرى فرانسه است كه هر چند طى قرون دستخوش تحولات گوناگون شده اما همواره عرصه بيان احساسات عاشقانه شاعران و نيز مدح بزرگان و وصف حوادث زمان بوده است. هوگو به نظريات رمانتيك ها گرايش داشت و به محافل ادبى آنها رفت وآمد مى كرد. در اين محافل با لامارتين و ويفيى آشنا شد. پس از مدت كوتاهى مكتب رمانتيك را پايه گذارى كرد و خود رياست مكتب رمانتيك را به عهده گرفت. او در مقدمه كتابش به نام «كرامول» كه در سال ۱۸۲۷ ميلادى به چاپ رساند، مهم ترين اصول مكتب رمانتيك را شرح مى دهد.
در سال ۱۸۳۰ ميلادى با ارائه نمايش هرنانى در تئاتر كمدى فرانسه موفقيت او دوچندان مى شود و اين اولين بار است كه درام رمانتيك در تئاتر فرانسه اجرا مى شود.
هوگو در اوج افتخارات، در زندگى خصوصى اش شكست مى خورد. خانم ادل فوشه از او جدا مى شود و با يكى از دوستان هوگو به نام سنت بوو ازدواج مى كند. بعدها هوگو با ژوليت وصلت مى كند و تا پايان عمر با او همراه مى شود. در همين ايام با وجود فراز و نشيب هاى زندگى، به نوشتن ادامه مى دهد.
در همين سال ها اولين رمان رمانتيك خود به نام «نوتردام پاريس» را ارائه مى كند، بدون اينكه هيچ وقفه اى در سرودن شعر و نوشتن تئاتر ايجاد كند. در پايان اين دوره خلاقيت بى وقفه در همه زمينه ها، او در سال ۱۸۴۱ ميلادى و در حالى كه ۳۹ سال دارد به رياست آكادمى زبان فرانسه انتخاب مى شود.
از سال ۱۸۴۳ ميلادى به بعد، دوره جديدى در زندگى او آغاز مى شود: مرگ دخترش لئوپولدين باعث مى شود كه او از ادبيات رو برگرداند. هوگو وارد عالم سياست مى شود. اكنون او از اعضاى خانواده سلطنتى و همچنين از طرفداران ناپلئون سوم است. ولى هنگامى كه ناپلئون امپراتور مى شود، هوگو با تمام قدرت به او حمله مى كند، به طورى كه به اجبار فرانسه را ترك مى كند. طى سال هاى ۵۵-۱۸۵۲ ابتدا به بلژيك و سپس به جزيره جرسى در انگلستان تبعيد مى شود. در جزيره جرسى در سال ۱۸۵۳ و در سن ۵۱ سالگى كتاب «مجازات» را چاپ مى كند. اين كتاب به مثابه اعلاميه اى شديداللحن عليه امپراتور است، همچنين در اين سال اشعار «تماشاگران» را مى سرايد.
در سال ۱۸۵۵ ميلادى به منطقه گرنسى مى رود و تا سال ۱۸۷۰ در آنجا مى ماند. در همين منطقه گرنسى است كه بزرگترين آثارش را مى نويسد. آثارى چون: حكايت قرن ها، بينوايان (۱۸۶۲) و كارگران دريا.
به محض اعلام حكومت جمهورى در كشور فرانسه در ۴ سپتامبر ۱۸۷۰ (۱۲۴۹ ه ش)، هوگو به پاريس بازمى گردد. در اين زمان او ۶۸ سال دارد و همسرش مرده است و در سال ۱۸۷۱ ميلادى پسرش ناپديد مى شود، ولى مردم فرانسه به او به عنوان يك نويسنده بزرگ مردمى مى نگرند و جمهوريخواهان چپ از او حمايت مى كنند. ويكتور هوگو در سال ۱۸۸۵ ميلادى و در سن ۸۳ سالگى از دنيا مى رود.