Borna66
09-14-2009, 07:52 AM
کشف محوطههاي باستاني از 5400 سال قبل تا دوره اسلامي در رامهرمز
پس از 40 سال با از سرگيري مطالعات بررسي و شناسايي در دشت رامهرمز و همچنين سواحل شرقي رود اعلا، باستانشناسان موفق به کشف محوطههاي باستاني از 5400 سال قبل تا دوره اسلامي شدند. شخم عميق زمين، سدسازي، احداث كانالها، راه سازي، توسعه شهرنشيني و ديگر فعاليتهاي کشاورزي و آباداني اين محوطهها را تهديد ميکند.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
رامهرمز
هياتي متشکل از باستانشناسان جوان براي نخستين بار پس از بررسي و شناسايي ساحل شرقي رود اعلا در رامهرمز موفق به کشف تعداد زيادي محوطه باستاني از 5400 سال قبل تا دوره اسلامي شدند.
«لقمان احمدزاده شوهاني»، سرپرست هيات بررسي و شناسايي رامهرمز با اعلام اين خبر به CHN گفت:« بررسيهاي انجام گرفته در ساحل شرقي رود اعلا منجر به کشف محوطههاي باستاني شد که پيش از اين ناشناخته مانده بود.»
وي در ادامه گفت:« محوطههاي شناسايي شده به دورههاي باستاني از قبيل شوشان ميانه متأخر(4800- 5400 پ.م)، شوشان جديد1(4500- 4800 پ.م)، شوشان جديد2(4000- 4500پ.م)، آغاز ايلامي(2600- 3000پ.م)، ايلامي ميانه(1000- 1500پ.م)، ايلامي جديد(500- 1000 پ.م)، هخامنشي(331-550 پ.م)، پارتي(224م. - 250پ.م )، ساساني(652 - 224م.) و اسلامي مربوط ميشود.»
به گفته وي نخستين فصل بررسي دشت رامهرمز از اين روي مهم بود که پس از گذشت 40 سال فعاليت جدي باستان شناسي در رامهرمز آغاز شده است. گرچه براي انجام بررسيهاي باستانشناسي اقدامي ديرهنگام بوده است.
احمدزاده درباره اين بررسي و شناسايي گفت:« هدف اصلي ما در اين فصل، بررسي ساحل شرقي رود اعلا بود. زيرا اين بخش تاکنون بررسي نشده بود و اطلاعات استقراري و زيست محيطي آن در تفسير سازمان استقراري دشت رامهرمز بسيار مهم است. به همين دليل ما بيشترين زمان خود را به بررسي اين بخش اختصاص داديم.»
وي افزود:« يکي ديگر از بخشهاي رامهرمز که تاکنون بررسي نشده ارتفاعات بخش شرقي دشت رامهرمز است. بيشتر اين منطقه ناشناخته به طور سنتي بخشي از قلمرو و چراگاه زمستاني کوچ نشين بَهمئي به شمار ميآيند.»
بررسي اين منطقه به منزله پي بردن به پراکندگي مکان هاي باستاني در مناطق دور افتاده کوهپايه اي شرق دشت رامهرمز بود.
احمدزاده گفت: «چون کوچ نشينان هنوز از اين منطقه استفاده ميکنند، درصدد پي بردن به ماهيت محوطه هاي باستاني و ارتباط مکاني آنها با يکديگر و منابع طبيعي بوديم. همچنين در اين بخش مايل بوديم به پراکندگي جغرافيايي سفال آغاز عيلامي پي ببريم. به همين دليل، محدودههاي مشخصي در امتداد رود فصلي سور، بررسي و چندين مکان باستاني شناسايي شد. بدون شک ماهيت اين مکان هاي باستاني شباهت روشني با شماري از استقرارهاي عشايري کوچ نشين امروزي اين منطقه دارد.
وي در ادامه گفت: «با بررسي اين منطقه براي نخستين بار مجموعه شواهد باستان شناختي متقاعد کننده درباره وجود جنبههاي مختلفي از جوامع کوچ نشين با اسکان موقت در دورانهاي آغاز ايلامي(2600- 3000 پ.م) و هخامنشي(330-550 پ.م) در ارتفاعات بخش شرقي دشت رامهرمز به دست آمد. به اين ترتيب مشاهدات ما فرضيههاي موجود در ارتباط با توسعه کوچ نشيني در طي اين زمانها را تقويت کرد. افزون بر اين در اين محدوده بقاياي گورستان کوچکي را کشف کرديم که احتمالاً مرتبط با عشاير کوچ نشين باستاني است.»
سرپرست هيات بررسي و شناسايي همچنين درباره ادامه اين مطالعات گفت: «يکي ديگر از بخشهاي رامهرمز که بيشترين زمان بررسي را به آن اختصاص داديم بخش غربي دشت رامهرمز بود. بررسي غرب دشت رامهرمز لزوماً به دنبال کشف مکانهاي باستاني نبود، زيرا اين امر توسط دونالد مک کاون(1948)، اليزابت کارتر و هنري رايت(1968) و عباس عليزاده(2006) در گذشته صورت گرفته بود. در واقع قصد ما آن بود که در فرصت کوتاه باقيمانده علاوه بر ثبت موقعيت جغرافيايي محوطههاي شناسايي شده توسط رايت و کارتر با استفاده از GPS، آنها را مورد بازبيني قرار دهيم.»
به گفته وي از 42 محوطهاي که توسط رايت و کارتر فهرست و تاريخگذاري شدهاند، به استثناي 3 محوطه کوچک که ظاهراً با گسترش شهر امروزي رامهرمز تخريب شدهاند، تنها 8 محوطه بازبيني نشده است.
بخش ديگر اين بررسي شناخت پس کرانه زيست محيطي و فرهنگي رود شور بود. اين بررسي تنها منجر به کشف دو مکان باستاني از دوره شوشان ميانه متأخر(4800- 5400 پ.م) و شوشان جديد1(4500- 4800 پ.م) شد.
از مهمترين برآمدهاي اين بررسي را مي توان شواهد باستان شناختيِ قوي مبني بر گروههاي کوچ نشينيِ باستاني در دشت رامهرمز دانست.
تهيه نقشه باستان شناختي دشت رامهرمز، تأسيس بانک اطلاعاتي و سيستم اطلاعات جغرافيايي و پردازش اطلاعات، ايجاد بانک سفال و به منظور معرفي و تحليل دادههاي باستانشناختي حاصل بررسي از مهمترين اهداف و اولويتهاي گروه باستانشناسي دشت رامهرمز است.
احمدزاده درباره وضعيت حفاظتي آثار و محوطههايي که شناسايي و کشف شدهاند، گفت: «تخريب مكانهاي باستاني اين دشت در دهه اخير، افزايش يافته است. شخم عميق زمين، برنامه كنترل آب ازجمله سد سازي، احداث كانالها، راه سازي، توسعه شهرنشيني و ديگر فعاليتهاي کشاورزي و آباداني منجر به ويران شدن هميشگي آثار و مدارك باستاني در اين دشت خواهد شد. در بسياري از مناطق، ميزان و شدت بحران حتي به مرحله اي خارج از تصور رسيده است. به اين موارد مي توان هجوم غارتگران و عتيقه جويان به آثار باستاني با استفاره از وسايل جديد فلزيابي را اضافه نمود كه با توجه به كشف گنجينه جوبجي و گسترش تب گنج يابي در بين اهالي و هجوم قاچاقچيان اشياي عتيقه به تپه ها و محوطه هاي مهم اين دشت وضعيت ناگواري را بوجود آورده كه موجب نگراني هاي فراواني شده است.»
احمدزاده درباره تداوم اين مطالعات گفت: «درحقيقت ما فصل نخست بررسي يعني زمستان 1387 را مقدمهاي براي به دستآوردن تصوير به نسبت قابل قبولي از تحولات اين منطقه بينابيني فارس و خوزستان در نظر گرفتيم، فصلي که تجربه حاصل از آن چگونگي کار در آينده را نشان مي دهد. در حال حاضر در صدد آماده سازي طرح پژوهشي و ارائه آن به پژوهشکده باستان شناسي براي آغاز فصل دوم بررسي دشت رامهرمز هستيم.»
بررسيها و کاوشهاي باستانشناسي در دشت رامهرمز نشان داده که قديميترين استقرار آن تنها در يک محوطه به نام اِسوِده و در مرحله شوشان عتيق پا گرفته است. به دليل شناخته شدن محوطه هاي همزمان با اين محوطه در دشت شوشان و کوهپايه هاي فارس و موقعيت بينابيني اين محوطه، کاوش لايه نگاري در اين محوطه مي تواند تأثيرات متقايل فرهنگي بويژه سفالگري اواخر دوره شوشان عتيق اوايل دوره شوشان قديم را آشکار کند. با توجه به روند تخريبهاي صورت گرفته و کاوشهاي غير مجاز در اين محوطه، در صورت انجام نشدن کاوش، شواهد باستان شناختي مربوط به اين دورهها از دسترس باستانشناسان به دور خواهد ماند.
احمدزاده در پايان گفت: «کاوش چنين محوطه هايي به منظور مطالعه دورانهاي گذار از شوشان ميانه به شوشان جديد 1و 2 اهميت دارد. از آنجايي که باستانشناسي روز به روز به مشکلهاي انسان و تعامل آن با محيط زيست و بازسازي جوامع انساني از اين ديدگاه گرايش پيدا ميکند، با کاوشهاي گسترده و مستمر در برخي از محوطههاي پيش از تاريخ رامهرمز ميتوان تعامل انسان با محيط زيست را مورد مطالعه قرار داد. اين ديدگاهي است که در آن مواد پيش پا افتاده مانند استخوان، گرده گل، دانه هاي گياهي، ميزان رطوبت هوا، ظرفيت هاي زيست محيطي و غيره براي هيأتهاي باستانشناسي نقش عمده در بازسازي جوامع باستاني ايفا ميکند.»
پس از 40 سال با از سرگيري مطالعات بررسي و شناسايي در دشت رامهرمز و همچنين سواحل شرقي رود اعلا، باستانشناسان موفق به کشف محوطههاي باستاني از 5400 سال قبل تا دوره اسلامي شدند. شخم عميق زمين، سدسازي، احداث كانالها، راه سازي، توسعه شهرنشيني و ديگر فعاليتهاي کشاورزي و آباداني اين محوطهها را تهديد ميکند.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
رامهرمز
هياتي متشکل از باستانشناسان جوان براي نخستين بار پس از بررسي و شناسايي ساحل شرقي رود اعلا در رامهرمز موفق به کشف تعداد زيادي محوطه باستاني از 5400 سال قبل تا دوره اسلامي شدند.
«لقمان احمدزاده شوهاني»، سرپرست هيات بررسي و شناسايي رامهرمز با اعلام اين خبر به CHN گفت:« بررسيهاي انجام گرفته در ساحل شرقي رود اعلا منجر به کشف محوطههاي باستاني شد که پيش از اين ناشناخته مانده بود.»
وي در ادامه گفت:« محوطههاي شناسايي شده به دورههاي باستاني از قبيل شوشان ميانه متأخر(4800- 5400 پ.م)، شوشان جديد1(4500- 4800 پ.م)، شوشان جديد2(4000- 4500پ.م)، آغاز ايلامي(2600- 3000پ.م)، ايلامي ميانه(1000- 1500پ.م)، ايلامي جديد(500- 1000 پ.م)، هخامنشي(331-550 پ.م)، پارتي(224م. - 250پ.م )، ساساني(652 - 224م.) و اسلامي مربوط ميشود.»
به گفته وي نخستين فصل بررسي دشت رامهرمز از اين روي مهم بود که پس از گذشت 40 سال فعاليت جدي باستان شناسي در رامهرمز آغاز شده است. گرچه براي انجام بررسيهاي باستانشناسي اقدامي ديرهنگام بوده است.
احمدزاده درباره اين بررسي و شناسايي گفت:« هدف اصلي ما در اين فصل، بررسي ساحل شرقي رود اعلا بود. زيرا اين بخش تاکنون بررسي نشده بود و اطلاعات استقراري و زيست محيطي آن در تفسير سازمان استقراري دشت رامهرمز بسيار مهم است. به همين دليل ما بيشترين زمان خود را به بررسي اين بخش اختصاص داديم.»
وي افزود:« يکي ديگر از بخشهاي رامهرمز که تاکنون بررسي نشده ارتفاعات بخش شرقي دشت رامهرمز است. بيشتر اين منطقه ناشناخته به طور سنتي بخشي از قلمرو و چراگاه زمستاني کوچ نشين بَهمئي به شمار ميآيند.»
بررسي اين منطقه به منزله پي بردن به پراکندگي مکان هاي باستاني در مناطق دور افتاده کوهپايه اي شرق دشت رامهرمز بود.
احمدزاده گفت: «چون کوچ نشينان هنوز از اين منطقه استفاده ميکنند، درصدد پي بردن به ماهيت محوطه هاي باستاني و ارتباط مکاني آنها با يکديگر و منابع طبيعي بوديم. همچنين در اين بخش مايل بوديم به پراکندگي جغرافيايي سفال آغاز عيلامي پي ببريم. به همين دليل، محدودههاي مشخصي در امتداد رود فصلي سور، بررسي و چندين مکان باستاني شناسايي شد. بدون شک ماهيت اين مکان هاي باستاني شباهت روشني با شماري از استقرارهاي عشايري کوچ نشين امروزي اين منطقه دارد.
وي در ادامه گفت: «با بررسي اين منطقه براي نخستين بار مجموعه شواهد باستان شناختي متقاعد کننده درباره وجود جنبههاي مختلفي از جوامع کوچ نشين با اسکان موقت در دورانهاي آغاز ايلامي(2600- 3000 پ.م) و هخامنشي(330-550 پ.م) در ارتفاعات بخش شرقي دشت رامهرمز به دست آمد. به اين ترتيب مشاهدات ما فرضيههاي موجود در ارتباط با توسعه کوچ نشيني در طي اين زمانها را تقويت کرد. افزون بر اين در اين محدوده بقاياي گورستان کوچکي را کشف کرديم که احتمالاً مرتبط با عشاير کوچ نشين باستاني است.»
سرپرست هيات بررسي و شناسايي همچنين درباره ادامه اين مطالعات گفت: «يکي ديگر از بخشهاي رامهرمز که بيشترين زمان بررسي را به آن اختصاص داديم بخش غربي دشت رامهرمز بود. بررسي غرب دشت رامهرمز لزوماً به دنبال کشف مکانهاي باستاني نبود، زيرا اين امر توسط دونالد مک کاون(1948)، اليزابت کارتر و هنري رايت(1968) و عباس عليزاده(2006) در گذشته صورت گرفته بود. در واقع قصد ما آن بود که در فرصت کوتاه باقيمانده علاوه بر ثبت موقعيت جغرافيايي محوطههاي شناسايي شده توسط رايت و کارتر با استفاده از GPS، آنها را مورد بازبيني قرار دهيم.»
به گفته وي از 42 محوطهاي که توسط رايت و کارتر فهرست و تاريخگذاري شدهاند، به استثناي 3 محوطه کوچک که ظاهراً با گسترش شهر امروزي رامهرمز تخريب شدهاند، تنها 8 محوطه بازبيني نشده است.
بخش ديگر اين بررسي شناخت پس کرانه زيست محيطي و فرهنگي رود شور بود. اين بررسي تنها منجر به کشف دو مکان باستاني از دوره شوشان ميانه متأخر(4800- 5400 پ.م) و شوشان جديد1(4500- 4800 پ.م) شد.
از مهمترين برآمدهاي اين بررسي را مي توان شواهد باستان شناختيِ قوي مبني بر گروههاي کوچ نشينيِ باستاني در دشت رامهرمز دانست.
تهيه نقشه باستان شناختي دشت رامهرمز، تأسيس بانک اطلاعاتي و سيستم اطلاعات جغرافيايي و پردازش اطلاعات، ايجاد بانک سفال و به منظور معرفي و تحليل دادههاي باستانشناختي حاصل بررسي از مهمترين اهداف و اولويتهاي گروه باستانشناسي دشت رامهرمز است.
احمدزاده درباره وضعيت حفاظتي آثار و محوطههايي که شناسايي و کشف شدهاند، گفت: «تخريب مكانهاي باستاني اين دشت در دهه اخير، افزايش يافته است. شخم عميق زمين، برنامه كنترل آب ازجمله سد سازي، احداث كانالها، راه سازي، توسعه شهرنشيني و ديگر فعاليتهاي کشاورزي و آباداني منجر به ويران شدن هميشگي آثار و مدارك باستاني در اين دشت خواهد شد. در بسياري از مناطق، ميزان و شدت بحران حتي به مرحله اي خارج از تصور رسيده است. به اين موارد مي توان هجوم غارتگران و عتيقه جويان به آثار باستاني با استفاره از وسايل جديد فلزيابي را اضافه نمود كه با توجه به كشف گنجينه جوبجي و گسترش تب گنج يابي در بين اهالي و هجوم قاچاقچيان اشياي عتيقه به تپه ها و محوطه هاي مهم اين دشت وضعيت ناگواري را بوجود آورده كه موجب نگراني هاي فراواني شده است.»
احمدزاده درباره تداوم اين مطالعات گفت: «درحقيقت ما فصل نخست بررسي يعني زمستان 1387 را مقدمهاي براي به دستآوردن تصوير به نسبت قابل قبولي از تحولات اين منطقه بينابيني فارس و خوزستان در نظر گرفتيم، فصلي که تجربه حاصل از آن چگونگي کار در آينده را نشان مي دهد. در حال حاضر در صدد آماده سازي طرح پژوهشي و ارائه آن به پژوهشکده باستان شناسي براي آغاز فصل دوم بررسي دشت رامهرمز هستيم.»
بررسيها و کاوشهاي باستانشناسي در دشت رامهرمز نشان داده که قديميترين استقرار آن تنها در يک محوطه به نام اِسوِده و در مرحله شوشان عتيق پا گرفته است. به دليل شناخته شدن محوطه هاي همزمان با اين محوطه در دشت شوشان و کوهپايه هاي فارس و موقعيت بينابيني اين محوطه، کاوش لايه نگاري در اين محوطه مي تواند تأثيرات متقايل فرهنگي بويژه سفالگري اواخر دوره شوشان عتيق اوايل دوره شوشان قديم را آشکار کند. با توجه به روند تخريبهاي صورت گرفته و کاوشهاي غير مجاز در اين محوطه، در صورت انجام نشدن کاوش، شواهد باستان شناختي مربوط به اين دورهها از دسترس باستانشناسان به دور خواهد ماند.
احمدزاده در پايان گفت: «کاوش چنين محوطه هايي به منظور مطالعه دورانهاي گذار از شوشان ميانه به شوشان جديد 1و 2 اهميت دارد. از آنجايي که باستانشناسي روز به روز به مشکلهاي انسان و تعامل آن با محيط زيست و بازسازي جوامع انساني از اين ديدگاه گرايش پيدا ميکند، با کاوشهاي گسترده و مستمر در برخي از محوطههاي پيش از تاريخ رامهرمز ميتوان تعامل انسان با محيط زيست را مورد مطالعه قرار داد. اين ديدگاهي است که در آن مواد پيش پا افتاده مانند استخوان، گرده گل، دانه هاي گياهي، ميزان رطوبت هوا، ظرفيت هاي زيست محيطي و غيره براي هيأتهاي باستانشناسي نقش عمده در بازسازي جوامع باستاني ايفا ميکند.»